نویسنده: مجید مخدوم فرخنده




 

کار ارزیابی توان محیط زیست، نیاز به شناسایی تعداد زیادی از پارامترهای منابع طبیعی (اکولوژیکی) دارد. گذشته از آن، این منابع برای آنکه برای ارزیابی آماده شونده باید به صورت شناسنامه سرزمین یعنی نقشه منابع درآیند. در این صورت، در آخر کار شناسایی منابع، اطلاعات اکولوژیکی سرزمین به صورت نقشه‌های زیر تهیه و آماده می‌شوند.

1- نقشه اقلیم

1-1- نقشه نقاط همباران
1-2- نقشه نقاط هم دما
1-3- نقشه نقاط هم فشار
1-4- گلباد

2- نقشه هیدرولوژی و منابع آب

2-1- نقشه منابع آب سطحی
2-2- نقشه منابع آب زیرزمینی

3- نقشه شکل زمین

1-3- نقشه طبقات شیب
3-2- نقشه طبقات ارتفاع از سطح دریا
3-3- نقشه جهت‌های جغرافیایی
3-4- نقشه هیدروگرافی

4- نقشه زمین شناسی یا سنگ شناسی یا نقشه ژئومرفولوژی

5- نقشه خاکها

6- نقشه جامعه‌ها یا تیپ‌های گیاهی

6-1- نقشه تراکم پوشش گیاهی

7- نقشه زیستگاهها و پراکنش جانوران

با این ترتیب، دیده می‌شود که ارزیاب برای انجام کار ارزیابی با تعداد زیادی نقشه روبروست. تازه هر نقشه نیز بر روی خود تعداد بسیار زیادی پارامتر، طبقه و ویژگی دارد. مواجه شدن با این تعداد پارامتر و ارزیابی آنان برای کاربریهای گوناگون خود به نظر به مثابه کوهی از مشکلات می‌رسد. مشکلاتی که حل آنها چاره ناپذیر هستند. برای آنکه محیط زیست ارزیابی شود باید تقریباً تمامی اجزاء آن در این ارزیابی نقش داشته باشند تا در آینده دچار بحرانهای فعلی زیست محیطی نگردیم.
یک محیط زیست از چندین اکوسیستم و هر اکوسیستم از میلیونها پاره کوچک و بزرگ تشکیل یافته است. از طرفی، ارزیابی تمامی پاره‌های اکوسیستم‌ها در درازای عمر انسانی نمی‌گنجد (مخدوم و دیگران 1366). پس چاره چیست؟ همچنین، بیشتر پاره‌های اکوسیستم باید در ارزیابی نقش داشته باشند و از طرف دیگر زمانی که این پاره‌ها در کنار هم قرار می‌گیرند کوهی از اطلاعات را تشکیل داده، وقت زیادی را برای ارزیابی می‌طلبند. چاره چیست؟
برای چاره جویی این مشکل روشهایی در مورد تجزیه و تحلیل و جمع بندی داده‌ها ابداع شده‌اند. ناگفته نماند که سختی کار ارزیابی توان محیط زیست در همین تجزیه و تحلیل و جمع بندی داده‌ها نهفته است، وگرنه کار ارزیابی پس از مرحله تجزیه و تحلیل و جمع بندی، کار تقریباً ساده‌ای است که از عهده اغلب کارشناسان منابع طبیعی و محیط زیست و آمایشگران بر می‌آید. چنانچه ونیک (1983) بخوبی اشاره کرده است، ارزیابی سرزمین شامل به دست آوردن دانستنیهای بسیار زیادی از منابع سرزمین و سپس جمع بندی این دانستنیهاست، به صورتی که قابل استفاده برای ارزیابی بوده و از همه مهمتر راهگشای برنامه استفاده از سرزمین (آمایش سرزمین) باشد.
تجزیه و تحلیل داده‌ها و جمع بندی آنان در اصل شامل شکستن اطلاعات به پاره‌های قابل فهم و سپس ترکیب آنان به صورتی روان و ساده است. به نحوی که ارزیاب با یک نظر بتواند به توان و یا محدودیت منابع سرزمین برای کاربری مورد نظر پی ببرد. ناگفته نماند که تقریباً تمامی روشهای تجزیه و تحلیل داده‌ها و جمع بندی آنان از یک قاعده کلی پیروی می‌نمایند و آن پیدا کردن نظم در میان بی‌نظمی اینهمه اطلاعات بیشمار و سپس گروه بندی نظم‌هاست. به نحوی که این اطلاعات بیشمار بی نظم که از اصل انتروپی (میلر 1366) پیروی می‌نمایند به صورت منظم ردیف شده و دسته بندی و یا گروه بندی گردند. فلسفه پیدا کردن چنین نظمی در این مهم نهفته است که گوناگونی محیط زیست جهان، اکوسیستم‌های آن و اجزاء متشکله آنان به ترتیبی نیستند که در شمار بی نهایت باشند. در این شمارش حدی است که در این حد، وقوع تکراری مشاهده می‌شود. یعنی در جهان ما محیط زیست‌های مشابه همراه با اکوسیستم‌های همانند و اجزاء همسان به طور محدود وجود دارند. رمز اصلی تجزیه و تحلیل و جمع بندی داده‌ها در این محدودیت و پیدا کردن تکرار و همسانی قرار دارد. یعنی به طور ساده می‌توان از همسانی و تکرار اکوسیستمها بهره جویی نمود و هر تکرار مشابه را در یک گروه، دسته و یا واحد (یگان) دسته بندی نمود.
چنانچه اشاره شد آخر کار تجزیه و تحلیل و جمع بندی داده‌ها، به گروه بندی تکرار مشابه و یا نظمهای موجود منابع در یک واحد و یا واحدها ختم می‌شود. به نحوی که هر واحد از نظر پارامترهای منابع مربوط به خود از یک همگنی، یا همسانی و یا شباهت برخوردار باشد. گروه بندی واحدها به طوری انجام می‌پذیرد که هر واحد از نظر یک یا چند پارامتر منابع اکولوژیکی با واحدهای دیگر تفاوت داشته باشد.
بنابراین می‌توان کار تجزیه و تحلیل و جمع بندی داده‌ها را چنین تعریف نمود:
تجزیه و تحلیل و جمع بندی داده‌ها عبارت از فرایند نقشه سازی یا نشان دادن روی نقشه پراکندگی منابع یک منطقه، ناحیه و یا آبخیز در یک مجموعه ساده و یا پیچیده از پارامترهای منابع طبیعی آن است. این مجموعه را واحد یا یگان و یا یگان نقشه سازی LMU می‌نامند. طبق تعریف روزیتر (1966) LMU عبارتست از ناحیه مشخصی از سرزمین که می‌توان روی نقشه نشان داده و ویژگیهای سرزمینی آن را معین نمود. این یگان واحد همگن ارزیابی است که می‌توان توان و یا قابلیت آن را بیان کرد. LMU می‌تواند یک شبکه باشد، یا یک پلی گون و یا بخشی از سرزمین با ویژگیهای مشترک و همگن باشد.
واحد نقشه سازی می‌تواند نامهای گوناگون داشته باشد. مانند واحد سرزمین، شکل زمین و امثالهم. تفاوت نامهای انتخاب شده بستگی به نحوه تجزیه و تحلیل و جمع بندی و مقیاس به کار گرفته شده دارد (کومپانونی و کوکز 1981).
به طور کلی بر اساس تفاوت یا کمی و زیادی پارامترهای انتخاب شده برای گروه بندی آنان در واحدها، نامهای متفاوتی به واحدها داده می‌شود. همین قاعده باعث شده است که روشهای گوناگونی برای تجزیه و تحلیل و جمع بندی داده‌ها ابداع شوند. روشهای متفاوت موجود برای این کار (مابوت 1968) را می‌توان بر شرح زیر خلاصه نمود.
الف) روشهایی که گروه بندی را بر اساس منابع کلان اکولوژیکی انجام می‌دهند مانند اقلیم، چنین واحدهایی در مقیاس مناطق طبیعی انتخاب می‌شوند. ارزیابی با این واحدها نتایج خیلی کلی به دست می‌دهد.
ب) روشهایی که در آن واحدها بر اساس همسانی در منابع پایدار اکولوژیکی مانند شکل زمین، خاک و رستنیها گروه بندی و انتخاب می‌شوند. ارزیابی این واحدها نتایج خوبی از توان سرزمین به دست می‌دهد.
ج) روشهایی که در آن واحدها بر اساس کمیتهایی از پارامترهای کلیدی وشاخص ویژگیهای سرزمین انتخاب می‌شوند مانند میزان زیست توده یا رویش سالانه درختان یا ساختار توده‌ای گیاهی. با تحول به وجود آمده در تفسیر اتوماتیک عکسها و کاربردهای کامپیوتر، امروزه این روشها جای روشهای «ب» را می‌گیرند. روشی که در ایران امروز برای ارزیابی محیط زیست مرسوم است روشی بینابین روشهای بخش «ب» و «ج» است.
روشهای گوناگون تجزیه و تحلیل و جمع بندی داده‌ها در نظامهای سه گانه یاد شده و نامهای انتخاب شده برای واحدهای گزیده شده در زیر آمده‌اند:

گروه اول:

Bioclimatic Region,
Biogeoclimatic Zone=Bioclimatic Zone,
Lift Zone= Vegetation Zone,
Ecroregion, Biome, Ecological Zone
این واحدها بر اساس تغییرات فضایی بیوتا انتخاب می‌شوند، به صورتی که ویژگیهای زیستی (مثلاً جنبه‌های سیمای ظاهری گیاهان) نشان دهنده تفاوتهای ماکروکلیما باشند. مساحت این واحدها تقریباً 10000 هکتار و یا بیشتر است و مقیاس نقشه ساخته شده در حد ملی، یعنی یک میلیونیم، یا کوچکتر می‌باشد. در این رابطه اطلاعات موجود جنبی دیگری مانند توپوگرافی، جنبه‌های زمین شناسی، شکل زمین و خاک به صورت داده‌های اضافی برای هر واحد در نظر گرفته شده و تشریح می‌شوند. این روش در آمریکای شمالی کاربرد بیشتری دارد. به طور مثال واحدها یا بر اساس شرایط همسان و یکنواخت اقلیم و گیاه انتخاب شده (مارش 1964) و یا بر اساس ترکیب همسانی در عرض جغرافیایی، ارتفاع از سطح دریا، گیاهگان و جانورگان (فون و فلور) (هانسون 1962، شوارتز و دیگران 1976) و یا بر اساس ترکیب، همسانی در تغییرات میانگین میزان بارندگی و دمای سالانه، واحدها انتخاب می‌شوند (هولدریج 1947 و 1967). به طور کلی این واحدها در حد کلان‌اند.
بارزترین نمونه واحد نقشه سازی این گروه نقشه Ecoregion ایالات متحده است (بیلی 1995) که به دامنه (Domain)، بخش (district) و استان (Province) تقسیم بندی شده است. این واحدهای و نقشه سازی از آمیختگی اقلیم و گیاهان به دست آمده‌اند که طبقه بندی خاکها نیز در نقشه سازی آنها نقش داشته است. در این نقشه سازی، سپس برای هر دامنه ویژگیهای دیگر اکولوژیکی آن تعریف شده‌اند.

گروه دوم

Land System
Land form, شکل زمین
Forest cover type تیپ پوشش جنگلی
Plant formation
Forest ladn type
Forest ecosystem type تیپ اکوسیستم جنگلی
این واحدها در روشهای متفاوت بر اساس ترکیب در همسانی منابع مختلف انتخاب می‌شوند. مساحت این واحدها تقریباً از 500 تا 10000 هکتار نوسان دارد.
مقیاس نقشه ساخته شده در حد منطقه‌ای است و از 100000: 1 تا یک میلیونیم نوسان دارد. یا به طور کلی دفعتاً مقیاس نقشه کوچکتر از 1:50000 انتخاب می‌شود.
Land System : نام واحدهایی است که در بسیاری از روشها کاربرد دارد.
این روشها عبارتند از:
1- در روش طبقه بندی و ارزیابی برای آمایش سرزمین کانادا لند سیستم عبارت از واحدی است که شکل زمین و خاک همگنی داشته، تیپ گیاهی ویژه‌ای روی آن رشد می‌کند (باژزاک 1973). در این روش این واحدها بزرگتر از تیپ سرزمین Land type بوده ولی کوچکتر از Land Region و Land district است.
2- در روش به کار رفته در ارزیابی ایالات متحده آمریکا لند سیستم عبارت از یک واحد فیزیوگرافی است که زیستگاههای مشخصی دارد (شوارتز و دیگران 1976).
3- در پژوهشهای مربوط به آمایش سرزمین در استرالیا، لاند سیستم بزرگترین واحد سرزمین است که پس از آن Land Unit و ایستگاه قرار دارند.
شکل 1: واحدهای لاند سیستم
منبع: کمیسیون برنامه ریزی محیط زیست نیوساوث ولز (1979).
لند سیستم از چند یا یک لاند یونیت تشکیل شده است. ایستگاه، کوچکترین واحد سرزمین است که از نظر شکل زمین، خاک و رستنیها همگن است. لاند یونیت‌ها معمولاً گروهی از ایستگاههای مرتبط به هم‌اند که یک شکل زمین ویژه را در داخل لاند سیستم به خود اختصاص داده‌اند. لاند یونیت‌ها از نظر ژئومرفولوژیکی و جغرافیایی به هم وابسته‌اند. هنگامی که یک گروه لاند یونیت همشکل ولی متفاوت از سایر لاند یونیت‌ها رخ می‌دهد آنها مربوط به یک لاند سیستم متفاوت می‌شوند. از این قرار، با تقسیم یک منطقه به لاند سیستم‌ها (یا قالب) و یا تشریح لاند یونیت و ایستگاههای آن، این امکان وجود دارد که پیچیدگی و بی نظمی منطقه را به یک تعداد قابل قبول واحدها شکسته و تجزیه نمود که با مرور آنها بتوان پی به چگونگی وضعیت سرزمین برد، بدون آنکه کار مرارت بار نقشه سازی هر لاند یونیت و یا ایستگاه را انجام داد (کریستین و استوارت 1968).
4- در پژوهشهای اخیر آمایش سرزمین در استرالیا، لاند سیستم (شکل 1) عبارت از یک ناحیه یا گروهی از نواحی است که در تمامی آنان یک نظمی در توپوگرافی، خاک و رستنیها دیده می‌شود (بازینسکی 1978). لاند یونیت جزء کوچکتر لاند سیستم است (مثل حالتهای قبل) و هر لاند یونیت از ترکیبی از سیما (Facet) تشکیل شده است. تفاوت سیماها در شکل زمین، و زمین شناسی است. در این روش یک واحد دیگر نیز وجود دارد که آن ترکیب سیماهاست. هر ترکیب سیما عبارت از ترکیبی از سیما، جامعه گیاهی و تیپ خاک است.
5- لاند یونیت در روشهای ارزیابی هیل (ریموند و دیگران 1967) واحدی از سرزمین است که بر اساس تیپ‌های فیزیوگرافی ایستگاه و فازهای فیزیوگرافی ایستگاه، به مساحت حداقل 16 مایل مربع بسته به اهمیت ویژه و یا استفاده ویژه انتخاب می‌شود (شوارتز و دیگران 1976).

واحد شکل زمین

واحدی از سرزمین است که بر اساس تغییرات توپوگرافی (مثلاً روش مرسوم در استرالیا) و یا بر اساس تغییرات زمین شناسی (مثلاً روش مرسوم در ایالات متحده آمریکا) انتخاب می‌شود. در روش توپوگرافی، واحد شکل زمین بر حسب درصد شیب، جهت جغرافیایی، ارتفاع از سطح دریا، هیدروگرافی، خطوط یالها و برآمدگیها و پارامترهای مربوط به شکل ظاهری زمین انتخاب می شود (شکل 2).
در روش زمین شناسی، واحدها بر اساس تغییرات زمین شناسی انتخاب شده و در این رابطه واحدها شاخص وضعیتهای زمین شناسی هستند، مثل ناحیه تپه ماسه ای، نهشتهای ساحلی، نهشتهای آتشفشانی و تراس‌های آبرفتی.
شکل 2: واحدهای شکل زمین. منبع: اسپیت (1968).

تیپ پوشش جنگلی

یک واحد گیاهی است که بر اساس گونه‌های چیره‌ای که واحدهای شکل زمین یا واحدهای لاند سیستم را می‌پوشانند انتخاب می‌شود. این روش در اکثر روشهای شناسایی و ارزیابی معمول در اروپا، استرالیا و آمریکای شمالی کاربرد دارد.
Plant formation یک واحد گیاهی با اندازه متوسط است که بر اساس ساختار گیاهی انتخاب می‌شود، مانند جنگل بسته و جنگل باز. این روش در استرالیا و آمریکای شمالی به کار می رود.
Forest land type یک زیستگاه یا ایستگاه ویژه است که بر اساس توان پوشش جنگلی حال حاضر آن انتخاب می‌شود. این روش در آمریکای شمالی کاربرد دارد.

تیپ اکوسیستم جنگلی

واحدی است با اندازه متوسط که در رابطه با یک لاند سیستم یا آبخیز انتخاب می‌شود. این روش در آمریکای شمالی به کار می‌رود.

گروه سوم

Forest site type تیپ ایستگاهی جنگلی
Forest habitat type تیپ زیستگاهی جنگلی
Land type تیپ زمین (اراضی)
Water type تیپ آب
این واحدها در روشهای متفاوت، بر اساس ترکیب همسانی منابع مختلف انتخاب می‌شوند. این واحدها مساحتی از یک تا 500 هکتار دارند. مقیاس نقشه ساخته شده در حد ناحیه یا زیر منطقه‌ای است که مقیاس بزرگ دارد. به طور متوسط مقیاس نقشه‌ها 1:100000 است. ولی نقشه‌های ساخته شده این روشها معمولاً از 1:1000 تا 1:150000 نوسان دارند.

تیپ ایستگاه جنگلی

واحدهای کوچکی هستند که بر اساس ترکیب یک پوشش جنگلی ویژه، با رطوبت خاک ویژه و زیستگاه ویژه انتخاب می‌شوند. مانند واحد جنگلهای جلگه‌ای آبرفتی که به طور موقت در معرض سیل است. این روش اغلب در روشهای بررسی جنگلها کاربرد دارد.

تیپ زیستگاه جنگلی

واحدی است که بر اساس فیزیوگرافی و پوشش جنگلی با ترکیبی از تعدادی از عوامل اکولوژیکی انتخاب می‌شود. این روش نیز اغلب در بررسی جنگلها کاربرد دارد.

تیپ زمین - تیپ آب

این واحدها در روشهای متفاوت، بسته به تکرار و همسانی پارامترهای مختلف منابع اکولوژیکی انتخاب می‌شوند. روشهای زیر، از این واحد در کار ارزیابی استفاده می‌نمایند.
1- در روش طبقه بندی سرزمین هیل (ریموند و دیگران 1967)، تیپ زمین یا تیپ آب عبارت از واحدهایی است که بر اساس ترکیب شکل زمین، ترکیب زمین شناسی ومنابع آب در ایستگاههای منطقه‌ای متفاوت انتخاب می‌شوند. در این روش، تیپ زمین جزئی از ایستگاه منطقه‌ای است که بر اساس ویژگیهای معین خاک (بافت، عمق، ترکیبات معدنی و آب موجود) و طبیعت سنگ مادر انتخاب می‌شود. در روش هیل، پس از تیپ زمین واحدهای ریزتر به ترتیب عبارتند از طبقه ایستگاه فیزیوگرافی، تیپ‌های ایستگاه فیزیوگرافی و فازهای ایستگاه فیزیوگرافی.
2- در ارزیابیهای سازمان جنگلهای ایالات متحده، تیپ زمین واحدی است که ژئومرفولوژی و اقلیم همگنی داشته، دارای توان معینی از خاک و رستنیهاست. این واحدها در عین حال که واحدی برای ارزیابی هستند، واحدهای برنامه ریزی نیز به حساب آمده، به عنوان واحد مدیریت از آنان استفاده می‌شود.
3- در روش طبقه بندی و ارزیابی سرزمین در آمایش سرزمین کانادا، تیپ زمین واحدی است که ترکیب همگنی ازخاک در سطح سری خاک دارد. سری خاک عبارت از گروهی از خاکهاست که پروفیل خاک قابل تشخیص داشته، از یک سنگ مادر و یک تکامل زمانی رستنیها نشئت گرفته است. واحد تیپ زمین در این روش یک واحد اکولوژیکی می‌باشد که می‌تواند مستقیماً مورد ارزیابی قرار گرفته، اطلاعات لازم برای برنامه ریزی و آمایش را در اختیار نهد. مقیاس نقشه از 1:10000 تا 1:20000 نوسان دارد. فاکتورهای چیره اکولوژیکی برای انتخاب این واحد شامل رطوبت خاک، ویژگیهای شیمیایی و فیزیکی خاک و توپوگرافی خرد هستند (ولز و رابرتز 1973).
4- روش دیگری وجود دارد که واحد بزرگ آن تیپ زمین یا اراضی است و به خاطر تشابه اسمی واحد آن با تیپ زمین در گروه سه آمده است، وگرنه جای واقعی این روش در گروه دوم قرار دارد. این روش به روش فائو شهرت دارد و مورد استفاده مؤسسه خاکشناسی و حاصلخیزی خاک وزارت کشاورزی (مؤسسه آب و خاک) است. واحد تیپ زمین (اراضی) بزرگترین واحد آن است که بر حسب شکل زمین انتخاب می‌شود. بعد از آن واحد اراضی (لاند یونیت) قرار دارد که بر اساس شکل زمین خرد و سری خاک مشخص می‌گردد. مقیاس به کار رفته در روش متداول مؤسسه یاد شده از 1:100000 کوچکتر است. این روش یک روش موازی است (ادهمی مجرد 1368). یعنی آنکه عمل شناسایی خاک و اقلیت اراضی توأماً انجام می‌شود. این روش فقط برای ارزیابی کاربری کشاورزی کاربرد دارد. برای کاربری‌های دیگر به خاطر یک عامله بودن آن (فقط خاک) عاجز می‌ماند و به همین مناسبت در ایران به عنوان، روش شناسایی خاک برای استفاده کشاورزی شهرت یافته است.
علاوه بر واحدهای یاد شده برای روشهای مختلف، دو واحد دیگر نیز وجود دارند که آنها را نمی‌توان به طور مشخص جزء دسته‌های سه گانه گروه بندی کرد، اما می‌توان آنها را حد فاصل بین دسته اول و دوم دانست. انتخاب این دو واحد در روشهای ارزیابی به کار رفته در آمریکای شمالی، کاربرد بیشتری دارد. این دو واحد شامل Landscape Unite و Land Region هستند.

Landscape Unit

واحدی است که قابل نمایش بر روی نقشه است. این واحد از نظر خاک، توپوگرافی، اقلیم و توان بیولوژیکی به طور اجمالی در خود یک همگنی و همسانی داشته، واحدها با واحدهای دیگر از نظر یک یا تعدادی از پارامترها تفاوت دارند. این گونه واحدها در واقع همان شرایط اکوسیستم‌ها را دارند و هر واحد در اصل نمایشگر مرزهای اکوسیستم می‌باشند.

Land Region

در روش طبقه بندی، ارزیابی و آمایش سرزمین کانادا، این واحد منطقه‌ای است که دارای یک تیپ گیاهی است که به طور بارز نمایشگر یک اقلیم ویژه است (باژزاک 1973). این واحد بزرگترین واحد اختیار شده در این روش است. واحدهای دیگر بر حسب کاهش اندازه عبارتند از: لاند دیستریکت - لاند سیستم و لاند تیپ.

روش شبکه‌ها

روشهای تجزیه و تحلیل و جمع بندی داده‌ها که تا کنون از آنها نام برده شد، روشهایی هستند که واحدهای انتخاب شده را بر حسب شرایط اکولوژیکی سرزمین برمی‌گزینند. در این رابطه مرزهای واحدها از شرایط شکل زمین پیروی می‌نمایند که این مرزها با واقعیت ویژگیهای زمین تطبیق می‌کنند.
در کنار روشهای یاد شده برای نقشه سازی واحدها، روشهای دیگری برای شناسایی، تجزیه و تحلیل و جمع بندی منابع و ارزیابی وجود دارد که هیچ یک از قواعدی که تا کنون از آنها یاد شده است را به کار نمی‌گیرند. در این روش که به نام روش شبکه‌ها موسوم است، منطقه، ناحیه یا آبخیز مورد بررسی به شبکه‌هایی از چهار گوشها تقسیم می‌شوند. سپس منابع زیست محیطی دراین شبکه‌ها شناسایی می‌گردند. در مرحله بعد بسته به اندازه چهار گوشه، اکوسیستم یا اکوسیستم‌های قابل تفکیک آن جدا می‌گردند. در آخر بر اساس توان اکوسیستم‌های هر چهار گوشه برای کاربریهای متفاوت ارزیابی زیست محیطی انجام می‌پذیرد.
شکل 3- نمونه‌ای از روش شبکه‌ها برای ارزیابی توان محیط زیست
منبع: اسمیت (1982).
اندازه این چهار گوشه‌ها از یک کیلومتر مربع تا 10 کیلومتر مربع نوسان دارد. به هر حال، اندازه انتخاب شده برای چهارگوشه بستگی به وسعت کل منطقه مورد بررسی، تنوع شکل زمین و تنوع اکوسیستم‌های موجود در آن دارد.
این روش بیشتر در ارزیابی توان محیط زیست کشور انگلستان (اسمیت 1982) کاربرد دارد. در بررسیها و ارزیابی مربوط به منابع آبی (اقیانوسها، دریاها، دریاچه‌ها، تالابها و برکه‌ها) برای کاربریهای گوناگون نیز از روش شبکه‌ها استفاده می‌شود (چاب 1967).
روش شبکه‌ها، در عین آسانی کار، کاستی‌هایی نیز دارد. این روش به ویژه برای ارزیابی منابع اکولوژیکی سرزمین (خشکیها)، با اینکه با مرحله تجزیه و تحلیل و جمع بندی داده‌ها بسیار ساده گرایانه برخورد می‌کند، مشکلاتی در پیدا کردن توان اکوسیستم‌ها دارد، چه ممکن است در یک شبکه چهار گوشه، فقط گوشه‌هایی از اکوسیستم‌های چهارگوشه‌های مجاور رخ دهد، در این صورت توان اکولوژیکی این چهار گوشه که ممکن است در مرکز خود یک اکوسیستم مجزا از چهار اکوسیستم جانبی داشته باشد چیست؟ همچنین نقشه ارزیابی توان و نقشه کاربری ساخته شده پس از ارزیابی کاستی‌هایی دارند. بارزترین این کاستی‌ها، هماهنگ نبودن نوع توان ارزیابی شده با موقعیت شکل زمین است. یعنی زمینها را به صورت چهارگوش و شبکه‌ای در می‌آورد که با واقعیات روی زمین هیچ همخوانی ندارد.
از این رو این روش کمتر توانسته است جایی در ارزیابی توان محیط زیست در کشورهای گوناگون برای خود باز کند، اما در عین حال نباید آسان بودن روش را نادیده گرفت. اجرای این روش به ویژه در به کارگیری کامپیوتر برای ارزیابی و نقشه سازی راحت‌تر از سایر روشهاست.

روشهای متناسب

آنچنانکه دیده می‌شود برای تجزیه و تحلیل داده‌ها و جمع بندی آنان در واحدهایی که بتوانند کار ارزیابی را ساده‌تر نمایند، روشهای متفاوتی وجود دارند. فراوانی روشها تا حدی است که در اتخاذ روش متناسب، انسان دچار سردرگمی می‌شود. در این باره پیشگامان و دانشمندان آمایش سرزمین پیشنهاد می‌نمایند که برای هر کشور یا منطقه باید کوشش نمود روش متناسب با شرایط آن کشور و ناحیه را پیدا نمود و یا روش را برای آن شرایط ارائه و پیشنهاد کرد. بنابراین روشهای یاد شده به منزله راهنما و الگوی کار می‌توانند مورد استفاده قرار گیرند.
برای شرایط ایران روش متناسبی ارائه شده است که در بخش دوم تشریح می‌گردد. به هر حال، یک کشور در طول تجربه کردن ارزیابی توان اکولوژیکی محیط زیست برای آمایش سرزمین خود، خواهد توانست نه تنها روش متناسب را بیابد بلکه با ادامه روند و تجربه کردن قادر خواهد بود که با بهبود روش متناسب خود، یک روش تکمیلی که در برگیرنده کلیه روشهای کار یاد شده و شرایط متفاوت باشد را ارائه نماید. تا کنون دو کشور استرالیا و کانادا توانسته اند به طور کامل به این مهم نایل آیند. یادآوری می‌شود که هر کشور یا منطقه بر حسب وسعت اطلاعات شناسایی شده خود می‌تواند یکی از روشهای یاد شده سه گانه را به کار گیرد. هر قدر اطلاعات موجود کلی‌تر باشند روشهای گروه اول کاربرد پیدا می‌نمایند و هر قدر داده‌ها جزئی تر باشند روشهای گروه سوم به کار گرفته می‌شوند. در ایران، روش متناسب، بینابین روشهای گروه دوم و سوم است.
در جدول 1، روش تکمیلی تعیین واحدها، که توسط کیمته آمایش سرزمین کانادا برای ارزیابی اکولوژیکی ارائه شده (وستمان 1985)، نشان داده می‌شود. شایان یادآوری است که کانادا پس از تجربه به سی و چند ساله از به کارگیری روشهای تجزیه و تحلیل و جمع بندی داده‌ها (همانهایی که در گروههای سه گانه نشان داده شده‌اند) توانست به این روش تکمیلی دست یابد. یعنی اول روشی را شبیه به روشهای دسته اول تجربه نمود، سپس با تکمیل شدن اطلاعات به روشی همانند روشهای دسته دوم پرداخت و بعد با کامل کردن اطلاعات اکولوژیکی خود، به روش واحدسازی همانند روشهای گروه سوم روی آورد. در آخر وقتی که به مهارت کافی و کمال در این کار رسید توانست روش تکمیلی را برای تمام شرایط ارائه نماید. یعنی واحدهای گزیده شده برای هر رده و وسعت موجود در آنها را تعیین نماید.
باز هم یادآوری می‌شود که کشورها و منطقه‌ها در حین تجربه کردن و تکمیل کار خود، وقتی به روشهای رده پایین تر رسیدند منعی در به کارگیری روشهای گروه بالاتر برای آنان وجود ندارد. به عنوان نمونه، ایران می‌تواند به غیر از روش متناسب ایران که بیشتر هماهنگ با روشهای کار گروه دوم و سوم است، از روشی شبیه به روشهای گروه اول نیز برای ارزیابی کلان استفاده نماید. اما به طور کامل از به کارگیری روشی شبیه به روشهای گروه سوم عاجز است (به استثنای برخی از مناطق جنگلهای شمال). چون اطلاعات اکولوژیکی کمی هنوز به اندازه کافی برای بیشتر نقاط ایران وجود ندارد.
با مرور جدول 1 نحوه ترکیب همسانی منابع اکولوژیکی در واحدهای رده‌های متفاوت دیده می شود. شایان یادآوری است که طبقه بندی خاکها و رستنیهای (خانواده خاک ناحیه‌های گیاهی) نشان داده شده در این جدول بر حسب اصطلاحات متعارف و شرایط موجود کانادا انجام یافته است. بنابراین، روش تکمیلی جدول 13 به عنوان راهنما و یا الگو می‌تواند عمل نماید. به هر حال برای روشنتر شدن روش، تعریفهای زیر برای هر رده ارائه می‌شود. در این روش یک واحد بزرگتر از همه به نام Ecoprovince نیز وجود دارد.
اکوپرونیس: بخشی از سطح کره زمین است که با ساختار عمده یا شکل عمده سطح زمین، قلمروهای جانوری و یا زونهای گیاهی، هیدرولوژی، خاکی و اقلیمی مشخص می‌شود.
اکورژیون: بخشی از اکوپرونیس است که با واکنش بارز منابع اکولوژیکی نسبت به اقلیم توسط رستنیها، خاکها، آب، جانورگان و غیره مشخص می‌شود.
جدول 1: واحدهای گوناگون در یک روش تکمیلی
اکودیستریکت: بخشی از اکورژیون است که با مجموعه‌ای بارز از برآمدگیها، زمین شناسی، ژئومرفولوژی، رستنیها، خاکها، آب و جانورگان مشخص می‌شود.
اکوسکسیون: بخشی از اکودیستریکت است که در تمامی آن مجموعه‌ای تکرار شونده از زمین، خاکها، رستنیها، منابع آب و جانورگان دیده می‌شود.
اکوسایت: بخشی از اکوسکسیون است که سنگ مادر، خاک و هیدرولوژی و تکامل زمانی گیاهی نسبتاً همگنی داشته باشد.
اکوالمنت: بخشی از اکوسایت است که ویژگیهای همگن و همسانی ازخاک، توپوگرافی، رستنیها و هیدرولوژی را به نمایش می‌گذارد.
منبع مقاله :
مخدوم فرخنده، مجید، (1393) شالوده آمایش سرزمین، تهران: دانشگاه تهران، چاپ پانزدهم