نویسندگان: اسماعیل کاوسی (1)
الهه حیدری زاده (2)



 

چکیده

سرمایه فرهنگی مجموعه‌ای از روابط، معلومات، اطلاعات و امتیازاتی است که فرد برای حفظ یا به دست آوردن یک موقعیت اجتماعی از آن استفاده می‌کند. در دنیای کنونی سرمایه‌های مبتنی بر آگاهی و دانش از اهمیت بیشتری برخوردار شدند، به نحوی که رقابت‌های مالی و سرمایه‌ای امروز با تکیه اصلی بر مهارت‌ها و تخصص‌های منابع انسانی شکل می‌پذیرند.
سیستم آموزشی کشور می‌تواند مجموعه‌های ارزشمند جامعه را بین افراد توزیع کند و با افزودن مجموعه‌های جامعه به سرمایه فرهنگی آن‌ها را تا حدی به مواضع مختلف اجتماعی تخصیص دهد و نقش برابرساز را ایفا کند.
محور بحث تئوری سرمایه فرهنگی این است که فرهنگ به وسیله سیستم آموزشی که فرهنگ طبقه مسلط را منعکس می‌کند، انتقال یافته و پاداش داده می‌شود.
در این مقاله در راستای تبیین سرمایه انسانی و فرهنگی و رابطه ان با توسعه، نخست به مفهوم سرمایه و انواع آن پرداخته و ضمن اشاره به اهمیت و کارکردهای نظام آموزش و پرورش به نقش آن در شکل‌گیری سرمایه انسانی و فرهنگی اشاره می‌کنیم. با بیان اینکه سرمایه فرهنگی عامل تعیین کننده قدرت اجتماعی و نابرابری اجتماعی است، در نهایت به ارتباط سرمایه فرهنگی و آموزش می‌پردازیم.

مقدمه

اقتصاددانان بر این امر توافق دارند که آنچه روند توسعه اقتصادی و اجتماعی یک کشور را تعیین می‌کند، منابع انسانی است. منابع انسانی پایه اصلی ثروت ملت‌هاست.
چنانچه جامعه‌ای از نظر نیروی انسانی متخصص غنی باشد به دنبال آن، سایر امکانات توسعه نیز توسط نیروی انسانی به وجود می‌آید. اگر جامعه از نظرنیروی انسانی متخصص فقیر باشد، سایر امکانات مادی نمی‌تواند کمک زیادی به توسعه جامعه بنماید (مشایخی، 70:1381).
از میان جامعه‌شناسان معاصر، پیربوردیو (1985) برای اولین بار واژه سرمایه فرهنگی را به عنوان عاملی مؤثر بر پیشرفت تحصیلی و شغلی افراد مطرح کرد. بنا به عقیده وی، سرمایه فرهنگی به عنوان یک عامل، زمینه نابرابری‌هایی را فراهم می‌کند که به پاداش‌های آکادمیک متفاوت بر می‌گردد و در بازگشت به واسطه فرایند ابقا و مشروعیت آن، به پاداش‌های اقتصادی و اجتماعی نابرابر منجر می‌شود (1990:270,KatSillis&Rubinson ). بوردیو از این رهگذر باز تولید فرهنگی را نیز مطرح می‌کند. از طرف دیگر، جیمز کلمن (1980) نیز برای اولین بار واژه سرمایه اجتماعی را همراه با مفاهیم مختلف مرتبط با آن در تحقیقات آموزشی به کار گرفت. به عقیده وی، سرمایه اجتماعی باید با کارکرد آن تعریف شود و سرمایه اجتماعی شیء واحد نیست، بلکه انواع چیزهای گوناگون است که دو ویژگی مشترک دارند: همه آن‌ها شامل جنبه‌ای از یک ساخت اجتماعی هستند و کنش‌های معین افرادی درون ساختار را تسهیل می‌کنند (کلمن، 1377).
مفهوم سرمایه فرهنگی ابتدا در جریان پژوهشی با عنوان فرضیه‌ای در نظر بوردیو جلوه کرد که این امکان را به وجود می‌آورد تا توفیق و دستاورد آموزشی نابرابر فرزندان برخاسته از طبقات متفاوت اجتماعی را تبیین کند، آن هم با ارتباط برقرار کردن میان توفیقات دانشگاهی (فواید خاصی که فرزندان برخاسته از طبقات متفاوت و بخش‌های مختلف هر طبقه می‌توانند در بازار تحصیلی کسب نمایند)، و توزیع سرمایه فرهنگی در بین طبقات و اقشار اجتماعی. این نقطه عزیمت را دال بر گسستی از پیش داوری‌های ذاتی عرف عام می‌داند که توفیق یا ناکامی تحصیلی را معلول استعدادهای طبیعی می‌داند. این پیش داوری‌ها در نظریه‌های سرمایه انسانی نیز وجود دارد. مطالعات بیکر (1964) درباره ارتباط میان قابلیت تحصیلی و سرمایه‌گذاری دانشگاهی نشان می‌دهد که آنان از اینکه قابلیت یا استعداد، خود محصول سرمایه‌گذاری بر زمان و سرمایه فرهنگی است، آگاه نیستند.
تعجبی ندارد که بیکر و همکارانش وقتی می‌کوشند تا فواید سرمایه گذاری آموزشی را ارزیابی کنند، کاری جز این از دست‌شان بر نمی‌آید که فقط سوددهی هزینه‌های آموزشی برای جامعه در کلیت آن یا «نرخ بازدهی اجتماعی» یا فایده اجتماعی آموزشی را از طریق سنجش تأثیرات آن بر بهره‌وری ملی محاسبه کنند (تاج بخش،138:1384). از نظر بوردیو، سرمایه فرهنگی شامل: کاربرد زبان، منش‌ها، جهت‌گیری‌ها و تمایلات است و دارای وجوه پیچیده و ظریفی در نحوه رابطه فرد با فرهنگ و زبان است (جنکینز، 178:1375).

1- سرمایه و انواع آن

سرمایه از نظر بوردیو سه شکل بنیادی دارد:
1-1- سرمایه اقتصادی
شامل دارایی‌های مادی، مالی و به طور کلی انواع منابع مالی است که در قالب مالکیت، جلوه نهادی پیدا می‌کند (فاضلی، (3) 37:1382). در تعریف دیگری آمده است: سرمایه اقتصادی به درآمد پولی و سایر منابع و دارایی‌های مالی اطلاق می‌شود که تظاهر نهادینه‌اش را می‌توان در حق مالکیت یافت. مثلاً اول و اشیاء مادی که می‌توان برای تولید کالا و خدمات به کار برد. از نظر بوردیو معنا و مفهوم سرمایه اقتصادی از پهنه اقتصادی، سرچشمه می‌گیرد. همچنین سرمایه اقتصادی یا ثروت مادی در واقع قدرت پرداخت برای این شکل از سرمایه است و آن شکلی ازسرمایه است که می‌تواند تبدیل به کالاهای مادی شود.

2-1- سرمایه فرهنگی

اصطلاح سرمایه فرهنگی از قیاس با سرمایه اقتصادی و نظریات و قوانین و تحلیل مباحث مربوط به سرمایه‌داری رواج یافت (روح الامینی، 33:1365). بوردیو از جامعه‌شناسانی است که با الهام از سنت فرانسوی مطالعات قشربندی و تکثرگرایی وبر، سلیقه و ذائقه را به عنوان حالتی اکتسابی در ایجاد تمایزات اجتماعی نام می‌برد.
سلیقه در واقع سلطه عملی توزیع است که جهت‌گیری‌های انسانی را از حالت‌های بدنی تا رویه‌های گوناگون رفتاری، فکری، زیبایی شناختی شکل می‌بخشد و خود بر اساس سرمایه فرهنگی شکل می‌گیرد. بوردیو معتقد است: در تبیین زیبایی شناختی باید به دنبال تکوین فردی و جمعی این پدیده تاریخی بود و هر گونه تلاشی برای تعریف جوهری آن بی‌فایده و محکوم به شکست است (28:1986 ,Bourdieu).
وی در تبیین گرایشات خاصی زیبایی شناختی و آثار هنری ارزیابی سلیقه به بررسی سرمایه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می‌پردازد که به دنبال خود سبک زندگی مشابهی را برای گروهها و طبقات اجتماعی به ارمغان می‌آورد.
همچنین سرمایه فرهنگی از نظر بوردیو به دانش‌ها و مهارت‌هایی اشاره دارد که عاملان اجتماعی از طریق آموزشی و زمینه فرهنگی به آن دست می‌یابند. سرمایه فرهنگی غالبا مربوط به پرستیژ، منزلت و محتواهای منابعی نظیر: هنر بلاغت، هنر مجاب کردن و متقاعد کردن دیگران، ترجیحات زیباشناختی و مفهوم‌های فرهنگی است.
از نظر بوردیو، تشابهات در سبک زندگی سبب عادات خاص در زندگانی می‌شود که در عین عملی بودن، پویا و فعال نیز است. بر اساس مشاهدات علمی، نیازهای فرهنگی نتیجه و تولید تربیت و تحصیلات هستند. اعمال و ترجیحات فرهنگی با سطوح تحصیلی و منشاء اجتماعی، دارای پیوندی تنگاتنگ هستند. وزن زمینه‌ها و پیشینه‌های خانوادگی و تحصیلات رسمی - که تأثیر آن بستگی زیادی به منشاء اجتماعی دارد - همراه با میزان مشروعیت بخشی سیستم آموزشی بر اعمال فرهنگی پایگاه بالاتر تعیین می‌شود و در صورت کنترل سایر موارد، تاثیر منشاء اجتماعی در فرهنگ برتر، بیشتراست (30:lbid).
به نظر بوردیو، سرمایه فرهنگی به سه شکلی وجود دارد:

1- سرمایه بدنی و فردی:

این سرمایه با کوشش، تجربه و استعداد فرد حاصل شده و با دارنده آن از بین می‌رود و نمی‌توان آن را به دیگری واگذار کرد، مانند حافظه، مهارت‌های تجربی و رفتاری.

2- سرمایه عینی فرهنگی:

مجموعه میراث‌های فرهنگی مانند شاهکارهای هنری، تکنولوژی ماشینی و قوانین علمی که به صورت کتب، اسناد و اشیاء در تملک اختصاصی افراد و خانواده‌هاست. این سرمایه، قابل انتقال به دیگران است. این مالکیت انحصاری، به علت مجاورت و سهولت دسترسی و امکانات جانبی، تأثیر تربیتی و آموزشی بر روی مالکان آن سرمایه دارد.

3- سرمایه نهادی و ضابطه‌ای:

این سرمایه فرهنگی به کمک ضوابط اجتماعی و به دست آوردن عناوین برای افراد، کسب موقعیت می‌کند، مانند مدرک تحصیلی و تصدیق حرفه و کار. این سرمایه نیز قابل انتقال و واگذاری نیست و به دست آوردن آن برای افراد بستگی به شرایط معینی دارد (همان:34).
همچنین سرمایه فرهنگ با توجه به نظر بوردیو در برگیرنده تمایلات پایدار فرد است که در خلال اجتماعی شدن در فرد انباشته می‌شود. کالاها، مهارت‌ها و انواع دانش مشروع، از سرمایه‌های فرهنگی هستند. بوردیو تحصیلات را نمودی از سرمایه فرهنگی می‌دانست. سرمایه فرهنگی نقش بسیار عمده‌ای در اندیشه بوردیو ایفا می‌کند، جامعه‌شناسی مصرف و سبک زندگی بر همین سرمایه استوار است (فاضلی، پیشین).
ریترز (1998) در تعریف دیگری سرمایه فرهنگی را مجموعه نمادها، عادات واره‌ها، منش‌ها، شیوه‌های زبانی، مدرک تحصیلی و آموزشی، ذوق و سلیقه‌ها و شیوه‌های زندگی که به طور غیررسمی، بین افراد انسانی معمول و شایع است، تعریف می‌کند. کالینز سرمایه فرهنگی را شامل منابعی چون مکالمات از پیش اندوخته و در حافظه، شیوه زبانی، انواع خاص و دانش و مهارت، حق ویژه تصمیم‌گیری و حق دریافت احترام می‌داند (ریترز، 725:1379).

3-1- سرمایه اجتماعی

زنومکا (1991) و کلمن (1990) سرمایه اجتماعی را چنین تعریف می‌کنند: منظور از سرمایه اجتماعی گزینه‌های رابطه‌ای در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برای یک موضع اجتماعی در شبکه تعاملی جامعه است (چلبی، 38:1375). برای اشغال کننده یک موضع اجتماعی، گزینه‌های رابطه‌ای آن موضع می‌توانند سرمایه بالقوه‌ای باشند که در روابط اجتماعی تبدیل به ذخایر قدرت، ثروت، نفوذ و معرفت شوند. منظور از رتبه اجتماعی کیفیت و میزان دسترسی بالقوه موضع اجتماعی به منابع چهارگانه فوق‌الذکر است (همان). وجه غالب سرمایه اجتماعی عموماً گزینه‌های روابط عاطفی موضع اجتماعی است. بنابراین کسی که منزلت بالاتری دارد، از نفوذ و احترام بیشتری برخوردار است. از این رو، او می‌تواند با استفاده از نفوذ و احترام خود نزد عده بیشتری از دیگران با فعال کردن تعهدات آن‌ها، این دیگران را وادار به انجام کاری مطابق با میل و هدف خود نماید (همان). بنا به عقیده لوری (1977)، روابط اقتدار، روابط اعتماد و تخصیص هماهنگ حقوق که هنجارها را برقرار می‌کند، هنگامی به وجود می‌آیند که افراد کوشش می‌کنند از منابع فردی خود بهترین استفاده را به عمل آورند و نباید به عنوان اجزاء ساختارهای اجتماعی در نظر گرفته شوند. آن‌ها را می‌توان منابعی برای افراد نیز درنظر گرفت. لوری اصطلاح سرمایه اجتماعی را برای توصیف این منابع وضع کرد. به تعبیر لوری، سرمایه اجتماعی مجموع منابعی است که در ذرات روابط خانوادگی و در سازمان اجتماعی جامعه وجود دارد و برای رشد شناختی یا اجتماعی کودک یا جوان سودمند است. این منابع برای افراد مختلف، متفاوت است و می‌تواند مزیت مهمی برای کودکان و نوجوانان در رشد سرمایه انسانی‌شان باشد.
روابط اقتدار و اعتماد و هنجارها، انواع مختلف سرمایه اجتماعی هستند. لوری مفهوم سرمایه اجتماعی را برای تشخیص منابع اجتماعی سودمند در جهت توسعه سرمایه انسانی وارد اقتصاد کرد (کلمن، 459:1377).
به عقیده کلمن، روابط میان مردم شکلی از سرمایه را ایجاد می‌کند که سرمایه اجتماعی نام دارد. موجودی سرمایه اجتماعی منبعی بالقوه برای افراد و خانواده در به دست آوردن منافعشان است ( & Boisjoly1995:609, ,Duncan & Hofferth). کلمن دو نوع سرمایه اجتماعی را از هم تفکیک می‌کند: سرمایه اجتماعی داخل خانه و سرمایه اجتماعی خارج از خانه. سرمایه اجتماعی داخل خانواده شامل زمانی است که والدین با یکدیگر و با فرزندانشان می‌گذرانند. روابط خارج از خانه، در درون اجتماع کلی‌تر مورد نظر است. هنجارهای قوی‌تری برای کمک به اعضای خانواده نسبت به اعضای غیر خانواده وجود دارد (610:Ibid). این سرمایه بر اثر برخی از شرایط به سرمایه اقتصادی تبدیل می‌شود.

2- نابرابری‌های فرهنگی

پیربوردیو و ژان کلود پاسرن (1997) در تحقیقی که بر اساس فرضیه عدم تساوی سرمایه فرهنگی انجام داده‌اند، چنین نتیجه گیری می‌کنند که نابرابری فرهنگی فقط با رفتار و اعمال فرهنگی که برای افراد و گروه‌ها مقدور است، مشخص می‌شود. رفتن به تئاتر و اپرا، خواندن مجله و روزنامه، رفتن به سینما، داشتن دوربین عکاسی و امثال آن می‌تواند به عنوان نشانه‌ها و امکانات سرمایه فرهنگی به شمار آید.
تحقیقی که بوردیو در سال 1966 درباره بازدیدکنندگان موزه‌های اروپا انجام داده، نشان می‌دهد که علاقه به هنر و کیفیت دلبستگی به آثارهنری ارتباط نزدیکی با موقعیت و امکانات خانوادگی و طبقاتی افراد دارد. وقتی یک کارگر، نمایشگاه نقاشی را تماشا می‌کند. غالباً نیاز به یک راهنما دارد که برای او تابلو و سبک‌ها و ریزه‌کاری‌ها را توضیح دهد، ولی یک تحصیل کرده نیازی به راهنما ندارد. وی نتیجه می‌گیرد که کشش و علاقه افراد و گروه‌ها از منابع و میراثی بهره می‌گیرد که مانند یک سرمایه اختصاصی و خانوادگی حفظ شده است. سرمایه‌های اجتماعی مانند گروه انتخاب همسر، گروه دوستان، همکلاسان و امثال آن در شمار وسایل تشکیل دهنده سرمایه فرهنگی است. در سرمایه‌گذاری فرهنگی تلاشی که دولت برای فراگیری نظریه‌ها و تکنیک‌ها در مدارس و دانشگاه‌ها می‌نماید، مانند سرمایه‌گذاری اقتصادی قسمتی از ثروت و ذخیره ممکلت محسوب می‌شود که افراد به عنوان تولید کننده و مصرف کننده به آن دسترسی دارند (روح الامینی، 35:1365). جوامع دیگر برای تشویق افراد در احراز موقعیت‌های حساس اجتماعی، مزایای خاصی را در نظر می‌گیرند، این مزایا باید بین موقعیت‌های مختلف با توجه به میزان مهارت و وجهه هر موقعیت توزیع شود. موقعیت‌ها، حقوق و پاداش‌های متناسب با آنان به نظام قشربندی اجتماعی منجر می‌گردد (ریترز، 1379).

3- توسعه

توسعه چه در تعریف و تشخیص و چه در عمل، همواره یکی ازبحث برانگیزترین موضوعات اقتصادی بودہ است. ازبین بردن فقر و نابرابری که گریبان‌گیر بسیاری ازجوامع دهه‌های 50 و60 میلادی شده بود، روز به روز مورد توجه بیشتر قرار می‌گرفت و در این دوران بود که زمینه ظهور اقتصاددانان توسعه برای ارائه نظرات و الگوهاهی گوناگون برای رهایی از این مشکلات فراهم شد. اولین اقتصاددانان در تعریف توسعه بیشتر بر رشد اقتصادی تأکید می‌کردند.
به این ترتیب، دستیابی به رشد اقتصادی در قالب اتخاذ سیاست‌های مختلف هدف توسعه قرار گرفت و به قول مایکل تودارو «رشد سالاری طریقه زندگی شده بود» (همتی، 1376: 31).
به مرور زمان، جایگاه انسان و توجه به شأن واقعی او جزء اصلی تعاریف توسعه شد و توسعه به یک حرکت همه جانبه شامل تغییرات عمده در ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و نهادهای ملی برای رسیدن به رفاه گسترده انسانی تبدیل گردید. امروزه جزء اصلی رفاه انسان‌ها را گسترش انتخاب‌های فردی تشکیل می‌دهد. جوامعی که در آن‌ها افراد قدرت انتخاب بیشتری در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و آزادی بیان آراء و عقاید شخصی دارند، در فراهم کردن رفاه انسانی، که علاوه بر مصرف کالا و خدمات سایر نیازهای ذهنی را نیز در بردارد، موفق‌تر بوده و توسعه یافته‌تر هستند. بنابراین مشاهده می‌شود که در تکامل مفهوم توسعه از رشد اقتصادی به توسعه انسانی، اهداف توسعه بسیار گسترده‌تر شده است.

4- منابع انسانی

مردم، ثروت اصلی جوامع خواهند بود و هدف توسعه، فراهم کردن شرایط زندگی بهتر همراه با امنیت بیشتر است. توجه به چالش‌های پیش روی انسان‌ها مستلزم این است که مردم در کانون توسعه قرار گیرند. از این رو، رشد اقتصادی نه به عنوان هدف، بلکه وسیله‌ای برای افزایش فرصت‌های زندگی مورد توجه قرار می‌گیرد. رهایی از فقر، گرسنگی، بیماری، جنگ، نابرابری، بی‌سوادی و غیره از جمله راه‌های گسترش قابلیت‌ها و انتخاب‌های انسانی می‌باشند و به همین خاطر است که در سنجش توسعه انسانی بر سه معیار آموزش، درآمد و بهداشت تأکید شده است. در این تعریف انسان دوستانه از توسعه، انسان‌ها هم هدف توسعه هستند و هم ابزار توسعه و در یک کلام تلاش برای دستیابی به توسعه از طریق انسان‌های توسعه یافته با یک گرایش ملایم و انسان‌نگر و تأکید بر قابلیت‌های مردم، شالوده و اساسی توسعه انسانی را تشکیل می‌دهد. اهداف توسعه هزاره به عنوان یک گام جدی در این زمینه مورد توجه قرار گرفته است.

5- آموزش

امروزه آموزش به عنوان یکی از مکانیزم‌های اصلی توسعه منابع انسانی در حوزه سازمان‌ها مطرح است. قرن بیست و یکم، قرنی است با رویکردهای مبتنی بر ظهور تکنولوژی نوین و عصر اقتصاد دانشی که کلید اصلی آن نیز منابع انسانی یا سرمایه انسانی است. منابع انسانی باید بتواند با برخورداری از دانش و مهارت جدید روز، خود را با تکامل امور هم راستا نماید.
هدف اساسی آموزشی، کمک به جامعه جهت نیل به مقاصدش است. آموزش به معنای سرمایه‌گذاری بر روی افراد به منظور قادر ساختن آن‌ها برای عملکرد بهتر و قدرت استفاده‌ی بهتر از توانایی‌های طبیعی آن‌ها است. به عبارتی، آموزش به دنبال توسعه صلاحیت‌ها و شایستگی دانش آموزان و بهبود عملکرد آن‌ها است.
سیستم آموزشی کشور می‌تواند مجموعه‌های ارزشمند جامعه را بین افراد توزیع کند و با باردادن آن به سرمایه فرهنگی آن‌ها را تا حدی به مواضع مختلف اجتماعی تخصیص دهد و نقش برابرساز را ایفا کند.
بنا به عقیده بوردیو، سرمایه اقتصادی می‌تواند برای صاحب خود، سرمایه فرهنگی و اجتماعی ایجاد کند و سرمایه فرهنگی نیز با کارکرد خود، سرمایه اقتصادی را به وجود آورد (Bourdieu &Passeron, 1971: 70-71).
محور بحث تئوری سرمایه فرهنگی این است که فرهنگ به وسیله سیستم آموزشی که فرهنگ طبقه مسلط را منعکس می‌کند، انتقال یافته و پاداش داده می‌شود.
توسعه منابع انسانی به نحو گسترده به آموزش و توسعه توجه دارد و مبنی بر این مفروضات است:
- افراد (نیروی انسانی)، با ارزش‌ترین منبع سازمان هستند.
- توسعه (منابع انسانی)، یک فعالیت درازمدت است و در این باره نقش آموزش بسیار مهم است.
- وظیفه هر مدیر توسعه منابع انسانی است، چرا که مدیران مسئولی محل کار خود هستند.
- مدیران، کانون معنادارترین و بادوام‌ترین تجارت کاری همکاران خویش هستند.
- بهره‌وری، به بهترین شکل استفاده از تمام منابع برای به دست آوردن حداکثر ارزش افزوده از آن‌ها مربوط می‌شود.
بنابراین توسعه منابع انسانی به معنای ذخیره‌سازی از نظرمهارت، سازماندهی و تجربه‌های یادگیری به منظور تحقق اهداف کسب و کار است. از این رو، از طریق ارتقای مهارت‌ها، دانش، شایستگی، قدرت یادگیری و علاقه افراد در تمام سطوح، رشد مستمر سازمانی به رشد افراد منجر می‌شود (الوانی و احمدی، 1381: 10-11).
سیر آموزش توسعه منابع انسانی با تمرکز بر دانش و مهارت‌ها، ارتباط بین این آموزش‌ها و نیازهای سازمانی و اجتماعی و کاربری آموزش‌ها برای تولید و تسهیم آموزش الزامی است. با توجه به نگرش نوین به آموزش، نقش آموزش صرفاً انتقال دانش و مهارت با توجه به فضای دانشی، زمینه را برای پرورش این منابع فراهم می‌سازد. با توجه به موارد بالا، قابل ذکر است که آموزش و توسعه منابع انسانی در سازمان‌ها با نگرش سیستمی موجب می‌شود، در عرصه ملی، محلی و منطقه‌ای برای ابقا بکوشند و توسعه یابند. با توجه به دانش و فناوری آموزش مستمر و مداوم توسعه یافته و امکان کاربری آن نیز به طور مؤثر فراهم می‌شود. عدم هماهنگی و هم‌خوانی نظام آموزش رسمی با نیازها و انتظارات و عدم پرورش نیروی انسانی برخوردار از مهارت‌ها، دانش و نگرش‌های کاربردی و مورد نیاز شاغلان، ضرورت سرمایه‌گذاری سازمان‌ها در آموزش نیروی انسانی را دو چندان می‌کند.
در آموزش باید علاوه بر ارائه مطالب و اطلاعات جدید، مهارت و توانایی استفاده از آموخته‌ها نیز ارائه شود. مهارت‌های گفتن، شنیدن، نوشتن، ارتباط برقرار کردن و از همه مهم‌تر مهارت حل مسئله باید به مواد آموزشی اضافه شود، بدین معنی که به افراد قدرت تجزیه و تحلیل مسائل ارائه شود. یک برنامه‌ریزی موفق آموزشی شامل کتاب، هدف، محتوا، روش‌های تدریس و همچنین ارزشیابی و سنجش از اصول انکارناپذیر این برنامه‌ریزی است.

6- اهمیت آموزش و پرورش

توسعه و تکامل جوامع بدون شک مرتبط با نهادینه شدن نظام آموزش و میزان درک و پذیرش متقابل نظام اجتماعی از آن است. برای مثال، نقش و سطح حضور نهادهای آموزشی و پژوهشی در تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری و اهمیت میزان تعامل موجود برای بهره‌گیری از آن‌ها است.
در مجموعه دگرگونی‌های اجتماعی قرن اخیر، گرایش شدید به آموزش و پرورش جالب توجه است. گرایشی که تقریباً فراگیر و جهانی است. در جامعه امروز، همه ملت‌ها، با هر نظام سیاسی و اجتماعی، پیشرفته و در حال پیشرفت به مسئله تربیت توجه دارند و آموزش و پرورش نسبت به دیگر فعالیت‌های اجتماعی در مقیاس جهانی از اولویت خاصی بهره‌مند است. این توجه شدید بی‌دلیل نیست و بر منطق قوی بنیاد شده است. دنیای امروز، تربیت فرزند را از نیازهای اولیه زندگی می‌شناسد. در ایران باستان همین نحوه تربیت و تعلیم خصوصی و خانگی در میان طبقات ممتاز معمول بود. تعالیم اسلامی با تأکیدی که در ضرورت تربیت و تعلیم داشت، حالت انحصاری کوشش‌های تربیتی را از میان برد و دسترسی تدریجی همه طبقات جامعه را به امکانات تربیتی موجب گردید. در دوره بعد از اسلام، تأسیس مدارس قدیمی در شکستن سد طبقاتی و فراهم ساختن موجبات بهره‌مندی عموم از تربیت و تعلیم، نقش قابل ملاحظه‌ای ایفا کرد و موجبات شکوفایی استعدادهای برجسته را در همه طبقات جامعه فراهم کرد. رمز پیشرفت‌های فکری و علمی دوره اسلامی در همین دگرگونی نهفته است.
در زندگی امروز، اگر چه درباره توفیق مدرسه سخن بسیار است، اما در مورد ضرورت وجودی سازمان‌های تربیتی و اولویت آموزش و پرورش نسبت به دیگر فعالیت‌های اجتماعی در میان اندیشمندان و جامعه‌شناسان اختلاف نظر وجود دارد. تربیت و تعلیم عمومی نیز از مواردی است که مورد تأکید ویژه اندیشمندان قرار می‌گیرد؛ تا آنجا که از توسعه و رشد سازمان‌های تربیتی به عنوان شاخص و معیار معتبر رشد سیاسی و اجتماعی جامعه یاد می‌شود.
در جامعه امروز، آموزش و پرورش تنها وسیله دسترسی به تکنیک قوی‌تر توسعه و پیشرفت بیشتر است. رقابت دامنه‌داری که برای استفاده از تکنیک‌های جدید و تأمین شرایط بهتر زیست در بین ملل مختلف جهان وجود دارد، انگیزه تلاش و کوشش وسیعی است که برای بنیانگذاری نظام جامع‌تر و سودبخش‌تر آموزشی اعمال می‌شود و خود از اهمیت این بخش از فعالیت‌های اجتماعی متأثر است. دگرگونی‌های روزمره و سریع زندگی انسان نیز نیاز به تربیت و کسب آمادگی برای قبول تحول در ابعاد گوناگون حیات انسانی را به خوبی توجیه می‌کنند، دگرگونی‌هایی که اجتناب ناپذیرند و تنها تربیت و تعلیم صحیح، مقابله متعادل و مطلوب با آن‌ها را امکان پذیر می‌سازد (معیری، 1372).

7- اهداف آموزش و پرورش

7-1- اهداف اقتصادی

- ایجاد آمادگی و توانایی جهت مشارکت فعال در تولیدات کشاورزی، دامی، صنعتی برای تأمین خود کفایی و رهایی از وابستگی؛
- ایجاد روحیه صرفه‌جویی و قناعت و پرهیز از اسراف و تبذیر در همه شئون اقتصادی؛
- ایجاد روحیه احترام نسبت به مالکیت مشروع دیگران؛
- رعایت اصول بهداشت و حفاظت محیط زیست به عنوان یک وظیفه عمومی.

7-2- اهداف اجتماعی

- پاسداری از قداست و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی؛
- تأمین قسط و عدل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی؛
- توسعه و تحکیم برادری اسلامی و تعاون عمومی و تقویت همبستگی ملی؛
- تربیت روحیه دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر، به عنوان وظیفه‌ای همگانی و متقابل؛
- احترام به قانون و ایجاد عادت مطلوب برای رعایت آن و حمایت از برخورداری عموم از حقوق خویش؛ آگاه ساختن عموم نسبت به اهمیت و ارزش آموزش و پرورش و اهداف آن.

7-3- اهداف سیاسی

- پذیرش حاکمیت مطلق خدا بر جهان و انسان و آشنایی با طریق و شیوه‌های اعمال این حاکمیت در جامعه اصول قانون اساسی؛
- ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی و کوشش پیگیر جهت ایجاد وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مسلمانان و تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بی‌دریغ از مستضعفان جهان؛
- نفی هرگونه ستمگری و ستم کشی و سلطه گری و سلطه‌پذیری و تأمین استقلال سیاسی؛
- تقویت بنیه دفاعی از طریق آموزش نظامی در محیط‌های آموزشی برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی و نظام جمهوری اسلامی و توجه کامل به تربیت بدنی.

7-4- اهداف فرهنگی

- شناخت اسرار جهان آفرینش و کشف قوانین طبیعت به منظور پیشبرد دانش و استفاده از علوم و فنون و تجارب پیشرفته بشری؛
- رشد مستمر علمی و فنی در زمینه‌های کشاورزی و صنعتی و امور نظامی؛
- تربیت افراد متعهد و آگاه و ماهر برای پیشرفت همه جانبه کشور؛
- آشنایی با فرهنگ و سنت‌های جامعه اسلامی ایران و شکوفا کردن ذوق هنری و حس زیبایی؛
- تعلیم زبان و خط فارسی و نیز تعلیم زبان عربی جهت آشنایی با قرآن و معارف اسلامی (همان).

8- کارکردهای آموزش و پرورش

نهاد آموزش و پرورش چه کارکردهایی برای جامعه، فرد در جامعه، یا هر دو، انجام می‌دهد و رابطه آن با سایر نهادها چیست؟ در اغلب جوامع امروزه نهادهای آموزش و پرورش، ابزارهای مهم تحقق اهداف و مقاصد اجتماعی به شمار می‌روند و انتظار می‌رود که موجبات رشد و توسعه اجتماعی، سیاسی، اقتصادی جامعه را فراهم سازد. پاسخگویی به این انتظارات، دامنه گسترده‌ای از کارکردها را برای آموزش و پرورش به وجود می‌آورد.

8-1- انتقال فرهنگ

فرهنگ، شاخص نحوه و روش زندگی است که هر جامعه‌ای برای رفع نیازهای اساسی خود از حیث دوام و بقا و انتظام امور اجتماعی اختیار می‌کند. به بیان دیگر، فرهنگ به ابزارها، رسوم، معتقدات، علوم، هنرها و سازمان‌های اجتماعی دلالت می‌کند، یا آنچه جامعه می‌آفریند و به انسان‌ها وامی‌گذارد، فرهنگ نام دارد. در نتیجه، برای تولید دوباره فرهنگ یا باز آفرینی فرهنگی، آموزش و پرورش رسمی ضرورت پیدا می‌کند.

8-2- جامعه‌پذیری افراد

انتقال ارزش‌ها، گرایش‌ها، هنجارها و آداب و رسوم فرهنگی و اجتماعی، به منظور اجتماعی کردن نسل‌های جدید جامعه صورت می‌گیرد. اساس جامعه‌پذیری بر این واقعیت استوار است که انسان به صورت شخص زاده نمی‌شود، بلکه از طریق پرورش و آموزش اجتماعی به یک شخص تبدیل می‌شود.

8-2-1- گزینش و تخصیص (4)

هر جامعه‌ای نیاز به نیروی کار ماهر و متخصص دارد. تربیت حرفه‌ای و تخصصی افراد جامعه، یعنی آماده کردن آنان برای جذب در نیروی کار. بدین ترتیب آموزش و پرورش نقش مهمی در گزینش و تخصیص افراد به مقامات و مشاغل اجتماعی ایفا می‌کند. نحوه عملکرد افراد در مدارس، طول مدت تحصیل و رشته تحصیلی، در تعیین شغل، درآمد و منزلت اجتماعی آینده آنان، تأثیر بسزایی دارند. از این رو، آموزش و پرورش رسمی، سهم مهمی در تسهیلی تحرک اجتماعی افراد بر عهده دارد.

8-2-2- نظارت اجتماعی (5)

آموزش و پرورش با ابقای ارزش‌های وفاداری به نهادهای جامعه، به عنوان ساخت و کار کنترل اجتماعی عمل می‌کند. چون خودمداری فردی به منزله تهدیدی برای نظم اجتماعی به شمار می‌رود، از این رو، آموزش و پرورش رسمی می‌تواند از طریق تربیت و آموزش اخلاقی، این تهدید را کاهش دهد. فرض بر این است که افراد با جذب و درونی کردن ارزش‌های جامعه به کنترل خود پرداخته و حامی نظم اجتماعی می‌شوند.

8-2-3- یگانگی اجتماعی (6)

آموزش و پرورش رسمی، وسیله مهمی برای تبدیل یک جامعه نامتجانس به جامعه‌ای یگانه و یکپارچه، از طریق توسعه و تقویت فرهنگ و هویت مشترک است. از این رو، ظهور دولت‌های ملی با ایجاد نظام‌های آموزش و پرورش همگانی مقارن بوده است. نهادهای آموزشی، مخصوصاً در کشورهایی که مهاجرپذیر بوده‌اند، وظایف و مسئولیت‌های خطیری در ایجاد یگانگی بر عهده دارند.

8-3- نوآوری

آموزش و پرورش می‌تواند منشأ تغییرات اجتماعی نیز باشد. هر جامعه دستخوش تغییر و دگرگونی است. در اغلب جوامع، تغییر با پیشرفت مرتبط تلقی شده و از آموزش و پرورش انتظار می‌رود که جامعه را در نیل به پیشرفت یاری رساند. گسترش آموزش و پرورش و اهمیت یافتن دانش فنی و تخصصی در دوره‌های بازسازی و توسعه جامعه، می‌تواند به پیدایش نخبگان جدید و در نتیجه، به تحولی در سلسله مراتب قدرت و منزلت منجر شود.

8-4- پرورش و رشد شخصی

آموزش و پرورش رسمی، نگرش‌ها، ارزش‌ها، سازگاری‌های ذهنی، رفتارها و مهارت‌هایی در فرد ایجاد می‌کند که شاید در زمینه‌های اجتماعی دیگری غیر از مدرسه انجام‌پذیر نباشد. مدرسه را غالباً به عنوان جایگاه گذر از یک دنیای شخصی به دنیای غیر شخصی تلقی می‌کنند. در این میان، آموزش و پرورش رسمی نقش مهمی در زمینه پرورش ذهنی افراد بر عھدہ دارد.

8-5- کارکرد سرمایه‌گذاری آموزش و پرورش

آموزش و پرورش کلیدی است که در را به سوی نوسازی جامعه (7) می‌گشاید. در نیم قرن گذشته پدیده مهم و فراگیر آموزش و پرورش از دیدگاه‌های علمی و تخصصی گوناگونی در دانشگاه‌ها مورد مطالعه قرار گرفته است، ولی تحولی مهم در علم اقتصاد ارتباط ویژه‌ای با جامعه‌شناسی و آموزش و پرورش دارد. این تحول، معمولاً تحت عنوان رویکرد سرمایه انسانی (8) یا سرمایه‌گذاری انسانی (9) به آموزش و پرورش، شهرت یافته است. این رویکرد، آموزش و پرورش را اساساً به منزله نوعی سرمایه‌گذاری از سوی جامعه و فردا تلقی می‌کند.

8-6- پرورش سیاسی (10)

پرورش سیاسی، فراگرد القای فرهنگ سیاسی است. مفهوم پرورش سیاسی که در علوم سیاسی از اهمیت خاصی برخوردار است، به فراگردی اشاره می‌کند که از راه آن، افراد جامعه، نگرش‌ها و احساسات مربوط به نظام سیاسی و نقش خود در آن را کسب می‌کنند. نظام آموزش و پرورش یکی از کارگزاران مسئول و فراگرد پرورش سیاسی است.
تربیت سیاسی از دوران طفولیت آغاز میشود و هر چند اثرات آن در سالیان اولیه زندگی افراد، به دلیل تأثیرپذیری زیاد در این سنین، قطعی‌تر است، با وجود این، در بزرگسالی نیز ادامه می‌یابد (سایت خبرگزاری علمی و اطلاع رسانی دانا نیوز (11)، 1388).

9- سرمایه فرهنگی و آموزش

مفهوم سرمایه فرهنگی ابتدا در جریان پژوهشی با عنوان فرضیه‌ای در نظر بوردیو (جامعه شناس فرانسوی) جلوه کرد که این امکان را به وجود می‌آورد تا توفیق و دستاورد آموزشی نابرابر فرزندان برخاسته از طبقات متفاوت اجتماعی را تبیین کند، آن هم با ارتباط برقرار کردن میان توفیقات دانشگاهی (فواید خاصی که فرزندان برخاسته از طبقات متفاوت و بخش‌های مختلف هر طبقه می‌توانند در بازار تحصیلی کسب کنند) و توزیع سرمایه فرهنگی در بین طبقات و اقشار اجتماعی، این نقطه عزیمت دال بر گسستی است از پیشداوری‌های ذاتی عرف عام که توفیق یا ناکامی تحصیلی را معلول استعدادهای طبیعی به شمار می‌آورد (تاج بخش، 1384: 138). به زبان ساده، سرمایه فرهنگی است که تعیین کننده قدرت اجتماعی و نابرابری اجتماعی است (اسمیت، 1381: 224).
مجموعه‌ای از روابط، معلومات، اطلاعات و امتیازاتی که فرد برای حفظ یا به دست آوردن یک موقعیت اجتماعی از آن استفاده می‌کند، سرمایه‌های فرهنگی آن جامعه نامیده می‌شود (آدورنو، 1382: 104). سرمایه‌هایی که جامعه برای فراگیری این نظریه‌ها و تکنیک‌ها در مدارس و دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی و پژوهشی صرف می‌کنند، قسمتی از ثروت و ذخیره مملکت محسوب می‌شود (مدنی، (12) 1386).
سرمایه فرهنگی عبارت است از مهارت‌ها و شناخت‌هایی که یک جامعه در اختیار فرد قرار می‌دهد. و در واقع میدان اجتماعی فرصت‌های برابری را برای همه اعضای آن جامعه فراهم می‌کند، لیکن تنها آن‌هایی می‌توانند از این فرصت‌ها سود ببرند که مهارت جذب این فرصت‌ها را داشته باشند. از این حیث، سرمایه فرهنگی یک متغیر مداخله‌گر بسیار مهمی است و هم در مواقعی که در توزیع منابع نابرابری وجود دارد، یعنی به عنوان یک متغیر در بازتولید نابرابری اجتماعی دخالت دارد و هم در مواقعی که جامعه متقاضی برابری فرصت‌ها و پاداش‌ها است، می‌تواند متغیر مداخله‌گر مهمی باشد. بنابراین زمینه‌ی خانوادگی و زمینه اجتماعی به طور مستقیم بر حصول سرمایه فرهنگی تأثیر دارند و سرمایه فرهنگی به طور مستقیم بر دستاوردهای علمی و شغلی تأثیر خواهد داشت. حتی برخورداری از نظرها و عقاید شخصی نیز ثمره تحصیلات و مهارت‌های اکتسابی است (بوردیو، 1381).
برای فرایندی که به وسیله آن، سرمایه فرهنگی و منش عادتی به بازتولید اجتماعی یاری می‌رسانند، نهادهایی جوان مدرسه و ساز و کار مسدود کننده امتحانات مدارس، امور مرکزی اند. جذابیت مدل بوردیو در این است که وی مدعی است جامعه به لحاظ صوری درهایش به روی حرکت باز است. هیچ‌گونه قاعده یا توطئه‌ای برای نخبگان وجود ندارد که جلوی حرکت رو به بالای تحرک اجتماعی اعضای گروه‌های فرودست را بگیرد. دست کم در این نظریه، هر کسی می‌تواند گلیم خود را در نظام ارزشی از آب بیرون بکشد. اما در عمل، وضع غیر از این است. برتری از طریق کارکردهای ظریف، جانب‌داری‌های فرهنگی تأیید نشده‌ای بازتولید می‌شود که عاملان آن غالباً نا آگاه از کار خویشند. آن‌ها در حالی که به همبستگی میان طبقه اجتماعی و نرخ ترک تحصیل اشاره می‌کنند، می‌گویند: «موانع اقتصادی برای توضیح این نکته کافی نیستند که چه طور نرخ‌های مرگ و میر آموزشی می‌توانند از یک طبقه تا طبقه‌ای دیگر این همه متفاوت باشند». بوردیو و پاسرون با اشاره به یک جامعه پسا صنعتی، نظام دانشگاهی را به عنوان وسیله کسب امتیاز توانمندتر می‌دانند. آن‌ها استدلال کردند که «تبدیلی مجدد سرمایه اقتصادی به سرمایه دانشگاهی، یکی از راهبردهایی است که بورژوازی کسب مسلک را قادر می‌سازد تا موضع برخی یا همه وارثان خود را حفظ کند» (اسمیت، پیشین: 224).

10- نتیجه‌گیری

به طور خلاصه می‌توان گفت داشتن سرمایه فرهنگی کارکردهای مختلفی دارد؛ اولاً کسب مشروعیت از طریق سایر سرمایه‌ها منوط به تبدیل شدن آن‌ها به سرمایه فرهنگی است، یعنی کسی که به واسطه سرمایه فرهنگی منزلت دارد، می‌تواند روایت و برداشت خود را از دنیای اجتماعی بر دیگران تحمیل کند. ثانیاً داشتن سرمایه فرهنگی بدان معنا است که فرد می‌تواند خود را از الزامات زندگی روزمره جدا کند و نوعی گزینش دلخواه در عرصه فرهنگی انجام دهد (1986 ,Bourdieu). نهایتاً باید به این نکته اشاره کرد که سرمایه فرهنگی برخاسته از سه منشأ گوناگون است که عبارتند از: پرورش خانوادگی و اجتماعی (طبقاتی)، آموزش‌های رسمی و مهارت‌های کسب شده از طریق آن. باید گفت که فرهنگ شغلی و انباشت سرمایه فرهنگی در افراد از طریق این سه منبع سبب بروز تفاوت‌هایی در دارندگان سرمایه فرهنگی و کسانی که فاقد آن هستند، می‌شود.
همه نکات فوق‌الذکر دال بر این مطلب‌اند که وقتی کودکان طبقه متوسط وارد مدرسه می‌شوند و آموزش مدرسه را آغاز می‌کنند، از همان ابتدا با سرمایه فرهنگی قابل توجهی تجهیز شده‌اند. مدارس بازتاب فرهنگ طبقه حاکم‌اند و کودکان با پیشینه متعلق به طبقه متوسط به دانش و سلائقی مجهز می‌شوند که خود نظام آموزشی عرضه می‌کند (سرفراز، 1386). در این میان، کودکان طبقه کارگری عمدتاً با تجربه نوعی تضاد و ناسازگاری بین فرهنگ خانه و مدرسه روبرو هستند. لباس‌هایشان، رفتارشان و سلیقه‌هایشان عموماً از منظر مدرسه، دون مایه و پست است. در نتیجه، بسیار محتمل است که کودکان طبقه متوسط در این نظام آموزشی پیشی گیرند و سرمایه فرهنگی بیشتری را در قالب سرمایه آموزشی یا صلاحیت‌های رسمی به دست آورند. همین صلاحیت‌ها در روندی طولانی به عنوان مجوز مهم دستیابی به سرمایه اقتصادی است، چرا که آن‌هایی که دارای بهترین ویژگی‌ها و صلاحیت‌ها هستند، تمایل به کسب بهترین و پر درآمدترین مشاغل دارند. در مقایسه با طبقه متوسط، کودکان کارگران، به سرعت در می‌یابند که آن‌ها ویژگی‌های مورد نظر نظام آموزشی را ندارند و اکثریت ایشان مدرسه را رها می‌کنند و یا توسط نظام آموزشی مورد حمایت سرمایه‌داران فرهنگی رانده می‌شوند. البته در این بین، عده‌ای هم هستند که خود به تنهایی در زمینه سرمایه اقتصادی توفیق یافته‌اند، مثلاً مردان یا زنان خودساخته‌ای که مدرسه را با کمترین صلاحیت‌ها ترک می‌کنند و در نهایت در تجارت موفق می‌شوند. با این همه، این افراد همچنان توسط دیگران در طبقه حاکم تحت عنوان نوکیسه‌گان دقیقاً به دلیل وجود سلائق فرهنگی کارگری‌شان تحقیر می‌شوند. چنین افرادی اغلب تمایل دارند تا کودکان‌شان به طور خصوصی آموزش بینند تا بتوانند آن سرمایه فرهنگی را که پدر و مادر هرگز به دست نیاوردند، کسب کنند (Taylor, 1997:199).
همان طور که بیان شد، سرمایه فرهنگی علت و معلول بروز بسیاری از نابرابری‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... است. از آنجایی که خانواده، آموزش و پرورش و دانشگاه از حوزه‌های مؤثر در نقش‌گیری سرمایه فرهنگی مطرح شده‌اند، لذا ضرورت توجه به نقش مدیران فرهنگی در راستای تبیین سیاست‌گذاری‌های برابر اجتماعی و نظارت هماهنگی در توزیع عادلانه موقعیت‌های فرهنگی ضروری و حتمی مطرح می‌شود.
در پایان باید گفت جوانان ما به عنوان سرمایه‌های فرهنگی جزء منابع انسانی و میراث‌های فرهنگی معنوی کشور محسوب می‌شوند. جهت برنامه‌ریزی و تبیین الگوهای فرهنگی این قشر مولد، نیازمند بسترهای اطلاعاتی منسجم و همه جانبه از موقعیت فعلی ارزشی این حوزه و همچنین ترسیم نقشه‌ای جامع از نقاط ضعف و قدرت و نظام‌های ارزشی موجود هستیم. لذا برای دستیابی به این آمار و اطلاعات باید شاخص‌های مناسب سنجش را فراهم کرد، شاخص‌هایی که بتوانند خصوصیات مورد مطالعه ایرانی را با تکیه بر اکولوژی بومی و ملی شناسایی و معرفی کنند.
منابع :

1. آدورنو، بنیامین، مارکوزه و زیبایی‌شناسی انتقادی، ترجمه امید مهرگان، تهران: گام نو، 1382.
2. اسمیت، فیلیپ، درآمدی بر نظریه‌ی فرهنگی، ترجمه حسن پویان، تهران: انتشارات دفتر پژوهش‌های فرهنگی، 1381.
3. الوانی، سید مهدی، احمدی، پرویز، طراحی الگوی جامع مدیریت و عوامل مؤثر بر بهره‌وری نیروی انسانی: فصلنامه مدرسی انتشارات دانشگاه تربیت مدرس شماره 1، 1381.
4. بوردیو، پیر، و پاسرن، ژان کلود، میراث خوارگان، چاپ پاریس، 1971.
5. بوردیو، پی‌یر، نظریه کنش، دلایل عملی و انتخاب عقلانی، ترجمه مرتضی مردی‌ها، تهران: نشر نقش و نگار، 1381.
6. تاج بخش، کیان، سرمایه اجتماعی، اعتماد، دموکراسی و توسعه، ترجمه افشین خاکباز، حسن پویان، تهران: نشر شیرازه، 1384.
7. جنکینز، ریچارد، پیر بوردیو، ترجمه لیلا جو افشانی، حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، 1385.
8. چلبی، مسعود، جامعه‌شناسی نظم، نشر نی، تهران، 1375.
9. روح الامینی، محمود، زمینه فرهنگ‌شناسی، تهران: چاپخانه انتشارات عطار، 1365.
10. ریترز، جرج، نظریه‌های جامعه‌شناسی، ترجمه احمد رضا غروی زاد، تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی، 1374.
11. ریتزر، جرج، نظریه‌های جامعه‌شناسی در دوران معاصر، مترجم: محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی، 1379.
12. سرفراز، حسین، فرهنگ ایرانی ، تهران: نشر آگاه، 1386.
13. کلمن، جیمز، بنیادهای نظریه اجتماعی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: نشر نی، 1377.
14. مشایخی، علی نقی، کمبود نیروی انسانی متخصص و توسعه اقتصادی، فصلنامه برنامه و توسعه، 1381.
15. معیری، محمد طاهر، مسائل آموزش و پرورش، نشر سپهر، 1372.
16. مدنی، سیدامیرحسین، سرمایه فرهنگی و انواع آن، وبلاگ دانشجویان کارشناسی ارشد رشته مدیریت فرهنگی ورودی 84، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران، http://Farhangi84.blogfa.com/post-748.aspx :1386
17. همتی، عبدالناصر، نگرشی بر دیدگاه‌ها و مسائل توسعه اقتصادی، تهران: سروش، 1376.

1. Boisjoly, Johanne; Dunean J. Greg, Hofferrth L. Sandra, Access to social capital, Journal of Family Issues, 1995.
2. Bourdieu, P. & et J. C. Passeron, Les Heritiers. Paris. 1971.
3. Bourdieu, P., The Forms of Capital, In: Richardson, J. G. (ed.) Handbook of Theory and Research for the Sociology of Education. Greenwood Press, New York, 1986.
4. Taylor, P, Investigating Culture and Identity, London: Collins,
quoted in: Communication Studies: The essential Resource, Cultural, Communication and Context, 1997.
5. www.dananews.ir/news.php?show-newssid=155.
6. Katsills, John & Rubinson, Richard, Cultural Capital and Educational Choice in a Meritocratic Society, 1990.

پی‌نوشت‌ها:

1- استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات.
2- کارشناس ارشد مدیریت امور فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران.
3. http://www.ebtekarnews.com/ebtekar/News.aspx7NI
D=28159
4- Selection And Allocation
5- Social Control
6- Social Integration
7- Modernization
8- Human Capital
9- Human Investment
10- Political Socialization
11- http//dannanews.ir/news.php?show-newsbid=155
12- http://Farhangi&4.blogfa.com/post-748.aspx

منبع مقاله :
صالحی امیری، رضا؛ (1391)، سرمایه فرهنگی، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک، چاپ دوم