اهداف حضرت مهدي عليه السلام

منجي موعود از منظر نهج البلاغه(4)

«اللهم بلي لا تخلو الأرض من قائم لله بحجه؛ اما ظاهراً مشهوراً، و اما خائفاً مغموراً لئلا تبطل حجج الله و بيناته. و کم ذا و أين أولئک؟ اولئک - والله- الأقلون عدداً و الأعظمون عندالله قدراً، يحفظ الله بهم حججه و بيناته حتي يوعدها نظرآءهم و يزرعوها في قلوب أشباههم، هجم بهم العلم علي حقيقه البصيره و باشروا روح اليقين و استلانوا ما استعوره المترفون، و أنسوا بما استوحش منه الجاهلون و صحبوا الدنيا بأبدان أرواحها معلقه بالمحل الأعلي. اولئک خلفآء الله في أرضه، و الدعاه الي دينه. آه آه شوقاً الي رؤيتهم! انصرف يا کميل اذا شئت.»(1)

ترجمه:

«آري خداوندا! هيچ گاه زمين خالي نمي ماند از کسي که به دليل و حجت دين خدا را بر پا دارد، حال يا آشکار و مشهور يا ترسان و پنهان، تا حجت ها و دليل هاي روشن خدا باطل نشده و از بين نرود، اينان چه تعدادند و کجايند؟
به خدا سوگند! که شمار آنان اندک ولي نزد خدا منزلت و الا دارند و بسيار بزرگوارند (بزرگ مقدارند) که خدا به وسيله ي آنان حجت ها و نشانه هاي خود را حفظ مي کند تا به افرادي که همانندشان هستند بسپارد و در دل هاي آنان بکارد، آنان که علم و دانش را با نور حقيقت بيني برگرفتند و روح يقين را دريافته اند و آنچه خوش گذران ها دشوار شمارند، آسان و دلنشين گرفته و با آنچه نادانان هراس دارند، انس گرفته اند.
در دنيا با بدن هايي زندگي مي کنند که روح هايشان به جهان بالا پيوند خورده است، آنان جانشينان خدا در روي زمين و دعوت کنندگان به سوي دين خدايند، آه و افسوس، چه سخت شوق ديدارشان دارم! اي کميل هرگاه خواستي بازگرد.»
واژه ها: مغمور: غمر، پوشانيده، فرا گرفتن آب
استلان: نرم شمردن، نرم يافتن
مترف: به ناز و نعمت پرورده، ستم کار
استوعر: سخت و دشوار

توضيح و تفسير:

کميل بن زياد نخعي (2) مي گويد: اميرالمؤمنين علي عليه السلام دست مرا گرفت و به سوي بيرون شهر کوفه روان شد، وقتي به فضاي صحرا و طبيعت صاف رسيد، آهي عميق، سرد و پردرد کشيد و اين کلام سراسر حکمت و کرامت را بيان کرد.
علامه خويي رحمه الله مي نويسد: اين خلوت روحاني حضرت علي عليه السلام با کميل، ظاهراً شب هنگام انجام گرفته و بعد از جنگ صفين و اندوه عظيم علي عليه السلام که فتنه خوارج و سستي اهل کوفه آشکار گرديد، واقع شده است.(3)
امام عليه السلام ابتدا با يک هشدار و تذکر، سخن را آغاز و کميل را آماده ي دريافت و تحمل حقايق و معارف بلند مي نمايد، آن گاه همانند يک جامعه شناس بصير به صورت علمي و عالي، افراد جامعه را به سه دسته تقسيم مي کند:
1- عالم و دانشمند رباني
2- متعلم و دانشجوي راه سعادت و حقّ.
3- گروه عوام پشه منش که دستخوش باده بوده و سرگردانند، دنبال هر سر و صدايي مي روند و با وزش هر بادي حرکت مي کنند (فاقد زندگي هدفمند و عقلاني اند). سپس به ارزش دانش و مقام دانشمند و برتري عالمان بر ثروتمندان مي پردازد و در برتري علمي خود بر همگان، به سينه مبارکش اشاه نموده، مي فرمايد:
«ها ان هاهنا لعلماً جماً(4)؛ آگاه باش! به راستي که اينجا دانش ژرف و انبوهي انباشته...»
و خداوند علم و معالم حقّ را در تمام اعصار (اگر چه در گروهي قليل) نگه مي دارد و آنان حجت هاي خدايند، آشکار و شناخته شده در ميان مردم و يا ترسان و پنهان (مانند امام دوازدهم حضرت مهدي عليه السلام).
در اينجا حضرت علي عليه السلام به يکي از فلسفه هاي غيبت و پنهان بودن امام زمان عليه السلام که همان ترس از قتل و عدم ياران مخلص کافي و آمادگي نداشتن جامعه باشد، اشاره مي کند و روايات متعددي بر اين حقيقت دلالت دارد ( که خداوند آخرين رهبر و امام معصوم را براي نجات بشريت و تحقق عدالت جهاني و احياي احکام الهي، از نظرها پوشيده و پنهان داشته تا مانند يازده امام معصوم عليهم السلام که پيامبر اکرم معين فرموده بود، به شهادت نرسانند).
از جمله امام باقر عليه السلام مي فرمايد:
«ان للقائم غيبه قبل ظهوره. قلت: لم؟ قال: يخاف القتل(5)؛ مطمئناً براي قائم ما غيبتي است قبل از ظهورش. راوي مي پرسد: چرا و به چه علت؟ مي فرمايد: به خاطر ترس از قتل.»
و نيز در زيارت نامه آن حضرت مي خوانيم:
«السلام علي المهذب الخآئف(6)؛ سلام بر تو اي پاکيزه جان ترسان».
حال با توجه به اين که امام و حجت غايب، با اين ويژگي ها، تنها حجه بن الحسن المهدي عليه السلام مي باشد، به وضوح مي توان گفت بيان امام علي عليه السلام در رابطه با آن امام مخفي از نظر مي باشد.
و بر اين حقيقت که حضرت علي عليه السلام فرمود: « هيچ گاه زمين از حجت و خليفه الله خالي نمي ماند» روايت امام صادق عليه السلام نيز دلالت دارد که مي فرمايد:
«... و لم تخل منذ خلق الله آدم عليه السلام من حجه الله فيها؛ اما ظاهر مشهور أو غآئب مستور. و لا تخلوا الأرض الي أن تقوم الساعه من حجه(7)؛ از هنگامي که خداوند آدم عليه السلام را آفريد، زمين از حجت خدا خالي نمانده، خواه آشکار و مشهور باشد يا پنهان و پوشيده از چشم ها، و خالي نبودن زمين از حجت و انسان کامل ادامه خواهد داشت تا زمان قيامت و برپا شدن رستاخيز.»
و نيز از حضرت مهدي عليه السلام نقل شده است که فرمود: «زمين هيچ گاه از حجت خالي نمي باشد، حال آن حجت، يا آشکار و يا پنهان است.»(8)
ابن ابي الحديد (دانشمند مشهور اهل تسنن) مي گويد:
«اين کلام علي عليه السلام ناظر به مذهب اماميه و شيعه مي باشد.(9) (يعني اعتقاد به وجود امام در هر عصر و زمان).»
و ابن ميثم نيز مي نويسد:
«سخن آن حضرت بيانگر همان نظر شيعه است که وجود امام در هر زمان بين مردم، مقتضاي حکمت الهي بوده و چندان که تکليف باقي است، وجود امام نيز واجب و لازم مي باشد، حال ظاهر و آشکار يا غايب(10) (مانند وجود خورشيد که براي عالم تکوين و طبيعت ضرورت دارد). و اکنون که همه ي امامان شيعه از دنيا رفته اند، تنها حجه الله و خليفه الله در جهان، حجه بن الحسن العسکري عليه السلام است.»
آن گاه حضرت علي عليه السلام در بيان هدف و نقش محوري حجت هاي الهي در زمين مي فرمايد:
« تا نشانه هاي خداوندي (آثار نبوت، احکام دين، علم، معرفت و عبوديت راستين) از بين نرود و ارزش هاي الهي و انساني، اسوه ها و الگوهاي فضيلت و هدايت بماند؛ يعني در وجود آن انسان کامل و به برکت او، نور علم و حقّ در جهان ظلماني جهل و ماديت، جلوه گر باشد و بشريت هدايت شود.»
حال اينان چه تعدادند و کجايند؟ امام عليه السلام به جاي بيان کميت و تعداد و مکان آن ها، به پاسخ بلندي اشاره مي کند و مي فرمايد:
«به خدا سوگند! اينان در شمارش و از حيث کمي اندکند،(11) ليکن از نظر کيفي، والاترين و برترين قدر و منزلت را در پيشگاه پروردگار دارند.»
و در وصف و ويژگي امامان و پيشوايان معصوم عليهم السلام مي فرمايد:
الف) اينان؛ حافظان بينات و آثار الهي هستند ( با بيان دين خدا و اجراي دستورات او و نشر احکام و دفع بدعت ها و تحريف ها و...).
ب) معارف و حقايق خداوندي را به افرادي همانند خودشان (از نظر علم و فضيلت و عصمت) مي سپارند.
ج) به حقيقت بينايي رسيده و روح يقين را درک کرده اند (به مقام عصمت رسيده اند و علم آنان لدني و حضوري و خدادادي است نه مدرسه اي).
د) در برابر سختي ها و سنگلاخ هاي زندگي صابر و با استقامتند، دلبستگي و وابستگي به دنياي مادي نداشته، پيوسته جوياي خوشنودي خدايند.
ه) به آنچه نادانان از آن مي ترسند، انس دارند و خو گرفته اند ( با تنهايي، ساده زيستي، زهد و قناعت، به خاطر لذت يقين و شيريني عرفان خدايي).
و) پيکر و بدن هايشان در دنياست ولي روح و جانشان به بلنداي عالم نور مرتبط و تعلق دارد و چون وصول به حق يافته و دلباخته ي خدايند همه چيز در ديدشان ناچيز و کوچک مي نمايد و هم صحبت با ملائک و ملأ اعلي هستند.
به راستي چون اين اوصاف و لياقت ها را دارند،
و به فرموده ي آن حضرت در خطبه ي متقين:
«عظم الخالق في أنفسهم فصغر ما دونه في أعينهم(12)؛ آفريدگار در روح و جانشان بزرگ جلوه کرده، لذا غير او در نظرشان کوچک است.»
اينانند خليفه و جانشينان خدا در روي زمين، پس دعوت نمودن به دين خدا و راه حق و سعادت را شايسته اند.
آه، آه، چه بسيار مشتاق و آرزومند ديدارشان هستم، آري اشتياق امام علي عليه السلام بيانگر رابطه ي روحي و سنخيت با آنان مي باشد که «الجنس مع الجنس يميلوا»، نوريان مر نوريان را طالبند.
بديهي است اين شايستگي ها جز در امامان معصوم و منصوب خدا ( که در کلام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و ... آمده) که اخرين آنان حضرت مهدي عليه السلام است وجود نداشته و کلام امام علي عليه السلام ناظر به اين حقيقت است؛ خصوصاً با تعبير «خليفه الله» که به انبيا و ائمه عليهم السلام اطلاق مي شود و اظهار شدت اشتياق ديدار آنان.
در پايان با نهايت ادب و احترام و اختيار (نه امر و الزام) نسبت به مصاحب خود مي فرمايد: «اي کميل! هرگاه خواستي بازگرد».
به قول شارحين نهج البلاغه، اين حکمت، يکي از فصيح ترين بياناتي است که از اميرالمؤمنين و امير کلام عليه السلام نقل شده است.

پی نوشت:

1- نهج البلاغه: حکمت 139.
2- کميل از اهالي يمن و از اصحاب بزرگوار و خواص ياران و صاحب سرّ و راز امام علي عليه السلام بود. دعاي معروف کميل را حضرت به او آموخت و اين مصاحبت عرفاني را (به نقل شيعه و سني) با او داشته است. سرانجام طبق پيشگويي علي عليه السلام در مسير مکتب شيعي، حجاج او را به شهادت رساند.
3-منهاج البراعه: ج21، ص221.
4- نهج البلاغه: حکمت، 139.
5- منتخب الأثر: ص269؛ اصول کافي: ج1، ص337؛ مکيال المکارم؛ ص155؛ بحارالانوار: ج52، ص157.
6- مصابيح الجنان، ص468.
7- منتخب الأثر: ص271.
8- اصول کافي: ج1، ص178و 525؛ کمال الدين و تمام النعمه: ص511.
9- شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد: ج18، ص351.
10- شرح نهج البلاغه، کمال الدين ميثم بن علي بن ميثم بحراني: ج5، ص326.
11- در رابطه با اصل امامت و ضرورت وجود مستمر امام معصوم در عالم و بيان شؤون متعدد او (رهبري ديني، سياسي، اجتماعي، ولايت تکويني و تشريعي و خليفه الله بودنش و...) رجوع کنيد به: فصلنامه انتظار: ج11، ص118 و اصول کافي: ج1، ص527 و عيون اخبار الرضا: ج1، ص65 و فرهنگ نامه مهدويت: ص27و50.
12- نهج البلاغه، خطبه ي 193.

منبع: کتاب منجي موعود از منظر نهج البلاغه