امام خمینی (ره) و هوشیاری در برابر توطئهها و تهدیدها (1)
توجه به توطئهها علیه حکومت اسلامی
از توطئههای مهمی که در قرن اخیر، خصوصاً در دهههای معاصر، و بویژه پس از پیروزی انقلاب آشکارا به چشم میخورد، تبلیغات دامنه دار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداکار ایران از اسلام است. گاهی ناشیانه و با صراحت به اینکه احکام اسلام که 1400 سال قبل وضع شده است نمی تواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند، یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است، و در عصر حاضر نمی شود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره گیرند، و امثال این تبلیغات ابلهانه و گاهی موذیانه و شیطنت آمیز به گونه طرفداری از قداست اسلام که اسلام و دیگر ادیان الهی سر و کار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر از مقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه که انسان را به خدای تعالی نزدیک و از دنیا دور میکند، و حکومت و سیاست و سررشته داری برخلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوی است، چه اینها تمام برای تعمیر دنیا است و آن مخالف مسلک انبیای عظام است! و مع الأسف تبلیغ به وجه دوم در بعضی از روحانیان و متدینان بیخبر از اسلام تأثیر گذاشته که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به مثابه یک گناه و فاسق میدانستند و شاید بعضی بدانند! و این فاجعه بزرگی است که اسلام مبتلای به آن بود.گروه اول که باید گفت از حکومت و قانون و سیاست یا اطلاع ندارند یا غرضمندانه خود را به بی اطلاعی میزنند. زیرا اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی و منع از فساد و فحشا و انواع کجرویها، و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار و استثمار و استعباد، و حدود و قصاص و تعزیرات (1) بر میزان عدل برای جلوگیری از فساد و تباهی یک جامعه، و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و صدها از این قبیل، چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود. این دعوی به مثابه آن است که گفته شود قواعد عقلی و ریاضی در قرن حاضر باید عوض شود و به جای آن قواعد دیگر نشانده شود. اگر در صدر خلقت، عدالت اجتماعی باید جاری شود و از ستمگری و چپاول و قتل باید جلوگیری شود، امروز چون قرن اتم است آن روش کهنه شده! و ادعای آنکه اسلام با نوآوردها مخالف است همان سان که محمدرضا پهلوی مخلوع میگفت که اینان میخواهند با چهار پایان در این عصر سفر کنند یک اتهام ابلهانه بیش نیست. زیرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتکارات و صنعتهای پیشرفته که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هیچ گاه اسلام و هیچ مذهب توحیدی با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد بلکه علم و صنعت مورد " تأکید اسلام و قرآن مجید است. و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنی است که بعضی روشنفکران حرفهای میگویند که آزادی در تمام منکرات و فحشا حتی همجنس بازی و از این قبیل، تمام ادیان اسمانی و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند گرچه غرب و شرق زدگان به تقلید کورکورانه آن را ترویج کنند.
و اما طایفه دوم که نقشه موذیانه دارند و اسلام را از حکومت و سیاست جدا میدانند. باید به این نادانان گفت که قرآن و سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) آنقدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند؛ بلکه بسیار از احکام عبادی اسلام، عبادی- سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبتها را به بار آورده، پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی. و خلفاى اول اسلامی حکومتهاى وسیع داشتهاند و حکومت علی بن ابیطالب (علیه السلام) نیز با همان انگیزه، به طور وسیعتر و گسترده تر از واضحات تاریخ است. و پس از آن بتدریج حکومت به اسم اسلام بوده؛ و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامی به پیروی از اسلام و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بسیارند.
اینجانب در این وصیتنامه با اشاره میگذرم، ولی امید آن دارم که نویسندگان و جامعه شناسان و تاریخ نویسان، مسلمانان را از این اشتباه بیرون آورند و آنچه گفته شده و میشود که انبیاء (علیه السلام) به معنویات کار دارند و حکومت و سررشته دارای دنیایی مطرود است و انبیاء و اولیا و بزرگان از آن احتراز میکردند و ما نیز بایدچنین کنیم، اشتباه تأسف آوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن ملتهای اسلامی و باز کردن راه برای استعمارگران خونخوار است، زیرا آنچه مردود است حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطه و انگیزههای منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نمودهاند؛ جمع آوری ثروت و مال و قدرت طلبی و طاغوت گرایی است و بالاخره دنیایی است که انسان را از حق تعالی غافل کند. و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی، همان است که مثل سلیمان بن داوود و پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش میکردند؛ از بزرگترین واجبات و اقامه آن از والاترین عبادات است. چنانچه سیاست سالم که در این حکومتها بوده از امور لازمه است. باید ملت بیدار و هوشیار ایران با دید اسلامی این توطئهها را خنثی نمایند. و گویندگان و نویسندگان متعهد به کمک ملت برخیزند و دست شیاطین توطئه گر را قطع نمایند. (2)
نقش اسلام در پیروزی انقلاب
آقا! کار هیچ کدامتان پیش نمیرود الا به اسلام. این مسئله را، این نهضت را اسلام پیش برد؛ یعنی همه مردم میگفتند ما اسلام را میخواهیم. اگر این نبود، این جبهههای مختلف و این حزبهای مختلف هیچ کدام نمیتوانستند این کار را بکنند. این ملت از باب اینکه مسلمان بود، و از آن طرف رنجها دیده بود، همه با هم جمع شدند و گفتند ما اسلام را میخواهیم؛ ما جمهوری اسلامی میخواهیم. وقتی هم پای رأی دادن شد، همه دیدید که اگر چنانچه قضیه اسلام در کار نبود آنطور رفراندم را کسی میتوانست درست بکند؟ امکان نداشت یک همچو رفراندمی که در تاریخ ایران که هیچ، در تاریخ بشر بی سابقه است. یک رفراندمی که همه با شور و شعف میروند: پیرمرد هفتادساله با جوانها، مریض را توی چرخ مینشانند و میآیند میگذارندش دم آنجا تا رأیش را بیندازد. یکی از مریضها آنجا رأیش را انداخته برای من نقل کردهاند، رأیش را انداخته و فوت شده است. یک همچو چیز بی سابقهای برای این است که... زیر پرچم اسلام بود که این کار انجام گرفت. (3)آزادی و استقلال بدون اسلام به چه دردمان میخورد؟
مسیر ما اسلام است؛ اما اسلام میخواهیم. ما آزادی که اسلام تو[ی] آن نباشد نمیخواهیم. ما استقلالی که اسلام تو[ی] آن نباشد نمیخواهیم. ما اسلام میخواهیم. آزادی که در پناه اسلام است، استقلالی که در پناه اسلام است ما میخواهیم. ما آزادی و استقلال بی اسلام به چه دردمان میخورد؟ وقتی اسلام نباشد، وقتی پیغمبر اسلام مطرح نباشد، وقتی قرآن اسلام مطرح نباشد، هزار تا آزادی باشد. ممالک دیگر هم آزادی دارند. ما آن را نمیخواهیم.دشمن خودتان را بشناسید؛ من حالا دارم معرفی میکنم. و این نواری که من میگویم، امروز، امشب یا هر وقت که میشود باید در رادیو، بی یک کلمه این طرف و آن طرف، اگر یک حرف اهل روزنامه یا رادیو این ور و آن ور بکنند من خراب میکنم آن روزنامه را، برای اینکه برخلاف مسیر ملت است؛ آزادی نیست، توطئه است. ما توطئه را میشکنیم. بشناسید آنها را! من حجت را دارم تمام میکنم برای ملت ایران. من میبینم بدبختیهایی که از دست همین اشخاصی که فریاد آزادی میکشند برای ملت ایران، من بدبختی را دارم میبینم. بدبختی ملت ما آن وقتی است که ملت ما از قرآن جدا باشند، از احکام خدا جدا باشند، از امام زمان جدا باشند. ما آزادی در پناه اسلام میخواهیم، استقلال در پناه اسلام میخواهیم، اساس مطلب اسلام است. (4)
آزادی منهای اسلام، توطئه استعمار
معرفی کردم من به شما این اشخاصی را که کاری به اسلام ندارند، روحانیت را هم هیچ کاری به آن ندارند، میخواهند یک مملکت غربی درست کنند برای شما آنهایی که حسن نیت دارند، نیت سوء ندارند، نمیخواهند دوباره رژیم برگردد، با او هم بد هستند.اینها میخواهند یک مملکت غربی برای شما درست کنند آزاد هم باشید، مستقل هم باشید اما نه خدایی در کار باشد و نه پیغمبری و نه امام زمانی و نه قرآنی و نه احکام خدا نه نمازی و نه هیچ چیز شما شهادت را برای خودتان فوز میدانید برای اینکه مثل مثلاً سوئیس بشوید یا شما قرآن را میخواهید؟ شما برای اسلام قیام کردید. این همه رنج و زحمت که روحانیت برد و میبرد برای اسلام است. هر جا که گفتند جمهوری بدانید که توطئه تو کار است. اسم اسلام را نیاوردند هر جا، گفتند جمهوری دمکراتیک، بدانید توطئه تو کار است؛ بدانید منهای اسلام است؛ آز ادی منهای اسلام است، استقلال منهای اسلام است. (5)
اسلام منهای آخوند یعنی طب بدون طبیب
این حرفهایی که در این قشرهای بی اطلاع نمیگویم که فاسد، بی توجه به واقعیات این حرفهایی که زده میشود، که در حرفهایشان میبینیم اصلا کاری دیگر به اسلام ندارند. هیچی! مثل اینکه قضیه را همین خود جبههها درست کردند و حزبها درست کردند این نعمت را دارند از دست میدهند از آن طرف، شما در هر جا که بروید، آنکه مردم را راهانداخت برای این چیزها آخوندها بودند.حالا قیام نکنید بر ضد آخوند بگویید که «اسلام منهای آخوند»! معنایش این است که اسلام هیچ؛ «منهای آخوند» یعنی هیچ؛ مثل (طب به استثنای طبیب)! طب به استثنای طبیب یعنی ما طب نمیخواهیم! و الاً نمیشود طب باشد به استثنای طبیب. اسلام به استثنای آخوند و روحانی معنایش این است که اسلام را ما نمیخواهیم. اگر این سد را بشکنید، همه تان هم جمع بشوید، کار از تان نمیآید. اینهایند که کار ازشان میآید. مطالعه کنید، ببینید؛ در همین نهضت مطالعه کنید، ببینید کی کار را پیش برد؟ کدام قشر از دیگران بیشتر پیش بردند. همه، همه کردند، اما آنکه مردم دنبالشان بود و عامه مردم، میزان کشاورز است؛ میزان بازاری است؛ میزان این خیابان است و این مردم خیابانی هستند، کی اینها را تجهیز کرد برای این کار؟ آخوندها بودند. البته دیگران هم بودند؛ لکن این بودند. (6)
روحانی با توطئه مخالف است، نه با آزادی
این همه تبلیغاتی که میکنند اهل قلم نمیدانم اهل بیان، تبلیغاتی که میکنند که ما از آن دیکتاتوری فارغ شدیم، دیکتاتوری عمامه و کفش آمده است، اینها ضد اسلامند. میدانند که آخوند دیکتاتور نیست، آخوند میخواهد مردم آزاد باشند، آخوند میخواهد استقلال باشد، آخوند با توطئه مخالف است نه با آزادی. اینها میخواهند که روحانیت را کنار بگذارند. مملکت را یک مملکت آنهایی که حسن نیت دارند حسن نیت به این معنا که نیتشان این است که رژیم سابق نه و خارجیها هم نه، اما چه؟ اما اسلام هم نه اینها آنهایی که به خیال خودشان حسن نیت دارند، نه رژیم سابق را میخواهند با او دشمنند و نه اجانب را میخواهند، با آنها هم دشمنند و نه اسلام و آخوند راه اسلام و هرچه وابسته به اسلام است. آخوند یعنی اسلام. روحانیان با اسلام درهم مدغمند. آن که به روحانیون به طور کلی، نه با یک آخوند، نه با من، هر کس به من هرچه هم بگویند مانعی ندارد آنکه با عنوان روحانی و آخوند مخالف است، این دشمن شماست. این آزادی را برای شما ممکن است تأمین کند، استقلال را هم برای شما ممکن است تامین کند، اما استقلالی که تو[ی] آن امام زمان نیست، آزادی که تو[ی] آن قرآن نیست، آزادی که در آن پیغمبر اسلام نیست. ملت ما این را میخواهد؟خونش را داد برای این؟ برای آزادی داد؟ برای خدا داد. ملت ما تبع حضرت سیدالشهدا شد. او خونش را برای کی داد؟ حکومت میخواست؟ استقلال میخواست؟ آزادی میخواست؟ او خدا را میخواست، او اسلام را میخواست، او میخواست که اسلام در خارج تحقق پیدا بکند. روحانی اسلام را میخواهد، روحانی اسلام در پناه اسلام را میخواهد، و آزادی در پناه اسلام را میخواهد. (7)تز «اسلام منهای روحانیت» شعار مخالفان اسلام
بشناسید اشخاصی که مسیرشان مسیر خداست، مسیر اسلام است، مسیر امام زمان است. راه شناختن این معناست. اگر گفتند «جمهوری اسلامی» بدانید راه، راه شماست و اگر از این کلمه احتراز کردند اگر دیدید که باروحانیت شما موافقند، بدانید با قرآن هم موافقند؛ بدانید با اسلام هم موافقند. اگر گفتند اسلام منها[ی] روحانیت، بدانید با اسلام موافق نیستند. این را برای گول زدن میگویند، این را برای اینکه این دژ را بشکنند. دنبالش اسلام رفته است! دیگر محتاج به [کوبیدن] نیست. اسلامی که گوینده اسلامی ندارد این اسلام نیست. اسلام که توی کتاب نیست؛ کتابش را هم فردا از بین میبرند. آنی که روحانیت را میخواهد ببرد، کتاب روحانیت را هم میخواهد بریزد دور، اگر روحانیت رفت، تمام کتب دینی ما به دریا ریخته میشود، آتش زده میشود. این برنامه کوتاه مدت برای ملت ما؛ اللهم قد بلغت، من رساندم به شما ملت مطلب را، گفتم به شما؛ و باید هم گفته بشود. من مسائلی که میدانیم و میفهمم وظیفه ام این است که بگویم، و گفتم. من حجتی که خدا برایم دارد ادا کردم. این برنامه قلیل المدت شماست که، کوتاه مدت شماست که باید با تمام اینها مبارزه کنید سخت تر از آن مبارزهای که با شاه کردید. (8)رسالت مبارزه با روشنفکرامآبها
دشمنی بعضی از این طوایف برای اسلام کمتر از دشمنی او (شاه) نبود. او در عین قدرتش هم باز اسم خدا میآورد، باز زیارت میرفت ولو ریا هم بود؛ اما اینها ریایی اش را هم حاضر نیستند. اینها همچو فرار میکنند از اسلام و از قرآن و از احکام اسلام که حاضر نیستند دروغش را بگویند که توی دلشان خلاف هم باشد! بگویند به لفظ. بعضی از این نویسندههای ما حاضر نیستند برای جلو بردن مقصدشان یک کلمه اسلام را تو[ی] کار بیاورند ولو برای اینکه بازی بدهند ما را با اینها باید ما همان مبارزهای را بکنیم که با محمدرضا کردیم؛ برای اینکه توطئه در کار است نه قضیه آزادی. آزادی لکن توطئه نه. جمع آوری قشرها را درهم و برهم و میتینگ راهانداختن برای هر بهانه ای، برای هر استخوانی میتینگ راهانداختن و دنبالش با اسلام مخالفت کردن، قابل تحمل نیست. (9)نگرانی استعمار از دو نیروی الهی
اینها میدیدند که دو تا قوه هست که اگر این دو تا قوه باقی بماند نمیشود. اربابهای اینها منافع ایران را ببرند؛ کارشناسهای اینها فهمیده بودند که این دو تا قوه اگر در ممالک شرق باشد، باید آنها دستشان را از شرق بشویند: یکی قوه اسلام بود؛ اگر اسلام قدرتش در شرق باشد و قدرت اسلام حکومت کند، نمیگذارند که بیایند آنها هر چه ما داریم ببرند و هر چه از نیروهای انسانی و غیرانسانی داریم از بین ببرند؛ یکی هم روحانیت؛ که اگر این طایفه باشند مردم چون با اینها همراه هستند، نمیگذارند که آنها به منافعشان برساند. پس این دو تا قدرت باید شکسته بشود: هم قدرت اسلام، و هم قدرت روحانیون. قدرت اسلام را به اینکه دین افیون جامعه است. حتی نویسندگان خبیث ما هم گاهی این حرفها را میزدند. حتی در امروز هم این حرفهاست. در امروز هم این حرف هست! در عین حالی که دارند با چشمشان میبینند که این قدرت روحانیین بود که مردم را بسیج کرد و بر ضد این رژیم قیام کردند، نمیتوانند اینها ببینند این [را]، این قدرت را میخواهند بشکنند. یعنی اینها عمال همانها هستند که میخواهند این قدرت را بشکنند. اینها مطالعه کردند دیدند که اگر این قدرت هم محفوظ باشد، چون مردم و توده همراه اینها هستند، اگر یکوقت صدایشان درآید دیگران هم بسیج میشوند. چه بکنند در بین خود مردم اینها را بشکنند؟ در زمان رضاخان طوری کردند، طوری کردند که شوفرها- میگفتند- که آخوند را سوار ماشین نمیکردند. (10)حزب سازی و گروه بازی
بیدار باشید برادرها که همان دامهایی که آن وقت بود، و ما را به سیاهروزی رساند و اسلام را از نظر ملت، نه همه البته ملت، بسیاری از روشنفکرها انداخت و روحانیون را از نظر آنها انداخت، همان نقشه الآن هست؛ همان نقشه، الان هم همان مطالبهاست و همان حرفها هست. گروه گروه با هم مینشینند، هی گروه درست میکنند؛ گروه! ما زحمت کشیدیم، روحانیین زحمت کشیدند، این قشرهای مختلف را جوش دادند به هم تا این کار را انجام دادند، تا این سد را شکستند، الان جمعیتهای زیادی پیدا شدهاند. شما در روزنامهها بخوانید ببینید، هر روز میبینید که گروه کذا، گروه کذا، گروه کذا. هی تکه تکه چیزی نیستند اما خوب، هی تکه تکه میشوند. وقتی گروه گروه کنار رفتند یعنی آنکه اسلام میخواست با هم جوششان بدهد و روحانیون زحمت کشیدند و جوششان دادند به هم، حالا همینهایی که دعاوی این را میکنند که ما ملت را میخواهیم، ما خلق را میخواهیم، همینهایی که دعوی روشنفکری دارند اینقدر، اگر چنانچه خائن باشند که خوب معلوم است که از روی فهم میگویند و اگر نباشند، اینقدر فهم ندارند که این گروهها که به هم متصل شد، این سیل عظیم پیدا شد و این سد بزرگ را شکست، حالا دوباره؛ تا حالا با هم منسجم شده بودند؛ حالا جدیت دارد میشود که گروه گروهشان کنند. هی این گروه برود کنار آن گروه برود کنار، آن گروه برود کنار، همه از هم جدا، تا باز راه باز بشود برای آنهایی که میخواهند استفاده بکنند.متوجه باشید گروه گروه نکنید. این مملکت با وحدت کلمه پیش برد، متفرقشان نکنید. (واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقو) (11) این آیه قرآن را بپذیرید. همه بچسبید به ریسمانی که بین شما و خداست، و آن اسلام است. متفرق نشوید از هم جدا جدا نشوید. هی حساب را جدا نکنید. آن حساب جبهه کذا، آن حساب نهضت کذا، آن حساب حزب کذا، آن حساب گروه کذا، آن حساب حزب چه، کذا، جدا نکنید همه را. همه با هم باشید، همه دوست باشید.
حزب سازی دشمن درست کردن است. هی این یکی از آن طرف بکشد؛ آن از آن طرف بکشد، آن از آن طرف بکشد. همه تحت یک رایت باشید. همه تحت یک پرچم باشید؛ همان پرچمی که شما را پیروز کرده است تا حالا، از این به بعد هم دنبال همان باشید. و اگر باشید، انشاءالله پیروز خواهید شد. (12)
انقلاب به رهبری روحانیت
حالا هم که فهمیدند که این قدرت اسلام بود که این سد بزرگ را شکست و این قدرت روحانیون بود که در همه جا مردم را بسیج کرد، هر جا رفتید آخوند آن شهر مردم را بسیج کرد و همه را با هم متحد کردند و همه در منبر و محراب مردم را جمع کردند و جوش دادند به هم تا این سد را شکست، حالا هم باز یک طایفه ای، اشخاصی با نغمههای مختلف، زیر پرده و روی پرده، میخواهند همین مسائل را بگویند. یعنی همان مطلبی که آن وقت از حلقوم افرادی که در زمان رضاخان بود درمی آمد، حالا هم از حلقوم یک طایفهای حالا درمی آید که همان دو مسئله است: «اسلام کهنه شده است، اسلام نمیشود دیگر، روحانیون، آخوندها، باید بروند سراغ کارشان! باید بروند سراغ چه؛ دیکتاتوری آخوندی میخواهد درست بشود!» من نمیدانیم این دیکتاتوری آخوندی کجاست؟! آخر کدام آخوند دیکتاتور است که اینها میگویند؟! (13)بزرگترین درد
دردهای حالا هم زیاد است. دردهایی که به واسطه خیانتهایی که به ما کردند و به ملت ما کردند تتمه آن باقی است. خیانتها و تبلیغاتی که بر ضد اسلام و بر ضد قرآن کریم کردند و قشرها را خواستند از قرآن کریم جدا کنند و خواهران و برادران ما را خواستند از اسلام دور کنند، اینها باز یک مقدارشان هست با صورتهای مختلف. شما زحمت کشیدید، زن و مرد زحمت کشید، به خیابانها ریخت، جورها کشید، خونها داد که اسلام را زنده کند؛ برای اسلام خون داد، برای شهادت داوطلب شد. آنکه میخواست ملت ما، آنکه به او رأی داد ملت ما، «جمهوری اسلامی» بود. اسلام مورد نظر بود. الان قشرهایی هستند که میخواهند اسلام را کنار بگذارند با نوشتن، با گفتن، با اجتماعات. این درد بزرگترین دردی است که الان ملت ما به آن مبتلا هست؛ و ما از آن نگران که ملتی که رأی داد بر جمهوری اسلامی، نود و نه و نیم درصد رأی داد بر جمهوری اسلامی، یعنی ما اسلام را میخواهیم، اگر برای صرف جمهوری بود همچو رأیی نبود؛ اگر برای جمهوری دمکراتیک بود همچو رأیی نبود. دیگران هم از این حرفها سابقا گفتند و شکست خوردند.ملت ما برای اسلام قیام کرد و برای اسلام راه را پیمود و برای اسلام خون داد، الان قشرهایی هستند که میخواهند اسلام را کنار بگذارند. «جمهوری» تنها، از اسلام میترسند! جمهوری تنها، «جمهوری دمکراتیک»! آنها که میخواهند یک قدری در پرده صحبت کنند، «جمهوری دمکراتیک اسلام». اینها همه خدعه است! اینها برای این است که از اسلام میترسند. اسلام را مخالف میدانند با هواهای نفسانی خودشان. بیدار باشید! اگر انحرافی باشد از جمهوری اسلام، هر انحرافی اگر از جمهوری اسلامی هر انحرافی باشد، خلاف مسیر شماست، خلاف مسیر اسلام است. مسلمین توجه داشته باشند که در حزبهایی که صحبتشان از اسلام نیست، صحبتشان از دمکراتیک است، قشرهایی که به اسلام کار ندارند، گر چه به آزادی کار دارند، آزادی را میخواهند اما آزادی به غیر اسلام، ملت ما توجه کنند که لااقل داخل اینطور حزبها نشوند. شما عزیزان خودتان را برای اسلام دادید؛ حالا که عزیزها را دادید، به ضد اسلام بخواهید وارد بشوید، هدر بدهید خون عزیزان خودتان را؟ توجه بکنید! اینها میخواهند هدر بدهند خون شما را، اجتماعات اینها ہر ضد اسلام است. چند روز پیش، این اجتماع زیاد داشتند به بهانه، و حرفهایشان به ضد اسلام بود. با اینها همکاری نکنید. مسلمین! با اینها همکاری نکنید، خودتان را از آنها دور نگه دارید، از اینها اجتناب کنید؛ اینها آزادی منهای اسلام را میخواهند. این غیر از طریقه شماست. شما اسلام را میخواهید، ما اسلام را میخواهیم که اسلام آزادی به ما بدهد، نه آزادی منهای اسلام. آنها استقلال منهای قرآن را میخواهند، ما قرآن را میخواهیم. (14)
پینوشتها:
1- «حدود و تعزیرات» حدود جمع حد و در لغت به معنی متع، کناره، فاصله بین دو چیز و انتهای هر چیزی است. تعزیرات جمع تعزیر و در لغت به معنای نکوهش کردن و ملامت کردن است. در تعریف اصطلاحی حد و تعزیر، محقق حلی میفرماید: کل ماله عقوبه مقدره یسمی «حدا» و ما لیس کذلک یسمی تعزیرا حد: هرگاه در شرع مقدس برای تخلفی، مجازات معینی قرار داده شده باشد آن را «حد» گویند مثل مجازات دزدی و آدمکشی.... تعزیری و هرگاه برای تخلفی مجازات معینی مشخص نشده باشد آن را «تعزیر» میگویند و تعیین مقدار آن بر عهده قاضی و حاکم شرع است. «شرح لمعه، شهید ثانی، کتاب الحدود و التعزیرات» «شرایع، محقق حلی، کتاب الحدود و التعزیرات».
2- صحیفه امام، ج 21، ص 404 تا 407.
3- همان، ج 7، ص 376.
4- همان، ص 459 تا 460.
5- همان، ص 460.
6- همان، ص 376 و 377.
7- همان، ص 461.
8- همان، ص 461 تا 462.
9- همان، ص 462.
10- همان، ج 8، ص 295.
11- بخشی از آیه 103 سوره آل عمران.
12- صحیفه امام، ج 8، ص 297 تا 299.
13- همان، ص 297.
14- همان، ج 7، ص 485 تا 486.
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: رسالت فرهنگیان و دانشگاهیان، قم: تسنیم، چاپ دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}