حكايت معراج پيامبر اکرم (ص)
حكايت معراج پيامبر اکرم (ص)
يكي از معجزات علمي و عملي پيامبر اعظم(صلی الله علیه واله) كه به تصريح قرآن كريم در سايه عبوديت آن حضرت رخ داده، «معراج» است كه در اولين آيه سورة اسرا و آيات هشتم تا هجدهم سورة نجم ميتوان اشاراتي را دربارة آن مشاهده كرد. آغاز ماجرا در سورة اسرا چنين آمده است:
پاك و منزه است خدايي كه بندهاش را در يك شب از مسجدالحرام به مسجد الاقصي برد كه گرداگردش را پربركت ساختيم، تا نشانههاي خود را به او نشان دهيم. او شنوا و بيناست.
البته آنگونه كه از روايات برميآيد معراج ضمن دو مرحله انجام شده است در مرحله اول همانگونه كه در آيه فوق مشاهده كرديم ايشان را شبانه از مسجدالحرام تا مسجدالاقصي سير ميدهند و پس از آن تا آسمان هفتم و تا جايي صعود ميكنند كه احدي جز خداوند متعال حضور نداشته است و تمام اين ماجرا در بيداري بوده و بنابر نظر اكثر علماي شيعه با همين بدن جسماني اتفاق افتاده و نه در خواب يا با روح زيرا معراج صرفاً روحاني فضيلت چنداني را براي ايشان اثبات نميكند و چنان عظمتي را كه مورد تأكيد و روايات است بر نميتابد.
مرحله دوم معراج در سورة نجم چنين توصيف شده است:
سپس [پيامبر(صلی الله علیه و اله) در شب معراج] نزديك و نزديكتر شد، تا آنكه فاصله او [با مقام قرب خاص خدا] به اندازه طول دو كمان يا كمتر بود. در اينجا، خداوند آنچه را وحي كردني بود، به بندهاش وحي كرد. آنچه را ديد، انكار نكرد. آيا با او دربارة آنچه ديد، مجادله و ستيز ميكنيد؟ و بار ديگر نيز او را نزديك سدرةالمنتهي كه بهشت جاويدان در آنجاست، ديده است. در آن هنگام كه چيزي (شكوه و نور خيرهكنندهاي) سدرةالمنتهي را پوشانده بود. چشم او هرگز منحرف نشدو طغيان نكرد. (آنچه را ديد، واقعيت بود) او در شب معراج، برخي نشانههاي بزرگ پروردگارش را ديد.
هر چند روايات دربارة معراج آنقدر متعدد است كه به حد تواتر رسيده و مورد قبول همگان ميباشد ليكن راجع به زمان، مكان و تعداد دفعات وقوع آن ميان محدثان، مورخان و مفسران اختلاف نظر وجود دارد:
ـ زمان اولين معراج را بهتر است نه ماه يا دوسال پيش از ولادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) بدانيم زيرا حضرت محمد(صلی الله علیه واله) روزي در جواب يكي از همسران خود كه از شدت محبت به فرزندشان گله كرده بود، تشكيل نطفه ايشان را در آسمان و شب معراج خواندهاند.3
ـ مكان آن نيز خانه حضرت خديجه(سلام الله علیها) خانة امهاني خواهر حضرت علي(علیه السلام)، شعب ابيطالب، و مسجدالحرام در كنار كعبه گفته شده است.
ـ آنگونه كه از ظاهر روايات برميآيد، احتمالاً معراج بيش از دو مرتبه و طي دفعات متعدد اتفاق افتاده كه يكي از آنها بسيار شاخص و معروف شده كه گفته شده اين معراج در شب هفدهم ماه رمضان سال دهم بعثت اتفاق افتاده است.4
معراج در يك نگاه
جبرئيل امين، مركب فضاپيمايي به نام «براق» را پيش آورد. محمد(صلی الله علیه واله) اين سفر با شكوه و بيسابقه را از خانه امهاني يا مسجدالحرام آغاز كرد، ولي با همان مركب به سوي بيتالمقدس روانه شد و در مدت بسيار كوتاهي در آن محل فرود آمد. در مسجدالاقصي (بيتالمقدس) با حضور ارواح پيامبران بزرگ مانند ابراهيم(علیه السلام)، موسي(علیه السلام) و عيسي(علیه السلام) نماز گزارد. امام جماعت نيز پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) بود. سپس از مسجدالاقصي، «بيتاللحم» ـ زادگاه حضرت مسيح(ع) ـ و خانههاي پيامبران ديدن كرد. پيامبر در برخي جايگاهها به شكرانه چنين سفري و تحيت محلهاي متبركه، دو ركعت نماز شكر به جاي آورد.
آنگاه مرحله دوم سفر خود را كه حركت به سوي آسمانهاي هفتگانه بود، آغاز كرد. پيامبر همه آسمانها را يكي پس از ديگري پيمود و ساختار جهان بالا و ستارگان را ديد. ولي در هر آسمان به صحنههاي تازهاي برميخورد و با ارواح پيامبران و فرشتگان سخن ميگفت. او در بعضي آسمانها با دوزخ و دوزخيان و در بعضي آسمانهاي ديگر با بهشت و بهشتيان برخورد كرد و از مراكز رحمت و عذاب پروردگار بازديد به عمل آورد. ايشان، درجههاي بهشتيان و اشباح دوزخيان را از نزديك مشاهده كرد.
سرانجام به «سدرة المنتهي» در آسمان هفتم و «جنةالمأوي» (بهشت برين) رسيد و در آنجا، آثار شكوه پروردگار هستي را ديد. وي چنان اوج گرفت و به جايي رسيد كه جز خدا، هيچ موجودي به آنجا راه نداشت. حتي جبرئيل از حركت باز ايستاد و گفت: «به يقين، اگر به اندازه سرانگشتي بالاتر آيم، خواهم سوخت».5
آنگاه حضرت محمد(ص) در آن جهان سراسر نور و روشنايي، به اوج شهود باطني و قرب الي الله و مقام «قاب قوسين أو أدني» رسيد. خداوند در اين سفر، دستورها و سفارشهاي بسيار مهمي به پيامبر فرمود. بدين صورت، معراج كه از بيتالحرام ـ و به گفته بعضي، از خانه امهاني، دختر عموي آن حضرت و خواهر اميرالمؤمنين علي(ع) ـ آغاز گشته بود، در سدرةالمنتهي پايان پذيرفت. سپس به پيامبر دستور داده شد از همان راهي كه عروج كرده است، باز گردد.
پيامبر هنگام بازگشت، در بيتالمقدس فرود آمد و از آنجا راه مكه را در پيش گرفت. ايشان در ميانه راه به كاروان بازرگاني قريش برخورد كرد، در حالي كه آنان شتري را گم كرده بودند و در پي آن ميگشتند. پيامبر از آبي كه در ميان ظرف آنان بود، قدري نوشيد و باقي مانده آن را به زمين ريخت و بنابر روايتي، روي آن، سرپوش گذارد. حضرت محمد(صلی الله علیه واله) پيش از طلوع فجر در خانه «ام هاني» از مركب فضاپيماي خود فرود آمد.6
مشاهدات زميني رسول خدا(صلی الله علیه واله)
حضرت محمد(صلی الله علیه واله) در خانه ام هاني، براي نخستين بار، راز سفر خود را با دختر عمويش، امهاني در ميان گذاشت. سپس هنگامي كه روز آغاز گشت، قريش و مردم مكه را از اين جريان باخبر ساخت. داستان معراج و فضانوردي شگفتانگيز پيامبر در آن مدت كوتاه كه به نظر قريش، امري ناممكن بود، همه جا پخش شد. سران قريش بيش از پيش بر محمد(صلی الله علیه اله) خشم گرفتند و بنابر عادت هميشگي خود، به تكذيب او برخاستند. از ايشان خواستند كه وضع ظاهري ساختمان بيتالمقدس را بيان كند. آنان گفتند: كساني در مكه هستند كه بيتالمقدس را ديدهاند. اگر راست ميگويي، آنجا را تشريح كن تا ما تو را در اين خبر شگفتانگيز، تصديق كنيم.
پيامبر بزرگوار اسلام، وضع ظاهري ساختمان بيتالمقدس را براي آنان بازگو كرد. افزون بر آن، حوادثي را كه در ميانه راه مكه و بيتالمقدس و هنگام بازگشت از معراج رخ داده بود، بيان كرد. ايشان گفت: «در ميان راه، به كاروان فلان قبيله برخوردم كه شتري از آنها گم شده بود. در ميان اثاثيه آنان، ظرف آبي بود كه من از آن نوشيدم. سپس آن را پوشاندم. در جاي ديگر به گروهي برخوردم كه شتري از آنها رميده و دست آن شكسته بود.» قريش گفتند: از كاروان قريش خبر ده. پيامبر فرمود: «آنان را در «تنعيم» (در ابتداي حرم) ديدم كه شتري خاكستري رنگ در پيشاپيش آنان حركت ميكرد. آنان كجاوهاي روي شتر گذارده بودند و اكنون به شهر مكه وارد ميشوند».
قريش از اين خبرهاي قطعي، سخت ناراحت شدند و گفتند: اكنون صدق و كذب گفتار او براي ما آشكار ميشود. همه انتظار ميكشيدند كه كاروان چه زماني وارد شهر ميشود. ناگهان پيشگامان كاروان وارد شهر شدند. اهل كاروان، شرح قضيه را همانگونه كه رسول اكرم(صلی الله علیه و اله) بازگفته بود، تصديق كردند.7
معراج از زبان پيامبر اعظم(صلی الله علیه واله)
در روايت ديگر آمده است كه پيامبر اعظم(صلی الله علیه واله) فرمود:
ابراهيم خليل(علیه السلام) به همراه گروهي از پيامبران پيش من آمدند و مرا بشارت دادند. سپس موسي و عيسي(علیه السلام) آمدند. پس از آن، جبرييل دستم را گرفت و مرا بالاي صخره (سنگي در بيتالمقدس) برد و بر روي آن نشاند. ناگاه ماجراي معراج را پيش خود ديدم كه مانند آن را در شكوه و جلال، هرگز نديده بودم. از آنجا به آسمان دنيا (آسمان اول) صعود كردم. آنان به من سلام ميكردند.
سپس جبرئيل مرا به آسمان ششم برد. در آنجا، انبوه آفريدگان و كروبيان (مجردات و فرشتگان و ارواح) را ديدم. سپس همراه جبرئيل به آسمان هفتم صعود كردم. در آنجا با آفريدگان خدا و فرشتگان بسيار ديدار كردم.9
حديث معراج
در اين روايت مفصل از برترين كردار، شايستگان محبت خداوند، پارساترين مردمان، ويژگي دنيازدگان، ويژگي اهل آخرت، پاداش زاهدان، پرهيزكاري زينت مؤمن، ارزش سكوت، اهميت رزق حلال، جايگاه و اثر روزه و ويژگي عابدان و مسائلي از اين دست سخن به ميان آمده است.
مشاهدات پيامبر اعظم(صلی الله علیه واله) در آسمان
همراهان رسول اكرم(صلی الله علیه واله) در معراج
من وقتي همة مراحل را طي كرده و از آسمانها گذشتم و به بيتالمعمور و نزديك سدرةالمنتهي رسيدم، بعضي از اصحابم مرا همراهي ميكردند. آنها كه لباس نو در بر داشتند وارد شدند و آنها كه نداشتند ماندند. عدهاي را به همراه خود بردم و عدهاي به همراهم آمدند.12
كه ظاهراً اشاره به معصومين(علیه السلام) و آن دسته از مؤمناني است كه به دنبال ايشان آن مقام را طي كردند و در آينده در ضمن نماز كه ره آورد اين معراج است، خواهند كرد.11
موعود(علیه السلام) در معراج
همانا خداي عزوجل در آن شب كه به گردشي شبانه برده شدم (معراج) به من وحي فرمود: اي محمد چه كسي را در زمين ميان امتت به جاي خود گذاشتي؟ ـ در حالي كه خدا خود بدان آگاهتر بود ـ عرض كردم: پروردگارا، برادرم را فرمود: اي محمد، علي ابن ابيطالب را؟ عرض كردم: بلي اي خداي من، فرمود: اي محمد من ابتدا از مقام ربوبيت نظري بر زمين افكندم و تو را از آن اختيار كردم. هيچ گاه يادي از من نميشود مگر اينكه تو نيز با من ياد كرده شوي. من خود محمودم و تو محمد؛ سپس نظري ديگر بر زمين افكندم و از آن علي بن ابيطالب را برگزيدم و او را وصي تو قرار دادم، پس تو سرور پيامبران و علي از نامهاي من است و «علي» (مشتق آن) نام اوست. اي محمد، من، علي و فاطمه و حسن و حسين و امامان را از يك نور آفريدم؛ سپس ولايت ايشان را بر فرشتگان عرضه داشتم، هر كه آن را پذيرفت از مقربين گرديد و هر كه آن را رد نمود به كافران پيوست. اي محمد، اگر بندهاي از بندگانم مرا چندان پرستش كند تا رشته حياتش از هم بگسلد و پس از آن در حالي كه منكر ولايت آنان است با من روبهرو شود، او را در آتش دوزخ خواهم افكند سپس فرمود: اي محمد، آيا مايلي آنان را ببيني؟ عرض كردم: بلي. فرمود: قدمي پيش گذار. من قدمي جلو نهادم. ناگاه ديدم علي بن ابيطالب و حسن و حسين و عليبن الحسين و محمد بن علي و جعفربن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و حسن بن علي آنجا بودند و حجت قائم همانند ستارهاي درخشان در ميان آنان بود، پس عرض كردم: پروردگار من اينان چه كسانياند؟ فرمود: اينان امامان هستند و اين يك نيز قائم است كه حلالكننده حلال من و حرامدارنده حرام من است، و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت. اي محمد، او را دوست بدار كه من او را دوست ميدارم و هر كس را كه او را دوست بدارد نيز دوست ميدارم.14
پي نوشت :
1. سورة اسرا (17)، آية 1.
2. سورة نجم (53)، آيات 18ـ8.
3. براي مطالعه تفصيل اين روايت و ارقام مختلفي كه براي سال بعثت برشمردهاند ر.ك: مرتضي عاملي، سيد جعفر، سيرت جاودانه، ترجمة دكتر محمد سپهري، ج1، صص291ـ293.
4. ر.ك: سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، ج1، ص384.
5. مجلسي، بحارالانوار، ج18، ص382، به نقل از: سيماي معراج پيامبر، ص22.
6. آيتاللهزاده ناييني، مهدي، معراج به روايت فيض كاشاني، صص 10 و 50
7.سبحاني، همان، ج1، صص379ـ381.
8. طباطبايي، سيد محمدحسين، الميزان، ج13،ص5 و 19.
9. طبرسي، مجمعالبيان، ج6، ص395؛ به نقل از: سيماي معراج پيامبر، صص32 و 33.
10. از جمله اين آثار ميتوان به كتابهايي نظير: راهيان كوي دوست نوشته آيتالله مصباح يزدي و حديث معراج، نوشته آقاي سيد محمدرضا غياثي كرماني اشاره كرد.
11. برخي از اين گزارشها را در كتاب محمد(صلی الله علیه واله) ميهمان قدسيان نوشته آقاي حسنعلي محمودي ميتوانيد مطالعه كنيد كه عناوين آنها از اين قرار است: بهشت برين و عرش، شكايت شخصي از جد چهلم خود، حرامخواري، فرشته دعاكنننده براي مؤمنان، دو فرشته ديگر، غيبتكنندگان، خورندگان مال يتيم و رباخواران و زنان گناهكار.
12. مجلسي، همان، ج18، ص327.
13. توضيح اين مطلب ديگر ابعاد عرفاني مربوط به معراج را ميتوانيد در جلد نهم تفسير موضوعي قرآن كريم با عنوان سيره رسول اكرم(ص) در قرآن مرور نماييد.
14. براي نمونه ر.ك: نعماني، الغيبة، ص133.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}