نقش شیوههای فرزندپروری در پرورش خلاقیت کودکان
نقش شیوههای فرزندپروری در پرورش خلاقیت کودکان
شایان ذکر است که خلاقیت قابلیتی است که در همگان وجود دارد اما نیازمند پرورش و تقویت میباشد تا به سر حد شکوفایی برسد. هنسی و آمابیل (1989) طی مطالعاتی اعلام کردند: تحقیقات ما نشان داده است که عوامل اجتماعی و محیطی نقش اصلی را در رشد خلاقیت ایفا میکنند. در واقع بین انگیزههای شخصی و خلاقیت ارتباطی قوی وجود دارد که قسمت زیادی از این گرایش را محیط اجتماعی یا حداقل جنبههای خاصی از محیط تعیین میکنند.
یکی از عوامل محیطی که در روند رشد خلاقیت مؤثر است محیط خانواده یا همان شیوههای فرزندپروری میباشد. کلیگان (1971) معتقد است برای ظهور خلاقیت راههای زیادی در شیوههای فرزندپروری وجود دارد که میتواند باعث ظهور یا محو خلاقیت شود. نحوه تربیت و استفاده از شیوههای دموکراتیک یا مستبدانه، اعمال نحوه انضباط و شیوه ابراز محبت هر کدام به نوعی در پرورش یا سرکوب خلاقیت مؤثر است.
تعریف خلاقیت
بررسی تعریف خلاقیت نشان میدهد بعضی به ویژگی شخصیتی افراد، بعضی به فرایند و برخی نیز به نتیجه و محصول خلاقیت اشاره میکنند.
از نظر تونی پروکتور (1999) که تعریفی به نقل از ورتهایمر (1945 ، 1959) بیان میکند خلاقیت عبارت است از «توانایی پرداختن به یک موضوع با نگاهی جدید و متفاوت» و بعبارتی «فرایند شکستن و دوباره ساختن دانش خود درباره یک موضوع و بدست آوردن بینش جدید نسبت به ماهیت آن.» (به نقل از گلستان هاشمی، 1382 ، ص 14)
کمیته مشورتی ملی خلاقیت و پرورش فرهنگی7 (1999) خلاقیت را چنین تعریف کردهاست: «طرح تجسم خلاق باید به نوعی باشد که هم از اصالت و هم از ارزش برخوردار باشد.» (به نقل از کرفت، 2000، ص2).
اخیراً نیز محققان به بعد اجتماعی و محیطی خلاقیت توجه کردهاند و اعتقاد دارند که نمیتوانیم خلاقیت را بدون توجه به بعد اجتماعی آن تعریف و تشریح کنیم.
سیکزنتمی هال (1989) میگوید: ما نمیتوانیم به افراد و کارهای خلاقانه آنان جدا از اجتماعی که در آن فعالیت میکنند بپردازیم زیرا خلاقیت هرگز نتیجه عمل فرد به تنهایی نیست. بنابراین محیط نقش بسزایی در ظهور خلاقیت دارد.
خانواده و خلاقیت
در واقع والدین از طریق درگیر شدن در فعالیتهای خلاق کودک در رشد خلاقیت او سهیم هستند. در محیط خانه به فعالیت کودک ارزش داده، آن را پرورش میدهند و تجربههای خلاقانه را در محیط بیرون از خانه برای او فراهم میآورند. بدون برخورداری از یک نگرش خلاقانه غیرممکن است که والدین بتوانند اهمیت رفتار خلاقانه کودک خود را درک کنند. والدین میتوانند از طریق بازی، کار کردن با کودک و کتاب خواندن برای او موقعیتهایی را برای رشد رفتار خلاقش فراهم سازند و او را تشویق کنند تا درباره عقاید و حوادث روزمرهاش صحبت کند. این گفتگوها و تفکر درباره آن به کودک این فرصت را میدهد تا دنیای اطراف خود را بهتر درک کند بدین طریق والدین در رشد خلاقیت کودک عامل بسیار مؤثری محسوب میشوند.
شیوههای فرزندپروری
خانم دیانا باومریند از اولین کسانی است که به طور کلاسیک به بررسی شیوههای تربیتی و فرزندپروری پرداخته است. او سه نوع الگوی فرزندپروری را بررسی کرده است: دمکراتیک، استبدادی، آسانگیر.
دمکراتیک: این نوع والدین محیط خانوادگی گرم و امکان خودمختاری را به کودکانشان هدیه کرده اما محدودیتهایی را نیز مشخص میکنند. آنها فردیت و استقلال کودکان را تقویت میکنند و آنها را در بحثها شرکت میدهند. این نوع والدین مسائل انضباطی را برای کودکانشان توضیح میدهند؛ به نقطه نظر کودکانشان توجه و آنان را راهنمایی میکنند. ویژگیهای این والدین شامل مشخص کردن قواعد و محدودیتها و دادن حق انتخاب به کودک است. آنها با چارهاندیشی سعی میکنند کودک دوباره اشتباه نکند. به واسطه این اعمال والدین دموکراتیک بر شکلگیری رفتارهای شناختی و خلاقیت کودکان تأثیر بسزایی میگذارند.
کودکان اینگونه خانوادهها نسبت به والدینشان احساس راحتی و امنیت روانی دارند. آنها بدون اینکه نگران موانع و تأیید رفتارهای اجتماعیشان از طرف والدین بوده و یا مورد سرزنش قرار گیرند، با اعتماد به نفس بیشتری به رفتارهای خلاقانه خود میپردازند.
در مطالعهای که از پسرهای دبیرستانی با خلاقیت بالا بعمل آمد نشان داده شد که مادران آنها کمتر منعکننده و یا کمتر نگران رفتارهای اجتماعی فرزندان هستند و اغلب نسبت به درخواستهای اجتماعی پیش پا افتاده فرزندانشان بیاعتنا بودهاند.
به عبارت دیگر در خانوادههایی که بیشترین پرورشدهنده خلاقیت کودکان هستند، ویژگیهایی چون پایین بودن سطح دیکتاتوری و محدودیت، همراه با تشویق و استقلال کودکان و ارتباط میان والدین و کودکان وجود دارد.
استبدادی: نمایش قدرت والدین اولین عاملی است که این شیوه را از دو شیوه دیگر متمایز میسازد. این والدین بسیار پرتوقع بوده و در عین حال پاسخگو به نیازهای کودکان نیستند. والدین مستبد در رشد خلاقیت و شناخت کودکان تأثیر منفی دارند. بچههایی که بارها تهدید شدهاند تمایل به گوشهگیری، غمگینی، عزتنفس پایین، استرس زیاد، کنجکاوی کم و خصومت با دیگران دارند. محققان مشخص کردهاند والدین مستبد بچههای با فقدان خودمختاری، کنجکاوی و خلاقیت را تربیت میکنند.
آسانگیر: این گروه از والدین تمایل به آزادی بیشتر دارند و کودکان خود را کمتر کنترل میکنند، کمتر از راهنمایی و تنبیه استفاده مینمایند و ترجیح میدهند بیتفاوت باشند، آنان زمان کمتری را با کودکان خود سپری میکنند. سهلگیری بر رشد شناختی و خلاقیت کودکان تأثیر منفی دارد. بچههای این طبقه گرایش به ناپختگی و اتخاذ تصمیمات آنی، سرکش بودن، عزت نفس کم و وابستگی به بزرگسالان داشته و کمترین پایداری در انجام تکلیف مدرسه را از خود نشان میدهند.
نتیجهگیری
در این راستا شیوههای فرزندپروری والدین یک عامل مؤثر محیطی در رشد و پرورش خلاقیت کودکان است تاجائیکه محیطهای دموکراتیک یا محیطی که به تفکر و تصمیمگیری کودک احترام میگذارد، عاملی برای تشویق کودک در جهت کشف کنجکاوی در محیط اوست و از استعداد کودک برای پیشرفت وی استفاده میکند. رایت (1987) نیز بیان میکند: پاسخ دادن به سؤالات کودک، غنی کردن محیط و برانگیختن توانایی وی باعث تحرک تفکر خلاق او میشود.
کراس و رینر (1979) به آزمون فرضیاتی درباره ارتباط میان خلاقیت کودکان و شیوههای فرزندپروری والدین پرداخته و دریافتند که مادران کودکان خلاق برای حل مشکلات کودکانشان فعالانه برخورد میکنند و مادران غیر فعال با مسایل محتاطانه و یا با مقاومت درگیر میشوند. همچنین آنها دریافتند که برخلاف فرضیات موجود پدران کودکان خلاق آسانگیر بوده و به هیچ وجه دیکتاتور نیستند.
با توجه به بررسیهای موجود در مقایسه بین این سه گروه شیوههای فرزندپروری، میتوان نتیجه گرفت الگوی دموکراتیک بیشترین تأثیر را در رشد و پرورش خلاقیت کودکان دارا است. پس لازم است جامعه، آگاهی خانوادهها را در زمینه شیوههای فرزندپروری دموکراتیک بالا برد تا آنها بتوانند فرزندان خلاق، نوآور و با اعتماد بنفس بالا بار آورند تا در جهت پیشرفت و ترقی جامعه مؤثر باشند.
منابع:
- حسینی، افضلالسادات (1378). ماهیت خلاقیت و شیوههای پرورش آن. چاپ اول. انتشارات رشد
- گلستان هاشمی ، مهدی. (1382). مقدمهای بر علم خلاقیتشناسی (دانش خلاقیت و نوآوری) انتشارات جهاددانشگاهی
- نوابی نژاد، شکوه. (1362). رفتار بهنجار و نابهنجار در کودکان و نوجوانان. انتشارات ابتکار
Alarcon, M.(1997). Contexual influences On cognitive Development. San Jose Stat University .http://ematusov.soe.udel/final.paper.pub/-pwfsfp.
Csikszentmihalyi, Mihaly, (1989). Sociel, culture, and person: a systems view of creativity. In Strenberg, R.J. The nature of creativity contemporary psychological perspectives combridge University press
Debord, Karen. (1997). Parenthood and parenting State eXtensionSpecialist. http://www.ces.ncsu.edu/depts/fcs/human/pubs/fcs477.html.
Graft, A. (2000). Creativity Across the primarCurricul. Basic Books.
Kerr, B. Chopp, C, (1999). Families and creativity. Encyclopedia of Creativity. Vol, 1
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}