خسته از دروغ شنيدن
خسته از دروغ شنيدن
خسته از دروغ شنيدن
خواندن نام رابرت فيسك(Robert Fisk) در ابتداي مقالات خارجي و رغبت زيادي براي ترجمه آنها ايجاد ميكند؛ چرا كه گزارشهاي دقيق اين روزنامهنگار مشهور بينالمللي درخصوص خاورميانه امكان سنجش و ارزيابي سياستهاي رسمي را براي فعالان سياسي سراسر دنيا فراهم كرده است. او كه در نشريه اينديپندنت لندن مطلب مينويسد، مقالات كارسازي براي روشن كردن اذهان ملتها و سياستمداران دنيا نوشته و به چاپ رسانده است؛ از جمله «توجيه اشغال از زبان اسرائيل توسط امريكا»، «بوش به دنبال جنگ است نه عدالت!»، «معيار دوگانه در جنگ» و...
مطالبي كه پيش رو داريد يكي از مقالات جديد اوست كه گوشهها و زواياي صهيونيستي طرح حمله به عراق توسط امريكا را بازگو ميكند.
تصورم اين است كه در نهايت، چيزي جز دروغ شنيدن عايد ما نشود. از اينكه با تحكم با ماحرف ميزنند، ما را زير بمباران سياستهاي افراطي ميهنپرستانه به جاي مانده از جنگ جهاني دوم، داستانهاي ترسناك و اطلاعات غلط قرار دادهاند و انشاهاي بچگانه را به عنوان اخبار و اطلاعات به خوردمان ميدهند، خسته شدهايم. از اينكه مورد اهانت كوتولههاي سياسي همچون توني بلر، جك استراو و افرادي مثل جورج بوش و عمال محافظهكار نويناش قرار ميگيريم كه براي منافع خود سالها در حال توطئه و دسيسهچيني و تغيير نقشه سياسي خاورميانه بودهاند، حالت تهوع به ما دست ميدهد.
پس تعجبآور نيست كه تكذيب صريح اطلاعات امريكا [درباره عراق] در سازمان ملل متحد، از سوي هانس بليكس موجب آرامش و تسلي خاطر بسياري شد. به ناگاه شاهديم كه هانس بليكسهاي اين عرصه قادرند ماهيت امريكاييها را به خاطر آنكه به متفقيني غيرقابل اعتماد تبديل شدهاند، افشا كنند.
انگليسيها دلخوشي زيادي از صدام حسين ندارند، همان طور كه از عبدالناصر نداشتند. اما بسياري از انگليسيها برخلاف بلر، جنگ جهاني دوم را به ياد دارند؛ آنها فريب قصههاي كودكانه هيتلر، چرچيل، چمبرلين و تسامح و سياستهاي كجدار و مريز را نخواهند خورد. دوست ندارند شنونده سخنراني و آه و ناله مرداني باشند كه تجربهشان از جنگ محدود به تجربيات تلويزيوني و هاليوودي است.
مطمئنا هنوز معدود افرادي وجود دارند كه خواستار ورود به جنگي بيپايان با فرماندار جلاد تگزاس هستند؛ كسي كه از خدمت زير پرچم براي اعزام به ويتنام فراركرد و كسي كه در حال حاضر به همراه رفقاي نفتياش درصدد است براي نابودي ملتي مسلمان -- كه به هيچ وجه ارتباطي با جنايات و فجايع ضد انساني 11 سپتامبر ندارد -- امريكاييهاي بيچاره را به آنجا اعزام كند. جك استراو و بلر از تمامي اين نكات غافلند. او با طرح خطر تسليحات هستهاي عراق --- كه البته عراق فاقد چنين سلاحهايي است --- و شكنجه و تجاوزگريهاي يك ديكتاتور [صدام] كه زماني در «زمره دوستان ما» بود و امريكا و انگليس از او پشتيباني ميكردند، درصدد فريب دادن ما است.
اما او و بلر نه ميتوانند درباره نقشه سياسي تاريكي كه دولت جورج تهيه ديده، بحث كنند و نه ميتوانند درباره «مردان شروري» (بنا به تعبير يكي از مقامات عاليرتبه سازمان ملل متحد) كه گرداگرد رئيسجمهور را گرفتهاند، صحبت كنند.
مخالفان جنگ، ترسو نيستند. انگليسيها تا حدودي تمايل به جنگيدن دارند. در چند نسل گذشته، آنها اعراب، افغانها، مسلمانان، نازيها، ناشيستهاي ايتاليايي و امپرياليستهاي ژاپني را بينصيب از ضربات و حملات خود نگذاشتهاند و عراقيها نيز از جمله آنها بودند؛ گر چه ما سعي كرديم واقعيات حمله نيروي هوايي سلطنتي انگليس به شورشيان كرد در دهه1 1930 را با استفاده از گازهاي سمي، كم اهميت جلوه دهيم، اما هنگامي كه براي جنگيدن فراخوانده شوند، تنها ميهنپرستي كافي نيست. در مواجهه با داستانهاي ترسناك، انگليسيها و خيلي از امريكاييها بسيار شجاعتر از بلر و بوش خواهند بود. همان طور كه توماس مور در داستان «مردي براي تمام فصول» به كرامول ميگويد، انگليسيها دوست ندارند براي ترساندن بچهها و قصه تعريف كنند.
شايد خشم هنري هشتم در آن نمايش، آنجا كه ميگويد: «آيا آنها مرا احمق فرض كردهاند؟» بهتر بتواند ديدگاه مردم انگليس را نسبت به بلر و بوش بيان كند. انگليسيها همچون ساير مردم اروپا، افرادي تحصيلكرده هستند. نكته ظريف آن است كه موضعگيري آنها در قبال اين جنگ شرمآور ممكن است سبب شود خود را اروپاييتر فرض كنند.
موضوع فلسطين بيشتر با اين مساله ارتباط پيدا ميكند. انگليسيها هيچ ارادتي نسبت به اعراب ندارند اما آنها به سرعت بوي نامطبوع بيعدالتي را استشمام ميكنند و از اينكه ملتي [اسرائيل] كه در پيشبرد سياستهاي امريكا در خاورميانه نقش مهم دارد، بخواهد با استفاده از يك جنگ استعماري فلسطينيها را در هم بكوبد، برآشفته خواهند شد. به ما القا ميكنند كه تهاجم به عراق ربطي به نبرد فلسطين و اسرائيل ندارد، جنگي كه همچون زخمي دردآور است. بوش در سخنراني عوامفريبانهاش تنها 18 كلمه به اين موضوع اختصاص داده است، در حالي كه بلر راهگريزي در اين موضوع نداشت؛ از اين رو كنفرانسي به منظور ايجاد اصلاحات در دولت فلسطين بر پا كرد، اما از آنجا كه آريل شارون --- نخستوزير اسرائيل -- به هيات فلسطيني براي شركت در اين كنفرانس اجازه مسافرت به لندن نداد، آنها مجبور شدند به طريق ويديو-- كنفرانس در اين نشست حضور پيدا كنند.
برخلاف تمام نفوذي كه بلر بر كالين پاول، وزير امور خارج امريكا دارد، بايد بسيار متاسف بود از اينكه او نتوانست شارون را متقاعد كند در تصميمش تجديدنظر نمايد.اما دست كم بايد اذعان كرد گر چه ممكن است شارون به خاطر قتلعامهايي كه در سال 1982 در صبرا و شتيلا مرتكب شد يك جنايتكار جنگي محسوب ميشود، اما رفتار تحقيرآميزي با بلر داشت كه البته شايسته چنين رفتاري نيز بود. امريكاييها هم نميتوانند رابطهاي كه ميان عراق، اسرائيل و فلسطين وجود دارد، كتمان كنند. پاول در سخنراني ترفندآميزي كه در شوراي امنيت سازمان ملل متحد ارائه كرد، به هنگام ابراز نارضايتي از حماس كه عملياتهاي شهادتطلبانهاش چنين بيرحمانه باعث بدبختي اسرائيليها ميشود و دفتري نيز در بغداد دارد، عملا ميان اين سه رابطه برقرار كرد.
درست هنگامي كه پاول درباره مردان مرموز القاعده كه حامي خشونت در چچن و پانكيسي(pankisi) در گرجستان هستند سخن ميگفت، امريكا با اين شيوه مجددا دست و لاديمير پوتين را براي حملات و كشتار تجاوزكارانه بر ضد چچنيها بازگذاشت. اظهارات عجيب پاول در دوازدهم سپتامبر گذشته در مجمع عمومي سازمان ملل درباره ضرورت حمايت از تركمنهاي عراقي، وقتي دقيقا روشن ميشود كه متوجه ميشويم تركمنها دو سوم جمعيت كركوك را تشكيل ميدهند و كركوك يكي از بزرگترين حوزههاي نفتي عراق است.
دولتمرداني كه بوش را تحريك به جنگ ميكنند، اغلب در گذشته يا حال از نمايندگان فعال گروه فشار در كنگره هستند كه براي منافع اسرائيل فعاليت ميكنند و سالهاست خواستار نابودي قدرتمندترين كشور عربي هستند. ريچارد پرل، يكي از بانفوذترين مشاوران بوش، و داگلاس فيت، پائول و لفووتيز، جان بولتون ودونالد رامسفلد همگي از سالها پيش از انتخاب جورج دبليو بوش به رياست جمهوري --- البته اگر واقعا انتخاب شده باشد --- براي سرنگوني عراق مبارزه ميكردند و البته اين اقدام آنها براي حفظ منافع امريكاييها و يا انگليسيها نبود. اطلاعيهاي تحت عنوان «شكست كامل: راهبردي جديد در حفظ امنيت قلمرو (www.israeleconomy .orgistarti. htm)» براي جنگ با عراق فراخوان داد.
اين مطلب براي بنيامين نتايناهو، نخستوزير آينده اسرائيل --- و نه امريكا--- و تحت هدايت گروهي با سرپرستي ريچارد پرل نوشته شده بود. البته نابودي عراق حافظ انحصار تسليحات هستهاي در دست اسرائيل خواهد بود و به همين ترتيب اسرائيل ميتواند فلسطينيها را سركوب كند و شارون نيز تمامي شهركهاي يهودينشين آماده بهرهبرداري را بر فلسطينيها تحميل كند.
هر چند بوش و بلر جرات ندارند موضوع جنگيدن به نفع اسرائيل را با ما مطرح كنند و بگويند براي اين جنگ قرار نيست فرزندان ما جلوي اداره نظام وظيفه صف ببندند و به سخنان رهبران يهودي امريكا گوش دهند كه با شوق و شور فراوان از فوايد جنگيدن با عراق صحبت ميكنند. در واقع اين گروههاي شجاع يهوديان امريكا كه در حال حاضر اينچنين بيمحابا با اين حماقت مخالفت ميكنند، جزو اولين افرادي بودند كه به اين موضوع اشاره ميكردند؛ چگونه سازمانهاي طرفدار اسرائيل به عراق نه تنها به عنوان يك منبع جديد نفتي و آبي نظر دارند، بلكه فكر ميكنند چرا نبايد با حفر تعدادي كانال آب رودخانه فرات را به نواحي خشك خاور نزديك (سرزمينهاي واقع در كرانه خاوري مديترانه) سرازير كرد. پس جاي تعجب نيست كه هرگونه بحثي در اين زمينه بايد سانسور شود. همان طور كه پس از سخنراني پاول در سازمان ملل، پروفسور اليوت كوهن --- استاد دانشگاه حانز هاپكينز-- قصد داشت دست به چنين كاري بزند. نظر كوهن اين بود كه مخالفت مردم اروپا با جنگ ممكن است باز هم مربوط به «نوعي يهودستيزي و تنفر نسبت به يهوديان به عنوان مردمي شرور و بدجنس باشد كه تصور ميشد سالها پيش در غرب مرده است. لازم به ذكر است كه اين چرنديات با مخالفت بسياري از روشنفكران اسرائيلي همچون يوري آونري مواجه شد كه معتقدند جنگ بر ضد عراق باعث افزايش تعداد عربهاي دشمن با اسرائيل ميشود، به ويژه اگر صدام به اسرائيل حمله كند و شارون نيز در جنگ بر ضد اعراب به امريكا ملحق شود.
توهين و اتهام «ضديهودبودن» را ميتوان تلويحاً در اظهارات گستاخانه رامسفلد درباره «اروپاي پير» مشاهده كرد. او درباره آلمان «پير» در دوره نازيسم و فرانسه «پير» متهم به خيانتكاري صحبت كرد. اما آلمان و فرانسهاي كه با اين جنگ مخالفند، نمايندگان اروپاي «نوين» هستند؛ قارهاي كه گاه به گاه به مخالفت با كشتار بيگناهان برميخيزد. اين رامسفلد و بوش هستند كه نماينده امريكاي «پير» و نه امريكاي «نوين»، نه امريكاي مهد آزادي و نه امريكاي فرانكلين روزولت محسوب ميشوند. رامسفلد و بوش نماد امريكايي پير هستند كه دست به كشتار سرخپوستان بومي اين كشور زد و ماجراجوييهاي امپرياليستي را آغاز كرد. اين امريكاي «پير» است كه ما را به جنگيدن فرا ميخواند، امريكايي كه به صورت جديدي از استعمار پيوند خورده است، امريكايي كه در ابتدا تهديد به كنار گذاشتن سازمان ملل از اين موضوع ميكند و سپس همين اقدام را در مورد ناتو عملي ميكند. براي سازمان ملل يا ناتو اين آخرين فرصت نيست، اما ممكن است آخرين فرصت براي امريكا باشد كه از سوي دشمنان و دوستانش جدي تلقي ميشود.
در اين آخرين روزهاي صلح و آرامش، پس از قطعنامه دوم سازمان ملل، انگليس نبايد دچار اشتباه شود و بعد متوجه شود كه اصل ماجرا چيست. صدور مجوز از سوي سازمان ملل باري امريكا به مفهوم مشروعيتبخشيدن به جنگ نيست، بلكه صرفا مبين تاثيرپذيري شوراي امنيت از حقالسكوت، تهديد و غيبت ساير اعضاست. با اين اوصاف، غيبت اتحاد جماهير شوروي بود كه به امريكا اجازه داد در لواي پرچم سازمان ملل جنگي بيامان را در شبهجزيره كره راه بيندازد. شكي نيست كه پس از پيروزي سريع نظامي امريكا بر عراق، در صورتي كه كشتههاي آنها بيش از كشتههاي ما باشد، آنگاه با خيل بيشماري از مخالفان جنگ مواجه خواهيم شد كه مدعي هستند از ابتدا طرفدار جنگ بودند. تصاوير اوليه از بغداد «آزاد شده»، كودكان عراقي را نشان خواهند داد كه براي خدمه تانكهاي امريكايي سرود پيروزي ميخوانند. اما آزار و اذيتها و سوءرفتارهاي واقعي وقتي آشكار ميشود كه جنگ پايان يابد، آن هنگام كه تصرف استعماري يك كشور مسلمان از سوي امريكا و اسرائيل آغاز ميشود.
اشكال همچنان باقي است. بوش، شارون را «مرد صلح» ميخواند. اما شارون هنوز نگران است كه به خاطر كشتار صبرا و شتيلا محاكمه شود و به همين علت است كه به تازگي سفير خود را از بلژيك فراخوانده است.
ميخواهم شاهد حضور صدام در همان دادگاه باشم، همچنين شاهد محاكمه شدن رفعت اسد به خاطر قتلعام سال 1982 در شهر حما در سوريه و تمامي شكنجهگران اسرائيل و ديكتاتورهاي عرب.
در حال حاضر جاهطلبيهاي امريكا و اسرائيل به هم پيوند خورده و تقريبا مترادف هم هستند. هدف اين جنگ نفت و كنترل منطقه است. سردسته اين غوغاسالاري، يك سرباز فراري [جورج بوش] است كه فريبكارانه به ما ميگويد اين نبردي جاودان بر ضد ترور است. انگليسيها و بيشتر اروپاييها سخنان او را باور نميكنند. موضوع اين نيست كه انگليسيها به نفع امريكا وارد جنگ نميشوند بلكه آنها نميخواهند كه به خاطر بوش و دوستانش بجنگند و اگر مساله نخستوزير مطرح باشد، حتي به خاطر بلر هم نميخواهند بجنگند.
مطالبي كه پيش رو داريد يكي از مقالات جديد اوست كه گوشهها و زواياي صهيونيستي طرح حمله به عراق توسط امريكا را بازگو ميكند.
تصورم اين است كه در نهايت، چيزي جز دروغ شنيدن عايد ما نشود. از اينكه با تحكم با ماحرف ميزنند، ما را زير بمباران سياستهاي افراطي ميهنپرستانه به جاي مانده از جنگ جهاني دوم، داستانهاي ترسناك و اطلاعات غلط قرار دادهاند و انشاهاي بچگانه را به عنوان اخبار و اطلاعات به خوردمان ميدهند، خسته شدهايم. از اينكه مورد اهانت كوتولههاي سياسي همچون توني بلر، جك استراو و افرادي مثل جورج بوش و عمال محافظهكار نويناش قرار ميگيريم كه براي منافع خود سالها در حال توطئه و دسيسهچيني و تغيير نقشه سياسي خاورميانه بودهاند، حالت تهوع به ما دست ميدهد.
پس تعجبآور نيست كه تكذيب صريح اطلاعات امريكا [درباره عراق] در سازمان ملل متحد، از سوي هانس بليكس موجب آرامش و تسلي خاطر بسياري شد. به ناگاه شاهديم كه هانس بليكسهاي اين عرصه قادرند ماهيت امريكاييها را به خاطر آنكه به متفقيني غيرقابل اعتماد تبديل شدهاند، افشا كنند.
انگليسيها دلخوشي زيادي از صدام حسين ندارند، همان طور كه از عبدالناصر نداشتند. اما بسياري از انگليسيها برخلاف بلر، جنگ جهاني دوم را به ياد دارند؛ آنها فريب قصههاي كودكانه هيتلر، چرچيل، چمبرلين و تسامح و سياستهاي كجدار و مريز را نخواهند خورد. دوست ندارند شنونده سخنراني و آه و ناله مرداني باشند كه تجربهشان از جنگ محدود به تجربيات تلويزيوني و هاليوودي است.
مطمئنا هنوز معدود افرادي وجود دارند كه خواستار ورود به جنگي بيپايان با فرماندار جلاد تگزاس هستند؛ كسي كه از خدمت زير پرچم براي اعزام به ويتنام فراركرد و كسي كه در حال حاضر به همراه رفقاي نفتياش درصدد است براي نابودي ملتي مسلمان -- كه به هيچ وجه ارتباطي با جنايات و فجايع ضد انساني 11 سپتامبر ندارد -- امريكاييهاي بيچاره را به آنجا اعزام كند. جك استراو و بلر از تمامي اين نكات غافلند. او با طرح خطر تسليحات هستهاي عراق --- كه البته عراق فاقد چنين سلاحهايي است --- و شكنجه و تجاوزگريهاي يك ديكتاتور [صدام] كه زماني در «زمره دوستان ما» بود و امريكا و انگليس از او پشتيباني ميكردند، درصدد فريب دادن ما است.
اما او و بلر نه ميتوانند درباره نقشه سياسي تاريكي كه دولت جورج تهيه ديده، بحث كنند و نه ميتوانند درباره «مردان شروري» (بنا به تعبير يكي از مقامات عاليرتبه سازمان ملل متحد) كه گرداگرد رئيسجمهور را گرفتهاند، صحبت كنند.
مخالفان جنگ، ترسو نيستند. انگليسيها تا حدودي تمايل به جنگيدن دارند. در چند نسل گذشته، آنها اعراب، افغانها، مسلمانان، نازيها، ناشيستهاي ايتاليايي و امپرياليستهاي ژاپني را بينصيب از ضربات و حملات خود نگذاشتهاند و عراقيها نيز از جمله آنها بودند؛ گر چه ما سعي كرديم واقعيات حمله نيروي هوايي سلطنتي انگليس به شورشيان كرد در دهه1 1930 را با استفاده از گازهاي سمي، كم اهميت جلوه دهيم، اما هنگامي كه براي جنگيدن فراخوانده شوند، تنها ميهنپرستي كافي نيست. در مواجهه با داستانهاي ترسناك، انگليسيها و خيلي از امريكاييها بسيار شجاعتر از بلر و بوش خواهند بود. همان طور كه توماس مور در داستان «مردي براي تمام فصول» به كرامول ميگويد، انگليسيها دوست ندارند براي ترساندن بچهها و قصه تعريف كنند.
شايد خشم هنري هشتم در آن نمايش، آنجا كه ميگويد: «آيا آنها مرا احمق فرض كردهاند؟» بهتر بتواند ديدگاه مردم انگليس را نسبت به بلر و بوش بيان كند. انگليسيها همچون ساير مردم اروپا، افرادي تحصيلكرده هستند. نكته ظريف آن است كه موضعگيري آنها در قبال اين جنگ شرمآور ممكن است سبب شود خود را اروپاييتر فرض كنند.
موضوع فلسطين بيشتر با اين مساله ارتباط پيدا ميكند. انگليسيها هيچ ارادتي نسبت به اعراب ندارند اما آنها به سرعت بوي نامطبوع بيعدالتي را استشمام ميكنند و از اينكه ملتي [اسرائيل] كه در پيشبرد سياستهاي امريكا در خاورميانه نقش مهم دارد، بخواهد با استفاده از يك جنگ استعماري فلسطينيها را در هم بكوبد، برآشفته خواهند شد. به ما القا ميكنند كه تهاجم به عراق ربطي به نبرد فلسطين و اسرائيل ندارد، جنگي كه همچون زخمي دردآور است. بوش در سخنراني عوامفريبانهاش تنها 18 كلمه به اين موضوع اختصاص داده است، در حالي كه بلر راهگريزي در اين موضوع نداشت؛ از اين رو كنفرانسي به منظور ايجاد اصلاحات در دولت فلسطين بر پا كرد، اما از آنجا كه آريل شارون --- نخستوزير اسرائيل -- به هيات فلسطيني براي شركت در اين كنفرانس اجازه مسافرت به لندن نداد، آنها مجبور شدند به طريق ويديو-- كنفرانس در اين نشست حضور پيدا كنند.
برخلاف تمام نفوذي كه بلر بر كالين پاول، وزير امور خارج امريكا دارد، بايد بسيار متاسف بود از اينكه او نتوانست شارون را متقاعد كند در تصميمش تجديدنظر نمايد.اما دست كم بايد اذعان كرد گر چه ممكن است شارون به خاطر قتلعامهايي كه در سال 1982 در صبرا و شتيلا مرتكب شد يك جنايتكار جنگي محسوب ميشود، اما رفتار تحقيرآميزي با بلر داشت كه البته شايسته چنين رفتاري نيز بود. امريكاييها هم نميتوانند رابطهاي كه ميان عراق، اسرائيل و فلسطين وجود دارد، كتمان كنند. پاول در سخنراني ترفندآميزي كه در شوراي امنيت سازمان ملل متحد ارائه كرد، به هنگام ابراز نارضايتي از حماس كه عملياتهاي شهادتطلبانهاش چنين بيرحمانه باعث بدبختي اسرائيليها ميشود و دفتري نيز در بغداد دارد، عملا ميان اين سه رابطه برقرار كرد.
درست هنگامي كه پاول درباره مردان مرموز القاعده كه حامي خشونت در چچن و پانكيسي(pankisi) در گرجستان هستند سخن ميگفت، امريكا با اين شيوه مجددا دست و لاديمير پوتين را براي حملات و كشتار تجاوزكارانه بر ضد چچنيها بازگذاشت. اظهارات عجيب پاول در دوازدهم سپتامبر گذشته در مجمع عمومي سازمان ملل درباره ضرورت حمايت از تركمنهاي عراقي، وقتي دقيقا روشن ميشود كه متوجه ميشويم تركمنها دو سوم جمعيت كركوك را تشكيل ميدهند و كركوك يكي از بزرگترين حوزههاي نفتي عراق است.
دولتمرداني كه بوش را تحريك به جنگ ميكنند، اغلب در گذشته يا حال از نمايندگان فعال گروه فشار در كنگره هستند كه براي منافع اسرائيل فعاليت ميكنند و سالهاست خواستار نابودي قدرتمندترين كشور عربي هستند. ريچارد پرل، يكي از بانفوذترين مشاوران بوش، و داگلاس فيت، پائول و لفووتيز، جان بولتون ودونالد رامسفلد همگي از سالها پيش از انتخاب جورج دبليو بوش به رياست جمهوري --- البته اگر واقعا انتخاب شده باشد --- براي سرنگوني عراق مبارزه ميكردند و البته اين اقدام آنها براي حفظ منافع امريكاييها و يا انگليسيها نبود. اطلاعيهاي تحت عنوان «شكست كامل: راهبردي جديد در حفظ امنيت قلمرو (www.israeleconomy .orgistarti. htm)» براي جنگ با عراق فراخوان داد.
اين مطلب براي بنيامين نتايناهو، نخستوزير آينده اسرائيل --- و نه امريكا--- و تحت هدايت گروهي با سرپرستي ريچارد پرل نوشته شده بود. البته نابودي عراق حافظ انحصار تسليحات هستهاي در دست اسرائيل خواهد بود و به همين ترتيب اسرائيل ميتواند فلسطينيها را سركوب كند و شارون نيز تمامي شهركهاي يهودينشين آماده بهرهبرداري را بر فلسطينيها تحميل كند.
هر چند بوش و بلر جرات ندارند موضوع جنگيدن به نفع اسرائيل را با ما مطرح كنند و بگويند براي اين جنگ قرار نيست فرزندان ما جلوي اداره نظام وظيفه صف ببندند و به سخنان رهبران يهودي امريكا گوش دهند كه با شوق و شور فراوان از فوايد جنگيدن با عراق صحبت ميكنند. در واقع اين گروههاي شجاع يهوديان امريكا كه در حال حاضر اينچنين بيمحابا با اين حماقت مخالفت ميكنند، جزو اولين افرادي بودند كه به اين موضوع اشاره ميكردند؛ چگونه سازمانهاي طرفدار اسرائيل به عراق نه تنها به عنوان يك منبع جديد نفتي و آبي نظر دارند، بلكه فكر ميكنند چرا نبايد با حفر تعدادي كانال آب رودخانه فرات را به نواحي خشك خاور نزديك (سرزمينهاي واقع در كرانه خاوري مديترانه) سرازير كرد. پس جاي تعجب نيست كه هرگونه بحثي در اين زمينه بايد سانسور شود. همان طور كه پس از سخنراني پاول در سازمان ملل، پروفسور اليوت كوهن --- استاد دانشگاه حانز هاپكينز-- قصد داشت دست به چنين كاري بزند. نظر كوهن اين بود كه مخالفت مردم اروپا با جنگ ممكن است باز هم مربوط به «نوعي يهودستيزي و تنفر نسبت به يهوديان به عنوان مردمي شرور و بدجنس باشد كه تصور ميشد سالها پيش در غرب مرده است. لازم به ذكر است كه اين چرنديات با مخالفت بسياري از روشنفكران اسرائيلي همچون يوري آونري مواجه شد كه معتقدند جنگ بر ضد عراق باعث افزايش تعداد عربهاي دشمن با اسرائيل ميشود، به ويژه اگر صدام به اسرائيل حمله كند و شارون نيز در جنگ بر ضد اعراب به امريكا ملحق شود.
توهين و اتهام «ضديهودبودن» را ميتوان تلويحاً در اظهارات گستاخانه رامسفلد درباره «اروپاي پير» مشاهده كرد. او درباره آلمان «پير» در دوره نازيسم و فرانسه «پير» متهم به خيانتكاري صحبت كرد. اما آلمان و فرانسهاي كه با اين جنگ مخالفند، نمايندگان اروپاي «نوين» هستند؛ قارهاي كه گاه به گاه به مخالفت با كشتار بيگناهان برميخيزد. اين رامسفلد و بوش هستند كه نماينده امريكاي «پير» و نه امريكاي «نوين»، نه امريكاي مهد آزادي و نه امريكاي فرانكلين روزولت محسوب ميشوند. رامسفلد و بوش نماد امريكايي پير هستند كه دست به كشتار سرخپوستان بومي اين كشور زد و ماجراجوييهاي امپرياليستي را آغاز كرد. اين امريكاي «پير» است كه ما را به جنگيدن فرا ميخواند، امريكايي كه به صورت جديدي از استعمار پيوند خورده است، امريكايي كه در ابتدا تهديد به كنار گذاشتن سازمان ملل از اين موضوع ميكند و سپس همين اقدام را در مورد ناتو عملي ميكند. براي سازمان ملل يا ناتو اين آخرين فرصت نيست، اما ممكن است آخرين فرصت براي امريكا باشد كه از سوي دشمنان و دوستانش جدي تلقي ميشود.
در اين آخرين روزهاي صلح و آرامش، پس از قطعنامه دوم سازمان ملل، انگليس نبايد دچار اشتباه شود و بعد متوجه شود كه اصل ماجرا چيست. صدور مجوز از سوي سازمان ملل باري امريكا به مفهوم مشروعيتبخشيدن به جنگ نيست، بلكه صرفا مبين تاثيرپذيري شوراي امنيت از حقالسكوت، تهديد و غيبت ساير اعضاست. با اين اوصاف، غيبت اتحاد جماهير شوروي بود كه به امريكا اجازه داد در لواي پرچم سازمان ملل جنگي بيامان را در شبهجزيره كره راه بيندازد. شكي نيست كه پس از پيروزي سريع نظامي امريكا بر عراق، در صورتي كه كشتههاي آنها بيش از كشتههاي ما باشد، آنگاه با خيل بيشماري از مخالفان جنگ مواجه خواهيم شد كه مدعي هستند از ابتدا طرفدار جنگ بودند. تصاوير اوليه از بغداد «آزاد شده»، كودكان عراقي را نشان خواهند داد كه براي خدمه تانكهاي امريكايي سرود پيروزي ميخوانند. اما آزار و اذيتها و سوءرفتارهاي واقعي وقتي آشكار ميشود كه جنگ پايان يابد، آن هنگام كه تصرف استعماري يك كشور مسلمان از سوي امريكا و اسرائيل آغاز ميشود.
اشكال همچنان باقي است. بوش، شارون را «مرد صلح» ميخواند. اما شارون هنوز نگران است كه به خاطر كشتار صبرا و شتيلا محاكمه شود و به همين علت است كه به تازگي سفير خود را از بلژيك فراخوانده است.
ميخواهم شاهد حضور صدام در همان دادگاه باشم، همچنين شاهد محاكمه شدن رفعت اسد به خاطر قتلعام سال 1982 در شهر حما در سوريه و تمامي شكنجهگران اسرائيل و ديكتاتورهاي عرب.
در حال حاضر جاهطلبيهاي امريكا و اسرائيل به هم پيوند خورده و تقريبا مترادف هم هستند. هدف اين جنگ نفت و كنترل منطقه است. سردسته اين غوغاسالاري، يك سرباز فراري [جورج بوش] است كه فريبكارانه به ما ميگويد اين نبردي جاودان بر ضد ترور است. انگليسيها و بيشتر اروپاييها سخنان او را باور نميكنند. موضوع اين نيست كه انگليسيها به نفع امريكا وارد جنگ نميشوند بلكه آنها نميخواهند كه به خاطر بوش و دوستانش بجنگند و اگر مساله نخستوزير مطرح باشد، حتي به خاطر بلر هم نميخواهند بجنگند.
پی نوشت:
1- مترجم: تاريخ دقيق دهه 1920 است. رجوع شود به:
. Geoff Simons, Iraq, Frorm Sumer
to saddam, Newyork:st . Martins . press,1994
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}