نماز، كارخانه‌ انسان سازي

منبع:سایت اندیشه قم
انسان حريص و كم طاقت آفريده شد هنگامي كه بدي به او رسد بي‌تابي مي‌كند، و هنگامي كه خوبي به او برسد مانع ديگران مي‌شود، مگر نمازگزاران. « معارج ،19 تا 23»
بعد از ذكر گوشه‌اي از عذابهاي قيامت به ذكر او صاف افراد بي‌ايمان و در مقابل آنها مؤمنان راستين مي‌پردازد تا معلوم شود چرا گروهي اهل عذابند و گروهي اهل نجات.
نخست مي‌فرمايد:
انسان حريص و كم طاقت آفريده شده است (انّ الانسان خلق هلوعاً).
هنگامي كه بدي به او برسد بسيار جزع و بيتابي مي‌كند (اذامسّه الشّرّ جزوعاً).
هنگامي كه خوبي به او رسد از ديگران دريغ مي‌دارد (و اذامسّه الخير منوعاً).
جمعي از مفسران و از باب لغت (هلوع) را به معني حريص و جمعي به معني كم طاقت تفسير كرده‌اند بنابر تفسير اول در اينجا به سه نكته منفي اخلاقي در وجود اينگونه انسانها اشاره شده حرص و جزع و بخل بنابر تفسير دوم به دو نكته جزع و بخل زيرا آيه دوم و سوم تفسيري است براي معني (هلوع).
اين احتمال نيز وجود دارد كه در معني در اين واژه جمع باشد، چرا كه اين دو وصف لازم و ملزوم يكديگرند، آدمهاي حريص غالباً بخيلند، و در برابر حوادث كم تحمل و عكس آن نيز صادق است.
در اين آيه اشاره به سه نكته منفي اخلاقي اشاره شد.[1]
انسان حريص و كم طاقت آفريده شده است.
كلمه‌ (هلوع) صفتي است كه از ماده (هاء‌ ـ لام ـ عين) و مصدر (هلع) بفتح هاء و لام كه به معناي شدت حرص است اشتقاق شده است.[2] هلوع كسي است كه هنگام برخورد با ناملايمات بسيار جزع مي‌‌كند و چون به خيري مي‌رسد از انفاق به ديگران خودداري مي‌كند.

شكل ظاهري و باطني انسان

در اينجا سؤال يا سؤالهائي مطرح مي‌شود كه اگر خداوند انسان را براي سعادت و كمال آفريده چگونه در طبيعت او شر و بدي قرار داده است،‌و انگهي آيا ممكن است خداوند چيزي را با صفتي بيافريند و سپس آفرينش خود را مذمت كند؟ و از همه اينها گذشته قرآن در آيه 4 سوره تين صريحاً مي‌گويد: لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم ما انسان را با بهترين صورت و ساختمان آفريديم، مسلماً منظور اين نيست كه ظاهر انسان خوب و باطنش زشت و بد است بلكه كل خلقت انسان به صورت احسن تقويم است و همچنين آيات ديگري كه مقام والاي انسان را مي‌ستايند اين آيات با آيه مورد بحث چگونه سازگار است.
پاسخ همه اين سؤالات با توجه به يك نكته روشن مي‌شود و آن اين است كه خداوند نيروها و غرايز و صفاتي در انسان آفريده است كه اينها بالقوه وسيله‌ تكامل و ترقي و سعادت او محسوب مي‌شوند، بنابراين صفات و غرايز مزبور ذاتاً بد نيست، بلكه وسيله‌اي است،‌ امّا هنگامي كه همين صفات در مسير انحرافي قرار گيرد و از آن سوء استفاده شود مايه‌ نكبت و بدبختي و شر و فساد خواهد بود.
في المثل، همين حرص نيرويي است كه به انسان اجازه نمي‌دهد به زودي از تلاش و كوشش باز ايستد. و با رسيدن به نعمتي سير شود اين يك عطش سوزان است كه بر وجود انسان مسلّط است. اگر حرص در علم در مسير تحصيل علم و دانش به كار افتد و انسان حريص در علم و يا به تعبير ديگر تشنه و عاشق بي‌قرار علم باشد مسلماً مايه‌ كمال او است، اما اگر آن در مسير ماديات به كار افتد مايه شر و بدبختي و بخل مي‌گردد.
به تعبير ديگر اين صفت شاخه‌اي از حبّ ذات است و مي‌دانيم حبّ ذات چيزي است كه انسان را به سوي كمال مي‌فرستد اما اگر در مسير انحرافي واقع شود به سوي انحصار طلبي و بخل و حسد و مانند آن پيش مي‌رود.[3]
حرص در اصل يك مايه فطري و يك سرمايه الهي در وجود تمام انسانها است. اگر وجود انسان خالي از حرص بود، بدون ترديد دنبال هيچ برنامه‌اي نمي‌رفت و براي جلب هيچ خيري و دفع هيچ شري قدم برنمي‌داشت.

پی نوشت:

[1] . تفسير نمونه 25، 27.
[2] . الميزان، ج 20، ص 135.
[3] . نمونه، ج 25 ـ ص 29.