اسطورهای از یوگوسلاوی
ارو و قاضی
ارو گاوچران قاضی شده بود و هر روز گاوان او را برای چرا به چراگاه میبرد و گاو خود را نیز با آنها میبرد. روزی گاو او با یكی از گاوان قاضی به جنگ و ستیز برخاست و شاخ خود را چنان سخت به شكم گاو قاضی كوفت كه حیوان در دم افتاد و مرد.
نویسنده: نادا چورچیا پرودانوویچ
مترجم: كامیار نیکپور
مهیار نیكپور
مترجم: كامیار نیکپور
مهیار نیكپور
اسطورهای از یوگوسلاوی
ارو گاوچران قاضی شده بود و هر روز گاوان او را برای چرا به چراگاه میبرد و گاو خود را نیز با آنها میبرد.روزی گاو او با یكی از گاوان قاضی به جنگ و ستیز برخاست و شاخ خود را چنان سخت به شكم گاو قاضی كوفت كه حیوان در دم افتاد و مرد. ارو به نزد قاضی دوید و به او گفت:
-آخ، آقای قاضی، گاو شما گاو مرا با یك ضربهی شاخ از پای درآورد.
قاضی گفت: «در این قضیه كه را مقصر میدانی؟ كه او را بدین كار تحریك كرد؟»
-قربان، كسی آن دو را تحریك نكرد. دو حیوان بیمقدمه به جنگ آغاز كردند.
قاضی كه در مغز خود میخواست این ادعا را رد كند گفت: «خوب، پس در این صورت كاری نمیتوان كرد. برای چارپایان قانونی وجود ندارد.»
ارو زیركانه خندید و گفت: «قربان درست توجه فرمودید كه چه گفتم؟ عرض كردم كه گاو من گاو شما را كشت.»
قاضی گفت: «آه! پس یك لحظه صبر كن تا من كتاب قانون خود را نگاه كنم.»
لیكن ارو دست او را گرفت و گفت:
-به خدا سوگند، كه تو نباید این كار را بكنی! اگر برای گاو من به قانون مراجعه نمیكنی پس دربارهی گاو خود نیز باید چنین رفتار بكنی.
منبع مقاله :
چورچیا پرودانوویچ، نادا، (1382)، داستانهای یوگوسلاوی، ترجمه كامیار و مهیار نیكپور، تهران: شركت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}