شمس الدین محمد ، درخانواده ای آشنا به علوم ادب ، به سال 726 هجری قمری ، در شیراز به دنیا آمد ، جداو ، یا پدرش ، از موطن خود ( اصفهان یا تویسرکان ) ، در زمان اتابکان فارس به شیراز آمد و در آنجا ماند مادرش از مردم کازرون بود . مسکن حافط ، محله « شیادان » شیراز بود که این محله با محله ی « مورستان » در زمان کریم خان زند ، یکی شد و مجاور « درب شاهزاده » قرار دارد . حافظ قریب چهل سال در حوزه درس استادان آن زمان : « قوام الدین عبدالله » ، « مولانا بهاء الدین عبدالصمد بحرآبادی » ، « میر سید شریف علامه گرگانی » ، « مولانا شمس الدین عبدالله » و « قاضی عضدالدین عیجی » ، حضور یافت و به همین سبب ، در اغلب دانش های زمان خود تسلط پیدا کرد .
اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاء الدین نام داشته و در دوره سلطنت اتابکان فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرده است. شمس الدین از دوران طفولیت به مکتب و مدرسه روی آوردو آموخت سپری نمودن علوم و معلومات معمول زمان خویش به محضر علما و فضلای زادگاهش شتافت و از این بزرگان بویژه قوام الدین عبدا... بهره ها گرفت.
در خصوص سال دقیق ولادت او بین مورخین و حافظ شناسان اختلاف نظر وجود دارد . دکتر ذبیح الله صفا ولادت او را در ۷۲۷ ( تاریخ ادبیات ایران ) و دکتر قاسم غنی آن را در ۷۱۷ ( تاریخ عصر حافظ ) می دانند . برخی دیگر از محققین همانند علامه دهخدا بر اساس قطعه ای از حافظ ولادت او را قبل از این سال ها و حدود ۷۱۰ هجری قمری تخمین می زنند ( لغتنامه دهخدا ، مدخل حافظ). آنچه مسلم است ولادت او در اوایل قرن هشتم هجری قمری و بعد از ۷۱۰ واقع شده و به گمان غالب بین ۷۲۰ تا ۷۲۹ روی داده است .
سال وفات او به نظر اغلب مورخین و ادیبان ۷۹۲ هجری قمری است . ( از جمله در کتاب مجمل فصیحی نوشته فصیح خوافی ( متولد ۷۷۷ ه.ق. ) که معاصر حافظ بوده و همچنین نفحات الانس تالیف جامی ( متولد ۸۱۷ ه.ق. ) صراحتاً این تاریخ به عنوان سال وفات خواجه قید شده است ) . مولد او شیراز بوده و در همان شهر نیز وفات یافته است .
نزدیک به یک قرن پیش از تولّد او ( یعنی در سال ۶۳۸ هق - ۱۲۴۰ م ) محی الدّین عربی دیده از جهان فرو پوشیده بود ، و ۵۰ سال قبل از آن ( یعنی در سال ۶۷۲ هق - ۱۲۷۳ م ) مولانا جلال الدّین محمد بلخی ( رومی ) درگذشته بود .
بسیاری حافظ شیرازی را بزرگ ترین شاعر ایرانی تمام دوران ها می دانند . بیشتر اشعار حافظ غزل می باشد و بن مایه غالب غزلیات او عشق است .
دیوان حافظ که مشتمل بر حدود ۵۰۰ غزل ، چند قصیده ، دو مثنوی ، چندین قطعه ، و تعدادی رباعی است ، تا کنون بیش از چهارصد بار به اشکال و شیوه های گوناگون ، به زبان اصلی فارسی و دیگر زبان های جهان به چاپ رسیده است . شاید تعداد نسخه های خطّی ساده یا تذهیب گردیده آن در کتابخانه های ایران ، افغانستان ، هند ، پاکستان ، ترکیه ، و حتی کشور های غربی از هر دیوان فارسی دیگری بیشتر باشد .
حافظ به زبان عربی یعنی نگه دارنده و به کسی گفته می شود که بتواند قرآن را از حفظ بخواند .
همچون همه هنر های راستین و صادق ، شعر حافظ پرعمق ، چندوجه ، تعبیریاب ، و تبیین جوی است . او هیچ گاه ادعای کشف و غیب گویی نکرده ، ولی از آن جا که به ژرفی و با پرمعنایی زیسته است و چون سخن و شعر خود را از عشق و صدق تعلیم گرفته است ، کار بزرگ هنری او آینه دار طلعت و طینت فارسی زبانان گردیده است .
مرا تا عشق تعلیم سخن کرد |
حدیثم نکته هر محفلی بود |
مگو دیگر که حافظ نکته دان ست |
که ما دیدیم و محکم جاهلی بود |
حافظ را چیره دست ترین غزل سرای زبان فارسی دانسته اند موضوع غزل وصف معشوق ، می ، و مغازله است و غزل سرایی را باید هنری دانست ادبی ، که درخور سرود و غنا و ترانه پردازی است .
با آنکه حافظ غزل عارفانه مولانا و غزل عاشقانه سعدی را پیوند زده است ، نوآوری اصلی به سبب تک بیت های درخشان ، مستقل ، و خوش مضمون فراوانی ست که ایجاد کرده است . استقلالی که حافظ از این راه به غزل داده به میزان زیادی از ساختار سوره های قرآن تأثیر گرفته است ، که آن را انقلابی در آفرینش اینگونه شعر دانسته اند.
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ |
به قرآنی که اندر سینه داری |
نمونه ای از اشعار حافظ شیرازی
پیش از اینت بیش از این اندیشه ی عشّاق بود |
مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود |
یاد باد آن صحبت شب ها که با نوشین لبان |
بحث سرّ عشق و ذکر حلقه عشّاق بود |
پیش ازین کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند |
منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود |
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد |
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود |
حسن مهرویان مجلس گرچه دل می برد و دین |
بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود |
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد |
دفتر نسرین و گل رازینت اوراق بود |
رباعیات حافظ شیرازی
رباعیات چندی به حافظ نسبت داده شده است هر چند این رباعیات از ارزش ادبی والایی هم سنگ عزل های حافظ برخوردار نیستند اما در انتساب برخی از آن ها تردید زیادی وجود ندارد . دکتر پرویز ناتل خانلری در تصحیحی که از دیوان حافظ ارائه داده است . تعدادی از این رباعیات را آورده است که ده رباعی در چند نسخه مورد مطالعه خانلری بوده اند و بقیه فقط در یک نسخه ثبت شده اند . خانلری در باره رباعیات حافظ می نویسد : « هیچ یک از رباعیات منسوب به حافظ چه در لفظ و چه در معنی ارزش و اعتبار چندانی ندارد و بر قدر و شأن این غزلسرا نمی افزاید . »
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت |
و ز بستر عافیت برون خواهم خفت |
باور نکنی خیال خود را بفرست |
تا درنگرد که بی تو چون خواهم خفت |
هر دوست که دم زد از وفا دشمن شد |
هر پاک روی که بود تردامن شد |
گویند شب آبستن غیب است عجب |
چون مرد ندید از که آبستن شد |
حافظ و اشعار پیشینیان
یکی از باب های عمده در حافظ شناسی مطالعه کمی و کیفی میزان ، گستره ، مدل ، و ابعاد تأثیر پیشینیان و هم عصران بر هنر و سخن اوست . این نوع پژوهش را از دو دیدگاه عمده دنبال کرده اند : یکی از منظر استقلال ، یگانگی ، بی نظیری ، و منحصر به فرد بودن حافظ ، و اینکه در چه مواردی او اینگونه است . دوم از دیدگاه تشابهات و همانند ی های آشکار و نهانی که مابین اشعار حافظ و دیگران وجود دارد .
از نظر یکتا بودن ، هر چند حافظ قالب های شعری استادان پیش از خودش و شاعران معاصرش همچون خاقانی ، نظامی ، سنایی ، عطار ، مولوی ، عراقی ، سعدی ، امیر خسرو ، خواجوی کرمانی ، و سلمان ساوجی را پیش چشم داشته ، زبان شعری ، سبک و شیوه هنری ، و نیز اوج و والایی پیام ها و اندیشه های بیان گردیده با آن ها چنان بالا و ارفع است که او را نمی توان پیرو هیچ کس به حساب آورد .
کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب |
تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند |
از منظر تأثیر آثار دیگران بر حافظ و اشعارش ، پیش زمینه بسیاری از افکار ، مضامین ، صنایع و نازک خیالی های هنری و شعری حافظ در آثار پیشینیان او هم وجود دارد .
تأثیر حافظ بر شعر دوره های بعد
تبحر حافظ در سرودن غزل بوده و با ترکیب اسلوب و شیوه شعرای پیشین خود سبکی را بنیان نهاده که اگر چه پیرو سبک عراقی است اما با تمایز ویژه به نام خود او شهرت دارد . برخی از حافظ پژوهان شعر او را پایه گذار سبک هندی می دانند که ویژگی اصلی آن استقلال نسبی ابیات یک غزل است.
حافظ در جهان( سروده های شاعران بزرگ به حافظ)
گوته
گوته ، نبوغ برین ادب آلمانی ، « دیوان غربی – شرقی » خود را تحت تاثیر « دیوان حافظ » سرود ، و فصل دوم آن را با نام « حافظ نامه » به اشعاری در مدح حافظ اختصاص داد که از جمله ی آن ها می توان به دو شعر زیر اشاره کرد :
حافظا ، در غزل هایت می شنوم |
که شاعران را بزرگ داشته ای . |
بنگر که اینک پاسخی فراخورت می دهم : |
بزرگ اویی است که این سپاس به بزرگ داشت اوست . |
خود را با تو برابر گرفتن ، حافظا |
راستی که دیوانگی است ! |
کشتی یی پُر شتاب و خروشان |
به پهنه ی پُر موج دریا در می آید ، |
و مغرور و دلیر به دلِ خیزاب ها می زند . |
آن و دمی است که اقیانوس درهم اش بشکند . |
ولی این تخته بند پوده هم چنان به پیش می راند . |
در غزل های سبک خیز و تند آهنگِ تو |
خنکای سیال دریا است ، |
و فورانِ کوه وار آتش نیز . |
و گدازه ها مرا در خود غرق می کنند . |
با این همه خیالی نیز درونم را می آکند |
و شجاعت ام می بخشد . |
مگر نه آن که من نیز در سرزمین خورشید |
زیسته و عشق ورزیده ام ! |
نیچه
یکی دیگر از شاعران و فیلسوفان به نام آلمان ، نیچه ، نیز در دیوان « اندرز ها و حکمت ها » ، یکی از شعر های خود را با نام « به حافظ ( آوای نوشانوش ، پرسش یک آبنوش ) » به او تقدیم کرده است :
میخانه ای که تو برای خویش پی افکنده ای |
فراخ تر از هر خانه ای است |
جهان از سر کشیدن می یی |
که تو در اندرون آن می اندازی ، |
ناتوان است . |
پرنده ای ، که روزگاری ققنوس بود |
در ضیافت توست |
موشی که کوهی را بزاد |
خود گویا تویی |
تو همه ای ، تو هیچی |
میخانه ای ، می یی |
ققنوسی ، کوهی و موشی ، |
در خود فرو می روی ابدی ، |
از خود می پروازی ابدی ، |
رخشندگی همه ی ژرفا ها ، |
و مستی همه ی مستانی |
- تو و شراب ؟ |
شرح حافظ شیرازی
بنا به ماهیت و طبیعتش ، شعر حافظ شرح طلب است . این امر ، به هیچ وجه ناشی از دشواری یا دیریابی آن نیست ، بلکه ، در چند پهلویی ، پر معنایی ، و فرهنگ مندی شعر حافظ نشان دارد.
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد |
زیر هر نغمه که زد ، راه به جایی دارد |
همین ویژگی کم همانند ، و نیز عالم گیری و رواج بی مانند شعر اوست ، که از دیرباز شرح نویسان زیادی را برآن داشته است که بر دیوان اشعار حافظ شرح بنویسند . بیشتر شارحان حافظ از دو قلمرو بزرگ زبان و ادبیات فارسی ، یعنی شبه قاره هند و امپراتوری عثمانی ، به صورت زیر برخاسته اند .
فال حافظ شیرازی
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم |
نقشی به یاد خطّ تو بر آب میزدم |
چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ |
فالی به چشم و گوش درین باب میزدم |
ساقی به صوت این غزلم کاسه میگرفت |
میگفتم این سرود و می ناب میزدم |
خوش بود وقت حافظ و فالِ مراد و کام |
بر نام عمر و دولتِ احباب میزدم |
مشهور است که امروز در خانه هر ایرانی یک دیوان حافظ یافت می شود . ایرانیان طبق رسوم قدیمی خود در روز های عید ملی یا مذهبی نظیر نوروز بر سر سفره هفت سین ، و یا شب یلدا ، با کتاب حافظ فال می گیرند . برای این کار ، یک نفر از بزرگان خانواده یا کسی که بتواند شعر را به خوبی بخواند یا کسی که دیگران معتقدند به اصطلاح خوب فال می گیرد ابتدا نیت می کند ، یعنی در دل آرزویی می کند . سپس به طور تصادفی صفحه ای را از کتاب حافظ می گشاید و با صدای بلند شروع به خواندن می کند .
سپس می کوشد بنا به آرزوی خود بیتی را در شعر بیابد که مناسب باشد . اصطلاح خوب فال گرفتن در حالتی گفته می شود که شخصی چندین بار برای افراد مختلف فال بگیرد و هر بار برای نیت ها و آرزو های متفاوت پاسخی داشته باشد . کسانی که ایمان مذهبی داشته باشند هنگام فال گرفتن فاتحه ای می خوانند و سپس کتاب حافظ را می بوسند ، آنگاه با ذکر اورادی آن را می گشایند و فال خود را می خوانند .
برخی حافظ را لسان غیب می گویند یعنی کسی که از غیب سخن می گوید و بر اساس بیتی از شعر حافظ او معتقد است که کسی زبان غیب نیست :
ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان |
کدام محرم دل ره در این حرم دارد |
یکی از صنایع شعری ایهام است بدین معنی که از یک کلمه معانی متفاوتی برداشت می شود . ایهام در اشعار حافظ بصورت گسترده مورد استفاده قرار گرفته . همچنین از مهم ترین خصوصیات شعر حافظ این است که غزلیات او گستردگی مطالب ذکر شده در یک غزل می باشد بگونه ای که در یک غزل از موضوع های فراوانی حرف می زند . هر بیت شعر حافظ نیز بطور مستقل قابل تفسیر است . این خصوصیات شعر حافظ باعث شده که هر کس با هر نیتی دیوان حافظ را بگشاید و غزلی از آن بخواند در مورد نیت خود کلمه یا جمله ای در آن غزل می یابد و فرد فکر می کند که حافظ نیت او را خوانده و به وی جواب داده است . غافل از اینکه این خاصیت شعر حافظ است و در بقیه غزلیات او نیز کلمات یا جملاتی همخوان با نیت صاحب فال وجود دارد .
حافظ زمانی که درمانده می شود به فال روی می آورد :
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش |
زده ام فالی و فریاد رسی می آید |
افکار حافظ در غزلیاتش
روزگار حافظ روزگار زهد فروشی و ریاورزی است و حافظ سرسخت و بی باک به مبارزه با این مرض پرداخته . حافظ رندانه در هوای پلشت زمان خود جهانی آرمانی و انسانی آرمانی آفریده . آشنایی حافظ با ادبیات فارسی و عرب بر آشنایی او از دین اسلام که کتاب اصلی آن ( قرآن ) به زبان عربی است افزود و او را تبدیل به یک رند آزاد اندیش کرد به گونه ای که بخش زیادی از دیوان حافظ به مبارزه با ریاکاران اختصاص داده شده است :
فدای پیرهن چاک ماهرویان باد |
هزار جامه تقوا و خرقه پرهیز |
به کوی می فروشانش ز جامی بر نمی گیرند |
زهی سجاده تقوی که یک ساغر نمی ارزد |
او تعصبات را کنار گذاشته و فارغ از هر قید و بندی به مبارزه با کسانی برخاست که دین و قدرت خود را به عنوان سنگر و سلاحی برای تجاوز به حقوق دیگران مورد استفاده قرار می دادند . حافظ در این مبارزه به کسی رحم نمی کند شیخ ، مفتی ، قاضی و محتسب همه از کنایات و اشعار او آسیب می بینند .
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب |
چون نیک بنگری همه تزویر می کنند |
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی |
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را |
او باده نوشی را برتر از زهد فروشی ریاکاران می داند :
باده نوشی که دراو روی و ریایی نبود |
بهتراز زهد فروشی که در او روی و ریاست |
می خورکه صد گناه زاغیار در حجاب |
بهتر ز طاعتی که ز روی ریا کنند |
برخی حافظ را مانند نیچه و گوته فیلسوفی حساس به مسائل وجودی انسان می دانند که آزاد اندیش است و دروغ ستیز و خرافات ستیز .
واژه های کلیدی حافظ شیرازی در غزلیاتش
در دیوان حافظ کلمات و معانی دشوار فراوانی یافت می شود که هر یک نقش اساسی و عمده ای را در بیان و انتقال پیام ها و اندیشه های عمیق بر عهده دارد . به عنوان نقطه شروع برای آشکارایی و درک این مفاهیم باید با سیر ورود تدریجی آن ها در ادبیات عرفانی آغاز گردیده از قرن ششم و با آثار سنایی و عطار و دیگران آشنایی طلبید . از جمله مهم ترین آن ها میتوان به رند و صوفی و می اشاره داشت :
رند
شاید کلمه ای دشواریاب تر از رند در اشعار حافظ یافت نشود . کتب لغت آن را به عنوان زیرک ، بی باک ، لاابالی ، و منکر شرح می دهند ، ولی حافظ از همین کلمه بدمعنی ، واژه پربار و شگرفی آفریده است که شاید در دیگر فرهنگ ها و در زبان های کهن و نوین جهان معادلی نداشته باشد .
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست |
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی |
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست |
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی |
صوفی
حافظ همواره صوفی را به بدی یاد کرده ، و این به سبب ظاهر سازی و ریاکاری صوفیان زمان او بوده است . آنان به جای آن که به راستی مردان خدا باشند و روندگان راه حقیقت ، اغلب خرقه داران و پشمینه پوشانی بودند که بویی از عشق نابرده به تندخویی شهرت داشتند و پای از سرای طبیعت بیرون نمی نهادند .
درین صوفی و شان دَردی ندیدم |
که صافی باد عیش دُردنوشان |
نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد |
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد |
در برابر صوفی ، حافظ از عارف با نیکویی و احترام یادکرده ، و عارف را اغلب همان صوفی راستین با کردار و سیمایی رندانه دانسته است .
در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک |
جهدی کن و سرحلقۀ رندان جهان باش |
می
مگر که لاله بدانست بی وفایی دهر |
که تا بزاد و بشد جام می ز کف ننهاد |
آرامگاه حافظ در شمال شهر شیراز ، پایین تر از دروازه قرآن ، در یکی از قبرستان های معروف شیراز به نام خاک مصلی قرار دارد و مساحت آن ۱۹۱۱۶ متر مربع است . ۶۵ سال پس از درگذشت حافظ ، در سال ۸۵۶ هجری قمری ( برابر ۱۴۵۲ میلادی ) ، شمس الدین محمد یغمایی وزیر میرزا ابوالقاسم بابر گورکانی ( پسر میرزا بایسنغر نواده شاهرخ بن تیمور ) حاکم فارس ، برای اولین بار ساختمانی گنبدی شکل را بر فراز مقبره حافظ بنا کرد و در جلو این ساختمان ، حوض بزرگی ساخت که از آب رکن آباد پر می شد . این بنا یک بار در اوایل قرن یازدهم هجری و در زمان حکومت شاه عباس صفوی ، و دیگر بار ۳۵۰ سال پس از وفات حافظ به دستور نادرشاه افشار مرمت شد . در سال ۱۱۸۷ هجری قمری ، کریم خان زند بر مقبره حافظ ، بارگاهی به سبک بنا های خود ، شامل تالاری با چهار ستون سنگی یکپارچه و بلند و باغی بزرگ در جلو آن ساخت و بر مزارش سنگ مرمری نهاد که امروز نیز باقی است .
بعد از عمارتی که کریم خان زند بر مقبره حافظ ساخت در طول یکصد و شصت سال تعمیرات زیادی به وسیله اشخاص خیرخواه انجام گرفت تا آنکه در سال ۱۳۱۵ به کوشش شادروان علی اصغر حکمت بنای کنونی با بهره گیری از عناصر معماری روزگار کریم خان زند و یادمان های حافظیه توسط آندره گدار فرانسوی طراحی و اجرا شد . در کنار مزار حافظ عرفا و شعرای نامداری به خاک سپرده شده اند .
آرامگاه حافظ در منطقه حافظیه و در فضایی آکنده از عطر و زیبایی جان پرور گل های شیراز در هم آمیخته با شور اشعار خواجه واقع شده است . این مکان یکی از جاذبه های مهم توریستی هم به شمار می رود ، و در زبان عامیانه خود اهالی شیراز ، رفتن به حافظیه معادل با زیارت آرامگاه حافظ گردیده است . اصطلاح زیارت که بیشتر برای اماکن مقدسی نظیر کعبه و بارگاه حسین بن علی ، امام سوم شیعیان به کار می رود ، به خوبی نشان گر آن ست که حافظ چه چهره مقدسی نزد ایرانیان دارد . معتقدان به حافظ رفتن به آرامگاه او را با آداب و رسومی آیینی همراه می کنند ، از جمله با وضو به آنجا می روند ، و در کنار آرامگاه حافظ کفش خود را از پای بیرون می آورند که در فرهنگ مذهبی ایران نشانه احترام و قدسی بودن مکان است . آرامگاه حافظ هم چنین مکانی فرهنگی است . به عنوان مثال ، برنامه های مختلف شعر خوانی شاعران مشهور یا کنسرت خوانندگان بخصوص سبک موسیقی ایرانی و عرفانی در کنار آن برگزار می شود . حافظ شیرازی در شعری پیش بینی کرده است که مرقدش پس از او زیارت گاه خواهد شد :
بر سر تربت ما چون گذری ، همّت خواه |
که زیارت گه رندان جهان خواهد بود |
منبع:
بخش شعر و ادب سایت راسخون
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}