تناسب آيات و سورههاي قرآن(2)
تناسب آيات و سورههاي قرآن(2)
تناسب آيات و سورههاي قرآن(2)
نويسنده: عباس همامي
5. قاعدهي كلي براي شناخت ارتباط
محمد محمود حجازي دربارهي ذكر آيات مختلف پيرامون يك موضوع در سورههاي گوناگون ميگويد كه بين اين معاني ارتباط تامّي وجود دارد و چنين نتيجه ميگيرد:
هر سوره داراي وحدت كامل و هدف واحد و اغلب پيگير اغراض مختلفي است كه براي رسيدن به هدف خود از نظر لفظ، سياق، فواصل و كلمات پاياني آيات سرشت خاصي دارد.
موضوع سوره ـ كه نياز سوره به آن قطعي است ـ تناسب كاملي با آن سوره دارد؛ موضوعي كه در سورههاي مختلف تكرار ميشود با آن سوره مناسبت دارد و نيز هيچ داستاني در يك سوره تكرار نشده است. حجازي آيهي 72 سورهي حجر (15) را مثال ميزند و ميگويد: «با وجود اين كه آيه 87 ـ بنا به نظر بعضي از دانشمندان ـ مدني بوده و در ميان آيات مكّي قرار گرفته است، هيچگونه ناهمگوني با آيات ديگر ندارد و هنگام تلاوت اين سوره گويي كه يكباره نازل شده است».[2]
با توجه به اهميت بحث تكرار يك موضوع در سورههاي مختلف، مناسب است به بيان نمونهاي بپردازيم.
5 ـ 1. داستان حضرت نوح ـ عليه السلام ـ در دو سورهي يونس صافات
نام حضرت نوح ـ عليه السلام ـ در بيست و هشت سوره و چهل و سه بار آمده است، اكنون آن را در دو سورهي يونس و صافات بررسي ميكنيم.
الف: سوره يونس
2. برائت پيامبر از كفّار و اعلام بينيازي از آنان در آيات 41 و 58 و بعضي ديگر از آيات، و نيز اثبات وحي و بيان استواري پيامبر در طريق ارائه شده از سوي خدا در آيهي 15 و برخي آيات ديگر مطرح شده است، همين مطالب نيز در آيهي 72 دربارهي نوح ـ عليه السلام ـ مطرح ميگردد.
3. تكذيب پيامبر توسط كفّار، ياري مؤمنان از سوي خداوند و اختصاص سرانجام نيكو به آنان، در آيهي 64 و بعضي آيات ديگر بيان شده كه در آيهي 73 در خصوص حضرت نوح ـ عليه السلام ـ و مردم او نيز اين مطالب آمده است. در آيات پس از 73 مناسبت بخش مطرح شده از داستان نوح ـ عليه السلام ـ با هدف كلي سوره را ميتوان مشاهده كرد.
ب: سورهي صافات
داستان نوح ـ عليه السلام ـ در سورههايي كه از آن حضرت ياد شده است، با توجه به هدف سوره ميباشد.[3] بنابراين ذكر هر آيه در هر سوره و در هر جاي آن كاملاً مناسب با آيات مجاور و هدف كلي سوره است. هرچند گاهي اين همگوني آشكار نيست و شايد ناسازگاري به نظر آيد ولي اين ناسازگاري بدوي و ظاهري است، زيرا سخنان بليغ همواره و در عين داشتن معاني آشكار، نكات دقيقي را در خود جاي ميدهد، كه تنها با تدبّر و تأمّل به دست ميآيد.
6. بررسي آيات به ظاهر غيرمتناسب در سورهي بقره[4]
1. آياتي كه ارتباط آنها با آيات پيش از خود پس از كمي دقّت و بررسي مشخص ميشود.
2. آياتي كه تشخيص ارتباط آنها به آساني ممكن نيست و نميتوان گفت قطعاً مقصود خداوند از اينگونه ترتيب چنين و چنان است.
«وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون»
وجوه ارتباط
در آيات 28 و 29، نخستين نعمت خداوند (آفرينش) بر ما و سپس عطاي نعمتهاي ديگر، با ذكر داستان آدم ـ عليه السلام ـ ، بيان ميشود و نيز با سخن از زندگاني و مرگ و آفرينش اين جهان، ما را به قدرت خداوند بر بعث رهنمون ميسازد. سوره با سخن از پرهيزكاران و كافران آغاز شده، گويي كه خدا ميفرمايد: پيمان پيروي از هدايت من از آغاز وجود داشته است (آيهي 2 و 6). بنابراين امر (اُعبدوا) و نهي (فلاتجعلوا) در آيات 21 و 22 و نيز (اسجدوا) در آيهي 34 و (لاتقربا) در آيهي 35 را كنار هم مييابيم، پس داستان آدم ـ عليه السلام ـ بدين منظور آمده است تا ضرورت التزام به اطاعت از فرمان خدا و دوري جستن از آنچه نهي فرموده را مسجّل گرداند.
«يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِي»
وجوه ارتباط
1. پس از داستان آدم ـ عليه السلام ـ و ذكر جانشيني او، سرگذشت بنياسرائيل به عنوان يك نمونهي تاريخي بيان ميشود.
2. در آيات 21 تا 24: «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي» به موعظهي كافران اهل كتاب، تحت عنوان عموم مردم ميپردازد.
3. بنابراين آيهي 40 دعوت خاص پس از دعوت عام ميباشد و انتخاب گروه يهود بدين سبب است كه آنها از كهنترين امتها و حامل كتب آسماني هستند و نيز كينهتوزترين مردم نسبت به مسلمانان بودهاند. اسلام آوردن آنها حجتي قوي بر نصارا و پيروان ديگر مذاهب است.
تذكر: شايسته است دربارهي شباهت ميان داستان آدم و بنياسرائيل نكاتي خاطرنشان شود.
الف: نسيان عهد آدم (20 / 115) و نقض ميثاق بنياسرائيل (2 / 84 و 85).
ب: تكريم آدم در برابر ملائكه (2 / 34) و تفضيل بنياسرائيل (2 / 47).
ج: محروميت آدم از بهشت (2 / 36) و محروميت بنياسرائيل از سرزمين مقدّس موعود (5 / 26).
«وَ إِذِ ابْتَلي إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»
در ادامهي احتجاج با اهل كتاب (از آيهي 40 تا 123)، ادّعاي آنان كه از تبار ابراهيم ـ عليه السلام ـ و جانشين او هستند و بنيان دين اسلام (يعني دين حنيف) ذكر ميگردد. پس از خردهگيري از گمراهان كه عمدهي آنان از نسل ابراهيم ـ عليه السلام ـ بودند به اثبات اسلام پرداخته است.
داستان ابراهيم ـ عليه السلام ـ كه عطف بر سرگذشت امت بنياسرائيل شده، نيز دعوت به آيين اسلام و ترك تعصّب در دين ميكند و اينكه سزاوار است مدعيان تبار ابراهيم ـ عليه السلام ـ بيش از همهي مردم از شريعت وي پيروي نمايند، لذا ارج نهادن به كعبه بر آنان لازم است.
پس از ذكر داستان آدم ـ عليه السلام ـ و بنياسرائيل ـ كه راه راست به آنها ارائه شد ولي منحرف شدند ـ داستان ابراهيم ـ عليه السلام ـ به عنوان نمونهاي كامل از هدايتشدگان و جانشينان خدا در زمين عرضه ميشود.
با دقّت در آيهي 30 و 124 در داستان آدم و ابراهيم ـ عليهما السلام ـ مشاهده ميشود كه تعبير به «قرار داده شدن از طرف خدا» شده است و نيز پيش از سخن از آدم ـ عليه السلام ـ ، به توحيد دعوت شده (آيهي 20 و 21). در اين داستان نمونهي والاي توحيد كه در ابراهيم، اسماعيل، اسحاق و يعقوب ـ عليهم السلام ـ تجلّي يافته است، ارائه ميشود.
«إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيم»
وجوه ارتباط
1. از آيات 154 تا 157 نكاتي در خصوص امتحان از بندگان، شكيبايان و جهاد ياد شده است. در اينجا نيز مطرح ميشود كه از جملهي اين امتحانها حج (به خصوص سعي ميان صفا و مروه) و بعضي از اعمال دشوار حج نيازمند شكيبايي ميباشد، ضمن اينكه حج و جهاد با هم سازگارند و هر دو فريضه نياز به تنفرسايي و هزينهي مال دارند.
2. سعي ميان صفا و مروه نيز يكي از مصاديق شكر خداست كه در آيهي 152 فرمود: «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ» در آخر همين آيه نيز بار ديگر مسألهي شكر مطرح ميشود.
3. در داستان ابراهيم ـ عليه السلام ـ سخن از خانهي خدا (آيهي 127) و دعاي «اَرِنَا مَنَاسِكَنَا» (آيهي 128) و سپس قبله و تغيير آن ـ كه اتمام نعمت بر مسلمانان است ـ طي آيات 142 تا 150 ميباشد و بار ديگر خانهي خدا و مراسم سعي يادآوري ميشود تا گمان نشود فقط بزرگداشت خانهي خدا از شعاير است، بلكه در منطقهي حرم موارد ديگري از شعاير نيز وجود دارد.
«يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ»
وجوه ارتباط
1. پس از تبيين توحيد و دلايل آن (آيات 163 و 164) سخن از مؤمنان و مشركان و راه و رسم شرك و نتايج آلودهي آن (آيات 165 تا 168)، در اين آيه خاطرنشان ميشود كه معصيت گنهكار و كفر كافر در قطع احسان الاهي نقش هميشگي ندارد. خداوند خالق و رزاق در اين آيه به امور پاكيزه و سودمند و حلال فرمان ميدهد ـ كه طاعت انسان متوقف بر آن است ـ و يادآور ميشود تنها هموست كه تشريع نموده و حلال و حرام را مشخص ميكند. بدينسان تشريع و مسألهي عقيده پيوندي ناگسستني مييابد.
2. در آيات 168 تا 174 گوشزد ميشود كه حلال شمردن خوردنيهاي حرام، همگام با شيطان و تقليد از راه و رسم نادرست پدران، همگي از مظاهر شرك است.
تذكر: با توجه به آيات بعد (به خصوص آيهي 174) نزول آيه دربارهي عبدالله بن سلام و اشخاصي همانند وي تقويت ميشود.
«حافِظُوا عَلَي الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطي وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِينَ»
اين آيه از جمله آياتي است كه با ماقبل خود كاملاً غيرمرتبط مينمايد، بدين لحاظ برخي مفسّران وجوه ضعيفي براي ارتباط آن ذكر كردهاند.
حال به طرح احتمالات قابل قبول ميپردازيم:
1. خداوند حكيم پس از بيان بسياري از احكام زناشويي مانند «وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتَّي يُؤْمِنَّ» (آيات 221 تا 227) با ذكر اين آيه، به نماز كه حلقهي اتصال او با بندهاش است، فرمان ميدهد. وقتي كه در حال خوف به مداومت بر نماز امر ميشود مسلماً به طريق اولي در حالت اشتغال به روابط و مسايل زناشويي نيز چنين است.
2. در آيات قبل به اطاعت از دستورات الاهي تشويق شده و در اين آيه به مداومت بزرگترين طاعات فرمان داده ميشود.
3. فرمان به مداومت بر نماز پس از تشويق به گذشت و نهي از فراموشي نيكي بدين جهت است:
الف: برقراري پيوند ميان بزرگ داشتن فرمان خدا و مهرباني با بندگانش؛
ب: آماده ساختن جان انسان براي رسيدن به مكارم اخلاق.
4. بيان آيات مداومت بر نماز در ميان احكام خانواده بدين جهت است:
الف: انسان نياز به محرّكي دارد كه او را به ياد خدا انداخته تا از ستم و تجاوز در مسايل خانوادگي به خصوص طلاق ـ كه معمولاً كينهانگيز ـ دور بماند و به عدل و نيكي بپردازد.
ب: طاعت خداوند در احكام زناشويي نيز از جنس طاعت او در اقامهي نماز (يعني احكام عبادت) است.
ج: پس از طلاق ممكن است كسي به روابط نامشروع روي آورد، لازم است عاملي بازدارنده در مقابل او نهاده شود و اين عامل نماز است.
«أَ لَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَي النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُون»
وجوه ارتباط
1. با توجه به اينكه آيهي قبل سخن از ظهور نشانههاي خداوند قادر است، در اين آيه قدرت خدا ذكر ميشود.
2. طبق عادت قرآن پس از ذكر بخشي از احكام، داستاني براي پند، فرمانبرداري و ترك عناد شنونده بيان ميشود./
3. پس از طرح احكام خانواده (طي آيات 220 تا 224)، احكام جهاد و دفاع از امّت و مقدسات ذكر ميشود زيرا استحكام خانواده منوط به صيانت جامعه است.
تذكر: با توجه به مجموع روايات، برخي گفتهاند: اين آيه زمينهساز آيهي 244 (وقاتلوا في سبيل الله...) است تا بدينوسيله مسلمانان به جهاد تشويق شده و براي شهادت آمادگي داشته باشند.
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ»
وجوه ارتباط
1. طي آيات گذشته به جهاد با جان تشويق شده است: «أَلَمْ تَرَ اِلَي الْمَلَاِ...» (آيات 246 تا 253) و اين آيه به جهاد با مال و انفاق آن فرا ميخواند.
2. پس از بيان داستان امتهاي پيشين (آيات 243 تا 253) كه حقانيت رسالت پيامبر ـ صلي اللّه عليه و آله ـ ثابت ميشود، در اين آيه به فرمانبرداري از دستورات الاهي (كه يكي از آنها انفاق است) تشويق ميشود.
تذكر: در آيات 244 و 245 نيز جهاد و انفاق بلافاصله پس از يكديگر مطرح شدهاند.
«مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَ اللهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»
وجوه ارتباط
1. در آيات گذشته شواهدي بر بعثت بيان گرديده است (آيات 259 و 260). در اين آيه يكي از كارهايي كه انجام آن براي روز قيامت سودمند است، ذكر ميشود.
2. اين آيه از «اضعافاً كثيرة» (در آيهي 254) رفع اجمال ميكند و بين اين دو آيه شواهدي براي اثبات قدرت خداوند بر بعث ذكر ميگردد تا تكليف به انفاق پسنديده باشد.
3. اين تمثيل اشاره به قدرت عظيم خداوند است كه ميتواند مردگان را زنده كند و نيز مؤكّد مفهوم آيات 259 و 260 ميباشد.
4. در آيهي 257 خداوند بيان فرمود كه وليّ مؤمنان است و در مقابل آن، «طاغوت» وليّ كافران ميباشد در اين آيه دربارهي انفاق مؤمن تمثيلي بيان شده كه در آيهي 264 ـ در مقابل آن ـ دربارهي انفاق كافر نيز تمثيلي به كار ميگيرد.
7. نتيجه
1. تناسب بين آيات و سورههاي قرآن از شاخههاي علوم قرآني است كه قرآنپژوهان در آن اختلاف نظر دارند.
2. توفيقي بودن جمع و ترتيب آيات و سورههاي قرآن، از مباني تناسب بين اجزاي قرآن است.
3. بايد بين عدم وجود تناسب و عدم فهم آن، تفكيك قايل شد. چه بسا مواردي كه بين اجزاي قرآن تناسب وجود دارد، امّا هنوز كسي به كشف آن نايل نشده است.
پی نوشت:
[1] . سيوطي: معترك الاقران، ج 1، ص 49؛ الاتقان، ج 3، ص 376 به نقل از يكي از متأخران.
[2] . الوحدة الموضوعية في القرآن الكريم، دار الكتب الحديثه، ص 24، 52، 53 و 112.
[3] . ر.ك: عباس همامي: چهرهي زيباي قرآن، ص 57 ـ 59.
[4] . ر.ك: همان، ص 67 ـ 165.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}