دیدگاههاى امام خمینى در حوزه سیاست خارجى (1)
مقدمه
پیروزى انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى (ره) تحول نوینى را در باب مسائل سیاسى ایران اعم از سیاست داخلى و خارجى به دنبال داشت. در بعد داخلى، تغییر در ساختار حکومت و نحوهاى اداره کشور و سپردن امور به دست مردم و در بعد خارجى و بینالمللى، تغییر رفتارى - ارزشى که در هر دو بعد بر مبناى اسلام ناب محمدى خلاصه مىشود. لذا سیاستخارجى ایران پس از انقلاب اسلامى به کلى با آنچه که در رژیم گذشته جارى و سارى بود تفاوت پیدا مىکند. این تغییرات ناشى از رهنمودهایى است که امام راحل در احکام و فرامین، پیامها و توصیهها، مکتوبات، سخنرانیها و مصاحبهها در مواضع و مواقع مختلف بیان مىنمودند.در این مقاله برآنیم تا چند نمونه مهم و تاثیرگذار از مواضع و دیدگاههاى نظرى ایشان را در حوزه سیاستخارجى در شرایط و مناسبتهاى مختلف بررسى نماییم.
قبل از آنکه وارد بحث اصلى شویم لازم مىدانم تعریف سیاست و محورهاى یاستخارجى از دیدگاه امام (ره) را بیان نمایم.
تعریف سیاست از دیدگاه امام (ره)
«سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد و تمام این مصالح جامعه را مد نظر بگیرد و اینها هدایت کند به آن چیزى که صلاحشان است» (1)«سیاست عبارت است از اداره کشور بر اساس مصلحت دینى و دنیوى مردم» (2)
محورهاى سیاستخارجى از دیدگاه امام
به طور کلى مىتوان محورهاى زیر را در زمینه سیاستخارجى از کلام و نظرات ایشان استنباط نمود:1- عدم اتکا به قدرتهاى جهانى که در سیاست نه شرقى و نه غربى امام تجلى نموده است;
2- نفى سلطهپذیرى و سلطهگرى;
3- حفظ کیان و تمامیت ارضى کشور و رعایت مصالح بلند مدت نظام;
4- دعوت به ارزشهاى توحیدى و مبانى اسلام;
5- دفاع از حیثیت و شرافت اسلام در مجامع بینالمللى;
6- اظهار همدردى با مستضعفان جهان و دعوت از آنها به اتحاد با یکدیگر;
7- دعوت به اتحاد مسلمانان;
8- مبارزه راهبردى با رژیم اشغالگر قدس;
9- همزیستى مسالمتآمیز و برقرارى عادلانه و دوستانه با کشورهاى جهان و نفى انزواگرایى;
10- معرفى اسلام به عنوان دینى جامع، کامل و کاربردى. (3)
لازم به توضیح است که تعدادى از این محورها به کرات در کتابها، مقالهها، رسالههاى دانشگاهى، مصاحبهها و. . . بحثشده است و توضیحات مفصلى راجع به آنها داده شده است و تقریبا همگان از آنها با اطلاعاند از آنجا که در این مقاله سعى مىشود از تکرار مکررات خوددارى شود و به جاى گفتهها به ناگفتهها پرداخته شود و مطلب حالت تکرارى و خستهکنندگى نداشته باشد از بحث راجع به آنها خوددارى مىشود و به مواردى پرداخته مىشود که کمتر راجع به آنها صحبتشده و غریب ماندهاند.
انزواگرایى یا حضورى فعال در روابط بینالملل
یکى از اصولى را که حضرت امام در سیاستخارجى بر آن تاکید مىکردند سیاست نه شرقى و نه غربى بود که درباره مفهوم سیاست نه شرقى و نه غربى همان طورى که قبلا توضیح داده شد در بسیارى از کتابها و نوشتهها توضیح داده شده لذا از تکرار آن خوددارى مىکنیم فقط به آن جنبهاى که برداشتهاى نادرست از این اصل شده است مىپردازیم.برداشت نادرستى را که بسیارى از عوام از این اصل مىکنند این است که با توجه به اینکه بر نظام بینالملل کفر حاکم است و بسیارى از کشورها بخصوص کشورهاى پیشرفته صنعتى با دین میانه خوبى ندارند بهتر است هیچگونه رابطهاى با آنها نداشته باشیم و مرزهایمان را بر تمام جنبههاى فرهنگى، اقتصادى، سیاسى و اجتماعى آنان ببندیم در حالى که حضرت امام هرگز چنین منظورى از این اصل نداشتهاند بلکه برعکس، باید با استفاده از اصل دعوت که به عنوان اولین اصل در سیاستخارجى اسلام مطرح استبا حضورى بسیار فعال و گسترده در تمام زمینهها و با تمام کشورها رابطه مسالمتآمیز (نه گرگ و میش) برقرار کنیم (بجز رژیم صهیونیستى و کشورهایى که مفهوم رابطه متقابل عادلانه را درک نمىکنند) و با تقویت جنبههاى مختلف سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و حتى اقتصادى با استفاده از مبانى اسلامى بتوانیم جامعیت و برتر بودن دین اسلام و قوانین سعادت آفرین آن را به جهانیان بشناسانیم، چگونه هم مىتوانیم شعار صدور انقلاب را بدهیم و هم قطع رابطه را بدون رابطه با جهان چگونه و با چه وسیلهاى مىتوانیم اسلام را معرفى نماییم. آیا با توسل به زور و تهاجم و جنگ مىتوانیم انقلاب را صادر و اسلام را معرفى کنیم یا با برقرارى رابطه حتى با کشورهاى غیر مسلمان و کشورهاى لائیک، به تدریج و در میدان عمل مىتوانیم هم مصلحت اسلام را که معرفى و جهانى شدن آن است و هم منافع ملى کشورمان به عنوان امالقرى را تامین نماییم.
نباید اینطور فکر کنیم که هر چه را که در دیگر کشورها استبد است و مضر بلکه بایستى بدانیم که بسیارى از پیشرفتهاى علمى و فنى و اقتصادى که در جهان ستبراى ما نیز مفید است و بایستى بتوانیم با شیوههاى درستى این دستاوردها را گزینش و گلچین کرده، در اختیار بگیریم، در عصرى که ارتباطات بسیار گسترده و سهل شده است و با وجود شبکههاى جهانى (اینترنت) ، ماهوارهها و. . . چه بخواهیم و چه نخواهیم ارتباطات وجود خواهد داشت. حال که چارهاى جز ارتباط با دیگر کشورها با هر فلسفهاى نداریم بهتر است در اندیشه ارتباط درست و مؤثر باشیم نه ارتباطى ناخواسته و تحمیلى، لذا این تعبیر از سخنان امام که رهبرى دورىاندیش و آیندهنگر بودند هرگز درست نیست و تعبیر ایشان هرگز به معنى بستن مرزها نیست و تمایل حضرت امام به دنبال کردن اهداف جهانى اسلام و انجام وظایف درست اسلامى در قبال مسلمانان و حتى غیر مسلمانان به کلى با عدم ارتباط منافات دارد امام معتقدند که نظام بینالملل همانند یک شهر است که محلههاى مختلف آن با هم ارتباط دارند و ما بایستى منزوى نباشیم بلکه بایستى همانگونه که پیامبر با ارسال سفیران و مبلغان رابطه برقرار مىکرد، عمل کنیم و با کشورها رابطه برقرار کنیم.
پاسخ قانون اساسى به ابهامات
یکى دیگر از منابع و مصادر سیاستگذارى خارجى قانون اساسى است که مورد تایید و تاکید حضرت امام بوده است و مطالعه دقیق اصول مرتبط با سیاستخارجى ما را به این مطلب رهنمون مىکند که جهتگیرى قانون اساسى به سوى برقرارى توسعه و تحکیم روابط با بازیگران بینالملل و به خصوص با کشورهاى اسلامى و جهان سوم مىباشد و هرگز در این سند صحبتى از قطع یا تقلیل ارتباط بجز مواردى که با اصول دینى تعارض دارد به میان نیامده است و در اصل یکصد و سى دوم قانون اساسى تصریح گردیده است روابط صلحآمیز با دولتهاى غیر محارب نه فقط کشورهاى مسلمان یا همسایه. (4)قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران در اصلها و بندهاى مختلفى شیوههاى برخورد و اصول روابط و سیاستخارجى دولتمردان جمهورى اسلامى ایران را در حوزه عمل ترسیم کرده است که به صورت اجمال به اشاره برخى از این اصول مىپردازیم.
در اصل دوم و سوم به نفى هرگونه ستمگرى، ستمکشى، سلطهگرى، سلطهپذیرى، استقلال سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى کشور، طرد کامل استعمار و تنظیم سیاستخارجى کشور بر اساس و معیارهاى اسلام و تعهد برادرانه نسبتبه همه مسلمانان جهان و حمایت از آنها تاکید شده است.
در اصل یازدهم به حکم آیه کریمه «ان هذه امتکم واحده و انا ربکم فاعبدون» دولت جمهورى اسلامى ایران موظف استسیاست کلى خود را بر پایه ائتلاف و اعتماد ملل اسلامى و در اصل چهاردهم به رفتار حسنه و بر مبناى قسر و عدل اسلامى با افراد غیر مسلمان تا زمانى که بر ضد اسلام و جمهورى اسلامى توطئه و اقدامى نکنند توصیه شده است.
در اصل یکصد و پنجاه و دوم و سوم به دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهاى سلطهگر و روابط صلحآمیز با دولتهاى غیر محارب و نفى هر گونه قرارداد که موجب سلطه بیگانه به شئون کشور گردد اشاره شده است. در اصل یکصد و پنجاه و چهارم جمهورى اسلامى ایران سعادت انسان در کل جامعه بشرى را آرمان خود مىداند استقلال و آزادى و حکومتحق و عدل را حق همه مردم جهان مىداند بنابراین ضمن خوددارى کامل از هر گونه دخالت در امور داخلى کشورهاى دیگر از مبارزه حقطلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه از جهان حمایت کند. (5)
پاسخ امام به ابهامات
حضرت امام گوشهنشینى و سیاست انعزال را خلاف عقل و شرع معرفى نموده ضمن تاکید بر رابطه با همه دولتها (به جز چند کشور محدود آنهم به دلایل کاملا منطقى) بستن مرزها به روى کشورها و قطع روابط دیپلماتیک با آنها را به معناى فنا و هلاکت و مدفون شدن کشور تلقى مىکند و طرحان سیاست انزوا را مورد انتقاد قرار داده مىفرمایند:«این معنا که گاهى اهل غرض و جهال آن را بیان مىکنند یا نمىفهمند یا غرضى دارند زیرا تا انسان جاهل یا مخالف با اصل نظام نباشد نمىتواند بگوید که یک نظام باید از دنیا منعزل باشد ما با هیچ ملتى بد نیستیم ما به حسب طبع اولیه مىخواهیم با همه دولتها دوستباشیم مىخواهیم که روابط حسنه با احترام متقابل نسبتبه همه داشته باشیم و اگر چنانچه ما احتیاج به یک چیز داشته باشیم و آنها احتیاج به یک چیز داشته باشند تبادل کنیم مگر این که دولتهایى باشند که با ما خلاف رفتار کنند» (6)
امام همواره به روابط صلحآمیز تؤام با دوستى تاکید داشته و آن را جزء ضرورت زندگى اجتماعى و سیاسى مىدانستند و همواره داشتن رابطه را بر ترک آن مقدم مىدانستند با این شرط که این رابطه براساس احترام متقابل باشد و منافع و مصالح طرفین رابطه مدنظر باشد نه اینکه یکجانبه باشد.
با شناختى که همگان از شخصیت جامع و کامل و آیندهنگر و واقع بین امام داریم از آن بزرگوار انتظارى جز این نداریم. «ما با همه ملتهاى عالم مىخواهیم وستباشیم با همه دولتهاى عالم به حسب طبع اولى مىخواهیم دوستباشیم و روابط حسنه داشته باشیم با احترام متقابل نسبتبه همه رابطه داشته باشیم» (7)
از نظر امام خمینى (ره) روابطى مردود است که موجب سلطه شود لذا در این باره مىفرمایند:
«اگر روابط تجارى با کفار موجب ترس بر حوزه اسلام شود ترک این روابط بر تمام مسلمانان واجب است» (8)
در اینجا فرقى میان استیلاى سیاسى یا فرهنگى و معنوى دشمن وجود ندارد «اگر روابط سیاسى که بین دولتهاى اسلامى و دول بیگانه بسته مىشود و برقرار مىگردد موجب تسلط کفار بر نفوس و بلاد و اموال مسلمانان شود یا باعث اسارت سیاسى اینها گردد برقرارى روابط حرام است و پیمانهایى که بسته مىشود باطل است و بر همه مسلمین واجب است که زمامداران را راهنمایى کنند و وادارشان نمایند بر ترک روابط سیاسى اینچنینى هر چند بوسیله مبارزه منفى باشد. » (9)
وحدت مستضعفان جهان به عنوان یک ماموریت مهم در سیاستخارجى در ان
دیشه امام (ره)
امام به عنوان یک رهبر نجاتبخش براى همه مستضعفین جهان چه مسلم و چه غیرمسلم و حتى چه الهیون و غیرالهیون همیشه خواستار سعادت تمام ابناء بشر بودند و نسبتبه همه افراد بشر احساس مسئولیت مىکردند و این مسئولیتپذیرى جهانى الهى را چه در پیامشان به گورباچف و احساس مسئولیت در برابر نجات مردم کمونیست و چه در قطع رابطه با رژیم نژادپرستسابق افریقاى جنوبى که ملتى مسلمان نبودند، و چه در برابر سایر مسلمانان بدون در نظر گرفتن رنگ، نژاد، زبان، مذهب و طبقه به وضوح مىبینیم که مساله وحدت بین مستضعفین عالم را مهمترین و ثمربخشترین راه براى مقابله با مستکبرین عالم مطرح مىنمایند و اتحاد و یک صدایى و حمایت از یکدیگر را در مقابله با ظلم در سراسر جهان تنها راه رفع ظلم در جهان مظلومان مىدانند لذا استراتژى مهمى را در این زمینه اتخاذ نموده و مىفرمایند:«من امیدوارم که یک حزب به اسم مستضعفین در تمام دنیا به وجود بیاید و همه مستضعفین با هم در این حزب شرکت کنند و مشکلاتى را که بر سر راه مستضعفین است از میان بردارند و در مقابل مستکبرین و چپاولگران شرق و غرب قیام کنند و دیگر اجازه ندهند که مستکبرین به مستضعفین عالم ظلم کنند» (10)
در قانون اساسى جمهورى اسلامى نیز (اصل یازدهم) با استناد به آیه شریفه «ان هذه امتکم واحده و انا ربکم فاعبدون» اصل وحدت بین مسلمین را به عنوان یک فوریت در سیاستخارجى تصریح نموده، بیان مىدارد دولت جمهورى اسلامى موظف استسیاست کلى خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملتهاى اسلامى قرار دهد و کوشش کند تا وحدت سیاسى و فرهنگى جهان اسلام را تحقق بخشد. (11)
در تایید استراتژى وحدتآفرین امام از قول یکى از نشریات مىخوانیم:
امام خمینى در تمامى دوران مبارزات خود که در ایران انجام گرفت طرح اسلامى خود را بر دو اصل وحدت و فلسطین قرار داد و لحظهاى از اندیشه تحقق وحدت اسلامى و اهمیت آن غافل نماند، وحدت اسلامى را از انبان شعارها و آرزوهاى ذهنى بیرون آورده و به طرح عملى جدى و حقیقى مبدل ساخت تا مسلمانان بتوانند آن را محقق سازند.
امام به درستى اعتقاد داشت طرح موضوع وحدت اسلامى و فراخوان مسلمانان بدون پشتوانه محکم و تبیین اصول و مبانى آن و یا طرح اسلام به عنوان رسالت جهانى دشوار است، بنابراین تلاش مجدانهاى به عمل آورد تا خلل و نقص موجود را که براى مسلمانان جهتشناخت اسلام ابهاماتى به وجود آورده بود را بوسیله تاءلیف کتابهاى مختلف و در زمینههاى مختلف، سخنرانیها و موضعگیریهایشان، اصلاح نمایند.
توصیه به دولتها و ملتها به همدلى و وحدت
همانطورى که مىدانیم در سیستم و صحنه بینالمللى واحدهاى تصمیمگیرنده و عملکننده دولتها هستند و دولتها زبان گویاى ملتهایشان مىباشند اگر قرار باشد همه مستضعفین جهان با هم وحدت داشته باشند این امر از طریق دولتها سریعتر و سهلتر قابل دسترسى استبه این دلیل لازم است دولتها با ملتهاى خود همدل و همصدا باشند تا این امر محقق شود لذا مىبینیم بنیانگذار جمهورى اسلام ایران به خوبى به این مساله توجه داشته و آنها را به یکدلى و یک صدایى دعوت مىکنند تا در سایه آن بتوانند بر مشکلات غلبه کرده و به دشمن اجازه سلطه ندهند.«اگر وحدت کلمه اسلامى بود و اگر دولتها و ملتها اسلام به هم پیوسته بودند معنا نداشت که قریب یک میلیارد جمعیت مسلمین زیردست قدرتها باشند اگر این قدرت به قدرت بزرگ الهى منظم شود هیچ قدرتى بر آنها غلبه نخواهد کرد» (12)
«ملتها و دولتها اگر بخواهند به پیروزى و هدفهاى اسلامى به تمام ابعادش که سعادت بشر استبرسند باید اعتصام به حبلالله کنند از اختلافات و تفرقه بپرهیزند فرمان حق تعالى را «واعتصموا بحبلالله. . . جمیعا ولاتفرقوا» را اطاعت نمایند. » (13)
پلههاى بعد یا مرحله بعدى تحقق وحدت بین دولتهاى مستضعف با یکدیگر است تا با این اتحاد و عملکرد همراستاى خود ستم مستکبرین را بر عالم رفع نمایند و در مجامع و صحنههاى بینالمللى با اتخاذ موضعى واحد ظالمین را عاجز کنند و خود قدرتى بزرگ را تشکیل مىدهند در این مورد امام تاکید بیشترى بر وحدت بین دولتهاى مسلمان مىکنند و مىفرمایند:
«دولتهاى اسلامى باید به منزله یک دولتباشند کانه یک جامعه هستند، یک پرچم دارند، یک کتاب دارند، یک پیغمبر دارند. اینها همیشه باید با هم متحد باشند با هم علاقههاى همه جانبه داشته باشند و اگر چنانچه این آمال حاصل شود که بین دولتهاى اسلامى از همه جهت وحدت پیدا بشود امید است که بر مشکلات خودشان غلبه کنند و قدرتى بزرگتر از قدرتهاى دیگر در مقابل سایر قدرتها باشند» (14)
امام موفقیت استعمارگران در استعمار طبقه محروم را نتیجه تفرقه و جدایى بین مسلمانان و سران کشورهاى اسلامى مىداند.
«روزگارى که پنجههاى استعمار تا اعماق کشورهاى اسلامى فرو رفته است، روزگارى که استعمار تمام نیروها و امکانات خود را در راه ایجاد تفرقه میان مسلمانان و سران کشورهاى اسلامى بسیج کرده است، مىکوشد تا به هر وسیله که در اختیار دارد از پایبندى و عمل به تعالیم اسلام جلوگیرى کند تا بدین وسیله استعمارگران با خیال راحتبه هدفهاى غیرانسانى، استعمار طبقه محروم نائل شوند» (15)
نفى ملیتگرایى و قومیتگرایى
مهمترین عاملى که مسلمانان و مستضعفان عالم را در رسیدن به وحدت عمل باز مىدارد ملیتگرایى و قومیتگرایى است که امامخمینى آن را نفى کرده و عاملى براى تفرقه و دشمنى مسلمانان مىداند همانطور که مىدانیم تاکنون جهان اسلام به خاطر همین حربههاى استعمارى لطمات فراوانى دیده است و چه خونها و امکاناتى که در این راه به هدر نرفته است، جنگهاى فرقهاى در پاکستان و افغانستان نمونهبارزى است که متاسفانه همچنان ادامه دارد و منجر به برادرکشى و نسلکشى و عدم آرامش و امنیت در آن منطقه شده است که ریشههاى استعمارى دارد، تا بدین وسیله آنها را سرگرم این امور کرده و خود به راحتى بتوانند منابع آنها را غارت کرده و کارخانجات اسلحهسازى خود را پررونقتر سازند. از این قبیل است جنگ بین عرب و عجم که صدام راه انداخته و آن را اسباب تفرقه و تشنج قرار داده و جوانان هر دو کشور را که مىتوانستند نقش مهمى در سازندگى کشورشان داشته باشند و مردم را از وابستگى به سلطهگران نجات دهند قربانى کرده و بسیار نمونههاى دیگرى در الجزایر، سودان، یمن و جنگهاى فرقهاى در لبنان و. . . (16)«از مسائلى که طراحان براى ایجاد اختلاف بین مسلمین طرح و عمال استعمارگران در تبلیغ آن به پا خواستهاند قومیت و ملیت است، ملىگرایى در مقابل ملتهاى دیگر مسلمانان مسالهاى است که اسلام و قرآن کریم و دستور نبىاکرم برخلاف آن است آن ملىگرایى که به دشمنى بین مسلمین و شکاف در صفوف مؤمنین منجر مىشود برخلاف اسلام و مصلحت مسلمین است و از حیلههاى اجانب است که از اسلام و گسترش آن رنج مىبرند. (17)
از تجربیات بارز این عصر که ملىگرایى باعث تضعیف و شکست مسلمین شده مىتوان از ناسیونالیسم عرب که جمال عبدالناصر از آن دم مىزد عنوان کرد که با این تبلیغات و با این احساسات غیرعاقلانه حمایتبسیارى از کشورهاى غیرعرب را نتوانست در جنگ اعراب و اسرائیل جلب نماید و همین امر منجر به شکست آنها و قدرت گرفتن اسرائیل شده است.
«من مکرر عرض مىکنم که این ملىگرایى اساس بدبختى مسلمین استبراى این که این ملىگرایى ملت ایران را در مقابل سایر ملتهاى مسلمین قرار مىدهد و ملت عراق را در مقابل دیگران (18)
«آن چیزى که دول اسلامى را بیچاره کرده است و از ظل قرآن کریم دارد دور مىکند آن قضیه نژادبازى است. این نژاد ترک است، این نژاد ایرانى است، این نژاد عرب است، قضیه نژادبازى ارتجاعى است» (19)
مصلحت در سیاستخارجى از نگاه امام
چنانکه اهل لغت مصلحت را تعریف کردهاند مصلحت معنا و وزنا منفعت است (20)
واژه مصلحتیا اسم مکان به معناى جایگاه و مکان صلاح است که ضد آن افساد مىباشد و همین طور در یک معنا مفرد مصالح است. (21)
ابوحامد غزالى شافعى در تعریف مصلحت آن را در پنج مورد اهم خلاصه مىکند:
حفظ دین، جان (نفس) ، مال، عقل و نسل، برخى دیگر عرض را نیز به معیارها و موارد فوق اضافه مىکنند.
در تعریف دیگرى مصلحت را جلب منفعت و دفع ضرر در حدودى که مقاصد شرع حفظ شود تعریف کردهاند. (22)
حضرت امام مصلحت و سربلندى اسلام و ملت هر دو را همواره فراراه خود قرار داده بودند و به اشکال گوناگون و در مناسبتهاى مختلف بر آن تاکید مىکردند.
تمام محورهاى سیاستخارجى از نظر امام مواردى هستند که تامین منافع ملى و عزت و سربلندى ایران و مصالح اسلام را به دنبال دارد نمىتوان گفت که امام فقط به توسعه و معرفى مجدد اسلام مىپرداختند و بس (حتى اگر اینطور هم باشد باز هیچ منافاتى با تامین منافع بلندمدت مردم ندارد) تمام اصولى که امام بر روى آن تاکید مىکردند در درازمدت منافع ملى و مصالح اسلام هر دو را تامین مىکرد نظیر خوداتکایى در تمام زمینهها (عدم وابستگى به شرق و غرب) ، نفى سلطهپذیرى و سلطهگرى، هم زیستى مسالمتآمیز و روابط توام با احترام مقابل و. . .
یکى از بزرگترین آموزههاى بنیانگذار جمهورى اسلامى به ملت ایران و مسلمانان جهان درس عزتطلبى است و در نظر داشتن عزت در سیاستخارجى به این معنا است که در تصمیمگیریهاى بینالمللى به گونهاى مصلحتسنجى شود که عزت کشور و اسلام خدشهدار نشده و آن تصمیم منتهى به ذلت مسلمین نگردد. (23)
لذا در نظر داشتن عزت کشور و مسلمانان و رعایت اصل نه شرقى و نه غربى و حفظ استقلال کشور هیچکدام نباید مجوزى براى غافل شدن از منافع کشور باشد و باید یک ظرافتهاى خاصى را به کاربرد و برنامهریزى استراتژیک انجام داد و با درنظر گرفتن مصالح اهم و مهم همه اهداف را تامین کرد.
امام معتقد بودند که ما باید براى پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامهریزى کنیم و مکرر این را به مسئولین نظام تذکر مىدادند. (24)
در این راستا به اهم عملکرد امام در این رابطه مىپردازیم.
خنثى کردن توطئه دشمنان
امام (ره) با بینش عمیق همواره به این مقوله توجه داشته و در موارد خاص به تذکر و راهنمایى به مسئولین نیز مىپرداختند و به افراد ناآگاه داخلى این موارد را هشدار مىدادند و نیز توطئه دشمنان را نیز خنثى مىکردند زمانى که بعضى افراد زمزمه انزواگرایى را سر مىدادند و مىگفتند ما روابط با دیگر کشورها را مىخواهیم چکار و یا زمانى که افرادى لازمه ارتباط با کشورهاى دیگر را ستبرداشتن از اهداف و اصول آرمانى انقلاب و اسلام مىدانستند و نیز در جواب کسانى که فقط به رابطه با ملتها تاکید مىکردند و رابطه با دولتها را رد مىکردند مىفرمایند:«ابرقدرتها و امریکا خیال مىکردند که ایران به واسطه انقلابى که کرده است و مىخواهد استقلال و آزادى را که یک مساله تازه و برخلاف رویه همه حکومتهاستبه دستبیاورد، به ناچار منزوى خواهد شد وقتى که منزوى شد زندگى نمىتواند بکند دیدید که نشد و ایران روابطش با خارجیها زیادتر گردید. حالا به این مطلب افتادند که ما چکار داریم به دولتها اینها همه ظالم هستند و کذا و ما باید با ملتها روابط داشته باشیم که این هم نقشه تازه و مساله بسیار خطرناک و شیطنت دقیقى است. ما باید همانگونه که در زمان صدر اسلام پیامبر سفیر به اطراف مىفرستاد که روابط درست کند عمل کنیم و نمىتوانیم بنشینیم و بگوییم که با دولتها چه کارى داریم. این برخلاف عقل و شرع است و ما باید با همه رابطه داشته باشیم منتها چند استثنا دارد که الان هم با آنها رابطه نداریم. (25)
پی نوشت :
1. صحیفه نور، ج 9، ص 239.
2. مزینانى، محمدصادق، رسالتسیاسى حوزهها در اندیشه امام خمینى، فصلنامه حوزه، ش 95 و 94، دى ماه 1378، ص 70.
3. براى مطالعه بیشتر اصول و محورهاى سیاستخارجى ر. ک به محلوجى، محمد; جلوههاى سیاست اسلامى; بىجا، چاپ اول، 1372.
4. یزدانى، عنایتالله; انزواگرایى یا انزواگریزى، مجله سیاستخارجى، سال سیزدهم، ش 2، تابستان 1378، ص 363.
5. گواهى، عبدالرحیم; مجله سیاستخارجى، سال یازدهم، ش 2، تابستان 1376، صص 562-561.
6. صحیفه نور، ج 10، ص 352.
7. صحیفه نور، ج 10، ص 252.
8. صحیفه نور، ج 10، ص 352.
9. خمینى، روحالله; تحریرالوسیله، ج 1، چاپ اول، ص 485.
10. دفتر اول، در جستجوى راه امام از کلام امام، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، 1362، ص 185.
11. نشریه نداىالقدس، سال سوم، ش 47، مهر 1378، ص 1.
12. صحیفه نور، ج 6، ص 49.
13. صحیفهنور، ج 6، ص 122.
14. صحیفه نور، ج 6، ص127.
15. دفتر اول، پیشین.
16. ر. ک به منصورى، جواد; نظرى به سیاستخارجى جمهورى اسلامى ایران، انتشارات امیرکبیر، بىتا صص 56- 51.
17. صحیفه نور، ج 13، ص 81.
18. صحیفه نور، ج 13، ص 81.
19. صحیفه نور، ج 1، ص 89.
20. تقوى، سید محمدناصر; حکومت و مصلحت، چاپ اول، انتشارات امیر کبیر، 1378، ص 13.
21. تقوى، پیشین.
22. تقوى، پیشین.
23. تقوى، سیدمحمدناصر; مصلحت در سیاستخارجى، مجله سیاستخارجى، سال دوازدهم، ش 3، پاییز 1377، ص 589.
24. صحیفه نور، ج 20، ص 239.
25. صحیفه نور، ج 19، ص 73.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}