نویسندگان: تونی بنت و مایک سویج
مترجم: رامین مسعودی (1)



 
مفهوم سرمایه فرهنگی به عنوان یک محور اساسی در بحث‌های نابرابری‌های اجتماعی در نظر گرفته شده است. (2) بخصوص در اثر معروف و جهانی پیر بوردیو (3) توجه و علاقه به اهمیت سرمایه فرهنگی در سال‌های اخیر به سرعت گسترش یافته است.
جامعه شناس مشهور آمریکایی دونالد تریمن (4) اخیراً اظهار کرده که سرمایه فرهنگی، فاکتور مهمی در ایجاد انتقال وضعیت اجتماعی موروثی در همه جوامع غربی است. اگر چه هنوز این بحث‌ها درباره مفهوم سرمایه فرهنگی برای چندین دهه است که در مطالعات آموزشی و طبقه‌بندی اجتماعی غوغا کرده، اما یک خلأ در اهمیت سرمایه فرهنگی برای درک ماهیت تابعیت فرهنگی (5) و سیاست فرهنگی احساس می‎شود. این خلأ در سال‌های اخیر بیشتر باعث افزایش توجه به توسعه شده است، لذا هدف از این مقاله، ارائه یک سری پیشنهادات در زمینه ارزش‌های نهادین مفهوم سرمایه فرهنگی به منظور توجه بیشتر نهادهای اکادمیک و سیاسی است.
نخستین هدف این مقاله این است که چگونه سرمایه فرهنگی، مجادلات در زمینه ظرفیت‌های پذیرش و عدم پذیرش اجتماعی را می‎پذیرد. چنین شرایطی برای تشخیص اهمیت سیاست‌های فرهنگی توسعه یافته است. جالب است در اینجا اشاره کنیم که چگونه مفهوم سرمایه اجتماعی در بسیاری جوامع تبدیل به یک موضوع سیاسی مهم شده است، حال آنکه روند سرمایه فرهنگی برای ایجاد این رغبت سیاسی گسترده‌ای به شکست انجامیده است. دلیل نخست، آنکه نوعی دوگانگی در مفهوم سرمایه فرهنگی وجود دارد، به طوری که از یک سو، ابزار تضعیف تدریجی سلسله مراتب فرهنگ است، از طرف دیگر، خود برای برخی از ارزش‌های فرهنگی اولویت قایل می‎شود.
در حال حاضر در بحث ارتباط بین سیاست فرهنگی و مقوله تابعیت فرهنگی، نیک استیونسون (6) بیان می‎کند که چگونه بوردیو اذعان داشته که گسترش یک پذیرش تابعیت فرهنگی نیازمند تقویت و تشدید حضور مدارس در زندگی فرهنگی و فعالیت کلاسی دانش آموزان است و این امر بدین دلیل بود که بوردیو اعتقاد داشت که فقط مدرسه می‎تواند چالش‌های متعادل سازی اثرات ناشی از زمینه‌های متفاوت کلاس درس را ابراز کند و آن هم به شکل توزیع گسترده آن رقابت‌های متنوع فرهنگی است. لذا سرمایه فرهنگی برای درک مؤثر و مشارکت در آن دسته از فعالیت‌های فرهنگی است که بیشتر به عنوان سلسله مراتب مرسوم و سنتی هنر و فرهنگ طبقه‌بندی شده‌اند.
وی این دیدگاه را به عنوان وجه ضروری سیاست‌های فرهنگی ظرفیت‌ساز در جوامعی مانند جوامع خودمان که فرهنگ‌ها در یک ارتباط سلسله مراتبی با یکدیگر سازمان یافته‌اند، تصدیق می‎کند. استیونسون همچنین بوردیو را به دلیل عدم موفقیتش در تفهیم معانی متفاوتی از ادعایش (هر بار یک معنی و منظور از آن ادراک می‎شود) که در زمینه سلسله مراتب فرهنگ و همچنین به عنوان یک پیامد آن که تداوم شک‌گرایی (7) وی با نگاه به «مزیت زیبایی‌شناسی بسیاری از گونه‌های متداول بیان فرهنگ است» مواخذه می‎کند.
این نگرش که بوردیو یک ارزیابی موهن از فرهنگ متداول دارد و به نوعی به فرهنگ والا متعهد است، توسط برخی منتقدان مورد انتقاد و ایراد قرار گرفته است.
بنابراین این مقاله بیان می‎کند که چگونه می‎توان رویکرد گسترده‌ای به شیوه‌های افزایش تابعیت فرهنگی با استفاده از الگوهای برابری اجتماعی و مشارکت در اینگونه فعالیت‌های فرهنگی (مانند رفتن به تئاتر یا گالری‌های هنری، مطالعه ادبیات و یا گوش کردن به رادیو) که به طور تاریخی به عنوان فرهنگ والا طبقه‌بندی شده‌اند، رسید. البته در جوامعی که دموکراسی مشخصاً در آن جامعه وجود دارد این ایده افق گسترده‌ای از فعالیت‌های فرهنگی را ترسیم می‎کند و همچنین دلیلی است بر وجود سوء رفتار در زندگی شهری.
خوب است بدانیم که بوردیو دیدگاه خود را با مشارکت «در فعالیت‌های فرهنگی» به شیوه نظام پاداش دهی و به طور خاص در زمینه‌های عقلانی و زیبایی‌شناسی در فرهنگ والا پی می‌گیرد و با نگاهی مشکوک به فعالیت‌های کلاسی و آموزشی می‎نگرد. در کتاب دغدغه دنیا (8) که در اواخر زندگی بوردیو منتشر شد، او و همکارانش اعلام کردند که نوعی کاهش در سطوح فقر مادی در اواخر قرن بیستم در فرانسه با افزایشی در دیگر اشکال شرایط نامطلوب اجتماعی و فرهنگی همراه شده بود و این موجب شد تا آن‌ها یک تعریف نسبی (نه مطلق) از ظرفیت اجتماعی ارائه کنند که در این اندیشه «رنجش موقعیتی (9)» را لحاظ کردند. آن‌ها به یک سری شرایط نامطلوب اجتماعی و فرهنگی که به صورت پراکنده و اندک اندک شکل گرفته بود، اعتقاد داشتند، نه به یک تقسیم‌بندی ساده دو قطبی میان پذیرش اجتماعی و یک طبقه پرولتاریا یا طبقه پایین اجتماع و شکل عدم پذیرش اجتماعی.

همزمان در حالی که هیچ مشکلی در اهمیت ارتباط بین سیستم مدارس و کسب سرمایه فرهنگی به عنوان کلیدی برای دستیابی به شیوه‌های موثرتر تابعیت فرهنگی وجود ندارد، بوردیو تردیدهای مهمی را با توجه به راهکارهایی که توسط توسعه سیستم‌های مدارس در فرانسه کنونی به کار گرفته شده است و همچنین قابلیت‌های این سیستم در آگاه‌سازی روابط موجود میان ابعاد فرهنگی و اجتماعی روا داشته است (و برعکس) مطرح می‎کند. بوردیو معتقد بود که تداوم مشاغل آموزشی عمدتاً در مقایسه با «از بین رفت- ناگهانی (10)» تأثیر شیوه‌های منتخب قبلی آموزشی برای اثرگذاری شیوه‌های طبقه‌بندی شده مشابه کفایت می‎کند. البته این فرایند قدری طولانی‌تر است و کارکرد طبقات پایین نظام آموزشی را فقط در بهای تفویض آن‌ها به برنامه‌های آموزشی سطح پایین‌تر که ارزش بازاری کمتری نیز دارند، حفظ می‎کند. وقتی این شیوه به اخذ مدرک تحصیلی می‎انجامد، روند تأثیرگذاری‌اش در خارج از نظام آموزشی به شکست می‎انجامد.

یادآوری این نکته مهم است که تأکیدات در حال تغییر ناشی از کار بوردیو نقش کلیدی در فرانسه، هم در بُعد آکادمیک و هم زمینه‌های سیاسی بازی کرده و دایره لغات سرمایه فرهنگی و پذیرش اجتماعی را با خود به همراه آورده است. به علاوه، این دو ویژگی «سرمایه فرهنگی و پذیرش اجتماعی» درحال حاضر در بریتانیا جریان دارد. به خصوص اخیراً همراه با یکدیگر گسترده شده‌اند. در فرانسه این دو اصطلاح قدمت طولانی‌تری دارند، چون سابقه آن به اوایل دهه 1970 میلادی می‌رسد و مهم‌تر از آن اینکه تاریخ طولانی‌تر استفاده از این دو در مفاهیم هنری، فرهنگی، رسانه و سیاست‌گذاری‌های آموزشی به منظور فعالیت دوشادوش علیه تأثیرات بازدارنده مکانیسم‌های بازار طراحی شده‌اند.
اگرچه منابع بازدارنده اجتماعی تاریخ طولانی‌تری در زمینه سیاست اجتماعی دارد، اما امروزه تبدیل به یک منبع مهم سیاست فرهنگی درست از زمان پیروزی در انتخابات حزب نو کارگر (11) در سال 1997 میلادی در بریتانیا شده است.
این عقیده که گسترش سرمایه فرهنگی ممکن است به دستیابی بیشتر شیوه‌های فراگیر تابعیت فرهنگی بیانجامد، تقریباً به دوره‌ای برمی‌گردد که دولت حزب کارگر این مطلب را اعلام کرد که «آموزش، آموزش، آموزش» به عنوان ابزار مقابله با بازدارنده‌های اجتماعی است. هنوز برای نتیجه‌گیری حاصل از استفاده از شیوه‌هایی که این مفاهیم «سرمایه فرهنگی و پذیرش اجتماعی» در مفاهیم سیاسی بریتاتانیا وارد کرده‌اند، زود است. به عبارت دیگر، هنوز زود است که توجهات را به سمت سؤالات مفهومی و تجربی (12) که از به کارگیری این شیوه‌ها تفسیر می‎شود، جلب کنیم و همچنین اینکه چگونه در حوزه هنر و فرایند سیاست فرهنگی این دو مفهوم ارتباط نزدیک‌تری با یکدیگر داشته باشند و حتی چگونه بر یکدیگر اثر بگذارند، به خصوص در مقایسه با شیوه‌های پیچیده و هم پوشان غیرسودمندی که توسط دیدگاه بوردیو از «مفهوم رنجش موقعیتی» اخذ شده است. به عنوان مثال، یکی از اولین اقدامات خوبی که توسط بخش فرهنگ، رسانه و ورزشی در سال 1999 انجام شده ارائه ده گزارشی است که قرابت میان دو قطب مخالف «پذیرنده‌های اجتماعی» و «بازدارنده‌های اجتماعی» را بیان می‎کند. برای مثال در بسیاری از برنامه‌های دیداری و شنیداری از تجهیز هنر به منظور خطاب‌رسانی در شیوه‌های بسیاری از پذیرش اجتماعی، برای نمونه در کمکی به بازپروری مجرمان در نظام قضایی استفاده می‎شود و به عنوان مفهومی در تعریف قانونی پذیرش اجتماعی درون جامعه باز تعریف (13) شده است.
هنوز چنین برنامه‌هایی اغلب در انجام یک فعالیت «پذیرش اجتماعی» قرار می‎گیرد و به عنوان همان مفهوم «پذیرش اجتماعی» در بیشتر تلاش‌های عمومی برای یکسان‌سازی دستیابی به منابع فرهنگی ذخیره شده در سطح عموم جامعه ورای همه طبقات اجتماعی و گروه‌های قومی و نژادی- برای نمونه بازگشت به سیاست‌های کلی آزاد برای موزه‌ها و گالری‌ها- با مشکلات و معضلات چنین سیاست‌هایی کاملاً متمایز هستند.
تمایزاتی که اساساً وجود دارد، عبارتند از: 1- این سیاست‌ها توسط بخشی از مدیریت اخلاقی گروه‌های خارجی (قومی، نژادی، ملی و مذهبی) متنوع درون جامعه به منظور متوازن کردن این چالش‌ها لحاظ شده‌اند. این سیاست‌گذاری‌های فرهنگی برای وحدت و انسجام جامعه در نظر گرفته شده‌اند. 2- این سیاست‌گذاری‌های فرهنگی باید با یک درخواست دموکراتیک اجتماعی برای تأمین حقوق فرهنگی یکسان اقدام کنند تا آن‌ها در این راه تمامی اعضای جامعه را بسیج کنند، اعم از کسانی که از هر نوع شکل عمومی «پذیرش اجتماعی» آسیب نمی‎بینند و شیوه‌های کاملاً خاصی از موارد سـوءفرهنگی را انجام می‌دهند. اولین مشکل در این سیاست‌گذاری‌های فرهنگی ضرورتاً مشکلی است که بین روند کلی «ما (14)»ی عظیم و دیگر گروه‌های کوچک پذیرنده وجود دارد، درحالی که دومین مشکل اساساً بر ابعاد اجتماعی و فرهنگی متمرکز می‎شود که در میان بخش‌های مختلف روند کلی جمعیت عمل می‎کند، برای مثال میان نظام کاری (15) و طبقات میانی جامعه.
یک راهکار باقی مانده دیگر این است که اولین اقدام به توسعه برنامه‌هایی مربوط می‎شود که برای افراد یا گروه‌های خاصی به کار گرفته شد که در وضعیت‌های ویژه و اغلب متروک هستند. در حالی که دومین اقدام، به یکسان‌سازی حقوق فرهنگی میان توده‌های گسترده جمعیت مربوط می‎شود. افزودن این مطلب مهم است که اگر از بحث اصلی دور نشویم، فراسوی همه تشخیص‌ها، مفهوم سرمایه فرهنگی محوریت معناداری را فقط در مورد دوم از این مشکلات پیشنهاد می‎کند. شیوه‌های مربوط به انواع مختلف دانش فرهنگی و مهارت به شیوه‌های خاص که به لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه هستند، مطرح و تفسیر می‎شوند (و برعکس). اساساً بر روش‌هایی متمرکز می‎شود که ارتباطات بین انواع مختلف مهارت فرهنگی در خانه با آن مواردی که تشخیص داده شده مرتبط بوده و در مدارس نیز سیستم پاداش و نظام آموزشی از روش‌هایی که به بازتولید تقسیمات کلاس بین طبقات کاری و طبقات میانی مربوط می‎شود، به طور مثال درون طبقات پایین اجتماع بین سرپرستان ناظر و کارگران یدی و طبقات میانی جامعه میان استادان و مدیران.
این مطلب منتخبی بود از بحث‌هایی که در سمپوزیومی که توسط پاویس سنتر دانشگاه اپن (16) در زمینه تحقیقات اجتماعی و فرهنگی، کالج سنت هوو (17) و دانشگاه آکسفورد (18) در ژانویه 2004 برگزار شد. حامی مالی این سمپوزیوم، پروژه مالی شورای تحقیقات اقتصادی و اجتماعی (19) بود.
«سرمایه فرهنگی و پذیرش اجتماعی» تحقیقی منتقدانه است که با همکاری تونی بنت (20)، مایک سویج، الیزابت سیلوا (21) و آلن ویرد (22) در دانشگاه اپن و دانشگاه منچستر انجام شده بود.
برای نتیجه‌گیری از این بحث، ذکر این نکته ظریف ضروری است که محدودیت مهم در درک کنونی سرمایه فرهنگی این است که ما با کمبود شدید دانش در زمینه سلیقه زیباشناسی مردم، دامنه مشارکت اجتماعی و فرهنگی‌شان و همچنین دانش فرهنگی آن‌ها مواجه هستیم. در اکثر مواقع، وجود سرمایه فرهنگی از اندازه‌گیری‌های مستقیم مانند کیفیت آموزشی افراد نشئت می‎گیرد.
طرح این پرسش‌ها ضروری به نظر می‎رسد که:
چگونه امروز بازدارنده‌ها طیف مختلفی از سلیقه‌های زیبایی‌شناسی هستند؟ چگونه ذائقه افراد با مشارکت‌های دیگر در زندگی فرهنگی و اجتماعی و دانش فرهنگی‌شان مرتبط می‎شود؟
برای جبران این محدودیت‌ها با کمک الیزابت سیلوا وآلن وارد پرسشنامه نژادی و آماری مفصلی را به کار گرفتیم که توسط شورای تحقیق اقتصادی و اجتماعی حاصل شده است و ارتباط میان سرمایه فرهنگی و عوامل بازدارنده اجتماعی در بریتانیای کنونی را تفسیر می‎کند. کشفیات این تحقیق ما را در بررسی سرمایه فرهنگی در ابعاد بزرگ‌تر یاری می‌رساند.

پی‌نوشت‌ها:

1- کارشناس ارشد مدیریت امور فرهنگی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات
2- Tony Bennett & Mike Savage, http://www.informaword.com/smpp
.content-content=aT13993582&db=all.
3- Pierre Bourdieu
4- Donald Treiman
5- Cultural Citizenship
6- Nick Stevenson
7- Scepticism
8- The Weight of The World
معنی این عبارت می‎تواند «وزن یا اهمیت دنیا» باشد، اما چون آرایی W در این عبارت وجود دارد سعی شد تا در ترجمه معادل‌های این عبارت با استفاده از فرهنگ لغت، این تکنیک حفظ شود(م).
9- Positional Suffering
10- Sudden-Death
11- The New Labor
12- Empirical
13- Redefined
14- Us
15- Working System
16- Pavic Center of Open University
17- St Hugh s Colledge
18- Oxford University
19- Economic & Social Research Council
20- Tony Bennett
21- Elizabeth Silva
22- Alan Warde

منبع مقاله :
صالحی امیری، رضا؛ (1391)، سرمایه فرهنگی، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک، چاپ دوم