خالقان تنوع
برگردان: حمیدرضا و آرزو افلاطونی
دفاتر طبقه بندی شدهی تلفن، واقعیتی بزرگ را در مورد شهر به ما میگویند: تعداد فراوان بخشهای سازنده یک شهر و تنوع عظیم آن. تنوع برای شهرهای بزرگ طبیعی است.
جیمز باسول (1) در سال 1791 نوشت: "من اغلب خود را با تفکر دربارهی اینکه لندن برای مردم گوناگون چه مکان متفاوتی است، سرگرم میکنم. کوتاه نظرانی که با ملاحظات مربوط به فعالیت ویژهی خود پیمان بستهاند، آنجا را تنها به واسطهی آن میبینند... . اما انسان متفکر [در تلاش خود] برای شناخت کلی زندگی انسانی با همهی تنوع آن، [به گونهای] با آن درگیر میشود که گویی مشاهده و تعمق درباره آن را پایانی نیست."
باسول نه تنها تعریف خوبی از شهرها ارائه داده است بلکه انگشت بر یکی از مشکلات اصلی برخورد با آن نهاده است. افتادن در دام مشاهدهی کاربریهای یک شهر، در طبقه بندیهای جداگانه آسان است. در حقیقت تحلیل کاربری شهرها، به صورت یک تاکتیک مرسوم در برنامهریزی درآمده است. یافتههای مربوط به طبقه بندی کاربریهای مختلف، پس از آن در "تصاویر سراسری وسیع " کنار هم گذاشته میشوند.
تصاویر سراسری حاصل از این روشها، همان اندازه مفیدند که تصویر فیلی که نابینایان پس از لمس فیل و کنار هم گذاشتن یافتههای خود آن را سرهم بندی میکنند، میتواند مفید باشد. فیل بی توجه به این تصور که او یک برگ، یک مار، یک دیوار، تنهی درخت و یک طناب است که به نحوی سرهم بندی شدهاند، به حرکت خود ادامه میداد. شهرهای مصنوع ما، از کمترین دفاع در برابر یاوههای رسمی برخوردارند.
برای درک شهرها مسلماً باید به ترکیب یا مخلوطی از کاربریها و نه کاربریهای جدا از هم به مثابه پدیدهای اصلی، برخورد کنیم. قبلاً هم اهمیت این امر را در مورد پارکهای محلی دیدهایم. پارکها را میتوان به سادگی - بسیار به سادگی، همچون پدیدهای برای خود دید و برحسب کافی یا ناکافی بودن مثلاً نسبت آکر به هر هزار نفر جمعیت، توصیف کرد. چنین دیدگاهی میتواند در مورد روشهای برنامه ریزان چیزی به ما بگوید اما هیچ چیز مفیدی دربارهی رفتار با ارزش پارکهای محلی به ما نخواهد گفت.
یک اختلاط کاربری، (2) اگر قرار است از پیچیدگی کافی برای حفظ امنیت شهر، ارتباط عمومی و کاربری متعامل (3) برخوردار باشد، نیاز به اجزای بسیار متنوع دارد. بنابراین اولین سوال - و به نظر من تا اینجا مهمترین سوال - دربارهی برنامه ریزی شهرها این است: شهرها چگونه میتوانند برای حفظ مدنیت خود در قلمروهای کافی، اختلاط کافی - تنوع کافی - بین کاربریها بیافرینند؟
سرزنش مصیبت بزرگ یکنواختی و درک چرایی مخرب بودن آن برای زندگی شهری بسیار خوب است، اما ما را به جایی نمیرساند. مشکل آن خیابان با پارک زیبای پیاده راهیاش در بالتیمور در نظر بگیرید. دوست من خانم کاستریتسکی در استدلال خود مبنی بر آن که خیابان برای آسایش استفاده کنندگان خود محتاج تجارت است، محقّ است. همانگونه که میتوان حدس زد فقدان آسایش و زندگی عمومی خیابان در اینجا تنها دو پیامد جانبی، از پیامدهای یکنواختی مسکونیاند. خطر جای دیگری است. ترس از خیابان پس از تاریکی. برخی مردم پس از وقوع دو جنایت کثیف در روشنی روز از تنها ماندن در خانههای خود در طول روز، میترسند. به علاوه آن مکان فاقد حق انتخاب تجاری و همچنین هرگونه علائق فرهنگی است. فاجعه باری یکنواختی را به خوبی میتوان دید.
اما از گفتن اینها چه سودی میبریم؟ تنوع از دست رفته، آسایش، علاقه و سرزندگی به علت نیاز ناحیه به آنها بیرون نمیزنند. برای مثال هر کس که این جا یک کسب و کار خرده فروشی را آغاز کند، احمق است. او نمیتواند معاش خود را تأمین کند. این امید که زندگی سرزندهی شهری میتواند به نحوی در این جا فوران کند، خیالبافی است. مکان از نظر اقتصادی یک بیابان است.
اگرچه باور آن دشوار است، حقیقت این است که با نگریستن به نواحی دلمرده و یکنواخت خاکستری، پروژههای خانه سازی یا مراکز مدنی در مییابیم که شهرهای بزرگ خالقان طبیعی تنوع و گرم خانههای (4) پرکار هر نوعی از کسب و کار و ایدههای جدیدند.
مطالعات اساسی در مورد تنوع و اندازهی کسب و کارهای شهری، به خصوص بررسیهایی که ریموندورنون (5) نویسندهی کتاب آناتومی یک متروپولیس (6) و پی. سارگنت فلورانس (7) که تائیر شهرها را بر تولید صنعتی در آمریکا و انگلستان مطالعه کرده است، تبدیل به بررسیهایی در مورد تولید صنعتی شدهاند.
مشخص است که هر چه شهری بزرگتر باشد، تنوع تولیدات صنعتی همچنین تعداد و نسبت تولیدکنندگان خرد آن، بیشتر است. دلیل آن، به طور خلاصه این است که کسب و کارهای بزرگ از خود کفایی بیشتری در مقایسه با کسب و کارهای کوچکتر برخوردارند و میتوانند بسیاری از مهارتها و تجهیزاتی را که به آن نیاز دارند در خود جای داده، [تولیدات خود را] انبار کنند و به بازار وسیعتری که میتوانند در هر جایی به دنبال آن باشند، بفروشند. آنها نیازی به بودن در شهر ندارند. اگرچه گاهی بودن در آن برای آنها مزیتی است، اغلب نبودن در شهر از مزیت بیشتری برخوردار است. اما برای تولیدکنندگان کوچک همه چیز بر عکس است. نوعاً آنها باید به کالاهای متنوع و مهارتهای فراوانی خارج از خود متصل باشند و به بازار محدودی، هر کجا که موجود باشد، خدمت کنند و به تغییرات سریع آن حساسیت نشان دهند. بدون شهرها [این گونه کار و کسبهای خرد] بسادگی وجود نخواهند داشت. آنها با اتکای به تنوع عظیم سایر کسب و کارهای شهر، میتوانند به تنوع بیشتر بیفزایند. این نکته مهم را باید به خاطر داشت. تنوع شهری، تنوع بیشتر را اجازه داده و آن را بر میانگیزد.
موقعیت، برای بسیاری از فعالیتهای دیگر به غیر از تولید نیز، همانند است. برای مثال، شرکت بیمهی عمر همگانی کانتیکات (8) تنها به برکت ساخت یک فروشگاه بزرگ، یک سالن زیبایی، یک سالن بولینگ، یک کافه تریا، یک تئاتر و فضاهای ورزشی بسیار متنوع علاوه بر فضاهای کار و استراحت و درمانگاه معمول، توانست ستاد جدید مرکزی خود را در حومه اطراف هارتفورد (9) بنا کند. این تجهیزات غالب مواقع کم بازده و بدون استفادهاند. نیاز به یارانه دارند؛ نه به علت آن که از جمله فعالیتهای لزوماً هزینه برند، بلکه چون استفاده از آنها بسیار محدود است. با این همه در رقابت برای نیروی کار و نگهداری آن، ضروری فرض میشوند. یک شرکت بزرگ میتواند چنین تجملهای ذاتاً کم بازدهی را جذب کرده و آنها را در برابر مزایایی که به دنبال آن است متعادل کند. اما شرکتهای کوچک قادر به انجام چنین کارهایی نیستند. اگر آنها مایل به رقابت برای یک نیروی کار برابر یا بهترند باید در یک شهر سرزنده قرار داشته باشند، تا کارکنان آنها بتوانند طیف آسایشها و انتخابهای دارای یارانهای را که میخواهند و یا نیاز دارند، از آن بدست آورند. در واقع یکی از دلایل این که خروج با بوق و کرنای شرکتها و ادارات بزرگ از شهرها، پس از جنگ عمدتاً در حد حرف باقی ماند، این است که تفاوتهای هزینه زمین و فضاهای حومهی شهر، نوعاً بوسیله میزان فضای بیشتری که هر کارگر برای تجهیزاتی که در شهرها نیازی به تهیهی آن برای فرد فرد کارگران نیست و مورد حمایت هیچ جوخهی کارگری یا مشتریان نیز نمیباشد - لازم دارد، از بین رفته است. دلیل دیگر باقی ماندن اینگونه کسب و کارها در شهرها، همراه با بنگاههای کوچک، آن است که بسیاری از کارکنان آنها به خصوص متخصصان نیاز به تماس نزدیک و چهره به چهره با مردم خارج از بنگاه - از جمله مردم بنگاههای کوچک - دارند.
منافعی که شهرها به کوچکی (10) عرضه میدارند همان است که در مورد تجارت خرده فروشی، تجهیزات فرهنگی و تفریحی به آنها اشاره شد. این بدین علت است که جمعیت شهرها آن قدر بزرگ است که بتواند از طیف گستردهای از تنوع و انتخاب در امور حمایت کند. دوباره در مییابیم که " بزرگی" (11) در سکونتگاههای کوچکتر از همه مزایا برخوردار است. برای مثال شهرکها و حومهها، خانههای طبیعی سوپرمارکتهای عظیماند و بقالیها کمتر سر راه آنها سبز میشوند. همانگونه که مسکن طبیعی سینماهای استاندارد و درایواین سینماها و کمتر از آن تئاترها هستند. [آنجا به سادگی]، مردم کافی برای حمایت از تنوع بیشتر وجود ندارد، اگر چه ممکن است مردمی (اگرچه اندک) در صورت وجود [چنین فضاهایی] به آن نزدیک شوند. با این همه شهرها خانههای طبیعی سوپر مارکتها و سینماهای استاندارد، به علاوهی اغذیه فروشیها، شیرینی فروشیها، بقالیهای خارجی، سینماهای هنری و همه آنچه که میتوانند با هم همزیستی داشته باشند، هستند، آن هم به صورت استاندارد با غیرعادی؛ بزرگ با کوچک. هر کجا که بخشهای سرزنده و مردمی شهرها یافت میشوند کوچک فزونتر از بزرگ است. (12) مانند تولید کنندگان کوچک، این کسب و کارهای کوچک نیز نمیتوانند در غیاب شهرها، در جای دیگری به حیات خود ادامه دهند.
خلق تنوع در شهرها بر این واقعیت استوار است که در شهرها مردمی با سلیقهها، مهارتها، نیازها و عرضههای (13) بسیار گوناگون، مانند زنبوران یک کندو، در کنار یکدیگر زندگی میکنند.حتی کارهای بسیار استاندارد اما کوچک و تک فروشندهای مانند فروشگاههای ابزار، دراگ استورها، آب نبات فروشیها و بارها که توسط صاحبان خود اداره میشوند، میتوانند در بخشهای سرزندهی شهرها در تعداد رونق داشته باشند و دارند؛ زیرا مردم کافی برای حمایت از حضور آنها در وقفههای کوتاه و مناسب وجود دارد. این کیفیت شخصی و مناسب محله به نوبهی خود بخش بزرگ موجودی این کسب و کارها در تجارتند و هنگامی که در وقفههای نزدیک و مناسب مورد حمایت قرار نگیرند، این مزیّت را از دست خواهند داد. در یک قلمرو جغرافیایی مفروض نیمی از مردم از این گونه کسب و کارها در فاصلهای دو برابر، حمایت نخواهند کرد. هنگامی که نامناسبی فاصله وارد عمل شود، "کوچک"، "شخصی" و متنوع نیز بر باد میروند.
همان گونه که از یک منطقهی روستایی (14) به یک منطقهی شهری تبدیل شدهایم، کسب و کارهای تجاری، نه فقط از نظر مطلق، که به لحاظ نسبت نیز افزون شدهاند. در 1900، 21 شغل غیر کشاورزی برای هر 1000 نفر در کل جمعیت ایالات متحده آمریکا وجود داشت. در 1959 با وجود رشد فراوان کسب و کارهای غول آسا در این فاصله، 26/5 شغل مستقل غیر کشاورزی برای هر 1000 نفر جمعیت وجود داشت. با گسترش شهرنشینی، (15) "بزرگ" بزرگتر میشود، اما " کوچک" متعدد میشود.
مسلماً " کوچکی" و تنوع مترادف نیستند. تنوع کسب و کارهای شهر شامل همه اندازههای گوناگون میشود اما تنوع بیشتر به معنای نسبت بالای عناصر خرد است. یک صحنهی شهری عمدتاً به فضیلت مجموعهی فراوان عناصر خرد خود، سرزنده است.
نه اینکه به هیچ معنی، تنوع پر اهمیت برای مناطق شهری به کسب و کارهای سودآور و تجارت خرد محدود شود و چنین به نظر آید که من تأکید بی موردی بر روی تجارت خرد دارم. چنین نمیاندیشم؛ اگر چه [معتقدم] تنوع تجاری به خودی خود از نظر اقتصادی و اجتماعی برای شهرها بسیار با اهمیت است. غالب استفادههای تنوع مستقیم یا غیرمستقیم به حضور غنی، مناسب و متنوع تجارت شهر بستگی دارند. اما بیش از اینها، هر جا که منطقهای شهری با تنوع بارور و غنی در تجارت را مییابیم، در خواهیم یافت که شامل انواع بسیار دیگری از تنوع شامل فرصتهای متنوع فرهنگی، تنوع صحنهها و تنوع بسیار در جمعیت و استفاده کنندگان دیگر خود نیز هست. این تصادفی نیست. شرایط فیزیکی و اقتصادی که تنوع تجاری را میآفریند، بسیار به تولید یا حضور سایر انواع تنوع شهری مرتبط است.
اگر چه شهرها را میتوان به طور طبیعی خالقان اقتصادی تنوع و گرم خانههای اقتصادی ذاتی برای کسب و کارهای نو دانست، اما به آن معنا نیست که شهرها به صورتی خودبه خودی، تنها با حضور خود تنوع را میآفرینند. آنها با تشکیل ذخایر اقتصادی کارا و متنوع از کاربریها، تنوع را خلق میکنند و هرگاه در تشکیل چنین ذخایری از کاربری شکست بخورند در خلق تنوع، اندکی بهتر از (اگر نگوییم هیچ) سکونتگاههای کوچکاند. نیاز اجتماعی شهرها برخلاف سکونتگاههای کوچک به تنوع، در این حقیقت تفاوتی ایجاد نمیکند. با توجه به مقصود ما تکان دهندهترین واقعیتی که در این جا باید به آن اشاره کرد، ناموزونی فوق العاده در تنوع خلق شدهی شهرها است.
از یک سو، برای مثال، مردمی که در نورتاند بوستون یا ایست ساید سفلی نیویورک یا تلگراف هیل- نورت بیچ سن فرانسیسکو کار و زندگی میکنند، میتوانند از میزان قابل توجهی از تنوع و حیات بهره گیرند و لذت ببرند. بازدیدکنندگان آنها کمک عظیمی میکنند. اما بازدیدکنندگان اساس تنوع در نواحیای مانند آنها را خلق نمیکنند. همچنان که منابع مالی تنوع و کارایی اقتصادی را که گاه بسیار غیره منتظره در شهرهای بزرگ پراکندهاند، فراهم نمیکنند. بازدیدکنندگان سرزندگی و شادابی را در هر جا بو میکشند، برای سهیم شدن در آن میآیند و از این راه از آن حمایت میکنند.
در سر دیگر این افراط، مردم سکونتگاههای شهری عظیم وجود دارند که حضور آنها خالق چیزی مگر رکود و در نهایت نارضایتی فاجعه بار از فضا نیست. این بدین معنی نیست که آنها مردمی از گونهای دیگر، تیره کننده و قدرنشناس شادابی و تنوعاند. اغلب اوقات آنها فوجی جست و جو گرند که تلاش دارند تا این خصایص را در جایی، هرجا که باشد، بیابند. به بیان دیگر، چیزی در منطقهی آنها نادرست است. منطقه در قدرت بخشیدن به توان مردم برای کنش متقابل اقتصادی و کمک به تشکیل ذخایر (16) کارای کاربری، از چیزی بی بهره است.
به ظاهر در تعداد مردم یک شهر که تواناییهایشان به مثابه جمعیت شهری به هدر میرود، محدودیتی وجود ندارد برای مثال برانکس (17) را که، یک حوزه از نیویورک است و حدود یک و نیم میلیون جمعیت دارد، در نظر بگیرید. برانکس به طرز غمانگیزی از نظر حیات شهری، تنوع و جاذبه، نا بسنده است. بدون شک آن جا هم ساکنان صادق خود را دارد که اغلب اگر چه نه به تعداد کافی، به شادابی اندک زندگی خیابانی در اینجا و آنجای "محلهی قدیمی" چسبیدهاند.
یک و نیم میلیون نفر مردم برانکس نتوانستهاند در مورد مسئلهی سادهای از آسایش و تنوع شهر مانند رستورانهای جالب، دست به کاری بزنند. کیت سیمون (18) نویسندهی راهنمایی در مورد "مکانها و تفریحات نیویورک" صدها رستوران و سایر نهادهای تجاری را به خصوص در بخشهای نامنتظر و دور افتاده شهر توصیف میکند. او فخرفروشی نیست و دوست دارد خوانندگان خود را محترمانه با اکتشافاتی که گران نیستند، خوشحال کند. اما با وجود تلاش سخت خانم سیمون، او ناچار است سکونتگاه بزرگ برانکس را همچون انتخابی آبکی به هر قیمتی رها کند. بعد از تقدیر از دو جاذبه پرصلابت متروپولیتن در آن حوزه، یعنی باغ وحش و باغ گیاه شناسی، وی به سختی قادر است محلی را برای خوردن غذا در خارج از باغ وحش توصیه کند. او تنها امکان پیشنهادی خود را با این توجیه همراه میکند: " محله به طریقی غم انگیز بایر است و رستوران نیازمند اندکی مرمت (19) است. اما بهتر است بدانیم... بهترین شیوه مداوا در برانکس آن است که همه دور شما حلقه بزنند."
خوب، برانکس این گونه است و بسیار بد است که این گونه است. بد برای مردمی که اکنون آن جا زندگی میکنند؛ بد برای مردمی که در آینده به علت فقدان امکان انتخاب اقتصادی خود آنجا را به ارث خواهند برد و بسیار بد برای کل شهر.
اگر برانکس اتلاف تاسف انگیز تواناییهای شهر است؛ که هست، آنگاه به واقعیت اسف انگیزی که تنوع کم و انتخاب اندک شهری ممکن است برای شهر به مثابه کل و همهی نواحی متروپلیتن به وجود آورد، توجه کنید. همهی ناحیهی شهری دیترویت (20) از نظر حیات و تنوع به همان ضعیفی برانکس است. آن جا حلقههای شکست خورده از کمربندهای خاکستری روی هم افزوده میشود. حتی مرکز شهر دیترویت نمیتواند مقدار قابل توجهی تنوع خلق کند. آن جا یکنواخت و دلمرده است و ساعت هفت بعدازظهر همچون بیابانی خالی است.
تا زمانی که ما را به این باور که تنوع شهری نشانگر تصادف و هرج و مرج است قانع کردهاند، خلق غیر عادی آن به نظر، بیانگر یک افسانه است.
با این همه کشف شرایطی که به خلق تنوع شهری منجر میشوند از طریق مشاهدهی مکانهایی که تنوع در آنجا رونق دارد و بررسی دلایل اقتصادی آن، بسیار ساده است. اگر چه، نتایج به دست آمده پیچیده و اجزای تولید کنندهی آن به شدت متفاوتند، با این همه این پیچیدگیها بر پایهی روابط قابل لمس اقتصادی قرار گرفتهاند که در اساس بسیار سادهتر از مخلوطهای پیچیده شهری، که آنها را ممکن میکند.
برای خلق تنوع بارور در خیابانها و مناطق شهری چهار شرط ضروریست:
1- منطقه و هر تعداد از بخشهای درونی ممکن آن باید در خدمت بیش از یک و ترجیحاً بیش از دو کارکرد اصلی (21) باشند. این، حضور مردمی را که بر اساس برنامههای گوناگون [از ساختمانها] خارج شده و با اهداف گوناگونی در آن مکان حاضر میشوند، تضمین میکند. مردمی که قادر به استفادهی مشترک از تجهیزات و تسهیلات بسیارند.
2- غالب بلوکها باید کوتاه باشند، این گونه، خیابانها و فرصتهایی که در کنجها (22) قرار میگیرند، تناوب پیدا میکنند
3- منطقه باید ترکیبی از ساختمانهایی با سن و شرایط متفاوت باشد، که نسبت خوبی از ساختمانهای قدیمی را شامل شود. این گونه، حاصل اقتصادی تولید شد، آنها متفاوت خواهد بود. این ترکیب باید بخوبی به هم پیوسته باشد.
4- تراکم فشرده کافی مردم صرف نظر از علت حضورشان، باید وجود داشته باشد. این شامل تراکم فشردهی مردمی که ساکن آن جا هستند نیز میشود.
ضرورت این چهار شرط مهمترین تأکید این مقاله است. ترکیب این شروط، ذخایر کارای اقتصادی کاربریها را ایجاد میکنند. اما همهی مناطق شهر، با داشتن این چهار شرط، تنوع برابر با یکدیگر را تولید نمیکنند. تواناییهای مناطق مختلف به دلایل بسیار با هم متفاوتاند؛ اما یک منطقهی شهری با توسعهی این چهار شرط (یا براورد عالی از توسعهی کامل خود آن گونه که در زندگی واقعی قابل اداره است)، میتواند بهترین تواناییهای خود را، هر چه که باشند، تشخیص دهد. موانع سر راه زدوده خواهند شد. طیف [حاصل] ممکن است به پیکرتراشی آفریقایی، مدرسهی هنر، یا چایخانههای رومانیایی منجر نشود، اما به امکاناتی مانند بقالیها، مدارس سفالگری، سینماها، آب نبات فروشیها، گل فروشیها، نمایشهای هنری، باشگاههای مهاجران، مغازههای ابزارفروشی، غذاخوریها یا هر چیز دیگر برخوردار از بهترین فرصتها کشیده خواهد شد. همراه با آنها زندگی شهر نیز از بهترین امکانات خود، بهرهمند خواهد شد.
پینوشتها:
1 - James Boswell
(نویسنده اسکاتلندی 1795-1740-م)
2 - Mixture of Uses
3- Cross Use
4 - Incubators
5 - Raymond Vernon
6 - Anatomy of a Metropolis
7- P. Sargant Florence
8- Connecticut General Life Insurance Company
9-Hartford
10 - Smallness
11 - Bigness
12- این تمایل لااقل در تجارت خرد رشد داشته است. ریچارد نلسون (Richard Nelson)، تحلیلگر املاک شیکاگو که روند بعد از جنگ در فروشهای خرد را در بیست مرکز شهر آزموده. دریافته است که فروشگاههای بزرگ نوعاً ورشکست شده، فروشگاههای زنجیرهای در حد تراز قرار گرفته، فروشگاههای کوچک متنوع شهری خارج از شهرها وجود ندارد اما برای " بزرگ "ها و استاندارد شدهها در خانههای طبیعیشان در خارج از شهرها رقابت با آن چه بزرگ و استاندارد شده است آسان است. این دقیقاً آن چیزی است که در محلهای که من در آنجا زندگی میکنم روی داده است. واناماکرز ( Wanamaker"s) فروشگاه بزرگی که قبلاً در گرین ویچ ویلیج قرار داشت، در اینجا از دور خارج شده و در حومه مستقر شده است. همزمان فروشگاههای کوچک و خاص در حول و حوش محل قبلی آن به تعداد افزایش یافته و رونق گرفتهاند.
13 - Supplies
14 - Rural
15 - ر.ک. توضیحاتUrbanization
16 - Effective Pool of Use
17 - Bronx
18 - Kate Simon
19 - Refurbishing
20 - Detroit
21 - Primary Function
22 - Corners
جیکوبز، جین؛ (1392)، مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی، ترجمهی دکتر حمیدرضا پارسی، آرزو افلاطونی، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}