جنگهای انفصال
جنگهای انفصال آخرین فرصت جهان برای رهایی از شرّ قویترین نیروی اقتصادی- نظامی تاریخ بود! با ما راسخون همراه باشید تا بیشتر با این جنگ آشنا شوید.
جنگ انفصال
در 1860 ایالات متحده آمریکا مبدل به قدرتی بزرگ از نظر اقتصادی و نظامی شده بود. هرچند این کشور هنوز در لاک دفاعی به سر میبرد، ولی در اواسط قرن نوزدهم سرعت رشد آن به درجهای رسید که همه مطمئن بودند به زودی این کشور از قدرتهای تأثیرگذار جهان خواهد شد. اما در دسامبر 1860 اتفاقی رخ داد که این اتحادیه بزرگ را با اضمحلال مواجه کرد. انتخاب ابراهام لینکلن به ریاست جمهوری آمریکا سبب شد تا ایالتهای جنوبی مطمئن شوند که قانون لغو بردهداری به زودی به آنها تحمیل خواهد شد این در حالی بود که اقتصاد کشاورزی- صنعتی ایالات جنوبی آمریکا با کمک میلیونها برده سیاهپوست به حرکت درمیآمد.در پایان دسامبر 1860 ایالت کارولینای جنوبی از اتحادیه آمریکا خارج شد و در ماه بعد 6 ایالت میسیپی، فلوریدا، آلاباما، جرجیا، لوییزیانا و تگزاس و چندی بعد ویرجینا، ارکانزاس، کارولینای شمالی و تنسی به آنها ملحق شدند. این ایالتها بلافاصله شهر ریچموند را پایتخت قرار داده و جفرسن دیویس را به ریاست جمهوری برگزیدند. دیویس افسر جنگآزموده و فارغالتحصیل دانشگاه وستپونیت بود. 4 مارس 1861 پس از آن که لینکلن زمام امور را در واشنگتن به دست گرفت رسماً اعلام کرد که خروج هیچ ایالتی را از اتحادیه آمریکا نمیپذیرد. اکنون برای همه مسلم شده بود که نبرد بین ایالتهای صنعتی شمال و ایالتهای بردهدار و کشاورز جنوب اجتنابناپذیر است.
در این زمان ایالات متحده 31 میلیون نفر جمعیت داشت که 22 میلیون آن متعلق به ایالات شمالی بودند.
در ژولای 1861، 30 هزار سرباز آمریکای شمالی حمله به سمت ریچموند، پایتخت دولت ائتلاف جنوب، را آغاز کردند اما در جنوب غرب واشنگتن در اولین درگیری با ژنرال بوگارد فرمانده جنوبیها از هم پاشیدند و به صورت نامنظم به سوی واشنگتن عقب نشستند. این شکست سبب شد تا لینکلن پی ببرد که باید با درایت و در طول یک جنگ فرسایشی جنوبیها را مغلوب کند بنابراین ابتدا تصمیم گرفت تا این ایالتها را محاصره دریایی کند و بنابراین تا پایان جنگ در 1865 ایالتهای جنوب آمریکا از راه دریا ارتباطی با جهان خارج نداشتند و طبیعتاً از اسلحه بینصیب ماندند. حرکت دوم لینکلن اعلام آزادی غلامان و سیاهان جنوب بود تا به این وسیله از انسجام نیروهای جنوب بکاهد.
اما اقدام سوم او گسیل یک ارتش قدرتمندِ آموزش دیده به فرماندهی ژنرال گرانت بود. گرانت در فوریه 1862 رود تنسی را که برای حمل و نقل جنوبیها بسیار با اهمیت بود تسخیر کرد و در آوریل به جنگ ژنرال شکستناپذیر جنوبیها یعنی بورگارد رفت. در جنوب غرب تنسی نبردی سنگین درگرفت و شجاعت جنوبیها چیزی نمانده بود که سبب شکست گرانت شود اما در روز دوم نبرد قوای شمالی با استفاده از نیروهای عظیم امدادی، جنوبیها را به عقب راندند. در همین زمان قوای دریایی آمریکای شمالی، نیواورلئان در جنوب را نیز به تصرف درآوردند.
اکنون شمالیها برای تصرف کامل می سی سی پی تنها شهر ویکسبورگ را پیش رو داشتند.
ژنرال گرانت و ژنرال شرمن در نوامبر 1862 با حملهای گازانبری به نیروهای مستقر در اطراف شهر حمله بردند و سربازان جنوبی تحت فشار شدید مهاجمان ناگزیر به داخل شهر پناه گرفتند 8 ماه نبرد خونین سبب مرگ دهها هزار سرباز و افراد غیرنظامی شد اما در نهایت در ژوئیه 1863 پس از یک پایداری دلیرانه شهر به تصرف شمالیها درآمد. سقوط ویکسبورگ سبب سقوط مدافعان بندر هودسن نیز شد و عملاً ارتباط مدافعان جنوبی با یکدیگر گسست.
شکست چاتانوگا در پاییز 1863 سبب شد تا جنوبیها کلاً جنگ را در جبهه غرب ببازند.
15 هزار سرباز سوار با سرعتی خیره کننده و قدرتی رعبآور حمله را به پای کوه آغاز کردند و دیواری از آتش شمالیها نیز سبب توقف آنها نشد. اما در نهایت علیرغم شجاعت زیاد به دلیل حجم شدید آتش شمالیها و ناکارآمدی اسب در جنگ کوهستانی مجبور به عقبنشینی شدند.
سپاه لی مجبور شد شبانه به سمت ویرجینیا عقب بنشیند در حالی که باخبر شده بود ژنرال گرانت با تصرف ویکسبورگ جنگ در جبهه غرب را تمام کرده است. نبرد گتیزبورگ سبب وارد آمدن تلفات سنگینی به دو طرف شد اما نتیجه مشخصی نداشت.
ژنرال لی برای آن که غول نظامی شمال یعنی گرانت را شکست دهد در جنگلی بر سر راه شمالیها موضع گرفت و تلفات هولناکی بر آنها وارد کرد و در نتیجه گرانت مجبور شد تا راه خود را به سمت غرب کج کند. اما در غرب سپاه شرمن بدون برخورد با مانع جدی آتلانتا (شهر مهم جنوبیها) را فتح کرد و 60 هزار سرباز او به هیچکس و هیچ چیز رحم نکردند. شرمن سپس شهرهای ساوانا و چارلستون را نیز با خاک یکسان کرد و به دروازهی ریچموند، پایتخت جنوب، رسید.
لی میدانست که شمالیها با برخورداری از کارخانههای بیانتها و ناوگان قوی دریایی و ثروت بیکران قادر به بسیج صدها هزار سرباز دیگر نیز هستند حال آن که جنوب دیگر حتا یک شهر بزرگ نیز در اختیار ندارد و تنها برای آنها یک ژنرال و مشتی سرباز گرسنه مانده بنابراین در 9 آوریل 1865 شخصاً خود و ارتشاش را به گرانت تسلیم کرد.
گرانت نیز جوانمردانه به مردان او اجازه داد تا با تسلیم اسلحه با اسبهایشان به هر کجا که مایل باشند بروند.
خبر تسلیم لی به منزلهی اعلام پایان جنگ سبب شد تا پس از 4 سال آمریکا طعم صلح را بچشد البته این شادی دوام زیادی نیافت چرا که در 14 آوریل لینکلن رئیس جمهور محبوب آمریکاییها ترور شد.
تنها جنگهای انفصال توانست روند پرشتاب رشد این کشور را کُند کند اگرچه این روند هرگز متوقف نشد.
میتوان تصور کرد اگر ایالتهای جنوبی موفق به دفع حملات شمالیها میشدند و میتوانستند استقلال یابند، و این کشور پرچم کنونی آمریکا 50 ستاره به نشانه 50 ایالت نداشت این کشور هرگز به قدرت فعلی نمیرسید. در حقیقت پیروزی شمالیها برای همیشه فکر اعلان استقلال را از ایالتهای آمریکایی گرفت و به مرور نظرات 22 ایالت صنعتی نظامی شمال را به کل ایالتهای آمریکا (اتازونی) تحمیل کرد.
حال آن که ایالتهای جنوبی اگرچه از روشهای ساده استثماری نظیر بردهداری و فئودالی استفاده میکردند اما هرگز اشتهای مشابه ایالتهای شمالی را برای ورود به سیاستهای جهانی نداشتند. میتوان به طور قطع حکم داد که اگر جنگهای انفصال به سود جنوب تمام میشد روند تاریخ شکلی دیگر مییافت و سیل سرباز و سلاح آمریکایی جریان دو جنگ جهان را تغییر نمیداد.
نویسنده: علی غفوری
منبع مقاله : غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم
اولین نبرد
قلعه سومتر در بندر چارلتون در کارولینای جنوبی در آوریل 1861 مورد حمله جنوبیها قرار گرفت. مدافع قلعه یعنی ژنرال اندرسن شمالی قصد تسلیم نداشت اما سرانجام در اثر شدت آتش جنوبیها قلعه را به مهاجمان واگذار کرد. غرش این توپها چندان ادامه نیافت و جنگ تقریباً با تلفات اندکی به پایان رسید چرا که طرفین قصد مبارزه تا پای جان را نداشتند اما سقوط دژ سومتر آتش نبردی را شعلهور ساخت که 4 سال به طول انجامید و 600 هزار تن را به کشتن داد.بسیج عمومی شمال
در واشنگتن لینکلن از مردم درخواست 75 هزار داوطلب را کرد اما موج احساسات سبب شد تا پایان آوریل 300 هزار سرباز زیر پرچم گرد آیند. در جنوب نیز اوضاع به شدت متشنج بود. دهها هزار مزرعهدار در کنار فئودالهای بزرگ در حال شکل دادن ارتشی بزرگ برای جلوگیری از رخنه شمالیها بودند.در این زمان ایالات متحده 31 میلیون نفر جمعیت داشت که 22 میلیون آن متعلق به ایالات شمالی بودند.
در ژولای 1861، 30 هزار سرباز آمریکای شمالی حمله به سمت ریچموند، پایتخت دولت ائتلاف جنوب، را آغاز کردند اما در جنوب غرب واشنگتن در اولین درگیری با ژنرال بوگارد فرمانده جنوبیها از هم پاشیدند و به صورت نامنظم به سوی واشنگتن عقب نشستند. این شکست سبب شد تا لینکلن پی ببرد که باید با درایت و در طول یک جنگ فرسایشی جنوبیها را مغلوب کند بنابراین ابتدا تصمیم گرفت تا این ایالتها را محاصره دریایی کند و بنابراین تا پایان جنگ در 1865 ایالتهای جنوب آمریکا از راه دریا ارتباطی با جهان خارج نداشتند و طبیعتاً از اسلحه بینصیب ماندند. حرکت دوم لینکلن اعلام آزادی غلامان و سیاهان جنوب بود تا به این وسیله از انسجام نیروهای جنوب بکاهد.
اما اقدام سوم او گسیل یک ارتش قدرتمندِ آموزش دیده به فرماندهی ژنرال گرانت بود. گرانت در فوریه 1862 رود تنسی را که برای حمل و نقل جنوبیها بسیار با اهمیت بود تسخیر کرد و در آوریل به جنگ ژنرال شکستناپذیر جنوبیها یعنی بورگارد رفت. در جنوب غرب تنسی نبردی سنگین درگرفت و شجاعت جنوبیها چیزی نمانده بود که سبب شکست گرانت شود اما در روز دوم نبرد قوای شمالی با استفاده از نیروهای عظیم امدادی، جنوبیها را به عقب راندند. در همین زمان قوای دریایی آمریکای شمالی، نیواورلئان در جنوب را نیز به تصرف درآوردند.
اکنون شمالیها برای تصرف کامل می سی سی پی تنها شهر ویکسبورگ را پیش رو داشتند.
ژنرال گرانت و ژنرال شرمن در نوامبر 1862 با حملهای گازانبری به نیروهای مستقر در اطراف شهر حمله بردند و سربازان جنوبی تحت فشار شدید مهاجمان ناگزیر به داخل شهر پناه گرفتند 8 ماه نبرد خونین سبب مرگ دهها هزار سرباز و افراد غیرنظامی شد اما در نهایت در ژوئیه 1863 پس از یک پایداری دلیرانه شهر به تصرف شمالیها درآمد. سقوط ویکسبورگ سبب سقوط مدافعان بندر هودسن نیز شد و عملاً ارتباط مدافعان جنوبی با یکدیگر گسست.
شکست چاتانوگا در پاییز 1863 سبب شد تا جنوبیها کلاً جنگ را در جبهه غرب ببازند.
جنگهای جبهه شرق
در این زمان در جبهه شرق ژنرال مک کلیلان با 100 هزار سرباز مستقیماً در حال تاخت به سوی ریچموند، پایتخت جنوبیها، بود. اما در همین وقت واشنگتن نیز از سوی یک سپاه جنوبی تهدید میشد بنابراین به مک کلیلان اعلام شد که انتظار قوای کمکی نداشته باشد. این ژنرال محتاط در حال تردید بود که مورد حمله ژنرال لی فرمانده شجاع سپاه جنوب، واقع شد. نبردی سخت درگرفت و ژنرال لی، در پایان موفق شد تا سپاه 100 هزار نفره شمالیها را درهم بکوبد. وی مجدداً در همان محورها (در فریدریکرزبورگ و چانسرویل) سپاه کمکی شمالیها را شکست داد و سبب یأس شدید شمالیها شد.نبرد گتیز بورگ
جولای 1863 دره گتیزبورگ شاهد عظیمترین جنگ قاره آمریکا بود. مردان ژنرال لی که اکنون با حمله به سمت پنسیلوانیا واشنگتن را با خطر سقوط مواجه کرده بودند قصد عبور از دو رشته کوه را داشتند حال آن که دهها هزار سرباز شمالی نیز با نصب صدها توپ مانع عبور مردان لی شده بودند. 48 ساعت نبرد بیامان سبب مرگ هزاران سرباز در پای کوهها شد اما در ابتدای روز سوم هنوز جنگ برندهای نداشت. ژنرال لی میدانست اگر نتواند از این معبر گذر کند با رسیدن قوای کمکی شمالیها دیگر برای همیشه فرصت تسخیر واشنگتن را از دست میدهد بنابراین 15 هزار سوار شجاع خود را مأمور حمله به دامنه کوه و دور زدن سربازان شمالی کرد هدف او از این کار بیرون کشیدن سربازان شمالی از پای کوه به درون دره و دشت و نابود کردن آنها بود اما شمالیها قصد بیرون آمدن از پای کوهها را نداشتند.15 هزار سرباز سوار با سرعتی خیره کننده و قدرتی رعبآور حمله را به پای کوه آغاز کردند و دیواری از آتش شمالیها نیز سبب توقف آنها نشد. اما در نهایت علیرغم شجاعت زیاد به دلیل حجم شدید آتش شمالیها و ناکارآمدی اسب در جنگ کوهستانی مجبور به عقبنشینی شدند.
سپاه لی مجبور شد شبانه به سمت ویرجینیا عقب بنشیند در حالی که باخبر شده بود ژنرال گرانت با تصرف ویکسبورگ جنگ در جبهه غرب را تمام کرده است. نبرد گتیزبورگ سبب وارد آمدن تلفات سنگینی به دو طرف شد اما نتیجه مشخصی نداشت.
فتح پایتخت جنوبیها
شمالیها در 1864 تصمیم گرفتند با تصرف بنادر جنوب شرقی آمریکا کار اتحادیه جنوب را یکسره کنند بنابراین گرانت از شمال و شرمن از غرب پیشروی به سمت ریچموند را آغاز کردند.ژنرال لی برای آن که غول نظامی شمال یعنی گرانت را شکست دهد در جنگلی بر سر راه شمالیها موضع گرفت و تلفات هولناکی بر آنها وارد کرد و در نتیجه گرانت مجبور شد تا راه خود را به سمت غرب کج کند. اما در غرب سپاه شرمن بدون برخورد با مانع جدی آتلانتا (شهر مهم جنوبیها) را فتح کرد و 60 هزار سرباز او به هیچکس و هیچ چیز رحم نکردند. شرمن سپس شهرهای ساوانا و چارلستون را نیز با خاک یکسان کرد و به دروازهی ریچموند، پایتخت جنوب، رسید.
تسلیم ژنرال لی و پایان جنگ
اکنون لی در شمال رودررو با صدها هزار سرباز گرانت و در جنوب در برابر 60 هزار سرباز شرمن بود بنابراین ناچاراً ریچموند را تخلیه و به ویرجینیا عقب نشست. لی که در زمان خود یک نابغهی نظامی محسوب میشد در این زمان مجبور به اتخاذ یک تصمیم حیاتی بود. سربازان گرسنه و خسته او حاضر به نبرد تا پای جان در برابر ارتش مجهز شمال بودند اما چه حاصل؟لی میدانست که شمالیها با برخورداری از کارخانههای بیانتها و ناوگان قوی دریایی و ثروت بیکران قادر به بسیج صدها هزار سرباز دیگر نیز هستند حال آن که جنوب دیگر حتا یک شهر بزرگ نیز در اختیار ندارد و تنها برای آنها یک ژنرال و مشتی سرباز گرسنه مانده بنابراین در 9 آوریل 1865 شخصاً خود و ارتشاش را به گرانت تسلیم کرد.
گرانت نیز جوانمردانه به مردان او اجازه داد تا با تسلیم اسلحه با اسبهایشان به هر کجا که مایل باشند بروند.
خبر تسلیم لی به منزلهی اعلام پایان جنگ سبب شد تا پس از 4 سال آمریکا طعم صلح را بچشد البته این شادی دوام زیادی نیافت چرا که در 14 آوریل لینکلن رئیس جمهور محبوب آمریکاییها ترور شد.
نتیجه جنگهای انفصال
جنگهای انفصال آخرین فرصت جهان برای رهایی از شرّ قویترین نیروی اقتصادی- نظامی تاریخ بود! قدرتی که در 1776 ایجاد شد و در سالهای 1787 و 1803 به مساحتی معادل نیمی از آمریکای کنونی رسید و در نیمه قرن نوزدهم با عقب راندن مکزیک و خرید آلاسکا موقعیت خود را به عنوان سومین کشور وسیع دنیا تثبیت کرد.تنها جنگهای انفصال توانست روند پرشتاب رشد این کشور را کُند کند اگرچه این روند هرگز متوقف نشد.
میتوان تصور کرد اگر ایالتهای جنوبی موفق به دفع حملات شمالیها میشدند و میتوانستند استقلال یابند، و این کشور پرچم کنونی آمریکا 50 ستاره به نشانه 50 ایالت نداشت این کشور هرگز به قدرت فعلی نمیرسید. در حقیقت پیروزی شمالیها برای همیشه فکر اعلان استقلال را از ایالتهای آمریکایی گرفت و به مرور نظرات 22 ایالت صنعتی نظامی شمال را به کل ایالتهای آمریکا (اتازونی) تحمیل کرد.
حال آن که ایالتهای جنوبی اگرچه از روشهای ساده استثماری نظیر بردهداری و فئودالی استفاده میکردند اما هرگز اشتهای مشابه ایالتهای شمالی را برای ورود به سیاستهای جهانی نداشتند. میتوان به طور قطع حکم داد که اگر جنگهای انفصال به سود جنوب تمام میشد روند تاریخ شکلی دیگر مییافت و سیل سرباز و سلاح آمریکایی جریان دو جنگ جهان را تغییر نمیداد.
نویسنده: علی غفوری
منبع مقاله : غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}