نویسنده: عزیزالله بیات




 

یادداشت راسخون: خواننده‌ی گرامی به یاد داشته باشید که مقاله‌ی زیر، در سال 1367 خورشیدی نوشته شده و شاید بسیاری از داده‌های آن به روز نباشد.
مرکز استان شهرستان زنجان است و شهرستانهای تابعه آن عبارتند از: ابهر، خدابنده (قیدار)، قزوین و تاکستان.

زنجان

شهرستان زنجان تا تهران 328 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به خلخال، از مشرق به قزوین، از جنوب به همدان و از مغرب به میاندوآب و میانه محدود است، دارای 36 درجه و 41 دقیقه عرض شمالی و 48 درجه و 29 دقیقه طول شرقی است، از دو دره‌ی بزرگ تشکیل شده یکی دره‌ی زنجان‌رود و دیگری دره‌ی سفیدرود بین این دو کوههای مهمی مانند قراول و انگوران قرار گرفته است قله دگا به ارتفاع 2.898 متر در شمال و قله رستم به ارتفاع 2.752 متر در جنوب شرقی آن واقع شده است، ارتفاع آن از سطح دریا 1.634 متر است، آب و هوایش در تابستان معتدل و در زمستان سرد است، رودخانه‌های مهم آن عبارتند از: ابهررود، خررود، قزل‌اوزن با بعضی از شعبات آن مانند زنجان‌رود.
شهر زنجان که معرب زنگان است کمابیش مطابق ولایت سابق خمسه است، پنج بلوک عمده‌ای که این ناحیه به مناسبت آنها به خمسه معروف شده است به قولی عبارت بوده‌اند از: ابهررود، خررود، زنجان‌رود، ایج‌رود، سجارود که حالیه همگی جزو شهرستان زنجانند.
بطلمیوس در قرن دوم میلادی از شهری به نام آگانزانا (1) نام برده است که مطابق با زنجان است، حمدالله مستوفی بنای شهر را به اردشیر پاپکان نسبت می‌دهد که آن را به نام شهین‌بنا یا تجدیدبنا کرد، در سال 24 هـ. ق به تصرف مسلمانان درآمد (2).
موقعیت جغرافیایی زنجان یعنی قرار گرفتن در محل تقاطع راههایی که به نواحی مختلف می‌روند باعث بر این شده است که جغرافیانویسان و مورخان اسلامی زمانی آن را جزو ناحیه جبال و زمانی جزو دیلم و زمانی جزو آذربایجان و زمانی هم جزو ری به شمار آورده‌اند، در قرن چهارم هجری مرکز فعالیت دیلمی آل مسافر بود، ذکر قلعه سرجهان واقع در شمال شرقی زنجان که یکی از مستحکمترین قلاع آن روزی بوده است به کرات در تاریخ آمده است، از جمله سلطان محمد خوارزمشاه در سال 617 هـ. ق هنگامی که تحت تعقیب سپاهیان مغول بود قریب مدت هفت روز در این قلعه اقامت کرد و در همین زمان زنجان توسط مغولان ویران شد.
شهر قدیمی سلطانیه در جنوب شرقی زنجان قرار گرفته ساختمان آن که از زمان غازانخان شروع شده بود در ایام ایلخانی سلطان محمد خدابنده (703- 716 هـ. ق) به اتمام رسید و پایتخت دولت ایلخانان قرار گرفت. به استناد گفته‌ی ابوالفداء نام مغولی آن (قنغرلان) بوده است (3)، به فرمان اولجایتو باروئی مربع شکل به طول سی هزار قدم بر دور آن کشیدند ضخامتهای دیوارش به اندازه‌ای بود که چهار سوار پهلوی یکدیگر می‌توانستند روی آن به خوبی حرکت کنند، در وسط آن قلعه‌ی بزرگی ساخته شد و در آنجا اولجایتو گنبدی جهت مقبره‌ی خود بنا کرد که همان گنبد معروف خدابنده است، بعد از ساختن شهر و گنبد در اطراف آنها به امر اولجایتو هفت مسجد و ابنیه دیگری مانند دارالشفاء و دارالسیاده و داروخانه و خانقاه بنا گردید، گذشته از اینها مدرسه‌ی بزرگی شبیه مدرسه مستنصریه بغداد در سلطانیه بنا شد، اولجایتو بعد از بنای سلطانیه جماعتی از پیشه‌وران و اهل حرف و صنایع تبریز را به این شهر آورد و به اندازه‌ای در آبادی و عمران آن کوشش کرد که در مدت کوتاهی بعد از تبریز یکی از مهمترین شهرهای ایلخانان گردید، بنا به گفته‌ی حمدالله مستوفی از شهر سلطانیه که یکی از مراکز مهم سیاسی و بازرگانی ایران آن زمان شده بود راههایی به شرح زیر به نقاط مختلف ایران می‌رفت:

اول:

شاهراه جنوبی که از طریق همدان به طرف بغداد و مکه می‌رفته است؛

دوم:

شاهراه شرقی که سلطانیه را به قزوین و ورامین و به خراسان متصل می‌کرد؛

سوم:

شاهراه شمالی، راهی که از طریق زنجان به اردبیل و قفقاز می‌رفت؛

چهارم:

شاهراه غربی، راهی که سلطانیه را از طریق زنجان به تبریز و آسیای صغیر متصل می‌کرد (4).
با این همه دوران اعتبار و اهمیت آن چندان طولی نکشید و بعد از اولجایتو و ابوسعیدخان یکباره از اهمیت افتاد، بعد از انقراض ایلخانان سلطانیه میان امرای مختلف سلدوز و آل جلایر و آل مظفر متنازع فیه بود تا آنکه امیرتیمور در سال 786 هـ. ق آنجا را از چنگ پسران سلطان احمد ایلکانی بیرون آورد و آن را به پسرش میرانشاه بخشید، وی در زمانی که به جنون مبتلا شده بود به مقبره‌ی اولجایتو آسیب زیادی رسانید، در زمان شاه طهماسب اول (930- 984 هـ. ق) مقبره اولجایتو تعمیر شد و لیکن با انتقال مرکز تجارت و سیاست به تبریز و سپس به اصفهان سلطانیه از اهمیت و اعتبار افتاد و رو به ویرانی گذاشت، به فرمان فتحعلیشاه قاجار قصری تابستانی در اینجا بنا شد، وی به فکر تجدیدبنای شهر افتاد و در همین زمان جمعیت آن در حدود سیصد خانوار بود ولی بعد از جنگ دوم روس و ایران (1241- 1243 هـ. ق) و شکست ایران از دولت روسیه نقشه فتحعلیشاه عملی نگردید.
مهمترین آثار تاریخی زنجان عبارتند از: پل دختر، این پل بر روی رودخانه‌ی قزل‌اوزن بین راه زنجان و میانه بسته شده است، ساختمان اصلی آن متعلق به قرن هشتم هجری است و بعداً به استناد مندرجات کتیبه موجود در پل در سال 933 هـ. ق مرمت شده است و بقعه قیدار نبی واقع در 40 کیلومتری سلطانیه متعلق به قرن هفتم هجری و گنبد سلطانیه از آثار سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) که در فاصله سالهای 704- 713 هـ. ق بنا شده است و مقبره ملامحسن شیرازی واقع در سمت غربی دهکده‌ی سلطانیه متعلق به اواخر قرن هشتم هجری و اوایل دوره‌ی صفوی و مقبره‌ی چلبی اوغلی متعلق به قرن هشتم هجری، ساختمانی است آجری به شکل کثیرالاضلاع و مسجدجامع قروه، این مسجد که در دهکده‌ی قروه بین ابهر و تاکستان واقع شده در ردیف مساجد قدیمی دوره‌ی اسلامی است دارای کتیبه‌ای به خط کوفی و نسخ است، به استناد مطالب همین کتیبه ساختمان مسجد در سال 413 هـ. ق آغاز گردیده است.

ابهر

شهرستان ابهر یا ابهررود در 88 کیلومتری شمال زنجان واقع شده است، رود معروف ابهررود در آن جاری است و دارای آب و هوای سردسیری است، طبق قانون تقسیمات کشور ایران سال 1316 هـ. ش بخش شهرستان زنجان شد و بعداً به شهرستان تبدیل گردید، ابن حوقل در قرن چهارم هجری می‌گوید ابهر محل سکونت کردهاست و دارای گندم بسیار است و دارای قلعه‌ی مستحکمی است که بر صفه‌ای بنا شده است و شهر را محافظت می‌کند، حمدالله مستوفی از میوه‌های ابهر بویژه امرود و آسیابهای آن یاد کرده است (5)، آثار تاریخی ابهر عبارتند از: مسجدجامع متعلق به قرن نهم هجری و دو بقعه به نام زیدالکبیر و پیراحمد.

قزوین

شهرستان قزوین در فاصله 144 کیلومتری تهران واقع شده است، از شمال به گیلان، از مشرق به کرج، از جنوب به همدان و ساوه و از مغرب به زنجان محدود است، دارای 36 درجه و 23 دقیقه عرض شمالی و 50 درجه طول شرقی است، در شمال قزوین کوههای میلدار واقع شده که دره‌ی شاهرود آن را از کوههای الموت جدا می‌کند و در جنوب آن کوههای خرقان و زرند کشیده شده است، مهمترین رودخانه‌ی آن خررود است که از کوههای خرقان سرچشمه گرفته دشت قزوین را مشروب می‌کند، قزوین در دشت وسیعی قرار گرفته و ارتفاع آن از سطح دریا 1.340 متر است، آب و هوای آن متغیر و در زمستان بسیار سرد است. قزوین دارای اهمیت ارتباطی است زیرا بر سر راه تهران به گیلان، تهران به همدان و تهران به آذربایجان واقع شده است.
وجه تسمیه قزوین دقیقاً معلوم نیست عده‌ای از نویسندگان تصور می‌کنند نام شهر قزوین و همچنین دریای خزر ممکن است حاکی از خاطره قوم کاسیان باشد، حمدالله مستوفی بانی قزوین را شاهپور اول فرزند اردشیر پاپکان می‌داند (6)، موقعیت این شهر از قدیم‌الایام به عنوان حافظ معبر نواحی دریای خزر دارای اهمیت بوده است. در دوره‌ی ساسانیان با وجود قدرت فزاینده‌ی حکومت مرکزی باز هم در نواحی کوهستانی دیلم گاه بیگاه حوادثی به وقوع می‌پیوست، از این جهت بنای شهر قزوین را در این دوران به منزله دژ مستحکمی در مقابل حملات دیلمیان دانسته‌اند، در سال 24 هـ. ق به تصرف براءبن عازب یکی از سرداران اسلام درآمد، همانطور که در زمان ساسانیان پایگاه مستحکمی برای جلوگیری از تجاوزات دیلمیان بود این موقعیت مهم نظامی خود را در زمان مسلمانان نیز حفظ کرد، در زمان خلفای بنی امیه که حجاج بن یوسف ثقفی حاکم عراقین بود پسر خود محمد را مأمور جنگ با کفار نواحی کوهستان دیلم کرد، محمد بعد از ورود به قزوین در آنجا مسجدی بنا کرد که به گفته‌ی یاقوت مسجد ثور نام داشت و در نزدیک دروازه‌ای به نام قصربن جنید واقع شده بود و تا روزگار هارون‌الرشید مهمترین مسجد قزوین به شمار می‌رفت. ابن حوقل در قرن چهارم هجری از باروی شهر و باروی شهرک کوچکی که در داخل آن بوده و همچنین از دو مسجد و حاصلخیزی آن یاد کرده است (7)، یعقوبی نیز از رودخانه‌های قزوین و آثار آتشکده‌ای واقع در نزدیک آن ذکری به میان آورده است (8). به فرمان هادی (موسی) خلیفه عباسی (169- 170 هـ. ق) شهر جدیدی در مجاور شهر قدیم به نام مدینةالموسی بنا گردید، در سال 176 هـ. ق مبارک ترک که یکی از غلامان آزادشده‌ی مأمون یا معتصم بوده قلعه‌ای به نام مبارکیه در حوالی آن ساخت که به مدینه مبارک یا مبارکیه معروف شد، هارون‌الرشید (170- 192 هـ. ق) در مسافرت به خراسان به قزوین آمد و هنگامی که از گرفتاریهای اهالی در برابر حملات دیلمیان مطلع گردید فرمان داد تا باروئی بر اطراف شهر و مبارکیه بکشند و ساختمان مسجد جدیدی نیز در این زمان شروع شد لیکن به علت درگذشت هارون‌الرشید ساختن حصار به اتمام نرسید تا در دوره‌ی خلافت معتز (252- 255 هـ. ق) یکی از سرداران وی به نام موسی بن بغا که مأمور جنگ با حسن بن زید علوی شده بود آن را به اتمام رسانید، بر اثر حدوث زلزله سال 562 هـ. ق قسمتی از حصار شهر ویران شد تا آنکه به دستور صدرالدین مراغی وزیر ارسلانشاه سلجوقی حصار شهر با استفاده از آجر تجدیدبنا شد، ساکنین قزوین در قرن هشتم هجری بیشتر سنی شافعی بودند و به گفته‌ی حمدالله مستوفی در هیچ زمانی سر به اطاعت اسماعیلیان ننهادند (9)، با توجه به اینکه یکی از مراکز مهم این فرقه در رودبار یعنی در شش فرسخی شمال قزوین واقع شده بود، در اوایل قرن هفتم هجری شهر بر اثر هجوم قوم مغول ویران شد ولیکن به علت موقعیت مناسبش بار دیگر در دوره‌ی صفویه آباد گردید و در زمان سلطنت شاه طهماسب اول از سال 955 تا سال 1000 هـ. ق پایتخت ایران بود، در جنگ جهانی اول تحت اشغال سپاهیان روسیه تزاری درآمد همچنین در جنگ جهانی دوم مدتی در اشغال سربازان روسیه شوروی بود.
در اسناد و مدارکی که از فتح ناحیه همدان و قزوین در موقع حمله مسلمانان ذکری شده است اسامی نقاطی مانند قاقزان و خرقان و دشتی جلب نظر می‌کنند و نشانه‌ی آن است که نواحی مذکور قبل از حمله‌ی مسلمانان از اهمیت و اعتبار زیادی برخوردار بوده‌اند و وسعت آن روزی آنها چندین برابر ناحیه‌ای بوده است که امروز دارا می‌باشند، همچنین بین دو رود ابهر و خررود ناحیه‌ای واقع شده که در حال حاضر مشتمل بر تاکستان، ضیاءآباد، نهاوند، فارسچین، ساج و شکین است، این نقاط نیز در دوره‌ی ساسانیان آباد و دارای موقعیت خاصی بوده‌اند، کشف تعداد زیادی قطعات گچ‌بری بسیار ظریف مربوط به دوره‌ی ساسانیان از محلی معروف به تپه خندو واقع در شمال شرقی تاکستان مؤید همین مطلب است.
در شمال غربی قزوین بر قلل کوههایی که بین این شهر و رودبار در ساحل رودخانه‌ی شاهرود واقع شده است قلاع معروف اسماعیلیه قرار داشت که به گفته‌ی حمدالله مستوفی تعداد آنها بالغ بر 5 قلعه می‌شد و مرکز همگی قلعه الموت و مستحکم‌ترین آنها قلعه‌ی میمون دز بوده است (10).
مهمترین آثار تاریخی قزوین که اغلب از دوران صفویه است عبارتند از: مسجدجامع، از آثار دوران ملکشاه سلجوقی و متعلق به قرن ششم هجری و یکی از زیباترین بناهای تاریخی این قرن، دارای تزئینات گچ‌بری بسیار زیبا و خطوط مختلف کوفی، رقاع، ریحانی و ثلث و مدرسه حیدریه متعلق به اواخر قرن ششم یا اوایل قرن هفتم هجری و برج آجری گنبددار مقبره حمدالله مستوفی مورخ و جغرافیادان مشهور قرن هشتم هجری است و بقعه‌ی شاهزاده حسین فرزند حضرت رضا (علیه‌السلام) از آثار اوایل دوره‌ی صفوی و سردر عالی‌قاپو، در حال حاضر تنها ساختمان سردر و کتیبه کاشی معرق آن که به خط علیرضا عباسی نوشته شده باقی مانده، به استناد متن کتیبه متعلق به دوره‌ی شاه‌ طهماسب اول و شاه عباس اول است و کاخ چهل ستون متعلق به دوره‌ی صفویه، بنای دو طبقه‌ای است که در وسط باغی واقع شده و حسینیه امینی، بانی آن حاج محمدرضا امینی است و از آثار دوره قاجاریه، مشتمل بر تالارهای کوچک و بزرگ، کلیه بنا به سبک ابنیه دوران قاجاریه است و برج سلجوقی واقع در خرقان در ردیف آرامگاههای دوره‌ی سلجوقی، متعلق به قرن پنجم هجری می‌باشد، در کنار آن برج دیگری است که به استناد کتیبه‌ی کوفی آجری آن در تاریخ 486 هـ. ق بنا شده و امامزاده اباذر واقع در 20 کیلومتری شمال شرقی قزوین بر بالای تپه بلندی واقع شده متعلق به قرن هفتم هجری است و بقعه پیر واقع در تاکستان دارای گنبدی هرمی شکل و ساختمان اصلی آن متعلق به قرن ششم هجری و مسجد شاه قزوین از آثار دوره‌ی صفویه است که بعدها در دوره‌ی قاجاریه به دستور فتحعلیشاه بر روی باقی‌مانده‌ی مسجد صفوی بنا گردید.

پی‌نوشت‌ها:

1. Aganzana
2. نزهت‌القلوب، به اهتمام لسترنج، ص 61.
3. تقویم‌البلدان، ص 468.
4. نزهت‌القلوب، به اهتمام لسترنج، ص 164.
5. نزهت‌القلوب، به اهتمام لسترنج، ص 59.
6. نزهت‌القلوب، به کوشش دبیرسیاقی، ص 61.
7. صورةالارض، ترجمه دکتر شعار، ص 113.
8. البلدان، یعقوبی، ص 46.
9. نزهت‌القلوب، حمدالله مستوفی، به اهتمام لسترنج، ص 58.
10. نزهت‌القلوب، به اهتمام لسترنج، ص 61.

منبع مقاله :
بیات، عزیزالله؛ (1393)، کلیات جغرافیای طبیعی و تاریخی ایران، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ ششم