نقدی بر جامعه شناسی خنده(1)

نخست اینكه متن مذكور ثمره یك تحقیق ژورنالیستی راجع به جامعه شناسی خنده است كه با هدف آشنا كردن مخاطبین با این مفهوم انجام گرفته؛ انتظار دوم نیز این است كه از علم جامعه شناسی به منظور تحلیل خنده استفاده شده. نویسنده متن در همان پاراگراف مقدمه فرم آغازین، با ارائه پرسش های معین، ذهن مخاطب را به سمت زندگی روزمره سوق داده و در پاراگراف دوم متن با اشاره مستقیم به جفرسون و اتنومتدولوژی [روش شناسی مردمی] چارچوبی پیش می نهد كه هم انتظار می رود خود مقاله در آن مسیر گام بردارد و هم خوشبختانه معیار نقدی به مخاطب اعطا می كند. به همین منظور بر آنیم تا در نوشته حاضر، دستاوردهای این پویش را قدم به قدم پی بگیریم. لازم به ذكر است كه نگارنده این سطور قصد ندارد به پاره ای از اشكالات تایپی یا احتمالاً پراكندگی ناشی از جرح و تعدیل روزنامه ای اشاره كند.
نخستین پرسش این است كه چه دانش جدیدی (اطلاعات یا شناختی) از متن «جامعه شناسی خنده» به دست می آوریم؟
۱- خنده پدیده ای است اجتماعی، نه روان شناختی، كه درواقع در شبكه و متن اجتماعی اش معنا پیدا می كند. ۲- خندیدن و عدم خندیدن باید توسط دیگران پذیرفته شود. ۳- زمان و مكان خنده افراد مطابق با ارزش ها و هنجارهای آنها متفاوت است. ۴- اجتماعی شدن افراد محیط ها و زمان های خنده را برای فرد مشخص می كند. به نظر می رسد بتوان یافته های قسمت اول از بخش نخست مقاله را حاوی نكات فوق دانست. اما با توجه به مبنای نظری بحث كه احتمالاً نویسنده خود را به آن متعهد می داند، بهتر است قبل از آغاز، به این مطلب بپردازیم كه اتنومتدولوژی یعنی چه؟
به نقل از نویسنده و به قول ریتزر موضوع بررسی اتنومتدولوژی «شیوه ها و راه و روش هایی است كه مردم هر روز در زندگی روزمره آنها را به كار می برند.» در تأیید این تعریف موجز و به منظور روشن شدن موضوع و اجتناب از تسری نظریه اتنومتدولوژی به جنبه ای عام، می توان گفت كه درواقع از دیدگاه اتنومتدولوژیك «ما همگی جهان اجتماعی را موضوع بررسی خود قرار می دهیم، اما برخی از ما دانش روزانه را به عنوان یك منبع ضمنی برای ایجاد یافته ها به كار می بریم. در این مورد، ما جامعه شناسان سازنده ایم (یعنی شعور را از طریق روش های كشف نشده می سازیم)» (۱) .با توجه به این تعاریف به نظر می رسد كه هر چند موضوع یا واقعیت بر ساخته شده اجتماعی (به معنای پدیدارشناختی آن) برای تك تك افراد جامعه و جامعه شناسان، همسان است اما نحوه پرداختن به این موضوع امری است كاملاً متفاوت، كه جدای از مناقشات اتنومتدولوژیست ها می توان ویژگی های مشتركی برای آن برشمرد. به عبارت دیگر همان طور كه ریتزر به نقل از زیمرمن و وایدر و به قصد تمیزدادن مابین مشاهده به معنای عام و مشاهده اتنومتدولوژیك می گوید، یك اتنومتدولوژیست «به تهیه تبیین های علمی در مورد كنش های مشاهده پذیر، با قاعده و الگودار و تكرار شونده از طریق نوعی تحلیل دیدگاه كنشگر علاقه ای ندارد. [بلكه] او به این قضیه علاقه مند است كه اعضای جامعه چگونه كار نگریستن، توصیف كردن و تبیین نمودن نظم را در جهانی كه در آن زندگی می كنند انجام می دهند» (۲). به عبارت دیگر اتنومتدولوژیست ها معتقدند كه «نظم اجتماعی برای اتنومتدولوژی [روش شناسی مردم نگار] یك واقعیت فی نفسه نیست بلكه دستاورد كنشگران اجتماعی است.» (۳) و این امر به آن معنی است كه نظم اجتماعی برساخته شده توسط كنشگران، با روش های اتنومتدولوژی دوباره احیاء می شود تا به لایه هایی ناپیدا از پدیده های اجتماعی كه بر همگان آشكار نیست پرداخته شود و به تعبیر زیمرمن و پولز (۱۹۷۱)، «ما دیگر به واقعیت های اجتماعی علاقه ای نداریم، بلكه می خواهیم خصلت بالفعل فراگردهای اجتماعی را بازشناسیم» (۴)، تا بتوانیم رابطه ای بازاندیشانه میان روش های توضیح حرفه ای و عادی میان توضیحات جهان اجتماعی را بررسی كنیم. به عبارت ساده تر هر چند كه موضوع بررسی اتنومتدولوژی سهل و در دسترس به نظر می رسد اما فرآیند پژوهش اتنومتدولوژیك امری ممتنع است. یعنی برخلاف موضوع و حتی بیان سهل فرآیند تحقیق اتنومتدولوژی، این نظریه یا روش بخصوص جامعه شناختی مراحل صعب و پیچیده ای دارد كه آن را از بسیاری پژوهش های كمی و كیفی دیگر متمایز می سازد. به عنوان مثال یكی از صورت بندی های ویژگی های پژوهش را كه توسط دینگوال مطرح شده و سیلورمن آن را نقل كرده، به صورت تیتروار بیان می كنم:
۱- تحقق سامان اجتماعی (یعنی اتنومتدولوژیست كارش را با آن پرسش آغاز می كند چگونه مشاركت كنندگان در یك رخداد، خصلت آن را پیدا می كنند یا نمی كنند و آن را به صورت یك فعالیت مشترك حفظ می كنند).
۲- مشخص كردن الگوی كنشگران
۳- مسكوت گذاشتن موضع اخلاقی و كشف عقلانیت موقعیتی رویدادها
۴- ایجاد غریبگی انسان شناختی كه مشاهده گر را گاه در مقام یك عضو مورد بررسی قرار داده و گاه او را در جایگاه حاشیه ای دور از تفاهم های روزانه قرار می دهد.
۵- توصیف «ذخیره دانش» كه در آن ذخایر دانش محلی توصیف شده و رابطه آن با آنچه ممكن است رویه های تفسیری جهانی از كار درآید، مشخص می گردد.
با توجه به توضیحات اخیر پیرامون موضوع بحث، سؤال اساسی راجع به چهار مورد استخراج شده از ابتدای مقاله جامعه شناسی خنده این است كه بیانات مذكور از كدام مقوله اند؟
به نظر می رسد كه گزاره اول و دوم، صرفاً بیانی عام است كه از عقل سلیم پژوهشگر برخاسته، كه البته می تواند احتمالاً با عقل سلیم دیگران همپوشانی هایی داشته باشد. هر چند در توضیح آن بیان نشده كه از دستاوردهای كدام پژوهش است، اما به لحاظ محتوایی در حیطه اتنومتدولوژی قابل پیگیری است.در مقابل، دو گزاره بعدی كه یكی، افراد را تابع ارزشها و هنجارها دانسته و دیگری یادگیری پدیده خنده را محصول اجتماعی شدن می دانست، بدون در نظر گرفتن صحت و سقم آن، معلوم نیست كه بر اساس كدام مبنای روشی بیان شده است. به عبارت دیگر به نظر می رسد كه مفاهیم هنجار، ارزش و اجتماعی شدن هر چند ممكن است برای توصیف موضوع به كار آید، اما به لحاظ روش شناختی، مگر با تدابیر خاص نظری، قابل جمع شدن با اتنومتدولوژی نیستند. البته منظور این نیست كه واژه های مذكور هیچ مناسبتی با نظریه ماخوذه ندارند، بلكه ادعای نگارنده متن حاضر این است كه به صورت طرح شده در متن جامعه شناسی خنده، درواقع چیزی نیست جز پركننده خلاءهای توصیفی- تحلیلی متن. یعنی نویسنده خود را ملزم به پیگیری طرح آغازین خود نكرده است.در گام بعدی، نویسنده مقاله جامعه شناسی خنده، به بررسی خنده «در جامعه ما» پرداخته است، وی با اتخاذ این موضع، خود را در مقام یك پژوهشگر قرار داده و فرض نخست مخاطبان مبنی بر ژورنالیستی بودن و معرفی صرف موضوعات علمی را باطل كرده است. بنابراین از این پس انتظار می رود كه وی كلیه روش های اتنومتدولوژی را به كار بسته و نتایج حاصله، گزارشی از دستاورد پژوهشی وی باشد كه در حد نیم صفحه یك روزنامه است.
منبع:روزنامه همشهری