نگاهي به روابط خارجي ايران در دوره رضا شاه
نگاهي به روابط خارجي ايران در دوره رضا شاه
نگاهي به روابط خارجي ايران در دوره رضا شاه
نويسنده: كريم جعفري
در تمام طول اين دوران به خصوص بين سال هاي 1304 تا 1312، ايران با برگزيدن قالب گفت وگو براي حل مسايل و مشكلات خود، توانست گام هاي مهم و اساسي در راستاي اين امر بردارد. ايران در اين زمان هم مانند دوره قاجار در سياست خارجي خود با يك مشكل اساسي دست و پنجه نرم مي كرد و آن هم رقابت شوروي و بريتانيا در منطقه بود، حفظ موازنه قوا ميان اين دو كشور زماني براي ايران تحقق پذيرفت كه در دوره دوم سلطنت رضاشاه نيروي سوم آلمان ها وارد عرصه سياسي و اقتصادي ايران گرديد.
در اين دوره هر چند ايران از بريتانيا در روابط ديپلماتيك فاصله مي گرفت، اما هنوز هم مي شد سايه سنگين آن كشور را بر اقتصاد ايران مشاهده نمود، نفوذ سنتي انگليسي ها در ميان بسياري از سياستمداران ايران، همچنين ايل هاي كوچ ساكن مناطق جنوبي و غربي كشور مانند بختياري ها و قشقايي ها به همراه وجود شريان حياتي امپراتوري بريتانيا يعني شركت نفت ايران و انگليس و دو قرارداد ريز و درشت ديگر اين حضور را تقويت مي كرد. رضاشاه بر اين امر واقف بود كه سلطه انگليس به عنوان پيروز نهايي جنگ اول جهاني در خليج فارس و نفت ايران عملابلامنازع است و اين نواحي جزو حوزه هاي امنيتي امپراتوري بريتانيا به شمار مي روند و اين كشور براي حفظ منافعش در اين نقطه از دنيا با هيچ قدرتي حاضر به معامله نيست و اين نكته اي بود كه صحت آن در جنگ دوم جهاني و هنگام هجوم انگليسي ها به ايران مشخص شد.
روابط ايران و شوروي بر مبناي ديگري استوار بود. در اسفند ماه 1299، فوريه 1921، دو كشور در مسكو توافق كردند آنچه را كه مربوط به گذشته است كنار گذاشته و روابط خارجي عادي خود را از سرگيرند، اما با مرگ لنين و به قدرت رسيدن استالين و علاقه وافر وي به بسط حوزه نفوذ شوروي به حوزه هاي سنتي امپراتوري تزاري كه به مدت يك قرن در آن اعمال حاكميت مي كرد، مي بينيم كه به انحاي گوناگون شوروي ها بر ايران فشارهاي مختلف سياسي، اقتصادي و نظامي را وارد مي كنند. اختلافات مرزي، نفوذ كمونيست ها به داخل ايران، روابط تجاري و بازرگاني و همچنين خط ترانزيت كالاهاي ايراني به مقصد اروپا به خصوص آلمان از ديگر مسايل موجود ميان طرفين بود. روس ها به شدت از توسعه روزافزون انگليسي ها در ايران نگران بودند و دولت ايران با استفاده از همين نگراني يك موازنه قدرت را بين طرفين به وجود آورد و سعي كرد اين موازنه را به هر ترتيب ممكن حفظ كند. به طور كلي روس ها چندان دلخوشي از ايران و حكومت رضاشاه نداشتند و وي را آلت دست انگليسي ها مي دانستند
روابط ايران و آلمان شرايط خاص خودش را داشت. چنانكه متذكر شديم ايراني ها با وارد كردن آلمان به صحنه سياست و اقتصاد خود سعي كردند از نفوذ سنتي انگليس و شوروي در ايران بكاهند، هدفي كه با اغماض هاي هدفمند انگليسي ها و روس ها تا اندازه اي عملي شد. در همين حال انگيسي ها خودشان تا اندازه اي راضي بودند كه آلماني ها در ايران حضور داشته باشند چرا كه به اين ترتيب هم آلمان كه در راه بازسازي اقتصاد آسيب ديده از جنگ بود به يك بازار مطمئن جهت صادرات كالاها و خدماتش دست مي يافت، هم ايران مي توانست با استفاده از كمك هاي فني آلمان به اجراي طرح هاي توسعه اي خودش اقدام كند، بالاخره اينكه با حضور آلمان، انگليس مي توانست مطمئن باشد كه روس نمي تواند به سادگي در ايران حضور فعال يابد. از جانب ديگر مقامات شوروي هم به همين نسبت به حضور هر چه بيشتر آلمان در ايران رضايت دادند و راه هاي تزانزيت كالاهاي ايراني به مقصد آلمان را گشوده و در اين امر تسهيلات و گاه تضييقاتي را در نظر گرفتند.
روابط ايران با فرانسه، آمريكا و ساير كشورهاي جهان كه به تازگي باب روابط سياسي با آنها گشوده شده بود براي ايران در سطحي پايين تر مطرح بود هر چند ايران از فرانسه تسليحات نظامي مي خريد و دانشجويان دوره هاي عالي و نظامي ايران در مدارس و مراكز دانشگاهي آن كشور به تحصيل اشتغال داشتند اما هيچ گاه اين روابط به سطحي بالانرسيد، حتي يك بار به دليل شوخي مطبوعاتي روزنامه ها و جملات فكاهي فرانسه كه رضاشاه را عصباني كرد و اين روابط براي مدتي قطع شد. ايران و ايتاليا هم روابطي محدود داشتند و اين كشور فقط سفارش ساخت چند قايق توپدار به همراه تربيت افسران نيروي دريايي نوپاي ايران را بر عهده داشتند. روابط ايران و آمريكا كه در آستانه جنگ دوم جهاني به چهارمين شريك تجاري ايران تبديل شده بود هم يك باره قطع گرديد. روابط ايران با همسايگانش را مي توان براساس حسن همجواري توصيف كرد. ايران و تركيه پس از حل اختلافات مرزي خود به روابطي حسنه دست پيدا كردند، به طوري كه رضاشاه تنها سفر خارجي خود را به آن كشور انجام داد. روابط با افغانستان هم پس از حل اختلافات مرزي كه با حكميت تركيه پايان يافت به خوبي پيش مي رفت. هر چند ايران در ابتدا حاضر نشد عراق را به رسميت بشناسد، اما كم كم سعي كرد واقعيت جديد را پذيرفته و اين كشور را به رسميت شناخته و سفارت خود را در آنجا داير كند. اوج روابط ايران با همسايگانش را مي توان در پيمان منطقه اي سعدآباد جست وجو كرد كه طي آن كشورهاي ايران، تركيه، عراق و افغانستان بر سر پاره اي از مسايل چندجانبه به خصوص امنيتي و دفاعي به توافق رسيدند.
در اين دوره هر چند ايران از بريتانيا در روابط ديپلماتيك فاصله مي گرفت، اما هنوز هم مي شد سايه سنگين آن كشور را بر اقتصاد ايران مشاهده نمود، نفوذ سنتي انگليسي ها در ميان بسياري از سياستمداران ايران، همچنين ايل هاي كوچ ساكن مناطق جنوبي و غربي كشور مانند بختياري ها و قشقايي ها به همراه وجود شريان حياتي امپراتوري بريتانيا يعني شركت نفت ايران و انگليس و دو قرارداد ريز و درشت ديگر اين حضور را تقويت مي كرد. رضاشاه بر اين امر واقف بود كه سلطه انگليس به عنوان پيروز نهايي جنگ اول جهاني در خليج فارس و نفت ايران عملابلامنازع است و اين نواحي جزو حوزه هاي امنيتي امپراتوري بريتانيا به شمار مي روند و اين كشور براي حفظ منافعش در اين نقطه از دنيا با هيچ قدرتي حاضر به معامله نيست و اين نكته اي بود كه صحت آن در جنگ دوم جهاني و هنگام هجوم انگليسي ها به ايران مشخص شد.
روابط ايران و شوروي بر مبناي ديگري استوار بود. در اسفند ماه 1299، فوريه 1921، دو كشور در مسكو توافق كردند آنچه را كه مربوط به گذشته است كنار گذاشته و روابط خارجي عادي خود را از سرگيرند، اما با مرگ لنين و به قدرت رسيدن استالين و علاقه وافر وي به بسط حوزه نفوذ شوروي به حوزه هاي سنتي امپراتوري تزاري كه به مدت يك قرن در آن اعمال حاكميت مي كرد، مي بينيم كه به انحاي گوناگون شوروي ها بر ايران فشارهاي مختلف سياسي، اقتصادي و نظامي را وارد مي كنند. اختلافات مرزي، نفوذ كمونيست ها به داخل ايران، روابط تجاري و بازرگاني و همچنين خط ترانزيت كالاهاي ايراني به مقصد اروپا به خصوص آلمان از ديگر مسايل موجود ميان طرفين بود. روس ها به شدت از توسعه روزافزون انگليسي ها در ايران نگران بودند و دولت ايران با استفاده از همين نگراني يك موازنه قدرت را بين طرفين به وجود آورد و سعي كرد اين موازنه را به هر ترتيب ممكن حفظ كند. به طور كلي روس ها چندان دلخوشي از ايران و حكومت رضاشاه نداشتند و وي را آلت دست انگليسي ها مي دانستند
روابط ايران و آلمان شرايط خاص خودش را داشت. چنانكه متذكر شديم ايراني ها با وارد كردن آلمان به صحنه سياست و اقتصاد خود سعي كردند از نفوذ سنتي انگليس و شوروي در ايران بكاهند، هدفي كه با اغماض هاي هدفمند انگليسي ها و روس ها تا اندازه اي عملي شد. در همين حال انگيسي ها خودشان تا اندازه اي راضي بودند كه آلماني ها در ايران حضور داشته باشند چرا كه به اين ترتيب هم آلمان كه در راه بازسازي اقتصاد آسيب ديده از جنگ بود به يك بازار مطمئن جهت صادرات كالاها و خدماتش دست مي يافت، هم ايران مي توانست با استفاده از كمك هاي فني آلمان به اجراي طرح هاي توسعه اي خودش اقدام كند، بالاخره اينكه با حضور آلمان، انگليس مي توانست مطمئن باشد كه روس نمي تواند به سادگي در ايران حضور فعال يابد. از جانب ديگر مقامات شوروي هم به همين نسبت به حضور هر چه بيشتر آلمان در ايران رضايت دادند و راه هاي تزانزيت كالاهاي ايراني به مقصد آلمان را گشوده و در اين امر تسهيلات و گاه تضييقاتي را در نظر گرفتند.
روابط ايران با فرانسه، آمريكا و ساير كشورهاي جهان كه به تازگي باب روابط سياسي با آنها گشوده شده بود براي ايران در سطحي پايين تر مطرح بود هر چند ايران از فرانسه تسليحات نظامي مي خريد و دانشجويان دوره هاي عالي و نظامي ايران در مدارس و مراكز دانشگاهي آن كشور به تحصيل اشتغال داشتند اما هيچ گاه اين روابط به سطحي بالانرسيد، حتي يك بار به دليل شوخي مطبوعاتي روزنامه ها و جملات فكاهي فرانسه كه رضاشاه را عصباني كرد و اين روابط براي مدتي قطع شد. ايران و ايتاليا هم روابطي محدود داشتند و اين كشور فقط سفارش ساخت چند قايق توپدار به همراه تربيت افسران نيروي دريايي نوپاي ايران را بر عهده داشتند. روابط ايران و آمريكا كه در آستانه جنگ دوم جهاني به چهارمين شريك تجاري ايران تبديل شده بود هم يك باره قطع گرديد. روابط ايران با همسايگانش را مي توان براساس حسن همجواري توصيف كرد. ايران و تركيه پس از حل اختلافات مرزي خود به روابطي حسنه دست پيدا كردند، به طوري كه رضاشاه تنها سفر خارجي خود را به آن كشور انجام داد. روابط با افغانستان هم پس از حل اختلافات مرزي كه با حكميت تركيه پايان يافت به خوبي پيش مي رفت. هر چند ايران در ابتدا حاضر نشد عراق را به رسميت بشناسد، اما كم كم سعي كرد واقعيت جديد را پذيرفته و اين كشور را به رسميت شناخته و سفارت خود را در آنجا داير كند. اوج روابط ايران با همسايگانش را مي توان در پيمان منطقه اي سعدآباد جست وجو كرد كه طي آن كشورهاي ايران، تركيه، عراق و افغانستان بر سر پاره اي از مسايل چندجانبه به خصوص امنيتي و دفاعي به توافق رسيدند.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}