مردم شناسی و جامعه شناسی، ایل و عشایر(3)

گذشته، میان دو اصطلاح ایل و عشایر تمایزی قائل نبودند و این دو را مترداف با یكدیگر و برای معرفی گروهی از مردم كوچندهٔ شبانكارهٔ چادرنشین به كار می‌بردند؛ اما امروزه در مردم شناسی و جامعه شناسی، ایل و عشایر، دو مفهوم متفاوت به كار می‌روند. ....

شكلهای زیستی، معیشتی

جوامع ایلی ایرانی از لحاظ شیوه زیست و معاش به دو دسته تقسیم می‌شوند: جامعه‌های كوچنده یا كوچ نشین، و جامعه‌های غیر كوچنده یا یكجانشین. كوچندگی خود شكلهایی از كوچ روی و چادرنشینی محض و كامل تا نیمه كوچ روی و نیمه كوچ نشینی ، یعنی شیوه‌ای میان كوچندگی كامل و یكجانشینی كامل دارد. ایلیاتیهای ایران از نحوه زیست و معاش گروهها و واحدهای وابسته به ایل خود، آگاهند و شیوه كوچ نشینی و یك جانشینی ایل را از هم تمیز می‌دهند و هر یك را با اصطلاحی خاص می‌شناسنند. مثلا تركمنهای یموت، گروه كوچنده را «چاروا» و غیر كوچنده را «چمور» و بلوچها و عشایر فارس، از جمله قشقاییها، كوچندگان را «بادی»، و یكجانشینان زارع را «خاكی» می‌نامند. ایلهای چادرنشین شبان، در تمام سال پیوسته از جایی به جایی دیگر می‌كوچند و با صحراگردی و بادیه نشینی زندگی می‌گذرانند. این دسته از كوچندگان، همه زیر چادر می‌زیند و به هنگام كوچ، سیاه چادر و زاد و توشه و اسباب خانه خود را بار ستوران می‌كنند و منزل به منزل ، راه دور و دراز دشت و صحرا رابرای به دست آوردن آب و مرتع گله‌هایشان می‌پیمایند. كوچندگان چادرنشین ، اقتصادی یك پایه و مبتنی بر شبانی دارند. كوچندگی و چادر نشینی محض و كامل در ایران پیشینهٔ دراز دارد. اكنون هم، شماری ایل و طایفه در ایران زندگی كوچ نشینی و شبانی دارند و در سیاه چادر به سر می برند و اقامتگاه دائم و ثابتی در ییلاق و قشلاق ندارد. ایلهای كوچندهٔ فصلی، كوچ تابستانه و زمستانه دارند. این ایلها در بهار بار و بنه می‌بندند و با گله‌هایشان به ییلاق یاسردسیر می‌روند و بخشی از بهار و تمام تابستان را در ییلاق می‌گذرانند. در پاییز، از ییلاق به قشلاق و یا گرمسیر باز می‌گردندو بخشی از پاییز و زمستان را در قشلاق به سرمی‌برند. برخی از این ایلات، در قشلاق و ییلاق خانه‌های خشت و گلی یا سنگی دارند. بخشی دیگر به خصوص در ییلاق ، در سیاه چادر می‌زیند. همه اعضای ایل در «ایل راه» یا «روال» (راه كوچ) و در منزلگاههای میان ییلاق و قشلاق در چادر زندگی می‌كنند. اقتصاد ایلها و طایفه‌های كوچنده فصلی اساس مبتنی بر اقتصاد گله داری آمیخته با اقتصاد كم‌رنگ و ضعیف كشاورزی است. گروه بزرگی از طایفه‌ها و تیه‌های ایلات ایران، مانند ایلهای بختیاری در خوزستان و چهارمحال، قشقایی در فارس، و ایلسون (شاهسون) در آذربایجان، به شیوه كوچ نشینی فصلی زندگی می‌گذرانند. ایل باصری، از ایلات خمسه‌ی فارس نیز تا دههٔ ۱۳۳۰ش، تماما كوچ فصلی داشتند و در چادر زندگی می‌كردند و در جلگه‌های خشك و كوه های جنوب، شرق و شمال شیراز در استان فارس كوچ می‌كردند. ایلهای اسكان یافته، زندگی كوچ روی و چادر نشینی را رها كرده، و با حفظ ساختار اجتماعی- سیاسی سنتی خود در خانه‌های خشت و گلی روستا های ساكن، یا به اصطلاح«تخته قاپو»شده‌اند. اقتصاد این گروه از جامعه‌های ایلی در درجه اول بر پایه‌ی تولید كشاورزی، و سپس دامپروری است. دامداران ایل معمولاً گله‌های خود را به چوپانان ایل می‌سپارند تا به مراتع متعلق به تیره طایفه و روستاهای محل اقامت آنها، یا كوهستانهای پیرامون دهات ببرند و بچرانند. ایل اینالو (اینانلو) و بهارلو از ایلهای ترك اتحاد خمسه فارس، نمونه‌ای از ایلات كاملا اسكان یافته ده‌نشینند. اینالوها از ۱۲۹۳ ق در صحرای قره بلاع فسا سكنی گزیدند و از آن پس ، در هیچ یك از فصول، از صحرا بیرون نرفتند و به كشت و زرع پرداختند اگرچه این دسته از ایلها شیوه زندگی كوچندگی و شبانی را رها كرده، و به ده‌نشینی و زراعت روی آورده‌اند، اما ویژگیهای ایلیاتی خود، یعنی ساختار و نظام ایلی- قبیله‌ای را حفظ كرده‌اند و از این لحاظ تفاوتی میان آنها با ایلهای كوچنده چادرنشین شبان وجود ندارد؛ مثلا درست است كه شیوه زیست و معاش تركمنهای چمور ده‌نشین زراعت پیشه، با چارواهای كوچنده دامدار ، متفاوت است، اما هر دو گروه چمور و چاروا در یك ساختار ایلی سنتی به هم پیوسته‌اند و سازمان سیاسی مشتركی دارند. به تعبیری دیگر، هر دو گروه به اعتبار ابعاد قبیله‌ای ، هنوز تركمن شمرده می‌شوند(۳).

نظام خویشاوندی

در جامعه‌های ایلی ایران نظام خویشاوندی بر رابطه میان گروههای نسبی و سببی استوار است و اصل پدر تباری، شكل غالب در ساختار خویشاوندی است. در این ساختار، فرزندان از پدر نسب می‌برند و در پیوند با پدر، هویت اجتماعی می‌یابند و عضو دودمان و تیره یا طایفه پدر شناخته می‌شوند. پدر در خانواده از اقتدار بسیاری برخوردار است و پسران صاحب اختیار و وارث اصلی اقتدار و اموال و دارایی پدرند. فرزندان یك نیای واحد و مشترك حقیقی، یك رده یا شاخهٔ دودمانی در ایل را تشكیل می‌دهند كه «اولاد»، «تش»، «گوبك» و… نامیده می‌شوند. هر یك از این واحدهای نسبی، حق بهره‌داری از آب و زمین و مرتع در ییلاق و قشلاق قلمرو ایل را دارد. اعضای هر یك از شاخه‌های بزرگ‌تر ایل، مانند تیره و طایفه، و حتی خود ایل، جدا از روابط نسبی حقیقی میان افراد واحدهای دودمانی درون خود ، به یك نیای مشترك آرمانی نیز باور دارند و او را بنیانگذار تیره، طایفه یا ایل خود می‌انگارند. گاهی نام ایل یا تیره و طایفه به نام این نیای مشترك آرمانی یا افسانه‌ای خوانده می‌شود. مثلا اعضای ایل بهمئی كهگیلویه خود را از تبار نیایی مشترك به نام بهمن می‌دانند و افسانه‌ای برای پیدایش و شكل‌گیری ایل بهمئی نقل می‌كنند. نظام خویشاوندی در جامعه ایلی، وظیفه و نقش بسیار مهمی در همبستگی شاخه‌های ایلی با یكدیگر دارد و استواری و دوام آن، انسجام و یكپارچگی سازمان اجتماعی ایل واستمرار و بقای آن را تضمین می‌كند. واحدهای تولیدی فعال در ایل ، بیشتر براساس همبستگی میان خویشاوندان نسبی و سببی شكل می‌گیرد و كار می‌كند.