‌مترجم : بهروزی
منبع:راسخون




 

فرزند خواندگی چیست؟ چگونه بر افراد درگیر در آن تأثیر می‌گذارد؟ این مقاله به شما کمک می‌کند تا اثرات روان شناختی فرزند خواندگی را بشناسید و با آن مقابله بکنید.
"فرزند خواندگی پیدا کردن کودک برای خانواده‌ها نیست بلکه پیدا کردن خانواده برای کودکان است." جویس ماگوویر پاوائو، موسس مرکز فرزند خواندگی در کمبریج، ماساچوست
فرزند خواندگی فرآیندی است که در آن کودکان محروم از خانواده، افرادی را می‌یابند که می‌توانند پدر و مادر خود بنامند و زوج‌های بدون فرزند، از لذت والدین شدن محروم نمی‌مانند. هر کودکی حق این را دارد تا در یک محیط سالم رشد بکند و این دقیقاً چیزی است که فرزند خواندگی بر آن تأکید دارد. فرزند خواندگی یک روند قانونی است که در آن کودک به دنیا آمده از یک زوج، فرزند قانونی زوج دیگر می‌شود. این فرآیندی است که شامل سه گروه است : والدینی که کودک را به دنیا آورده‌اند، فرزند خوانده، والدینی که کودک را به فرزندی پذیرفته‌اند. بنابراین احتمالاً فرزند خواندگی تأثیراتی بر هر سه گروه دارد.

اثرات آن بر روی فرزند خوانده :

اثرات مثبت :

فرزند خوانده‌هایی که از خانواده‌هایی می‌آیند که توان مالی ندارند تا آنها را بزرگ بکنند یک خانواده‌ی پایدار پیدا می‌کنند که در آن نیازهایشان تأمین می‌شوند. آنها قادر هستند تحصیلات خوب کسب کنند و زندگی راحتی داشته باشند.
این کودکان ممکن است والدینی داشته باشند که یکی از آنها و یا هر دو دچار سوء مصرف مواد و یا سوء استفاده فیزیکی شده‌ باشند. در چنین مواردی، کودکان از پریشانی عاطفی و ناپایداری که ممکن است با والدین قبلی خود تجربه کرده باشند آزاد و رها می‌شوند. با پذیرفته شدن به یک خانواده‌ی خوب، این کودکان می‌توانند زندگی آرامی داشته باشند.
با پذیرفته شدن، این کودکان که از آنها مراقبت نمی‌شد مکانی پیدا می‌کنند که آن را خانه می‌نامند. آنها صاحب خانواده‌ای می‌شوند که مشتاق هستند عشق، توجه و امنیت به آنها بدهند.
کودکان در مراکز پذیرش ممکن است نیازهای ویژه‌ای داشته باشند که این نیازها توسط خانواده‌ای که آنها را می‌پذیرند برآورده می‌شوند. آنها صاحب یک ساختار خانواده می‌شوند که رشد عاطفی بهتر آنها را فراهم می‌سازند.
کودکانی که تک والدینی بودند صاحب یک خانه‌ی دو والدینی می‌شوند و ممکن است حتی خواهر و یا برادر داشته باشند که به رشد عاطفی و اجتماعی آنها کمک می‌کنند.

اثرات منفی :

o مطالعات نشان می‌دهند، کودکانی که به فرزند خواندگی پذیرفته می‌شوند احتمال بیشتری برای مبتلا شدن به مشکلات ذهنی و رفتاری را دارند. کودکانی که در مراکز شیر خوارگاه و یا بهزیستی زندگی می‌کنند به خاطر غفلت از توجه به آنها، ریسک بالاتری برای روبه‌رو شدن با مشکلات مربوط به رشد را دارند. این موضوع می‌تواند به خاطر مادر آنها نیز باشد که در دوران بارداری گرفتار سوء مصرف مواد بوده در نتیجه رشد آنها در رحم آسیب دیده است. دلیل دیگر برای مشکلات اجتماعی و یا عاطفی در کودکان فرزند خوانده این است که آنها ممکن است از خانواده‌هایی باشند که فاقد ساختار و یا محیط سالم بوده‌اند. در دوران اولیه‌ی کودکی ممکن است از نیازهای تغذیه‌ای این کودکان غفلت شده باشد در نتیجه منجر به رشد ناسالم آنها می‌شود. این داده‌ها آماری است و برای همه کودکان فرزند خوانده، صدق نمی‌کند.
o کودکان فرزند خوانده از لحاظ عاطفی آسیب پذیر می‌شوند. آنها می‌دانند که در تصمیم فرزند خواندگی نقشی ندارند در نتیجه درک می‌کنند که هیچ کنترلی روی از دست دادن خانواده‌ای که در آن به دنیا آمده‌ بودند و انتخاب خانواده‌ای که آنها را به فرزندی پذیرفته‌اند، ندارند. یک احساس کمبود کنترل در کودکان فرزند خوانده، وجود دارد چون آنها هیچ نقشی در انتخاب کسانی که می‌خواهند بقیه‌ی عمر خود را با آنها بگذرانند، ندارند. پذیرش این واقعیت که کسانی دیگر شما را به عنوان کودکان خود انتخاب کرده‌اند، آسان نیست.
o در دوران نوجوانی، کودکان فرزند خوانده ممکن است احساس تنهایی بکنند. آنها ممکن است آرزوی پدر و مادر واقعی خود را که آنها را به دنیا آورده‌اند، بکنند و احساس نیاز شدید برای جستجوی این که آنها چه کسانی بوده‌اند و چرا آنها را سر راه گذاشته‌اند بکنند.
o کودکان فرزند خوانده ممکن است به خاطر مورد سوال قرار گرفتن در مورد پدر و مادر واقعی خود و دیگر روابط خونی احساس ناامنی بکنند.
o آنها هویت خود را از دست می‌دهند و آن را از خانواده‌ای که در آن به فرزندی پذیرفته شده‌اند به عاریه می‌گیرند. این موضوع منجر به بحران هویت می‌شود. بسیاری از مشکلات ذاتی مربوط به تجربه‌ی فرزند خواندگی، وقتی کودک به سن بلوغ می‌رسد با هم جمع می‌شوند. در این زمان یک آگاهی دقیق از فرزند خوانده شدن وجود دارد. یک محرک برای آزادی، توأم با نیاز شدید به رشد هویت فرد، وجود دارد. زندگی با این واقعیت که شما یک کودک فرزند خوانده هستید ممکن است دشوار باشد.
o آنها می‌فهمند که والدین خونی‌شان تصمیم گرفتند از آنها مراقبت نکنند. این ممکن است انگیزه‌ای برای احساس ناخواسته بودن در این کودکان بشود. آنها ممکن است از جدایی از والدین خونی خود نیز تأثیر بپذیرند.
o پذیرش خانواده‌ی جدید به عنوان خانواده‌ی خود برای این کودکان، ممکن است دشوار باشد.
اثرات آن بر روی والدینی که کودک را به فرزندی قبول می‌کنند :
فرزند خواندگی با آوردن کودک به خانه تمام نمی‌شود. آن شامل برنامه ریزی برای تحصیل و نیازهای دیگر کودک و تأمین آینده‌ی ایمن برای او است. فرزند خواندگی در دو سطح مختلف یعنی عاطفی و اقتصادی بر روی والدین جدید تأثیر می‌گذارد.

اثرات مثبت :

بسیاری از زوج‌ها بعد از عدم موفقیت در بارداری و یا مرگ کودک خود به دنبال پذیرفتن فرزند جدید می‌روند. برخی از آنها به علت دلایل پزشکی مثل ناباروری، فرزند می‌پذیرند. در چنین مواردی فرزند خوانده تا حدودی غیبت فرزند خونی را جبران می‌کند و از لحاط عاطفی والدین را التیام می‌بخشد.
زوج‌هایی که بچه ندارند از پذیرش فرزند، بهره‌مند می‌شوند؛ چون از طریق پذیرفتن فرزند، کسی را دارند که از او مراقبت بکنند، به او عشق بورزند و دوست داشته شوند. آوردن کودک به خانه، بر عهده گرفتن مسئولیت تربیت او و دادن امنیت و زندگی شاد به او، زندگی والدین جدید را ارضاء کننده‌تر خواهد ساخت.
حتی زوج‌هایی که کودک خونی دارند ممکن است به خاطر دلایلی مثل آوردن خواهر و یا برادر برای کودک خود، گستردن خانواده‌ی خود و یا دلایل اجتماعی، کودکی را به فرزندی بپذیرند. در چنین مواردی والدین فرصت تغییر زندگی بچه‌ای دیگر را به دست می‌آورند. خانواده‌ای که کودکی را به فرزندی می‌پذیرد در واقع به او خانه، خانواده، عشق و توجه می‌دهد.

اثرات منفی :

o کودکان ممکن است در سازگاری با خانواده‌ی جدید با مشکلاتی مواجه شوند. در روزهای اول، والدین پذیرنده ممکن است به خاطر این که نمی‌توانند به کودک کمک بکنند تا در خانواده‌ی جدید مستقر شود احساس عدم صلاحیت بکنند.
o کنترل کنجکاوی کودک در مورد والدین واقعی خود و سوالاتی از این قبیل، ممکن است دشوار باشد. او ممکن است در سنی نباشد که بتواند مفهوم فرزند خواندگی‌، سر راهی بودن و دلایل آن را درک کند. والدین پذیرنده و یا اعضای دیگر خانواده ممکن است در پاسخ دادن به سوالات او با مشکلاتی مواجه شوند.
o کودکان دیگر خانواده ممکن است نتوانند با میل و رضایت، اضافه شدن عضو جدیدی به خانواده‌ی خود را بپذیرند. ممکن است مشکلاتی در رابطه با به اشتراک گذاشتن اتاق و یا چیزهای دیگر به وجود بیاید. این فاکتورها می‌توانند منجر به روابط پر تنش بین آنها و والدین‌شان بشود.
o علاوه بر این، چنین مشکلاتی می‌توانند باعث شوند که والدین جدید و کودکانی که به فرزندی پذیرفته شده‌اند فرصت و فضای کافی نداشته باشند تا به یک دیگر نزدیک شوند و یا هم دیگر را بشناسند.
o والدین پذیرنده شروع به داشتن انتظاراتی از کودک فرزند خوانده‌ی خود می‌کنند. ناتوانی این کودک در برآوردن انتظارات والدین (از تحصیل گرفته تا انتخاب شغل و یا رفتار کردن به روش ویژه) می‌تواند باعث ناراحتی آنها بشود. در صورت داشتن فرزندان خونی، والدین ممکن است آنها را با فرزند خوانده‌های خود مقایسه بکنند که می‌تواند برای رشد کودک فرزند خوانده ناسالم باشد.
o تا وقتی که به کودک گفته شود به فرزندی پذیرفته شده است والدین نگران تأثیر آن بر روی کودک خواهند بود. آنها شک دارند از این که اطلاع از فرزند خوانده بودن، به طور منفی بر روی کودک تأثیر بگذارد.
o اگر والدین به هنگام بودن با این کودک، دائماً به این فکر بکنند که والدین واقعی او نیستند این موضوع می‌تواند موجب شود که آنها، والدین خوبی نشوند. آنها یا بیش از حد از کودک محافظت می‌کنند و یا توجه کمتری نسبت به او دارند.
o پذیرفتن فرزند از لحاظ مالی نیز بر والدینی که او را به فرزندی پذیرفته‌اند تأثیر می‌گذارد. داشتن عضو جدید در خانواده، هزینه‌های خانواده را افزایش خواهد داد.
اثرات آن بر روی والدینی که کودک را به دنیا آورده‌اند :

اثرات مثبت :

طبیعی است که والدین واقعی به خاطر ناتوانی در بزرگ کردن کودک خود، احساس ناراحتی و گناه بکنند. اما مطمئن بودن از این که آینده‌ی بهتری به کودک خود داده‌اند می‌تواند کمی دلگرم کننده باشد.
والد تنها، می‌تواند کودک خود را صاحب خانواده و در نتیجه محیط بهتر بکند.
اگر به خاطر ناتوانی‌های اجتماعی و یا اقتصادی، والد در موقعیتی نباشد که بتواند آینده‌ی ایمنی برای کودک خود تأمین بکند، داشتن والدین مسئول و دوستدار که کودک را به فرزندی پذیرفته‌اند می‌تواند به والد کمک کند که مطمئن شود نیازهای کودکش برآورده می‌شوند. داشتن خانواده‌ی خوب که مراقب کودک هستند می‌تواند آرامش و تسکینی برای والدین واقعی کودک باشد چون با این حالت، کودک از فرصت‌های زندگی محروم نخواهد ماند.

اثرات منفی :

o گذاشتن نوزاد خود بر سر راه برای والدین واقعی آسان نیست. این شرایط است که باعث می‌شود آنها چنین کاری انجام دهند. گذاشتن بچه‌ی خود بر سر راه که کس دیگری او را بزرگ کند از لحاظ عاطفی فشار زیادی بر والدین وارد می‌آورد. والدین به امید زندگی بهتر برای کودکان خود، آنها را برای فرزند خواندگی می‌گذارند. اما این تصمیم آسان نیست.
o حتی اگر انتخاب والدین بوده باشد که کودک خود را برای فرزند خواندگی بگذارند، چیزی است که شرایط، آنها را مجبور به انجام این کار کرده است. آنها غم و اندوهی را تجربه می‌کنند که کمتر از غم از دست دادن نیست. اما اغلب ناشناخته می‌ماند.
o والدین واقعی به خاطر ناتوانی در بزرگ کردن کودک خود، ممکن است از خودشان متنفر شوند و از طرف جامعه مورد استهزا قرار بگیرند.
o آنها ممکن است هرگز ندانند که چه کسی کودک‌شان را به فرزندی پذیرفته‌ است. یا حتی اگر والدین کودک را بشناسند ممکن است ندانند که کودک‌شان چگونه بزرگ می‌شود. این موضوع می‌تواند منجر به نگرانی آنها در مورد آینده‌ی کودک‌شان بشود. ‌
o دیده شده که مادران واقعی که می‌دانند بچه‌ی خود را برای فرزند خواندگی خواهند گذاشت، صحبت‌های طولانی با جنین در طول دوران بارداری دارند. در برخی موارد مادران تحت فشار قرار می‌گیرند تا نوزادان خود را سر راه بگذارند و آنها این کار را بر خلاف میل خود انجام می‌دهند. آنها به خاطر بیچارگی‌ خود از خودشان متنفر می‌شوند و در مورد رفاه کودک خود احساس اضطراب و نگرانی می‌کنند.
o شاید دشوارترین چیز برای والدین واقعی، زندگی با احساس گناه و داشتن عذاب وجدان به خاطر بزرگ نکردن کودکان خود باشد.

فرزند خواندگی باز :

فرزند خواندگی باز می‌تواند به عنوان فرآیندی تعریف شود که در آن خانواده‌های واقعی و جدید به زندگی شخصی یک دیگر دسترسی دارند و می‌توانند انتخاب کنند که در تماس با هم دیگر باقی بمانند. این حالت برای رشد کلی کودک فرزند خوانده نیز مفید است چون به او فرصت سازگاری با محیط جدید و پذیرش روابط جدید را می‌دهد. علاوه بر این، او می‌تواند با والدین واقعی خود نیز در ارتباط باقی بماند. فرزند خواندگی باز به کودک و والدین واقعی و جدید کمک می‌کند تا با این تغییر، بهتر سازگار شوند.