ضامن آهو از نگاه جهانگردان

نویسنده: دکتر جمشيد صداقت کيش

باورها و آداب و رسوم مردم

جام جم آنلاين: سياحان و جهانگرداني که به ايران آمده اند، بخشي از تاريخ اجتماعي ما را نوشته اند. در طول تاريخ از تمامي جهانگرداني که به ايران آمده اند حدود هزار سفرنامه درباره کشور ما چاپ و منتشر شده که فقط 200جلد از آنها به فارسي ترجمه شده اند. دکتر جمشيد صداقت کيش ، باورها و آداب و رسوم مردم درباره حضرت امام رضاع را از ميان سفرنامه هاي سياحان و جهانگردان دنبال کرده است .
ابن بطوطه سياح مراکشي که در 734 ه.ق حرم امام رضاع را زيارت کرده چنين نوشته است : «مشهد مکرم داراي گنبد عالي است و آن داخل زاويه اي است که پهلوي مسجد قرار گرفته و تمام آن بنايي درخشان و تابناک را داراست و ديوارهاي آن با کاشي زيبا درست شده و روي قبر صندوقي از چوب است که به صفحات نقره پوشانيده شده و قنديل هاي نقره بر بالاي آن آويخته اند و از فوق آن قبه از نقره است و بر در حرم پرده ابريشمي زربفت است و در داخله حرم انواع فرش هاي گوناگون گسترانيده اند و در برابر آن آرامگاه قبر هارون الرشيد قرار گرفته است.»
کلاويخو نيز در سال هاي 1403تا 1406م. (806 تا 809 ه.ق) در زمان تيمور به ايران سفر کرده است . وي مي نويسد: «همچنان رانديم تا رسيديم به شهر مشهد (يعني محل شهادت امام رضاع که به نام سلطان خراسان مشهور است و آرامگاهش در آنجا قرار دارد. وي همانا نوه نوه محمدص از دختران پيغمبر است که ايرانيان او را از پاکان مي دانند. وي در مسجدي بزرگ در تابوتي که در نقره و طلا گرفته شده است مدفون است.
مشهد شهر عمده زيارتي هم اين حوالي است و سالانه گروه بي شماري به زيارت آن مي آيند. هر زايري که به آنجا رفته باشد، چون بازگردد، همسايگانش نزد او مي آيند و لبه قباي او را مي بوسند، چون دريافته اند که وي از زيارت چنين محل محترمي بازگشته است . چون به اين شهر رسيديم ، ما را براي زيارت اين مکان مقدس و آرامگاه بردند. سپس چون در ايران راه مي پيموديم و بر سر زبان ها افتاده بود که ما به زيارت مشهد مشرف شده و آن مکان مقدس را ديده ايم ، مردم همه مي آمدند و لبه قباي ما را بوسه مي زدند. به اين بهانه که ما از گروهي هستيم که فيض زيارت مرقد و بارگاه قديس بزرگ خراسان را درک کرده ايم . اين ايالت نيز از نام سلطان خراسان که از بازماندگان و فرزندان محمدص است ، نام يافته و سراسر آن به اسم خراسان مشهور گشته است.
هانري ماسه در سال 1931 م (1310خ) در همين مورد رفتن کلاويخو به بارگاه حضرت رضاع مي نويسد: آيين آستانه ورود به اين بناهاي معظم خواه مذهبي خواه غيرمذهبي مستلزم رعايت بعضي مراسم است ؛ اما برخلاف آنچه تصور مي شود ممنوعيت ورود بيگانگان به مساجد و بناهاي مذهبي در سياحتنامه هاي جهانگردان قديم به چشم نمي خورد و به موجب همين نوشته ها تاريخ ممنوعيت جديد است : اينک چند مثال در آغاز قرن پانزدهم (ميلادي ) کلاويژ (کلاويخو ، ص 110) در مشهد از ضريح امام رضاع ديدن مي کند، بي تشريفات رسمي و بدون اين که خود را پنهان بدارد و بعدا در جاهاي ديگر، همين که مردم محل مي فهميدند که وي داخل حرم شده است بر لباسش بوسه مي زدند. با تاييد اين سخن ، موضوع زير را بدان مي افزايم که در عين حال هم نشان گذشت و تحمل است و هم اعتقاد به امام : «به سال 1931 (1310 شمسي) ، در تهران يک زن خدمتکار شيعه همين که دانست من از مشهد مي آيم ، دست مرا بوسيد و از شدت هيجان مي گريست ».
نويسنده ديگري مي افزايد: «در زمان کلاويخو زيارت مسيحيان از مساجد و اماکن مقدس مورد مخالفت شيعيان قرار نمي گرفت و اين موضوع از زمان آغاز سلطنت پادشاهان صفوي که مذهب شيعه ، مذهب رسمي ايران قرار گرفت متداول شد».
البته بايد متذکر شد که ممانعت از ورود، تنها شامل مسيحيان از دوره صفويه به بعد نشد، بلکه شامل کليميان ، زرتشتيان و اديان ديگر شد.
برخي از جهانگردان شنيدارهاي خود را درباره وجه تسميه شهرها نوشته اند که با زبان شناسي علمي که تطبيق نمي کند هيچ ، با تاريخ و واقعيت تاريخي هم تطبيق نمي کند مانند نمونه زير که بريکتو نوشته است :[سمنان]:«آنگاه که امام رضاع از دست آزاردهندگانش مي گريخت به سمنان رسيد، ساکنان سمنان به پذيرايي بسيار بد از وي بسنده نکرده و به تعقيب وي پرداختند و هر کدام با خود سه من نان همراه بردند. از آنجا نام سمنان که مخفف سه من نان است پديد آمده است».
سرپرسي سايکس در بحث غارها مي نويسد: غارهاي ديگر به افسانه هاي مذهبي مربوط مي شوند. مثلا در نزديکي مختاران (جنوب بيرجند، مرز افغانستان ) غاري است پر از استخوان هاي انسان ، مردم آنجا مي گويند اينها استخوان هاي زائران است که وقتي خبر مرگ امام رضاع را شنيدند، زندگي خود را در همين غار به پايان رساندند.برخي جهانگردان درباره قدمگاه هاي حضرت رضاع بحث کرده اند، از جمله بريکتو مي نويسد:
مشهورترين اين اثرها اثر قدمگاه است : «آخرين جايي که حضرت امام رضاع هنگام عزيمت از کربلا به توس توقف فرموده است ، در همين توس بود که حضرت بايد به شهادت برسد».
همين جهانگرد مي افزايد: «گذشته از آن ، در نيشابور در حرم امامزاده محروق به گفته صنيع الدوله سنگي هست که اثر پاي حضرت امام رضاع در آن برجاي مانده است و شگفت آن که مي گويد اين اثر 2بار کوچک تر از اثري است که در قدمگاه وجود دارد».
بن والو نيز مي نويسد: «از سوي ديگر، بنا به روايت محلي ، امام رضاع روي سنگ قدمگاه استراحت مي فرمود، سنگ به صدا درآمد و شکوه آغازيد که دچار عناصر گرديده و به حال خود رها شده است . امام براي اين که سنگ را مقدس گرداند، اثر پاهاي خود را در آن بر جاي گذاشت.»
هانري ماسه مي نويسد: «در همان شهر [مشهد] در محله چهارباغ سنگي هست که مي گويند اثر دست حضرت امام رضاع روي آن نقش بسته است . کوچه اي که اين سنگ در آنجا نصب شده است ، کوچه پنجه ناميده مي شود. آنجا شمع روشن مي کنند و براي بهبود مزاج دست و صورت خود را به آن مي مالند.»
خانيکوف ، جهانگرد روس از باورهاي مردم مي نويسد که در قدمگاه ميان مشهد و نيشابور، هنگامي که حضرت رضاع مي خواست وضو بگيرد، چشمه اي پديد آمد.

واقعه ضامن آهو

برخي جهانگردان درباره واقعه ضامن شدن حضرت رضاع نوشته اند. يکي از آنان چنين شرح داده است : «آهوان [از شهرستان فردوس] که نزديکي مشهد است ، بر اثر معجزه حضرت امام رضاع آهوان از شکارچيان نمي رمند. روزي حضرت امام رضاع به يک شکارچي برخورد که آهويي را اسير کرده بود. آهو به حضرت رضاع گفت : من 2تا بچه شيرخوار دارم . ضمانت من را نزد اين شکارچي بکنيد تا بتوانم پيش بچه هايم بروم . امام درخواست او را اجابت کرد و پيش شکارچي به انتظار آهو نشست تا همراه بچه هايش برگشت . شکارچي چون اين معجزه [کرامت] را مشاهده کرد، از شکار منصرف شد.»

خانه آخرت

تا حدود 60سال پيش زواري که به برخي بقعه هاي متبرکه مي رفتند، زيارت مي کردند و برمي گشتند، اتاقکي از سنگ در حدود 30*35*25 سانتي متر مي ساختند و روي آن را نيز با سنگ مي پوشاندند. ملاتي در آن به کار نمي بردند. اين را مردم خانه آخرت مي گفتند و بر اين باور بودند که با زيارت کردن آن بقعه رستگار شده اند و با ساختن آن اتاقک خانه اي در بهشت نصيبشان خواهد شد.
من نمونه چنين باوري را براي زيارتگاه خواجه آباد ثبت کرده ام . چند نفر از جهانگردان ساختن چنين اتاقکي را پيش از زيارت بارگاه حضرت رضاع شرح داده اند، به اين گونه:
«... همين طور است در نزديکي حرم حضرت معصومه (قم ) و نيز بر فراز تپه اي که گنبد حرم مطهر امام رضاع از آنجا به چشم مي خورد و مي درخشد، زائران در آنجا با چند تکه سنگ خانه کوچکي مي سازند که در عوض در بهشت خانه اي نصيبشان شود و به همين سبب اين بناي کوچک را خانه قيامت مي نامند.»
«... در گردنه سلام تپه سي (ترکي ، تپه سلام ) و پيش از رسيدن به مشهد، زائران «مسافرت خود را به اين گونه اعلام مي دارند که به اهرام بي شمار سنگريزه و تخته سنگ هايي که پيشينيان آنان بر جاي گذارده اند چند تکه سنگ مي افزايند.»

شفاي بيماران

دونالد سون ، سياح اروپايي که کتابش را در سال 1938م (1318خ) منتشر مي کند، مي نويسد: «مردم در آرزوي کار نيک ، بويژه بهبود بيماران ، امام رضاع را به ياري مي خواهند که امام آشتي جوي و آرامش طلب بوده است : «يا امام رضاي غريب !».
غريب ، براي اين که حضرت رضا در خراسان و دور از عربستان وفات کرده است ».
ادوارد براون ، يکي از جهانگردان درباره روضه خواني و سينه زني مي نويسد: «روضه خواني (که 20روز طول مي کشد) در خانه شخصي يا در ابنيه ديني (مسجد، تکيه ، حياط امامزاده ) انجام مي گيرد. اين روضه خواني نه تنها در دهه محرم ، بلکه در ماه صفر و روز شهادت حضرت علي ع و حضرت فاطمه س و حضرت رضاع نيز داير است».
وي در مبحث سينه زن ها، زنجيرزن ها و قمه زن ها مي نويسد: «سينه زن ها که از قديم به اين کار اشتغال دارند، پيراهن سياهي مي پوشند که سينه اش باز است و با آهنگ مخصوص به سينه خود مي کوبند. رئيس دسته سينه زني نوحه اي مي خواند و ديگران به او پاسخ مي دهند».
براون مي نويسد: «مثلا در بيست و هفتم صفر معروف ترين نوحه بدين سان آغاز مي شود (که رئيس دسته مي گفت:
دختر بدرالدجا
امشب دارد سه جا عزا
و ديگران دسته جمعي پاسخ مي دادند: «گاهي حسن ، گاهي حسين ، گاهي رضا!».
هانري ماسه درباره عيدي در روز عيد نوروز مي نويسد: «اشخاص بزرگ به بچه ها و زيردستان عيدي مي دهند و آن غالبا سکه هاي کوچک طلاست (که از طرف دولت ضرب شده است و اين عيدي ها را بعدا به فروش مي رسانند) يا سکه معمولي و سکه هايي که به مناسبت عيد، تمثال مبارک حضرت رضاع روي آن نقش بسته است».
گوبينو، وزيرمختار فرانسه که در سال هاي 1856 - 1859م (1273 - 1276ه.ق) در تهران بوده مي نويسد: «يکي از دوستان من در کوچه به زني برخورد که چادر و روبنده کاملا تازه او نشان مي داد از خانواده مرفهي است . زن با صداي اندوهگين از وي يک شاهي خواست . وقتي دوستم متذکر شد که تصور نمي کند او به يک شاهي نياز داشته باشد، زن پاسخ داد در واقع توانگر است و به اين چيزها نيازي ندارد، اما چون کودک بيماري دارد، ناگزير است که آن روز با پول احسان و صدقه زندگي کند و با اين فروتني رحمت خداوند را به سوي خود جلب نمايد».
«آش [يعني آش امام رضا] را در هواي آزاد مي پزند و بهتر است در گوشه کوچه اي پخته شود. رهگذران به ياري مي شتابند و در آتش مي دمند يا آش را به هم مي زنند، زيرا اين کار نيکي به شمار مي رود و ثواب دارد. (برخي از نويسندگان برآنند که امام رضاع را با زهر کشتند و بدين سان وي را سرور بيماران مي دانند مانند امام زين العابدين ع ».

گنبدنما

رسمي در ميان زوار بارگاه امام رضا (ع) بوده است که در سيستم کاروان رو، به محض مشاهده گنبد بارگاه آن حضرت انعامي به چارواداران مبلغي بدهند. البته اين چارواداران بوده اند که زوار را به پرداخت مبلغي به نام گنبدنما به آنان ناگزير مي کرده اند.هنگامي که بعدها زوار با اتوبوس به مشهد مي رفته اند، شاگرد شوفر با نمايان شدن گنبد بارگاه حضرت رضا(ع ) گنبدنما را تقاضا مي کرده است.
بريکتو در اين باره مي نويسد: «هنگامي که از دور حرم مطهر مشهد مشاهده مي شود، تشريفات رونما انجام مي گيرد. قاطرچي افسار اسب مرا گرفت تا بتوانم با کمال ادب گنبد مطهر را سلام گويم و بايد طبق مرسوم در مقابل زحمات قاطرچي يک تومان به او انعام بدهم.»
منبع:جام جم