آیا همزاد گوگلی خود را میشناسید؟

چهار سال پیش، هنگامی که مادر ایو فربنکس (Eve Fairbanks) شش ساعت از خانه تا دانشگاه ییل (Yale) رانندگی کرد تا فقط ناهاری با دخترش که در سال دوم تحصیل میکرد صرف کند، ایو متوجه شد که اتفاق مهمی افتاده است.
پس از ناهار، بالاخره زمان اعتراف به واقعیت فرا رسید و مادر گفت :”من همه چیز را درباره تصاویر مبتذل تو در اینترنت میدانم”. اما آنچه واقعا اتفاق افتاده بود، یک اشتباه ساده بود، هنگامی که ادر، تنها از روی کنجکاوی مادرانه نام دخترش را در گوگل جستجو کرده بود، نام ایو در مشتی وب سایت مبتذل بزرگسالان پدیدار شده بود. اما آن ایو فربنکس، این ایو نبود، بلکه یک همزاد گوگلی (Googlegänger)، یک نسخه برابر اصل مجازی با نامی مشابه بود. به گفته ایو “شکی نداشتم که مادر میخواهد داستان را از زبان من هم بشنود، اما او به گوگل، به عنوان یک منبع اطلاعات اطمینان بسیاری داشت.”
همزمان با به وجود آمدن اصطلاح Googling به عنوان “جستجو در اینترنت”، عبارت Googlegänger نیز در میان نسل جوانانی که ارزش فضائل و کمالاتشان با دیده شدن در گوگل سنجیده میشد، رواج یافت.
متیو اسلاتسکی (Matthew Slutsky) بیست و شش ساله و وبلاگ نویس سیاسی اهل واشنگتن که از طریق وب سایت اجتماعی Facebook با همزاد گوگلی خود آشنا و با وی دوست شده است میگوید:” ما همه وجود و شخصیت خود را مدیون گوگل هستیم.” برای عده ای، همزاد گوگلی رقیبی است که بر سر راه رسیدن به بالاترین مکان در فهرست گوگل قرار گرفته است. به گفته اسلاتسکی ” دانستن اینکه او (همزاد) جایی در شبکه است، مرا سرپا نگه میدارد.” او موفق شده است با پادکست (podcast) آنلاین خود و همزاد واقعیش-یک برادر دوقلوی همسان- به نام (Doublespeak)، این همزاد را در مسابقه محبوبیت شکست دهد.
برای دیگران، همزاد گوگلی میتواند موضوع کنجکاوی یا مقایسه و چشم و همچشمی و به نوعی یک “خود دیگر” باشد.به گفته جولی آلبرایت (Julie Albright) جامعه شناس و محقق روابط و مناسبتهای اینترنتی :” جستجو و یافتن اشخاص دیگری با نامی مشابه در شبکه اینترنتی به ما کمک میکند تا وجه دیگری از خود را ببینیم و اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنیم.” جان کورکوران (John Corcoran)، مشاور سیاسی اهل سانفرانسیسکو با یک فعال اجتماعی در زمینه با سوادی همنام است. این شخص دوم سابقا معلم بوده و در بزرگسالی نمیتوانسته بخواند. کورکوران میگوید ” من نه معلمم نه مشکل خواندن دارم، پس وجود چنین شخصی چندان به نفع من نیست. ممکن است دوستانم تصور کنند که من زندگی پنهانی دوگانه ای دارم.”
از جمله این افراد میتوان به رابرت فیشر (Robert Fischer) مشاور IT در مینه سوتا نیز اشاره کرد که در ۱۰ سالگی این بدشانسی به او رو آورد که فیلمی به نام “در جستجوی بابی (مخفف رابرت) فیشر” درباره یک نابغه خردسال شطرنج روی اکران آمد. در آن زمان، این فیلم در زندگی او تاثیر ناخوشایندی گذاشت زیرا پدربزرگش اصرار داشت او را هم شطرنج بازی حرفه ای بار بیاورد، در حالی که به گفته خودش “بچه هایی بودند که از من کوچکتر و در شطرنج بسیار ماهرتر بودند.” اکنون او خود را به دلیل کاملا موجهی رابرت معرفی میکند و هرگز از نام بابی استفاده نمیکند.
اما از آنجایی که بابی فیشر، استاد شطرنج آمریکا خارج از این فیلم هم وجود دارد، مشکل رابرت هنوز حل نشده است زیرا مردم همچنان در گوگل به جستجوی بابی فیشر شطرنج باز میپردازند. رابرت برای بالا بردن رتبه خود در جستجوی گوگل دست به هر کاری زده است :” من در کنفرانسها سخنرانی کردم، به شرکتها و اماکن مختلفی مشاوره دادم و وب لاگ نویس بسیار پرکاری هم هستم. بالاخره پس از سه سال فرستادن مکرر در مکرر نام کاملم در این وبلاگ توانستم در صفحه اول نتایج جستجوی گوگل وارد شوم.”
البته داشتن یک همزاد مجازی همیشه هم بد نیست. مورین جانسون (Maureen Johnson) نویسنده نیویورکی چنیدن همزاد گوگلی دارد : یک دلال معاملات ملکی در ماساچوستس، یک محقق دریایی در کیپ کود، یک شخصیت در کتابی علمی تخیلی و شخصیتی در نمایش موزیکال Rent. جانسون از اینکه خوانندگان آثارش سوالاتی از این قبیل میپرسند “آیا میدانی یک مورین جانسون در نمایش Rent هست؟ آیا شخصیتش بر اساس شخصیت تو ساخته شده؟” بسیار تفریح میکند. او میگوید:” به نظر میرسد که در اینجا مرز میان واقعیت و تخیل چندان مشخص نیست. گوگل هیچ تفاوتی میان اشخاص حقیقی و تخیلی قائل نمیشود، در نتیجه هنگامی که مورین داستان و من در یک مجموعه واحد از نتایج جستجو سر در می آوریم، هر دو به یک اندازه زنده و ماندگار هستیم.”
همزادان گوگلی میتوانند افراد واقعی را هم به یکدیگر نزدیک کنند.
اسلاتسکی موفق شده است با ۴۲ اسلاتسکی دیگر –و با نامهای کوچک مختلف- در سایت Facebook آشنا شود. فیشر نیز میگوید که بارزه او با بابی فیشر موجب شده است تا زندگی پویایی داشته باشد و وارد گفتگوهایی شود که در غیر اینصورت از انها بی خبر میبود. به گفته آلبرایت :” حتی در این جهان بسیار تکنولوژیک، مردم همچنان موجوداتی اجتاعی باقی مانده و به دنبال ایجاد ارتباط و گفت و شنود هستند.” او افزود :” محققین اینترنت در دوران اولیه این رسانهمیگفتند که شبکه هرگز نمیتواند ارتباط دائمی و شخصی را به وجود بیاورد زیرا ما با یکدیگر در ارتباط فیزیکی نیستیم. با این وجود ما روشهایی را پیدا کرده ایم که حتی از طریق مجامعی که هیچ شباهتی با مجامع انسانی ندارند، روابطی انسانی برقرار کنیم.”
اما اگر از احوال خانم فربنکس سوالی داشته باشید، بالاخره نام او با کوششهای ادرش و حمایت تیم پشتیبانی گوگل از سایتهای غیر اخلاقی حذف شد و اینطور که به نظر میرسد، ستاره این سایتها که همنام ایو بود، اصلا وجود خارجی ندارد و انتخاب این نام بیشتر به خاطر جلب مشتری بوده است (ایو معادل انگلیسی حوا است). هرچند ایو از ناپدید شدن همزاد گوگلی خود متاسف است-زیرا وجود او را به شدت مایه خنده میدانسته، اما مادرش بسیار راضی و خوشحال است.
بد نیست نگاهی بیاندازید و ببینید که آیا خودتان همزاد گوگلی دارید یا نه؟
منبع: msnbc.msn.com