ویژه نامه روز بیست و یکم ضیافت الهی

نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد

دعای روز بيست و يكم

خدايا برايم در اين ماه دليلى به موجبات خوشنودى خود مقرر فرما و راهى براى تسلط شيطان بر من باقى مگذار و بهشت را منزل و آسايشگاهم قرار ده اى برآرنده حاجات جويندگان
منبع: مفاتیح الجنان

زلال وحی

سوره قدر مكى است و پنج آيه دارد
سوره قدر آيات 1 - 5
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ * لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ *
تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ * سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ * .
به نام خداوند رحمان و رحيم.ما اين قرآن عظيم الشان را(كه رحمت واسع و حكمت جامع است) در شب قدر نازل كرديم(1).
و تو چه مى‏دانى شب قدر چيست؟(2).
شب قدر(در مقام و مرتبه)از هزار ماه بهتر و بالاتر است(3).
در اين شب فرشتگان و روح(يعنى جبرئيل)به اذن خدا از هر فرمان(و دستور الهى و سرنوشت‏خلق) نازل مى‏شوند(4).
اين شب رحمت و سلامت و تهنيت است تا صبحگاه(5).
اين سوره نزول قرآن در شب قدر را بيان مى‏كند، و آن شب را تعظيم نموده از هزار ماه بالاتر مى‏داند، چون در آن شب ملائكه و روح نازل مى‏شوند، و اين سوره، هم احتمال مكى بودن را دارد، و هم مى‏تواند مدنى باشد، و رواياتى كه درباره سبب نزول آن از امامان اهل بيت (عليهم السلام) و از ديگران رسيده خالى از تاييد مدنى بودن آن نيست، و آن رواياتى است كه دلالت دارد بر اينكه اين سوره بعد از خوابى بود كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)ديد، و آن خواب اين بود كه ديد بنى اميه بر منبر او بالا مى‏روند، و سخت اندوهناك شد، و خداى تعالى براى تسليتش اين سوره را نازل كرد(و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حكومت‏بنى اميه است).
"انا انزلناه فى ليلة القدر"
ضمير در"انزلناه"به قرآن برمى‏گردد، و ظاهرش اين است كه: مى‏خواهد بفرمايد همه قرآن را در شب قدر نازل كرده، نه بعضى از آيات آن را، مؤيدش هم اين است كه تعبير به انزال كرده، كه ظاهر در اعتبار يكپارچگى است، نه تنزيل كه ظاهر در نازل كردن تدريجى است.
و در معناى آيه مورد بحث آيه زير است كه مى‏فرمايد: "و الكتاب المبين انا انزلناه فى ليلة مباركة" (1) ، كه صريحا فرموده همه كتاب را در آن شب نازل كرده، چون ظاهرش اين است كه نخست‏سوگند به همه كتاب خورده، بعد فرموده اين كتاب را كه به حرمتش سوگند خورديم، در يك شب و يكپارچه نازل كرديم.
پس مدلول آيات اين مى‏شود كه قرآن كريم دو جور نازل شده، يكى يكپارچه در يك شب معين، و يكى هم به تدريج در طول بيست و سه سال نبوت كه آيه شريفه"و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مكث و نزلناه تنزيلا" (2) ، نزول تدريجى آن را بيان مى‏كند، و همچنين آيه زير كه مى‏فرمايد: "و قال الذين كفروا لو لا نزل عليه القرآن جملة واحدة كذلك لنثبت‏به فؤادك و رتلناه ترتيلا" (3) .
و بنا بر اين، ديگر نبايد به گفته بعضى (4) اعتنا كرد كه گفته‏اند: معناى آيه"انزلناه" اين است كه شروع به انزال آن كرديم، و منظور از انزال هم انزال چند آيه از قرآن است، كه در آن شب يكباره نازل شد نه همه آن.
و در كلام خداى تعالى آيه‏اى كه بيان كند ليله مذكور چه شبى بوده ديده نمى‏شود بجز آيه"شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن" (5) كه مى‏فرمايد: قرآن يكپارچه در ماه رمضان نازل شده، و با انضمام آن به آيه مورد بحث معلوم مى‏شود شب قدر يكى از شبهاى ماه رمضان است، و اما اينكه كداميك از شب‏هاى آن است در قرآن چيزى كه بر آن دلالت كند نيامده، تنها از اخبار استفاده مى‏شود، كه ان شاء الله در بحث روايتى آينده بعضى از آنها از نظر خواننده مى‏گذرد.
در اين سوره آن شبى كه قرآن نازل شده را شب قدر ناميده، و ظاهرا مراد از قدر تقدير و اندازه‏گيرى است، پس شب قدر شب اندازه‏گيرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث يك سال را يعنى از آن شب تا شب قدر سال آينده را تقدير مى‏كند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چيزهايى ديگر از اين قبيل را مقدر مى‏سازد، آيه سوره دخان هم كه در وصف شب قدر است‏بر اين معنا دلالت دارد: "فيها يفرق كل امر حكيم امرا من عندنا انا كنا مرسلين رحمة من ربك" (6) ، چون"فرق"، به معناى جدا سازى و مشخص كردن دو چيز از يكديگر است، و فرق هر امر حكيم جز اين معنا ندارد كه آن امر و آن واقعه‏اى كه بايد رخ دهد را با تقدير و اندازه‏گيرى مشخص سازند.
و از اين استفاده مى‏شود كه شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى كه قرآن در آن شبش نازل شد نيست، بلكه با تكرر سنوات، آن شب هم مكرر مى‏شود، پس در هر ماه رمضان از هر سال قمرى شب قدرى هست، كه در آن شب امور سال آينده تا شب قدر سال بعد اندازه گيرى و مقدر مى‏شود.
براى اينكه اين فرض امكان دارد كه در يكى از شبهاى قدر چهارده قرن گذشته قرآن يكپارچه نازل شده باشد، ولى اين فرض معنا ندارد كه در آن شب حوادث تمامى قرون گذشته و آينده تعيين گردد. علاوه بر اين، كلمه"يفرق"به خاطر اينكه فعل مضارع است استمرار را مى‏رساند، در سوره مورد بحث هم كه فرموده: "شب قدر از هزار ماه بهتر است"و نيز فرموده: "ملائكه در آن شب نازل مى‏شوند"مؤيد اين معنا است.
پس وجهى براى تفسير زير نيست كه بعضى (7) كرده و گفته‏اند: شب قدر در تمام دهر فقط يك شب بود، و آن شبى بود كه قرآن در آن نازل گرديد، و ديگر تكرار نمى‏شود.و همچنين تفسير ديگرى كه بعضى (8) كرده و گفته‏اند: تا رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) زنده بود شب قدر در هر سال تكرار مى‏شد، و بعد از رحلت آن جناب خدا شب قدر را هم از بين برد.و نيز سخن آن مفسر (9) ديگر كه گفته: شب قدر تنها يك شب معين در تمام سال است نه در ماه رمضان.و نيز سخن آن مفسر (10) ديگر كه گفته: شب قدر شبى است در تمام سال، ولى در هر سال يك شب نامعلومى است، در سال بعثت در ماه رمضان بوده در سال‏هاى ديگر در ماههاى ديگر، مثلا شعبان يا ذى القعده واقع مى‏شود، هيچ يك از اين اقوال درست نيست.
بعضى (11) ديگر گفته‏اند: كلمه"قدر"به معناى منزلت است، و اگر شب نزول قرآن را شب قدر خوانده به خاطر اهتمامى بوده كه به مقام و منزلت آن شب داشته، و يا عنايتى كه به عبادت متعبدين در آن شب داشته.
بعضى (12) ديگر گفته‏اند: كلمه"قدر"به معناى ضيق و تنگى است، و شب قدر را بدان جهت قدر خوانده‏اند كه زمين با نزول ملائكه تنگ مى‏گردد.و اين دو وجه به طورى كه ملاحظه مى‏كنيد چنگى به دل نمى‏زند.
پس حاصل آيات مورد بحث‏به طورى كه ملاحظه كرديد اين شد كه شب قدر بعينه يكى از شبهاى ماه مبارك رمضان از هر سال است، و در هر سال در آن شب همه امور احكام مى‏شود، البته منظورمان" احكام"از جهت اندازه‏گيرى است، خواهيد گفت پس هيچ امرى از آن صورت كه در شب قدر تقدير شده باشد در جاى خودش با هيچ عاملى دگرگون نمى‏شود؟ در پاسخ مى‏گوييم: نه، هيچ منافاتى ندارد كه در شب قدر مقدر بشود ولى در ظرف تحققش طورى ديگر محقق شود، چون كيفيت موجود شدن مقدر، امرى است، و دگرگونى در تقدير، امرى ديگر است، همچنان كه هيچ منافاتى ندارد كه حوادث در لوح محفوظ معين شده باشد، ولى مشيت الهى آن را تغيير دهد، همچنان كه در قرآن كريم آمده: " يمحوا الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب" (13) .
علاوه بر اين، استحكام امور به حسب تحققش مراتبى دارد، بعضى از امور شرايط تحققش موجود است، و بعضى‏ها ناقص است، و احتمال دارد كه در شب قدر بعضى از مراتب احكام تقدير بشود، و بعضى ديگرش به وقت ديگر موكول گردد، اما آنچه از روايات بر مى‏آيد و به زودى رواياتش از نظر خواننده خواهد گذشت‏با اين وجه سازگار نيست.

پي نوشت :

1- سوگند به كتاب مبين، ما آن را در شبى مبارك نازل كرديم.سوره دخان، آيه 3.
2- ما قرآنى بر تو نازل كرديم كه به صورت آيات جدا از هم مى‏باشد، تا آن را تدريجا و با آرامش بر مردم بخوانى.و به طور قطع اين قرآن را ما نازل كرديم.سوره اسراء، آيه 106.
3- آنانكه كافر شدند گفتند: چرا قرآن يكباره بر او نازل نشد، بله يكباره نازل نكرديم، تا قلب تو را ثبات و آرامش بخشيم، و بدين منظور آيه آيه‏اش كرديم.سوره فرقان، آيه 32.
4- مجمع البيان، ج 10، ص 518.
5- سوره بقره، آيه 185.
6- در آن شب هر حادثه‏اى كه بايد واقع شود خصوصياتش مشخص و محدود مى‏گردد، اين امرى ست‏خلف ناپذير، امرى است از ناحيه ما كه اين ماييم فرستنده رحمتى از ناحيه پروردگارت.سوره دخان، آيه 6.
7- تفسير قرطبى، ج 20، ص 135.
8- مجمع البيان، ج 10، ص 518.
9- تفسير قرطبى، ج 20، ص 135.
10- روح المعانى، ج 30، ص 190.
11 و 12- مجمع البيان، ج 10، ص 518.
13- خدا هر چه را كه از مقدرات بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مى‏كند، و كتاب تغيير ناپذير نزد او است.سوره رعد، آيه 39.

منبع: تفسير الميزان جلد 20 ، علامه سيد محمد حسين طباطبائى (رحمت الله علیه)

کلام نور

خداوند متعال:
ایمان را برای پاک کردن شما از شرک
نیکی به پدر و مادر را برای دوری از عذاب الهی
نماز را برای دوری شما از تکبر
وصله ی ارحام را برای فزونی خویشاوند
زکات را برای پاک کردن جان و فراوانی روزی
قصاص را برای حفظ خون انسان ها
روزه را برای تحقق اخلاص
وفای به نذر را برای آمرزش الهی
حج را برای تقویت دین
رعایت کیل و وزن در معادلات را برای درمان کم فروشی
عدل را برای استواری دل ها
نهی از شراب خواری را برای پاکیزه ماندن از پلیدی ها
اطاعت از اهل بیت را برای نظم یافتن امت اسلام
دوری از تهمت ناموسی را برای محفوظ ماندن از لعنت الهی
امامت را برای ایمن ماندن از تفرقه
ترک دزدی را برای تحقق عفت و پاکدامنی
جهاد را برای عزت اسلام
و حرمت شرک را برای اخلاص در توحید و بندگی
صبر را برای به دست آوردن پاداش
امر به معروف را برای مصالح اجتماعی عموم مردم قرار داد.
(فاتقوا الله حق تقاته و لاتموتن الا و انتم مسلمون) پس از خدا آن گونه که شایسته است بترسید، و از دنیا نروید مگر آن که مسلمان باشید.(1)
(و اطیعو الله فیما امرکم به و نهاکم عنه فانه انما یخشی الله من عباده العلماء) خدا را در آنچه که امر یا نهی کرده اطاعت نمایید، که همانا فقط دانشمندان از خدا می ترسند.(2)

پي نوشت :

1- سوره ی آل عمران، آیه ی 102.
2- سوره ی فاطر، آیه ی 28.

منبع: فرازی از خطبه ی حضرت فاطمه ی زهرا (علیه السلام) بحارالانوار ج43، ص 158.
قال الامام علی (علیه السلام): شیعتنا المتباذلون فی ولایتنا؛
شیعیان ما در راه ولایت ما اهل بذل و بخشش هستند. (1)
قال الامام زین العابدین (علیه السلام): ان ابغض الناس الی الله عزوجل من یقتدی بسنة امام و لا یقتدی بأعماله؛
مبغوض ترین مردم نزد خداوند عزوجل کسی است که ادعای پیروی از امامی را دارد ولی در عمل به او اقتدا نمی کند.(2)
قال الامام الباقر(علیه السلام): ما شیعتنا الا من اتقی الله و اطاعه؛
شیعه ما نیست، جز آن کسی که از خدا پروا کند و مطیع او باشد. (3)
قال الامام الصادق (علیه السلام):لیس من شیعتنا من قال بلسانه و خالفنا فی اعمالنا و آثارنا و لکن شیعتنا من وافقنا بلسانه و قلبه واتبع آثارنا و عمل باعمالنا؛
کسی که با زبان مدعی پیروی از ماست و درعمل و نحوه ی زندگی با ما مخالفت می کند، شیعه ی ما نیست. شیعه ی ما کسی است که با زبان و دل با ما همراه است و دنبال ما حرکت می کند در عمل از ما پیروی می نماید. (4)

پي نوشت :

1- اصول کافی، ج2، ص 236.
2- بحارالانوار، ج71، ص 178.
3- اصول کافی، ج2، ص 74.
4- بحارالانوار، ج6، ص 164.

حکمت های شگرف

قَالَ الامام علیٌ [عليه السلام] يَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ .
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند : روزى كه ستمديده از ستمكار انتقام كشد، سخت تر از روزى است كه ستمكار بر او ستم روا مى داشت.
وَ قَالَ [عليه السلام] اتَّقِ اللَّهَ بَعْضَ التُّقَى وَ إِنْ قَلَّ وَ اجْعَلْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ سِتْراً وَ إِنْ رَقَّ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : از خدا بترس هر چند اندك ؛ و ميان خود و خدا پرده اى قرار ده هر چند نازك!.
وَ قَالَ [عليه السلام] إِذَا ازْدَحَمَ الْجَوَابُ خَفِيَ الصَّوَابُ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : هر گاه پاسخ ها همانند و زياد شد ، پاسخ درست پنهان گردد.
وَ قَالَ [عليه السلام] إِنَّ لِلَّهِ فِى كُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنْهَا وَ مَنْ قَصَّرَ فِيهِ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : خدا را در هر نعمتى حقّى است، هر كس آن را بپردازد ، فزونى يابد، و آن كس كه نپردازد و كوتاهى كند، در خطر نابودى قرار گيرد.
وَ قَالَ [عليه السلام] إِذَا كَثُرَتِ الْمَقْدِرَةُ قَلَّتِ الشَّهْوَةُ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : هنگامى كه توانايى فزونى يابد، شهوت كاستى گيرد.
وَ قَالَ [عليه السلام] احْذَرُوا نِفَارَ النِّعَمِ فَمَا كُلُّ شَارِدٍ بِمَرْدُودٍ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : از فرار نعمت ها بپرهيزيد ، زيرا هر گريخته اى باز نمى گردد.
وَ قَالَ [عليه السلام] الْكَرَمُ أَعْطَفُ مِنَ الرَّحِمِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : بخشش بيش از خويشاوندى محبت مى آورد.
وَ قَالَ [عليه السلام] مَنْ ظَنَّ بِكَ خَيْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : چون كسى به تو گمان نيك بْرد ، خوشبينى او را تصديق كن.
وَ قَالَ [عليه السلام] أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ مَا أَكْرَهْتَ نَفْسَكَ عَلَيْهِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : بهترين كارها آن است كه با ناخشنودى در انجام آن بكوشي.
وَ قَالَ [عليه السلام] عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : خدا را از سْست شدن اراده هاى قوى ، گشوده شدن گره هاى دشوار ، و درهم شكسته شدن تصميم ها ، شناختم.
وَ قَالَ [عليه السلام] مَرَارَةُ الدُّنْيَا حَلَاوَةُ الْآخِرَةِ وَ حَلَاوَةُ الدُّنْيَا مَرَارَةُ الْآخِرَةِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : تلخكامى دنيا، شيرينى آخرت، و شيرينى دنياى حرام، تلخى آخرت است.
وَ قَالَ [عليه السلام] فَرَضَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْرِ وَ الزَّكَاةَ تَسْبِيباً لِلرِّزْقِ وَ الصِّيَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ وَ الْحَجَّ تَقْرِبَةً لِلدِّينِ وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاءِ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ وَ الْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ وَ إِقَامَةَ الْحُدُودِ إِعْظَاماً لِلْمَحَارِمِ وَ تَرْكَ شُرْبِ الْخَمْرِ تَحْصِيناً لِلْعَقْلِ وَ مُجَانَبَةَ السَّرِقَةِ إِيجَاباً لِلْعِفَّةِ وَ تَرْكَ الزِّنَى تَحْصِيناً لِلنَّسَبِ وَ تَرْكَ اللِّوَاطِ تَكْثِيراً لِلنَّسْلِ وَ الشَّهَادَاتِ اسْتِظْهَاراً عَلَى الْمُجَاحَدَاتِ وَ تَرْكَ الْكَذِبِ تَشْرِيفاً لِلصِّدْقِ وَ السَّلَامَ أَمَاناً مِنَ الْمَخَاوِفِ وَ الْأَمَانَةَ نِظَاماً لِلْأُمَّةِ وَ الطَّاعَةَ تَعْظِيماً لِلْإِمَامَةِ .
و درود خدا برایشان، فرمودند : خدا "ايمان" را براى پاكسازى دل از شرك ، و "نماز" را براى پاك بودن از كبر و خودپسندى و "زكات" را عامل فزونى روزي، و "روزه" را براى آزمودن اخلاص بندگان ، و "حج" را براى نزديكى و همبستگى مسلمانان ، و "جهاد" را براى عزت اسلام، و "امر به معروف" را براى اصلاح توده هاى ناآگاه ، و "نهى از منكر" را براى بازداشتن بى خردان از زشتى ها ، "صلة رحم" را براى فراوانى خويشاوندان ، و "قصاص" را براى پاسدارى از خون ها، و اجراى "حدود" را براى تحقق عفّت ، و ترك "زنا" را براى سلامت نسل آدمى ، و ترك "لواط" را براى فزونى فرزندان ، و "گواهى دادن" را براى به دست آوردن حقوق انكار شده ، و ترك "دروغ" را براى حرمت نگهداشتن راستى ، و "سلام" كردن را براى امنيت از ترس ها، و "امامت" را براى سازمان يافتن امور امت، و "فرمانبردارى از امام" را براى بزرگداشت مقام رهبري، واجب كرد.
منبع: نهج البلاغه

عزیزآل یاسین

حکومتی که امام زمان (علیه السلام) بر اساس قرآن کریم بنا می دارند، همه ی قوانین، برنامه ها و فعالیت ها حول قرآن کریم می باشد برای تحقق این مهم حضرت مهدی (علیه السلام) به احیاء قرآن و هدایت آراء و اندیشه ها به سمت قرآن می پردازند.
حضرت امام علی (علیه السلام) در ارتباط با احیاگری قرآن توسط حضرت مهدی (علیه السلام) و نقشی که این احیاگری در حکومت قرآنی جامعه ی عصر ظهور دارد، فرموده اند: « امام مهدی (علیه السلام) هواهای نفسانی را به متابعت هدایت الهی باز می گرداند، در روزگاری که هدایت الهی را به متابعت هواهای نفسانی در آورده باشند و آراء و اندیشه ها را تابع قرآن می گرداند.» (1)
حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) در این باره فرموده اند: حضرت مهدی (علیه السلام) با نشانه ها و نورانیت و بیان ویژه ای در مکه ظهور می کند، پس هنگامی که نماز عشایش پایان یافت با صدای بلند خطبه می خواند و این چنین می گوید: « ای مردم، خداوند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را مبعوث و قرآن را نازل کرد از شما می خواهم که به هیچ وجه شرک نورزید و پیوسته در اطاعت از خدا و رسولش بکوشید و بدانچه قرآن مورد توجه قرار داده توجه داشته و زنده نگه دارید و ازآنچه که قرآن از آن روی گردان است بر کنار بوده و از بین ببرید و یار و یاور هدایت آوران باشید. من شما را به خدا و رسول خدا و عمل به قرآن کریم و از بین بردن باطل و زنده نگه داری حق دعوت می کنم.» (2)
همچنین حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) درباره ی فرهنگ قرآن آموزی در عصر ظهور فرموده اند: « آنگاه که مهدی آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ظهور می کند خیمه هایی جهت آموزش و فراگیری قرآ برای مردم بر پا می دارد. (3)

پي نوشت :

1- نهج البلاغه، خطبه ی 138.
2- روضة الکافی، ج2، ص 145.
3- نورالثقلین، ج5، ص27.

مواعظ جاوید

حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه ) طی نامه ای در تاریخ 8/2/ 1361 خطاب به فرزندشان حاج سید احمد خمینی (رحمت الله علیه) این چنین می فرمایند: پسرم! دعاها و مناجات هایی که از ائمه ی معصومین علهیم السلام به ما رسیده است، بزرگ ترین راهنمای آشنایی با خداند متعال است. و بالاترین راه گشای عبودیت و رابطه ی بین حضرت حق و خلق است و مشتمل بر معارف الهی و وسیله ی انس با اوست و ره آورد خاندان وحی است و نمونه ای از حال اصحاب قلوب و ارباب سلوک است و (مواظب باش که) وسوسه های بی خبران تو را از تمسک به آن ها، و از انس با آن ها غافل نکند.
... پسرم! اکنون با تو که جوانی صبحت می کنم. باید توجه کنی که برای جوانان، توبه آسان تر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریع تر می تواند باشد. در پیران هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خود بزرگ بینی بسیار افزون تر از جوانان است. روح جوانان لطیف است و انعطاف پذیر و آن قدر که در پیران، حب نفس و حب دنیا است، در جوان نیست. جوان می تواند با آسانی نسبی خود را ازشر نفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر که جوانان تحت تأثیر واقع می شوند، پیران نمی شوند. جوانان متوجه باشند وگول وسوسه های نفسانی و شیطانی را نخورند. مرگ به جوانان و پیران به یک گونه نزدیک است. کدام جوان می تواند اطمینان حاصل کند که به پیری می رسد و کدام انسان از حوادث دهر مصون است؟ حوادث روزانه به جوانان نزدیک تر است.
پسرم! فرصت را از دست مده و در جوانی، خود را اصلاح کن.
منبع: وعده ی دیدار، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) نامه ی 8/2/61.

در محضر ولایت

ماه رمضان، ماه پُربرکتى است و داراى ابعاد گوناگونى مى‏باشد. معارفى که در این ماه راجع به قرآن و دعا و ذکر و نماز و مسایل مختلف دینى براى ذهن مسلمین است و در همه جاى دنیا مطرح مى‏شود و مسلمان در این ماه این توفیق را پیدا مى‏کند که به این مسایل بپردازد - چه عملاً و چه اعتقاداً - به طور معمول در هیچ ماه دیگرى چنین توفیقى دست نمى‏دهد.
برکات عجیبى در این ماه وجود دارد. من در فهرست مسایلى که مناسب با این ماه است، تأمل مى‏کردم، دیدم که این ماه، ماه دعاهاى گوناگون، با مضامین گوناگون است. ... انس با قرآن، آشنایى با معارف قرآنى، حفظ کردن قرآن، تکرار کردن قرآن هم که خودش مقوله‏یى جداگانه و دریایى عظیم است. سایر موارد هم همین‏طور است.
توجه به زندگى امیرالمؤمنین، یکى از برکات ماه رمضان‏
یکى از موضوعاتى که حقیقتاً از برکات این ماه است، توجه به زندگى امیرالمؤمنین و مولى‏المتقین، على‏بن‏ابى‏طالب(علیه‏الصّلاةوالسّلام) است. ما هیچ‏وقت این‏قدر توفیق پیدا نمى‏کنیم که به زندگى امیرالمؤمنین دقیق بشویم و مفاهیم مختلف و ابعاد عظیم این زندگى را مورد مطالعه قرار بدهیم. نه مردم معمولى، نه گویندگان و بخصوص مسئولان کشور اسلامى - که امروز بیش از همه به این مطالعه و شناخت احتیاج دارند - این فرصت را در ماههاى دیگر کمتر به دست مى‏آورند. هر کس هر مسئولیتى دارد - از بالا تا پایین - احتیاج دارد که با زندگى امیرالمؤمنین و ابعاد و ریزه‏کاری هاى آن آشنا بشود.
منبع: فرازی از سخنرانى در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز بیست‏ونهم ماه مبارک رمضان) 26/1/1370
مسأله ی «غدیر» یک مساله ی تاریخی صرف نیست؛ نشانه ای از جامعیت اسلام است. اگر نبی مکرم – که در طول ده سال، یک جامعه ی بدوی آلوده به تعصبات و خرافات را با آن مجاهدت های عظیمی که آن بزرگوار انجام دادند و به کمک اصحاب با وفایش به یک جامعه ی مترقی اسلامی تبدیل کردند – برای بعد از این ده سال، فکری نکرده بودند و نقشه ای در اختیار امت نگذاشته بودند، این کار ناتمام بود. این که در آیه ی مبارکه ی سوره ی مائده می فرماید: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی» تصریح به همین معناست که این نعمت – نعمت اسلام، نعمت هدایت نعمت نشان دادن صراط مستقیم به جامعه بشریت – آن وقتی تمام می شد که نقشه ی راه برای بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم معین باشد؛ این یک امر طبیعی است. این کار را پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیر انحام دادند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را که از لحاظ شخصیت ایمانی، چه شخصیت اخلاقی، چه انقلابی و نظامی، چه شخصیت رفتاری با اقشار مختلف افراد- یک فرد ممتاز و منحصر به فردی بودند، منصوب کردند و مردم را به تبعیت از او موظف کردند.
منبع: برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در عید سعید غدیر 18/10/85.
کتاب، دروازه ای به سوی جهان گسترده ی دانش و معرفت است و کتاب خود، یکی از بهترین ابزارهای کمال بشری است... کسی که با این دنیای زیبا و زندگی بخش –دنیای بزرگ- ارتباط ندارد، بی شک از مهم ترین دستاورد انسانی و نیز از بیشترین معارف الهی و بشری محروم است. برای یک ملت، خسارت بزرگی است که افراد آن با کتاب سروکار نداشته باشند؛ و برای یک فرد، توفیق عظمیم است که با کتاب مأنوس و همواره در حال بهره گیری از آن – یعنی آموختن چیزهای تازه- باشد...
جوانان و پدران و مادران و به خصوص بچه ها، باید با کتاب انس پیدا کنند؛ این کار می شود. اگر پدر و مادر کتابخوان باشند، به احتمال زیاد بچه ها کتابخوان خواهند شد.(1)
باید پدران و مادران، بچه ها را از اول با کتاب محشور و مأنوس بکنند. حتی باید بچه های کوچک با کتاب انس پیدا کنند. (3)
بچه هایمان را هم از اول کودکی عادت بدهیم که کتاب بخوانند؛ مثلا وقتی می خواهند بخوابند، کتاب بخوانند و بخوابند. وقتی که ایام روز فراغتی هست، یا مثلا روز جمعه ای که بازی می کنند بخشی از آن را حتما برای کتاب قرار بدهند. (3)
منابع: 1، 2، 3 : بیانات مقام معظم رهبری، درباره ی کتاب و کتابخوانی در تاریخ های 4/10/72، 26/2/74 و 21/2/72.

شمیم هدایت

میزان عظمت و منزلت هر «روز» به اندازه ی فضیلت و بزرگی صاحب آن است؛ از این روی ایامی که متعلق به اهل بیت «سلام الله علیهم) می باشد، شایسته ی والاترین تکریم ها و تعظیم هاست. در این میان، ایامی که منسوب به حضرت صدیقه ی طاهره (سلام الله علیه) می باشد، سزاوار والاترین بزرگداشت هاست چرا که فاطمه (سلام الله علیه)، مادر مهربان ائمه ی هدی (سلام الله علیهم) و بزرگ ترین بانوی جهان اسلام؛ بلکه برترین بانوی عالم است. آری به فرموده ی ذریه ی فاطمه (مقام معظم رهبری)، تجلیل ازمقام فاطمه (سلام الله علیها)؛ تکریم ایمان، تقوا، علم، ادب، شجاعت، ایثار، شهادت و در یک کلام مکارم اخلاق است؛ مکارم اخلاقی که پدر بزرگوار آن بانو برای اتمام آن مبعوث شدند.
برپایی مراسم جشن و سرور در ایام ولادت اهل بیت (سلام الله علیهم) و نیز تشکیل محفل های سوگواری در ایام شهادت آن بزرگواران از جمله شایر الهی است که تعظیم و بزرگداشت آن، هم نشانه ی پاکی و تقوای قلب است و هم تثبیت کننده ی آن: «و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب؛ هر که نشانه های خداوند را بزرگ بدارد، آن از تقوا و پرهیزکاری دل هاست.» (1)
پی نوشت
1- سوره ی حج، آیه ی 32.
منبع: جامی از زلال کوثر، حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت برکاته) ص 49.

نکته های ناب

حضرت علی (علیه السلام) از زبان خلیفه ی اول: ابوبکر بارها به برتری و فضیلت علی (علیه السلام) برخود و دیگر صحابه اعتراف کرده است؛ از جمله: من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: احدی از صر اط نمی گذرد مگر آن که از علی (علیه السلام) جواز عبور داشته باشد.(1)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:منزلت و مقام علی (علیه السلام) برای من مانند منزلت و مقام من است برای خدا.(2)
از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند:نگاه کردن به صورت علی (علیه السلام) عبادت است.(3)
حضرت علی (علیه السلام) از زبان خلیفه ی دوم:خلیفه ی دوم نیزدر موارد بسیاری بر فضیلت امیر مؤمنان (علیه السلام) تصریح کرده است؛ از جمله : ازپیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: دوستی علی (علیه السلام) باعث نجات از جهنم است.(4)
اگر علی (علیه السلام) نبود،عمر هلاک می شد.(5)(اودر70بار این جمله را گفته است)
اگر علی (علیه السلام) نبود مفتضح می شدم.اگرآسمان های هفت گانه را در یک کفه ی ترازو بگذارند و ایمان علی (علیه السلام) را در کفه ی دیگر، ایمان علی (علیه السلام) از آن سنگین تر است.(6)
اگرشمشیر علی (علیه السلام) نبود، اسلام استوار نمی گشت.ما در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السلام) چنان می نگریستیم که گویی بر ستاره ی آسمان نگاه می کردیم.
یا علی (علیه السلام)! هر مشکلی که تو درآن داوری نکنی،فرخنده و مبارک مباد!(7)

پي نوشت :

(1)و(2) ریاحین الشریعه،ج5،ص48
(3)بحارالانوار،ج38،ص198
(4)بحارالانوار،ج39،ص258
(5)المستجار من الکتاب الارشاد،علمه حلی،ص47
(6)شواهد التنزیل ج1،ص416
(7)صوت العداله الانسانیه جرج جرداق ص75

روش برخورد با دنیا
حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: مردم در دنیا دو دسته اند، یکی آن کسی که در دنیا برای دنیا کار کرد، و دنیا او را از آخرتش باز داشت، بربازماندگان خویش از تهیدستی ترسان است، و از تهیدستی خویش در امان است، پس زندگانی خود را در راه سود دیگران از دست می دهد. و دیگری آن که در دنیا برای آخرت کار می کند و نعمت های دنیا نیز بدون تلاش به او روی می آورد، پس بهره ی هر دو جهان را چشیده و مالک هر دو جهان می گردد، و با آبرومندی در پیشگاه خدا صبح می کند، و حاجتی را از خدا در خواست نمی کند جز آن که روا می گردد.(1)
حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: در شگفتم از کسی که می تواند استغفار کند و ناامید است.(2)

پي نوشت :

1- نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی، حکمت 269.
2- نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی، حکمت 87.

دل نوشته

عباس محمدی
دو شب است که ماه، بغض‏هایش را فرو می‏خورد.
سنگ‏فرش‏های کوچه‏های تنگ کوفه، احساس نفس‏تنگی می‏کنند.
شب از ستاره‏های دردناکش آویزان است، بوی خون، کوفه را دچار خفقان کرده، فریاد سکوت، خواب را بر شهر حرام کرده است؛ شهری که سال‏هاست به بوی غربت دچار است، شهر نفرین شده‏ای که سال‏هاست دلتنگی‏هایش را گریه نکرده، شهری که آرزوهایش بوی نفرین می‏دهد؛ بوی خون می‏دهد و بوی دلتنگی و غربت. دو شب است که نخلستان‏های کوفه، دلتنگی‏هایشان را بغض کرده‏اند تا شاید دوباره عطش ناگفته‏هایشان را در تشنگی چاه فریاد کنند؛ چاهی که هر شب، مظلومیت مردی خداگونه را با پرنده‏هایی که بر دهانه‏اش حلقه می‏زدند، گریه می‏کرد؛ بزرگ‏مردی که نفس‏هایش بوی خدا می‏داد.
همیشه تنهایی که پیراهن تنگ غربتش در دنیایی که وسعت بودنش را تحمل نمی‏کرد، می‏آزردش. مهربانی که هوای دورنگی و شرجی شهر، گلوگیر می‏شدش. آفتابی بود از جنس دریاها. دلتنگی‏هایش بوی اشک‏های خدا را می‏داد و بغض‏هایش بوی رفتن. عدالتی که بر شانه‏های پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به عمر چند هزار ساله خدایان سنگی پایان داد. مسیحادمی که آسمان، آرزوی قدم‏هایش را داشت. بغض تلنباری که شانه هیچ دیواری تحمل گریه‏هایش را نداشت.
دو شب است که تمام دیوارها زار می‏زنندش.
دو شب است که مسجد سر بر زانو زده، غصه ندیدن مردی را که هنوز دل خون غدیر، تشنه دست‏های اوست که تا آخرین لحظه، دنبال دست‏هایی بود که برای سکه‏های بیت‏المال به سویش دراز نشده باشد. دو شب است که محراب خون گریه می‏کند تنهایی‏اش را در آفتاب پیشانی مردی که دیگر پیشانی‏اش را هیچ سجده‏ای بوسه نخواهد داد.
خدیجه پنجی
سه روز است که کوچه‏ها بوی تو را نشنیده‏اند.
سه روز است که نوازش گام‏هایت بر سر خاک نباریده.
سه روز است که نخلستان‏ها، صدای مهربانت را حسرت به دل شده‏اند.
سه روز است که چاه، بغض‏های نشکفته‏ات را آه می‏کشد.
سه روز است که شهر از دلهره و درد به خود می‏پیچد.
آه، علی... علی... علی..!
سایبان مهربانی بی‏بدیل دستانت کجاست تا جان‏پناه یتیمان کوفه باشد؟
شانه‏های کوهوار حیدری‏ات کو که هم‏بازی یتیمان غمگین شود؟
بازوان خیبرگشایت چه شد که حق مظلوم بستاند؟
آه، علی... علی... علی..!
دلتنگ دیدار فاطمه بودی، می‏دانم؛ اما زود بود سایه برگیری از سر زینب علیهاالسلام .
مشتاق روی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بودی می‏دانم؛ اما زود بود تنهایی «دین»، بی‏استواری شانه‏هایت.
بی‏تاب و شیفته ملاقات پروردگار خویش بودی، باشد؛ اما هنوز انسان در ابتدای معرفت، سرگردان بود. می‏دانم چه به روزت گذشته.
می‏دانم هر روز و هر لحظه در آرزوی رفتن بودی، بعد از آن حادثه شوم نگفتنی. «انس تو به مرگ، از انس کودک به پستان مادر بیشتر بود.» «تو مانند پیامبرانی که در جوامع بشری مبعوث می‏شدند که گنجایش آن پیامبران را نداشتند، در زمانی ظهور کردی که زمان آنان نبود».
پسر ملجم، به ضربت شمشیری تو را رهایی داد از دنیای نامردمی‏ها و برای دنیا، ارمغان آورد، یتیمی و شوربختی را.
آه، مولا جان!
می‏روی و خون جگرت را به یادگار می‏گذاری در سینه شیعه تا هر روز و هر لحظه به یاد غربت خانه‏نشینی‏ات خون بگرید. می‏روی تا هر روز به یاد مظلومیت مطلق ـ شجاع‏ترین مرد عرب ـ ضجه بزند.
تا هر روز از بی‏وفایی کوفه بنالد. ای اندوهستان درد! تو را دیدند و انکار کردند؛ تو را حقیقت محض را. سلام‏هایت را شنیدند و جوابی ندادند.
غدیر را به فراموشی نشستند و ریسمان بر دستان خدایی‏ات نهادند.
آه، علی... علی... علی..!
باران رضایی
آسوده باشید ای متولیان زراندوز کوفه!
ای شما که «از قرآن تنها قل قل عربی‏اش را می‏دانید»!
دیگر طناب عدالت علی از حلقومتان نخواهد آویخت.
دیگر برق ذوالفقار شیرمرد عرب، چشمان دنیازده تنگتان را نخواهد زد.
دیگر تازیانه عدلش بر پیکر هوسرانتان نخواهد نشست.
آسوده باشید و سکه بر سکه بگذارید خراج بیت‏المال کوفه را. بنوشید و بدزدید و انبار کنید که عدالت، چهره در خاک فرو برد! اف بر شما! چه بد مردمانی بودید که مولا از جهلتان به ستوه آمده بود! میدان‏های جنگ، پر بود از مردانگی او و نامردمی شما. زمستان شما را خواند؛ گفتید سرد است، بگذار کمی گرم شود.
تابستان شما را خواند، گفتید: گرم است، بگذار کمی سرد شود... به راستی که لایق نبودید حکومت عدل علی را. آسوده باشید که روح خسته علی علیه‏السلام در جوار آرامش زهراست. التماس کاسه‏های شیر، بی‏جواب مانده است. اکنون چاه‏های شهرتان همه عزادارند و نخلستان‏ها بی‏تاب. وای بر کوفه بعد از علی! وای بر تنوره‏های سرد بیوه‏زنان عرب! وای بر کوچه‏های بی‏گذر شبانه بعد از این! وای بر یتیمان کوفه!
نسرین رامادان
تو را کدام جذبه بی‏بدیل به سوی خود کشید که چنین عاشقانه نگاه رنجورت را برکشیدی از خاک؟ نگاهت در افسون وصف ناکردنی کدام زیبایی مطلق فرو رفت که زلال اشک‏های اشتیاقت را در واپسین لحظات، بر دیده جاری کرد؟ دهانت طعم شیرین کدام حس ناسروده را چشید که چنین شیفته و از خود بی‏خود شده، فریاد برآوردی «فزت و رب الکعبه»؟
ای ماه غریبستان کوفه! کودکان را ببین که کاسه‏های شیر در دست، سر در گریبان یتیمی فرو برده‏اند و ناباورانه خسوف ماه تمامت را می‏نگرند. گرسنگان را ببین که چگونه سر بر خرابه‏های بی‏کسی نهاده و های‏های می‏گریند. صدای مویه زنان بی‏سرپرست کوفه را بشنو که چگونه در سوگ غریبه نان‏آور شب‏های گرسنگی‏شان مرثیه‏خوان شده‏اند. ای تجسم عدالت و ایمان! چشم از تاریکی‏های این دنیا فرو بسته، رو به سمت کدام وسعت بی‏انتها می‏تازی؟ دل از چاه و نخلستان‏های غربت کنده، به اشتیاق آغوش کدام پنجره روشن پرواز می‏کنی؟ نعلین هزارپینه از پای فکنده، پا در رکاب کدام توسن تیزپرواز به سمت ابدیت می‏شتابی؟
چاه، با آن همه درد که در سینه‏اش نهفتی، با آن همه راز که تو در گوشش گفتی، چگونه پس از تو تاب آورد؟ نخلستان‏ها چگونه سایه بلندت را که آن گونه غریبانه بر سر چاه خم می‏شد، به فراموشی سپارد؟ پس از تو، اشک‏های معصومانه یتیمان کوفه را نوازش کدام دست مهربان التیام می‏بخشد؟
پس از تو، گرد و غبار یتیمی را چه کسی از سر و روی فرزندان زهرا پاک خواهد کرد؟ پس از تو، کیست که روح عدل و داد را در کالبد بی‏جان امت بدمد؟ کیست که تیرهای فتنه و نفاق را از چشم‏های حادثه بیرون آورد؟ کیست که تیغ ذوالفقارش، خواب از سر عمروعاص‏ها و معاویه‏ها برباید؟ ای ابرمرد تاریخ! هنوز طنین خطبه‏هایت در کوچه پس کوچه‏های کوفه طنین‏انداز است. هنوز گل زخم‏هایت بر تن رنجور زمان نقش بسته است. هنوز فریاد حق‏طلبی‏ات، در دامنه‏های هزاره‏ها می‏پیچد و چون موسیقی غم‏آلودی، مظلومیت تو را فریاد می‏زند.
روح الله شمشیری
« آن ضربت کار خود را کرد، او از میان ما می‏رود.» این را کودکان کوفه می‏گفتند؛ کودکان یتیم کوفه. اما باز با ظرف‏های پر از شیر، جلوی خانه او صف کشیده بودند؛ شنیده بودند که شیر می‏تواند مرهمی باشد برای زخم او.
خیلی وقت پیش او را نمی‏شناختند و در جواب مادرانشان می‏گفتند: «مردی بود که بوی مهربانی می‏داد؛ درست مثل پدر خودمان»، با او انس پیدا کرده بودند و با او بازی می‏کردند؛ اما نمی‏دانستند کیست و چرا با آنان این‏گونه است. مگر این همه مرد در کوفه نیست؟ وقتی فهمیدند که شنیدند همان وقت، امیرالمؤمنین ضربت خورده است. وقتی فهمیدند که دیدند دیگر کسی سراغ آنان نیامد؛ نه کسی خرما آورد و نه نان و نه آب و نه دست نوازشی و نه در زدن شبانه‏ای... مردی که در محراب زخم خورده است، همان مردی است که به عبایش آویزان می‏شدند و از سر و کولش بالا می‏رفتند. حالا می‏فهمیدند که چرا به آنان می‏گفت: «از خدا بخواهید که علی را در مورد شما ببخشد».
ظرف‏های شیر لبریز شده بود و کف کوچه ریخته بود؛ خیلی وقت بود که روی پا بودند؛ اما کار از اینها گذشته بود. او از میانشان رفت.
حمزه کریم خانی
امشب، زمین نظاره‏گر اشک‏های مهتاب است و فردا آفتاب مویه می‏کند، در خویش می‏شکند، پژمرده می‏شود.
امشب، زمین سیاه‏پوش غمی سرخ است و فردا سیل ناله‏ها در همه سو پیداست. امشب، دل آسمان گرفته است و آرامش از همه جا رخت بربسته و فردا، توفان سهمناک حادثه‏ای تلخ، دل‏های مؤمنان خدا را سخت می‏لرزاند. فردا برکه دل‏ها، سرشار از اندوه می‏شود و دیدگان سرخ عاشقان حق، پر از درد فراق می‏شود.
فردا، قاصدک‏ها هم دیگر خبری از شادمانی و سرور زمزمه نمی‏کنند و همه جا و همه چیز رنگ ماتم و عزا می‏گیرد.
آری! این همه سوگ و ماتم در سوگ «مرتضی» است. ای آسمانی‏ترین عاشق حق! ای که نامت از نام خداست مشتق! ای پسر خانه خدا! در نگاه تو، آفتاب می‏خندید، صلابت مصطفی در تو بود، عشق با تو معنا می‏شد، مکه از تو شرف و عزت گرفت، مدینه به تو افتخار می‏کرد. برکت دستان مبارکت، پایگاه توحید را از لوث بت‏ها پاکیزه کرد و خیبر کفر را بازوان الهی تو شکست. ذوالفقار تو، ستون فقرات ایثار و عشق و ایمان را راست نگاه داشت، عطر شب‏بو و همیشه‏بهار در زمین پراکند و حقیقت راه چونان پیشانی آفتاب، برفراز کرد! ای اولین مدار ایمان! ای محور حق! ای همیشه همراه خدا! شمشیری که بر تو فرود آمد، جهان را سوزاند، عشق را یتیم کرد، ایمان را به سوگ نشاند و در جان ما، درد داغ ریخت.
ای پیشوای ما! ای پدر ایثار و ایمان! ای افتخار شهادت! یاد تو، نام تو و راه تو، سبزترین گل همیشه‏بهار دل‏های مؤمنان است.

یاد ابرار

حضرت آیت الله محمد تقی بافقی (رحمت الله علیه) از عالمانی است که در کنار حضرت آیت الله حائری (رحمت الله علیه) در تأسیس حوزه علمیه نقش محوری ایفا کردند. ایشان که به خاطر اعتراض به بدحجابی همسر رضا خان ملعون، کتک خورده و به شهر ری تبعید گردیدند. از تشرف یافتگان به محضر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و دارای کرامات بسیار بودند این عالم مجاهد در سال 1292 هـ.ق در بافق متولد و در جمادی الاول 1365 هـ.ق در سن 73 سالگی دیده از جهان فرو بستند. در ایام تبعید ایشان در ری، هرگاه شاگردان حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) به قصد زیارت حضرت عبدالعظیم به ری مسافرت می کردند، آنان را با این شعر به درک محضر آیت الله بافقی (رحمت الله علیه) تشویق می کردند:
چه خوش بود که به یک کرشمه دو کار
زیارت شه عبدالعظیم و دیدن یار
این عالم عامل بعد از هجرت از نجف اشرف به شهر مقدس قم، تمام شب های چهارشنبه پیاده به مسجد جمکران می رفتند و تا سحر در این مسجد به مناجات و استغاثه به محضر امام زمان (سلام الله علیه) می پرداختند. ایشان در طول تبعیدشان در ری چنین رویه ای را در کنار حضرت عبدالعظیم ادامه دادند.
«اگر مهمی داشتی در سحر شب جمعه در جای خلوتی هفتاد مرتبه با این کلمات به امام زمان (سلام الله علیه) استغاثه کن که بسیار مجرب است:
«یا فارس الحجاز ادرکنی، یا اباصالح ادرکنی، یا اباالقاسم المهدی ادرکنی، ادرکنی، ادرکنی، لا تدع علی فانی عاجز ذلیل.»
همچنین می فرمودند: نماز امام زمان (سلام الله علیه) در سحر شب جمعه، بسیار توسل مؤثر است.
ایشان همیشه به شاگردانش توصیه می کردند در جاری کردن الفاظ بر زبان، رعایت توحید عبادی کنند و این اعتقاد را داشته باشند که تمام شوکت و قدرت وجود نازنین امام زمان (سلام الله علیه) شوکت و قدرتی است که خداوند سبحان به بهترین بنده ی خود تقدیم کرده است.
محمد رازی در یکی از خاطراتش از استاد عالی مقام خود می نویسد: «حضرت آیت الله بافقی (رحمت الله علیه) پس از آن که برای ادای نذر خود با هشت نفر از اعضای خانواده با آن حالتی که پس از عارض شدن بیماری بر روی و عدم توانایی کافی در راه رفتن به عتبات رفته بودند، من در نجف اشرف بودم و به ملاقات ایشان شتافتم، به ایشان گفتم: آقا یقین دارم با این حال که خودتان قادر به قدم برداشتن نیستید؛ آن هم با اثاثیه، امام زمان (سلام الله علیه) شما را آورده است ایشان رو به من کردند و گفتند: یقین کن که خدای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرا آورده است.
منبع: مجاهد شریف آیت الله بافقی، محمد رازی

حکایت ها و پندها

روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مجلسی که عده ی زیادری در آن حضور داشتند پرسیدند: کدام یک از شما امروز مقداری از مال خود را در راه خدا انفاق کرده است؟
کسی پاسخ نداد، تنها حضرت علی (علیه السلام) عرض کردند: من امروز یک دینار از خانه برداشتم و برای خرید آرد بیرون رفتم، در راه به مقدادبن اسود برخوردم. آثار گرسنگی را در سیمایش مشاهده کردم از خرید آرد منصرف شدم و آن دینار را به او دادم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: کار نیکی کرده ای و پذیرفته شد.
به دنبال سخنان حضرت علی (علیه السلام) مرد دیگری به پا خاست و عرض کرد؛ من امروز بیشتر از علی (علیه السلام) انفاق کردم، زاد و توشه ی مرد و زنی را که قصد سفر داشتند تهیه کردم و به هر کدام از آنها هزار درهم دادم، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی نفرمودند! حاضران عرض کردند: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شما برای انفاق علی (علیه السلام) آن بیان را فرمودید، اما در برابراین شخص که انفاقش (به مراتب) بیشتر بود ساکت ماندید؟!
حضرت فرمودند: آیا ندیده اید که گاه، فردی هدیه ای کم ارزش برای پادشاهی می برد اما پادشاه او را گرامی می دارد و اکرامش می کند، و فرد دیگری هدیه یی بس ارزشمند می برد ولی آن را نمی پذیرد و به آورنده اش اعتنایی نمی کند؟ عرض کردند: آری چنین است، حضرت فرمودند: حضرت علی (علیه السلام) همان یک دینار را برای رضای خدا و اطاعت در برابر فرمان او انفاق کرد، اما آن دیگری برای برتری جویی آن پولها را خرج کرد، در نتیجه خدا عمل او را حبط کرد (از بین برد) و وبال او قرار داد.
منبع: بحارالانوار، ج 41، ص18و 19، به نقل از محمدحسن حائری یزدی، جلوه های تقوا، ج2، ص 50 و 51.

معرفی کتاب

در این کتاب با نگاهی به زندگی حضرت امام علی (علیه¬السلام) در موضوع های (حضرت علی (علیه¬السلام) و نهج البلاغه)، (حضرت علی (علیه¬السلام) و جهاد)، (حضرت علی (علیه¬السلام) و عرفان مثبت)، (حضرت علی (علیه السلام) و مرگ)، تلاش شده تا از این امام همام به عنوان الگوی عملی استفاده کنیم.
مؤلف: مرحوم علامه محمد تقی جعفری
ناشر: انتشارات جهان آرا
حکمت که موهبتی الهی به انسان ها ی خاص است و اساس آموزه های انبیا و اولیا را تشکیل می دهد، مجموعه ای از قضایای حق و برابر با واقع است که سعادت انسان را تأمین می کند.
اهل بیت (سلام الله علیهم) که بر مبنای مظهریت خداوند حکیم. از طوبای حکمت بهره ها برده و چشمه های آن بر زبانشان جاری شده است؛ آنچه را که بیان داشته و ثبت کرده اند، همواره ازچشمه سار حکمت جوشیده و بر آن، میوه های عقل و خرد به بار نشسته است.
امیرمؤمنان حضرت علی (علیه¬السلام) که وجود مبارکشان سراسر حکمت و فعل و شأنشان، چراغی فرا راه پیروان ایشان است از موهبت بی نظیری برخوردارند که تمامی گفتار و همه ی حقیقت ها از پایگاه عدن حکمت و مرکز ثقل امامت ایشان نشأت می گیرد. در این کتاب گرانمایه که «حکمت علوی» نام گرفته است، منظر حکیمانه ی حضرت علی (علیه¬السلام) با نگاهی به مجموعه ی آثار حضرت آیت الله جوادی آملی مدظله العالی تبیین شده است.
این اثر در سه بخش جمع آوری شده که بخش اول آن، بنابر رعایت ادب، بیان عظمت مقام والای حضرت علی (علیه¬السلام) است و بخش دوم آن، به حکمت نظری در نهج البلاغه اختصاص یافته و از جمله موضوعات این بخش، عبارتند از:
امکان شناخت خدا، اثبات وجود خدا، ازلی بودن خدا، تجرد خداوند، یگانگی خداوند متعال، ضرورت نبوت، ضرورت معاد و...
در بخش سوم به حکمت علمی در نهج البلاغه پرداخته شده و از جمله موضوعات این بخش عبارتند از: ملاک ارزشمندی انسان، رابطه ی علم با ترس از خدا، تقویت دل با یقین، راه بیداری در دنیا، اصلاح منزل آخرت، حفظ کرامت نفس، توجه به وظایف اجتماعی، امر به معروف و نهی از منکر، فهم دقیق دین و...
به امید این که با مالعه ی این کتاب، از آبشار حکمت آن حضرت جرعه ای بنوشیم و از معارف الهی شمه ای برگیریم.
گردآوری و تنظیم: سعید بند علی ، ناشر: مرکز نشر اسراء (قم) – 1380
این اثر گران مایه از جمله کتاب های مستدل با استفاده از منابع اهل سنت در دفاع از حریم تشیع و ولایت حضرت علی (علیه السلام) است که تمام مطالب آن مانند حلقه های زنجیر به هم متصل و مرتبط است و هر فردی که با نظر انصاف و به صورت دقیق این کتاب را مطالعه نماید، گذشته از آن که بیدار می گردد و شبهات برای او حل می شود، خود یک مبلغ مذهبی در مقابل مخالفین واقع و در جواب تشکیلات فریبندگان، مسلح به حربه ی منطق و دلیل خواهد بود.
مؤلف: مرحوم سلطان الواعظین شیرازی
ناشر: دارالاکتاب الاسلامیه (تهران)
گوهری مثل حضرت علی (علیه¬السلام) است که می ماند... هر مرد مسلمان باید این مشعل عظیم را بر بالای قله ی حیات ببیند و به سمت او حرکت کند. (مقام معظم رهبری)
این کتاب، ویژگی ها و سیره ی حضرت امام علی (علیه¬السلام) در بیان رهبر معظم انقلاب اسلامی است که حقیقتا به تبعیت از آن حضرت پرداخته و تلاش می کند تا جامعه را از میان این همه غوغا و مکر و فریب و نفسا نیت خودی و دشمن، به سوی آن قله ی رفیع و آبشار، راهنمایی و رهبری کند. باید هم خود را در زلال این کلمات و صفای این آیینه بسازیم و هم در شعاع مسؤولیت خویش، این نور را بتابانیم.
گردآوری، تدوین و ناشر: مؤسسه ی فرهنگی قدر ولایت

احکام

احکام نماز جماعت
قال الامام الرضا (علیه السلام): فضل الجماعة علی افرء بکل رکعة الفارکعة؛
فضیلت نماز جماعت بر نماز فرادی هر یک رکعت برابر دو هزار رکعت است.(1)
  • مستحب مؤکد است نمازهای یومیه خصوصا صبح و مغرب و عشاء، به خصوص برای همسایه ی مسجد و کسی که صدای اذان را می شنود، به جماعت خوانده شود.
  • حاضر نشدن به نماز جماعت از روی بی اعتنایی جایز نیست و سزاوار نیست که بدون عذر ترک شود.
  • نماز جماعت در غیر اول وقت بهتر از فرادای در اول وقت است.
  • نماز جماعت خواندن سریع، بهتر از نماز طولانی خواندن است.
  • کسی که وسواس در نماز دارد و با نماز جماعت مشکل او بر طرف می شود، باید نماز را با جماعت بخواند.
  • چون اطاعت از والدین واجب است اگر آنها امر به نماز جماعت کنند بنابر احتیاط واجب، فرزند باید نماز را به جماعت بخواند.
  • وقتی که جماعت بر پا می شود، مستحب است کسی که نمازش را فرادی خوانده دوباره با جماعت بخواند و اگر بعد بفهمد که نماز اولش باطل بوده، نمازدوم او کافی است.
  • اگر امام یا مأموم بخواهد نمازی را که به جماعت خوانده دوباره با جماعت بخواند در صورتی که جماعت دوم و اشخاص آن غیر از اول باشد، اشکال ندارد. (امام رحمت الله علیه)
    تذکر: مقلدین از غیرامام در این مسأله به رساله ی مرجع تقلید خود مراجعه کنند.
  • موقعی که امام جماعت نماز یومیه می خواند، هر کدام از نمازهای یومیه را می شود به او اقتدا کرد ولی اگر امام، نمازیومیه اش را احتیاطا دوباره می خواند، فقط در صورتی که مأموم احتیاطش با امام یکی باشد، می تواند به او اقتدا کند. اگر انسان نداند نمازی را که امام می خواند نماز واجب یومیه است یا نماز مستحب، نمی تواند به او اقتدا کند.
  • جای امام جماعت بالاتر از مأموم نباشد ولی به مقدار کم بی اشکال است و درزمین شیب دار که عرفا زمین مسطح گفته می شود نیز صحیح است.
  • مأموم در صف اول باید امام را ببیند و مأموم در صف های بعدی باید مأموم صف جلوی خود را ببیند، لذا دیوار یا پرده نباید حایل بین آنها باشد، ولی اگر بین مأموم زن و مرد پرده باشد، اشکال ندارد.
  • اگر طولانی شدن صف نماز جماعت مانع از دیدن امام یا صف جلو شود، اشکال ندارد.
  • فاصله شدن یک طفل یا یک نفر که نمازش باطل است یا به مقدار یک سجده ی انسان بین 2 مأموم یا بین 2 صف بی اشکال است.
  • اگر کسی شک کند به جماعت اقتدا کرده یا نه:
    اگر در حال وظیفه ی مأموم باشد (سکوت در حال حمد و سوره خواندن امام) باید نماز را به جماعت تمام کند.
    اگر در حال عملی باشد که مشترک بین امام و مأموم است، باید نماز را به فرادی تمام کند.
  • اگر مأموم زودتر ازرکوع سر بردارد و به جهت متابعت باز به رکوع رود ولی به رکوع امام نرسد، نمازش باطل است.
  • مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال در صف اول بایستند.
  • مستحب است صف های نماز جماعت منظم باشد بین کسانی که در یک صف ایستاده اند فاصله نباشد و شانه ی آنان ردیف یکدیگر باشد.
  • مستحب است بعد از گفتن (قدقامت الصلاة) مأمومین برخیزند.
  • مستحب است امام جماعت در حمد و سوره و ذکرهایی که بلند می خواند صدای خود را به قدری بلند کند که دیگران بشنوند نه بیش از حد.
  • اگر امام در رکوع بفهمد کسی تازه رسیده ومی خواهد اقتدا کند، مستحب است رکوع را دو برابر همیشه طول بدهد و بعد برخیزد اگرچه بفهمد دیگری هم برای اقتدا وارد شده است.
  • اگر در صفهای جماعت جا باشد مکروه است انسان تنها بایستد.
  • مکروه است مأموم ذکرهای نماز را طوری بگوید که امام بشنود.
  • اقتدای مسافر به غیر مسافر و همچنین برعکس مکروه است.

    پي نوشت :

    1- بحارالانوار، ج88، ص4.

    منبع:  توضیح المسایل 12 مرجع، ج1