جستاری درباره موسیقی و معیارهای آن در اسلام
جستاری درباره موسیقی و معیارهای آن در اسلام
چكيده
موسيقي علمي از يونان باستان وارد ايران شد كه ارسطو آن را به عنوان شاخهاي از رياضيات ميدانست و فيلسوفان اسلامي نيز آن را پذيرفتند البته علاوه بر قواعد علمي، ذوق و عاطفه نيز در پيدايش آن دخالت دارد هنر نيز محسوب ميشود موسيقي ترجمه واژه Music انگليسي كه در فارسي معادل آهنگ ميباشد و غنا را خواندن با آهنگ ميگويند كه همان موسيقي آوازي است. موسيقي تركيب (composition) الحان جمع لحن و یا ملودي (Melody) و الحان به نغمهها (Note) و نتها داراي ريتم (Rhythm) هماهنگ است رابطه اسلام با هنر و موسيقي از مهمترين و كاربردي ترين موضوعات است .
در قرآن واژه غنا و موسيقي به كار نرفته ولي آياتي وجود دارد كه در روايات يكي از مصداقهاي آن را «غنا» دانستهاند. لغويون غنا را «آواز خوش و طرب انگيز» دانستهاند و فقها و مفسران قران آن را صداي لهوي مناسب مجالس اهل فسوق دانستهاند كه حرام ميباشد. بسياري از علما تصريح كردهاند كه غنا بر حسب معناي لغوي و در عرف از غناي حرام يعني غنا در شرع وسيعتر است موسيقي با شرايطی حرام و با شرايطی حلال مي باشد در اين مقاله با توجه به آيات و روايات و ديدگاه مفسران و عالمان و اسلامشناسان با رويكردي كاربردي معيارهاي موسيقي بررسي شده است .
يكي از موضوعات مهم كه مي تواند از چالش هاي جدي اسلام و نظام اسلامي باشد موضوع هنر و به ويژه موسيقي است ، رابطه اسلام با هنر به ويژه با موسيقي چيست ؟ بي توجهي به اين موضوع باعث گسترش موسيقي مبتذل شده است معيارهاي موسيقي حلال و حرام بر اساس قران و سنت چيست ؟ ديدگاه عالمان و اسلام شناسان چيست ؟ جمع بندي نهايي اين موضوع از منظر اسلام با نگاهي كاربردي كدام است ؟
اسلام هنر اصيل و متعهد همچون موسيقي را مورد تائيد قرار داده است ، اسلام با هنر و موسيقي مبتذل مخالف است در اين مقاله معيارهاي موسيقي از منظر اسلام و اسلام شناسان بررسي شده است .
هنر برخاسته از فطرت زیبایی دوستی انسانهاست. در انسان گرایشی به جمال و زیبایی وجود دارد؛ چه به معنی زیبایی دوستی و چه به معنی زیبایی آفرینی كه نامش «هنر» است و به معنی مطلق وجود دارد.[1]
هنر به قضاوت تاريخ از آغاز پيدايش انسانهابا وي همراه بوده است باستان شناسان آثار هنري انسانهاي اوليه را تصريح كردهاند.
هنر تركيبي از خلاقيت، ابتكار، احساس، انديشه پديدهاي جهاني و بشري است و توانمند ارتباط با همه انسانها از هر قوم و ملت میباشد در عصر حاضر آثار هنري هر ملتي مانند شعر، موسيقي، نقاشي، خوشنويسي، مجسمه سازي، معماري، گرافيك، سينما، تئاتر و.... نشان دهنده ميزان رشد و چگونگي فرهنگ و تمدن آن ملت به شمار ميرود.
پیشرفت علم و فن آوری به هنر توانائیهای چشمگیری بخشید به ویژه در عرصه پیام رسانی نقش اصلی را دارد و در كمترین زمان،موثرترین زبان بیان را دارد. یكی از وجوه اعجاز قرآن زبان هنری آن است و ماندگاری آن از جهتی معلول همین قالب هنری آن است.
شوپنهاور نخستين كسي بود كه ادعا كرد همه هنرها ميخواهند به مرحله موسيقي برسند[2].
در تعريف هنر ديدگاههاي گوناگون مطرح شده است[3]. افلاطون زيبايي را حقيقتي از عالم بالا ميداند[4] و تولستوي هنر را سرايت دادن و اشاعه عاطفه ميداند[5] و بعضي آنرا خلق زيبايي دانستهاند[6] كه تعريف مشترك و در عين حال جامع ميتوان گفت «هنر بيان زيبا و متعالي احساس، عاطفه و انديشه انساني است.»[7] نمودهايي چون تناسب و توازن، خلاقيت، احساس، عاطفه و انديشه به كار رفته است[8] و بيشتر، كار دل است. هنر زبان خاص خود را دارد همچنان كه فلسفه، رياضي و... چنين است در اين تعريف هنر، فقط وسيلهاي نيست براي تعيين حقايق يا ابزاري براي فساد، هنر يك نياز روحي و دروني و برخاسته از عمق درون آدمي است و همچنين هنر داراي پيام است.
دوران تاریخی و اجتماعی و سیاسی نقش مهم در تحولات هنر داشته است از آنجا كه نقش ادیان الهی به ویژه اسلام در اصلاح انسان و جامعه است، سعی براین بوده پدیده هایی را كه جهت باطل و منفی دارد، حرام اعلام كند و پدیده هایی را كه مطابق نیازهای انسان بوده است ونیز دارای اشكالاتی هست، با تعیین ملاكها و ضوابطی اصلاح نماید.
در دوران حاكمیت حاكمان و درباریان منحرف بر مسلمانان، آنچه از موسیقی نمود داشته، آهنگها و تصنیف های نادرستی بوده است كه برای بسیاری این گمان را به وجود آورده كه موسیقی چیزی جز جنبه های منفی نیست، حال آنكه موسیقی مانند سایر هنرها از درون انسان برخاسته و با نياز انسانها مرتبط است و می تواند در خدمت علم، تربیت و كمال باشد، احساسات و عواطف انسانی را زنده نموده، رشد دهد.
موسيقي به مفهوم عام آن از نظر زبان شناسان همان نظام آوايي كلام است كه در زبان فارسي و عربي آنرا زير و زبر و در انگليسي Phonetic system ناميده مي شود كه آنرا موسيقي كلام مي نامند كه بدون استفاده از نظام موسيقيايي زبان، كاربرد زبان و صحبت كردن امكان پذير نيست جنبه موسيقيايي زبان صرفاً براي زيبايي و لذت بخشي زبان نيست بلكه عامل انتقال مفاهيم و احساسات به مخاطب نيز مي باشد .
موسيقي به معناي خاص، که انسان ابتدایی آن را از طبیعت آموخت. صدای آبشار، ریزش باران، رعد و برق و وزش باد از میان برگها، آواز پرندگان، صدای امواج دریا و هزاران صدای دیگر بزرگترین الهام بخش انسان برای ساختن و به وجود آوردن موسیقی بودهاند[9].
خداجویی انسان از دیرباز موجب شده است كه وی نیازی درونی برای پرستش موجودی برتر د رخود احساس نماید. این نیاز گاه به صورت پرستش عوامل طبیعت و به عنوان نمودی از خدا، مانند خورشید و ماه و ستاره و... و گاه به صورت پرستش عوامل طبیعی مثل آتشفشان، طوفان، زلزله و... به عنوان نمودهایی از خشم پروردگار بود، و از آنجا كه ترسی را در دل انسان به وجود می آورد، آوازهایی به عنوان تمنا از درگاه خدا به وجود آورد كه بتدریج به صورت سروده های مذهبی و آوازهای جمعی عبادی درآمد[10].
موسیقی علمی از هشت قرن قبل از میلاد در یونان وجود داشت و قواعدی نیز برای آن پایه گذاری گردید. رومیها كه در تمدن وارث یونانیها بودند، موسیقی را از آنان اقتباس كردند. پس از آنكه كشورهای غربی مسیحیت را طی چهار قرن اول میلادی پذیرفتند، همزمان موسیقی نیز با ترویج و توسعه سروده های مذهبی تكامل پیدا كرد[11].
بعدها با تاثیر تمدن یونانی بر تمدن ایرانی، موسیقی در ایران رو به ترقی نهاد. بنابر نوشته مورخان تاریخ مثل هردوت و گزنفون، ایرانیان باستان برای مردگان و نیز در جنگها از نوعی آواز و موسیقی استفاده می كرده اند[12]. جشن و سرود ملی ایرانیان همواره با سرود و موسیقی دسته جمعی همراه بوده[13] كه در دوره ساسانی درخشش فوق العاده ای داشته است. اعراب پیش از اسلام با موسیقی و سایر هنرهای زیبا آشنا نبودند و تنها در سرودن شعر و ساختن قطعات منظوم تبحر داشتند. آنان هنگامی كه هنوز چادرنشین بودند، موسیقیشان محدود به آوازهایی بود كه برای تهییج و تحریك شترها به كار می بردند و اصطلاحا به آن «حدی» می گفتند.[14] ¬
در هر حال اعراب دارای نوعی موسیقی بودهاند و تاریخ جنگهای پیامبر با مشركین نشان می دهد كه مشركین قریش برای تحریك جنگجویان خود نوعی از موسیقی استفاده می كردهاند.[15]
ابوالفرج اصفهانی در كتاب «الاغانی» خود، مسعودی در «مروج الذهب» و ابن خلدون در «مقدمه» تاریخ خود ورود موسیقی به دربارهای اموی و عباسی را از موسیقی ایران می دانند. ایرانیان تجربه طولانی در موسیقی داشتهاند. در دوره ترجمه، موسیقی علمی از یونانی ترجمه شده، به تدریج موسیقی ایران و اعراب برمبنای علم موسیقی كاملتر گردید.[16]
جالب است بدانیم پس از بعثت پیامبر اكرم (ص) موسیقی غنایی لهوي متداول بین استفاده كنندگان آن از پیشرفت باز ایستاد و سیرنزولی یافت و موسیقی جدیدی بدون اختلاط با فعل حرام رواج یافت. اما با روی كار آمدن امویان و سپس عباسیان، موسیقی غنایی لهوي بار دیگر با افعال حرام همراه شد و در مجالس بزم و میگساری و نیز اجتماع مردان و زنان فاسد رواج یافت.
از آنجا كه موسیقی احساسات را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد، دارای جنبه های منفی و مثبت است. البته گرایش به جنبه های منفی آن، جایگاه خود را در دربار شاهان و خلفا بیشتر باز كرد. در دوران بنی امیه، از زمان معاویه چهره مبتذل موسیقی شكل گرفت و كار به جایی رسید كه ابن عباس به یزید پرخاش كرد و او را به خاطر اینكه پیوسته با زنان خواننده و نوازنده اوقات خود را می گذراند، نكوهش نمود.[17]
ابونصر محمدبن فارابی، فیلسوف ایرانی خراسانی چندین كتاب در موسیقی علمی نوشته است؛ كتابهایی مثل «كلام فی الموسیقی» و «الموسیقی الكبیر». این سینا نیز دو رساله در مورد موسیقی نوشته كه یكی به زبان عربی بوده و جزئی از كتاب شفا است، و دیگری رساله ای در «دانشنامه علایی» به زبان فارسی است.
زكریای رازی، ابوالفرج اصفهانی، محمد غزالی، خواجه نصیر طوسی عموما علم موسیقی را مورد بررسی قرار داده اند، بعدها صفی الدین ارموی موسیقی را به صورت نت درآورد. در واقع باید گفت كه قرن سوم تا هفتم هجری پربارترین دوره موسیقی علمی در ایران به شمار می رود.[18]
بعدها موسیقی در دوره صفویه و قاجاریه تحولاتی داشته است. در دوران جدید موسیقی سنتی ایرانی و عربی تاثیر فراوانی از موسیقی غربی پذیرفت. البته موسیقی كلاسیك و جدید غربی یكسره موسیقی مبتذل نیست، مانند سمفونی هایی كه حاكی ازعمق عواطف انسانی می باشد.
موسیقی را با تعابیری نظیر علم صداها، یا صداهایی كه دارای ریتم، ملودی یا آهنگ و ساخت هستند، تعریف كردهاند. موسیقی ترجمه واژه Mousike یونانی است كه معادل آن در زبان انگلیسی Music است. در زبان فارسی واژه «آهنگ» برای آن به كار برده می شود.
با تاسيس بيتالحكمه در زمان عباسيان و نهضت ترجمه واژه موسيقي راه يافته و جايگزين غنا عربي شده است[19]. واژه موسيقي در آثار فارابي، ابن سينا، خوارزمي و رسايل اخوانالصفا آمده است. «الموسيقي معناه تاليف الالحان و اللغه يونانيه»[20] تاليف همان تركيب (composition) و الحان جمع لحن، ملودي (Melody) ميباشد و نيز «ان الموسيقي هي الغنا»[21] كه در عربي الغنا دو مفهوم فعلي Sing و اسمي Song ناظر به موسيقي آوازي است.
در عصر حاضر واژه موسيقي به معناي صداي ابزارهاي موسيقي و غنا آواز همراه با موسيقي ميباشد. از واژه هاي هم خانواده موسيقي، موسيقور و موسيقار كه خوارزمي آنها را «سمي المطرب و مولف الالحان»[22] يعني موسيقي دان Musician و آهنگ ساز دانسته است و نيز موسيقات كه رسائل اخوان الصفا آن را ابزار موسيقي دانسته است «الموسيقات هي آلة الغناء»[23]
در تعریف موسیقی یا آهنگ چنین آمده است: گروهی از نت(Note) نغمه های پی در پی با نظم معین و گاهی به گروهی از نتها كه به منظور همگامی با حروف، الفاظ و كلمات یك شعر كه برای بیان یك معنی و مقصود خاص بنابر قواعد جاری زبان تركیب شده اند، اطلاق می گردد.[24] ولي اكنون محققان واژه موسيقي را صداي ابزار و غنا را خواندن با آهنگ(خوانندگی) ميگويند.ضرب يا ايقاع همان واژه ريتم Rhythm است.موسیقی را می توان تركیب الحان (ملودی) و الحان به نغمهها (نتها) و نتهای دارای ریتم یا هماهنگ دانست.[25]
عنصر اصلی موسیقی، صوت و زیر و بم اصوات است كه در اثر نسبتهای ریاضی پیدا می شود. از طرفی تمام قواعد موسیقی به گونه ای است كه به ذوق و قریحه سازنده هم مربوط می شود و به همین جهت آن را هنر می نامند.[26]
زبان عبارت از تركیب حروف و كلمات و جمله ها، و موسیقی تركیب اصوات و صداها است. محققان معتقدند زبان زیربنای هر موسیقی است.[27]
آنچه مسلم است اینكه هنرهای زیبا (مانند موسیقی) نماینده ذوق و احساسات و روحیات ملتهاست. در این باره باید گفت كه نه تنها طبیعت افراد فرق دارد، بلكه روحیات ملل مختلف نیز مختلف است.[28] البته افراد ملت و گاه ملتها آمال و آرزوهای مشتركی دارند.
ارسطو موسیقی را یكی از شعب ریاضی می دانست و فیلسوفان اسلامی نیز این فرمول را پذیرفتند، ولی از آنجا كه همه قواعد موسیقی مانند ریاضی مسلم و تغییرناپذیر نیست و ذوق و قریحه سازنده و نوازنده هم در آن دخالت تام دارد، آن را هنر نیز محسوب می دارند.
نغمه نگاري، در آثار كندي در مورد موسيقي نغمهها را با حروف ابجد از الف تا كاف نشان ميداده است بعدها فارابي موسيقي شناس ايراني در كتاب موسيقي الكبير و صفي الدين ارموي در اثر الادوار في الموسيقي تكميل كردهاند.
نغمه نگاري كنوني تقليدي از روش غربي است از اواخر دوران ناصرالدين شاه شروع شد اكنون در اروپا از حروف الفبا استفاده ميشود.
نتهاي شهرت يافته عبارت است از: دو ر-مي-فا-سول-لا سي- ميباشد.
با تكامل فيزيك وشناخت فركانس زمينه تشخيص صدا به وجود آمد در موسيقي هم مانند فيزيك نت هااز روي فركانس مشخص ميكنند اما موسيقي دانان قديم اسلامي و ايراني نتها را از روي جايگاه انها روي سيم (تار) مشخص ميكردند.
موسیقی با انگیزش احساس برروی انسان تاثیر می گذارد و هر احساسی یك نوع خاص از تفكر را به عنوان یكی از اجزای خود در بر دارد. البته نوع تفكر در هر احساس، با نوعی تفكر در احساسی دیگر متفاوت است. هر احساسی در نهایت موجب رضایت یا نارضایتی، خوشحالی یا ناراحتی است.[29] متخصصان اعصاب از نظر بیولوژیكی احساس را عكسالعملی برای تحریك سیستم اعصاب (سمپاتیك و پاراسمپاتیك) می دانند.
موسیقی خود به وجود آورنده و تحریك كننده احساسات و عواطف انسانی است؛ حال اگر پیدایش احساس و عاطفه همراه با دركی از موسیقی باشد، آن را هنر موسیقی شناسی و زیباشناسی می نامند.
موسیقی شناسان معتقدند كه احساس باید برپایه تعقل و تفكر و معرفت باشد، و تنها موسیقی قادر است بر قلوب تاثیر بگذارد كه از اعماق روحی هنرمند تراوش كرده باشد.[30]
چایكوفسكی می گوید: «بلی من به زبان موسیقی سخن می گویم، برای اینكه همیشه چیزی برای گفتن دارم».[31]
موسیقی ملی ایرانی كه موسيقي علمي است و سهم عمدهاي فارابي , ابن سينا , صفي الدين ارمُوِي و عبدالقادر مراغهاي داشته اند[32]. بین موسیقی عملی ونظری درایران فاصله وشكافی نیست[33] و به دو نوع كلی تقسیم می شود: موسیقی سنتی و موسیقی تلفیق شده با موسیقی غربی؛ و موسیقی سنتی خود به سه بخش مجزا تقسیم می شود:
1) «موسیقی اصیل» كه گاه به آن «موسیقی ردیف» و «موسیقی هفت دستگاه» می گویند. این موسیقی شامل هفت دستگاه (شور، سه گاه، چهارگاه، همایون، پنجگاه، ماهور، نوا) است.
این موسیقی با سازهای تار، سه تار، كمانچه و... نواخته می شود و ممكن است به شكل تك نوازی، همنوازی، تكخوانی، خواندن غزل یا بدون آن صورت گیرد. موسیقی اصیل ایرانی پیوند بسیار نزدیكی با شعر و ادبیات فارسی دارد. این موسیقی از نظر ارزش هنری به سه نوع تقسیم می شود: نوع عالی، نوع متوسط، نوع كوچه بازاری یا مطربی.
مخاطبان نوع عالی، صاحبدلان و اهل فن بودهاند و گاه درباریان نیز تظاهر به آن می كردهاند. در سرودن این گونه موسیقی بیشتر از غزلیات عارفانه حافظ، سعدی، مولوی استفاده می شود. (مانند وزیری و صبا و شجريان و قوامي و ناظري)
مخاطبان نوع میانه یا متوسط، مخاطبان رادیو و تلویزیونی این آثار بودهاند كه در آن بیشتر از غزلیات معمولی ساده و روان استفاده می شود. (مانند ایرج ، سراج)
مخاطبان نوع سوم، مردم عامی و معمولیاند كه در جشنها و عروسیها آن را به كار می برند و بسیار ساده و گاه سطحی بوده است. (مانند روحبخش)
2) «موسیقی بومی یا تقریبا محلی ایرانی»؛موسیقی محلی محدودتر از بومی است، این موسیقی مربوط به روستاها و ایلات و عشایر و قبایل است، مانند موسیقی های كردی، آذری، تركمنی، لری، خراسانی و....این موسیقی براساس ذوق واستعداد افراد عامی وعادی است كه وسیله تسكین آلام وكاهش فشارهای اجتماعی به شمارمی رفته یا آرزوها وعشقها وناكامیها وجلوهای گوناگون زندگانی های ساده وطبیعی را در خود متبلور كرده آنچنان مورد پسند واقع شده كه سالها وقرنها استمرا یافته است.[34] كه خود به دونوع موسیقی محلی داخلی وموسیقی محلی مرزی تقسیم می شود موسیقی بومی و محلی در قلمرو شاخه ای از فرهنگ وهنر قرار می گیرد كه فولكور كه معنای فرهنگ عامه و مجموعه افكار آداب ورسوم وسنت های قومی است می باشد[35] ویژگی های موسیقی بومی،ساده وبی پیرایه و شفاهی بوده است.موسیقی بومی جویبار هایی بوده كه به موسیقی اصیل ریخته است.
3) «موسیقی مذهبی»؛ همه دینها و مذاهب د رجهان دارای موسیقی خاص خود هستند؛ به طوری كه بسیاری از محققان دین را زادگاه اصلی موسیقی دانستهاند و نمونه بارز موسیقی مذهبی در ایران، در موسیقی عاشورایی و نوحه خوانی، موسیقی خانقاهی یا موسیقی عرفانی است.[36]
از ابتدای شکلگیری هنر تعزیه در قالب نمایش موزیکال چهارچوب اصلی موسیقی آن، متکی به اصلیترین الحان شناختهشده موسیقی ردیفی ایران یا موسیقی به اصطلاح دستگاهی بوده است.
4) «موسیقی تلفیقی» كه خود بخشهای مختلفی دارد. در سده اخیر نوعی موسیقی تلفیقی پیدا شده است كه خود نیاز به شناخت موسیقی غربی دارد، مانند موسیقی اركستری، مارشهای نظامی، موزیك های متن فیلم. موسیقی مادون هم شكل گرفت كه موسیقی لاله زاری می نامیدهاند و در كابارهها استفاده می شد.
با وجود اینكه در ایران باستان نوعی موسیقی اركستری وجود داشته است، تلفیق مناسب و به جا می تواند عامل رشد باشد ولی افراط در آن و تقلیدی بودن آن می تواند خطری برای فرهنگ بومی و تقویت فرهنگ غربی در جامعه به شمار می آید.
5) «موسيقي وارداتي» مانند موسيقي پاپ , جاز و موسيقي روز غرب گرایش به موسیقی غربی به دلیل عدم توجه به موسیقی اصیل ایرانی است
موسیقی در غرب مانند تاریخ تحولات اجتماعی آن و نیز تحولات فرهنگی- فلسفی آن مراحلی را طی كرده است و به چند بخش تقسیم می شود:
1) موسیقی قدیم: در دوران تمدن یونان و روم باستان كه بیشتر جنبه تئوریك و نظری آن پیشرفت كرده بود.
2) موسیقی قرون وسطا: در این دوران بیشتر موسیقی مذهبی و كلیسایی رشد یافته است و مایه های عرفانی و معنوی دارد و دارای جنبه های اشراقی است.
3) موسیقی كلاسیك: این موسیقی در دوران جدید اروپا از قرن هفدهم به بعد پا به عرصه وجود نهاد و شخصیت هایی چون بتهوون و باخ و موتسارت از جمله آنهایند. موسيقي كلاسيك دربردارنده حالت هاي متنوع فراوان، متلاطم و پيوسته دگرگون سازنده است و تغيير حالت در آن تدريجي يا ناگهاني مي باشد از جمله موتسارت و بتهوون مي توانستند اثري با حالتهاي بس متنوع را از انسجام و ساختار منطقي برخوردار سازند.[37]
4) موسیقی مدرن و معاصر: این موسیقی در دهه های اخیر نمود بیشتری یافته است.[38]
موسیقی كلاسیك غرب كه قرن 18 و اوايل قرن 19 را در بر مي گيرد از این جنبه قابل توجه است كه پیوند بیشتری با موسیقی مذهبی دارد و بخشی از آن برانگیزاننده احساسات مثبت و روحانی است. همچنین این موسیقی وسیله رشد شخصیت فردی و جمعی و جنبه روحانی است.
موسیقی های سمفونی از جمله موسیقی های كلاسیك است كه احساسات درونی را بیان می نماید. بتهوون نخستین كسی بود كه احساسات درونی خود را در سمفونی هایش ارائه نمود. بتهوون می گفت در سفونی خود هارمونی عالم را می شنوم و ترجمه می كنم.
سمفونی چایكوفسكی داستان تراژدی زندگی انسان را بیان می كند كه عمیقا احساس می كند به روشنی می اندیشد، با مصائب می ستیزد، به آینده روشن امید دارد و خوشی و سعادت را نه تنها برای خود، بلكه برای هموطنان خویش می طلبد.[39] سمفونی ممكن است موزیكی باشد كه انسان را به رقص و پایكوبی وادارد مانند سمفونی كارناوال ساخته شومان.[40]
در اوايل قرن 19 میلادی موسيقي رمانتيك كه داراي احساسات لطيفتر و محتواي مردميتر داشت پيدا شد بعدها موسیقی رمانتیك خیال پردازی را وسعت داده و احساسات لطیفتر و گویاتری را به وجود آورد.[41] سپس موسيقي نئو كلاسيك شامل اپرا (گروه همخوان بهمراه آواز) باله (رقص) شكل گرفت.[42]
امروزه موسيقي الكترونيك امكانات بسيار وسيعي دارد و تنوع فراواني را بوجود آورده است.
موسيقي پاپ در قرن 20 میلادی (دهه 1960) كه جهاني شد اين موسيقي به علت تحرك زياد و ريتمهاي بسيار هيجان انگيز , مقبوليت شديد بويژه در ميان جوانان پيدا كرد و حتي به فيلمها كشيده شد و به آنها جاذبه داد.
موسيقي جاز و موسيقي روز از تكثر بسيار برخوردار شده است ولي سطحي شده است.
در دوره معاصر عموما موسیقی های جاز تحریك كننده امیال دنیوی و شهوانی است.
با مراجعه به قرآن ملاحظه می كنیم كه واژه «غنا» مستقیم به كار نرفته، ولی آیاتی وجود دارد كه در روایات يكي از مصداقهاي آن را به «غنا» نسبت داده اند؛ از جمله در آیاتی كه لهوالحدیث، لغو و قول زور آمده، با غنا همراه شده است. آیه «و من الناس من یشتری لهوالحدیث لیضل عن سبیل ا... بغیر علم و تتخذها هزوا اولئك لهم عذاب مهین»،[43] عده ای از مردم خریدار سخنان بیهودهاند تا بدون علم مردم را گمراه كنند و قرآن را به مسخره می گیرند برای آنها عذابی خوار كننده است آياتي كه لهو و لغو بكار رفته اگر چه از آنها نكوهش كرده است ولي حرمت استفاده نمي شود .
در روایت صحیحی وارد شده است كه «الغنی مما قال ا... عزوجل: و من الناس...»[44]، یعنی غنا از مواردی است كه خداوند در قرآن فرموده عده ای از مردم....
در روایت صحیح دیگری آمده است: «الغنی مما وعدا... علیه النار و تلا هذه الایه»[45]، یعنی غنا از آن مواردی است كه خداوند وعده آتش داده است.آن گاه آیه فوق را تلاوت فرمود.
در آیاتی نظیر آیه «واجتنبوا قول الروز»، از سخن باطل دوری گزینید. در روایتی آمده است: «قول الروز الغنی»[46] و در آیاتی نظیر آیه «والذین هم عن اللغو معرضون»[47]، مومنان كسانیاند كه از لغو دوری می نمایند. در بعضی از روایات آمده است كه «عن الغنی و الملاهی».[48]
در روایات صحیح و مستقلی نیز به حرمت غنا تصریح شده است مانند «الغناء مما وعدا... علیه النار»[49]، غنا از چیزهایی است كه خدا برآن وعده جهنم داده است. روایات باب غنا در وسائلالشیعه حدود 50 مورد است كه 12 مورد تصريح در مباح بودن و 25 مورد بر حرمت و بقيه تصريحي در غنا ندارد .
در مجموع آیات و روایات حرمت غناي لهوي قطعی است، ولی غنا در تعریف شرعی آن با غنا در عرف تفاوت دارد و فقهای بزرگ بعضی به صراحت فرمودهاند. غنا در عرف اعم از غنای لهوی و غیرلهوی است، ولی غنای حرام در شرع غنای لهوی است. بعضی عالمان تصریح كردهاند غنا همان موسیقی و موسیقی همان غناست[50]، ولی بعضی دیگر لفظ موسیقی را بر آهنگ حاصل از ابزارهای موسیقی می دانند، یعنی هر غنا، موسیقی هست، ولی هر موسیقی، غنا نیست و كاربرد امروزي نيز همين است.
لغویون در مفهوم «غنا» مطالبی را ذكر كردهاند كه عبارت است از «صدای شادی آفرین»[51]، «آواز خوش و طرب انگیز»[52]، «صدای كشیده و زیبا كه در گلو غلتانده شود»[53]، «صدایی كه طرب آور باشد»[54]، و منظور از طرب «یك نوع سبكی است كه از شدت شادی یا اندوه به وجود آید».[55]
امام خمینی (ره) می فرمایند: «صدایی كه به صورت آواز در گلو بچرخاند یا آنچه در عرف غنا گویند گرچه طرب آور نباشد، صدای لهوی، صدای اهل فسق و گناه و آنچه با مجالس لهو سازگاری دارد، آنچه با آلات لهو و لعب سازگاری دارد، صدای آماده شدن برای مجالس لهو و لعب، صدای برانگیزاننده شهوت جنسی، صدای در بردارنده چرخش در گلو و طرب آور، صدایی كه به گونه ای است كه در اكثر مردم طرب انگیزد و طرب آن سبكی و سستی است؛ به طوری كه عقل در آن حالت از بین برود، صدایی كه زیبایی ذاتی دارد؛ به گونه ای كه اكثر مردم را تحت تاثیر طرب خود قرار دهد»[56].
ايشان همچنين مي نويسد: اکثر اهل لغت « اطراب » را حالتی دانسته اند که انسان از شدت شادی و سرور و یا حزن و اندوه ، دچار نوعی خفت و سبکی نفس می گردد .
در « المنجد » آمده است : « طرب اهتز و اضطرب فرحاً « او حزنا» یعنی از روی شدت شادی برانگیخته و هیجان زده شد و از شدت اندوه، مضطرب و آشفته گردید .» شاید مقصود صاحب المنجد اهتزاز و اضطراب در روح باشد . منظور صاحب المنجد نیز از اهتزاز همان است که از شدت شادی حاصل می شود ، چنانکه مراد وی از اضطراب ، همان سبکی ای است تعریف ماهیت غناء که از شدت اندوه به انسان دست می دهد.
در تحليل نهايي امام خميني می فرمایند «بهتر است غناء را چنین تعریف کنیم : صورت رقیق و نازک انسان که ( بطور اجمال) دارای زیبایی ذاتی باشد و بخاطر تناسبی که دارد ، شأنیت و قابلیت ایجاد طرب را برای عموم مردم داشته باشد .
صدای نازک و زیبا ، صدایی است که خشن ( گوش خراش ) و ناپسند و تنفر آور نباشد و منظور از شأنیت اطراب نیز آن است که صوت خوش لازم نیست بالفعل و بلافاصله موجب طرب شود ، چه حصول حالت طرب ، تدریجی و به مرور صورت می پذیرد و بسا با یک شعر و دو شعر پدید نیاید ، مانند آنچه در باره « مسکر» گفته شده که زیادش مست کننده است ولی کم آن نیز – گر چه مست آور نیست – ولی حرام است ، زیرا شأنیت اسکار را دارد و این حرمت با مسکر نبودن اندک خمر ، منافاتی ندارد ، چه حکم به طبیعت موضوع تعلق گرفته است و ماهیت « غناء » نیزچنین است و طرب آور نبودن فعلی بعضی از مصادیق آن ، با حرمت اصل غناء منافاتی ندارد .
غناء تنها صوت لهوی و باطل نیست چنان که آوازهایی که در مجالس فساد و قمار خوانده می شود ، ارتباطی به ماهیت غناء ندارد و نیز روش شد که غناء از مقوله صوت و یا کیفیت صوت است نه کلام و قول، خواه در پیدایش آن ( غناء ) ، گفتار باطل و بیهود های بکار گرفته شــود ، خوا سخن صحیح و یا حکمتی در آن گفته آید و حتی قرآن و یا رثای ستمدیده ای تغنی گردد ، در هر صورت « اگر صدا ، نازک ، نرم ، دلنشین، باطراوت و مطبوع (و متناسب با نتهای موسیقی ) باشد و موجب طرب گردد ، غناء به شمار می آید .»[57]
امام خمینی مانند اكثر فقهاء و مفسران قران در حرمت غناء به آيات و رواياتي استناد كرده اند از جمله آیه کریمه « واجتنبوا قول الزور» كه روایاتی در تفسیر این آیه وارد شده که « قول زور» را به غناء تفسیر نموده است . مانند صحیحه هشام از امام صادق (ع) و روایت زید الشحام و ابی بصیر و دیگران .
عبارت « قول زور» درگفته باطل مانند دروغ ، شهادت باطل و افتراء ( نه صوت ) ظهور دارد و حال آنکه گفتیم غناء از مقوله صوت یا کیفیت صوت است نه کلام و قول .
در اینجا قرائن عقلی حکایت از آن دارد که « غناء » از مقوله « قول » نیست ، در این صورت یا باید از ظاهر اخباری که دلالت بر غناء و قـول زور دارند و بر تمام مصادیق آن ( غناء ) صدق نموده و قابل حمل است ، چشم پوشید و آن را بر موارد خاصی صادق بدانیم و یا بر عکس ، ظاهـر آنها را حفظ و بر غنـای حـرام حمل کنیم . بنابـر این ، اگـر « قـول زور» ( کلام باطل) با کیفیتی خاص اظهار گردد ، مصداق « غنــاء » است . به عبارت دیگـر ، قول ( موصوف) و زور ( صفت ) با یکدیگر متحدند و این « زور» اگر با کیفیتی خاص ( غناء ) ظاهر گردد ، همان کیفیت تماماً مصداق « قول زور» در آیه شریفه قرار می گیرد.[58]
امام خمینی نیز در تفسیر « لهو الحدیث » روایات چندی وارد شده که آن را به غناء تفسیر کرده اند ، و همان استدلالی که در مورد صدق « قول زور» بر غناء گفته آمد ، در مورد لهو الحدیث هم صادق مي دانند.[59]
عالمان دینی عموما لهوی بودن غنا را موجب حرمت میدانند ولی بعضی لهوی ومطرب بودن را موجب حرمت دانسته اند .[60]
در معناي لهو شايد دقيقترين معنا همان سخن مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر ارزشمند «المیزان» نوشته است، ميباشد: «كلمه لهو به معنای هر چیزی كه آدمی را از مهمش باز بدارد، [است]، و لهوالحدیث آن سخنی است كه آدمی را از حق منصرف نموده و به خود مشغول سازد مانند حكایات خرافی و داستانهایی كه آدمی را به فسق و فجور می كشاند و یا از قبیل سرگرمی به شعر و موسیقی و مزمار و سایر آلات لهو است كه همه اینها از مصادیق «لهوالحدیث»اند. (لیضل عن سبیل ا... بغیر علم) به مقتضای سیاق این است كه مراد از سبیل ا... قرآن كریم ومعارف حقه از اعتقادات و دستورالعملها مخصوصا داستانهای انبیا و امم گذشته بوده است»[61].ومنظور از غنای لهوی سازگاری آواز وآهنگ با مجالس فساد می باشد.
آیت ا... خویی در این باره می فرمایند: «غنا برحسب معنای لغوی از غنای حرام وسیعتر است و همه صداهای خوش را در برمی گیرد و به همین جهت در بعضی از روایات به غنا در قرآن فرمان داده شده است»[62].
ونیز در پاسخ به سوالی كه موسیقی كلاسیك در آرامش اعصاب موثر است و بعضی پزشكان برای درمان آن توصیه می كنند در صورتی كه مناسب مجالس اهل گناه نیست، آیا شنیدن آن جایز است، می فرمایند اشكال ندارد.[63]
از دقت در تعریف اهل لغت و نیز تعریف عالمانی چون امام خمینی(ره) از غنا و تصریح عالماني چون آیت الله خویی فهمیده می شود كه غنا در عرف بر دو نوع است: نوعی صدای خوش كه مانعی ندارد و نوعی صدای خوش مطرب است كه موضوع حرمت شرعی قرار گرفته است. غنا در اصطلاح شرع نوعی ویژه از غنای عرفی را در بر می گیرد و به همین دلیل سفارش شده است قرآن را با غنا بخوانید. این صدای خوبی است كه عرف آن مطرب نمی داند والا اگر قرآن نیز به گونه ای مطرب خوانده شود، حرام است.
فقها بر مبنای فوق، آن غنا و موسیقی را كه در شرع ویژگی های آن ذكر شده است، حرام اعلام كرده اند، منتهی بعضی از علما گمان كردهاند امكان ندارد در خارج غنا و موسیقی ای باشد كه طرب آور و لهوی نباشد، لذا حكم به حرمت غنا به طور مطلق دادهاند.
فقیه برجسته صاحب جواهر می فرماید: «از كسبهای حرام غنا است كه هیچ اختلافی در آن نیست، بلكه اجماع و اتفاق علما بر آن دلالت دارد و روایاتی وجود دارد كه بیان كننده آن است كه غنا عبارت از لغو و لهو و باطل است كه در قرآن از آنها نهی شده است. بنابراین دلیلهایی از قرآن، سنت و اجماع بر حرمت غنا دلالت دارد به طوری كه حتی می توان گفت از ضروریات مذهب شیعه حرمت غنا است[64]».
شیخ انصاری نیز می فرماید: «صدای لهوی باطل، حرام است[65]» و «صدای لهوی باطل در خارج در همه نمونه های غنا محقق است».[66] به نظر می رسد این دو بزرگوار به غنا در اصطلاح شرع – كه در روایات به ویژگی های آن اشاره شده است- و نیز به حرمت آن كه قطعی است، توجه داشته اند، ولی عالمان دیگری به غنا از نظر عرف توجه نمودهاند و حكم به تفصیل بین غنای لهوی و شهوانی و غنای غیر لهوی دادهاند. از دیدگاه این علما دو نوع غنا در خارج و در عرف دیده می شود: نوعی غنای لهوی باطل و نوعی غنای غیر لهوی. از جمله این افراد محدث كاشانی است كه می فرماید: «آنچه از روایات به دست می آید حرام بودن غنا و... به غنای دوران بنی امیه اشاره دارد، از جمله غنای زنان آواز خوان كه كلام باطل بر زبان جاری می كردند و... حرام است.»[67] و در جای دیگر می فرماید: «جایز است قرآن را با غنا خواندن و روایاتی كه در مورد نهی از غنا آمده است، در مورد آوازهای اهل گناه و فسق است كه در زمان امامان، این نوع غنا در میان خلفای اموی و عباسی و مردم فاسق رواج داشته است»[68].
بعضی عالمان به دلیل دو دسته روایات در باب غنا بنا بر قاعده «الجمع مهما امكن اولی من الطرح» به جمع بندی آنها پرداختهاند. محقق سبزواری در این باره می فرماید: «به نظر ما در حرمت غنا اختلاف نیست و روایاتی كه دلالت بر حرمت آن دارند بسیار است... ولی روایاتی وجود دارد كه جایز است و بلكه مستحب است قرآن را با غنا خواندن. پس جمع بندی این روایات این است كه غنای لهوی كه زنان آواز خوان در مجالس گناه می خوانند و حتی قرآن را با آن لحن بخوانند، حرام است[69].»
روایات زیر نمونه هایی است كه این گروه فقیهان را به حلال بودن نوعی غنا نظر دارند؛ روایاتی كه صدای خوش وزیبا مدح شده است: «ان من اجمل الجمال الشعر الحسن ونغمه الصوت الحسن»[70]. از زیباترین زیباییها موی نیكو و آهنگ و آواز زیباست.
و نیز روایاتی كه به توصیه به نوعی شادی و صدا در مجالس عروسی شده است. «قال اجتاز نبی (ص) بدار علی بن هبار فسمع صوت دف. فقال: ماهذا قالوا علی ابن هبار اعرس باهله حسن هذا النكاح لا السفاح ثم قال (ص) اشیدوا بالنكاح و اعلنوه بینهم و اضربو علیه بدف، فجرت السنه فی النكاح بذلك»[71]، پیامبر از در خانه علی بن هبار می گذشت، صدای دایره شنید، پرسید این سرو صدا چیست؟ گفتند: عروسی علی بن هبار است. پیامبر فرمود: این برای ازدواج نیكوست، نه برای كارهای بیهوده. ازدواج را محكم بگیرید و بین خودتان اعلام كنید و در آن دایره بزنید و این را سنت ازدواج قرار دهید.
اساسا اینكه انسان از شعری خوشش بیاید یا از آوازی لذت ببرد، در اسلام حرام نیست. بسیاری از مشركان و اهل كتاب گاه تنها با شنیدن آهنگ زیبای قرآن، ایمان آوردند. پیامبر فرمود: «هر چیزی را زیوری است و زیور قرآن صدا و آهنگ خوش است.» و بنابر روایاتی، همه پیامبران دارای صدای خوش بودهاند و داوود (ع) هفته ای یك روز برای خواندن زبور به صحرای بیت المقدس می رفت و همه مردم برای شنیدن صدایش گرد او جمع می شدند و او با چنان آهنگ دلنشین و زیبایی می خواند كه وحوش و پرندگان نیز مانند انسانها دور او جمع می شدند. [72]
حتي نميتوان هر ترجيع (چرخاندن) صوت در گلو را غنا دانست. زيرا روايت زير كه امام باقر(ع) ميفرمايند «و رجع بالقرآن صوتك فان الله عزوجل يحب الصوت الحسن يرجع فيه ترجيعا»[73] قرآن را با ترجيع بخوانيد.
در روایتی آمده است: «سال رجل علی بن الحسین (ع). عن شراء جاریه لها صوت، فقال: ما علیك لو اشتریتها فذكرتك الجنه»[74]، شخصی از امام درباره خریداری كنیزی آوازه خوان سوال كرد، امام فرمود مانعی چون تو را با خواندنش به یاد بهشت می اندازد. یا روایتی كه امام نقل شده است: «سالته عن الغنا، هل یصلح فی الفطر والاضحی و الفرح قال (ع) لاباس به مالم یعص به»[75]، از غنا و آواز در عید فطر و قربان و شادیها پرسیدم. امام فرمود: مادامی كه به گناه منجر نشود، مانعی ندارد. صاحب مفتاح الكرامه روايات متعارض غنا را شامل 12 روایت را بر مباح بودن و 25 روایت را بر حرام بودن دانسته است و نیز صاحب مسالك در هر دو دسته از روایات صحیح وجود دارد و باید بین آنها جمع كرد. استثنا شدن برخی از انواع غنا از شمول حكم حرام مانند غنا در عروسیها، گویای آن است كه غنا دو قسم لهوی و غیرلهوی است.
برخی دیگر از فقیهان از شیوه دیگر كه غنا عرفی غیر از غنای شرع است، به تفكیك غنای حلال و حرام پرداخته اند؛ از جمله محدث كاشانی و محقق سبزواری فرموده اند: «غنا در عرف دو قسم است: قسمی غنای لهوی است كه شرع آن را حرام اعلام كرده است و قسمی غیر لهوی كه مانعی ندارد.»
و امام خمینی (ره) می فرمایند: «عبارت كاشانی ظاهر است و بلكه صراحت دارد در این كه غنا دو قسم است: یك قسم آن ذاتا حرام است و قسم دیگر حلال.» [76].
عالم بزرگ سید محمد ابراهیم بحرانی كه خود در فن موسیقی دست داشته، می نویسد: «ما و همه كسانی كه به تفصیل نظر داریم، یعنی غنا را دو قسم، غنای حلال و غنای حرام قائلیم، می گوییم غنای ممنوع صداهای لهوی بوده كه كنیزكان خوش صدا از خود در می آوردهاند و مردان فاسق آنان را همراهی می كردهاند و با دایره و امثال آن تزیین می شده است»[77].
اختلاف نظر در دیدگاه های عالمان دینی در این موضوع، ناشی از «شیوه احتياطی برخی از فقها در مقام بیان احكام موضوعات – كه با شرایط زمانشان منافاتی نداشت – سبب شد كه آراء و نظریات كارشناسی دقیق و علمی در شناخت موضوعات و حوادث واقعه براساس منابع معتبر و به دور از عوامل ذهنی و خارجی مورد بررسی قرار نگیرد. پس بر ظاهر روایات بدون توجه به دسته معارض با آنها، جمود بسنده و حتی از تجدید نظر خودداری گشت. موسیقی غنایی از مصادیق بارز این سخن است، زیرا فقیهی كه خود كارشناس نیست و یا از نظر فرد متخصص استفاده نمی كند، در مقام استنباط دارای شیوه احتیاطی است»[78].
حكم شرعی وقتی به صراحت بیان می شود كه موضوع و عنوان كاملا روشن و مشخص باشد و در این مورد آنچه فقها استناد كرده اند، رجوع به كتابهای لغت و نیز گاه اطلاعی كه از مجالس خوشگذرانی درباریان و وابستگان آنها داشتهاند. حكم به حرمت دادهاند كه به راستی موضعگیری بجا و بیان درستی بوده است.
با وجود این، شكل دیگری از موسیقی كمتر امكان بروز داشته است. روایات مربوط به موسیقی عموما معطوف به موسیقی دربارهای اموی و عباسی و... بوده كه مسلما این گونه موسیقی های درباری با آن مجالس تناسب داشته است.
شیخ انصاری در خصوص غنا، بین جنبه حكمی و جنبه موضوعی آن قائل به تفاوت گردیده است؛ به این بیان كه غنا از حیث حكم، تا زمانی كه در مصداق خارجی با یكی از عناوین حرام مثل لهو و باطل متحد نگردد، ذاتا و فی نفسه حرام نیست. اما از نظر موضوعی ایشان عقیده دارد كه غنا در صدق خارجی از عناوین حرام تفكیك ناپذیر است.
به نظر بعضی از علمای معاصر، فرض تساوی دائمی غنا با لهو و تفكیك ناپذیر بودن این دو در خارج، حدسی است كه این فقیه برجسته گمان آن را برده است. [79]
آیت ا... خویی می فرمایند: در تحقق و صدق خارجی غنا، وجود و تلازم دو امر ضروری است: نخست ماده و كلام آواز، باطل و لهوی باشد، دوم اینكه هیات و صورت صدا مشتمل بركش و قوس و ترجیع باشد و با منتفی شدن هر كدام از این دو ركن، غنا نیز محقق نمی شود، لذا صدای زیبا در قرائت قرآن و مراثی غنا نیست[80]. ولی امام خمینی در این راستا می فرمایند: «ماده كلام در صدق مفهوم غنا دخیل نیست، لذا در حصول غنا تفاوتی نمی نماید كه كلام آواز باطل یا حق یا حكمت یا قرآن یا مرثیه ای برای یك مظلوم باشد، زیرا غنا اصطلاح خاصی در شرع نبوده، حقیقت شرعیه ندارد تا دخالت ماده در مفهوم و تحقق آن مفروض باشد»[81].
منشا اختلاف غالب كساني كه غنا را در مفهوم شرعي آن حرام دانسته ولي غناي در عرف را اعم از غناي در شرع ميدانند (مانند آيت الله خويي) و كساني كه غنا در مفهوم شرعي و عرفي آن را تفاوت قائل نبوده و آن را به دو نوع حلال و حرام تقسيم كردهاند (مانند امام خميني) آن است كه گروه اول غنا را حقيقت شرعيه دانستهاند و اصل بودن حقيقت شرعيه را پذيرفتهاند. ولي گروه دوم غنا را حقيقت شرعيه نميدانند و اصل بودن حقيقت شرعيه را نپذيرفتهاند.
1- حرمت مطلق غنا كه مشهور بين فقها است.
2- عدم حرمت غنا و حرام شدن آن بواسطه گناهان مقارن با آن بوده است.
3- ديد گاه تفصيل بين غناي شهواني و مبتذل و غناي غيرشهواني
از ديدگاه اول هر نوع استفاده از آلات موسيقي مانند خريد و فروش، نگهداري، آموزش و يادگيري حرام است و از ديدگاه دوم و سوم آلات موسيقي مختص لهوي حرام ولي آلات مشتركه به منظور استفاده حلال و مشروع اشكال ندارد.
میتوان جمع بندی بين ديدگاههاي سه گانه فوق نمود و آن عبارت است از:
غنا كه در شرع موضوع حرمت قرار گرفته با غنا در عرف به كار ميرود كاملا يكي نيست غنا به مفهوم شرعي (خاص) با غنا به مفهوم عرفي (عام)متفاوت است.يعني هر غناي شرعي همان غناي عرفي نيست بعضي غناها در عرف هست كه غناي شرعي حرام نميباشد.
با بررسی آیات و روایاتی كه به نحوی با موسیقی ارتباط دارد، بخصوص روایاتی كه ناظر بر موسیقی های مربوط به دربار اموی و عباسی بوده است، می توان ملاكهایی را به دست آورد كه به طور كلی هر موسیقی با كلام و آواز و بی كلام، اصیل یا تلفیقی و... در صورتی كه حائز ویژگی های زیر باشد، حرام است:
1- اشعار عاشقانه به معنای جنبه های جنسی آن كه در میان اشراف و درباریان رواج داشته و توسط مردان زن نما، كنیزان خوش صدا و یا نوجوانان خوش صدا خوانده می شده است؛
2- خوانندگی همراه با رقص و نوازندگی با ابزارهایی موسیقی؛
3- هر نوع موسیقی با حضور مشترك زنان و مردان در مجالس عیش و نوش؛
4- موسیقی مناسب مجالس شرابخوارگی، قمار و به طور كلی مجالس فسق و فجور و گناه؛
5- موسیقی لهوی ، لهو چیزی است كه موجب انحراف انسان از مسیر الهی و معنویت و یاد خدا باشد و او را در ارتكاب گناه بي پروا كند بطوريكه در برخورد با گناه اصلاً ياد خدا نباشد يا ياد خدا برايش آنقدر ضعيف شده باشد كه او را نتواند از گناه باز دارد و این وضعیت به واسطه موسیقی باشد.
6- موسيقی كه موجب اشاعه فحشا شود و انسان را به گناه و شهوترانی تشویق كند؛
7- موسیقی كه محتوی و اشعار آن باطل و ناحق باشد؛
8- موسیقیی كه انسان را به بی حالی، سرخوردگی، واخوردگی، انزوا، گوشه گیری، نومیدی، یاس و سرانجام خودكشي بكشاند؛
9- موسیقی به گونه ای باشد که انسان را ازحال طبیعی خارج وموجب زوال عقل گردد.
موسیقی ای كه لغو باشد، آنچه هدف عقلایی نداشته باشد، و بیهوده باشد، نمی توان حرام دانست زیرا هر لغوی حرام نیست.
اول: آهنگ؛ اگر آهنگ طرب آور و رقص آور باشد، میل به شهوترانی و انحراف را ایجاد می كند، حرام است.البته هر آهنگ طرب آور حرام نیست ولی اگر به حدی باشد که انسان را از حال طبیعی خارج وموجب زوال عقل گرددحرام است.
دوم: محتوای آهنگ و اصطلاحا ماده غنا؛ اگر محتوی آن لهو و باطل و منفی و زشت باشد، حرام است.
سوم: شرایط آهنگ؛ اگر تناسب با مجالس فسق و فجور و گناه داشته باشد، حرام است.
اصطلاحا موسیقی با چنین شرایطی را موسیقی یا غنای لهوی نامیدهاند. از دقت و توجه در معنای لهو، نیز جهت گیری كلی موسیقی لهوی روشن می شود.
در فتاوای علمای معاصر موسیقی مناسب مجالس لهو و عیاشی باشد و یا موجب مفسده باشد حرام است و غیر آن حرام نیست.
اكثر موسيقي هالي سنتي و محلي ايراني و نيز موسيقيهاي كلاسيك و سمفونيهاي غربي از نوع موسيقي و غناي لهوي حرام نيست.
در مورد همخواني خانمها و يا خانمها و آقايان در موسيقيها و تواشيح اگر به گونه غناي حرام نباشد يعني تحريك جنسي و شهواني نداشته باشد و مناسب مجالس گناه نباشد و بطور كلي مفسدهاي نداشته باشد اشكال ندارد و اكثر عالمان معاصر بدان فتوا داده اندا[86].
در مورد خوانندگي ونیز مداحی خانمها نيز همان قاعده كلي و معيارهاي بيان شده صادق است يعني صداي خوب و آواز همراه آهنگ حرام نيست ولي اگر صداي آنان در معرض ريبه، تلذذ، تحريك شهواني باشد، يا بعنوان ثانوي، و يا به عنوان غناي لهوي حرام ميباشد و برخي عالمان معاصر تصريح كردهاند گوش دادن به آواز زن اگر غنا نباشد و باعث التذاذ جنسي و تهييج شهوت نشود و مفسدهاي بر آن مترتب نگردد اشكال ندارد.[87]
به طور كلی می توان گفت در هر موردی كه یقین داشتیم موسیقی لهوی یا حرام است خواه موسیقی ایرانی باشد یا غربی، با آهنگ باشد یا با كلام، اجتناب از آن واجب است مانند موسیقی های شهوانی و برعكس، هر مورد كه یقین داشتیم موسیقی غیر لهوی است مانند سرودهای انقلابی و رزمی، در این صورت جایز است و مانعی ندارد. اما گر چنین یقین و علمی پیدا نكردیم، چه از جهت مثبت بودن و منفی بودن آن، بنابر قاعده مشهور اصولی كه در شبهات حكمیه، یعنی جایی در حكم یك موضوع شك داریم، اصل برائت جاری میشود یعنی اشكال ندارد و حلال است.
حتی فقیهانی كه غنا را به طور مطلق حرام دانسته اند، حكم به حلال بودن موسیقی های مشكوك دادهاند «در شبهه (مورد مشكوك) موضوعی كه بازگشت آن به شبهه حكمی است، اصل مباح بودن و جایز بودن است»[88]. عموما فقیهان بزرگ در غنا و بسیاری موضوعات به عرف ارجاع دادهاند البته عرف به تنهایی دلیل مستند در برابر كتاب و سنت و اجماع و عقل محسوب نمی شود بلكه اعتبار آن منوط به كاشفیت از امضاء شارع است كه در این صورت در سنت داخل می شود. ولی پس از توجه به ملاكهایی كه ذكر آن گذشت، انطباق آهنگ و موسیقی و صدا با عرف سنجیده می شود.
صاحب جواهر می نویسد: «الغناء كیفیه خاصه موكوله الی العرف»[89]. البته محقق اردبیلی و شهید ثانی نیز در آثار خویش شبیه این مطالب را نوشتهاند[90]. امام خمینی هم تشخیص موسیقی مطرب و صداهای مشكوك را برعهده عرف می دانند. [91]
عالمان ديني سه ديدگاه را مطرح كرده اند :
الف- حرمت مطلق غنا وبه روایت زیر استناد می كنند. "الغنی مما قال ا...عروجل من الناس من یشری لهو الحدیث لیضل عن سبیل ا...بغیر علم وتتخذها هزوا اولئك لهم عذاب مهین
ب- عدم حرمت غنا و حرمت آن بواسطه گناهان مقارن با آن استناد آنها به رواياتي كه ميگويد قرآن را با غنا بخوانيد "لیس منا من لم یتغن بالقرآن "[92]، "سالته عن الغنا هل یصلح فی الفطروالاضحی والفرح قال (ع) لاباس به ما لم یعص به
ج- تفضيل ميان غناي مبتذل يا حرام و غيرآن و جمعبندي دو دسته روايات كه در گروه الف و ب آورده شد كه بر حرمت و حليت دلالت مينمايد و نيز تفكيك در معناي عرفي و شرعي غنا كه معناي عرفي آن اعم از معناي غنا در استعمال شرع ميباشد.
در جمع بندي نهايي مي توان گفت هر موسيقي و غنا ، ايراني ، غربي با صدا و آواز ، بدون صدا با استفاده از هر نوع ابزار موسيقي با ويژگيهاي زير حرام است و در غير اينصورت مانعي ندارد .
1- موسيقي مبتذل و تحريك كننده جنسي
2- موسيقي مجالس رقص و گناه
3- موسيقي مجالس عيش و نوش
4- موسيقي موجب فساد
5- موسیقی که چنان انسان را از خدا غافل نماید یا آنکه یاد خدا برایش ضعیف شده که نتواند او را از گناه باز دارد.
6- موسيقي محتوي اشعار باطل و ... حرام است .
در همه موارد فوق اين عرف عام است كه تشخيص دهنده موسيقي و غناي حلال و حرام ميباشد در موارد مشكوك كه عرف عام یا افکار عمومی دچار شک و تردید گردد برائت جاري مي شود و مانعي ندارد.
منابع و مآخذ:
1. قرآن كريم.
2. ابراهيمي، نادر، چيستي هنر، تدوين سيد عباس نبوي، مركز پژوهشهاي نهاد، 1378.
3. ابشیهی (ابوالفتح)، احمدبن علی، المستطرف، قم، الشریف الرضی، 1409ق، ج2.
4. ابن بابویه، محمدبن علی، امالی، كتابخانه اسلامیه، 1362.
5. ابن علي، زين الدين (شهيد ثاني)، مسالك، نشر دانشگاهي، 1367.
6. ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دارصادر، 1200ق، ج15.
7. اخوان الصفا، رسایل اخوانالصفا، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران1374، ج1.
8. افلاطون، زيبايي، ترجمه دكتر حسن لطفي، تهران، ابن سينا، آذر 1348.
9. انصاری، مرتضی، مكاسب، قم، اسماعیلیان، 1372.
10. آیتی دكتر محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1362.
11. ایرانی، اكبر، هشت گفتار پیرامون حقیقت موسیقی غنایی، سازمان تبلیغات، تهران، 1370.
12. بركشلی مهدی، اندیشه های علمی، فارابی در باره موسیقی، فرهنگستان ادب و هنر، ایران، تهران، 1357،
13. بينش، محمد تقي، شناخت موسيقي ايران، دانشگاه هنر، تهران 1382.
14. تولستوي، لئون، هنر چيست، ترجمه كاوه دهگان، تهران، امير كبير 1373.
15. جناتی محمد ابراهیم، هنر و زیبایی از نگاه مبانی فقه اجتهادی، در مجله كیهان اندیشه، شماره 68، قم، 1375.
16. جنیدی فریدون، زمینه شناخت موسیقی ایران، انتشارات پارت، چاپ دوم، تهران، 1372.
17. الحر العاملی، محمدبن حسن، وسایل الشیعه، مكتب الاسلامیه، تهران، 1403ق، ج12.
18. الحویزی، عبدعلی، نورالثقلین، قم، اسماعیلیان، ج3.
19. خالقی روح ا...، سرگذشت موسیقی ایران،، صفی علیشاه، تهران، 1352، ج2.
20. خالقی روح ا...، نظری به موسیقی، صفی علیشاه، تهران، 1377.
21. خمینی، روح ا...، مكاسب محرمه، اسماعیلیان، قم، 1368، ج1.
22. الخوارزمي، ابي عبدالله، مفاتيح العلوم، 1342 ه.ش.
23. خویی، ابوالقاسم، منهاج الصالحین، نجف، الادب، 1408ق.
24. خویی، ابوالقاسم، منیه السائل، چاپ سوم، قم.
25. دانشور، سيمين، شناخت و تحسين هنر، چاپ اول، تهران 1357.
26. راجر كيمي ين، درك و دريافت موسيقي، ترجمه حسين ياسيني، نشر چشمه، 1377
27. راهگاني، روح انگيز، تاريخ موسيقي جهان، پيشرو، 1376.
28. رفیع پور، فرامرز، جامعه، احساس و موسیقی، شركت سهامی انتشار، تهران، 1375، چاپ اول.
29. روشن روان كامبیز، موسیقی شناسی، جزوه درسی دانشكده سیمای جمهوری اسلامی ایران.
30. ريد، هربرت، معني هنر، ترجمه نجف دريا بندري، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ پنجم، 1374.
31. سبزواری، محقق محمدباقر، كفایه الاحكام، اصفهان، [بی نا]، [بی تا].
32. شاهرودی، سید علی، محاظرات فی الفقه.
33. شعبانی عزیز، تاریخ موسیقی، چاپخانه مصطفوی، شیراز، 1352، ج1.
34. شيخ طوسي، استبصار.
35. طباطبایی محمد حسین،المیزان، انتشارات اسلامی، ج16.
36. فغفور مغربی، حمید، رساله دكتری (سطح 4) الغنا و الموسیقی.
37. فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، قاموس المحیط، بیروت، دارالاحیاء الترت العربی، 1409ق، ج4.
38. فیض كاشانی، محمد حسن، تفسیر صافی، قم، مكتب الاعلام الاسلامی، 1376ش، ج1.
39. فیض كاشانی، محمد حسن، مفاتیح الشرایع، قم، مجمع الذخائر الاسلامیه، 1401ق، ج2.
40. الفیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، قم، دارالهجره، 1405ق، ج2.
41. قریب، محمد حسین، تاریخ موسیقی، هنر و فرهنگ، تهران، 1364.
42. قندي، دكتر سياوش، چيستي هنر، تدوين سيد عباس نبوي، مركز پژوهشهاي نهاد، 1378.
43. كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، دار الكتاب الاسلامي، قم، 1375
44. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، جلد 76.
45. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، بیروت، دارالمعرفه[بی تا]، ج1.
46. مسعودیه محمدتقی، موسیقی شناسی تطبیقی، انتشارات سروش، تهران، 1365.
47. مطهری، مرتضی، فطرت، انتشارات صدرا، چاپ دوم، تهران، 1370.
48. معرفت محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، موسسه نشر اسلامي، قم، 1421 ق، ج5،.
49. ن.كولوسووا، مقدمه ای بر شناخت موسیقی، ترجمه علی اصغر چارلاقی، نشر سپیده [بی جا]، 1365، ج2.
50. نجفی، محمد حسن، جواهر الكلام، مكتبه الاسلامیه، ج22.
51. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، تهران، 1366، ج2.
پينوشتها:
[1] - مطهری، مرتضی، فطرت، انتشارات صدرا، چاپ دوم، تهران، 1370، ص 80.
[2] - ريد ، هربرت ، معني هنر ، ترجمه نجف دريا بندري ، انتشارات علمي و فرهنگي ، چاپ پنجم ، 1374 ، ص1.
[3] - ر.ك. تولستوي ، لئون ، هنر چيست ، ترجمه كاوه دهگان ، تهران ، امير كبير 1373.
[4] - افلاطون ، زيبايي ، ترجمه دكتر حسن لطفي ، تهران ، ابن سينا ، آذر 1348 ، ص 96.
[5] - تولستوي ، لئون ، هنر چيست ، ترجمه كاوه دهگان ، تهران ، امير كبير 1373 ، ص 57.
[6] - دانشور ، سيمين ، شناخت و تحسين هنر ، چاپ اول ، تهران 1357 ، ص 30.
[7] - ابراهيمي ، نادر ، چيستي هنر ، تدوين سيد عباس نبوي ، مركز پژوهش هاي نهاد ، 1378 ، ص 7.
[8] - قندي ، دكتر سياوش ، چيستي هنر ، تدوين سيد عباس نبوي ، مركز پژوهش هاي نهاد ، 1378 ، ص 160.
[9] - نظر ديگر بر اين است كه آوازههاي ابتدايي از كلماتي كه در حين كار به مقتضاي احوال انسان بر زبان رانده ميشده و براي ترساندن حيوانات يا نشان دادن هيجانات خود يعني احساسات دروني و بيروني خود را آشكار ميساخته بوجود آمده است.
راهگاني ، روح انگيز ، تاريخ موسيقي جهان ، پيشرو ، 1376 ، ص 26.
[10] - روشن روان كامبیز، موسیقی شناسی، جزوه درسی دانشكده و سیمای جمهوری اسلامی ایران، ص1.
[11] - همان، ص 2.
[12] - شعبانی عزیز ، تاریخ موسیقی، چاپخانه مصطفوی، شیراز، 1352، ج1، ص2.
[13] - جنیدی فریدون ، زمینه شناخت موسیقی ایران، انتشارات پارت، چاپ دوم، تهران، 1372، ص118.
[14] - مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، بیروت، دارالمعرفه[بی تا]، ج1، ص90.
[15] - آیتی دكتر محمدابراهیم ، تاریخ پیامبر اسلام، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1362، ص315.
[16] - تاریخ موسیقی، همان.
[17] - یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، تهران، 1366، ج2، ص188.
[18] - موسیقی شناسی، همان، ص 6.
[19] - بينش ، محمد تقي ، شناخت موسيقي ايران ، دانشگاه هنر ، تهران 1382 ، ص 3.
[20] - الخوارزمي ، ابي عبدالله ، مفاتيح العلوم ، 1342 ه.ش ، ص 136.
[21] - اخوان الصفا ، رسايل اخوان الصفا ، ج 1 ، قم 1405 ه.ق ، ص 188.
[22] . مفاتيح العلوم، ص 136
[23]. وسايل اخوان الصفا، ص 188
[24] - بركشلی مهدی ، اندیشه های علمی، فارابی در باره موسیقی، فرهنگستان ادب و هنر، ایران، تهران، 1357، ص5.
[25] - اخوان الصفا، رسایل اخوان الصفا، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران 1374، ج 1، ص88.
[26] - خالقی روح ا... ، نظری به موسیقی، صفی علیشاه، تهران، 1377، ص164.
[27] - مسعودیه محمدتقی، موسیقی شناسی تطبیقی، انتشارات سروش، تهران، 1365.
[28] - قریب، محمد حسین، تاریخ موسیقی، هنر و فرهنگ، تهران، 1364.
[29] - رفیع پور، فرامرز، جامعه، احساس و موسیقی، شركت سهامی انتشار، تهران، 1375، چاپ اول، ص 10.
[30] - ن.كولوسووا، مقدمه ای بر شناخت موسیقی، ترجمه علی اصغر چارلاقی، نشر سپیده [بی جا]، 1365، ج2، ص22.
[31] - همان.
[32] - بینش ،تقی ،شناخت موسیقی ایران ،دانشگاه هنر ،1376،ص3.
[33] - همان.
[34] - بینش، تقی، شناخت موسیقی ایران ،دانشگاه هنر ،1376،ص100.
[35] - همان.
[36] - خالقی روح ا... ، سرگذشت موسیقی ایران، ، صفی علیشاه، تهران، 1352، ج2 (صفحات مختلف كتاب).
[37] - راجر كيمي ين، درك و دريافت موسيقي، ترجمه حسين ياسيني، نشر چشمه، 1377، ص 302 و 303
[38] - خالقی روح ا... ، نظری به موسیقی، صفی علیشاه، تهران، 1373، ص164.
[39] - مقدمه ای برشناخت موسیقی، ج 2، ص89.
[40] - همان، ص9.
[41] - موسیقی شناسی، ص6.
[42] - مقدمه ای بر شناخت موسیقی ،ص22.
[43] - لقمان، آیه 5.
[44] - الحرالعاملی، محمدبن الحسن، وسائل الشيعه، المكتبه الاسلامیه، تهران، 1403ق، ج12، ص226.
[45] - همان.
[46] - حج، آیه 31.
[47] - مومنون، آیه 3.
[48] - الحویزی، عبدعلی، نورالثقلین، قم، اسماعیلیان، ج3، ص529.
[49] - وسائل، ج12، ص226.
[50] - رسایل اخوان الصفا، ج2، ص88.
[51] - ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دارصادر، 1200ق، ج15، ص136.
[52] - همان.
[53] - قاموس اللغه، ماده غنا.
[54] - فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، قاموس المحیط، بیروت، دارالاحیاء الترت العربی، 1409ق، ج4، ص374، ماده غنا.
[55] - الفیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، قم، دارالهجره، 1405ق، ج2، ص19.
[56] - خمینی، روح ا...، مكاسب محرمه، اسماعیلیان، قم، 1368، ج1، ص198.
[57] - همان
[58] - همان
[59] - همان، ص 199
[60] - عالمانی چون آیات تبریزی ،سیستانی ،مکارم ووحید لهوی بودن (مناسب مجالس فساد ) راموجب حرمت میدانند وعالمانی چون آیات امام خمینی ،فاضل ، خامنه ای ،نوری مطرب ولهوی بودن را موجب حرمت میدانند(رک استفتائات مراجع )
[61] - طباطبایی محمد حسین،المیزان، انتشارات اسلامی، ج16، ص313.
[62] - خویی، ابوالقاسم، منیه السائل، چاپ سوم، قم، ص179.
[63] - خویی، ابوالقاسم، منهاج الصالحین، نجف، الادب، 1408ق، ص178.
[64] - نجفی، محمد حسن، جواهر الكلام، ج22، ص44.
[65] - انصاری، مرتضی، مكاسب، قم، اسماعیلیان، 1372، ص37.
[66] - همان.
[67] - فیض كاشانی، محمد حسن، مفاتیح الشرایع، قم، مجمع الذخائر الاسلامیه، 1401ق، ج2، ص21.
[68] - فیض كاشانی، محمد حسن، تفسیر صافی، قم، مكتب الاعلام الاسلامی، 1376ش، ج1، ص62.
[69] - سبزواری، محقق محمدباقر، كفایه الاحكام، اصفهان، [بی نا]، [بی تا]، صص 85 و 86.
[70] - ابن بابویه، محمدبن علی، امالی، كتابخانه اسلامیه، 1362، حدیث 45.
[71] - همان.
[72] - ابشیهی (ابوالفتح)، احمدبن علی، المستطرف، قم، الشریف الرضی، 1409ق، ج2، ص315.
[73] - كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، دار الكتاب الاسلامي، قم، 1375، ج4، باب قرائت قرآن.
[74] - الحر العاملی، محمدبن حسن، وسایل الشیعه، مكتب الاسلامیه، تهران، 1403ق، ج12، ص86.
[75] - همان، ص85.
[76] - خمینی روح ا...، مكاسب محرمه، ج1، ص210.
[77] - معرفت محمد هادی، نقل از التمهید فی علوم القرآن، موسسه نشر الاسلامی، قم،1421ق، ج5، ص207.
[78] - جناتی محمد ابراهیم ، هنر و زیبایی از نگاه مبانی فقه اجتهادی، در مجله كیهان اندیشه، شماره 68، قم، 1375، ص136.
[79] - معرفت محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، ج5، بحث «غنا».
[80] - شاهرودی، سید علی، محاظرات فی الفقه، ص238.
[81] - خمینی روح ا...، مكاسب محرمه، ج1، ص203.
[82] - وسائل الشیعه، ج 12.
[83] - بحار جلد 76 ،ص255.
[84] - وسائل الشیعه، جلد 12.
[85] - شيح طوسي، استبصار، ج3، ص 62
[86] - آيت الله سيستاني، Sistani.org (غناء)، ش6 ، آيت الله تبريزي ،الاسفتائات س1049 ، 1058 ، 1075 و آيت الله خامنهاي ، اجوبهالاستفتائات ، س1145
[87] - همان
[88] - نجفی، محمد حسن، جواهر الكلام، مكتبه الاسلامیه، ج22، ص47.
[89] - همان، ص46.
[90] - مسالك، ج2، ص323.
[91] - ایرانی، اكبر، هشت گفتار پیرامون حقیقت موسیقی غنایی، سازمان تبلیغات، تهران، 1370، ص 112.
[92] - بحار جلد 76 ،ص255.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}