تئاتر مدرن چند هزار ساله
تئاتر مدرن چند هزار ساله
تئاتر مدرن چند هزار ساله
نويسنده: سيدعلي تدين صدوقي
قصد ندارم در اين مقال اندك به تاريخ تئاتر در ايران بپردازم كه يقين دارم خوانندگان فرهيخته كم و بيش، خود با تاريخ هنرهاي نمايشي در ايران و ايضا تعزيه كه مورد بحث ماست آشنا هستند. اما سوال اصلي اين است:
تعزيه كه به طور قطع برگرفته از ادبيات، فرهنگ، هنر، آيين و سنتها، باورها و اعتقادات و ... ايران است و مي توان گفت كه هويت تئاتر ماست و كاملايك نمايش ايراني است و بيانگر نبوغ ايرانيان در اين عرصه، اكنون و در حال حاضر داراي چه جايگاهي است و در كجاي تئاتر امروز ايران ايستاده است؟ اينكه هرازگاهي به مناسبت و در مناسبت هاي گوناگون و تنها براي خالي نبودن عريضه گوشه اي را هم به تعزيه اختصا ص دهيم كافي است؟ آيا اصولاتعزيه تنها براي بيان مصائب و مصيبت هاي اهل بيت(ع) است و هيچ كاربرد ديگري ندارد؟ آيا ما توانسته ايم طي سال هاي متمادي تمامي استعداد و گستره گونه نمايشي به نام تعزيه را درك كرده و آن را گسترش داده و به كار گيريم؟ و يا تنها در روز روشن و در پرتو نور اين هنر چراغي به دست گرفته ايم و به دنبال تئاتر ملي مي گرديم؟ سمينارهاي ريز و درشتي گذاشته و در خصوص تئاتر ملي داد سخن مي دهيم اما غافل از آنكه آب در كوزه و ما تشنه لبان مي گرديم، يار در خانه و ما گرد جهان مي گرديم، پر واضح است كه تعزيه بدون نظارت و حمايت دستگاه هاي ذيربط مانند وزارت ارشاد و ... هم نزد مردم جايگاه خاص خود را دارد اما اين مسئوليت ما را در قبال تعزيه كم نكرده و به عملكرد ما درخصوص اين هنر مربوط نمي شود در تهران تنها در ايام محرم، آن هم به همت مركز هنرهاي نمايشي، شاهد اجراي تعزيه هستيم كه اين هم با مشقات فراوان ميسر مي گردد. در شهرستان ها عمدتا از ابتداي دهه اول و يا در بعضي از نقاط، دهه دوم حداقل به مدت ده شب تعزيه در تكايا و حسينيه ها برگزار مي گردد. حتي در بعضي روستاها و شهرهاي كوچك كه به نوعي مذهبي ترند تا آخر ماه صفر نيز ادامه دارد. البته اين گستره چندان فراگير نيست و در سال هاي اخير از دامنه آن كاسته شده است. مثلادر شهرستان ساوه كه شهر مذهبي است و يكي از خاستگاه هاي تعزيه در ايران كه داراي تعزيه خوانان قديمي و با سابقه است (كه متاسفانه كمتر به اين شهر توجه شده) همه ساله در ساوه تعزيه هاي بي نظيري در روزهاي تاسوعا و عاشورا اجرا مي شود. اما اين امر تنها محدود به همان دو سه روز است حال آنكه در سال هاي نه چندان دور يادم مي آيد كه حداقل در پنج نقطه از شهر به طور همزمان از اول محرم تا اواسط ماه صفر و بعضا تا آخر اين ماه مراسم تعزيه برقرار بود.
اين محدود شدن اجراي تعزيه تنها به دو يا سه روز چه علتي دارد؟ بررسي علل كم اقبالي تعزيه نزد نسل امروز يكي از مسائل مهمي است كه متوليان امور هنري و در راس آن وزارت ارشاد اسلامي مي بايد آن را پيگيري كرده و به ريشه يابي آن بپردازند.
متاسفانه تعزيه تبديل به هنري موزه اي شده كه در مراسم خاص از آن استفاده مي شود مانند ايام فجر كه در جشنواره بين المللي تئاتر به عنوان بخشي جنبي جايي براي آن در نظر گرفته شده است حال آنكه اين هنر نمايشي هويت تئاتري ماست. اگر اين گونه نمايش نزد اروپاييان و غريبان بود آنگاه مي ديدند كه چه اندازه آن را بزرگ كرده و به صورت يك سبك بين المللي در تئاتر در قالب كتاب ها و نظريه هاي گوناگون به مردم دنيا ارائه مي دادند مگر مثلاآمريكا اصولاچند سال پيشينه تاريخي دارد كه تئاتر داشته باشد و جايي به نام برادوي و ... اين ضرب المثل اينجا مصداق پيدا مي كند كه حرمت امامزاده را متوليش بايد نگه دارد.
چرا ما نتوانستيم و يا نمي توانيم آيين هاي نمايشي خود را همگاني كنيم؟ چرا نتوانستيم آن را گسترش دهيم و جنبه هاي ديگر آن را بازشناسيم و بازشناسانيم؟ چرا آن را با روز همگام نكرده ايم؟ چرا اسطوره هاي ما با آن قابليتشان دارند خاك مي خورند؟ چرا آن را موزه اي كرده ايم؟ چرا هميشه مرغ همسايه غاز است و مثلافاصله گذاري برايمان هنوز هم كه هنوز است مسئله است؟ و ...
در هندوستان گونه هاي مختلف هنرهاي نمايشي بومي و سنتي وجود دارد كه با سياست هاي خاص هنري گسترش داده شده، همگاني گرديده و مكان هاي خاصي براي آنها در نظر گرفته شده كه در تمام مدت سال فعال است و هر گروهي بنا به ذائقه هنري خود از آن استفاده كرده و مورد استقبال و اقبال عموم قرار گرفته است. در عين حالي كه منبع غني اي براي جذب توريسم گرديده و حتي اصلابخشي از توريست ها براي ديدن نمايش سنتي و آييني هندوستان به آن كشور سفر مي كنند مضاف بر اينكه براي دست اندر كاران اين هنرها نيز توليد كار شده و زندگيشان از اين طريق اداره مي شود از سويي نوجوانان و جوانان آن مرز و بوم نيز با پيشينه فرهنگي هنري و آيين ها و سنت هايشان آشنا مي شوند.
چرا ما نتوانستيم اين كار را انجام دهيم؟ چرا ؟
چرا ميهمانهاي جشنواره فجر را به طور جدي به ديدن تعزيه نمي بريم؟ چرا گونه هاي نمايشي خود را به صورت دقيق و كامل به آنها معرفي نمي كنيم؟ اگر ما وسعت استعداد تعزيه را به عنوان يك هنر كامل نمايشي دريابيم قطعا با اجراي نمايش هاي جديد و متنوع تر در همين قالب مي توانيم مخاطبان بيشتري را جذب كنيم. ما منابع غني اي در ادبيات كلاسيك و فولكلور خود داريم كه مي توانيم آنها را تبديل به تعزيه نماييم به جاي آنكه به دنبال تلفيق تعزيه و تئاتر باشيم، كه به نظر راقم، دوري بيهوده است و اصولاامكان پذير نيست و اگر هم بشود چون وصله ناجور مي نمايد چرا كه از دو گونه متفاوت نمايشي اند و هريك از آنها داراي عناصر، ويژگي ها و خاستگاه هاي خود هستند بخصوص به لحاظ فرهنگي، ادبي، باورها، اعتقادات و ...
به جاي اين كار بياييم متوني خاص براي تعزيه بنگاريم، نسخ جديد بنويسيم، اسطوره ها را وارد تعزيه كنيم، شخصيت ها و تيپ هاي تازه وارد تعزيه كنيم و برايشان به شيوه تعزيه نسخه بنويسيم، مسائل روز را از طريق تعزيه بيان كنيم، تعزيه را با اكنون پيوند بزنيم، از همه مهمتر بخش شادي افزاي تعزيه را گسترش دهيم، افراد را تربيت كنيم، از پيشكسوتان اين رشته براي آموزش استفاده كنيم و آنان را دريابيم كه اگر نجنبيم شايد خداي ناكرده زود، دير شود و ما وامانده از همه جا بر جاي بمانيم و ... البته تمامي اينها جزء اهم امور نمايش است و نياز به كار مداوم و صرف هزينه هاي كافي دارد. اما بخشي از آن نيازمند داشتن مهارت و دانش و شناخت كافي و وافي از اين گونه نمايش ايراني، تئاتر و عناصر و رشته هاي فرهنگي، ادبي، هنري مرتبط با آن است.
تعزيه در لغت به معني سوگواري و عزاداري و برپا داشتن يادبود عزيزان از دست رفته است، ليكن در اصطلاح به نوعي نمايش مذهبي با آداب و رسوم و سنت هايي خاص اطلاق مي شود برخلاف معني لغوي آن، غم انگيز بودن شرط حتمي آن نيست و ممكن است گاهي شادي افزا نيز باشد. مانند “مولودي خواني” و يا “عروس قريش” كه با يك شبيه خواني شادي افزا شروع مي شود. كه عموما در عقدكنان ها، پاتختي ها و مجالس زنانه توسط زنان اجرا مي شده.
و يا مولودي خواني ها كه سالگرد ميلاد حضرت رسول اكرم(ص)، مبعث، ميلاد ائمه(ع) و ... به اجرا در مي آ مده است. مولودي خواني از جمله شبيه خواني هاي شادي افزا است.
در واقع تعزيه را مي توان جزء تئاترهاي سنتي قلمداد كرد. تئاتر سنتي آميزه اي از عادات، آداب، آواز، كلام و گفتار است و همواره از سوي عامه مردم خواست فزاينده اي براي اين گونه نمايش وجود داشته است. تئاتر سنتي در بيان عواطف و هيجان ها، الم، مصائب و شادي ها در رساندن پيام رفتار نيك به عموم و ... به حد وسايل ارتباط جمعي نيز مي رسد.
از جمله تئاترهاي سنتي مي توان به موارد زير اشاره كرد:
تعزيه
نقالي يا “تئاتر داستاني”
مولودي خواني
چاووشي خواني
بقال بازي
تخت حوضي يا روحوضي
پرده خواني
معركه گيري
نمايش هاي شادي افزا و ...
اين منابع غني و سرشار هنرهاي نمايشي چرا بايد مهجور بماند؟ چرا بايد موزه اي شود؟ چرا بايد محدود به جشنواره ها و فستيوال ها گردد؟ چرا نبايد به محملي جهت جذب دانشجويان، هنرجويان و استعدادهاي جوان تبديل گردد؟ و دو صد چراي ديگر ...
چرا ما نمي توانيم همان طور كه گفته شد محلي ثابت در تمام ايام سال براي اجراي اين گونه هاي نمايش سنتي آييني داشته باشيم؟ حتم دارم اگر چنين شود در اين بحران كمبود مخاطب، مفري براي كشاندن مردم از هر قشر و طبقه و با هر ذوق و سليقه به سالن هاي تئاتر باز خواهيم يافت. بايد به اين مقوله بسيار جدي نگريسته شود و مقدمات آن آماده گردد. از سويي اين مهم مي تواند بستري بسيار گسترده و مطمئني براي جلب توريست باشد. بازي رنگ و كلام و موسيقي و آواز و ... در اين گونه هاي نمايشي شگفت انگيز است و چه چيزي بهتر از اين براي جذب توريسم و ايجاد يك ارتباط فرهنگي و هنري توسط زبان نمايش با آنان.
با اين كار مي توانيم در اين آشفته بازار هجمه فكري، فرهنگي، هنري و ... بيگانه دستاويز محكم و مناسبي براي نوجوانان و جوانان تدارك ببينيم آنان كه در يك بي هويتي مزمن به سر مي برند گو اينكه تشنه دستيابي به پيشينه فرهنگي هنري غني خود هستند اما بايد بگويم كه ما به آنها چيزي نداده ايم. اين گونه نمايشي مي تواند آنها را جذب كرده و حتي استعداهاي جديد را بازشناسي و شكوفا كند.
ما بايد در طول سال به طور ثابت، نمايش هاي سنتي و آييني داشته باشيم، اين امر اجتناب ناپذير به نظر مي رسد اگر دير بجنبيم بخشي از اين گونه هاي نمايشي را براي هميشه از دست خواهيم داد. چطور كه اكنون نيز اين اتفاق در شرف تكوين است چرا ديگر خبري از پرده خواني، چاووشي خواني، معركه گيري، نقالي و .. در سر كوي و برزن و كوچه و خيابان نيست؟ آيا نوجوانان ما مي دانند كه اينها چيست؟ بعيد مي دانم! اما هري پاتر را به خوبي مي شناسند!
حالاتا دير نشده بايد جلويش را بگيريم. پيشنهاد مي كنم شيوه هاي اجرايي اين گونه هاي نمايشي سنتي آييني ايراني تدوين گردد. سبك هاي مختلف اجرايي و نوشتاري آن بررسي شود و به عنوان يك گونه قوي و غني تئاتري به جهانيان عرضه گردد. مي توانيم از ميهمانان خارجي جشنواره و تئاتر و فيلم فجر شروع كنيم، آنها را به ديدار اين گونه هاي نمايش ايراني ببريم تا بدانند تعزيه يك تئاتر مدرن و شگفت انگيز است. تا بدانند كه نقالي چه مهارتي مي خواهد در بازيگري، فن بيان، حركت، بداهه سازي هاي بياني و حركتي و ...
تا بدانند كه ما در زمان حكومت غاصب خلفاي عباسي نمايش خياباني داشته ايم كه به ظلم حاكمان متعرض بوده اند و بر خويش نام “سرخ جامگان” را نهاده بودند تا به پيشينه غني نمايش اين مرز و بوم كه شايد به بيش از دو هزار سال نيز برسد، پي ببرند. تا بدانند كه ما سوگ سياووش داشته ايم و اين بيت را از حكيم فردوسي برايشان بخوانيم كه:
و از شاعري ديگر اين بيت:
و يا:
و يا.
و الي آخر ...
اميد است با بازنگري جدي در سياستگذاري هاي نمايشي و با بهره گيري از ادبيات، شعر، موسيقي و ديگر جنبه هاي غني فرهنگي هنري اين مرز و بوم كهن و با به كارگيري دراماتورژي اي عميق و پويا به همراه ياري اساتيد و پيشكسوتان اين فن شريف و اين هنر ارزنده بتوانيم نسخي جديد و بي بديل را در اين حوزه به رشته تحرير درآوريم تا تمامي روزهاي سال، دلمان به يار و دستمان به كار باشد و لحظه لحظه روزگارمان با نيايش و نمايش درآميخته شود. تا دنيااين گونه هاي نمايشي چند هزار ساله مدرن را كه سرشار از هنر و فرهنگ و غناي ادبي است و فارغ از اسارت قاب و چهار چوب تئاتر غربي، به تمامي باز شناسد.
تعزيه كه به طور قطع برگرفته از ادبيات، فرهنگ، هنر، آيين و سنتها، باورها و اعتقادات و ... ايران است و مي توان گفت كه هويت تئاتر ماست و كاملايك نمايش ايراني است و بيانگر نبوغ ايرانيان در اين عرصه، اكنون و در حال حاضر داراي چه جايگاهي است و در كجاي تئاتر امروز ايران ايستاده است؟ اينكه هرازگاهي به مناسبت و در مناسبت هاي گوناگون و تنها براي خالي نبودن عريضه گوشه اي را هم به تعزيه اختصا ص دهيم كافي است؟ آيا اصولاتعزيه تنها براي بيان مصائب و مصيبت هاي اهل بيت(ع) است و هيچ كاربرد ديگري ندارد؟ آيا ما توانسته ايم طي سال هاي متمادي تمامي استعداد و گستره گونه نمايشي به نام تعزيه را درك كرده و آن را گسترش داده و به كار گيريم؟ و يا تنها در روز روشن و در پرتو نور اين هنر چراغي به دست گرفته ايم و به دنبال تئاتر ملي مي گرديم؟ سمينارهاي ريز و درشتي گذاشته و در خصوص تئاتر ملي داد سخن مي دهيم اما غافل از آنكه آب در كوزه و ما تشنه لبان مي گرديم، يار در خانه و ما گرد جهان مي گرديم، پر واضح است كه تعزيه بدون نظارت و حمايت دستگاه هاي ذيربط مانند وزارت ارشاد و ... هم نزد مردم جايگاه خاص خود را دارد اما اين مسئوليت ما را در قبال تعزيه كم نكرده و به عملكرد ما درخصوص اين هنر مربوط نمي شود در تهران تنها در ايام محرم، آن هم به همت مركز هنرهاي نمايشي، شاهد اجراي تعزيه هستيم كه اين هم با مشقات فراوان ميسر مي گردد. در شهرستان ها عمدتا از ابتداي دهه اول و يا در بعضي از نقاط، دهه دوم حداقل به مدت ده شب تعزيه در تكايا و حسينيه ها برگزار مي گردد. حتي در بعضي روستاها و شهرهاي كوچك كه به نوعي مذهبي ترند تا آخر ماه صفر نيز ادامه دارد. البته اين گستره چندان فراگير نيست و در سال هاي اخير از دامنه آن كاسته شده است. مثلادر شهرستان ساوه كه شهر مذهبي است و يكي از خاستگاه هاي تعزيه در ايران كه داراي تعزيه خوانان قديمي و با سابقه است (كه متاسفانه كمتر به اين شهر توجه شده) همه ساله در ساوه تعزيه هاي بي نظيري در روزهاي تاسوعا و عاشورا اجرا مي شود. اما اين امر تنها محدود به همان دو سه روز است حال آنكه در سال هاي نه چندان دور يادم مي آيد كه حداقل در پنج نقطه از شهر به طور همزمان از اول محرم تا اواسط ماه صفر و بعضا تا آخر اين ماه مراسم تعزيه برقرار بود.
اين محدود شدن اجراي تعزيه تنها به دو يا سه روز چه علتي دارد؟ بررسي علل كم اقبالي تعزيه نزد نسل امروز يكي از مسائل مهمي است كه متوليان امور هنري و در راس آن وزارت ارشاد اسلامي مي بايد آن را پيگيري كرده و به ريشه يابي آن بپردازند.
متاسفانه تعزيه تبديل به هنري موزه اي شده كه در مراسم خاص از آن استفاده مي شود مانند ايام فجر كه در جشنواره بين المللي تئاتر به عنوان بخشي جنبي جايي براي آن در نظر گرفته شده است حال آنكه اين هنر نمايشي هويت تئاتري ماست. اگر اين گونه نمايش نزد اروپاييان و غريبان بود آنگاه مي ديدند كه چه اندازه آن را بزرگ كرده و به صورت يك سبك بين المللي در تئاتر در قالب كتاب ها و نظريه هاي گوناگون به مردم دنيا ارائه مي دادند مگر مثلاآمريكا اصولاچند سال پيشينه تاريخي دارد كه تئاتر داشته باشد و جايي به نام برادوي و ... اين ضرب المثل اينجا مصداق پيدا مي كند كه حرمت امامزاده را متوليش بايد نگه دارد.
چرا ما نتوانستيم و يا نمي توانيم آيين هاي نمايشي خود را همگاني كنيم؟ چرا نتوانستيم آن را گسترش دهيم و جنبه هاي ديگر آن را بازشناسيم و بازشناسانيم؟ چرا آن را با روز همگام نكرده ايم؟ چرا اسطوره هاي ما با آن قابليتشان دارند خاك مي خورند؟ چرا آن را موزه اي كرده ايم؟ چرا هميشه مرغ همسايه غاز است و مثلافاصله گذاري برايمان هنوز هم كه هنوز است مسئله است؟ و ...
در هندوستان گونه هاي مختلف هنرهاي نمايشي بومي و سنتي وجود دارد كه با سياست هاي خاص هنري گسترش داده شده، همگاني گرديده و مكان هاي خاصي براي آنها در نظر گرفته شده كه در تمام مدت سال فعال است و هر گروهي بنا به ذائقه هنري خود از آن استفاده كرده و مورد استقبال و اقبال عموم قرار گرفته است. در عين حالي كه منبع غني اي براي جذب توريسم گرديده و حتي اصلابخشي از توريست ها براي ديدن نمايش سنتي و آييني هندوستان به آن كشور سفر مي كنند مضاف بر اينكه براي دست اندر كاران اين هنرها نيز توليد كار شده و زندگيشان از اين طريق اداره مي شود از سويي نوجوانان و جوانان آن مرز و بوم نيز با پيشينه فرهنگي هنري و آيين ها و سنت هايشان آشنا مي شوند.
چرا ما نتوانستيم اين كار را انجام دهيم؟ چرا ؟
چرا ميهمانهاي جشنواره فجر را به طور جدي به ديدن تعزيه نمي بريم؟ چرا گونه هاي نمايشي خود را به صورت دقيق و كامل به آنها معرفي نمي كنيم؟ اگر ما وسعت استعداد تعزيه را به عنوان يك هنر كامل نمايشي دريابيم قطعا با اجراي نمايش هاي جديد و متنوع تر در همين قالب مي توانيم مخاطبان بيشتري را جذب كنيم. ما منابع غني اي در ادبيات كلاسيك و فولكلور خود داريم كه مي توانيم آنها را تبديل به تعزيه نماييم به جاي آنكه به دنبال تلفيق تعزيه و تئاتر باشيم، كه به نظر راقم، دوري بيهوده است و اصولاامكان پذير نيست و اگر هم بشود چون وصله ناجور مي نمايد چرا كه از دو گونه متفاوت نمايشي اند و هريك از آنها داراي عناصر، ويژگي ها و خاستگاه هاي خود هستند بخصوص به لحاظ فرهنگي، ادبي، باورها، اعتقادات و ...
به جاي اين كار بياييم متوني خاص براي تعزيه بنگاريم، نسخ جديد بنويسيم، اسطوره ها را وارد تعزيه كنيم، شخصيت ها و تيپ هاي تازه وارد تعزيه كنيم و برايشان به شيوه تعزيه نسخه بنويسيم، مسائل روز را از طريق تعزيه بيان كنيم، تعزيه را با اكنون پيوند بزنيم، از همه مهمتر بخش شادي افزاي تعزيه را گسترش دهيم، افراد را تربيت كنيم، از پيشكسوتان اين رشته براي آموزش استفاده كنيم و آنان را دريابيم كه اگر نجنبيم شايد خداي ناكرده زود، دير شود و ما وامانده از همه جا بر جاي بمانيم و ... البته تمامي اينها جزء اهم امور نمايش است و نياز به كار مداوم و صرف هزينه هاي كافي دارد. اما بخشي از آن نيازمند داشتن مهارت و دانش و شناخت كافي و وافي از اين گونه نمايش ايراني، تئاتر و عناصر و رشته هاي فرهنگي، ادبي، هنري مرتبط با آن است.
تعزيه در لغت به معني سوگواري و عزاداري و برپا داشتن يادبود عزيزان از دست رفته است، ليكن در اصطلاح به نوعي نمايش مذهبي با آداب و رسوم و سنت هايي خاص اطلاق مي شود برخلاف معني لغوي آن، غم انگيز بودن شرط حتمي آن نيست و ممكن است گاهي شادي افزا نيز باشد. مانند “مولودي خواني” و يا “عروس قريش” كه با يك شبيه خواني شادي افزا شروع مي شود. كه عموما در عقدكنان ها، پاتختي ها و مجالس زنانه توسط زنان اجرا مي شده.
و يا مولودي خواني ها كه سالگرد ميلاد حضرت رسول اكرم(ص)، مبعث، ميلاد ائمه(ع) و ... به اجرا در مي آ مده است. مولودي خواني از جمله شبيه خواني هاي شادي افزا است.
در واقع تعزيه را مي توان جزء تئاترهاي سنتي قلمداد كرد. تئاتر سنتي آميزه اي از عادات، آداب، آواز، كلام و گفتار است و همواره از سوي عامه مردم خواست فزاينده اي براي اين گونه نمايش وجود داشته است. تئاتر سنتي در بيان عواطف و هيجان ها، الم، مصائب و شادي ها در رساندن پيام رفتار نيك به عموم و ... به حد وسايل ارتباط جمعي نيز مي رسد.
از جمله تئاترهاي سنتي مي توان به موارد زير اشاره كرد:
تعزيه
نقالي يا “تئاتر داستاني”
مولودي خواني
چاووشي خواني
بقال بازي
تخت حوضي يا روحوضي
پرده خواني
معركه گيري
نمايش هاي شادي افزا و ...
اين منابع غني و سرشار هنرهاي نمايشي چرا بايد مهجور بماند؟ چرا بايد موزه اي شود؟ چرا بايد محدود به جشنواره ها و فستيوال ها گردد؟ چرا نبايد به محملي جهت جذب دانشجويان، هنرجويان و استعدادهاي جوان تبديل گردد؟ و دو صد چراي ديگر ...
چرا ما نمي توانيم همان طور كه گفته شد محلي ثابت در تمام ايام سال براي اجراي اين گونه هاي نمايش سنتي آييني داشته باشيم؟ حتم دارم اگر چنين شود در اين بحران كمبود مخاطب، مفري براي كشاندن مردم از هر قشر و طبقه و با هر ذوق و سليقه به سالن هاي تئاتر باز خواهيم يافت. بايد به اين مقوله بسيار جدي نگريسته شود و مقدمات آن آماده گردد. از سويي اين مهم مي تواند بستري بسيار گسترده و مطمئني براي جلب توريست باشد. بازي رنگ و كلام و موسيقي و آواز و ... در اين گونه هاي نمايشي شگفت انگيز است و چه چيزي بهتر از اين براي جذب توريسم و ايجاد يك ارتباط فرهنگي و هنري توسط زبان نمايش با آنان.
با اين كار مي توانيم در اين آشفته بازار هجمه فكري، فرهنگي، هنري و ... بيگانه دستاويز محكم و مناسبي براي نوجوانان و جوانان تدارك ببينيم آنان كه در يك بي هويتي مزمن به سر مي برند گو اينكه تشنه دستيابي به پيشينه فرهنگي هنري غني خود هستند اما بايد بگويم كه ما به آنها چيزي نداده ايم. اين گونه نمايشي مي تواند آنها را جذب كرده و حتي استعداهاي جديد را بازشناسي و شكوفا كند.
ما بايد در طول سال به طور ثابت، نمايش هاي سنتي و آييني داشته باشيم، اين امر اجتناب ناپذير به نظر مي رسد اگر دير بجنبيم بخشي از اين گونه هاي نمايشي را براي هميشه از دست خواهيم داد. چطور كه اكنون نيز اين اتفاق در شرف تكوين است چرا ديگر خبري از پرده خواني، چاووشي خواني، معركه گيري، نقالي و .. در سر كوي و برزن و كوچه و خيابان نيست؟ آيا نوجوانان ما مي دانند كه اينها چيست؟ بعيد مي دانم! اما هري پاتر را به خوبي مي شناسند!
حالاتا دير نشده بايد جلويش را بگيريم. پيشنهاد مي كنم شيوه هاي اجرايي اين گونه هاي نمايشي سنتي آييني ايراني تدوين گردد. سبك هاي مختلف اجرايي و نوشتاري آن بررسي شود و به عنوان يك گونه قوي و غني تئاتري به جهانيان عرضه گردد. مي توانيم از ميهمانان خارجي جشنواره و تئاتر و فيلم فجر شروع كنيم، آنها را به ديدار اين گونه هاي نمايش ايراني ببريم تا بدانند تعزيه يك تئاتر مدرن و شگفت انگيز است. تا بدانند كه نقالي چه مهارتي مي خواهد در بازيگري، فن بيان، حركت، بداهه سازي هاي بياني و حركتي و ...
تا بدانند كه ما در زمان حكومت غاصب خلفاي عباسي نمايش خياباني داشته ايم كه به ظلم حاكمان متعرض بوده اند و بر خويش نام “سرخ جامگان” را نهاده بودند تا به پيشينه غني نمايش اين مرز و بوم كه شايد به بيش از دو هزار سال نيز برسد، پي ببرند. تا بدانند كه ما سوگ سياووش داشته ايم و اين بيت را از حكيم فردوسي برايشان بخوانيم كه:
و از شاعري ديگر اين بيت:
و يا:
و يا.
و الي آخر ...
اميد است با بازنگري جدي در سياستگذاري هاي نمايشي و با بهره گيري از ادبيات، شعر، موسيقي و ديگر جنبه هاي غني فرهنگي هنري اين مرز و بوم كهن و با به كارگيري دراماتورژي اي عميق و پويا به همراه ياري اساتيد و پيشكسوتان اين فن شريف و اين هنر ارزنده بتوانيم نسخي جديد و بي بديل را در اين حوزه به رشته تحرير درآوريم تا تمامي روزهاي سال، دلمان به يار و دستمان به كار باشد و لحظه لحظه روزگارمان با نيايش و نمايش درآميخته شود. تا دنيااين گونه هاي نمايشي چند هزار ساله مدرن را كه سرشار از هنر و فرهنگ و غناي ادبي است و فارغ از اسارت قاب و چهار چوب تئاتر غربي، به تمامي باز شناسد.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}