تاشكند پايتخت فرهنگي جهان اسلام در سال 2007

نويسنده:دكتر بهرام اميراحمديان
تاشكند (يا تاشكنت‌، به زبان آذری داشکند)، [پايتخت جمهوري ازبكستان]‌، بزرگترين شهر آسياي مرکزی است که در واحة «چيرچيك» واقع شده است. آب آن از يكي از شاخه‌هاي راست سيردريا (سيحون‌) تأمين مي‌شود. در َ16 ْ41 عرض شمالي و َ13 ْ69 طول شرقي واقع است‌.
بنا به تصميم سازمان كنفرانس اسلامي در امور آموزش علوم و فرهنگ (ISESCO) شهر تاشكند به عنوان پايتخت فرهنگي جهان اسلام در سال 2007 ميلادي انتخاب شد. در سال گذشته شهر اصفهان افتخار اين عنوان را داشته است. برخي مي پرسند كه شهر تاشكند پايتخت ازبكستان چه ويژگيهايي داشته است كه به اين افتخار دست يافته است و شهرهاي ديگري همچون سمرقند، بخارا، خيوه و... در ازبكستان بوده اند كه از زمانهاي قديم مراكز فرهنگي بوده اند، و مي توانستند اين نقش را پذيرا شوند؟
بي شك بايد گفت كه منسجم ترين، قدرتمندترين و بزرگترين شهر آسياي مركزي همان شهر تاشكند است. شهري با بيش از 5/2 ميليون جمعيت و مراكز علمي، فرهنگي، اسلامي و سياسي بسيار مهم كه نقشي منطقه اي و جهاني دارند. در آسياي مركزي ديگر پايتختهاي جمهوريها از جمله بيشكك، آلماتي (يا شهر جديد آستانه پايتخت جديد قزاقستان)، عشق آباد همگي شهرهايي جديدند و هيچكدام ياراي برابري با تاشكند را ندارند. تاشكند از همه آنها كهن تر است كه جايگزين چاچ كهن (يا در منابع عربي شاش) شده و در واقع تاشكند(يا همان شهر سنگي) ستون استوار آسياي مركزي است كه از نظر هندسي در مركز اين قلمرو قرار دارد و از نظر قومي و فرهنگي چون كوهي استوار است.
جاده ابريشم به طول 14000 كيلومتر از شرق چين تا سواحل درياي مديترانه و شمال درياي آدرياتيك را بهم پيوند مي داد. بازرگانان ونيزي و اروپايي در طول اين مسير با مسافرت به قلب آسيا به تجارت مي پرداختند و بازرگانان آسيايي راه اروپا را در پيش مي گرفتند. در طول اين مسير مردماني گوناگون با فرهنگها و زبانهاي گوناگون با يكديگر در مي آميختند و به تجارت مي پرداختند. در طول اين مسير فرهنگ، انديشه، دين، مذهب، زبان، آداب و رسوم و رفتارهاي هاي مردمان سراسر اين مسير از قلمروي به قلمروي ديگر منتقل شد كه هنوز هم آثار اين انتقال ميراثهاي فرهنگي را مي توانيم در جهان معاصر بيابيم. راهبان بودايي در كنار راهبان هندي و مغان زرتشتي و متكلمان مسيحي و مشايخ و فيلسوفان اسلامي به نشرانديشه خود در اين مسير راه سپردند. اما سوالي مطرح مي شود و آن اين است كه اينان با تفاوتهاي فرهنگي، قومي و زباني گوناگون با چه زباني با هم ارتباط پيدا كرده و كالا و انديشه خود را مبادله مي كردند. راههاي ترانزيتي سخت را چگونه مي پيمودند و اين راهها را چگونه نگه مي داشتند؟ كاروانسراها چه نقشي داشتند و دولتها چه ساختاري داشتند كه اين راه بين المللي را آباد مي كردند و به دست نسلهاي ديگر مي سپردند؟ آيا نه اينكه آنها با هم يكدل بودند و به زبان دل با هم سخن مي گفتند. در يكي از كاروانسراهاي مسير اين جاده در ايران كتيبه اي منسوب به شيخ ابوالحسن خرقاني نوشته شده است: «هر كه در اين سرا در آيد نانش دهيد و از ايمانش مپرسيد، چه آن را كه در بارگاه باريتعالي به جان ارزد، البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد» .در اين راه شهرهايي بودند كه هنوزهم موجودند و به حيات خود ادامه مي دهند. آسياي مركزي قلب و مركز اين راه بود و قلمرو كنوني ازبكستان مركز اين شاهراه بود.
شهرهايي كه در مسير اولية جاده ابريشم قرار داشتند و باشكوفايي آن شكوفا و با سقوط آن تنزل كردند يا نابود شدند، از مغرب به مشرق عبارت بودند از: در غرب آسيا: بابل‌، انطاكيه‌، تيسفون‌، پترا، پالميرا، صور و صيدا; در فلات ايران‌:اكباتان و ري‌; در دشت خشك تركستان‌: مرو، سمرقند، بخارا، بلخ و تاشكند; در برآمدگيهاي كوهستاني پامير: كاشغر و ياركند; در بيابان حوضة تاريم‌: ختن‌، شان ـ شان‌، كوچا، قره‌شهر، لولان و تورفان‌; در چين‌: تونهوانگ‌، غارهاي هزاربودا و پايتختهاي باستاني چانگ ـ آن و لويانگ (فرانك و براونستون‌، ص 16).
اما از اينكه چرا پايتخت كشوري چون ازبكستان به پايتختي جهان اسلام انتخاب شده است دلايل خود را دارد. سازمان كنفرانس اسلامي با ملاحظه كوششهايي كه اين كشور در راه حفظ و نگهداري و مرمت ميراث تمدن اسلامي انجام داده است اين وظيفه مهم را به عهده اين شهر گذاشته است. بنا به اظهار رئيس جمهور ازبكستان، اين كشور از نخستين سالهاي استقلال از شوروي، براي حفظ، بازسازي و مرمت بناهاي تاريخي در شهرهاي سمرقند، بخارا، خيوه، شهر سبز و برخي ديگر كه از شاهكارهاي فرهنگ و معماري مشرق زمين شمرده مي شوند اعتباراتي صرف شده است. نبايد از نظر دور داشت كه پس از فروپاشي شوروي و نابسامانيهاي اقتصادي در اين جمهوريها، صرف هزينه براي نگهداري و سامان بخشي به آثار و ابنيه هاي تاريخي و ميراث فرهنگي كاري بس در خور تحسين است.
بازسازي آثار تاريخي تنها گردآوري وسايل و امكانات نيست، بلكه ساماندهي، طبقه بندي، ثبت، مستند سازي، نگهداري و مرمت اين آثار است كه بايد به شيوه هاي علمي، فني و اصولي انجام گيرد. به همين جهت مساعي دولت ازبكستان در اين راه مورد توجه سازمانهاي بين المللي از جمله يونسكو قرار گرفت كه با وجود جو فشار، به ازبكستان جايزه اي تقديم گرديد. گنجينه كتب خطي ازبكستان و فهرست برداري اين گنجينه كه با كمك وزارت خارجه ايران انجام گرفت از ديگر فعاليتهاي فرهنگي ازبكستان در زمينه حفظ آثار ارزشمند فرهنگ و تمدن اسلامي بوده است.
فعاليتهايي كه در زمينه مجموعه شاه زنده در شهر سمرقند (مربوط به سده هاي 5-9 هجري) از 3 سال گذشته آغاز شده است كه با دلگرمي بسيار ادامه دارد. مرمت و بازسازي مجموعه هاي زيارتگاههای امام بخاری و امام طرودی در سمرقند، مقبره های عبدالخالق غجدوانی و بهاء الدين نقشبندی، «مناره کلان» در بخارا، زيارتگاههای احمد فرغانی و برهان الدين مرغلانی در فرغانه، حکيم ترمذی و امام ترمذی در سرخان دريا، ايچان قلعه در هيوا، دارالتلاوت در شهر سبز، آدينه و کهگمنبر در قرشی همه نشانه هايی از اهميت فعاليتهای فرهنگی ازبکستان در حفظ ميراث فرهنگی جهان اسلام است که با وجود مشکلات مالی دوات به چنين اقدامان اساسی دست زده است.
آغاز فعاليتهای بازسازی و مرمت مجموعه «حضرت امام» در تاشکند که در آن قديمی ترين و معتبر ترين نسخه قرآن کريم يعنی «قرآن عثمانی» نگهداری می شود، نويد بزرگی به ميراث جهان اسلام است.
شهر تاشکند به همين دلايل برشمرده شده سزاوار انتخاب به عنوان پايتخت فرهنگی جهان اسلام بوده است. تاشکند از هر سو با قطبهای بزرگ جمعيتی جهان اسلام همسايه است. در جنوب با کانون جمعيتی مهم جهان اسلام، دوشنبه (پايتخت تاجيکستان)، کابل (پايتخت افغانستان) و شهر های ديگری چون خجند(تاجيکستان)، سمرقند، مزار شريف و در شرق با دره فرغانه کانون جمعيتی مهم جهان اسلام و شهرهايی چون نمنگان، فرغانه، اوش، مرگلان، انديجان، جلال آباد، بيشکک(پايتخت قرقيزستان)، طراز، آلماتی (در قزاقستان) همسايه است. در غرب شهرهاي فرهنگی مهمی چون سمرقند و بخارا(در ازبکستان)، چارجو، مرو (در ترکمنستان) و عشق آباد(پايتخت ترکمنستان)، و در شمال غربی با شهرهايی چون اورگنج و خيوه(در ازبکستان) و تاش حوض (در ترکمنستان) در اتباط است. قرارگيری تاشکند بر سرراه ارتباطی جاده ای و راه آهن آسيای مرکزی اين شهر را به يک شهر چهارراهی و ارتباطی منطقه و به سخنی ديگر به متروپل منطقه تبديل کرده است.
تاريخ شهر تاشكند- از چگونگي پيدايش اين سكونتگاه در چيرچيك اطلاعي در دست نيست‌. طبق منابع يوناني و رومي‌، در جانب ديگر سيردريا فقط كوچگرها زندگي مي‌كرده‌اند. در قديمترين منابع چيني (از قرن دوم پيش از ميلاد به اين‌سو) به سرزمين يوني اشاره شده است كه بعداً معلوم شد همان قلمرو تاشكند است‌. از آن پس‌، اين سرزمين را چوچي يا چوشي يا به‌اختصار شي مي‌نامند. در چيني نشانة نوشتاري اين واژه به معناي «سنگ‌» به كار رفته و با نام تركي ـ سغدي (تاش به معناي «سنگ‌» و كند به معناي «شهري با خندق و خاكريز»، مجموعاً به معناي «شهر سنگي‌») مربوط دانسته اند‌. املاي چيني مسلماً بايد با نام بومي چاچ‌، كه در دوران اسلامي رايج بود، مطابقت داشته باشد. در اين مورد، اعراب تا حدي به طور غيرمعمول‌، حرف «چ‌» را به‌جاي «ص‌» با «ش‌» نشان داده‌اند. شكل عربي‌ِ الشاش بتدريج نام اصلي را در نوشتار و گفتار از رواج انداخت‌. هنوز محقق نشده كه نام تركي جديد ــ كه نخستين بار در قرن پنجم‌/ يازدهم ديده شده است ــ با چاچ يا شاش نسبتي دارد يا خير و اگر دارد چگونه‌.
جزئيات سرزمين چاچ و كرسي آن‌، كه محيطش تقريباً ده «لي‌» (كمتر از پنج كيلومتر) بوده‌، نخستين بار در منابع قرن سوم ميلادي يافت شده است‌. سرزمين چاچ حاكمي نداشت كه مانند ساير ممالك بر همة آن حكومت كند; شهرهاي جدا از هم‌ِ آن‌، تيول تركها بود. در تاريخ فتوحات دورة اسلامي در قرن دوم به «مَلِك شاش‌» فراوان اشاره شده است‌. بلاذري (ص‌406) كرسي اين ملك را شهري به نام طاربند ذكر كرده كه در ديگر آثار جغرافيايي عربي نامي از آن نيامده است‌. خاندان حاكم بر آنجا احتمالاً ترك‌نژاد بوده‌اند. گاهي چينيان به‌جاي خاقانهاي ترك بر آنجا حكومت مي‌كرده‌اند. در 133 حاكم قوچا، كه سرداري كُره‌اي امير الشاش را اعدام كرد و پسر امير از مسلمانان ياري خواست‌. زيادبن صالح‌، فرستادة ابومسلم‌، در ذيحجّة 133 در كنار رود تلاس‌/ تَلَس‌ چينيان را شكست سختي داد (ابن‌اثير، ج‌5، ص‌449) و كائو سين ـ چيه در نبرد كشته شد. اين نبرد سبب تثبيت سلطة مسلمانان عرب در آسياي ميانه شد و چينيان‌، ديگر به مخالفت با آن برنخاستند.
در زمان خلفاي عباسي قلمرو الشاش مرز اسلام و تركان به حساب مي‌آمد. شهرها با حصاري كه بقاياي آن هنوز برجاست‌، از هجوم كوچگرها در امان بود. اما در 191 تركان‌، احتمالاً فقط مدتي كوتاه‌، آنجا را گرفتند. از «صاحب الشاش و تركان وي‌» به عنوان متحدان رافع‌بن ليث شورشي نام برده‌اند (نگا: طبري‌، سلسلة 3، ص‌712). در دورة خلافت مأمون‌، الشاش دوباره از آن‌ِ عباسيان شد. در 204 كه اعضاي خاندان ساماني بر نواحي مختلف ماوراءالنهر حكومت يافتند، الشاش سهم يكي از ايشان به نام يحيي‌بن اسد (متوفي 241) گرديد. در 225 نوح‌بن اسد، ارشدِ برادران ساماني و بزرگ‌ِ حاكمان‌ِ سرزمينهاي واگذار شده به سامانيان‌، با تصرف اِسفيجاب موفق شد كه مرز سامانيان را در جهت شمال گسترش دهد.
در منابع جغرافيايي قرن چهارم‌، چاچ‌/ الشاش نام ناحيه است نه شهر. اين ناحيه اصولاً شامل درة رود پَرَك (چيرچيك بعدي‌) بود كه طبق حدودالعالم (ص‌43) «از پشت كوه خَلُّخ‌/ قَرلُق‌» سرچشمه مي‌گرفت و به سيردريا مي‌ريخت‌. در نوشته‌هاي جغرافيايي‌، اغلب به لحاظ جاري بودن سيردريا از نزديكي اين منطقه‌، آن را «رودِ شاش‌» ناميده‌اند. اين منطقه نزديك ايلاق بود، ناحيه‌اي در جنوب و در درة رود آهنگران كه از ديگر شعبه‌هاي ساحل راست سيردريا بود و از كوههاي فرغانه سرچشمه مي‌گرفت (نگا: همان‌، ص42و 43).
همين منابع‌، ناحية چاچ / الشاش را پهناور و پررونق و سرزمين مجاهدان پرشور اسلام خوانده و محصول خاص آن را تيروكمان‌ِ ساخته شده از چوب‌ِ خدنگ (احتمالاً درخت غان‌) نوشته‌اند (حدودالعالم‌، ص‌116; قس مقدسي‌، ص‌384). در اين باره در شاهنامه فردوسی آمده است:
يا در جايی ديگر در باره چاچ گفته است:
مركز اصلي منطقه شهر، بِنْكَث بود كه در اين ايام حصارها و دروازه‌هاي بسيار داشت و با اين حصارها از مدينه‌/ شهرستان ‌[شارستان] و قلعه يا ارگ و حومة شهر (رَبَض‌، بيرون‌) و باغهاي گل و ميوة آن حفاظت مي‌كردند، آب فراوان شهر از آبراهها تأمين مي‌شد و سراسر اين ناحيه ديوار محافظي داشت كه سردار عباسيان‌، عبداللّه‌بن حُميدبن قحطبه حاكم خراسان در 159، ساخته بود تا آن را از هجوم تركان كافر در امان بدارد (نگا: لسترنج‌، ص511و 519; بارتولد).
ابوريحان بيروني در قانون مسعودي (ج‌2، ص‌576) مي‌گويد كه بنكث را به تركي و يوناني ‌[به نامي معادل] «برج‌الحجاره‌» مي‌خواندند، كه ظاهراً اشاره‌اي است به ريشه‌شناسي تركي عاميانه ‌[از تاشكند] (نيز نگا: حدودالعالم‌; در بارة «برج سنگي‌» ديگر در آسياي ميانه‌، كه در نواحي شرقي تر و در مرزهاي چين ساخته شده بود. نگا: حدودالعالم‌، ص‌62). بارتولد با بررسي فواصل ميان سكونتگاههاي ناحيه‌، كه جغرافيدانان ذكر كرده‌اند، به اين نتيجه رسيد كه به احتمال بسيار تاشكند فعلي در محل بنكث قديم قرار دارد (1977، ص‌171).
رواج داشتن نام تاشكند پيش از غلبة تركان (پيش از سقوط كامل سلسلة ساماني‌، سراسر ناحية سيردريا در 386 تسليم تركان شده بود)، محل ترديد است‌. تا آنجا كه مي‌دانيم نام تاشكند نخستين بار در كتاب تحقيق ماللهند ابوريحان بيروني (چاپ زاخاو، ص 149) يافته شده است‌. بيروني از روي وجه اشتقاق اين نام‌، به اشتباه آن را همان ليثينوس پورغوس بطلميوس دانسته است (ماركوارت‌، ص‌155). محمود كاشغري (ج‌1، ص‌443، ج‌3، ص‌150) علاوه بر تاشكند، «تِركِن‌» را ــ كه در جاي ديگري شناسايي نشده ــ به عنوان «نام شاش‌» ذكر كرده است‌. نام تاشكند بر روي سكه‌، اولين بار در دورة مغول ديده شده است‌. در نيمة دوم قرن پنجم و در قرن ششم در بَناكَت (يا فَناكَت‌/ بَناكِت‌) ــ كه در ساحل راست سيردريا و بسيار نزديك به تاشكند قرار دارد ــ سكه ضرب مي‌شده است‌. احتمالاً در آن ايام اين شهر از تاشكند مهمتر بوده است‌. در گزارش جويني از لشكركشي مغول به فناكت و خجند (ج 1، ص 70 به بعد) از تاشكند نامي نيست و تنها تصرف بناكت ثبت شده است‌. در زمان حكومت مغولان‌، به دلايلي كه بر ما روشن نيست‌، تاشكند سرنوشت بهتري از بناكت يافت‌: تاشكند همچنان شهر باقي ماند و گهگاه خانهاي مغول به آنجا مي‌آمدند، اما بناكت ــ با وجود آنكه در برابر مغولان ايستادگي نكرده بود ــ در اين هنگام ويران بود و تا 794 ــ كه تيمور آن را با نام جديد شاهرخيه بازسازي كرد ــ همچنان ويران بود.
بعد از زوال جغتاييان‌/ چغتاييان‌، تاشكند در قلمرو حكومت تيمور و تيموريان قرار گرفت‌; در 890 هجری شهر تاشكند و اراضي متعلق به آن به خاني ترك ـ مغول به نام يونس‌خان واگذار شد و او در 892 هجری در آنجا درگذشت (نگا: دوغلات‌، ص 51 ـ 54، 63). قبر وي در مسجد شيخ خاوندِ طُهور (در تداول عام‌: شيخانتور)، يكي از زُهّاد محل‌، قرار گرفته است (در بارة دورة اين شيخ‌، قرن هشتم‌، نگا: سمنوف.‌ ص‌29). پس از يونس‌خان‌، پسرش محمودخان جانشين او شد. بعد از 908 تاشكند در قلمرو ازبكها قرار گرفت‌، اما اندكي بعد از مرگ بنيانگذار سلطنت ازبكها، شيباني‌خان‌، آنان مجبور شدند از آن ست بكشند. طي قرون بعدي‌، گاه ازبكان و گاه قزاقها بر تاشكند حكم مي‌راندند. در 1135 قَلموقها آن را گرفتند، اما شهر يكباره به اشغال آنان درنيامد، بلكه همچنان اميري قزاق‌تبار، كه خراجگزار حاكمان قلموق شده بود، بر آن حكومت مي‌كرد و گاه حكومت شهر به دست «خوجه‌»ها، جانشينان شيخ‌خاوند طُهور، مي‌افتاد.
تاشكند كه در قلب واحه‌اي عظيم و پنبه‌خيز قرار دارد و كانون ارتباطات منطقه‌اي و بين‌المللي است‌، در اوايل قرن اواخر قرن نوزدهم افزايش جمعيت و توسعة اقتصادي بسيار يافت و مهمترين مركز شهرنشيني در آسياي ميانه شد. نقطة عطف عمده در تاريخ اين شهر قبول حاكميت روسيه بود; در 1865 ژنرال چرنيايف، از پيشگامان اصلي توسعه‌طلبي تزارها به سوي هند، به آن دست يافت‌. در پي اين تصرف‌، در شرق شهر اصلي و در بيرون حصارهاي آن‌، شهر مهاجرنشيني متشكل از مناطق سنّتي «(محله‌» و «دهه‌») ساخته شد كه نشان مي‌دهد مقامات تزاري مي‌خواسته‌اند از مواجهة مستقيم با مردم محل اجتناب كنند. دو سال بعد، فرمانداري كل تركستان تأسيس گرديد كه تاشكند مقر آن و ژنرال فون كاوفمان‌ نخستين فرماندار كل آن شد. از آن پس‌، در فعاليتهاي سياسي و اقتصادي و فرهنگي تحركي پديد آمد: در 1902 نخستين محافل مخفي ماركسيستي پديد آمد كه سبب اتحاد اصلاح‌طلبان اسلامي و ملي‌گرايان فراري از تعقيب و آزار در بخارا شد; اولين روزنامة ازبكي‌، تركستان وِلايَتينينگ غزتي، چاپ شد; نخستين تشكيلات غيرديني با شركت روسها و مردم بومي به‌وجود آمد (آزاده‌يف‌، 1959). جمعيت شهر از 56000 تن در 1868 به 156000 تن در 1897 رسيد. راه‌آهن ماوراي خزر در 1898 به تاشكند رسيد و در 1901 كار راه‌آهن ماوراي آرال آغاز شد كه تاشكند را به اورنبورگ متصل مي‌ساخت‌. مهاجرنشينان نظامي و غيرنظامي روسي دست به كار طرحهاي بزرگ‌، تأسيس بانكها و ايجاد نهادهاي علمي شدند و به‌رغم محافظه‌كاريهاي شديد مقامات استعماري كه از خطر جهاد در بيم بودند، اجازه گرفتند كه كليساهاي ارتدوكس برپا كنند.
ارمينيوس وامبری سياح مجاری که در سال 1863 در خانات آسيای مرکزی سياحت کرده است در شرح شهر تاشکند می نويسد: تاشکند مرکز عمده تجارت خانات محسوب می شود و بطوری که از اطراف برايم نقل کرد فعلا اقامتگاه چندين تاجر ثروتمند می باشد که با اورنبورگ و قزلجار(پتروپاولوفسک) داخل داد و ستد عمده هستند. تاشکند که مرکز عبور کالا بين بخارا و خوقند و تاتارستان چين می باشد يکی از مهمترين شهرهای آسيای ميانه بمار می ايد. روسيه آن را مورد نظر خود قرار داده با تانی پيش می رود، بطوری که دورترين سرحد آن (قاله رحيم) بيش از چند پله از هم فاصله ندارد. همين که اين محل را که از نقطه نظر نظامی نيز بسيار مهم تلقی می شود به تصرف در آورد ديگر اشغال خانات بخارا و خقند هم برايش به آسانی ميسر خواهد بود. بعلاوه اشکالاتی را که سرنيزه روس نتواند برطرف کند، نفاق داخلی که بين دو ملت موجود است و دولت پطربورغ آتش آن را دامن می زند بخودی خود از بين خواهد برد(ص 477-478).
ميرزا سراج الدين حاجی ميرزا عبدالرئوف که از مشاهير بخارا بود در سال 1902 در شرح سفر خود به نام «تحف اهل بخارا» در باره تاشکند می نويسد: تاشکند يکی از شهرهای آباد و پايتخت ترکستان و ماوراء بحر خزر است. حکومت کل يعنی «جينرال گوبرناتور» ترکستان هم در آنجا می باشد. ديوانخانه بسيار بزگ خوش عمارتی ساخته اند. يکی از بزرگترين شهرهای آسيای وسطی است. خيابانهای وسيع باغهای دلگشا و عمارات اعيانی خيلی ترتيب داده اند. شهر تاشکند به قدر صد هزار نفر جمعيت دارد. عمارات آن به طرز قديم است ولی کوچه و بازار آن مثل ساير شهرهای آسيا تنگ نيست. حاليه در خيابان بزرگ آن تراموای داير است. بعد از تصرف دولت روس خيلی وسعت پيدا کرده به آبادی آن افزوده اند. عمارات به طرح روسيه و باغچه های قشنگ هم تازه بنا کرده اند. آب جاری هم خيلی فراوان است. از شهر تازه روس نيم فرسخ کمتر راه است. ولی چندين سال ديگر از کثرت آبادی با هم متصل خواهد شد. ولی شهر نوی که روسان بنا نموده اند از شهر کهنه وسعتش بيشتر و جمعيت آن زيادتر است و تمام خيابانهای آن را از دو طرف درخت نشانيده اند. تمام مشجر و از تحت آن آب جاری می گذرد. يک باغ بسيار بزرگ آبادی هم بنا کرده اند خيلی مفرح و دلگشاست. درختهای آن به حد کمال رسيده تمام باغ را سايه می کند. زمينهای آن سبز و خرم، خيابانهای منظم رسته رسته از وسط باغ کشيده اند. در دو سمت آن نيمکتهای منقش گذاشته‌اند.
در وسط باغ يک مجسمه از يادگار فتح برپاست که در زير آن به روی سنگ اسامی شهرهای فتح شده را با تاريخ آن نوشته اند.
قشون سواره و پياده نظامی دولت روس در تاشکند از ساير شهرهای ترکستان و فرغانه بيشتر است. صاحب منصبان نظامی و روسای ادارات لشکری و کشوری تمام درتاشکندند. تماشاخانه و تئاترهای خوب هم دارد. باغهای خوب و تفرجگاههای مرغوب بسيار دارد.(ص 43-44).
در 1912 در بحبوحة ناآراميهاي داخلي سراسري‌، نخستين هيئت تبشيري مذهبي معروف به «ضداسلام‌» در تاشكند شروع به كار كرد كه دوام چنداني نيافت و در كار تغيير مذهب و جلب پيروان جديد توفيقي كسب نكرد. گذشته از تظاهرات مردم در 1892 برضد اقدامات بهداشتي روسها هنگام شيوع وبا ــ كه مغاير اسلام شناخته شده بود ( >تاريخ جمهوري شوروي سوسياليستي ازبكستان‌، ج‌1، ص‌131) ــ شورش افسران تزاري در 1905 و شورش ضد كارِ اجباري‌، كه حتي به پايتخت تركستان روس نيز سرايت كرد، حوادث مهمي بود كه قبل از انقلاب 1917 روي داد (تورسونوف‌، 1962).
با تغييرات عميقي كه در دهه‌هاي حاكميت شوروي در تاشكند پديد آمد، نمي‌توان تاريخ توسعة شهري را از حوادث سياسي آن جدا ساخت‌. از همان آغاز كار قدرت نوظهور بلشويك‌، اصل تفكيك ميان شهر سنّتي و شهر جديد نفي شد. وظيفة شهرسازان شوروي دو ركن پيدا كرده بود: از يك سو بازسازي محله‌هاي قديمي كه از جنگ داخلي آسيب ديده بودند و مرمت خرابيهايي كه هم‌زمان با برقراري نظام شوروي به وجود آمده بود، از سوي ديگر جامة عمل پوشانيدن به هدفهاي مسلكي مصوب دولت در ساختمانهاي عمومي‌: بناي شبكه‌اي از مراكز فرهنگي‌، كتابخانه‌ها، تماشاخانه‌ها و بنيادهاي آموزشي و تفريحي و طبي و اجتماعي‌. در اين تحول مي‌توان چندين دوره را مشخص كرد(جمهوري شوروي سوسياليستي ازبكستان، ص‌402ـ406):
1917ـ1941ميلادی. اين دوره‌، مانند همه جاي اتحاد شوروي‌، به دورة برقي شدن (نخستين شبكة مركزي در 1302ش‌/ 1923) و صنعتي‌شدن معروف است‌. در آخر دهة 1300ش‌/1920 مرحلة بناي عمارات عظيم عمومي و مسكوني در سبكهاي التقاطي‌، كلاسيك جديد يا ساختمان‌گر (كاخ شوراي عالي و كاخ امور اقتصادي‌) پايان پذيرفت‌. دهة 1310ش‌/1930 شاهد سرعت گرفتن در كار بناهاي صنعتي‌، و نيز محله‌هاي مسكوني (سوچگورود) و پاركها و باغها بود. طرح كلي شهرسازي تاشكند كه در 1317ش‌/ 1938 به تصويب رسيد، از طرحي الهام گرفت كه در 1314ش‌/ 1935 براي مسكو اختيار شده بود. طبق اين طرح‌، مركز شهر دست نخورده ماند و پيرامون ميدان عظيم لنين (اكنون ميدان استقلال‌) ساخت‌وساز شد (قَديرووا، 1976) تا ساختمان‌سازي تا حدممكن در مشرق و مغرب شهر قديم ــ كه طراحان توجه چنداني به آن نداشتند ــ گسترش يابد. با اين وصف‌، بناهاي مذهبي متعددي ــ كه مشخصة محله‌ها بودند (بولاتووا مانكوفسكاي، 1983) ــ براي اهدافي چون ايجاد كارخانه‌ها و انبارها و چاپخانه‌ها تخريب شدند يا به صورت ديگري درآمدند.
در اين زمينه داستان »پسری از سمرقند« نوشته جرج سيوا شرحی مفصلی از ساختار محلات روس نشين و ازبک نشين در شهرهای ازبکستان بويژه سمرقند ارائه می دهد.
1941ـ 1945. درگيرشدن اتحاد شوروي در جنگ جهاني دوم موجب آشفتگيهاي اساسي در پايتخت ازبكستان شد، كارخانه‌ها و ادارات و دانشگاههاي بسياري همراه كل جمعيت وابسته به آنها (پنجاه نوع شغل‌، روي‌هم‌رفته سيصدهزار تن از جمله صد هزار كودك و چندين هزار يهودي اشكنازي‌) از جبهة غربي به تاشكند منتقل شدند. جمعيت شهر دو برابر شد و به يك ميليون تن رسيد. در 28 مهر 1322/ بيستم اكتبر 1943 هيئت روحاني مسلمانان آسياي ميانه و قزاقستان‌، در تاشكند تأسيس شد (بعد از استقلال ازبكستان نام آن به هيئت روحاني مسلمانان ماوراءالنهر تغيير يافت‌). در اين دوره‌، ساختمانهاي عظيم و باشكوه ساخته شد.
1955ـ 1965. در اين دهه‌، پا به پاي استفاده از فنّاوريهاي جديد در ساختمان‌سازي (پي‌ريزي با بتن مسلح‌)، شهرسازي بسيار رونق گرفت‌. سراسر محلات شهر قديم پر از بناهاي چند طبقة جديد در ميان فضاهاي سبز همگاني گشت‌. كوشش شده بود كه ساكنان هر محله را باهم در مجتمعهاي مسكوني جديد جاي دهند تا وابستگيهاي خانوادگي و عادات اجتماعي سنّتي حفظ گردد. مساحت شهر افزايش چشمگير يافت‌ .
1966ـ1991. پس از زمين‌لرزة 26 آوريل 1966 ــ كه تقريباً چهارصد هزار تن (يك سوم كل جمعيت شهر) كشته و مجروح داشت و 95000 خانه را ويران كرد و پس‌لرزه‌هاي مرگ‌آور آن تا يك سال ادامه داشت ــ بازسازي شهر براساس طرح جديدي كه بيشتر متوجه محله‌هاي مسكوني حاشيه‌اي(ميکرو رايون) و اصل توسعة نامتقارن بود، انجام شد(جمهوري شوروي سوسياليستي ازبكستان‌، ص‌405). معماري به آميزه‌اي از فنّاوريهاي جديد ساختمان و «سبكهاي ملي ازبك‌» (دالان‌، ايوان‌، مهتابي‌، كاشي‌كاري و قاب‌بندي‌) گرايش يافت‌. علاوه بر افتتاح مؤسسة عالي اسلامي امام‌البخاري در 1971 (دومين مؤسسة اسلامي در اتحاد جماهيرشوروي بعد از مؤسسة بخارا)، در هفتم نوامبر 1977 نخستين خط آهن زيرزميني شروع به كار كرد.
مشخصة دورة برژنف(1964ـ1983)، فعاليتهاي سياسي شديد براي ايجاد حُسن مناسبات ميان اتحاد جماهير شوروي با كشورهاي اسلامي بود. تاشكند در جايگاه نمونة بارز سوسياليسم در آسيا دست‌كم تا 1357ش‌/ 1979 (تاريخ انقلاب ايران و مداخلة شوروي در افغانستان‌) محل اجلاسهاي متعدد صلح بود .
در سال 1970 موسسه عالی امام البخاری (دومين موسسه اسلامی در اتحاد شوروی بعد از مدرسه ميرعرب بخارا)، به تربيت عالمان دينی مشغول بود. تعداد زيادی از عالمان و رهبران مسلمانان شوروی از اين مدرسه فارغ التحصيل شده اند که الله شکو پاشازاده رهبر مسلمانان قفقاز را می توان در ميان آنان نام برد.
در سال 1977 مترو تاشکند آغاز بکار کرد که نقش مهمی در ارتباطات درون شهری دارد. در دوره شوروی با وجود محدوديتهای بزرگزاری مراسم دينی و اقامه نماز در مساجد مسلمانان تاشکند در اين زمينه از پايی آئينهای مذهبی و برگزاری اعياد مذهبی فروگذار نکردند و اعتراض و اتحاد آنان سبب بازگرداندن قرآن ارزشمند و دست نويس معروف به «قرآن عثمان» که در موزه ارميتاژ لنينگراد نگهداری می شد، به تاشکند بازگردانيدند و در اين دوره مساجد بسياری را بازسازی و اماده پذيرش نمازگزاران شد.
شهر تاشکند به جهت مقام فرهنگی خود پس از لنينگراد(اکنون سنت ÷ترزبورگ) و کی يف سومين شهر بزرگ اتحاد شوروی بعد از مسکو بود و هنوز هم همين مقام را داراست. دانشگاه تاشکند که در سال 1918 تاسيس شده است که با توجه به تاسيس دانشگاه تهران در سال 1934 معين می گردد که تاشکند تا چه پايه ای در نشر فرهنگ و دانش در منطقه مسلمان نشين آسيای مرکزی نقش داشته است.
در سال 1965 بين هند و پاکستان، جنگ آغاز شده بود. به ابتکار کاسيگين صدرهيت رئيسه اتحاد جماهير شوروی ميانجيگری صلح بين دو کشور برقرار گرديد و در شهر تاشکند معاهده صلح بين دو طرف امضاء شد. لعل بهادر شاستری(از همرزمان مهاتما گاندی و جواهر لعل نهرو)، نخست وزير هندوستان و محمد ايوب خان رئيس جمهور پاکستان اين بيانيه را امضاء کردند. اين بيانيه معروف به «بيانيه تاشکند» شد. متاسفانه در همين سفر لعل بهادر شاستری نخست وزير هندوستان در سن 62در سالگی در 11 ژانويه 1966 در شهر تاشکند چشم از جهان فروبست.
از سال 1968 مجله «مسلمانان خاور شوروی» از سوی مرکز روحانی مسلمانان آسيای ميانه و قزاقستان در شهر تاشکند به زبانهای ازبکی، فارسی، عربی، انگليسی، و فرانسه چاپ می شد که تا اواخر دوره شوروی ادامه داشت. نخستين شماه اين مجله به مناسبت هزار و چهارصدمين سال آغاز نزول قرآن منتشر شده بود.
در جريان پروسترويكا (بازسازي‌) ــ كه حاصل تظاهرات متعدد ملي و مذهبي احزاب جديد ملي‌گراي »بيرليك‌« و «ارك» ، حزب احياي اسلامي و تاتارهاي كريمه‌، بين 1987 و 1991 بود ــ ميخاييل گورباچف براي آخرين بار اقدام به مبارزه‌اي ضداسلامي كرد، اما موفق نشد تجليات احياي دين را كه هر دم آشكارتر مي‌شد، متوقف سازد (1989 هيئت روحاني تاشكند قرآن عثمان را كه در كتابخانة موزة ارميتاژ نگهداري مي‌شد به تاشكند بازگردانيد و مساجد بسياري بازسازي يا آمادة پذيرفتن مردم شد). اين حركت همراه بود با مبارزه با «مافياي پنبه‌» كه خشم عمومي را برضد مسكو تشديد كرد و سبب شد كه نخبگان حاكم‌، سياستي مستقل پيش گيرند كه در آغاز برايشان مطرح نبود. در اول سپتامبر 1991 تاشكند پايتخت جمهوري مستقل ازبكستان شد. اين جمهوري در دوم مارس 1992 به عضويت سازمان ملل متحد درآمد.
به‌رغم ادامة مشكلات مديريت اقتصادي و اجتماعي و اداري‌ِ دوران گذار از حاكميت شوروي به‌سبب برسركار آمدن دوبارة نخبگان نظام پيشين‌، عصر جديدي آغاز شد كه تغيير نام صدها خيابان از مظاهر آن به شمار مي‌آمد. در 1999، تاشكند 2100000 نفر (10% كل جمهوري‌) جمعيت داشته است‌.
شهر تاشکند به جهت مقام و منزلت فرهنگی خود با شهرهای طرابلس، تونس، مراکش، و کراچی از شهر های مهم و بزرگ جهان اسلام و شهرهای پاتيالا(هندوستان)، سياتل و اسکوپيه خواهر خواندگی دارد. تاشكند درصدد ايجاد اتحادهاي اقتصادي و سياسي و راهبردي جديدي است‌.
با توجه به اينکه سنت انتخاب شهرهای پايتخت جهان اسلام رواج يافته است پيشنهاد می شود شهر های تاشکند، اصفهان و لاهور به عنوان شهرهای انتخاب شده به عنوان شهرهای جهان اسلام، با هم خواهر خواندگی داشته باشند.
- لسترنج، گای. سرزمينهای خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، انتشارات علمی فرهنگی چاپ دوم، 1364
- حدود العالم من المغرب الی المشرق، به کوشش دکتر منوچهر ستوده، انتشارات طهوری 1362
- مقدسی، ابوعبدالله محمد بن احمد، احسن التقاسيم فی معرفته الاقاليم، ترجمه دکتر علينقی منزوی، شرکت مولفان و مترجمان ايران، 1361
- ميرزا سراج الدين حاجی ميرزا عبدالرئوف. تحف اهل بخارا، با مقدمه ای از محمد اسديان، انتشارات بوعلی، چاپ اول 1369
- وامبری، آرمينيوس. سياحت درويشی دروغين در خانات آسيای ميانه، ترجمه فتحعلی خواجه نوريان، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، 1370
- آيرين فرانک و ديويد براونستون، جاده ابريشم، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات سروش چاپ اول، 1376
- دانشنامه جهان اسلام، جلد 6، سال 1380، ذيل ماده