نویسنده: افضل السّادات حسینی




 

الگوی رشد خلاّقیت

خلاّقیت یک توانایی است که تحت تأثیر عوامل مختلف فردی، اجتماعی است. عوامل فردی مانند ویژگیهای فردی نیز تحت تأثیر عوامل مختلف اجتماعی مانند خانواده و جو حاکم بر آن است. پس می‌توان گفت عوامل اجتماعی در خلاّقیت نقش کلیدی دارند. بنابراین پرورش خلاّقیت مستلزم وجود یک سیستم خلاّق است.
نمودار 6-1 این سیستم را نشان می‌دهد. جامعه بستر رشد این توانایی است. اگر در اجتماعی خلاقیت به منزله امری حیاتی و عامل پیشرفتهای بشری تلقی شود و در جهت توسعه و تقویت آن تلاش گردد، نهادهای مختلف اجتماعی نیز بالتبع آن در این مسیر حرکت می‌نمایند.
خانواده به عنوان یکی از مهمترین عوامل می‌تواند ایفای نقش کند، زیرا امکان ظهور و پرورش خلاّقیت در کودکی بسیار زیاد است. سایر سازمانها و نهادهای اجتماعی نیز نقش حساسی در این زمینه دارند. البته این ارتباط به شکل متقابل است. نهادهای مختلف اجتماعی می‌توانند هرکدام به سهم خویش روح نوآوری، تحقیق و خلاّقیت در جامعه را تقویت کنند، در عین حال که خود از فرهنگ اجتماعی متأثر می‌گردند.
نظام آموزش و پرورش در پرورش و تربیت نیروی انسانی خلاّق جایگاه خاصی دارد. این نهاد نیز هرچند از فرهنگ و جامعه‌ی خویش تاثیر می‌پذیرد، امّا می‌تواند نقش کاملاً تعیین کننده‌ای در گرایشهای فکری - فرهنگی جامعه داشته باشد. بنابراین برای داشتن جامعه‌ی خلاّق، وجود نظام آموزش و پرورش پویا و خلاّق اجتناب ناپذیر است.
آموزش و پرورش دربرگیرنده‌ی عوامل و عناصری است. سازندگی و موفقیت نظام آموزش و پرورش نیز در گروه پویایی عناصر آن می‌باشد.
مهمترین اجزای تشکیل دهنده یک نظام آموزشی عبارتند از: برنامه‌ی درسی، محیط آموزشی و معلّم. این سه رکن در مجموع عامل تقویت یا تضعیف خلاّقیت در دانش آموزان هستند. با توجّه به این که پرداختن به هر سه مورد در این رساله ممکن نیست، ما در این جا بر عامل معلّم متمرکز می‌شویم.
شاید نقش معلّمان در موقعیت یادگیری رسمی تا حدی شناخته شده باشد، اما اگر به نقش وسیع معلّم به عنوان الگو و مرشد توجّه کنیم. اهمیت او در زندگی کودکان و نوجوانان مستعد و خلاّق بیشتر روشن می‌گردد.
بلوم (1985) معتقد است معلّمان نقش مهمی در رشد کودکان خلاّق و مستعد بازی می‌کنند. گرتزل (1) (1978) در نتیجه مطالعه خویش از بیوگرافی افراد مشهور اعلام نمود: مرشدان و راهنمایان در ایجاد انگیزه در این افراد نقش بسیار مهمّی ایفا کردند.
[نقل از رنزولی]
امّا اگر به کلاسهای درسی و معلّمان در جامعه خودمان نظر بیندازیم، علی رغم آن که بسیاری از معلّمان ممکن است افرادی علاقمند و پرتلاش باشند، نه تنها در برانگیختن قوای خلاقه‌ی دانش آموزان هیچگونه موفقیتی ندارند، بلکه آگاهانه یا نا آگاهانه این توانایی را تضعیف و حتی نابود می‌کنند.
برای این که علل و عوامل این موضوع روشن گردد، نیاز به تحقیقات بسیار وسیع و عمیق است. مسلماً عملکرد معلّمان از سایر مسائل نظام آموزش و پرورش جدا نیست. معلمان ما از شرایط حاکم بر نظام آموزش متأثرند و نحوه‌ی آموزش، رفتار، ارتباطشان با دانش آموز تا حد زیادی تحت تأثیر سایر موقعیت‌های آموزشی است. اما این بدین معنی نیست که معلّمان افرادی منفعل هستند که قادر به اجرای طرح و برنامه‌ای نباشند، بلکه معلّمان می‌توانند جهت و حرکت داشته و برای پرورش دانش آموزانی مستعد برنامه ریزی و تلاش نمایند.
امّا علل عدم توجه برخی معلمان به این مسأله چیست؟ پاسخ به این سؤال نیازمند کاوش و بررسی عمیق و مجزایی است. امّا به طور کلی و با نگاهی به شرایط عوامل مختلفی را می‌توان دریافت. از جمله عدم شناخت از فرایند خلاّقیت، عدم انگیزه به کار، عدم شناخت و کاربرد روشهای تدریس فعال و خلاّق، عدم تسلط بر کار و موضوع درسی، عدم اعتماد به نفسی و برخی از محدودیت‌ها مانند قوانین و آئین نامه‌ها، مسائل مربوط به ارزیابی و غیره.
علی رغم موانع متعدد معلمان زیادی علاقه مندند بدانند چگونه می‌توانند به پرورش استعداد خلاق دانش آموزان بپردازند؟

نقش معلّم در رشد خلاّقیت در کلاس

معلّمان چگونه می‌توانند دانش آموزانی خلاّق بپرورانند؟ برای این‌که یادگیری منجر به بروز خلاّقیت گردد، باید چگونه عمل کنند؟ با استفاده از چه روشها و مهارتهایی می‌توانند کلاسی فعّال، پویا، خلاّق داشته باشند؟ در پاسخ به این سؤالات در این جا الگویی ارائه می‌شود که نشان می‌دهد معلّمان چگونه می‌توانند به رشد خلاّقیت در کلاس خویش بپردازند. نمودار (2-6)
این الگو نسبت به الگوی ویلیامز کاملتر است، زیرا بعضی از جنبه‌های مهم در یادگیری خلاّق که در الگوی ویلیامز مورد توجه قرار نگرفته است را مدنظر قرار می‌دهد. از جمله بعد محیطی - اجتماعی که نقش بسیار حساسی در یادگیری خلاّق دارد. الگوی ویلیامز علی‌رغم نقاط قوت زیادی که دارد به علّت آن که بیشتر بر روشهای تدریس متمرکز است، نمی‌تواند تصویری جامع از نقش عملکرد معلّم در خلاّقیت دانش آموزان ارائه دهد. بنابراین لزوم توجّه به یک الگوی کلی‌تر کاملاً احساس می‌شود، الگویی که سهم عوامل مختلف در پرورش خلاّقیت در محیط آموزشی را روشن می‌کند.
برطبق الگوی جدید همان‌طور که در نمودار می‌توان ملاحظه کرد معلّمان از طریق پنج عملکرد اساسی می‌توانند زمینه‌های رشد خلاّقیت در دانش آموزان را فراهم سازند. عملکرد معلّم تحت تأثیر عوامل مختلفی است از جمله عوامل شخصیتی و حرفه‌ای معلّم. یکی دیگر از عوامل اساسی که عملکرد معلّم تحت الشعاع آن قرار می‌گیرد، برنامه‌ی درسی است. یک برنامه‌ی درسی پویا و سازنده، عملکردی متناسب با آن نوع برنامه را می‌طلبد، همانطور که یک برنامه‌ی سنتی می‌تواند عملکرد معلّم را تا حدّی محدود کند. نوع عملکرد معلّم نیز با توجّه به موضوعهای درسی مختلف می‌تواند متفاوت باشد. در هر موضوع درسی مسائل خاصی وجود دارد که روشهای خاص خود را می‌طلبد.
بستر رشد تمام این فعالیتها جو حاکم بر محیط آموزشی است اگر مدرسه از جوی مناسب و حمایت کننده برخوردار باشد. معلّم احساس امنیت کرده و با آسودگی خیال می‌تواند به ارائه‌ی طرحهای جدید و مؤثر بپردازد.
شرایط موجود محیط آموزشی تا حد زیادی وابسته به مدیریت و سبک اداره مدرسه است. بنابراین مدرسه در صورتی می‌تواند کانونی برای پرورش خلاّقیت گردد که از مدیریتی کارآمد و سازنده برخوردار باشد.
هر کدام از این مباحث نیازمند بررسی مفصل و عمیقی است که در این جا با توجّه به آن که هدف بررسی نقش معلم در پرورش خلاّقیت است بر عملکرد معلّم تأکید می‌شود.
لازم به ذکر است الگوی رشد خلاّقیت در کلاس که در این‌جا ارائه شده است، الگوی بازی است که می‌تواند در آینده تکمیل گردد و براساس تحقیقات جدید عناصر دیگری به آن اضافه شود.

ساختار کلاس

یکی از عوامل مؤثر در کیفیت یادگیری دانش آموزان، ساختار کلاس درس است. منظور از ساختار کلاس شرایط و جوّ حاکم برکلاس یا به عبارتی مجموع کیفیت محیطی داخل هر کلاس است. هرچند معلّمان نقش تعیین کننده‌ای در تعیین ساختار کلاسی دارند اما طبیةً خود از آن تأثیر می‌پذیرند. ساختار کلاس از جنبه‌های مختلف فیزیکی، عاطفی، فکری و اجتماعی می‌تواند مورد توجّه قرار گیرد.
توضیح نمودار
نمودار 6-1 : الگوی سیستم خلاّق
توضیح نمودار
نمودار 6-2 : الگوی رشد خلاّقیت

ساختار فیزیکی کلاس

ساختار فیزیکی کلاس، هرچند ممکن است چندان مورد توجّه و اهمیت قرار نگیرد امّا می‌تواند نقش مهمی در تسهیل فرایند یادگیری خلاّق ایفا کند. فضای کلاسها باید آن‌گونه ترتیب یابد که بتواند موجب برانگیختن قوای خلاّق دانش آموزان شود. قرار دادن محرکات بصری در کلاس، ترتیب چیدن میز و صندلیها، اختصاص فضای لازم برای فعالیت دانش آموزان از جمله مواردی است که باید به آن توجّه نمود و براساس برنامه‌های درسی مختلف آن را تنظیم نمود. این کارها را معمولاً می‌توان با حداقل وسایل و با کمترین هزینه انجام داد. به طور مثال برای ایجاد و محرکات بصری می‌توان از یک تخته‌ی ماهوتی برای نمایش آثار دانش آموزان استفاده کرد. ترتیب چیدن میز و نیمکتها برحسب موضوع درسی کلاس می‌توان تغییر و آن را به شکل دایره وار برای بحثهای جمعی یا به شکلی که برای کارهای دو یا سه نفره مناسب باشد، تنظیم نمود.
وسایل کمک آموزشی نیز براساس نیاز هر برنامه‌ی درسی باید در دسترس دانش آموزان باشد. وسایلی مانند قطب نما، آهن ربا و بسیاری وسایل ساده اما ضروری برای دروسی مانند علوم.
همچنین وجود بعضی کتابهای درسی، دایر^المعارفها، فرهنگها، نقشه‌ها، کره‌ی زمین، نمودارها نیز بسیار مهم است. خوب است بعضی وسائل را هر دانش آموز به طور شخصی و در جایی نگهداری کند. مثلاً در یک جعبه کفش یا پاکت میوه برای خود آزمایشگاهی داشته باشد.

ساختار عاطفی - شناختی

یک ساختار عاطفی - شناختی مناسب در کلاس درس می‌تواند توانایی خلاّقیت را در همه‌ی دانش آموزان شکوفا سازد. یکی از اساسیترین قدمها در این زمینه پرورش کنجکاوی است از نمودهای اساسی کنجکاوی سؤال نمودن و یافتن پاسخ سؤال است. برای اغلب کودکان سؤالات زیادی پیش می‌آید. کودکان از حدود دو سالگی از کلمات پرسشی مانند چه؟ که؟ چطور، چرا؟ استفاده می‌کنند؟ چگونگی برخورد با سؤالات کودکان اهمیّت بسیار زیادی در پرورش کنجکاوی آنها دارد، پس لازم است معلّمان به این نکته‌ها توجّه نمایند.

1- طرح سؤال

برای ایجاد کنجکاوی بیشتر بعضی از کودکان و نوجوانان نیاز به محّرکات مستقیم دارند. بعضی از کودکان و نوجوانان از خود کنجکاوی کمتری نشان می‌دهند که لازم است با طرح سؤالات و معماهایی که با روحیه و ذوق و استعداد آنها منطبق باشد، آنها را تحریک نمود. گاهی هم لازم است با سؤالات نسبتاً ساده‌ای آغاز کرد و هنگامی که کودک آمادگی کافی یافت بتدریج از سادگی سؤالات کاست.
طرح سؤال به شکل مناسب در مجموع چه برای کودکان بیشتر کنجکاو و یا کمتر کنجکاو عامل مؤثری در تقویت کنجکاوی و یادگیری آنهاست.
در طرح سؤال باید دقت شود که سؤالات باز باشد، یعنی از سؤالاتی که جوابهای کوتاه و قطعی دارد پرهیزگردد تا کودکان به تعمق بیشتر روی سؤال وادار شوند.

2- اهمیّت دادن به سؤالات کودکان

توجّه نمودن به سؤالات، تشویق کودک و نوجوان به خاطر سؤال نمودن و دقّت در پاسخگویی موجب تقویت کودک در این امر می‌گردد.

3- پاسخ سؤال با سؤال

بعضی مواقع لازم است به سؤالات پاسخ صریحی نداد، بلکه با دادن سرنخهایی مسائل را به کشف پاسخ هدایت کنیم تا خود پاسخ سؤال خودش را بیابد. واضح است استفاده از این روش ظرافت و دقت خاصی را می‌طلبد. که اولاً مربی تشخیص دهد آیا نوع سؤال و توانایی سؤال کننده آن‌گونه هست که بتواند با راهنمایی به جواب برسد. ثانیاً چگونه سؤال را با طرح سؤالاتی دیگر یا ارائه نشانه به سوی پاسخ هدایت کند.
گاهی نیز می‌توان پاسخها را آن‌گونه تنظیم کرد که برای کودک سؤال تازه‌ای ایجاد کند. به هر حال مهم این است که سؤالات کودکان برای مدتی بدون جواب بماند تا کودک و نوجوان بیشتر فکر کند و کنجکاوی او بیشتر تحریک گردد.

4- تقویت تعمّق در سؤال

مربی باید از متربی بخواهد از پاسخهای فوری حتی در مورد سؤالی که جواب را کاملاً می‌داند اجتناب کند. فاصله‌ی زمانی بین سؤال و پاسخ موجب می‌گردد تا کودک و نوجوان به بررسی ابعاد مختلف مسأله پرداخته و فعالیت و جستجوی بیشتری بنماید، که باعث می‌شود نظریات و ایده‌های تازه یا پرسشهای دیگری به ذهنش برسد.
برای تقویت کنجکاوی ایجاد فرصت برای تجربه و تحقیق نیز ضروری است. چنان‌که دانش آموزان بتوانند به راحتی به مشاهده، آزمایش و جستجوی محیط و اشیاء اطراف خویش بپردازند.
قدرت تخیّل نیز در خلاّقیت نقش مستقیمی دارد، بررسیهایی که از زندگینامه‌ی افراد خلاّق به عمل آمده است نشان داده همه‌ی آنها از قدرت تخیّل بالایی برخوردار بودند و با استفاده از این قدرت به نتایج خلاّق دست یافته‌اند.
بسیاری از قصه‌های علمی - تخیلی دیروز واقعیات امروزند و بسیاری از تخیّلات امروز واقعیات فردا خواهند بود. بنابراین معلّمان باید خیالبافی کودکان و نوجوانان که به شکلهای مختلف نمودار می‌گردد مانند نقاشی، داستان پردازی یا نقش بازی کردن را تقویت کنند.
یکی دیگر از جنبه‌های ساختار عاطفی - شناختی، ریسک کردن و خطر نمودن است. البته منظور از ریسک کردن، خطر نمودن غیرمعقول نیست. بطورکلی برخلاف جریان آب حرکت نمودن و آزمون و بررسی شیوه‌های تازه و غیرمعمول همراه با نوعی خطر کردن است که جزء لاینفک خلاّقیت است. بنابراین باید به دانش آموز کمک شود نه تنها از مشکلات و خطرات نهراسند. بلکه از آنها استقبال کنند.
سرگرم شدن و بازی و درگیری با پیچیدگی جنبه‌ی دیگری از ساختار عاطفی - شناختی است که لازمه‌ی ظهور خلاّقیت می‌باشد. بدون درگیری و غرق شدن در کار و مواجه شدن با ابهامات و اشکالات دلیلی برای به وجود آمدن افکار خلاّق نیست. بنابراین معلّمان باید با طرح مسائل و مفاهیمی که بتدریج مشکل می‌گردد، زمینه‌ی درگیری فکری را برای دانش آموزانشان فراهم آورده و آنها را تشویق به تلاش و پشتکار برای حل مسائل و ابهامات نمایند. طرح معماها و سرگرمیهایی مانند پازلها، جدولها و غیره تمرین مفیدی در این زمینه است. به خصوص که علاقه به این موارد کارها معمولاً زیاد است.

ساختار محیطی - اجتماعی

ساختار محیطی - اجتماعی کلاس تأثیر زیادی در فرایند یادگیری دارد. اگر دانش آموزان در کلاس احساس امنیّت و آرامش و اعتماد بنمایند می‌توانند بدون هیچ‌گونه فشار به امر یادگیری بپردازند.
برای ایجاد چنین جوی لازم است، احترام متقابل بر افراد کلاس حاکم باشد. معلّم دانش آموزان را دوست دارد و به آنها احترام بگذارد. دانش آموازن نیز به معلّم و کلاس خویش توجّه داشته و به کلاس خویش حساس بوده و احساس مالکیّت نموده و در اداره و نگهداری آن تلاش نمایند.
دانش آموزان باید بتوانند بدون نگرانی از احتمال تمسخر یا تهدید هر نوع سؤالی را بپرسند و در بحثها شرکت کنند. اشتباه و شکست به عنوان امری اجتناب ناپذیر و لازم برای موفقیت تلقی گردد.
دانش آموزان باید بتوانند با استفاده از تجربه شکست به پیشرفتهای زیادی نائل گردند. همچنین دانش آموزان باید از برنامه و هدف برنامه‌های کلاس آگاه باشند و نظرات خویش را درباره‌ی آن بیان کنند.
رقابت از مواردی است که می‌ تواند احساس امنیّت دانش آموز را به شدّت خدشه‌دار کند. بنابراین دانش آموزان بهتر است به جای رقابت به همکاری و همدلی بپردازند. رقابت تنها به صورت رقابت فردی مقبول است یعنی هر فرد با خودش به رقابت برخیزد و تلاش نماید نسبت به گذشته پیشرفت بیشتری داشته باشد.
حمایت از انگیزه‌های درونی و علایق و تجارب فردی دانش آموزان نیز می‌تواند نقش بسیار اساسی در احساس امنیت برای ادامه‌ی فعالیّت خلاقشان ایفا نماید. برای حمایت از انگیزه و علائق درونی دانش آموز لازم است معلّمین از میزان کنترل و ارزیابی خویش بکاهند و برای آنها امکان آزادی عمل فراهم آورند.
ارزیابی به شیوه‌ی سنتی نیز اغلب مانع آرامش دانش آموزان می‌شود در حالیکه لزوم وجود ارزیابی معمولاً غیر قابل انکار است با تغییر دادن نظام ارزیابی می‌توان از اشکالاتی که ارزیابی در بروز خلاّقیت به وجود می‌آورد کاست. اگر هدف ارزیابی، کنترل کار دانش آموز نباشد بلکه براساس آگاه نمودن او از کار تنظیم شده باشد، می‌تواند اثرات مفیدی به بار آورد. زیرا در این صورت دانش آموز از اشتباه کردن نمی‌هراسد بلکه به آنها به عنوان ضرورت یادگیری می‌نگرد.
معلم لازم است در صورت امکان در ارزیابی به جای دادن نمره اظهارنظر خویش را بنویسد و با دانش آموزان در رابطه با کارشان تعامل مداوم داشته باشد. گاهی نیز از خود دانش آموزان بخواهد تا کار خویش را ارزیابی کنند.

ساختار فکری

بطور کلی ساختار فکری کلاس زمانی می‌تواند موجب رشد خلاّقیت دانش آموزان گردد که تفکّر و اندیشیدن را در آنها تقویت بنماید. برای تحقق این هدف معلّم باید مسائلی را در کلاس طرح کند که نیاز به تحقیق و تأمّل داشته باشد.
معلّمان اگر برای ایده‌های غیرعادی ارزش قائل شوند می‌توانند قدرت ابتکار را در دانش آموزان خویش ارتقا دهند. بسیاری از ابداعات و اختراعات با یک سؤال عجیب و غیرعادی آغاز شده است. بنابراین معلّمان و مربیان باید از سؤالات و پاسخهای غیرمعمول و به ظاهر غیرمعقول دانش آموزان استقبال نمایند.
تحقیقات نیز نشان داده است دانش آموزانی که برای ابتکاری بودن به آنها پاداش ارائه شده بود تعداد قابل ملاحظه‌ای ایده‌های ابتکاری بیشتری از گروه گواه که تقویت نشده بودند ایجاد نمودند.
همچنین اگر در حل مسائل از دانش آموزان خواسته شود بر روی جنبه‌های مختلف مسأله متمرکز شوند، امکان یافتن راههای مختلف و بیشتر افزایش می‌یابد. کیفیت سؤالات معلّم از دانش آموزان نقش تعیین کننده‌ای در این زمینه دارد و می‌تواند باعث انعطاف پذیری در دانش آموزان گردد. دانش آموزان گاهی چنان به یک پاسخ صحیح یا بهترین پاسخ عادت نموده‌اند که تمایلی به یافتن راههای دیگری ندارند. علاوه بر این معلّم با تقویت کمیّت در کنار کیفیت می‌تواند توانایی سیالی را در دانش آموزان افزایش دهد.
توانایی توجّه به جزئیات ضروری نیز ویژگی دیگر تفکّر واگراست که می‌تواند توسط معلّم به راحتی به کار گرفته شود. قابل ذکر است منظور از جزئیات، مطالب جزئی و کم اهمیّت نیست که گاهی معلّمان روی آن تأکید دارند، بلکه در این جا جزئیاتی مورد توجّه است که برای طرح و کار ضروری است.

ساختار آموزشی - تدریس

شاید بتوان گفت قلب عملکرد معلّم در رابطه با یادگیری خلاّق، شیوه‌های تدریس مناسب اوست. بطور کلی برای پرورش خلاّقیت لازم است، روش تدریس اکتشافی و فعّال محور تدریس قرار گیرد تا براساس این روش که مبتنی بر فعالیّت دانش آموز است بتوان به یادگیری خلاّقیت‌زا دست یافت.
یکی از جنبه‌های اساسی این روش تدریس ساختمان اساسی علوم مختلف می‌باشد. از نظر برومز این بهترین و کاملترین شیوه‌ی تفکّر است. این سبک تدریس منجر به درک شهودی می‌گردد.
درک شهودی نیز باعث علاقه و انگیزه در دانش آموزان می‌شود.
تدریس ساختمان درسی باعث می‌شود:
- دانش آموز بتواند بهتر از سایر مطالب آن درس یا علم را درک کند.
- از جزئیات که به سرعت فراموش می‌شوند صرفنظر می‌گردد.
- مدلی برای فهم موضوعهای مشابه به دست می‌آید.
بطور کلّی در روش اکتشافی دانش آموز خود به کشف مفاهیم، قوانین و مبانی می‌ پردازد و بدین ترتیب به اطلاعات و دانش لازم دست می‌یابد و معلّم تنها نقش راهنما را ایفا می‌کند. این روش باعث افزایش انگیزه‌ی دانش آموز و توسعه‌ی قدرت فکری و ذهنی او و در نتیجه افزایش توانایی تفکّر خلاّق در دانش آموز می‌گردد.
معلّمان باید روشهای تدریس خلاّق را بشناسند و از آنها در کار خویش بهره ببرند. از جمله شیوه‌های شناختی و عاطفی مانند روشهایی که در الگوی ویلیامز ارائه گردیده است. روشهایی مانند مغایرتها، تمثیل، جستجوی تصادفی و غیره.
تدریس خلاّقیت نیز دانش آموزان را متوجه این مفهوم می‌سازد. این توجّه و آگاهی خود می‌تواند زمینه‌های بروز این استعداد را فراهم سازد. آگاهی نسبت به اهمیّت و ارزش خلاّقیت، چگونگی شکل گیری آن همچنین اطلاع نسبت به فرایند تفکّر خلاّق و خصوصیات افراد خلاّق و در مجموع افزایش درک و فهم افراد از خلاّقیت منجربه تسهیل پرورش خلاّقیت می‌گردد.
تدریس فنون آموزش خلاّقیت نیز می‌تواند تمرین بسیار مناسبی در جهت خلاّقیت دانش آموزان باشد. انواع شیوه‌ها مانند یورش فکری، سینکتیکز، فهرست سؤالات و غیره را می‌توان در کلاس آموزش داد و تمرین نمود.
بطورکلی معلّمان باید فرصتهایی برای حل مسائل ایجاد کنند که نیازمند تفکّر خلاّق باشد. شیوه‌ی حل مسأله، در اغلب برنامه‌های درسی قابل اجراست یعنی در هر موضوع درسی می‌توان مسائل مختلفی طرح نمود و از دانش آموزان خواست تا به حل کردن آنها بپردازند.
یلون(2) و وینستاین(3) معتقدند: حل مسأله به معنی بالاترین سطح فعالیت ذهنی را نباید با مسائل معمولی که معلّمان در مدارس به عنوان تمرین یادگیری مطالب آموزش داده شده به دانش آموزان می‌دهند و به آن حل مسأله می‌گویند اشتباه کرد.
یلون و وینستاین می‌گویند از دانش آموزان سؤالهایی بپرسید که با تکرار آنچه قبلاً یاد گرفته‌اند بتوانند آن را جواب دهند، یعنی سؤالهایی که دانش آموزان را به اندیشیدن وا می‌دارند.
[نقل از سیف 1372]
در حل مسأله خلاّق دانش آموزان به دنبال راه حلهای ابتکاری و ابداعی برای مسائل می‌باشند. معلمان همچنین باید تلاش نمایند مطالب آموزشی را با توجه به کاربرد آن در مسائل واقعی زندگی آموزش دهند، چنان‌که دانش آموز بتواند از آنچه در کلاس آموخته در موقعیتهای مختلف زندگی‌اش استفاده کند.
آنچه تحت عنوان عملکرد معلّمان مطرح شد، با توجه به نوع برنامه‌ی درسی تا حد زیادی تفاوت می‌ نماید. عملکرد معلّمان در تعیین ساختار کلاس، روش تدریس و سایر موارد در برنامه های درسی مختلف نمی‌تواند یکسان باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. Gertael
2. Yelon
3. Weinstein

منبع مقاله :
حسینی، افضل السادات؛ (1342)، ماهیّت خلاقیّت و شیوه‌های پرورش آن، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ پنجم