مهياي سفر
مهياي سفر
مهياي سفر
نويسنده:محمد رضا اکبري
امام سجاد عليه السلام را در شبي تاريك و سرد ديدم كه مقداري آرد بر دوش خود گذارده و حركت مي كند. عرض كردم : يا بن رسول اللّه اينها چيست ؟ فرمود: سفري در پيش دارم و براي آن توشه اي را به جاي امني مي برم . زهري : اين غلام من است و آن را براي شما حمل مي كند، اما امام عليه السلام نپذيرفت . زهري : خودم آن را حمل مي كنم زيرا من شان شما را بالاتر از اين مي دانم كه آن را حمل كنيد. امام عليه السلام : اما من شان خود را بالاتر از اين نمي دانم كه آنچه مرا در سفر نجات مي دهد و ورودم را بر كسي كه مي خواهم به محضر او باريابم نيكو مي گرداند حمل نمايم ، تو را به خدا بگذار كار خود را انجام دهم . زهري از خدمت امام جدا شد به راه خود رفت اما پس از چند روز كه به محضر امام عليه السلام رسيد عرض كرد: يابن رسول اللّه ! اثري از سفري كه فرمودي نمي بينم . امام عليه السلام فرمود: بله اي زهري ، آنطور كه گمان كرده اي نيست بلكه آن سفر، سفر مرگ است و من براي آن آماده مي شوم . براستي كه آمادگي براي مرگ پرهيز از حرام و بخشش در راه خير است .
منبع: قصه هاي تربيتي چهارده معصوم (عليه السلام)
منبع: قصه هاي تربيتي چهارده معصوم (عليه السلام)
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}