نویسنده: رسول سعادتمند




 

دنیاطلب امین‌الله نیست

حوزه‌های روحانیّت محل تدریس و تعلیم و تبلیغ و رهبری مسلمانان است. جای فقهای عادل و فضلا و مدرسین و طلاب است. جای آنهاست که امانتدار و جانشین پیغمبران هستند. محل امانتداری است؛ و بدیهی است که امانت الهی را نمی‌‌توان به دست هرکس داد. آن آدمی که می‌خواهد چنین منصب مهمی را به عهده بگیرد و ولیّ امر مسلمین و نایب امیرالمؤمنین باشد و در اعراض، اموال و نفوس مردم، مغانم، حدود و امثال آن، دخالت کند، باید منزه بوده دنیا طلب نباشد. آن کسی که برای دنیا دست و پا می‌کند، هرچند در امر مباح باشد، امین‌الله نیست، و نمی‌توان به او اطمینان کرد. آن فقیهی که وارد دستگاه ظلمه می‌گردد و از حاشیه‌نشینان دربارها می‌شود و از اوامرشان اطاعت می‌کند، امین نیست و نمی‌تواند امانتدار الهی باشد. (1)

بیش از پیش پارسا باشیم

لازم است خودمان را از لحاظ روحی و از حیث طرز زندگی کامل‌تر کنیم. باید بیش از پیش پارسا شویم و از حطام دنیوی رو بگردانیم شما آقایان (خطاب به روحانیون) باید خود را برای حفظ امانت الهی مجهز کنید، امین شوید دنیا را در نظر خود تنزیل دهید، البته نمی‌توان مثل حضرت امیر (علیه‌السلام) باشید که می‌فرمود: دنیا در نظر من مثل «عفطه‌ی عنز» است. لیکن از حطام دنیا اعراض کنید، نفوس خود را تزکیه کنید، متوجه بحق تعالی شوید، متقی باشید. اگر خدای نکرده برای این درس می‌خوانید که فردا به نوایی برسید نه فقیه خواهید شد و نه امین اسلام خواهید بود. (2)

مانند علمای گذشته زندگی کنید

باید توجه کنید که همه متوجه شما هستند، لذا زیّ (3) اهل علم خودتان را حفظ کنید. درست مانند علمای گذشته ساده زندگی کنید. در گذشته چه طلبه و چه عالم بزرگ شهر زندگیشان از سطح معمولی مردم پایین‌تر بود و یا مثل آنها بود. امروز سعی کنید زندگیتان از زی آخوندی تغییر نکند. اگر روزی از نظر زندگی از مردم عادی بالاتر رفتید بدانید که دیر یا زود مطرود می‌شوید؛ برای اینکه مردم می‌گویند ببینید آن وقت نداشتند که مثل مردم زندگی می‌کردند، امروز که دارند و دستشان می‌رسد از مردم فاصله گرفتند، باید وضع مثل سابق باشد، باید طوری زندگی کنیم که نگویند طاغوتی هستیم. (4)

دنیا با قلب ما چه کرده است

ماه «رمضان‌ها» می‌آید و می‌رود، و ماهها یکی پس از دیگری می‌روند و عمرها هم می‌رود، آنچه که باقی می‌ماند آن صفحات اعمال شماست که در قلب شما ثبت است، و شاید نامه‌ی عمل هم همان باشد. قلب شما نسبت به دنیا چه بوده است؟ دنیا با قلب شما چه کرده است و شما توجه‌تان به دنیا چه اندازه بوده است؟ آن روزی که دستتان نمی‌رسید زاهد و عابد بودید، آن روزی که دست رسید خدای نخواسته عکس او بود؟ مراقبت در کار است. (5)

مسئولیت امروز روحانیت، مسئولیتی بی‌نظیر در طول تاریخ

امروز مسئولیت روحانیت و کسانی که در این لباس مقدس هستند، مسئولیتی است که در طول تاریخ بر عهده‌ی روحانیت نبوده است. در طول تاریخ از صدر اسلام تاکنون جمعیت‌های روحانیت این طور حجتی که بر آنها امروز تمام است، حجت بر آنها تمام نبوده است. در طول تاریخ یک همچو فرصتی برای هیچ کشوری پیدا نشده است؛ و اسلام به دست شما سپرده شده است و از شما می‌خواهند حفظش را، به دست این ملت سپرده شده است و از این ملت می‌خواهند حفظش را. شما در ارشادات، در توجه نداشتن به زرق و برق دنیا مهم توجه قلبی است. داشتن مال، داشتن خانه، داشتن چیز، اینش مهم نیست. مهم این است که قلب انسان را، قلب انسان را اینها تسخیر کنند. اینکه مال‌اندوزی و ثروت‌اندوزی و امثال اینها و زرق و برق دنیا دل انسان را می‌کشاند به طرف غیر خدا و از آن ضیافت‌های خدا محروم می‌کند. خواهید دعوت خدا را به ضیافت اجابت کنید و وارد بشوید در ضیافة‌الله بدون اینکه قلب‌های خودتان را از این دنیا منسلخ کنید امکان ندارد. اولیای خدا آن چیزی که پیششان مهم بود تهذیب نفس بود و در کندن از غیرخدا و توجه به خدا. تمام مفاسدی که در عالم واقع می‌شود از این توجه به خود اوست در مقابل توجه به خدا. (6)

شکست روحانیت در خروج از زی‌طلبگی

من خوف این را دارم که در این انقلاب که باید روحانیت تقویت بشود و آنچه که شده است به هدایت آقایان بوده است، مبادا خدای نخواسته به واسطه‌ی بعض از اعمالی که از بعض از این روحانیون و معممین صادر می‌شود، این موجب این بشود که یک وقت یک سستی در روحانیت پیدا بشود. یکی قضیه‌ی اینکه از آن زیّ (7) روحانیت و زیّ‌طلبگی بوده است، اگر ما خارج بشویم، اگر روحانیون از آن زی که مشایخ ما در طول تاریخ داشته‌اند و ائمه هدی - سلام‌الله علیهم - داشته‌اند، ما اگر خارج بشویم خوف این است که یک شکستی به روحانیت بخورد، و شکست به روحانیت شکست به اسلام است. اسلام با استثناء روحانیت محال است که به حرکت خودش ادامه بدهد. اینهایند که اسلام را معرفی می‌کنند و به پیش می‌برند و از اول هم همین طور بوده.
اگر ما از زی متعارف روحانیت خارج بشویم و خدای نخواسته، توجه به مادیات بکنیم، در صورتی که خودمان را با اسم روحانی معرفی می‌کنیم، این منتهی ممکن است بشود به اینکه روحانیت شکست بخورد. (8)

ساده زیستی، روش بزرگان

یکی از امور مهم هم این است که روحانیون باید ساده زندگی کنند. آن چیزی که روحانیت را پیش برده تا حالا و حفظ کرده است، این است که ساده زندگی کردند. آنهایی که منشأ آثار بزرگ بودند، در زندگی ساده زندگی کردند. آنهایی که در بین مردم موجّه بودند که حرف آنها را می‌شنیدند، آنهایی [بودند که] ساده زندگی [می]کردند. شاید آقایان کمی‌شان یادشان باشد، در آن وقتی که ما اوایلی که آمدیم قم، که در آن‌جا چه اشخاصی بودند، شخص اول قم در جهت زهد و تقوا و اینها مرحوم آشیخ ابوالقاسم قمی (9)، مرحوم آشیخ مهدی (10) و عده‌ی دیگری، و شخص نافذ آن‌جا و متقی، مرحوم آمیرزا سید محد برقعی (11) و مرحوم آمیرزا محمد ارباب (12)؛ همه اینها را من منزل‌هایشان رفتم. آن که ریاست صوری مردم را داشت و ریاست معنوی هم داشت، با آن که زاهد بود، در زندگی مشابه بودند. مرحوم آشیخ ابوالقاسم؛ من گمان ندارم هیچ طلبه‌ای مثل او بود، زندگی‌اش یک زندگی‌ای بود که مثل سایر طلبه‌ها، اگر کمتر نبود، بهتر نبود، کمتر هم بود. مرحوم آمیرزا محمد ارباب که من رفتم مکرر منزلشان، یکی منزلی داشت دو سه تا اتاق داشت خیلی ساده، بسیار ساده. مرحوم آشیخ مهدی همین‌طور، سایرین هم همین‌طور، عده هم زیاد بودند آن وقت. وقتی انسان در آن محیط واقع می‌شد که اینها را می‌دید، همین دیدن اینها برای انسان یک درسی بود، وضع زندگی آنها برای انسان، یک وضعی بود، درس بود برای انسان، عبرت بود. هرچه بروید سراغ اینکه یک قدم بردارید برای اینکه خانه‌تان بهتر باشد، از معنویت‌تان به همین مقدار، از ارزش‌تان به همین مقدار کاسته می‌شود. ارزش انسان به خانه نیست، به باغ نیست، به اتومبیل نیست. اگر ارزش انسان به اینها بود، انبیا باید همین کار را بکنند. انبیا سیره‌شان را دیدید چه جور بوده. ارزش انسان به این نیست که انسان یک هیاهو داشته باشد، یک اتومبیل کذا داشته باشد، یک رفت و آمد زیاد داشته باشد. ارزش روحانیت به این نیست که یک بساطی داشته باشد و یک دفتری و یک دستکی داشته باشد. فکر کنید ارزش انسان را به دست بیاورید، ارزش روحانیت را از دست ندهید. در کیفیت تحصیل علوم هم هر چه بروید سراغ تجملات - و ان‌شاءالله نمی‌روید - از علومتان کاسته می‌شود. آنهایی که این کتاب‌های قطور را نوشتند و پرارزش را، زندگی‌شان یک زندگی طلبگی بوده. آنها توانستند اسلام را در همه‌ی جهات حفظ کنند و فقه را به پیش ببرند و مسائل دینی را افزایش بدهند - یعنی فروع را - و آن کتاب‌های ارزشمند را عرض کنند به مردم. برای اینکه، آنها ارزش را به این نمی‌دانستند که من خانه‌ام باید چه جور باشد، حالا سه تا اتاق داریم کم است، چهار تا. شما خیال می‌کنید که اگر ده تا اتاق هم باشد کافی برای شما هست؟ خیر، اگر همه‌ی این دنیا را به یک کسی بدهند، کافی نیست، می‌گوید، باید برویم جای دیگر. این فطرت انسان است، فطرت خداخواهی است.
این یکی از فطرت‌هایی است که هر کس هر چه بیابد، آن گم شده‌ی خودش را نیافته، آن گم شده یک چیز دیگری است و لهذا آن که دنبال قدرت می‌رود، قدرت مطلق می‌خواهد، «قدرت مطلق خداست». آن که دنبال علم می‌رود، علم مطلق می‌خواهد، «علم مطلق علم خداست». هر که دنبال هر کمالی برود یا هر چیزی برود، آن کمال مطلقش را می‌خواهد و همه خدا را می‌خواهند، خودشان نمی‌دانند. (13)

بزرگی شما آقایان به دنیا نیست

آنهایی هم که می‌خواهند خودشان را حفظ کنند، باید بدانند که گاهی با یک اتومبیل پیکان بهتر می‌توانند محفوظ باشند تا وسیله‌ی دیگر. و ائمه جمعه و جماعاتی که اگر عادی بیرون بیایند ممکن است از بین بروند، باید به آن مقداری حفظ کنند که زیاد نباشد. و این طور نباشد که امام جمعه‌ای وقتی در خیابان می‌آید، خیابان را خلوت کنند و هیاهو به راه بیندازند، این طور چیزها حیثیتشان را در جامعه ساقط می‌کند. بزرگی شما آقایان به دنیا نیست، بزرگی شما به آخرت است، و اینکه پیش خدا آبرومند باشید. و این یک مسئله‌ی مهمی است که دخالت در حفظ جمهوری اسلامی دارد و ما باید خیلی مواظب باشیم، و اهل علم و دولت و دست اندرکاران بیشتر باید مواظب باشند، چرا که همه دنبال این هستند که نقطه‌ی ضعفی، خصوصاً از اهل علم پیدا کنند و در همه جا مطرح سازند. و ما باید به گونه‌ای زندگی کنیم که اگر چنانچه آن را از ما گرفتند، حسرت نخوریم، نه اینکه مثل رئیس جمهور آمریکا که اگر این مقام را از او بگیرند شاید از حسرت دق کند! (14)

بالاترین خطر برای دنیا و آخرت

من متواضعانه و به عنوان یک پدر پیر از همه فرزندان و عزیزان روحانی خود می‌خواهم که در زمانی که خداوند بر علما و روحانیون منت نهاده است و اداره‌ی کشور بزرگ و تبلیغ رسالت انبیا را به آنان محول فرموده است، از زِیّ روحانی خود خارج نشوند و از گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا که دون شأن روحانیت و اعتبار نظام جمهوری اسلامی ایران است، پرهیز کنند و برحذر باشند که هیچ آفت و خطری برای روحانیت و برای دنیا و آخرت آنان بالاتر از توجه به رفاه و حرکت در مسیر دنیا نیست که بحمدالله روحانیت متعهد اسلام امتحان زهدگرایی خود را داده است، ولی چه بسا دشمنان قسم خورده‌ی اسلام و روحانیت بعد از این برای خدشه‌دار کردن چهره‌ی این مشعل‌داران هدایت و نور، دست به کار شوند و با کمترین سوژه‌ای به اعتبار آنان لطمه وارد آورند که ان‌شاءالله موفق نمی‌شوند. (15)

هیچ چیز به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست

من اکثر موفقیتهای روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامی در ارزش عملی و زهد آنان می‌دانم. و امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشی سپرده شود، که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزی به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست. و هیچ وسیله‌ای هم نمی‌تواند بدتر از دنیاگرایی، روحانیت را آلوده کند. چه بسا دوستان نادان یا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزیهای بی‌مورد مسیر زهدگرایی آنن را منحرف سازند؛ و گروهی نیز مغرضانه یا ناآگاهانه روحانیت را به طرفداری از سرمایه‌داری و سرمایه‌داران متهم نمایند. در این شرایط حساس و سرنوشت‌سازی که روحانیت در مصدر امور کشور است و خطر سوء استفاده دیگران از منزلت روحانیون متصور است، باید به شدت مواظب حرکات خود بود. چه بسا افرادی از سازمانها و انجمنها و تشکیلات سیاسی و غیرآنها با ظاهری صددرصد اسلامی بخواهند به حیثیت و اعتبار آنان لطمه وارد سازند؛ و حتی علاوه بر تأمین منافع خود، روحانیت را رو در روی یکدیگر قرار دهند. (16)

ویژگی‌ها و اوصاف علماء سوء

یک طایفه آنانند که به کسب علمی پرداختند و اشتغال به تحصیل معارف علماً پیدا کردند، ولی از حقایق معارف و مقامات اهل‌الله به اصطلاحات و الفاظ و به زرق و برق عبارات اکتفا نموده خود و عدّه‌ای بیچاره را در رشته‌ی الفاظ و اصطلاحات به زنجیر کشیده و از جمیع مقامات قناعت به گفتار نموده‌اند. در اینان یک دسته پیدا شود که خود خود را می‌شناسند، ولی برای ترأُس بر یک دسته بیچاره این اصطلاحات بی‌مغز را مایه‌ی کسب معیشت قرار داده‌اند و با الفاظ فریبنده و اقوال جالب توجه صید قلوب صافیه‌ی بندگان خدا را می‌کنند. اینها شیاطینی هستند انسی که ضررشان از ابلیس لعین کمتر نیست بر عبادالله. بیچارگان ندانند که قلوب بندگان خدا منزلگاه حق است و کسی را حق تصرّف در آن نیست. اینها غاصب منزلگاه حقّند و مخرّب کعبه‌ی حقیقی هستند؛ بتنهایی تراشند و در دل بندگان خدا که کعبه بلکه بیت‌المعمور است جایگزین کنند؛ اینها مریضانی هستند که به صورت طبیب خود را در آورده و آنها را به مرض‌های گوناگون مهلک گرفتار کنند.
و علامت این طایفه آن است که به ارشاد اغنیا و بزرگان بیشتر علاقه دارند تا ارشاد فقرا و درویشان. بیشتر مریدان اینان از صاحبان جاه و مال است، و خود آنها به زیّ اغنیا و صاحبان جاه و مال هستند. اینها سخنانی بسیار فریبنده دارند، که خود را در عین حال که به قذارات دنیاویّه هزار گونه آلودگی دارند، در نظر مریدان تطهیر کنند و از اهل‌الله قلم دهند. آن بیچارگان ابله نیز چشم خود را از همه‌ی معایب محسوسه‌ی آنها پوشیده و به اصطلاحات و الفاظی بی‌مغز دل‌خوش داشته‌اند.
اکنون که کلام بدینجا رسید، سزاوار باشد که یکی دو حدیث که در این موضوع وارد شده ذکر کنم؛ گرچه از رشته‌ی سخن خارج است، ولی تبرّک به کلام اهل البیت نیکو است.
عن کتاب الخصال للشّیخ الصدوق (رحمه‌الله) باسناده الی ابی‌عبدالله (علیه‌السلام)، قال: انّ من العلماء من یحبّ ان یجمع علمه و لایحبّ ان یؤخذ عنه: فذاک فی الدّراک الأوّل من النّار. من العلماء من اذا وَعَظَ اَئِفَ، و اذا وُعِظَ عَنَفَ؛ فذاک فی الدّراک الثانی من النّار. و من العلماء من یری ان یضع العلم عند ذوی الشّروة و الشّرف، و لایری له فی المساکین وضعاً؛ فذاک فی الدّراک الثالث من النّار. و من العلماء من یذهب فی علمه مذهب الجبابرة و السّلاطین: فان ردّعلیه و قصّر فی شیء من امر غضب؛ فذاک فی الدّرک الرّابع من النّار. و من العلماء من یطلب احادیث الیهود و النّصاری لیغزر به علمه و یکثر به حدیثه؛ فذاک فی الدّرک الخامس من النّار. و من العلماء من یضع نفسه للفتیا و یقول: سلونی. و لعلّه لایصیب حرفاً واحداً، و الله لایحبّ المتکلّفین؛ فذاک فی الدّراک السّادس من النّار. و من العلماء من یتّخذ العلم مروّة و عقلاً؛ فذاک فی الدّراک السابع من النّار (17).
و عن الکلینی (رحمه الله) فی جامعه الکافی باسناده الی الباقر (علیه‌السلام): من طلب العلم لیباهی به العلماء او یماری به السّفهاء او یصرف (به - خ) وجوه النّاس‌الیه، فلیتوّء مقعده من النّار - انّ الرئاسة لا تصلح الّا لاهلها. (18)
و عن الصّادق (علیه‌السلام): اذا رأیتم العالم محبّاً الدّنیا فاتّهموه علی دینکم. فانّ کلّ محبّ بشیء یحوط ما احبّ. و قال: اوحی‌الله تعالی الی داود (علیه‌السلام): لاتجعل بینی و بینک عالماً مفتوناً بالدّنیا، فیصدّک عن طریق محبّتی. فانّ اولئک قطّاع طریق عبادی المریدین. انّ ادنی ما انا صانع بهم ان انزع حلاوة مناجاتی من قلوبهم. (19) (20).

پی‌نوشت‌ها:

1. ولایت فقیه، ص 146.
2. همان، ص 149.
3. هیأت، پوشش، شعار.
4. صحیفه‌ی امام، ج 17، ص 452 و 453.
5. همان، ص 492.
6. همان، ص 492 و 493.
7. پوشش، شعار.
8. صحیفه‌ی امام، ج 18، ص 12 و 13.
9. آقای شیخ ابوالقاسم قمی، از علمای بزرگ قم در اوایل تأسیس حوزه‌ی علمیه قم که به سال 1352 هـ.ق در گذشته است.
10. آقای شیخ مهدی حِکَمی، از علمای مهم قم و صاحب کرامات اخلاقیه در اوایل تأسیس حوزه‌ی علمیه قم.
11. آقای میرسیدمحمد برقعی، از علمای مبرز قم که فرزند ارشد مجتهد بزرگ قم یعنی مرحوم سیدعبدالله برقعی بود.
12. آقای میرزا محمد ارباب قمی، از علمای بزرگ و محدثین عالی مقام که در اوایل تأسیس حوزه‌ی علمیه قم دار فانی را وداع گفتند. وی جدّ آقای شهاب‌الدین اشراقی (داماد امام خمینی) است.
13. صحیفه‌ی امام، ج 19، ص 251 و 252.
14. همان، ص 318.
15. همان، ج 20، ص 342 و 343.
16. همان، ج 21، ص 99.
17. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «گروهی از علما دوست دارند دانش فراهم آورند و دوست ندارند آن را به دیگران یاد دهند؛ این دسته در اولین طبقه‌ی زیرین جهنم می‌باشند. گروهی دیگر کسانی هستند که چون پند دهند نخوت و مباهات کنند، و چون دیگران به آنان پند دهند شدت و خشم نشان دهند؛ اینان در دومین طبقه‌ی آتش‌اند. طایفه‌ای دیگر کسانی‌اند که علم را در اختیار اشراف و ثروتمندان قرار دهند و در میان بینوایان جایی برای علم نمی‌بینند؛ اینها در طبقه‌ی سوم آتش هستند. جمعی دیگر از دانشمندان روش گردنکشان و پادشاهان را در پیش گرفته‌اند: اگر جواب ردّی به آنها داده شود و یا در خدمت به آنها قصور و تقصیری روی دهد، خشمگین می‌گردند؛ این دسته در طبقه‌ی چهارم دوزخ‌اند. عده‌ای دیگر کسانی‌اند که در پی گفتار یهود و نصاری می‌روند تا علم و حدیث خود را با آن انبوه سازند؛ اینان در طبقه‌ی پنجم جهنم‌اند. گروهی دیگر عالمانی هستند که به مسند فتوی تکیه می‌زنند و می‌گویند: (هر چه می‌خواهید) از من بپرسید، و چه بسا کلمه‌ای هم نمی‌فهمند - و خدا کسانی را که ناشایسته، امری را به خود ببندند دوست ندارد - و این گروه در طبقه‌ی ششم آتش جای دارند. طایفه‌ای دیگر کسانی هستند که علم را وسیله‌ی نخوت و فضل فروشی قرار می‌دهند؛ جای اینان در طبقه‌ی هفتم دوزخ است.» (الخصال، ج 2، ص 352).
18. امام باقر (علیه السلام) فرمود: «کسی که دانش بجوید تا با آن بر دانشمندان فخر بفروشد یا با نادانان مجادله کند یا توجه مردم را به خود جلب کند، منزلگاه او آتش است. ریاست جز برای اهل آن شایسته نیست» (اصول کافی، ج 1، ص 59، کتاب فضل العلم، باب المستأکل بعلمه...، حدیث 6).
19. «از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است: «هرگاه دیدید عالمی دوستدار دنیاست، در دینتان متهمش دارید (در امور دین به آنها اعتماد مکنید) همانا دوست دارنده‌ی هر چیزی پیرامون محبوب خود می‌گردد» و فرمود (علیه السلام): «خداوند تعالی به داود (علیه السلام) وحی فرمود: بین من و خودت عالم شیفته و فریفته‌ی دنیا را واسطه قرار مده که تو را از دوستی من باز می‌دارد. اینان راهزنان بندگان حق طلب من هستند. همانا کمترین کاری که با آنها می‌کنم این است که شیرینی مناجات خود را از قلب‌هایشان می‌گیریم». (همان، حدیث 4).
20. آداب الصلوة، ص 168 - 171.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: اخلاق و تهذیب روحانیت؛ قم: انتشارات تسنیم، چاپ سوم