مترجم: رزیتا ملکی‌زاده
منبع:راسخون




 

هنگامی که از کسی می‌خواهید دردناک‌ترین واقعه‌ی زندگی خود را بیاد بیاورد، او ممکن است بتواند برخی از خاطرات مربوط به آن را و نه به طور کامل از ضمیر یا ذهن نیمه خودآگاه خود فراخواند. برخی از دردناک‌ترین خاطرات مرتبط با آن رویداد به شدت توسط بخشی از ذهن انسان تحت کنترل درآورده می‌شوند. این بخش، ضمیر ناخودآگاه می‌باشد.

مغز پشت تمام این کارها است

زیگموند فروید روانکاو و متخصص مغز و اعصاب مشهور اتریشی، مفهوم ضمیر ناخودآگاه را متداول ساخته و معتقد بود که این ضمیر مخزنی از افکار، خاطرات، احساسات، و غیره می‌باشد، که ضمیر خودآگاه ما تمایلی به قبول آنها ندارد.
نظریه زیگموند فروید در خصوص شخصیت، ضمیر انسان را به سه سطح: خودآگاه (conscious) (10%)، نیمه خودآگاه (subconscious) ( 50 تا 60%) و ناخودآگاه (unconscious) (30 تا 40%) تقسیم می‌کند. این مقاله، مقایسه‌ای میان مفاهیم نیمه‌ خودآگاه و ناخودآگاه انجام داده است، تنها به این منظور که به درک این دو مفهوم روانشناسی به شیوه‌ای بهتر کمک شود.

ضمیر ناخودآگاه

در حالی که ضمیر ناخودآگاه مترادف با ضمیر نیمه خودآگاه یا نیمه آگاه در نظر گرفته می‌شود، اما در واقع این دو کاملاً از یکدیگر متفاوت می‌باشند. نخست آنکه، هنگامی که زیگموند فروید اصطلاح «ضمیر ناخودآگاه» را بکار برد، او به بخشی از وجود ذهنی ما اشاره می‌کرد که مسئول بیمار ساختن افراد بود. نظریه‌ی او، بر این باور قرار داشت که افکار، احساسات، ایده‌ها، و خاطراتی که مورد نفرت ضمیر خودآگاه بودند، همگی در ضمیر ناخودآگاه محبوس می‌شدند. این مفاهیم ذهنی به دلیل ماهیت ناراحت و پریشان کننده‌ی خود به طور کامل مورد پذیرش ضمیر خودآگاه قرار نمی‌گرفتند و از اینرو، تعمداً توسط ضمیر خودآگاه، بصورت ناخواسته و ناخودآگاه درمی‌آمدند، بطوریکه به عقیده‌ی فروید، توانایی تحت تأثیر قرار دادن ما را داشتند.
این مفاهیم ذهنی ذخیره شده در ضمیر ناخودآگاه لزوماً منفی نبوده، بلکه قطعاً آنقدر قدرتمند بوده که، به هر حال، نمی‌توانند پس از کمی تحریک مانند آنهایی که در ضمیر نیمه خودآگاه هستند، فراخوانده شوند. آنچه که حقیقتاً موجب بهت و حیرت می‌شود این است که این مفاهیم ذهنی، علی‌رغم مورد پذیرش واقع نشدن، کاملاً از ذهن ما کنار گذاشته نمی‌شوند و به تحت تأثیر قرار دادن ما در سطحی زیرآستانه‌ای یا ناهشیارانه ادامه می‌دهند.
به همین ترتیب، کارل گوستاو یونگ روانپزشک سوئیسی نیز به مفهموم ضمیر ناخودآگاه اعتقاد داشته و مضاف بر آن، این ضمیر را به ضمیر ناخودآگاه شخصی و ناخودآگاه جمعی تقسیم کرده به گونه‌ای که ضمیر ناخودآگاه شخصی احساساتی را به وجود می‌آورد که سابقاً آگاهانه بودند اما به شدت تحت کنترل درآمدند و مورد بعد یعنی ضمیر ناخودآگاه جمعی شامل تجارب و اطلاعات ژنتیکی جمع‌آوری شده می‌باشند.

ضمیر نیمه خودآگاه

ضمیر نیمه خودآگاه همانطور که همه ما می‌دانیم، آن بخشی از ضمیر خودآگاه است که به طور مداوم اطلاعات را ذخیره کرده و بر اساس تجارب و احساسات مرتبط با کسی یا چیزی واکنش نشان می‌دهد. بر خلاف آنچه بسیاری تصور می‌کنند، این ضمیر خودآگاه است که زمام شما را در دست دارد، و نه نیمه خودآگاه، در حالی که ضمیر نیمه خودآگاه حقیقتاً احساسات و پاسخ‌های شما را ظاهر می‌سازد.
ضمیر نیمه خودآگاه بخشی از وجود ذهنی است که اطلاعات را نگاه می‌دارد، نگهداری آنها هرچند عمیق است با وجود این قابل دسترسی می‌باشند. این چیزی است مانند به خاطر آوردن آسان آدرستان به هنگامی که حتی در مورد آن فکر نمی‌کنید. شما قادرید آدرس‌تان را با متمرکز ساختن حواستان به آن به یاد آورید. با این حال، این عمل به همین شکل برای ضمیر ناخودآگاه انجام نمی‌شود.

ضمیر نیمه خودآگاه در مقابل ضمیر ناخودآگاه

قابلیت دسترسی

تفاوت اصلی میان ضمیر ناخودآگاه و نیمه خودآگاه در قابلیت دسترسی آنها می‌باشد. بدین معنی که هر آنچه در ضمیر نیمه خودآگاه ذخیره می‌شود، می‌تواند به گونه‌ای و زمانی که توجه خود را معطوف به آن سازید به خاطر آورده شود.
در مورد ضمیر ناخودآگاه، فراخواندن خاطرات نیاز به تکنیک‌های خاصی دارد. انگیزاندن و عملی ساختن یک خاطره‌ی سرکوب شده از ضمیر ناخودآگاه، نیاز به بکار گرفتن روش‌های روانکاوانه بوده به گونه‌ای که فرد نمی‌تواند خاطرات را به راحتی از ضمیر ناخودآگاه بازیابی کند.

اثر رفتاری

یکی دیگر از تفاوت‌های میان این دو در اثر رفتاری است که هر دو بر روی ما دارند. مکانیسم ضمیر نیمه خودآگاه ساده می‌باشد ـ این ضمیر صرفاً متنی را که در شما پرورده شده را به نمایش می‌گذارد؛ چنانچه اگر افکار و باورهای نادرستی در مورد شخص یا چیزی در ذهن شما نقش بسته باشند، ضمیر نیمه‌ خودآگاه به همان صورت عمل خواهد کرد. این ضمیر عقیده و ذهنیت خود را ندارد و صرفاً غریزی است. خاطرات مرتبط با وقایع آسیب‌زا که در ضمیر ناخودآگاه عمیقاً دفن شده‌اند نیز ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند. اما شما ضمیر ناخودآگاه خود را با چیزی تغذیه نمی‌کنید؛ افکار یأس آور و تهدید آمیز به طور خودکار خود را در ضمیر ناخودآگاه شما ذخیره می‌کنند، در نتیجه رفتار و تصمیمات‌تان را تحت کنترل قرار می‌دهند.
اشتباه گرفتن میان ضمیر نیمه خودآگاه و ناخودآگاه ناشی از کاربرد نادرست تبادل پذیر آنها است. دلیل دوم اشتباه گرفتن این دو با یکدیگر، درک واژه‌ی «ناخودآگاه» در مفهوم پزشکی است که به معنی از یاد برده شده و یا بی‌هوش شده است.