نویسنده: جین جیکوبز
برگردان: حمیدرضا و آرزو افلاطونی



 

برای فهم (1) این که چرا راه‌ها و روش‌های (2) به کار گرفته شده‌ی مالی برای خرید ضروریات کشاورزی اهمیت فراوان دارد، باید ابتدا بدانیم چرا مقتضیات پرورش محصول خود از اهمیت فراوان برخوردارند و ماهیت آنها چیست. بدون این استنباط می‌توانیم از مسئله چگونگی تأمین مالی ملزومات آبی قابل اعتماد صرفنظر کنیم و در عوض مشتاقانه خودمان را با روشهای تأمین مالی نرده کشی پرنقش و نگار مشغول سازیم، یا، با درک اهمیت آب، اما داشتن درک اندک از منابع ممکن آن، برای برآوردن مقصود، دارایی خود را صرف رقص باران کرده و تدارک مالی برای خریدن لوله نبینیم.
پول محدودیت‌هاى خود را دارد. پولی نمی‌تواند در جاهایی که فاقد شرایط برای موفقیت ذاتی‌اند و استفاده از پول در عرضه‌ی آن با شکست روبه روست، برای شهرها موفقیت ذاتی خریداری کند. به علاوه در جاهایی که پول نابود کننده‌ی شرایط لازم برای موفقیت ذاتی است تنها می‌تواند آسیب بی نهایت وارد آورد. از سوی دیگر پول می‌تواند با کمک در عرضه‌ی شرایط موردنیاز، در ساختن موفقیت ذاتی یاری رسان شهرها باشد. در واقع این غیرقابل اجتناب است.
به این دلایل، پول نیروی قدرتمندی هم برای سقوط و هم برای تجدید حیات شهرهاست. اما باید بدانیم که آنچه از اهمیت فراوان برخوردار است، تنها در دسترس بودن پول نیست، بلکه چگونگی در دسترس بودن و هدف از آن، از بیشترین اهمیت برخوردارند.
سه نوع اصلی پول، غالباً تغییراتی را که در مستغلات مسکونی و تجاری شهرها روی می‌دهد، شکل می‌دهند و تأمین مالی می‌کنند. زیرا پول، ابزار فوق العاده نیرومندی است - اینچنین که هست و اینچنین که شهرهای ما هستند.
اولین و مهمترین نوع از سه نوع پول، پول اعتباری است که توسط مؤسسات وام دهنده متعارف و غیر حکومتی ارائه می‌شود. برحسب اندازه‌ی دارایی‌های رهنی، (3) مهمترین این مؤسسات عبارتند از: انجمن‌های پس انداز و استقراض، (4) شرکتهای بیمه‌ی عمر، بانک‌های تجاری (5) و بانک‌های پس انداز متقابل (6). طبقات گوناگونی از وام رهنی دهندگان کوچک به اینها اضافه می‌شوند - برخی از آنها به سرعت در حال رشداند. مانند صندوق بازنشستگان (7) تاکنون سهم اصلی تأمین مالی برای ساختن، تغییر شکل دادن، به سازی، جایگزین کردن و توسعه‌ای که در شهرها روی می‌دهد (همچنین در حومه‌های آن سوی شهرها) به وسیله‌ی این شکل از پول تأمین شده است.
نوع دوم پول، آن است که توسط حکومت، چه از وصولی‌های مالیات و یا از طریق قدرت‌های وام دهنده‌ی حکومت عرضه می‌شود. جدا از ساختمانهای شهر که به طور سنتی حکومتی‌اند (مدارس، بزرگراه‌ها و غیره)، مستغلات مسکونی و تجاری نیز در بعضی از موارد توسط این پول، تأمین مالی می‌شوند. این حقیقت که [این پول] می‌تواند برای تأمین مالی بخشی (8) یا تضمین سایر وام‌ها به کار گرفته شود، مواردی را که تحت تأثیر آن بوده و یا تحت تأثیر آن شکل می‌گیرند، باز هم بیشتر می‌کند. یارانه‌های پاکسازی زمین (9) از جانب حکومت -‌های فدرال یا شهر به منظور ممکن نمودن پروژه‌های نوسازی و توسعه‌ی مجددی که با هزینه خصوصی اجرا می‌شوند از جمله کاربری‌های این پول است؛ همچنین است پروژه‌های خانه - سازی که توسط حکومتهای شهر، ایالت یا فدرال پذیره نویسی می‌شوند. به علاوه حکومت فدرال نود درصد ارزش وام رهنی مسکونی‌ای را که به وسیله وام دهندگان تأمین مالی می‌شود، تضمین می‌کند، - حتی وامهای تضمین شده را یکجا از وام دهنده خریداری می‌کند - به شرط این که توسعه‌هایی که وام رهنی آنها اینچنین تضمین شده است از استانداردهای برنامه ریزی مورد تأیید اداره‌ی خانه سازی فدرال پیروی کنند.
نوع سوم از دنیای سایه‌های سرمایه‌گذاری، یا بهتر بگوییم دنیای زیرزمینی نقد و نسیه (10) می‌آید. در نهایت اینکه این پول از کجا می‌آید و از کدام مسیر راه خود را می‌یابد پنهان و پر پیچ و خم است. این پول با نرخ بهره‌هایی که از بیست درصد آغاز و تا جایی که تحمل بازار اجازه دهد بالا می‌رود، قرض داده می‌شود. به ظاهر در برخی موارد، این [نرخ] تا هشتاد و دو درصد که آمیزه‌ای از نرخ بهره و حق الزحمه‌ی (11) ترتیب دهنده است، می‌رسد. کارهای بسیاری [از این پول] بر می‌آید - که تعداد کمی از آنها سازنده و مفیدند - اما بیش از هر چیز [نقش آن] در تأمین مالی تغییرات استثمارگرانه ساختمانهای مبتذل به ساختمان‌های زاغه، با سود سرسام آور در خور توجه است. این پول برای بازار وام رهنی مانند پول نزول برای تأمین مالی و فردی است.
این سه پول از جهات مهمی رفتار متفاوتی از یکدیگر دارند. هر یک سهم خود را در تأمین مالی تغییرات املاک شهر، دارا هستند.
با آگاهی کامل از تفاوتهای آنها - به ویژه تفاوت اخلاقی بین پول دنیای سایه و پول خصوصی و حکومتی قانونی - مایلم اشاره کنم که رفتار این سه نوع پول از یک جهت مشابه است. در مجموع این پول تغییرات شتابان و ناگهانی در شهرها را شکل می‌دهد. تقریباً بخش اندکی از آن تغییر تدریجی را موجب می‌شود.
پول شتابان که به شکل متمرکز درون یک ناحیه سرازیر می‌شود، تغییرات شدیدی را ایجاد می‌کند. در حالتی عکس این رفتار، پول شتابان جریان باریک به نسبت اندکی را به محلی‌هایی که با شتاب سروکار ندارند، می‌فرستد.
به صورت استعاره، این سه پول تا جایی که اثرات آنها روی اغلب خیابانها و مناطق موردنظر است، مانند سیستم‌های آبیاری که جویبارهای زندگی بخش را برای تغذیه ثابت و دائم رشد با خود به همراه می‌آورند، عمل نمی‌کنند. در عوض، مانند تجلی اقلیم‌های شریر فراتر از کنترل انسان عمل می‌نمایند - که خشکسالی‌های سوزاننده و سیل تندآب‌های فرساینده، هر دو را در توان دارند.
البته، این راه سازنده‌ای برای پرورش شهرها نیست. ساختمان شهری با جای پای محکم، تغییر مداوم و تدریجی و گوناگونی‌های پیچیده‌ای را فرا می‌آورد. رشد تنوع خود، به وسیله تغییراتی که برای ساختن ترکیبات کارا و رو به افزایش کاربری‌ها، وابسته‌ی یکدیگرند، خلق می‌شود. زاغه زدایی - هر چند که باید قدم‌های سنگینی را که اکنون بر می‌دارد، سرعت بخشد - روند تغییر ثابت ولی تدریجی است. همه‌ی ساختمان شهر که بعد از از دست رفتن تازگی، نیروی ماندگاری خود را حفظ می‌کند و از آزادی خیابان‌ها حفاظت و از خود - مدیریتی شهروندان حمایت می‌کنند، نیازمند آنند تا موقعیت مکانیشان قادر به سازگاری، روزآمد شدن، جالب و راحت باقی ماندن باشد. این همه به نوبه‌ی خود نیازمند تغییرات درهم تنیده، ثابت و تدریجی بی شماری است.
پرورش خیابانها و مناطق شهری برای شرایط عملکرد مناسب (که اصولاً به معنی تأمین شرایط برای خلق تنوع است) و حفظ آنها در آن [وضعیت] کاریست که زودتر از موعد نمی‌توان آن را شروع کرد. اما از سوی دیگر، کاریست که در هر محل مفروض هرگز پایان نمی‌یابد و از دست آن خلاصی نیست و نخواهد بود.
آن نوع پولی که برای سرمایه گذاری، ساختان و تکمیل آنچه موجود است، ضروریست، پول تدریجی است. اما این ابزار حیاتی در اختیار نیست.

این از موقعیت غیرقابل اجتناب فاصله دارد. برعکس، آمدن به این گذر، خلاقیت خیرخواهانه‌ی قابل توجهی را (همراه با مقدار معینی از جریان غیرارادی) طلب می‌کند. آنگونه که هولمز (12) گفته است "غیر قابل اجتناب " تنها با کوشش فراوان روی می‌دهد. در مورد استفاده‌ی شتابان از پول در شهرها نیز اینچنین است. به عنوان شاخصی آشکار در این مورد: اگر همه‌ی وعد و وعیدهای مشوق مردم برای سرمایه گذاری و بروشورهای ترغیب کننده به سرمایه گذاری در طوفانهای نوسازی فراگیر را به هم بچسبانیم، مجلدی حداقل پنجاه برابر اندازه‌‍‌ی این کتاب می‌شوند. با این همه به رغم همه‌ی این تبلیغات و جمع آوری داده‌های عظیم و کارهای قانونی پشت سر آن، این شکل از سرمایه گذاری شهری بسیار کند و دست و پاگیر است و در بسیاری از موارد بیشتر در خدمت فلج کردن و جریمه کردن استفاده از پول است، تا تشویق و پاداش دادن به آن. مشوق‌های هر زمان بیشتری برای دادن تکانی به این شکل از سرمایه گذاری شتابان مستمراً باید تدارک دیده شود. همانگونه که آرتور. اچ، ماتلی (13) رییس اتاق بازرگانی ایالات متحده آمریکا در یک کنفرانس نوسازی در اواخر 1960 بیان داشت: "برخی شهرهای استفاده کننده از بودجه‌ی فدرال آنقدر زمین بدون بازسازی، به دست آورده‌اند که آژانس تأمین مالی خانه سازی فدرال (14) به صورت یکی از بزرگترین پرورش دهندگان گل و گیاه درآمده است."

واقع گرایی یاس آور ماتلی، در خور طبع چنین کنفرانسی که تنها به کلیشه‌هایی درباره‌ی "چالش" و "منافع تجار در شهرهای سالم و زیبا" و اظهارنظرهایی همچون "کلید سرمایه گذاری‌های آینده در این رشته، عامل سود است" می‌پردازد، نبود.
پشت سر استفاده از وام رهنی و پول ساختمان، به طور قطع، توجه به عامل سود نهفته است - در بسیاری از موارد توجهات قانونی به سودهای قانونی - اما علاوه بر آن، پشت سر استفاده از این پول ایده‌های بیشتر ذهنی‌ای درباره‌ی خود شهرها قرار دارند. این ایده‌ها تعیین کننده‌های پرقدرت آنچه با پول در شهرها انجام می‌شود، هستند. وام دهندگان وام رهنی در یک خلاء ایدئولوژیک یا قانونی کاری بیشتر از طراحان پارک یا منطقه بندی کنندگان (15)، انجام نمی‌دهند.
بگذارید ابتدا با حضور و تأثیرات خشکسالی پول شروع کنیم. زیرا خشکسالی پول وام رهنی در بسیاری از موارد علت زوال غیرضروری شهر است.
پروفسور چارلز ام. هی یر (16) از دانشکده‌ی حقوق ‌هاروارد در تحلیلی از مشوق‌های فدرال برای سرمایه گذاری خانه سازی چنین می‌گوید: "اگر قدرت وضع مالیات قدرت نابود کردن است... آنگاه اقتدار اعتباری نه فقط قدرت نابود کردن، بلکه قدرت خلق کردن و قدرت تغییر دادن نیز هست.
قدرت نابود کردنی که مسئولان بر روی اعتبار یا مدیریت اعتبار دارند، منفی است: زیرا قدرت ممانعت از اعتبار است.
برای درک اثرات این عمل روی محلات شهر بهتر است با نگاهی به چند معجزه شروع کنیم - به این مقصود تا بدانیم غلبه بر این نیروی زوال نیازمند معجزاتی است.
نورت‌اند واقع در بوستون نشانه گریزی معجزه آساست.
پس از بحران بزرگ (17) و به دنبال آن جنگ [دوم جهانی] دوره‌ای که در حقیقت هیچ ساختمانی در هیچ موردی در آن ساخته نشد؛ نورت‌اند به مثابه یک محل در لیست سیاه مؤسسات وام دهنده متعارف قرار گرفت. این بدین معنی بود که نورت‌اند از سوی نظام وام دهی آمریکا، از هر نوع اعتبار برای ساختمان [سازی]، گسترش (18) یا به سازی، عملاً چنان محروم شد که گویی اجتماعی در تاسمانیاست. (19)
به مدت سی سال، که با بحران بزرگ شروع و تا دوره‌ی لیست سیاه ادامه داشت، بیشترین وام‌های رهنی متداول که به ندرت در این منطقه پرداخت می‌شد 3 هزار دلار بود. می‌توان حدس زد، مرفه‌ترین حومه‌ی شهری در طول چنین مدتی و تحت چنین شرایطی به سختی می‌تواند خود را سرپا نگه دارد. بهبود اساسی معجزه آسا می‌نمود.
نورت اند، مرهون شرایط ویژه‌ی مساعدی، از عهده‌ی چنین معجزه‌ای برآمد. اتفاقاً در میان ساکنان و کسبه آن و خویشاوندان و دوستان ایشان افراد بسیاری در حرفه‌های ساختمانی مشغول بودند: بناها، الکتریسین‌ها، نجارها و پیمانکارها. این مردم در برخی از موارد خدمات خود را برای مدرن سازی و به سازی ساختمان‌های نورت اند، در اختیار دیگران قرار داده و در موارد دیگری مبادله کردند. هزینه‌ها، اساساً هزینه‌ی مواد اولیه بود و امکان تأمین مالی این هزینه‌ها از پس اندازها میسر بود. در نورت‌اند یک کاسب یا مالک باید ابتدا پول داشته باشد. تأمین مالی بهبود بخش‌هایی که بدان تمایل دارد، هزینه‌ها را با بازگرداندن آن توجیه می‌کند.
کوتاه آنکه، نورت‌اند به شیوه‌های ابتدایی تهاتر و اندوخته که پیش از نظام بانکی در آنجا به کار گرفته می‌شد، رجعت کرد. انجام این کار شرط مفروض برای زاغه زدایی تداوم یافته و بقای اجتماع بود.
اگر چه، این شیوه‌های تدریجی نمی‌تواند پاسخگوی تأمین مالی لازم برای آغاز ساختمان جدید در نورت اند، همچنانکه در هر محله زنده‌ی شهری دیگر باشد.
با چنین اوضاعی، نورت‌اند تنها با تن در دادن به نوسازی و توسعه‌ی مجدد شتابان می‌تواند صاحب ساختمان جدید شود - شتابی که پیچیدگی آن را نابود، مردم آنرا متفرق و کسبه آنرا از میان خواهد برد. (20) نیازهای پولی نورت‌اند برای تأمین مالی بهبود مستمر و مادام و جانشین کردن [ساختمان‌های] فرسوده، فراوان و شدید است.
بک-آف-د-یاردز در شیکاگو پس از آنکه به ظاهر گواهی دفن آن صادر شد، زنده ماند و بهبود یافت. این کار با نوع خارق العاده‌ای از منابع به انجام رسید. تا جایی که من می‌دانم، بک - آف-د- یاردز تنها منطقه شهری است که بر مشکل عمومی لیست سیاه اعتباری با شیوه‌های مستقیم رو به رو شد و بر آن غلبه کرد. برای دانستن چگونگی آن لازم است تا کمی از تاریخ این منطقه بدانیم.
بک - آف - د- یاردز زمانی زاغه‌ای بدنام بود. هنگامی که مبارز و افشاگر بزرگ، آپتون سینکلر (21)، می‌خواست لجن زندگی شهری و استثمار انسان را در کتاب خود موسوم بـه "جنگل" (22) توصیف کند، بک - آف - د- یاردز و محلهای فروش دام وابسته به آن را به تصویر کشید. تا دهه‌ی 1930 مردمی که خارج از آن منطقه به دنبال کار می‌گشتند، برای پرهیز از تبعیضی که در مورد ساکنان آنجا اعمال می‌شد، نشانی دروغینی از خود می‌دادند. از نظر فیزیکی، تا 1953، منطقه که آش شله قلمکاری از ساختمان‌های توسری خورده بود، مثال کلاسیکی از آن نوع محل‌ها به شمار می‌رفت که سنتاً اعتقاد بر آن بود که باید به طور کامل آن را صاف کرد.
در سال‌های 1930 نان آوران منطقه اساساً در محل‌های فروش دام و [کشتارگاه‌ها] کار می‌کردند. در طول آن دهه، منطقه و مردم آن عمیقاً در اتحادیه‌ی کارخانه‌های بسته بندی [گوشت] درگیر شدند. بر مبنای ستیزه جویی جدید و با تصمیم بر به غنیمت شمردن فرصتی که برای پوشاندن خصومت ملی قدیمی که در گذشته منطقه را از هم پاشیده بود، در اختیار قرار گرفته بود، تعدادی از مردان توانا (23) تجربه‌ای را در تشکیلات محلی آغاز کردند. تشکیلات موسوم به شورای بک-آف-د-یاردز- شعار شجاعانه‌ی "ما مردم، سرنوشت خود را می‌سازیم" را پذیرفت. شورا عمدتاً مانند یک حکومت عمل می‌کند و سازمانی رسمی‌تر و کلی‌تر از انجمن‌های معمولی شهروندان دارد. قدرت آن هم چه برای انجام خدمات عمومی و چه برای اعمال خواسته‌هایش بر حکومت شهری بیش از آنهاست. خط مشی‌ها به وسیله‌ی نوعی مجلس (24)، متشکل از دویست نماینده‌ی منتخب از تشکیلات کوچکتر و محلات خیابانی، معین می‌شوند. در شیکاگو به قدرت منطقه برای به دست آوردن خدمات شهری، تسهیلات، قوانین و مقررات و استثناء‌هایی بر مقررات مورد نیاز خود از شهرداری، با بهت و خواف قابل توجهی نگریسته می‌شود. کوتاه آنکه، آنچه در این داستان نکته‌ی عمده و در خور توجه است این است که بکآف-د-یاردز بخشی از یک ملت که به نرمی و نیندیشیده وارد یک جنگ شوند، نیست.
در فاصله‌ی تشکیل شورا و اوایل سال‌های 1950، مردم منطقه و فرزندانشان به سایر انواع پیشرفتها دست یافتند. بسیاری از آنها وارد مشاغل صنعتی نیازمند مهارت، بقه سفید یا تخصصی شدند. حرکت بعدی "غیرقابل اجتناب " در این مرحله می‌توانست مهاجرت فراگیر به حومه‌های برحسب درامد تفکیک شده همراه با [ورود] موج جدیدی از مردم دارای حق انتخاب کم به منطقه‌ی متروک مانده باشد. عقب گردی، به سوی زاغه‌ی ابدی.
با این همه، در کل مانند مردم محلات در حال زاغه زدایی شهر، مردم این منطقه نیز می‌خواستند تا بمانند. (به همین علت قبل از این محلات خود را کم ازدحام و زاغه زدایی کرده بودند). سازمان‌های موجود، به ویژه کلیساها، [نیز] از آنها می‌خواستند تا بمانند.
با وجود این، در همان زمان، صدها ساکن [منطقه] خواهان بهبود محل سکنای خود، فراتر از کاستن از ازدحام و تعمیر و تجهیز جزیی که قبلاً انجام شده بود، بودند. آنها دیگر ساکن زاغه نبودند و نمی‌خواستند گونه‌ای زندگی کنند که گویی هستند.
این دو خواسته - ماندن و بهبود بخشیدن - ناسازگار بودند، زیرا کسی نمی‌توانست برای بهبود بخشی وامی دریافت کند. مانند نورت اند، بک - آف-د-یاردز‌ هم در لیست سیاه اعتبار وام رهنی قرار داشت.
اما در این مورد سازمانی توانا برای درگیر شدن با مسئله وجود داشت. یک بررسی توسط شورا نشان داد که تجارت و کسب و کارها، ساکنان و سازمانهای درون منطقه، حساب‌های سپرده‌ای در سی انجمن پس انداز و وام (25) و بانک‌های پس انداز (26) شیکاگو دارند. در منطقه این گونه توافق شد که این صاحبان سپرده - مؤسسات و کسب و کارها، علاوه بر افراد - باید آمادگی پس گرفتن سپرده‌های خود را، چنانچه مؤسسات وام دهنده به قرار دادن منطقه در لیست سیاه ادامه دهند، داشته باشند.
در دوم جولای 1953 نمایندگان بانک‌ها و انجمن‌های پس انداز و وامی که به وسیله‌ی بررسی شورا مشخص شده بودند به یک گردهمایی دعوت شدند. مشکل وام رهنی منطقه ارائه شد و دوستانه مورد بحث قرار گرفت. سخنگوی شورا اظهاراتی مؤدبانه درباره‌ی تعداد صاحبان سپرده در منطقه ... میزان سپرده‌های آنها ... مشکل در درک اینکه چرا سرمایه - گذاریهای پس انداز ساکنان شهر، برای استفاده در شهر کمتر در دسترس است... توجه یکپارچه به مشکل یاد شده‌ی درون منطقه ... ارزش درک عمومی، بیان داشت.
پیش از پایان گردهم آیی، بسیاری از وام دهندگان کمک خود را که همان ملاحظات موافق و مثبت به تقاضاهای وام بود، تعهد کردند. همان روز، شورا مذاکراتی را برای سایتی از چهل و نه مسکن جدید آغاز کرد. به زودی پس از آن فقیرانه‌ترین ردیف آپارتمان‌های زاغه با استفاده از طرحی نود هزار دلاری با لوله کشی داخلی و سایر اقدامات نوسازی، تجهیز شد. ظرف سه سال حدود پنج هزار خانه توسط صاحبانشان به سازی شدند. از آن موقع تاکنون تعداد به سازیها آنقدر زیاد بوده است که دیگر ردی از آن در دست نیست. در 1959 ساختمان چندین خانه‌ی آپارتمانی کوچک آغاز شد. شورا و مردم درون منطقه به علاقه و همکاری بانک‌ها در بهبود بخشی با قدردانی و سپاس اشاره می‌کنند. بانک‌ها نیز به نوبه‌ی خود از ناحیه با تحسین و همچون محلی برای سرمایه گذاری خوب یاد می‌کنند. هیچکس از منطقه بیرون رانده یا اسکان (27) مجدد داده نشد. هیچ کسی نابود نشد. خلاصه، زاغه زدایی دنبال شده است اگر چه روند آن به نقطه‌ای رسیده است که - همانگونه که سرانجام در هر جای دیگری می‌رسد - نیاز به اعتبار سرنوشت ساز می‌شود.
لیست سیاه اعتبار برای محلهای مختلف شهر شخصی نیست. در مقابل ساکنان، تجار و کسبه به مثابه افراد اعمال نمی‌شود، بلکه محلات آنها را [دربرمی‌گیرد]. برای مثال، تاجری در منطقه‌ی لیست سیاه‌ هارلم شرقی در نیویورک که من با او آشنایم، قادر به گرفتن یک وام پانزده هزار دلاری برای گسترش و نوسازی محل کسب موفق خود نشد؛ در حالی که برای تهیه‌ی [وامی] سی هزار دلاری برای ساختن خانه‌ای در لانگ آیلند (28) به مشکلی بر نخورده بود. همینطور، شخصی در نورت‌اند تنها با زنده بودن و داشتن شغلی مانند آجر چینی یا دفترداری و قفل سازی به سادگی می‌تواند به منظور خرید خانه‌ای در حومه‌ی در حال توسعه، به نرخ روز و به مدت سی سال پول قرض کند. اما در نورت‌اند نه او و نه همسایگان او یا مالکان مستغلات آنها، نمی‌توانند اعتباری یک سنتی به دست آورند.
این اهانت آمیز و مخرب است. اما پیش از آنکه خشمناک شویم خوب است درنگ کنیم و در نظر آوریم که بانک‌ها و سایر وام دهندگان عرفی که محل‌های شهر را وارد لیست سیاه می‌کنند، کاری جز جدی گرفتن درس‌های متداول برنامه ریزی شهری انجام نمی‌دهند. آنها شرور نیستند. نقشه‌های لیست سیاه اعتبار چه از نظر مفهومی و چه در بسیاری از نتایج خود، همان نقشه‌های پاکسازی زاغه‌ی شهرداری‌اند. و نقشه‌های پاکسازی زاغه‌های شهری همچون ابزارهایی مسئولانه برای مقاصدی مسئولانه در نظر گرفته می‌شوند - در واقع یکی از اهداف آنها مشخص کردن محل‌های نامناسب برای سرمایه گذاری وام دهندگان نیز هست.
گاهی برنامه ریزان از وام دهندگان پیشی می‌گیرند و گاه وام دهندگان بر برنامه ریزان. هر دو می‌دانند چه می‌کنند، زیرا هر دو بسیار از برنامه ریزی باغ شهر زیبای تابناک (29) چیز آموخته‌اند. هر دو تمهید - نقشه‌های لیست سیاه و نقشه‌های پاکسازی زاغه - حدوداً در یک زمان مورد استفاده عمومی قرار گرفتند؛ یعنی در اوایل سال‌های 1940. وام دهندگان، ابتدا با نقشه‌هایی از نواحی‌ای که در طول مدت رکود بزرگ بیشترین تعداد حراج املاک رهنی در آنجا روی داده بود و هنوز به طور کامل برای وامهای آتی ریسک نامناسب محسوب می‌شدند، کار را آغاز کردند. اگر چه این ملاک عقب نشست. (مایه‌ی حیرت بود. ناحیه‌ی اداری گراند سنترال (30) در نیویورک یکی از بدترین سابقه‌های حراج املاک رهنی را در کشور دارا بود. آیا این بدین معنی بود که آنجا برای سرمایه گذاری‌های آتی ریسک نامناسبی محسوب می‌شد؟)
ملاک جدید، رأی وام دهندگان درباره‌ی مکانهایی است که [بر آن اساس اگر واجد] چنین و چنان [شرایطی] باشند زاغه محسوب می‌شوند و یا محتوم به زاغه شدن هستند. بنابراین آینده‌ی آنها، تا جایی که آینده موردنظر است، برحسب درمان‌های برنامه ریزی شهری متداول ساخت کیش قابل درک است: حک و تراشیدگی (31) کامل و همزمان با آن، زوال.
در انتخاب برای استفاده از قدرت اعتبار به منظور نابودی، وام دهندگان بر پایه‌ی این فرض عمل می‌کنند که عمل آنها نشان دهنده‌ی یک "اجتناب ناپذیری" است و در سایه‌ی آن اجتناب ناپذیری، چیزی بیش از دوراندیشی نیست. آنها پیش بینی می‌کنند.

و اغلب پیش بینی آنها به بار می‌نشیند. برای مثال مورد شهر نیوانگلند (32) را (این بار دیگر [موردی از] بوستون نیست) با برنامه‌ی توسعه‌ی مجددی که فراگیر و به خوبی تبلیغ شده در نظر بگیرید. کارکنان توسعه‌ی مجدد نقشه‌ای را به مثابه پایه‌ی کار تهیه کردند که نشان می‌داد زوال در کجا جریان دارد و پاکسازی کجا ضروری پنداشته می‌شود. بعد از تهیه‌ی نقشه، برنامه ریزان کشف کردند که نقشه تهیه شده با نقشه‌هایی که سالها پیش از آن به وسیله‌ی بانکداران شهر آماده شده بود و محل‌هایی را که در آن وامی نباید داده می‌شد مشخص می‌کرد، دقیقاً منطبق است. بانکداران پیش بینی کرده بودند که آن مکانها به زاغه‌هایی بی امید تبدیل می‌شوند و صورت جمع آنها صحیح بود. بین دو نقشه تنها یک مغایرت جزیی دیده می‌شد. این موردی بود که نقشه برنامه ریزان در آن نه پاکسازی کامل، بلکه پاکسازی لکه‌ای را توصیه کرده بود. این مورد، به نظر می‌آمد، یک محل وارد شده در لیست سیاه، شامل بخش‌هایی از منطقه کسب و کار خرد آن بود که، به صورتی محدود از خود حفاظت می‌کرد. این محل به تنهایی منبع اعتباری مستقل خود را داشت: یک بانک کوچک که توسط خانواده‌ای اداره می‌شد؛ باقیمانده‌ی روزگار گذشته؛ غرابتی که به ناحیه لیست سیاه، اعتبار می‌داد. به این طریق گسترش و تجهیز کسب و کار و نگهداری آنچه محل در اختیار داشت، تأمین مالی می‌شد. برای مثال [این بانک] منبع اعتباری‌ای بود که مؤسسه‌ی درخور توجه تجاری محله را - یک رستوران که مشتریان را از همه‌ی شهر به آنجا می‌کشاند - قادر ساخت تا به تجهیزات مناسب مورد نیاز خود دست یافته، آنچنان که ضروری بود تجهیز شود و گسترش یابد.

نقشه‌های لیست سیاه اعتباری، مانند نقشه‌های پاکسازی زاغه، پیش‌گویی‌هایی صحیح‌اند زیرا پیش گویی‌های خود - رضایت (33) بخش‌اند.
در مورد نورت‌اند و بک - آف- د- یاردز- نقشه‌های لیست سیاه پیش‌گویی نادرست بودند. اما هرگز کسی نمی‌توانست دریابد آنچه موجب گریز این دو مکان از رأی صادره شده‌ی نه توانایی‌ای معجزه آسا، بلکه تخمینی نادرست از استعدادهای آنها بود.
سایر محلات سرزنده شهر نیز اغلب در برابر حکم محکومیت به مرگ خود مقاومت می‌کنند. محله‌ی من دوازده سال در برابر آن مقاومت کرد (در این مورد، برنامه ریزان راه را با نقشه‌ی پاکسازی زاغه باز کردند و وام دهندگان به دنبال آنها پیش آمدند). تعداد اندکی از خیابانهای‌ هارلم شرقی از سال 1942 تاکنون به وسیله‌ی وامی که بین خانواده‌ها و بستگان به چرخش در می‌آید، در برابر لیست سیاه مقاومت کرده است. (34)
روایتی از اینکه چند منطقه شهری به وسیله‌ی لیست سیاه نابود شده اند، در دست نیست. ایست ساید سفلی در نیویورک که ناحیه‌ای با استعدادهای فراوان است - لااقل به فراوانی استعدادهای گرینویچ ویلج - به وسیله‌ی لیست سیاه محکوم به شکست شده بود. منطقه سوسایتی هیل (35) در فیلادلفیا که اکنون مبلغ کلانی از پول نوسازی عمومی برای " بازگرداندن طبقه متوسط " رسماً در آن باید خرج شود، در سال‌های گذشته توسط مردم دارای درامد متوسط بسیاری و به ابتکار [خود آنها] انتخاب شده بود - [محل‌ها] تنها هنگامی انتخاب نمی‌شوند که نتوان وامی برای خرید یا به سازی آنجا به دست آورد.
اگر محله‌ای صاحب سرزندگی فوق العاده، همراه با شکلی از منبع فوق العاده نباشد، یک خشکسالی پول عرفی (36) بی شک وخامت [اوضاع] را تشدید می‌کند.
بدترین موارد محلاتی هستند که پیشاپیش کسادند و اشکالات ذاتی فراوانی دارند. این محلها که به هر صورت ساکنان قبلی خود را از دست می‌دهند، اغلب دستخوش شکل خاصی از سرمایه گذاری شتابان‌اند. پس از آنکه در لیست سیاه وارد شدند، با اندکی تأخیر پول را از دنیای سایه سرمایه گذاری (37) می‌مکند. پول به داخل سرازیر می‌شود. مستغلاتی را که در حال حاضر خریدار دیگری ندارند و احتمالاً نخواهند داشت و صاحبان یا استفاده کنندگان فعلی نیز دلبستگی عمیق و مؤثری به آن‌ها ندارند، می‌خرد. به دنبال آن تبدیل ساختمان‌ها به استثمارگرانه‌ترین زاغه‌ها به سرعت رخ می‌دهد. پول شتابان دنیای سایه‌ی فاصله‌ی بجا مانده از پول عرفی را پر می‌کند.
این زنجیره در غالب شهرهای بزرگ رخ می‌دهد و به نظر می‌آید که با وجود بررسی‌های اندکی که درباره‌ی آن شده است، نادیده گرفته می‌شود. یکی از اندک بررسی‌ها، گزارش تحقیقی درباره‌ی ناحیه‌ای از وست ساید نیویورک که به صورتی فاجعه آمیز به وخامت گرایید بوده است که توسط دکتر چستر، آ.راپکین، (38) اقتصاددان و برنامه ریز، ارائه شده است. گزارش راپکین، تحمیل یک خشکسالی مالی را از سوی منابع عرفی و در عوض آن ظهور پول غیراخلاقی و با بهره‌ی بالا و سپس عدم توانایی صاحبان املاک برای ایجاد تغییر، مگر با فروش ملک خود به خریداران استثمارگر را شرح می‌دهد. نیویورک تایمز (39) به نقل از جیمز فلت (40) رییس کمیسیون برنامه ریزی شهر که گزارش برای آنجا تهیه شده بود، به پاکیزگی و بی طرفانه آنرا چنین جمع بندی می‌کند. او گفت که این گزارش ختم کامل هر ساخت و ساز جدید را در ناحیه‌ی بیست بلوک آشکار کرد. همچنین گزارش نشاندهنده توقفی در جریان [تخصیص] وام‌های رهنی بانک‌ها و سایر مؤسسات به دارایی‌های ملکی و دست به دست شدن املاک به شکل جدیدی از سرمایه گذار، رشد مالکیت غایب و تبدیل بسیاری از خانه‌های اجاره‌ای در ناحیه، به اتاقهای اجاره‌ای مبله، است.
هر سه نوع پول شتابان در این فاجعه دخیل بوده‌اند. همانگونه که در زوال شهر اغلب دخالت دارند. ابتدای کار عقب نشینی همه نوع پول عرفی است؛ سپس ویرانی‌ای که پول دنیای سایه آنرا تأمین مالی می‌کند و در انتها انتخاب ناحیه توسط کمیسیون برنامه ریزی (41)
به عنوان کاندیدای استفاده‌ی شتابان از پول دولتی برای تأمین مالی پاکسازی [به منظور] نوسازی، مرحله‌ی آخر ورود مجدد و شتابان پول عرفی را برای تأمین مالی ساخت و ساز پروژه نوسازی و به سازی ممکن می‌سازد. این سه نوع متفاوت پول آنچنان به خوبی راه یکدیگر را هموار می‌سازند که اگر برای سایر اشکال نظم شهر چنین مخرب نبودند، فرد را ناچار می‌کردند تا به مثابه‌ی شکل بسیار توسعه یافته‌ی نظم در نوع خود، روند آنرا تحسین نماید. این یک توطئه نیست. بلکه حاصل کار منطقی مردانی منطقی است که به وسیله‌ی اعتقادات برنامه ریزی شهری بی معنی اما متداول، راهنمایی می‌شوند.
با این همه، واقعیت چشمگیر در مورد بسیاری از محلات شهر - و شاهدی بزرگ برای نیرو و جاذبه بسیاری از آنها در برابر سختی و گرفتاری - درجه مقاومت آنها در برابر حکم مرگ مالی خود است. این در شهر نیویورک در طول دهه‌ی 1950، پس از آنکه قوانین جدید، حرارت مرکزی را در ساختمانهای اجاره‌ای الزامی ساخت، آشکار شد. صاحبان املاک در برابر این بهبود با افزایش اجاره یا کاهش مالیات، پاداش می‌گرفتند. این ترتیب دقیقاً در مکانهایی که هیچ مانعی پیش بینی نمی‌شد، به موانعی غیرمنتظر برخورد: در نواحی اجتماعاً با ثباتی که خوب نگهداری شده بودند و مستأجران می‌توانستند افزایش [اجاره] را بپردازند، پول انجام کار (با نرخی زیر بیست درصد بهره) در کل قابل دسترسی نبود.
مشکلات یکی از صاحبان املاک که به علت تخطی از قانون به دادگاه کشیده شده بود، در دسامبر 1959 در روزنامه‌ها گزارش شد. برحسب تصادف [صاحب ملک] یک نماینده‌ی کنگره یعنی آلفرد. ای. سانتانجلو (42) بود و ارزش خبرسازی داشت. سانتانجلو گزارش کرد که حرارت مرکزی پس از بررسی نصب شده است و به شرح ماجرا اینگونه ادامه داد که این کار برای هر یک از شش ساختمانی که خانواده‌ی او صاحب آن هستند پانزده هزار دلار یا در مجموع نود هزار دلار هزینه داشته است. او گفت: از همه این مبلغ، ما توانستیم تنها بیست و سه هزار دلار را از بانک‌ها تهیه کنیم - با وامی پنج ساله و یک قرض شخصی بانکی. ما باید بقیه کار را با پول خودمان انجام می‌دادیم.
با توجه به برخورد عادی بانک‌ها با تقاضاهای وام در محل‌های وارد شده در لیست سیاه، سانتانجلو با بانکها خوب کنار آمده بود. گاه گاهی روزنامه‌های نیویورک نامه‌هایی را درباره‌ی این مشکل چاپ می‌کردند. [نامه‌ای] از این قبیل از وکیل یک انجمن صاحبان املاک در اوایل 1959 اینگونه می‌گوید:
همه می‌دانند که بانک‌ها و شرکتهای بیمه از دادن وام و قرض به صاحبان خانه‌های استیجاری خودداری کرده‌اند. به ویژه خانه‌هایی که در ناحیه‌های برچسب نامطلوب خورده‌ی شهر قرار گرفته‌اند. وامهای مدت دار تمدید نمی‌شوند و مالکان اغلب ناگزیر به وام دهندگانی که بهره‌ای به نرخ بیست درصد برای وام‌های کوتاه مدت طلب می‌کنند [توجه: این [رقم] محافظه کارانه است]، متوسل می‌شوند... . اینها مالکانی هستند که مایلند [کاری] بیشتر از نصب حرارت مرکزی انجام دهند. آنها مایلند آپارتمان‌ها را به وسیله‌ی بزرگتر کردن اتاق‌ها، قرار دادن تجهیزات جدید در آشپزخانه‌ها، نصب سیم کشی مناسب ... امروزی کنند... با بسته شدن درهای تأمین مالی بر روی آنها، مالکان دست طلب به سوی شهر دراز کرده‌اند و کسی پاسخگوی آنها نشده است ... هیچ مؤسسه‌ای (43) برای کمک به مسئله وجود ندارد.
در واقع در ناحیه‌ی لیست سیاه، نوع ساختمان درگیر، صرفنظر از اینکه یک ملک استیجاری یا خانه‌ی شهری از نظر تاریخی ارزشمند یا ملک تجاری صرف باشد، تفاوت اندکی می‌کند. همانگونه که اشخاصی وارد لیست سیاه نمی‌شوند، ساختمانها نیز وارد لیست سیاه نمی‌گردند بلکه این محل‌ها هستند که وارد آن می‌شوند.
طی سال 1959 نیویورک به برنامه‌ی آزمایشی کوچکی برای حفظ محلاتی در مانهاتان که از یکسو هیچ ساختمان جدیدی در آن ساخته نمی‌شد و از سوی دیگر از لاعلاجی فیزیکی دور انگاشته و حفظ آن از نظر اجتماعی بسیار ارزشمند محسوب می‌شد، دست یازید. متأسفانه وام دهندگان در گذشته این محلات را لاعلاج داوری کرده بودند. شهر، گذراندن قانونی دولتی برای برپایی صندوق پانزده میلیون دلاری وام مردمی برای صاحبان املاک در چنین محلاتی را تنها به شرط اینکه تخطی‌های ساختمانی اصلاح شوند، ضروری دانست. گرفتن پول برای تغییرات تدریجی آنقدر سخت است که برای عرضه‌ی حتی شندرقاز به هدفی بسیار ارزان قیمت، یک اداره‌ی جدید وام باید ایجاد می‌شد. قانون چنان با بی لیاقتی تنظیم شده بود که تا زمان این نوشتار، صندوق تقریباً بی استفاده و چنان محقر است که در هر صورت نمی‌تواند تفاوت زیادی برای شهر داشته باشد.
همانگونه که محل‌های وارد شده در لیست سیاه، می‌توانند از وام دهندگان عرفی باز هم پول دریافت کنند به شرط آن که به شکلی شتابان وارد شود و با برآوردی باغ شهر تابناک مأبانه برای بیختن و تفکیک درآمدها و کاربری‌ها به کار گرفته شود.
رییس دفتر مانهاتان (44) با اشاره به یک پروژه شهرتابناک که به صورت خصوصی تأمین مالی شده بود با پراهمیت خواندن آن، آن را گرامیداشت؛ زیرا" حامیان (45) پروژه با گرفتن پول خصوصی، موانعی را که بانک‌ها مدتها در برابر سرمایه گذاری کلان برای خانه سازی جدید در‌ هارلم قرار داده بودند، شکستند."
با این همه، موانع برای انواع دیگر سرمایه گذاری در‌ هارلم به جز سرمایه گذاری در پروژه‌های شتابان شکسته نشده است.
اعتبار عرفی همچنین در یک منطقه لیست سیاه باز هم وارد می‌گردد اگر حکومت فدرال وام‌های رهنی را با همان سخاوتمندی که برای توسعه حومه‌ها و پروژه‌های جدید رادیانت گاردن سیتی ضمانت می‌کند، ضمانت کند. اما حکومت فدرال وام‌های رهنی را به مقدار کافی برای تحریک ساخت و ساز لکه‌ای (46) یا به سازی ضمانت نمی‌کند؛ مگر در نواحی نوسازی مورد تأیید و دارای برنامه‌ی تصویب شده. یک برنامه‌ی تصویب شده به این معنی است که حتی ساختمان‌های موجود باید به شکل دادن به ناحیه تا حد ممکن‌ترین برآورد از شهر تابناک، کمک کنند. معمولاً این برنامه‌های نوسازی بین یک دوم تا دوسوم جمعیت اصلی را - حتی در نواحی کم تراکم - پراکنده می‌کنند. باز هم پول برای تأمین مالی شتابان بکار گرفته می‌شود. و باز هم از پول نه برای ساختن تنوع شهری بلکه برای زدودن آن استفاده می‌گردد. هنگامی که من از یک مقام رسمی دست اندر کار برای "پاکسازی لکه‌ای" در نوسازی منطقه -‌ای پرسیدم چرا تجارت پراکنده شده باید ریشه کن می‌شد (در عوض تشویق) و چرا کسب و کار باید به تقلید از حومه به یک مرکز خرید انحصاری محدود می‌شد، او ابتدا گفت:" برای اینکه نشاندهنده‌ی برنامه ریزی خوب است، "سپس اضافه کرد، :" به هر حال این سؤال، سؤالی آکادمیک (47) است. ما نمی‌توانستیم تأیید (48) FHA را برای وام با کاربری‌های مختلطی مانند آن، به دست آوریم." او درست می‌گوید. امروز هیچ مقدار پول در خور توجهی برای پرورش مناطق شهری در خور زندگی شهری، در دسترس نیست و این موقعیتی است که اغلب حکومت تقویت کننده‌ی آن است. بنابراین کسی را به جز خودمان نمی‌توان برای آن سرزنش کرد.
با این همه، نوع دیگری از پول قابل احترام برای مناطق وارد در لیست سیاه، موجود است: پول پروژه‌ی خانه سازی عمومی. اگر چه وراجی‌های فراوانی در مورد "پروژه‌های جیبی (49) وجود دارد. به نظر می‌رسد که جیب مورد بحث جیب "پاول بنیان" (50) است. این پول هم پولی است که اغلب و بدون تغییر به شکل شتابان در می‌آید و همیشه شکل تفکیک و بیختن و برچسب قیمت زدن به جمعیت را به خود می‌گیرد.
‌هارلم شرقی - مانند ایست ساید سفلی - نیز جریانی از چنین پولی را دریافت کرده است. در سال 1942‌هارلم شرقی، حداقل به اندازه‌ی نورت اند، به نظر از امکان خوبی برای زاغه زدایی برخوردار بود. پنج سال پیش از آن در 1937 یک بررسی هوشمندانه از ناحیه‌ی که به پشتیبانی شهر انجام شد، امید و بهبود فراوانی را که در آنجا موجود و در حال رخ دادن بود، مشاهده کرد. به گونه‌ای که بررسی، ‌هارلم شرقی را به عنوان مرکز منطقی فرهنگی متأثر از ایتالیا (51) در نیویورک پیش بینی نمود. منطقه دارای هزاران کاسب و تاجر بود که کسب و کار را آنقدر با ثبات و موفق پیش برده بودند که در بسیاری از موارد نسل دوم یا سوم [خانواده]، اکنون آنها را اداره می‌نمود. منطقه دارای صدها سازمان فرهنگی و اجتماعی بود. آنجا ناحیه‌ای با خانه‌های زهوار در رفته فراوان و خانه سازی ضعیف بود (همچنین شامل تعدادی خانه سازی خوب و قابل توجه و زاغه زدایی شده بود). در عین حال دارای سرزندگی عمیق و تسلط فراوان بر بسیاری از مردم خود بود. منطقه به علاوه شامل اجتماع اصلی پورتوریکویی‌ (52) های شهر بود که به بدی سکونت داده شده بودند، اما در برگیرنده‌ی بسیاری از مهاجران اولیه‌ی (53) پورتوریکو می‌گشت که به مثابه رهبر، خودی نشان داده بودند. همچنین شامل مجموعه‌ی بسیار بزرگی از مؤسسات فرهنگی، اجتماعی و تجاری پورتوریکویی نیز بود.
بعد از آنکه‌ هارلم شرقی در 1942 توسط رهبران قلم گرفته شد، معجزات چندی در آنجا هم روی داد. یک ناحیه نزدیک زیر پاى پل ترى بورو (54)، با وجود همه موانع به زاغه زدایی و به سازی ادامه داد. مدیران سایت اداره‌ی خانه سازی (55) هنگامی که ناچار شدند مردم را از آنجا برانند تا یک زاغه‌ی محبوس شده عظیم به نام واگنر‌ هاوسز (56) در عوض آن ساخته شود، از اینکه بهبودهایی بسیار اساسی و غنی باید خشکانده شوند، شگفت زده و مبهوت بودند. هیچ معجزه‌ای به نجات‌ هارلم شرقی نیامد. برای اجرای برنامه‌های آنها (حتی در جاهایی که مستقیم تحت الشعاع برنامه‌های شهر قرار نمی‌گرفتند)، مردم بسیاری نهایتاً باید آنجا را ترک می‌کردند. آنهایی که با وجود فقدان تشویق و ممانعت از بهبود و علیرغم خسارت و آشفتگی ناشی از پول دنیای سایه که در هر درز و شکافی که می‌توانست بیابد نفوذ می‌کرد، باقی ماندند با سماجت و میزانی فوق العاده به آن آویختند.
این گونه بود که در عمل گویی فتوای محکومیت‌ هارلم شرقی به سرزمینی عقب مانده و محروم و جدا از زندگی عادی ملی ما، صادر شد. حتی شعبات بانک‌ها در ناحیه‌ای با بیش از صد هزار نفر جمعیت و صدها تاجر و کسبه بسته شدند. بازرگانان برای واریز وصولی -‌های روزانه‌ی خود باید به سادگی از ناحیه خارج می‌شدند. حتی نظام حساب‌های پس انداز مدارس (57) از مدارس ناحیه برچیده شد.
در حقیقت، به همان اندازه که سخاوت یک ملت ثروتمند می‌تواند کمک عظیمی را به یک سرزمین محروم و عقب مانده عرضه دارد، به این منطقه کمک "خارجی" عظیمی؛ بر حسب تصمیمات اتخاذ شده از سوی کارشناسان غایب [از صحنه‌ای]، ساکن در قاره‌ای دور که سكونتگاه خانه سازان و برنامه ریزان است؛ جاری شد. این کمک - باارزش سیصد میلیون دلار - جهت خانه سازی مجدد برای مردم سرازیر شد. هر چه بیشتر [این کمک] سرازیر می‌گشت آشوب و مشکل در‌ هارلم شرقی بیشتر می‌شد و آنجا را به سرزمینی محروم و عقاب مانده تبدیل می‌کرد. بیش از هزار و سیصد کسب و کار، که از بخت بد مکانهایی را که برای خانه سازی نشان شده بودند، در اشغال داشتند، رانده شدند و تخمیناً چهارپنجم صاحبانشان ورشکست شدند. بیش از پانصد مؤسسه‌ی غیرتجاری "الب خیابان" نیز ریشه کن شدند. در حقیقت همه‌ی جمعیت زاغه‌زدایی شده که به [آن منطقه] چسبیده بودند، ریشه کن شده پراکنده گشتند تا "وضع بهتری" پیدا کنند.
فقدان پول، مشکلی در ‌هارلم شرقی نبود. بعد از خشکسالی، سیلاب عظیم و شگفتی آمد. تنها، پولی که از ذخیره‌های خانه سازی به آنجا سرازیر، شد به همان اندازه‌ی پولی بود که در ادسل (58) گم شده بود. در مورد اشتباهی مانند ادسل، نقطه‌ای فرا می‌رسد که هزینه‌ها ارزیابی مجدد قرار گرفته و متوقف می‌شوند. اما شهروندان ‌هارلم شرقی امروز باید برای [پیشگیری] از تکرار اشتباهات ارزیابی نشده‌ی کنترل کنندگان دروازه‌ی جریان [پول]، با [جریان] پول بیشتر بجنگند. من امیدوارم ما کمک‌های خارجی را در خارج از کشور، عاقلانه‌تر از آنچه در داخل هزینه می‌کنیم، هزینه نماییم.
فقدان پول تدریجی، مناطق شهری‌ای را که پیشاپیش در ذات خویش برای زندگی شهری مناسبند و بنابراین توان فراوانی برای بهبود سریع دارند، بایر می‌کند. این، همچنین به معنی این است که برای مناطق فاقد یک یا چند شرط خلق تنوع، که نیازمند کمک برای دستیابی به این ضمایم هستند، و همچنین برای تغییرات عادی و [تغییرات] ساختار کهنه نیازمند پولند، امیدی وجود ندارد.
پول [حاصل] از منابع عرفی که می‌تواند به تغییرات تدریجی بینجامد کجاست و به کجا می‌رود؟
بخشی از آن به طوفان‌های برنامه ریزی شده‌ی توسعه‌ی مجدد و نوسازی می‌رسد؛ بخش بیشتری از آن صرف خود - ویرانگری تنوع و ورشکستگی موفقیت چشمگیر شهر می‌شود.
بخش عمده‌ی آن اصلاً صرف شهرها نمی‌شود، بلکه در عوض در حول و حوش شهر [هزینه] می‌گردد.
همانگونه که هی یر گفته است قدرت، اعتبار فقط در نیروی تخریبی آن نیست، بلکه در قدرت خلق و تغییر آن هم است. او اختصاصاً درباره‌ی قدرت اعتبار حکومتی و استفاده از قدرت برای تشویق ساخت و ساز حومه به جای ساخت و ساز شهری می‌نوشت.
حومه‌های شهری فراوان و جدید شهرهای آمریکایی همچون علف هرز به تصادف نروییده‌اند - و کمتر از آن با افسانه‌ی انتخاب آزاد میان شهرها و حومه‌های شهری روییده‌اند. رویش علف هرز بی انتهای حومه‌های شهری از راه ایجاد آنچه ایالات متحده آمریکا تا اواسط دهه‌ی 1930 فاقد آن بود، عملی گردید: بازار ملی وام رهنی که اختصاصاً برای تشویق ساخت خانه‌های حومه‌ی شهری در نظر گرفته شده بود. به علت اطمینان ناشی از تضمین حکومتی وام رهنی، بانکی در نیوهآون (59) می‌توانست و می‌تواند همه‌ی وامهای رهنی برای خانه سازی حومه شهری در کالیفرنیای جنوبی را یکجا خریداری کند. بانکی در شیکاگو وامهای رهنی خانه - سازی در حومه‌ی ایندیا ناپولیس (60) را در هفته‌ای خریداری می‌کند، در حالی که بانکی در ایندیاناپولیس هفته بعد همه‌ی آنها را یکجا برای خانه سازی حومه‌ی شهری خارج از آتلانتا (61) " یا بوفالو (62) می‌خرد. امروزه دیگر این وامها الزاماً نباید تضمینی حکومتی داشته باشند. آنها می‌توانند بدون تضمین، تکرار نوعی برنامه ریزی و ساختمان سازی عادی (63) و موارد مورد قبول ضامن‌ها باشند.
یک بازار ملی وام رهنی مزایای روشنی در گردهم آوردن نیاز به پول، با عرضه‌ی تأخیری (64) سریع و با ظرافت آن دارد. اما به ویژه هنگامی که به شدت به یک نوع از رشد، تغییر جهت یابد، عدم مزیتهایی را هم خواهد داشت.
همانطور که مردم بک-آف-د-یاردز دریافتند، تمایلی وجود دارد تا رابطه‌ای بین پس اندازهای مخلوق - شهر (65) و موردنیاز - شهر با سرمایه گذاری در ساختمان شهر وجود نداشته باشد. این رابطه آنقدر دور از هم است که در 1959 هنگامی که یکی از بانک‌های بروکلین اعلام کرد که هفتاد درصد وام‌های خود را به حول و حوشی نزدیک پرداخته است [روزنامه] نیویورک تایمز آن را داده‌ای چنان با اهمیت شمرد که در صفحات تجاری خود فراوان به آن پرداخت. حول و حوش نزدیک تعریفی انعطاف پذیر است. معلوم شد هفتاد درصد [آن] در ناحیه‌ی ناسا، (66) [برای] ریخت و پاش عظیمی از حومه‌ی شهری در لانگ ایلند، (67) درست آن سوی بروکلین (68) استفاده شده است. در همان زمان بسیاری از [قسمت‌های] بروکلین به مجازات لیست سیاه محکوم شده بودند.
مردم شهر، حومه‌های شهری را تأمین مالی می‌کنند. بی شک یکی از رسالتهای تاریخی شهرها، این مکان‌های تولید کننده و کارای حیرت آور تأمین مالی استعمارگری است.
اما هر چیزی را می‌توان در زمین فرو برد.
در سی سال گذشته آشکارا تغییراتی در منابع پولی ساختمان شهری روی داده است. وام‌ها و هزینه‌های پول بیش از گذشته نهادی (69) شده‌اند. افرادی نظیر کسانی که ممکن بود در دهه‌ی 1920 پول قرض دهند، امروز مایل‌اند تا آن را در مالیات بر درآمد و بیمه‌ی عمر به کار اندازند. تا آن جایی که گویی [پولی] که برای ساختمان شهر وام داده یا هزینه می‌شود، توسط حکومت یا شرکت بیمه‌ی عمر وام داده یا هزینه شده است. بانک‌های کوچک محلی، مانند آن [بانک] پرغرابت نیوانگلند که درون محله‌ی وارد لیست سیاه شده‌ی خود پول وام می‌داد، در دوره‌ی بحران بزرگ و در ادغام‌های بعد از آن زمان، ناپدید شده اند.
با این همه آیا این به این معنی است که امروزه پول بیشتر نهادی شده‌ی ما، تنها به طریقی شتابان قابل استفاده است؟ آیا بوروکراسی‌های پولی چنان ماهی بزرگی‌اند که تنها می‌توانند در شهر ماهی‌های بزرگ، وام گیرندگان عظیم و تغییرات عظیم و ناگهانی، عمل کنند؟ آیا نظامی که در یکی از تجلیات (70) خود قادر است به نرمی برای خرید دایره المعارف یا سفرهای تفریحی اعتبار جزیی بدهد، در یکی دیگر از تجلیات خود تنها می‌تواند قاطعانه و به شدت به توزیع اعتبار کلی بپردازد؟
این پول ساختمان شهری چنان عمل می‌کند که گویی نیروها و ضرورتهای داخلی آن موجب آن نیستند. این پول شتابان عمل می‌کند چرا که ما به مثابه‌‎ی یک جامعه، این گونه خواسته‌ایم. به نظر ما این گونه مفید بود و آنرا این گونه دریافت کردیم. اکنون آنرا چنان پذیرفته‌ایم که گویی خداوند یا نظام آن را مقرر کرده اند.
بیایید از این دید به قضیه بنگریم که ما چه می‌خواستیم و در سه نوع پولی که به شهرهای ما شکل می‌دهند، به چه مجاز شده‌ایم - با بهترین آنها، منبع عرفی و غیر حکومتی اعتبار آغاز می‌کنیم.
فکر تغییر جهت دادن مبالغ عظیم پول به سوی رشد تُنُک حومه شهری و به قیمت گرسنگی دادن به مناطقی شهری، ابداع وام رهنی دهندگان نبوده است (اگر چه، آنها هم اکنون مانند سازندگان حومه‌های شهری از این برنامه نفع می‌برند). نه کمال مطلوب و نه روش دستیابی به آن، منطقاً از درون نظام اعتباری ما ریشه نگرفته اند. این فکر از متفکران اجتماعی والایی نشأت گرفته است. در دهه‌ی 1930 زمانی که بر روی روش‌های FHA برای تشویق رشد حومه شهر کار می‌شد، در حقیقت هر مرد خردمند حکومتی - علیرغم تفاوتهایشان در مورد روش‌ها - طرفدار اهداف [مزبور] بود. چند سال پیش از آن، هربرت هوور (71) اولین کنفرانس کاخ سفید درباره‌ی خانه‌سازی را با جدلی علیه فرودستی اخلاقی شهرها و مدح فضایل اخلاقی دهکده‌های ساده، شهرهای کوچک و سبزه‌زاران افتتاح کرده بود. در قطب مخالف سیاسی، رکسفورد جی، تاگ ول (72) مدیر مسئول فدرال برای تظاهرات حومه‌های شهری نیوویلز گرین بلات، توضیح داد (73) "عقیده‌ی من این است که باید از مراکز جمعیت خارج شد، زمینهای ارزان را انتخاب کرد، اجتماعی کامل ساخت و مردم را به آنجا کشاند. بعد به شهرها برگشت همه‌ی زاغه‌ها را در هم کوبید و به جای آن پارک ساخت."
استفاده‌ی شتابان از پول برای علف‌های هرز حومه‌ی شهری به همراه گرسنگی دادن به همه‌ی آن بخشهای شهر که سنت برنامه ریزی به آن مهر زاغه زده است، همان بود که مردان خردمند ما خواهان آن بودند. آنها از همه‌ی راه‌ها تلاش فراوان برای رسیدن به آن کردند. اما به آن رسیدیم.
حمایت اجتماعی آگاهانه از اعتبار خصوصی شتابان برای پروژه‌های توسعه و نوسازی مجدد، حتی از این هم واضح‌تر است. در وحله‌ی اول، جامعه بودجه‌های یارانه‌ای خود را برای پاکسازی زمین در این تغییرات طوفانی صرف می‌کند، تا سرمایه گذاری خصوصی شتابان ناشی از آن را از نظر مالی ممکن کند. جامعه همچنین مراقب است تا سرمایه گذاری خصوصی اختصاصاً برای خلق اشکال شبه - شهر (74) و جنگ با تنوع شهری مورد استفاده قرار گیرد. جامعه با مشوق‌های خود برای تضمین وامهای رهنی نوسازی مجدد از این هم فراتر می‌رود، اما تأکید دارد آفرینشی که بدینگونه تضمین می‌شود، آن قدر ایستا باشد که در طول حیات سرمایه گذاری بتوان به آن دست یافت. تغییر تدریجی در آینده غیرقانونی خواهد بود.
حمایت اجتماعی از این شتاب‌ها بدیهی انگاشته می‌شود. این کمک عمومی به بازسازی شهر است.
جامعه کمتر آگاه است که با حمایت از این استفاده‌های شتابان از سرمایه گذاری خصوصی در شهرها، انتخابی اجباری بین اشکال متفاوت و گوناگون از سرمایه گذاری خصوصی، به عمل آورده است.
برای درک این [مسئله] باید بدانیم که یارانه‌های عمومی برای پاکسازی زمین یا لکه - ای، تنها یارانه‌ها نیستند. [بلکه] یارانه‌های غیر داوطلبانه‌ای، که حاصل جمع آن بسیار بزرگ است، به این کسب و کارها تعلق می‌گیرد.
زمین به دست آمده برای توسعه مجدد و نوسازی از راه قدرت سلب مالکیت خصوصی به نفع عموم (75) به دست می‌آید؛ قدرتی که تنها به حکومت‌ها تعلق دارد. به علاوه از تهدید به تملک از طریق سلب مالکیت خصوصی به نفع عموم، برای مجبور کردن قطعانه‌های املاک عملاً به دست نیامده به پذیرش طرح‌های نوسازی، استفاده می‌شود.
قدرت سلب مالکیت خصوصی به نفع عموم که از پیش شناخته شده و همچون شیوه‌ای برای به دست آوردن املاک موردنیاز جهت استفاده‌ی عمومی مفید است، با قانون توسعه مجدد برای تملک املاکی که برای استفاده و سود خصوصی در نظر گرفته شده بودند، بسط یافته است. این امتیاز نقطه‌ی حرکت مشروطیت قانون توسعه‌ی مجدد و نوسازی بود. دادگاه عالی (76) اعلام کرد که جامعه این حق را - به واسطه قوانین خود - داراست که این شکل از انتخاب را بین فعالان اقتصادی خصوصی و مالکان به عمل آورد؛ [جامعه] می‌تواند به مثابه شیوه‌ای برای دستیابی به اهدافی که در قضاوت قانونگذارانه خود آنرا به نفع مردم دانسته است، دارایی یکی از این دو را به نفع دیگری ضبط کند.
استفاده از قدرت سلب مالکیت خصوصی به نفع عموم، کاری بیش از ممکن ساختن گردهم آوری فیزیکی پهنه‌ی پروژه انجام می‌دهد. به مرحمت یارانه‌های غیرداوطلبانه‌ای که مستلزم آن است، [انجام پروژه‌ها] را از نظر مالی ممکن می‌کند. این نکته که مربوط به یارانه‌‌ی غیرداوطلبانه است در گزارش سال 1960 آنتونی. جی. پناچ (77)، کارشناس مدیریت درباره‌ی گره خانه سازی و توسعه‌ی مجدد شهر نیویورک که برای ارائه به شهردار آماده شده بود، به خوبی توضیح داده شده است:
پیامد مستقیم اعمال قدرت سلب مالکیت خصوصی به نفع عموم بر اجاره داران تجاری شدید و اغلب ویرانگر است.
هنگامی که حکومت ملکی را مصادره می‌کند، تنها بابت آنچه به دست می‌آورد و نه آنچه از دارنده آن می‌گیرد، پول پرداخت می‌کند.
حکومت در یک مصادره نه یک کسب و کار، بلکه ساختمانی را به دست می‌آورد. [بنابراین] لازم است تا بابت ساختمان پرداخت شود. مالک [یا اجاره دار] بابت از دست دادن کسب و کار یا سرقفلی یا حتی اجاره‌ی منقضی نشده‌ی خود چیزی دریافت نمی‌کند. زیرا کلاً در اجاره‌ها تصریح می‌شود که در صورت مصادره، قرارداد اجاره مالک با مستأجر، خودبه خود و بدون پرداخت هیچگونه غرامتی به مستأجر، پایان می‌یابد.
اگر چه دارایی و کل سرمایه گذاری او گرفته شده است، در ازای آن اساساً چیزی دریافت نمی‌کند.
گزارش برای ارایه یک مورد توضیحی ادامه می‌دهد:
یک داروساز، داروخانه‌ای به [قیمت] بیش از 40000 دلار خرید. چند سال بعد ساختمانی که داروخانه‌ی او در آن قرار داشت، مصادره شد. کل مبلغی که در نهایت وی دریافت کرد سه هزار دلار بابت اثاثیه‌ی ثابت بود. آن مبلغ نیز باید بابت وام رهنی غیرمنقول (78) پرداخت می‌شد. اینگونه کل سرمایه گذاری او بر باد رفت.
این داستانی غم انگیز و عمومی درباره‌ی سایتهای خانه سازی یا نوسازی و یکی از دلایلی است که به خاطر آن کسبه‌ی هر مکان با اینگونه طرح‌ها به شدت و از روی استیصال می‌جنگند. آنها یارانه‌ی این طرح‌ها را نه با بخشی از پول مالیاتشان، بلکه با معاش خود، با پول تحصیل فرزندانشان، با سال‌های گذشته که در امید به آینده سپری شده‌اند - تقریباً با همه‌ی چیزی که دارند - می‌پردازند.
گزارش پناچ در ادامه آن چیزی را پیشنهاد می‌کند که قبل از آن در نامه‌های متعددی به مسئولان، شهروندانی در اظهارنظرهای عمومی و سردبیران روزنامه‌ها، به زبان خود آن را پیشنهاد کرده بودند. "هزینه‌ی پیشرفت اجتماع را اجتماع به مثابه یک کل باید تحمل کند. این هزینه نباید بر قربانیان بدشانس پیشرفت اجتماع تحمیل شود."

اجتماع به مثابه یک کل هنوز در خور تحمل همه‌ی آن هزینه‌ها نشده است و هرگز نخواهد شد. مقامات توسعه‌ی مجدد و کارشناسان خانه سازی هنگام پیشنهاد آن رنگ می‌بازند. نمای تحمل همه‌ی هزینه‌ها، می‌تواند هزینه‌های یارانه‌ی عمومی برای توسعه‌ی مجدد و پروژه‌های خانه سازی را بسیار سنگین کنند. در حال حاضر، توسعه مجدد برای سود خصوصی از نظر ایدئولوژیک و مالی بر این مبنا توجیه شده است که سرمایه گذاری عمومی یارانه‌ای، در مدت زمان معقولی به شکل مالیاتهای افزوده از بهبود بخشی، برگردانده خواهد شد. اگر یارانه‌های غیرداوطلبانه‌ای که این طرح‌ها را ممکن می‌کنند به مثابه هزینه‌های عمومی محاسبه شوند، هزینه‌های عمومی بسط یافته، هیچ رابطه‌ی ممکنی را با مالیاتهای بازگشتی مورد انتظار، نخواهند داشت. خانه سازی عمومی به سهم خود، هزینه‌ای دقیقاً برابر با هفده هزار دلار برای هر واحد مسکونی دارد. اگر یارانه‌های غیرداوطلبانه به مثابه هزینه‌های عمومی مستحیل شوند، هزینه این اسکان، از نظر سیاسی به سطوح غیرواقعی سرخواهد زد. هر دوی این عملیات، [یعنی] پروژه‌های "نوسازی " و خانه سازی عمومی، با تخریب گسترده‌شان، ذاتاً راه‌هایی اسراف گرایانه برای بازسازی شهرهاهستند و در مقایسه‌ی با هزینه‌های سرشار آنها، کمک‌هایی رقت انگیز به ارزش‌های شهرند. در حال حاضر جامعه در برابر این واقعیت‌های زندگی محافظت می‌شود، زیرا بخش بسیار زیادی از این هزینه‌ها بر دوش قربانیان غیرداوطلب نهاده شده و به طور رسمی افزوده نمی‌شوند. اما هزینه سرجای خود باقی است. ساختمان پروژه‌ای (79) همچون شکلی از دگرگونی شهر (80) از نظر مالی همان قدر بی معناست، که از نظر اجتماعی.

هنگامی که یک شرکت بیمه‌ی عمر یا صندوق اتحادیه‌ی بازنشستگان مبالغ پول طوفانی را به یک پروژه‌ی بدون انعطاف یا طرح نوسازی برای جمعیتی برچسب خورده، سرازیر می‌کند، به گونه‌ای رفتار ضروری برای صندوقهای سرمایه گذاری قرن بیستم را برخورد روا نمی‌دارد. به جای آن آنچه را جامعه خواهان آن است و تنها با به کارگیری قدرتهای اجتماعی بسیار خارق العاده و بی رحم ممکن گشته است، به جای می‌آورد.
در مورد استفاده‌ی شتابان از اعتبار عرفی برای خود - ویرانگری تنوع، وضع متفاوت است. در چنین مواردی تأثیرات پرشتاب حاصل، ناشی از عمده فروشی دارای اعتبار وسیع نیست. بلکه از حاصل جمع تعامل (81) افراد بسیاری که برحسب اتفاق در دوره‌ای از زمان به شدت در یک مکان متمرکز شده اند، حاصل می‌شود. جامعه هیچ محرک آگاهانه‌ای برای این نابودگری موفقیت چشمگیر شهر ایجاد نکرده است. اما کاری نیز برای جلوگیری و تغییر جهت این شکل از جریان پول نابود کننده‌ی شهر انجام نمی‌دهد.
سرمایه گذاری خصوصی شهرها را شکل می‌دهد اما آرمانهای اجتماعی (و قوانین) به سرمایه گذاری خصوصی شکل می‌دهند. ابتدا تصور آنچه می‌خواهیم از راه می‌رسد سپس دستگاه برای به انجام رساندن آن تصور تنظیم می‌گردد. دستگاه مالی برای خلق تصورات ضد - شهر (82) تنظیم شده است فقط و فقط به این علت که ما به مثابه یک جامعه آن را نفع خود دانسته‌ایم. اگر و هنگامی که فکر کنیم شهر سرزنده و تنوع یافته‌ای که قادر به تغییر و بهبود مسمتمر و درهم تنیده است، مطلوب ماست، آنگاه دستگاهی مالی برای وصول به آن تنظیم خواهیم کرد.
مانند استفاده‌ی شتابان از صندوق‌های عمومی برای بازسازی شهری، در مورد اعتبار خصوصی این فرض که آنها اتفاق می‌افتند، چون باید اتفاق بیفتند، کمتر صادق است. پول خانه سازی عمومی به جای بهبود تدریجی و مداوم خیابان و منطقه، به طریقی شتابان به کار گرفته می‌شود، زیرا طوفان‌ها را برای ساکنان زاغه‌های خوب پنداشته‌ایم - و نماشی از زندگی خوب شهری برای بقیه‌ی ما.
هیچ دلیل ذاتی برای اینکه صندوق‌های مالیاتی و اعتبار عمومی نتوانند برای تسریع زاغه زدایی در عوض جابه جایی زاغه (83) و حبس زاغه (84) به کار گرفته شوند، وجود ندارد. روش -‌هایی کاملاً متفاوت از آنچه اکنون به کار گرفته می‌شوند، برای یارانه‌ی خانه سازی محتمل است.
هیچ دلیل ذاتی نیز برای اینکه خانه سازی عمومی باید بیخته و در طوفان‌های مدنی و فرهنگی گردآوری شوند، وجود ندارد. آنها می‌توانند همچون اجزای تغییر تدریجی، برای تکمیل و روح بخشی به شبکه‌ی شهر زنده، ساخته شده و جا داده شوند. ما تنها به این دلیل به راه دیگری می‌رویم چون آنرا راهی درست می‌پنداریم.
کنترل اجتماعی پول سایه دشوار است. اما می‌توانیم حداقل مانع تأثیرات شتابان آن شویم. لیست سیاه مکان‌ها، فرصت فوق العاده‌ای را برای استفاده‌ی پرشتاب از پول استثمارگر فراهم می‌آورد. در این حد، پول استثمارگر (85) خود مسئله نیست، بلکه مسئله ممانعت از (پشت گرمی اجتماعی) سرمایه گذاری عرفی است.
استفاده‌ی شتابان از پول حکومتی نیز؛ همچون محصولی جانبی؛ فرصت‌های فوق -العاده‌ای برای پول دنیای سایه فراهم می‌آورد. برای درک چرایی آن باید بدانیم که مالکان زاغه، (86) برخلاف صاحب داروخانه‌ی گزارش پناچ، از استفاده‌ی فراگیر از قدرت سلب مالکیت خصوصی به نفع مالکیت عمومی، سخاوتمندانه فایده می‌برند. هنگامی که ساختمانی تحت شرایط سلب مالکیت خصوصی خریداری می‌شود، معمولاً سه عامل در تعیین پاداش (قیمت حراج) دخالت می‌کنند. [این سه عامل] عبارتند از ارزش ارزشیابی شده‌ی ملک، ارزش جانشین ساختمان و قدرت عواید جاری ساختمان (آنگونه که از قدرت کسب عایدی تجارتی که درون آن عمل می‌کند، تشخیص داده می‌شود). هر چه ساختمانی بیشتر مورد استثمار قرار داشته باشد، قدرت کسب عایدی آن بیشتر است و به صاحب آن بیشتر پرداخته می‌شود. این حراج -‌های مصادره‌ای (87) آنقدر برای مالکان زاغه سودآورند که برخی از آنها با خرید ساختمانهایی در نواحی مصادره‌ای اعلام شده، کسب و کاری راه انداخته‌اند. [این گونه ساختمان‌ها را در چنین
نواحی] می‌خرند، آنها را پرازدحام می‌کنند و اجاره‌ها را بالا می‌برند؛ نه به خاطر سود موقتی آن، بلکه به خاطر سودهایی که از حراج ساختمان برای عموم، به دست خواهند آورد. برای مبارزه با این باجگیری مشخص، برخی از شهرها قوانین "گیرش - سریع " (88) را تصویب کرده‌اند که براساس آن از نظر تکنیکی، مستغلات واقع در یک مکان مصادره شده را در روز اعلام مصادره به مالکیت عمومی در می‌آورند - و بحث‌هایی را درباره‌ی قیمت حراج و ارزشیابی‌هایی که بعداً باید درباره‌ی آن کار شود، باقی می‌گذارند - . (89)
هر کجا ساختمانهای استثمار شده وجود دارند، مالکان آنها از پاکسازی زاغه غنی می‌شوند. آنها از پاداش مصادره‌ی خود می‌توانند برای خرید املاکی بیشتر از قبل، در مکان‌های جدیدی که فرض بر آنست که به زاغه تبدیل خواهند شد، استفاده کنند - و ظاهراً این کار را هم می‌کنند. اگر زاغه‌ی جدید بعداً مصادره شود برای چنین سرمایه گذاری که فرصت چند برابر کردن دارایی‌ها و تروت خود را به دست آورده است، بسیار بهتر خواهد بود.
در نیویورک برخی از این نوع سرمایه گذاران نه تنها پول خود را بلکه مستأجران سابق خود را نیز به مکان جدید می‌برند و از این طریق به حل مشکل اسکان (90) مجدد" شهر کمک می‌کنند. جابه جایی زاغه (91) کارایی‌های خود را داراست. خود را تأمین مالی می‌کند.
دوباره، استفاده شتابان از پول دنیای سایه برای خلق زاغه‌های جدید، مشکلی نیست که تنها مستلزم دنیای سایه باشد. مشکلی است که تا درجه‌ای، از جابه جایی زاغه (اجتماعاً تشویق شده) برمی خیزد.
در نهایت، همانگونه که در گزارش پناج آمده است، استفاده شتابان از پول دنیای سایه می‌تواند از راه مالیات بندی، بهتر کنترل شود:
هیچ تعدادی از اعمال ضوابط یا کاستن از مالیات به سازی خانه توسط مقامات خانه سازی شهر نیویورک، نمی‌تواند با سرعت گام‌های شکل گیری زاغه برابری کند؛ تا زمانیکه و مگر اینکه سودابه وسیل، مالیات بندی از زاغه‌ها حذف شود.
برای غلبه بر تأثیر تشکیلات مالیات بر درآمد فدرال (92)، استهلاک و شرایط گردآوری سرمایه که مالكیت زاغه را براى مالکان زاغه قماری بسیار پر درآمد می‌کند، مالیات بندی براساس سودها، ضروریست.
یک مالک زاغه در ناحیه‌ای پرتراکم که نیاز به سرپناه در آن حاد است و میزان اجاره‌ها حسب تحمل دادوستد کنندگان [شکل می‌گیرد]، نیازی به حفظ ملک ندارد. او سال به سال میزان مجاز استهلاک سالیانه‌ی (93) خود را به جیب می‌زند و پس از آن که ارزش دفتری (94) ملک زاغه‌ی خود را به صفر رساند، آن را به قیمتی که بالاترین حلقه‌ی اجاره است به سرمایه تبدیل می‌کند، و می‌فروشد. با برپایی حراج، او 25 درصد مالیات افزایش سرمایه (95) را بر مبنای تفاوت بین ارزش دفتری و قیمت حراج، پرداخت می‌کند. سپس ملک زاغه‌ی دیگری را به چنگ می‌آورد و همان روند دوباره ادامه می‌یابد. [بازرسی گسترده توسط دفتر درآمد داخلی، از درآمدهای بازگشتی مالکان (96) املاک زاغه می‌تواند] میزان مالیات‌های گذشته (97) و مجازات‌های مقرر را به مثابه نتیجه هرگونه لاپوشانی آنها از اظهاریه‌های نادرست میزان مجاز استهلاک، مشخص کند.
شکاکان - یا لااقل شکاکانی که من با آنها حرف می‌زنم - فکر می‌کنند امروزه گلچین کردن در شهرها برای پول استثمارگر بسیار ساده است. زیرا سرمایه گذاری دنیای سایه، نمایندگی منافع قدرتمندی را جایی پشت سر صحنه‌های قانونگذاری و مدیریتی به عهده دارد. من راهی برای دریافتن صحت این ادعا ندارم. اگر چه، فکر می‌کنم بی تفاوتی الباقی ما، به نحوی با این وضعیت در ارتباط است. برخی از خانه سازان حرفه‌ای (98)، امروزه توجیه ظاهرفریبی برای سودهایی که دنیای سایه همچون محصول جانبی از عملیات دوباره‌سازی شهر به دست می‌آورد، دارند. آنها می‌گویند "جامعه زاغه‌ها را خلق کرده است "و" به جاست که جامعه آنچه را برای پاک کردن آنها لازم است، بپردازد". اگر چه چنین اظهارنظری از پاسخ به این سؤال که جامعه به چه کسی پرداخت می‌کند و پول بعداً به کجا می‌رود، طفره می‌رود. همچنین بی - تفاوتی با این اندیشه‌ی ساده که بر مشکل زاغه‌ها به هر صورت می‌توان با نابودی ساختمانهای زاغه‌ی قدیمی غالب شد، همدست و شریک است . چیزی نادرست‌تر از این نیست.
به سادگی می‌توان ترافیک... مهاجران ... یا هوس‌های طبقه‌ی متوسط را برای زوال (99) شهر مقصر دانست. [علل] زوال شهرها عمیق‌تر و پیچیده‌تر است. [علت] آن، در آنچه ما در اندیشه خواهان آنیم و در غفلت از چگونگی عملکرد شهرهاست. اشکال پولی که برای ساختن شهرها به کار گرفته می‌شود - یا از ما دریغ می‌شود - امروزه ابزارهای قدرتمند زوال شهرها است. اشکال استفاده از پول باید به ابزارهای تجدید حیات تغییر یابند - از ابزارهای خرید طوفان‌های خطرناک به ابزارهای خرید تغییرات مداوم و تدریجی پیچیده و آرامتر.

پی‌نوشت‌ها:

1-Gradual Money
2-Cataclysmic Money
3 -Mortgage Holdings
4 - Savings and Loan
5-Commercial Banks
6 - Mutual Savings Banks
7 - Pension Funds
8- Partial Financing
9- Land - Cleanance Subsidies
10- Cash and Credit
11- Cut and Fee
12- Holmes
13- Arthur.H.Motley
14- Federal Housing and Home Finance Agency
15- Zoner
16- Charles .M.Haar
17- مقصود بحران بزرگ اقتصادی اواخر دهه 1920 تا 1930 آمریکا است.
18-Expansion
19-Tasmania
یکی از جزایر واقع در جنوب شرقی استرالیا
20- اولین مرحله از چنین شتابی، هم اکنون به شکل طرحی برای پاکسازی وسیع اطراف ساختمانهای تاریخی آغاز شده است. بوستون - یا لااقل متولیان سنتی آن - از اینکه در حال حاضر توریست‌ها یا بچه‌های مدرسه‌ی در حال باور آوردن به معنی آزادی آمریکایی، ممکن است از حضور نامربوط نورت‌اند آشفته شوند، شرمنده‌اند.
21- Apton Sinclair
نویسنده و اصلاح طلب امریکایی 1878-1968 که در آثارش از جمله جنگل (1906) و بوستون (1928) به مباحثی مانند عدالت اجتماعی می‌پردازد).
22- The jungle
23- رهبران این تجربه عبارت بودند از کشیش جی شیل (J.Sheil) ، ساول دی. آلینسکی (Saul D.Alinsky) جامعه شناس و جرم شناس جوزف. بی. می‌گان (Joseph B.Meegan) که در آنوقت مدیر یک پارک محلی بود. آلینسکی تئوری و روش‌های سازمان را در کتابی به نام بیدار باشی برای رادیکال‌ها (Reveille for Radicals) توصیف کرده است.
24- Legislature
25- Saving and Loan Association
26- Saving Banks
27- Relocated
28- Long Island
29- Radiant Garden City Beautiful
30- Grand Central
31- Erasure
32- New England
33- Self. Fulfilling
34- در 1960 صاحبان مستغلات در یکی از این خیابانها اولین وام راهنی سنتی را که در عرض هیجده سال به ‌هارلم شرقی تعلق گرفته بود، دریافت کردند. آنها این وام را با وساطت جان.جی، مرلی (John J.Merli) عضو شورای شهر و چهره‌ی قابل کمیته‌ی حزب دموکراتیک شهر نیویورک دریافت کردند. او ابتدا خود پول را برای خرید مواد اولیه ضروری و سامان دادن به کار تهاتری و کار اهدایی به شیوه‌ی نورت‌اند، مساعده داد. بعد از اتمام کار، او توانست برای صاحبان مستغلاتی که به آنها وام تجهیزات داده بود، وامی بگیرد تا بتوانند وام‌های او را مسترد کنند.
35- Society Hill
36-Conventional Money
37-Shadow World of Investment
38-Chester.A.Rapkin
39- Newyork Times
40 - James Felt
41-Planning Commision
42-Alfred.E.Santangelo
43 - Agency
44-Borough President of Manhatan
45 - Sponser
46 - Spot Building
47- Academic
48 - Federal Housing Agency
49 - Vest Pocket
50 - Paul Bunyan
(چوب بری آمریکایی ساکن در میشیگان که به علت نیرو و اندازه‌ی هیکلش زبانزد بود. م.)
51-Italian- Influenced
52 - PuertoRican
53 - First - Comers
54 -Triborough Bridge
55- Hausing Authority Site Managers
56 - Wagner Houses
57 - School Saving Accounts
58- Edsel
ظاهراً نام پروژه‌ای است
59 - New Haven
60 - Indianapolis
61 - Atlanta
62 - Buffalo
63- Routine
64 - Distant Supply
65 - City - Created
66 - Nassau County
67 - Long Island
68 - Brooklyn
69 - Institutionalized
70 - Manifestation
71 - Herbert Hoover
72- Rexford G. Tugwell
73 - New Deals Green Belt
74- Psuedo-City
75 - Eminent Domain
76 - The Supreme Count
77-Anthony J. Panuch
78 - Mortgage Chattle
79 - Projet Building
80-City Transformation
81 - Transaction
82 - Anti-city
83 - Slum Shifting
84 - Slum lmmuring
85-Money Exploitative
86 - Slum Landlords
87 - Condemnation Sale
88 - Quick - Take
89- روح این قوانین، البته، جلوگیری از تغییر مالکیت در آن حین و در نتیجه افزایش قیمتها برای شهر فراتر از آنچه مورد انتظار بوده است، می‌باشد. قوانین گیرش - سریع در این مورد موفق‌اند اما به مثابه محصولی جانبی سختی‌های بیشتر از همیشه را برای صاحبان قانونی مکان، اعمال می‌کنند. برای مثال در وست‌اند بوستن، مالکانی که ساختمانهای خود را در اشغال داشتند از این قانون به استیصال رسیدند. از روز مصادره، متصرفان آنها اجاره‌ی خود را به جای مالک سابق به شهر می‌پرداختند. مالکان نیز به شهر اجاره می‌دادند. این ماهها و ماهها - در برخی موارد حدود یک سال - ادامه داشت، در حالی که مالک قبلی ساختمان قادر به اسباب کشی نبود، زیرا پول خود را دریافت نکرده و به علاوه نمی‌دانست چه دریافت خواهد کرد. او در واقع هر چیزی را قبول می‌کرد.
90 - Relocation
91 - Slum Shifting
92 - Federal Income Tax
93-Annual Depreciatin Allowance
94 - Book Value
95 - Capital Gains Tax
96 - Income Returns
97 - Back Taxes
98-Professional Housers
99 - Decay

منبع مقاله :
جیکوبز، جین؛ (1392)، مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی، ترجمه‌ی دکتر حمیدرضا پارسی، آرزو افلاطونی، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم