نویسنده: علی غفوری




 

متفقین پس از آن که در اوت 1944 پاریس را آزاد کردند با سرعت در شمال اروپا و غرب پخش شده و با آزادکردن بلژیک و فرانسه، از راین گذشته و خاک اصلی آلمان را مورد تهدید قرار دادند. در این زمان پس از شکست متفقین در عملیات هوابرد ماه قبل، هیتلر طرح ضد حمله‌ی بزرگی را تدارک دید که در آن آلمان‌ها با عبور از راین قوای متفقین را در هلند دچار مشکل کرده و به دو نیم می‌کردند. هدف دیگر این طرح اشغال منطقه‌ی باستونی و دستیابی به مخازن سوخت آمریکایی‌ها بود. بر اساس این طرح دو لشکر زره‌پوش اس اس با گرفتن این مخازن هم‌زمان هم مشکل سوخت تانک‌های آلمانی را (که اکنون به دلیل نبود سوخت بدون استفاده بودند) حل می‌کرد و هم تانک‌ها و نفربرهای آمریکایی را تا ماه‌ها به دلیل نداشتن سوخت زمینگیر می‌کرد.

مخالفت ستاد ارتش آلمان

فون روندشتت، فرمانده کل قوای آلمان در غرب، با این حمله از همان ابتدا مخالف بود. به اعتقاد او، از این نیروهای مهاجم باید برای اقدامات مهم‌تری استفاده کرد. ستاد ارتش آلمان نیز این حمله را نوعی خودکشی می‌دانست چرا که معتقد بود آمریکا و انگلیس در حال حاضر آن‌قدر تانک، سرباز و توپ در اختیار دارند که هر حمله‌ای به این واحدها در نطفه خفه خواهد شد.
اما هیتلر این نکات را قبول نکرد و به این استراتژی تأکید داشت که «مهم‌ترین دفاع حمله است». هیتلر علی‌رغم مخالفان خود در نهایت در 16 دسامبر حمله به خط دفاعی آمریکا در آردن و رن علیا را آغاز کرد.
در این نبرد سرنوشت‌ساز بازوان ارتش آلمان را ارتش ششم زرهی آلمان و واحدهای ورزیده‌ی اس اس تشکیل می‌دادند. اس اس‌ها در حقیقت قوای ذخیره‌ی استراتژیک هیتلر محسوب می‌شدند و وی از آن‌ها تنها برای نبردهای سرنوشت‌ساز استفاده می‌کرد.

پیشروی اولیه

در این نبرد هیتلر مانند قمارباز بزرگی تمام هستی خود را بر صفحه بازی ریخت. هزاران تانک آلمانی در پناه آتش 2000 هواپیمای بمب‌افکن حمله را آغاز کردند. آمریکایی‌ها که اصلاً انتظار چنین ضدحمله‌ای را از ارتش شکست‌خورده‌ی آلمان نداشتند کاملاً غافلگیر شده و خطوط دفاعی آن‌ها شکافته شد آلمان‌ها از آردن گذشته و به شهر باستونی در 150 کیلومتری بروکسل (پایتخت بلژیک) رسیدند.
سقوط باستونی به معنای در خطر افتادن بلژیک تازه رها شده نیز بود.
بنابراین لشکر 101 هوابردِ آمریکا با 15 هزار چترباز برای دفاع از شهر محاصره شده توسط قوای آلمان‌ها انتخاب شد.

ورود ژنرال پاتون

آیزنهاور، فرمانده قوای آمریکا، بلافاصله به مارشال زرهی پاتون دستور داد به هر قیمت مانع ورود قوای زرهی آلمان به باستونی شود. این در حالی بود که لشکرهای زرهی آمریکا حداقل یک هفته با شهر مذکور فاصله داشتند.
بنابراین اس اس‌ها مدت کمی وقتی داشتند تا چتربازان معروف لشکر 101 را شکست دهند (لشکر 101 هوابر آمریکا هنوز هم واحد پیشرو آمریکا در نبردهای قرن 21 است).
اس اس‌ها در پناه تانک‌های خود با قدرت تمام خانه به خانه در باستونی پیش رفته اما از بخت بد سروکاران‌شان با مشتی سرباز معمولی نبود بلکه با رنجرهای آمریکایی طرف بودند که راه ماندن و مردن را انتخاب کرده بودند.
در نبردهای مذکور به جنگ سرنیزه و استفاده از کارد و سایر سلاح‌های سبک نیز رسید اما علی‌رغم کشته شدن 4 هزار تفنگدار آمریکایی آن اسلحه را زمین نگذاشتند. این در حالی بود که به فرمانده‌هان لشکرهای اس اس خبر رسید قوای پاتون در راه است.

نمایش ستون‌های فولادین

آمریکا در نبرد با دشمنانش چندان نیاز به «شجاعت سربازان» نداشت چرا که هر کجا حریف را مقاوم می‌دید با بسیج انبوهی تانک، هواپیما و کشتی آن‌ها را درهم می‌کوبید.
ژنرال پاتون نیز در 26 دسامبر با استفاده از ده‌ها هزار تانک و زرهپوش (برخی منابع واحدهای موتورریزه وی و تانک‌هایش را تا 130 هزار دستگاه نیز ذکر کردند) اکنون به پای بلندی‌های اردن رسیده بود و تانک‌های شرمن در مصاف با تانک‌های پانزرِ آلمان‌ها با برخورداری از برتری وحشتناک عددی، آن‌ها را از سر راه کنار می‌راندند.
فرماندهان واحدهای اس اس که نیروهای وی در حال نبرد تن به تن در شهر بودند متوجه شدند که ارتش ششم زرهی آلمان قادر به مقابله با ستون‌های فولادین پاتون نیست و عقب نشسته است حال آن که برای آن‌ها تنها راه، جنگیدن و یا تسلیم باقی‌مانده بود. اس اس‌ها «جنگیدن و مردن» را انتخاب کردند و تقریباً از واحدهای مذکور کسی زنده نماند باقی مانده زرهپوش‌ها و تانک‌های آلمانی نیز به شرق راین و داخل خاک آلمان عقب‌نشینی کردند.

نتیجه‌ی نبرد

نبرد اردن را می‌توان آخرین تحرک آلمان برای عقب انداختن «سرنوشت محتوم شکست» دانست اما شکست اردن سبب شد تا آلمان بهترین سربازانش را برای حمله بیهوده از دست بدهد و نه تنها موفق به دسترسی به منابع سوخت متفقین نشود بلکه باقی‌مانده‌ی سوخت تانک‌هایش را نیز بر سر این حمله بگذارد تا آن جا که ژنرال مانتوفل، جانشین فرمانده قوای آلمان در جبهه غرب، علل فروپاشی ارتش آلمان در ماه‌های آخر جنگ را انجام همین عملیات غیرمنطقی می‌داند.
این شکست سبب شد تا آمریکایی‌ها در 7 مارس 1945 (3 ماه بعد) از رود رن گذشته و 50 روز بعد در برلن باشند. آرنهایم یا آردن آخرین میخ‌ها بر تابوت جاه‌طلبی‌های هیتلر بودند.
البته نباید از یاد برد که سربازان آلمان‌ها نیز در این نبرد بسیار دلیرانه جنگیدند و آن‌گونه که به آن‌ها اطلاع داده شده بود قرار بود آن‌ها تنها «پیشقراول» باشند اما بعد حتا به آن‌ها گلوله هم نرسید.
منبع مقاله :
غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم