سومین دوره هفته فیلم های مستند
سومین دوره هفته فیلم های مستند
سومين دوره هفته فيلمهاي مستند بههمت انجمن مستندسازان و خانه سينما در حال اجراست. ناصر صفاريان، مدير اجرايي و دبير اين هفته فيلم، در گفتوگوي مطبوعاتي كه صبح روز يكشنبه چهاردهم مهر برگزار شد، ضمن اعلام اين خبر، عدم امكان شرايط لازم براي نمايش فيلمهاي مستند را يكي از اصليترين موانع بر سر راه مستندسازان دانست و افزود: «در طول سهسال گذشته هياتمديره انجمن مستندسازان تصميم داشته تا نمايش مستندهاي برگزيده را با فاصلهاي اندك از پايان جشن سينما برگزار كند. امسال اين اتفاق بهدليل تقارن با ماه مبارك رمضان به اواسط مهر منتقل شد كه البته نسبت به سالهاي گذشته از موقعيت زماني مناسبتري برخوردار است ولي هنوز تا زمان ايدهآل كمي فاصله دارد. وي تصريح كرد: هفته فيلمهاي مستند برخلاف سالهاي گذشته بهدليل گنجايش محدود سالن نمايش خانهسينما و پيشبيني استقبال گسترده از سوي علاقمندان سينماي مستند، فاقد نمايشهاي ويژه است. اما خوشبختانه تعداد فيلمهاي مطرح و قابل بحث بهقدري است كه امسال براي اولينبار، سانس صبح هم براي علاقمندان در نظر گرفته شده است.
محمدمهدي عسگرپور، مديرعامل خانهسينما نيز كه در حاشيه گفتوگو با خبرنگاران رسانههاي گروهي حاضر شده بود ضمن اشاره به ارتقاي كيفي آشكار توليدات مستند امسال نسبت به سال و سالهاي گذشته گفت: «عدم اكران فيلمهاي مستند، كوتاه و انيميشن باعث شده تا سينماگران با پديدههاي عجيبوغريبي مواجه شوند؛ بهگونهاي كه اغلب فيلمسازان فعال در اين عرصهها از خود ميپرسند اگر قرار باشد اين فيلمها نمايش داده نشوند، اصلاً چه نيازي به توليد آنها هست؟!» وي مهجور بودن سينماي مستند را عامل ايجاد شدن آفتهاي صنفي نظير تشديد روحيه اعتراض دانست و افزود: «محدوديت نمايش اينگونه فيلمها باعث ميشود هنرمند نتواند جايگاه خود را پيدا كند و خود اين نكته باعث بروز نسبتهاي غلطي ميشود كه در مورد بعضي افراد با اعتراض به آراي هيات داوران امكان بروز مييابد.» عسگرپور همچنين ابراز اميدواري كرد با انگيزه فراواني كه در هيات مديره انجمن مستندسازان وجود دارد در آيندهاي نزديك امكان مناسبي براي عرضه و نمايش توليدات مستند فراهم شود.
مجتبي ميرطهماسب، ديگر عضو هياتمديره انجمن مستندسازان نيز با اشاره به اينكه مراسم اهداي جوايز به مستندهاي برگزيده، امسال براي دومين بار بهصورت مستقل برگزار شد گفت: «از آنجا كه انجمن مستندسازان توان مالي بالايي براي اجاره سالن بزرگتري نسبت به تالار اجتماعات خانهسينما ندارد اعضاي انجمن ترجيح دادند امسال هم نمايشها در خانهسينما برگزار شود تا دستكم نمايش فيلمها وضعيت تخصصيتري داشته باشد. وي افزود: امسال براي صدور مجوز نمايش فيلمها، مسوولان ادارهكلنظارت و ارزشيابي وزارت ارشاد همكاري خوب و مطلوبي با اعضاي هياتمديره داشتند كه سرعتعمل در صدور مجوزها حاصل آن است.
ديگر عضو هیئت مدیره نيز در این گفتگوی مطبوعاتی بهرام عظيم پور، دبير انجمن مستندسازان بود كه فيلمهاي هفته فيلم امسال را حاصل بازبيني و بازخواني هفده عضو هيات داوري از ميان 232 فيلم با زماني بيش از نههزار دقيقه دانست و افزود: « باوجود عرضه شدن آثار منتخب از سوي مراكز ذيربط، هنوز بخش عمدهاي از اين آثار توسط خود سازندگان اين فيلمها تهيه شدهاند كه نشان ميدهد چرخه توليد در سينماي مستند هنوز از دشواريها و كمبودهاي فراواني رنج ميبرد.» وي با اشاره به اينكه در سومين هفته فيلمهاي مستند، موسسه فرهنگي آواي خورشيد، فروشگاه موسيقي بتهوون، انتشارات روزنگار، نشر ماهور و موسسه تصوير نماگستر بهعنوان حاميان برگزاري، هياتمديره را ياري خواهند داد ابراز اميدواري كرد توليد و نمايش اينگونه آثار سامان يافته و شرايط بهتري پيدا كند.سومين هفته فيلم مستند از روز سهشنبه (شانزدهم مهر) در چهار سانس 10- 12- 14:30 و 17:30 فعاليت خود را آغاز خواهد كرد.
در نخستين روز از هفته فيلم مستند يازده اثر؛ شامل فيلمهاي «رحمجايگزين» (اعظم نجفيان)، «آسمان سياه شب» (اميد بنكدار و كيوان عليمحمدي)، «بخاراي من» (لاله برزگر)، «محاكات عزاله عليزاده» (پگاه آهنگراني)، «در خيابانهاي ناتمام» (پيروز كلانتري)، «مرگ زمين» (محمود كيانيفلاورجاني)، «طبعيت سربي» (شاهپور محمدي)، «بر كرانههاي پارس» (شهرام درخشان)، «درياچه اروميه؛ ديروز و فردا» [يا با نام ديگرش؛ «درياچهاي كه بود»] (پژمان مظاهريپور)، «ميدان بيحصار» (مهرداد زاهديان) و تاملات يك عكاس تهراني (روبرت صافاريان) به نمايش گذاشته شد كه با استقبال علاقمندان سينماي مستند همراه بود.
در روز نخست از اين هفته فيلم در خانه سينما برگزار شد از ميان سازندگان فيلمهاي ياد شده، تنها سه كارگردان حضور داشتند كه به پرسشهاي مطرح شده در جلسه پاسخ گفتند.
شاهپور محمدي كه با «طبيعت سربي» در هفته فيلم مستند شركت كرده بود ضمن اشاره به اين نكته كه فيلمش از دل مستند ديگري (درباره شاعر شهير معاصر؛ نيما يوشيج) برآمده گفت: «در هنگام انجام تحقيق درباره اين موضوع متوجه شدم زندگي شعري و خصوصي نيما يوشيج در تعداد زيادي از روستاهاي خطه شمال گذشته؛ روستاهايي كه متاسفانه امروز دچار مشكل شده و طبيعتي سربي دارند. بههمين دليل تصميم گرفتم تا زمان تكميل تحقيقات دامنهداري كه از چند سال پيش به اين سو درباره نيما يوشيج آغاز كردهام، اين فيلم را جلوي دوربين ببرم.»
وي با اشاره به اين نكته كه قصد داشته تا با فيلمش به مساله آلودگي محيط زيست در بخشي از روستاهاي شمال ايران بپردازد گفت: «تمام هدف من و همكارانم در ساخت چنين اثري اين بود كه يك موضوع انساني را به فيلم برگردانيم.»
وي ضمن تاكيد بر نشانههاي پيدا و آشكار آلودگي محيط زيست در كلانشهري مثل تهران افزود: «اگر قرار باشد با تساهل از كنار موضوعاتي چنين حساس عبور كنيم اين مشكلات هرگز حل نميشوند. بنابراين در طرح اين مسائل بايد جسارت بهخرج داد و كاري كرد تا موانع موجود و احتمالي بر سر راه توليد چنين فيلمهايي بازدارنده نباشند و مسير توليدشان را سد نكند.»
محمدي تصريح كرد: «براي بيان معضلات اجتماعي و مشكلات مردم بايد شجاعت به خرج داد و به پيشبينيهاي منفي كه ممكن است ذهنيت فيلمساز را خدشهدار كند اجازه بروز نداد.»
محمود كيانيفلاورجاني هم ديگر فيلمساز حاضر در اين جلسه بود كه با اشاره به ويژگيهاي فيلم خود كه به مشكلات موجود در كره زمين و آلودگيهاي آن پرداخته گفت: «در بخشي از اين فيلم تصوير يك روباه نشان داده ميشود، اما من بيآنكه توانسته باشم از او بازي بگيرم فقط غريزه او را تحريك ميكردم تا با هوش بالايي كه دارد به زندگي در طبيعت پيرامون خود بپردازد.»
وي افزود: «شايد بتوان گفت من فيلمهايم را از زبان حيوانات ميسازم تا از آدمهايي كه اين فيلمها را ميبينند بپرسم آخر اين چه بلايي است كه داريد سر محيطزيست و محل زندگي ما ميآوريد؟!»
كيانيفلاورجاني در بخش ديگري از سخنان خود گفت: «كار من بهتعبيري مثل كاشت درخت است؛ من فقط ميكارم و كاري به اين ندارم كه چه كسي يا چه كساني اين درختها را تخريب ميكنند.»
پژمان مظاهريپور كه با فيلمش (درياچهاي كه بود) بخشي از معضلات آلودگي و تخريب محيطزيست در درياچه اروميه را بازتاب داده بود نيز گفت: «ساخت اين فيلم با محافظهكاريهاي آدمهايي كه در آن منطقه زندگي ميكردند هماهنگي نداشت با اين وجود و با پشت سر گذاشتن دشواريهاي فراوان ساخت آن به پايان رسيد.»
وي با اشاره به اينكه مشكلاتي نظير از دسترفتن منابعطبيعي اتفاقي است كه همهجاي ايران را تهديد ميكند گفت: «اين فيلمها دستكم اين امتياز را دارند كه در آينده يك سند تصويري به حساب ميآيند و آيندگان هم ميتوانند از آنها استفاده كنند.»
مظاهريپور ضمن اشاره به موانع بازدارنده بر سر راه توليد آثار مستند، پافشاري بر خطوط قرمز را عامل اصلي الكن شدن فيلمها دانست و افزود: « ميزان بحراني كه در اين منطقه از سالهاي قبل آغاز شده به حدي است كه مرا وادار كرد تا طرح قبليام را زمين بگذارم و درباره درياچه اروميه فيلم بسازم.»
در دومين روز از برگزاري هفته فيلم مستند، پانزده فيلم به نمايش درآمد كه از مضامين مختلف و متنوعي برخوردار بود.
پناهگاه (هانيه مجيدي)، آنمرد موتور دارد(شهريار صيامي)، شهر من پيتزا (علاء محسني)، ارتفاع 437 (محسن خانجهاني)، سيانوزه (رخساره قائممقامي)، پشت فرمان زندگي (سحر سلحشور)، چهره غمگين من (فرحناز شريفي)، داماش (فرشيد آذري)، زن شهرسوخته (وحيد وحيديان)، بومهاي سنگي (مهدي اسدي)، زروان (حسن نقاشي)، نقل گردآفريد (هادي آفريده)، نخل؛ درخت زندگي (عليرضا دهقان)، سپيدار و كلاغ (مهدي غضنفري) و تينار (مهدي منيري) آثاري بودند كه چهار شنبه 17 مهرماه به نمايش درآمدند.
در بخش اول از جلسات گفتوگو با سازندگان اين آثار، مهدي اسدي، فرشيد آذري و هادي آفريده به پرسشها پاسخ دادند.
هادي آفريده كه با فيلم «نقل گردآفريد» به موضوع نقالي و خطر انقراض اين شاخه از هنرهاي نمايشي پرداخته درباره فيلم خود گفت: «از سالها پيش كه در زمينه تئاتر دستياري ميكردم و با فضاي هنرهاي نمايشي ارتباط داشتم دلم ميخواست درباره اين موضوع فيلم بسازم. حسرت ساخت فيلمي با محوريت اينگونه از هنرهاي نمايشي هميشه با من بود تا اينكه با اولين زن نقال (گردآفريد) آشنا شدم و اين زماني بود كه احساس كردم از طريق پرداختن به موضوع نقالي ميتوانم بخشي از مشكلات جامعه امروز ايران را روايت كنم.»
وي درباره مشكلات توليد فيلم خود گفت: «از آنجا كه بودجه ناچيزي در اختيار داشتم بخشي از فيلم را خودم با استفاده از يك دوربين سبك و ساده ديجيتال تصويربرداري كردم و اين تنها شيوهاي بود كه در چنين شرايطي ميشد كار كرد و فيلم ساخت.»
مهدي اسدي كه با «بومهاي سنگي» در هفته فيلم حضور دارد نيز با اشاره به اينكه مطالعه كتاب «موزههايي در باد» و سفر به شهرستان خمين آغازگر پرورش ايده در ذهن او بوده گفت: «براي پيدا كردن تهيهكننده، مرحله طولاني و دشواري را از سر گذراندم كه دو سال زمان برد و اين در حالي بود كه مرحله تدوين فيلم نيز به زماني كافي و لازم احتياج داشت. همه اينها باعث شد ساخت اين فيلم مدت زمان زيادي را به خود اختصاص بدهد.»
اين مستندساز، همچنين تنوع ساختار و محتواي فيلمهاي به نمايش درآمده در هفته فيلم را يكي از ويژگيهاي آن برشمرد و گفت: « بايد پذيرفت تماشاي فيلمهاي شبيه به هم حوصله تماشاگر را سر ميبرد. بايد تنوع فيلمها و سوژهها را رعايت كرد و به تماشاگر احترام گذاشت.»
در بخش ديگر ديدار با سازندگان آثار، عليرضا دهقان كارگردان مستند «نخل؛ درخت زندگي» حضور داشت و به سوالات مطرح شده پاسخ داد.
وي با اشاره به وجه تحقيقاتي فيلم خود گفت: «در سفري كه به شهرستان بم داشتم توجهم به اين سوژه جلب شد. در ديدار و گفتوگو با كشاورزاني كه در آن منطقه فعاليت ميكنند متوجه شدم برخي از آنها به شباهت ميان انسان و خرما معتقدند و همين نكته باعث شكلگيري سوژه فيلم من شد.»
دهقان ضمن توضيح درباره تنوع منابع تحقيقاتي و زماني بيش از يكسال كه صرف اينكار شده افزود: «ماهها به دنبال جلب رضايت مراكز دولتي براي سرمايهگذاري بر ساخت اين فيلم بودم ولي احساس كردم دارم زمان را از دست ميدهم. بنابراين تصميم گرفتم با صرفهجويي در هزينههاي تحصيل و زندگي، خودم تهيهكنندگي فيلم را به عهده بگيرم.»
بخش سوم و آخر اين ديدار و گفتوگوها اختصاص به فيلم برگزيده و كارگردان منتخب جشن سينماي امسال داشت. مهدي منيري كه پيش از اين با اثر تحسينشدهاش (تينار) پنج جايزه اصلي را از آن خود كرده با اشاره به دشواريهاي توليد اين فيلم كه چهار فصل از زندگي يك نوجوان روستايي را به نمايش گذاشته گفت: «از آنجا كه من با مردم آن منطقه همزبان بودم، موفق شدم با آنها زندگي كنم. آنها من را پذيرفتند و من آرامآرام توانستم ميان نوجوان سوژه فيلم و دوربين ارتباط برقرار كنم كه البته در ابتدا خيلي نگرانكننده بود ولي در ادامه اين نگراني برطرف شد.»
منيري با تاكيد براينكه صداقت در كار فيلمسازي را براي خود يك اصل قرار داده افزود: «دخل و تصرف در واقعيت جاري در مقابل دوربين بايد جنبه دراماتيك داشته باشد و اين ميتواند به تمام جزييات فيلم سرايت كند.»
وي با اشاره به اينكه براي ساخت «تينار» ماهها تصويربرداري در شرايط سخت و دشوار را پشت سر گذاشته، ضمن اشاره به تدوين سخت و طولاني اين فيلم گفت: «استفاده از طنز در برخي لحظات فيلم خودخواسته نبوده است و سعي من اين بود تا از پيش رفتن به سوي احساساتيشدن فيلم جلوگيري كنم.»
امروز (پنجشنبه) و در سومين روز از هفته فيلم مستند فيلمهاي «در جستوجوي حيرت بيدار» (فرهاد بامداد)، «فرانك شفر» (خشايار طاهري)، «در انتهاي يك روز كامل» (مينا كشاورز و كامران حيدري)، «بانوي گلسرخ» (مجتبي ميرطهماسب)، «طرقه» (محمدحسن دامنزن)، «رحم جايگزين» (اعظم نجفيان)، «آسمان سياه شب» (اميد بنكدار و كيوان عليمحمدي)، «بخاراي من» (لاله برزگر)، «محاكات غزاله عليزاده» (پگاه آهنگراني) و «در خيابانهاي ناتمام» (پيروز كلانتري) به نمايش گذاشته خواهد شد.
سومين روز از هفته فيلم مستند با نمايش فيلمهاي «در جستوجوي حيرت بيدار» (فرهاد بامداد)، «فرانك شفر» (خشايار طاهري)، «در انتهاي يك روز كامل» (مينا كشاورز و كامران حيدري)، «بانوي گلسرخ» (مجتبي ميرطهماسب)، «طرقه» (محمدحسن دامنزن)، «رحم جايگزين» (اعظم نجفيان)، «آسمان سياه شب» (اميد بنكدار و كيوان عليمحمدي)، «بخاراي من» (لاله برزگر)، «محاكات غزاله عليزاده» (پگاه آهنگراني) و «در خيابانهاي ناتمام» (پيروز كلانتري) به پايان رسيد.
در بخش نخست ديدار با سازندگان آثار فقط اعظم نجفيان، كارگردان فيلم مستند «رحم جايگزين» حضور داشت. وي با اشاره به تحقيقات گسترده و دامنهداري كه براي فيلم خود انجام داده گفت: «پيشنهاد كار بر روي چنين سوژهاي را محمد آفريده به من داد و زماني كه ساخت اين ايده برايم جذاب شد متوجه شدم براي تكميل تحقيقاتم باید خيلي تلاش كنم.»
وي افزود: «بخشي از اين تحقيقات همزمان با مرحله تدوين انجام شد كه جزو ساختار اينگونه فيلمها به حساب ميآيد.»
پگاه آهنگراني كه با نخستين ساختهاش (محاكات غزاله عليزاده) در نمايشهاي اين هفته فيلم حضور دارد نيز مهمان بعدي بخش بعدي جلسات بحث و گفتوگو بود.
آهنگراني كه در فيلمش از تنها تصاوير بهجا مانده از غزاله عليزاده استفاده كرده در اينباره گفت: «چند سال پيش جواد كراچي كه براي تلويزيون آلمان كار ميكند تصاويري از غزاله عليزاده در اختيار من گذاشت تا اگر ميتوانم براساس آنها فيلم بسازم ولي وقتي راشها را ديدم متوجه شدم آن تصاوير بهخودي خود قابل استفاده نيست و بايد نكات و مسائلي را به آن افزود. بنابراين دستبهكار شدم و با انجام گفتوگوهايي با دوستان و نزديكان اين نويسندهي فقيد طرح كلي اين فيلم را پايهريزي كردم.»
اين بازيگر سينما كه در «محاكات غزاله عليزاده» از حضور و گفتههاي بهرام بيضايي، مسعود كيميايي، محمد علي سپانلو، جواد مجابي و سلمي الهي (فرزند غزاله عليزاده) بهره برده با اشاره به حضور برخي چهرهها (نظير بيژن الهي؛ همسر عليزاده و داريوش مهرجويي) كه بنا به دلايل شخصي دعوت به گفتوگو را رد كردهاند گفت: «چهبسا نويسندههاي تاثيرگذارتري نسبت به غزاله عليزاده بودند كه ميشد دربارهشان فيلم ساخت ولي بهنظر من زندگي اين نويسنده، هنرمندانهتر از آثار بهجا مانده او بود و همين نكته مرا وادار كرد تا درباره او فيلم بسازم.»
وي افزود: «او كسي بود كه همه روابط روزمرهاش را بر اساس ساختار زيباييشناسي بنا كرده بود و حتي براي مرگ خودخواستهاش نيز اين نكته را بهكار برده بود تا شايد زيباتر بهنظر برسد.»
ديگر مهمان اين جلسات، پيروز كلانتري بود كه با تازهترين ساختهاش (در خيابانهاي ناتمام) در هفته فيلم مستند حضور دارد.
اين مستندساز با اشاره به اينكه با تمركز نگاه خود به تاثير شاعران شعر نو قصد داشته تا فقط به آثار اين دسته از شاعران معاصر بپردازد گفت: «البته محضوراتي براي استفاده از اشخاص خاصي نداشتم ولي شايد برخي اسامي از چشم من و كساني كه از آنها مشورت ميگرفتم دور مانده باشد.»
كلانتري با اشاره به اينكه اعتقادي به عمقنگاري در ساخت فيلم مستند ندارد افزود: «من نوع نگاه نوستالژيك به تهران را دوست ندارم و نميدانم چه لطفي دارد كه از اين زاويه به اين شهر نگاه كنيم. از اين نظر واقعبيني نسبت به چنين سوژهاي را منطقيتر ميدانم تا نوع حسرتخوارانه و نوستالژيك.»
وي همچنين درباره استفاده از صداي خود بهعنوان گفتار متن فيلم گفت: «از آنجا كه قصد من از ساخت اين فيلم، بهنمايش گذاشتن روايت شخصي خودم بود تصميم گرفتم با صداي خودم گفتار متن فيلم را بخوانم. اما ميپذيرم كه صداي من ميتواند باعث رنجش بخشي از تماشاگران فيلم شده باشد.»
هفته فيلم مستند، امروز (جمعه؛ نوزدهم مهر) با نمايش اين فيلمها به كار خود ادامه ميدهد: «فرياد يك نفس» (حميد زرگرنژاد)، «جاذبه» (سيدرضا فتاح)، «444 روز» (محمد شيرواني)، «اولين در از آسمان» (سپيده ابطحي)، «شهر فرنگ ملي» (مجتبي اسماعيلي)، «سينما آزادي» (مهدي طرفي)، «قصه شب» (عباس اميني)، «غريبتر از بهشت» (روحالله مولوي) و ساختههاي «هفت فيلمساز زن نابينا» (بهسرپرستي محمد شيرواني).
در چهارمین روز از برپایی هفته فیلم مستند، فیلمهای «فریاد یک نفس» (حمید زرگرنژاد)، «جاذبه» (رضا فتاح)، «444 روز» (محمد شیروانی)، «اولین در از آسمان» (سپیده ابطحی)، «شهرفرنگ ملی» (مجتبی اسماعیل زاده)، «سینما آزادی» (مهدی طرفی)، «قصه شب» (عباس امینی)، «غریب تر از بهشت» (روحالله مولوی) و «هفت زن نابینا» (ساخته سارا پرتو، شكوفه داورنژاد، نرگس حقيقت، بنفشه احمدي، مهديس الهي، ندا حقيقت و نغمه عافيت كه با هدايت و آموزش محمد شیروانی فيلمهاي خود را كارگرداني كردهاند) به نمایش درآمد.
در بخش نخست از دیدار و گفتوگو با سازندگان آثار، مجتبی اسماعیل زاده (کارگردان مستند «شهرفرنگ ملی») و عباس امینی (سازنده «قصه شب») حضور داشتند و به پرسشها پاسخ دادند.
مجتبي اسماعيلزاده ضمن اشاره به وجه هشداردهنده بودن فيلم خود گفت: «در اين فيلم حرفهايي گفته ميشود كه كمتر كسي دوست دارد آنها را بشنود. به هميندليل از همان ابتدا كه اين فيلم ساخته ميشد خيليها به من گفتند كه از تلاش براي نمايشعمومي آن دست بردارم.
وي كه با فيلم خود نسبت به بسته شدن سينماها نگاه حسرتخوارانهاي داشته افزود: «اگر شرايط اينگونه كه الآن هست پيش برود احتمال دارد تا سال 1432 اصلاً هيچ سينمايي نداشته باشيم كه بتوانيم درباره آن حرف بزنيم»
اسماعيلزاده با اشاره به ديگر فيلمهاي شركتكننده در اين هفته فيلم («سينما آزادي» بهكارگرداني مهدي طرفي و «قصه شب» ساخته عباس اميني) كه درباره سوختن و تعطيلشدن سينماها ساخته شده گفت: «سينما فقط جايي براي زل زدن به يك پرده عريض نيست. سينما جايي است كه ما در آن به روياهايمان نگاه ميكنيم. و از اين منظر، سينما يك معجزه است كه براي حفظ و نگهداري آن بايد تلاش كرد.»
عباس اميني، سازنده مستند «قصه شب» كه در فيلمش به فاجعه آتشگرفتن سينما ركس آبادان ( در بيستوهشتم مردادماه 1357) پرداخته نيز با اشاره به دشواريهايي كه براي تهيه منابع تصويري مورد نياز فيلمش از سر گذرانده گفت: «ميتوانم بگويم تحقيق براي ساخت چنين فيلمي اصلاً از زمان آغاز تصويربرداري آن شروع شد. جوي كه در مورد وقايع پيرامون اين سينما وجود داشت آنقدر سنگين بود كه من فقط ميخواستم اين جو را از ميان بردارم تا بشود دربارهاش فيلم ساخت. خوشحالم كه با ساخته شدن «قصه شب» اين طلسم شكسته شده است.»
اميني كه پس از معدود نمايشهاي پراكنده اثر خود در شهر زادگاهش (آبادان) و جلب رضايت برخي بازماندگان اين فاجعه قصد دارد فيلم ديگري راجعبه همين سوژه بسازد، درباره عدم پرداختن به فيلم «گوزنها» (ساخته مسعود كيميايي) كه هنگام آتشسوزي اين سينما در حال نمايش روي پرده بوده افزود: «براي من آدمها مهمتر از فيلم در حال نمايش بود به همين دليل فقط به آنها پرداختم تا فيلم «گوزنها» كه آن لحظه روي پرده در حال نمايش بوده است.»
روحالله مولوي، كارگردان فيلم مستند «غريبتر از بهشت» نيز كه ديگر مهمان جلسات گفتوگوي شبانه بود با اشاره به اين كه كوشيده است تا در فيلم خود موضوع هبوط و دغدغه بازگشت انسان بهجايي كه تعلق دارد را مطرح كند گفت: «ساختار اين فيلم از سهگانه «كاتزيا» و فيلم مستند «باراكا» گرفته شده ولي سوژه «غريبتر از بهشت» هيچ ربطي به آن آثار ندارد.»
وي كه با واكنشهاي منفي متعددي نسبت به فيلمش مواجه شده بود درباره جايگاه اين اثر در ميان آثاري با ويژگيهاي مستند گفت: «فيلم من در قالب مستند تجربي جاي ميگيرد. اينگونه فيلمها بيشتر سر ميز تدوين شكل ميگيرند تا سر صحنه تصويربرداري.»
مولوي افزود: «طرح اوليه اين فيلم كه توسط ندا ثابتي نوشته شده بود درباره معراج پيامبر بود كه نميشد آن را به زبان مستند بيان كرد. بنابراين با تبديل زبان طرح اوليه به مستند، به سوي ساختن اين فيلم حركت كردم.»
بخش ديگر اين نشستها به ديدار و گفتوگو با سازندگان فيلم «هفت زن نابينا» اختصاص داشت كه در آن بنفشه احمدي (كارگردان اپيزود «يادداشتهاي ديشب»)، مهديس الهي (كارگردان اپيزود «آتش سوزان»)، شكوفه داورنژاد (كارگردان اپيزود «مرگ شاهد») و محمد شيرواني (طراح ايده، آموزشدهنده نابينايان، هدايتكننده موضوع و تدوينگر فيلم) در آن حضور داشتند.
در اين جلسه كه ديگر سازندگان فيلم، شامل؛ سارا پرتو (كارگردان اپيزود «گفتوگو با ديوار»)، نرگس حقيقت (كارگردان اپيزود «راه زندگي») ندا حقيقت(كارگردان اپيزود «عشق») و نغمه عافيت (كارگردان اپيزود «شببهخير») در آن حضور نداشتند محمد شيرواني توضيح داد كه در فيلم بهنمايش گذاشته شده، اپيزود ششم فيلم (عشق) به خواسته كارگردانش (ندا حقيقت) از اين مجموعه كنار گذاشته شده است.
شيرواني درباره ايده ساخته شدن اين فيلم گفت: «يك روز صبح از خواب بيدار شدم و متوجه شدم ديگر نميبينم. احساس كردم بينايي خود را از دست دادهام. در چنين وضعيتي از خودم پرسيدم «حالا از اين به بعد فيلمهايم را چگونه بسازم؟» در چنين حال و هوايي بود كه از خواب پريدم و ديدم چه كابوس تلخي ديدهام! از آن به بعد حساسيتم نسبت به نابيناها بيشتر شد و سعي كردم براي اين موضوع كه چگونه ميتوان بدون چشم به تصويرگري در سينما ادامه داد پاسخي بيابم. شايد بتوان گفت اين فيلم پيدا كردن پاسخ براي چنين پرسشي است.»
وي با اشاره به اينكه از فضاي موسسه «عصاي سفيد» براي آموزش اصول فيلمسازي به نابينايان بهره برده توضيح داد: «براي شركت در كلاسهاي فيلمسازي دويست نفر اعلام آمادگي كردند كه از ميان آنها پانزده نفر انتخاب شدند و در نهايت، فيلم با حضور هفتنفر از آنها به مرحله توليد رسيد.»
شيرواني تصريح كرد : «از ميان افرادي كه انتخاب شدند سه نفر نابيناي مطلق بودند، اما ديگران كمبينا بودند؛ يكي از آنها (نرگس حقيقت) حدود پنجاه درصد بينايي داشت و بعضي ديگر تصاوير را در حد نور وسايه ميديدند.»
بنفشه احمدي كه با فيلم «يادداشتهاي ديشب» در مجموعه اين فيلم حضور داشت نيز گفت: «هركدام از اپيزودهاي اين فيلم به صورت مستقل ساخته شده كه البته نقش محمد شيرواني در شكلگيري آنها انكار شدني نيست.»
وي افزود: «گاهي كه دلم ميگيرد اين فيلم را دوباره نگاه ميكنم. احساسم اين است كه تماشاي دوباره اين فيلم به من آرامش ميدهد و روحيهاي را در من تقويت ميكند تا براي فيلم بعديام سوژه قويتر و بهتري پيدا كنم.»
مهديس الهي، كارگردان اپيزود «آتش سوزان» نيز گفت: «من پيش از آنكه كارگرداني را دوست داشته باشم علاقمند بازيگري بودم ولي احساس ميكردم اگر در كلاسهايي كه براي آموزش سينما راهاندازي شده شركت كنم ميتوانم در هر دو زمينه موفق باشم.»
وي افزود: « پس از تماشاي چندباره فيلم به اين نتيجه رسيدهام كه ميتوانم اشكالات خود را برطرف كنم. حالا ميتوانم اين قول را بدهم كه در فيلم بعديام مشكلات فيلم اولم را برطرف خواهم كرد.»
شكوفه داورنژاد، كارگردان اپيزود «مرگ شاهد» نيز با اشاره به شور و شوقي كه همه نابينايان منتخب براي شركت و گذراندن كلاسهاي فيلمسازي داشتهاند گفت: «من اگر صدبار ديگر اين فيلم را ببينم هنوز برايم تازگي دارد و معاني تازهاي از درون آن كشف ميكنم.»
وي افزود: «رياضتي كه براي نوشتن طرح اوليه فيلم خود كشيدم باعث شد تشويق شوم كه اين راه را ادامه بدهم. حالا كه اينجا هستم فيلمنامه فيلم بعديام را نوشتهام و آمادهام تا آن را بهتر و قويتر از قبلي بسازم.»
در بخش پاياني اين گفتوگو كه با حضور تماشاگران و مشتاقان پيگير سينماي مستند، باشكوهتر از شبهاي قبل برگزار شد محمد شيرواني گفت طرح دوربين بهمثابه چشم كه از چهار سال پيش و همزمان با راهاندازي توليد اين فيلم آغاز شده قرار نيست متوقف شود و تاسيس مدرسه فيلمسازي نابينايان (كه در صورت تامين منابع مالي، سال آينده راهاندازي خواهد شد) ادامه منطقي اين راه خواهد بود.
وي افزود: «با انتخاب هفت زن نابينا براي ساخت اين فيلم قرار نبود وجه فمينيستي به آن افزوده شود. تنها قصد ما از انجام اينكار، تلاش براي تغيير يك تلقي غلط نسبت به ناتواني جنس زن نسبت به مرد بود؛ و تغيير اين نگاه كه زنهاي نابينا ضعيفتر و شكنندهتر از مردها هستند.»
شنبه20 مهرماه و در پنجمین روز از برگزاری این هفته فیلم، آثاری نظیر: «مرگ زمین» (محمود کیانی فلاورجانی)، «طبیعت سربی» (شاهپور محمدی)، «بر کرانه های پارس» (شهرام درخشان)، «دریاچه ارومیه؛ دیروز و امروز» (پژمان مظاهری پور)، «میدان بی حصار» (مهرداد زاهدیان)، «تاملات یک عکاس تهرانی» (روبرت صافاریان)، پناهگاه (هانیه مجیدی)، «آن مرد موتور دارد» (شهریار صیامی)، «شهر من پیتزا» (علاء محسنی)، «ارتفاع 437» (محسن خان جهانی)، «444 روز» (محمد شیروانی) و «اولین در از آسمان» (سپیده ابطحی) به نمايش عمومي در آمد.
در بخش نخست از ديدار با سازندگان آثار، علاء محسني، كارگردان فيلم مستند «شهر من پيتزا» و محسن خانجهاني، كارگردان فيلم «ارتفاع 437» حاضر بودند و به پرسشهاي مطرح شده پاسخ گفتند.
در ابتداي اين بخش علاء محسني درباره روند توليد فيلم خود گفت: « طرح اوليهاي كه من نوشته بودم حدود يكسال براي جلب سرمايه دولتي در جريان بود و البته در كشوي ميزهاي مختلف خاك ميخورد. تا اينكه مازيار بهاري ابراز علاقه كرد تهيهكنندگي فيلم را برعهده بگيرد. با چنين تصميمي، فيلم عملاً وارد پيشتوليد شد.»
محسني با اشاره به دشواريهاي پيشبينينشدهاي كه هنگام تصويربرداري با آنها روبهرو شده افزود: « هنگام ساخت اين فيلم، اتحاديه اغذيهفروشها و خود صاحبان پيتزافروشيها كمترين ميزان همكاري را با گروه سازنده اين فيلم داشتند. و من مجبور بودم با نشان دادن كارتشناسايي و توضيح درباره كاري كه ميخواهم انجام بدهم ساعتها زمان بگذارم تا بتوانم از پيتزاها و البته آدمهايي كه آنها را ميخوردند تصويربرداري كنم.»
محسني همچنين ضمن توضيح درباره مواجهه خود با برخي منابع خارجي كه در آنها به پخت اولين پيتزا توسط سربازان هخامنشي اشاره شده، درباره فضاي كلي اثر خود گفت: «شايد اين فيلم را بتوان واكنشي نسبت به سنگيني عناويني نظير معناگرايي يا ماورايي دانست؛ عنوانهايي كه امروزه بهوفور در سينما به كار ميرود اما من علاقهاي نداشتم به سوي آنها حركت كنم. از اين منظر فيلم من ميتواند جزو آثار معناگريز تلقي شود!»
محسن خانجهاني كه با مستند «ارتفاع 437» در اين نشست حضور داشت نيز درباره شكلگيري ايده ساخت فيلمي درباره بناي برج ميلاد گفت: «ابتدا هيچ سوژه خاصي در ذهن نداشتم و فقط ميخواستم اولين نفري باشم كه بالاي اين برج ميروم و فيلم ميسازم».
وي افزود: «اولين چيزهايي كه ميتوانست سوژه خوبي براي كار من باشد ماجراي كبوتربازي در آن ارتفاع و باز و بستهكردن پيچها توسط كارگراني بود كه حقوقشان ماهها عقب افتاده بود و ناگزير در جزيرهاي با شكل و شمايل يك برج، گير افتاده بودند.»
وي با اشاره به نقش مهم عماد افروغ (نماينده محترم مجلس شوراي اسلامي) در ساختهشدن اين فيلم گفت: «زمان تصدي دكتر احمدينژاد در شهرداري، جدا از رضايتنامههاي ديگري كه موفق به گرفتنشان شدم از شخص ايشان هم امضا گرفتم تا با مسووليت خودم روي تاوركرين بالاي بنا سوار شده و از محوطه بيروني برج تصويربرداري كنم و اين مهمترين خاطره من از ساختهشدن اين فيلم به حساب ميآيد.»
ديگر مهمان اين نشستهاي شبانه محمد شيرواني بود كه همراه با نمايش فيلم خود (444 روز) در اين جلسه حضور داشت و به پرسشها پاسخ داد. او درباره ايده ساخت مستندي درباره ماجراي گروگانگيري دانشجويان پيرو خط امام از مسوولان سفارت آمريكا در تهران گفت: «از مدتها قبل از ساختهشدن اين فيلم، از سوي مسوولان شبكه تلويزيوني «پرس تيوي» دعوت به همكاري شده بودم. ضمن اينكه از چند سال پيش به اينسو درباره چنين سوژهاي بهصورت مفصل تحقيق كرده بودم و اصلاً دلم ميخواست برمبناي تحقيقاتي كه انجام شده بود يك فيلم سينمايي بسازم. تا اينكه سال گذشته بههمراه تعداد ديگري از مستندسازان به آمريكا دعوت شدم و تصميم گرفتم تصميمم را عملي كنم.»
وي افزود: «از آنجا كه به ما توصيه شده بود به اين سفر نرويم حتي تا آخرين لحظه نميدانستيم چه اتفاقي در انتظار ماست. بنابراين بدون دوربين و بدون همراه بودن تحقيقات گستردهاي كه انجام شده بود راهي اين سفر شدم.»
شيرواني كه بهتازگي و با اين فيلم براي شركت در جشنواره فيلم آمستردام دعوت شده، در توضيح علت ساخته شدن اين مستند گفت: «وقتي اين موضوع را دنبال كردم متوجه شدم اغلب فيلمهايي كه در اينباره ساخته شدهاند بازتابي از نگاه داخلي ندارند و اغلب بهقصد تهييج احساسات توليد شدهاند».
وي تصريح كرد: «در آمريكا و در گفتوگو با مردم اين كشور متوجه شدم با وجود گذشت اينهمه سال از ماجراي گروگانگيري هنوز اين خاطره تلخ از ذهن مردم پاك نشده است. بنابراين هنگامي كه دستبهكار ساخت اين فيلم شدم از خودم ميپرسيدم چرا اين حادثه هنوز در ذهن مردم زنده است. تصميم گرفتم همين سوال را در قالب فيلم بپرسم و بيطرفانه با اين موضوع برخورد كنم.»
شيرواني با اين توضيح كه حتي يك دلار آمريكايي در ساخت اين فيلم صرف نشده گفت: « ميتوانم بگويم من اين فيلم را به سفارش وطنم ساختهام؛ وطني كه در آنسوي آبها بهناحق با آدمهايي خشن معرفي شده و من بايد رسالتم را در اينباره ادا ميكردم تا شرايطي فراهم شود كه مردم ايران و آمريكا شناخت بيشتري از همديگر پيدا كرده و با هم ارتباط بهتري برقرار كنند.»
نفر بعدي و آخرين فيلمسازي كه در این نشست حاضر شد سپيده ابطحي بود كه با فيلمش (آخرين در از آسمان) در هفته فيلم مستند شركت كرده است. ابطحي در ابتدا با اشاره به اينكه چند سال پيش بهطور اتفاقي سوژه فيلمش (دكتر ترقي) را پيدا كرده گفت: «آنزمان موقعيتي فراهم شد كه بتوانم درباره ايشان يك فيلم كوتاه بسازم و اين در حالي است كه همانطور كه در فيلم ديده ميشود دكتر ترقي از شخصيت چند وجهي و جذابي برخوردار است و ميتوان درباره او فيلمهاي متعددي ساخت.»
وي افزود: « بعد از تمام شدن مستند كوتاهي كه درباره دكتر ترقي ساخته بودم احساس كردم نگاه من به ايشان ايدئولوژيك از آب درآمده در حاليكه من دلم ميخواست رويكرد فيلمم انسانگرايانه باشد. بنابراين تصميم گرفتم دوباره به ايشان نزديك شده و دربارهشان فيلم ديگري بسازم كه حاصلش مستند «اولين در از آسمان» از كار درآمده است.»
هفته فيلم مستند شامگاه دوشنبه 22 مهر، ششمين روز از هفته فيلم مستند در حالي به كار خود پايان داد كه دوازده فيلم به نمايش درآمد و دو نفر از سازندگان آثار به پرسشهاي حاضران در جلسهء گفتوگو با تماشاگران پاسخ گفتند.
«داماش» (فرشيد آذري)، «زن شهرسوخته» (وحيد وحيديان)، «بومهاي سنگي» (مهدي اسدي)، «زروان» (حسن نقاشي)، «نقل گردآفريد» (هادي آفريده)، «نخل؛ درختزندگي» (عليرضا دهقان)، «سپيدار و كلاغ» (مهدي غضنفري)، «تينار» (مهدي منيري)، «فرياد يك نفس» (حميد زرگرنژاد)، «جاذبه» (سيدرضا فتاح) و «بانوي گلسرخ» (مجتبي ميرتهماسب) از جمله فيلمهايي بودند كه روز گذشته بر پرده افتادند.
در بخش نخست ديدار با پديدآورندگان آثار، سيدرضا فتاح، كارگردان مستند «جاذبه» تنها فيلمساز حاضر در جلسه بود.
فتاح در ابتدا درباره شباهت اثر خود به فيلم مستند «راز» كه در آنهم به قدرت ذهن در جذب نيروهاي متافيزيكي پرداخته شده گفت: «من تا زماني كه اين فيلم را نساخته بودم «راز» را نديده بودم. بعد از تمام شدن فيلم «جاذبه» يكي از دوستان كه فكر ميكرد شباهت زيادي بين اين دو فيلم وجود دارد نسخهاي از «راز» را در اختيار من گذاشت تا آنرا ببينم. بهنظر من اين دو فيلم هيچ شباهتي بههمديگر ندارند و «راز» بيشتر درباره مالاندوزي است تا جذب نيروهاي ذهني.»
وي افزود: «متاسفانه در كشور ما بيشتر به مسائل منفي توجه ميشود تا اينكه نيمه پر ليوان ديده شود. و اين، حرف اصلي فيلم «جاذبه» است.»
فتاح با اشاره به بخشهايي از فيلم كه در طول سالهاي گذشته تصويربرداري شده گفت: «متاسفانه در روند توليد اكثر فيلمهايي كه در طول اين سالها ساختم سانحههاي مختلفي به وقوع ميپيوست و خود اين موضوع باعث شده بود با خودم فكر كنم نكند من آدم شومي هستم كه اين اتفاقها براي كارهايم ميافتد!»
وي با اشاره به اينكه بخشهايي از نسخه نهايي فيلم «جاذبه» براي نمايش عمومي كوتاه شده گفت: «از آنجا كه صحنههاي فجيعي در فيلم گنجانده شده بود تصميم به انجام اينكار گرفتم. احساسم اين بود كه نمايش اين لحظات حتي در نمايشهاي خصوصي هم ميتواند باعث آزار تماشاگر شود.»
مجتبي ميرتهماسب، ديگر فيلمساز شركتكننده در نشستهاي پرسش و پاسخ بود كه درباره فيلم خود (بانوي گلسرخ) با تماشاگران به گفتوگو پرداخت.
اين مستندساز درباره شكلگيري ايده فيلم خود گفت: «فروردينماه سال گذشته، زهرا دولتآبادي، خواهرزاده آقاي صنعتي كه در آمريكا زندگي ميكند قرار بود به ايران بيايدتا با همكاري يك مستندساز مقيم اين كشور درباره كارخانه توليد گلاب زهرا (كه توسط همسر آقاي صنعتي؛ مرحوم شهين سرلتي) پايهگذاري شده يك فيلم بسازد. قرار شد هماهنگي و پيشتوليد اينكار را من انجام بدهم تا ايشان از راه برسند. گروه توليد فيلم مورد بحث براي ضبط صحنههاي گلابگيري بايد اواسط ارديبهشت به كرمان سفر ميكردند. اما بهطوري ناگهاني اين سفر منتفي شد و حتي ساخت فيلم مستند مورد بحث به من واگذار شد.»
ميرتهماسب افزود: «متاسفانه فيلمي كه من ساختم نظر سفارشدهندهها را تامين نكرد اما به نظر خودم اهميت «بانوي گلسرخ» در اين است كه اهميت وجودي خانم و آقاي صنعتي، و مهمتر از آن؛ عشق ديرپا و پردوامي كه سالها بين آنها برقرار بود را به نمايش ميگذارد.»
وي تصريح كرد: «تاكيد من در اين فيلم بر ايده جايگزيني كاشت گل بهجاي كشت خشخشاش و گلابگيري بهجاي توليد ترياك بود كه اميدوارم به هدفم رسيده باشم.»
منبع: سایت انجمن مستندسازان
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}