نویسنده: ابراهیمی مقیمی




 

شهرهای رو به باد و باد پناهی اغلب در مناطق کوهستانی و در دامنه یک رشته کوه قرار دارند. در این شهرها نوع بارش بر اثر صعود یا فرود ناشی از عبور یک توده هوای مرطوب از اولین مانع که اغلب یک رشته کوه است، اتفاق می‌افتد و ممکن است باران مؤثری را سبب شود.
در این شرایط، بخش اعظم بارش، بر سطح شهر رو به باد اتفاق می افتد، در حالی که شهرهای باد پناهی از باران مصون اند. چنین تضادی بین شهرهای دامنه‌ی شمالی البرز در مقایسه با دامنه‌ی جنوبی آن و دامنه غربی زاگرس در مقایسه با دامنه‌ی شرقی آن بسیار مشخص است.
هنگام مطالعه‌ی بارش شهرها از راه مشاهدات گوناگون در می‌یابیم که چرا باید نوع بارش، شدت باران و نیز محدوده ‌های زمانی و مکانی آنها را که از عوامل تعیین کننده‌ی تشکیل سیلاب شهری هستند، مورد شناسایی قرار دهیم.
تغییرات زیاد بارش در مقیاس زمان و مکان شهرها، نقش مهمی در ژئومورفولوژی شهری دارد. بین خشکترین شهرهای بیابانی که در آنها فراوانی بارندگی زیاد نیست، مثل شهر بم در ایران، و دیگر شهرهای ایران که به طور متوسط 200 روز در سال باران دارند، مثل انزلی، از نظر ژئومورفولوژی باید تفاوت قائل شد. در سطح جهانی بعضی شهرهای کشور شیلی به طور متوسط 325 روز در سال باران دارند. متوسط بارش سالیانه در کره‌ی زمین در حدود 720 میلیمتر است حداکثر این مقدار در کوه «وایال»(1) در جزایر ‌هاوایی با 12 متر در سال و چراپونجی (2) در شمال هند تحت تاثیر بادهای موسمی با بیش از 26 متر در سال است که 3800 میلیمتر آن در یک دوره‌ی پنج روزه ثبت شده است.(3) اهمیت چنین تغییراتی نقش حساس اثر سیلابی شدن متفاوت در شهرها را نشان می‌دهد، بنابراین تفاوت در قابلیت فرسایشی شهرها از اینجا سرچشمه می‌گیرد.
پرباران ترین شهرها در سطح کره زمین، شهرهای استوایی و نواحی دارای بادهای موسمی هستند. علت اقلیمی سیلابی شدن این شهرها حجم فراوان بارش نسبت به تبخیر و علت ژئومورفولوژیکی آن، قابلیت بسیار کم تخلیه و جذب نسبت به حجم کلی بارش است. در مقابل شهرهای کم باران شامل شهرهای قلمروهای مجاور مناطق حاره‌ای و قطبی هستند که این امر دلایل کاملاً متفاوتی دارد، یعنی در شهرهای مجاور مناطق حاره‌ای کمی بارش ناشی از حضور توده‌ی پرفشاری است که مانع صعود هوا می‌شود، در حالی که در شهرهای مجاور قطبی، کمی بارش نتیجه کمبود آب در جو زمین و دمای بسیار کم است. در عین حال بارش ‌های اتفاقی مهمترین عامل سیلابی شدن این شهرهاست.
اهمیت ژئومورفولوژیک سیلابی شدن شهرها وقتی است که مقدار بارش شهرها را با جنس و شیب زمین نیز مرتبط کنیم تا بتوانیم نتیجه‌ی ژئومورفولوژیکی بگیریم. زمینی شهری را در نظر بگیرید که ظرفیت نفوذپذیری آن حدود 4 میلیمتر در ساعت است. اگر رگباری رخ دهد که شدت آن به طور یکنواخت معادل همین اندازه باشد، نباید هیچ جریان آبی در شهر به وجود آید، زیرا نسبت بارش اتفاقی با ظرفیت نفوذ برابر است. اگر به طور محلی شدت بارش بیش از مقدار نفوذپذیری خاک باشد، جریان سطحی شکل می‌گیرد و هرچه این نسبت ‌ها از هم فاصله‌ی بیشتری بگیرند، شدت جریان سطحی بیشتر می‌شود و در نهایت به سیلاب می‌انجامد.
از طرف دیگر، توزیع فضایی بارش شهرها، بر جریان سطحی بی تأثیر نخواهد بود. اگر شدیدترین بارش ‌ها در انتهای شهرها صورت گیرد، تخریب کمتری در شهر پدید خواهد آمد، ولی اگر به عکس، این بارش ‌های شدید در بخش فوقانی شهرها (رأس) حاصل شود، جریان بالقوه به هنگام حرکت به سمت پایین، تخریب فراوانی را به جا خواهد گذاشت.
یکی از علت ‌های سیلابی شدن شهر خوانسار در سال 1366، شدت بارش بیش از مقدار نفوذ در حوضه‌ی بالادست شهر (بخش فوقانی شهر) بود.

تغییر بارش شهر

تغییر بارش ‌های شهری به چهار نوع تقسیم می‌شود: الف) روزانه؛ ب) اتفاقی؛ ج) دوره‌ای ؛د) فصلی. در بیشتر برنامه ریزی ‌های شهری تغییر دورهای مغفول مانده است که ممکن است به صورت اتفاقی و بلند مدت (دست کم صد ساله) ظاهر شود.
تغییرات روزانه بیشتر در شهرهایی اهمیت دارد که بخش اعظم بارش دارای منشأ همرفتی باشد و از گرم تر شدن سطح زمین در طول روز نتیجه شود. این نوع تغییرات در شهرهایی با اقلیم مرطوب حاره‌ای اتفاق می‌افتد.
تغییرات سالیانه از تغییر محور زمین نسبت به مدار چرخش ظاهری خورشید نتیجه می‌شوند. این مسئله، روزهای طولانی با سهم تشعشع فراوان و روزای کوتاه با نسبت ضعیف تشعشع را ایجاد می‌کند. چون در استوا خورشید دو بار در اوج آسمان قرار می‌گیرد، شاهد دو حداکثر بارندگی در شهرهای استوایی هستیم، در حالی که در شهرهای نواحی حاره ای، فقط یک بار در سال خورشید از سمت رأس آن می‌گذرد و به طور معمول یک حداکثر بارندگی تابستانی بسیار مشخص وجود دارد. شهرهای دارای اقلیم مدیترانه‌ای و شهرهایی که باران ‌ها منشأ سیکلونی دارند و در فصل زمستان نازل می‌شوند، از این قاعده مستثنا هستند.
بی شک اقلیم در طول زمان ‌های گذشته تغییر کرده است و دلیلی وجود ندارد که چنین تغییری دوباره صورت نگیرد. این تفاهم کنونی درباره اینکه اقلیم الزاماً ثابت نیست، اندیشه‌ای جدید در تاریخ علوم است. در پایان قرن نوزدهم، بعضی از پژوهشگران می‌پنداشتند که ثبت مداوم آمار به مدت 35 سال، امکان سنجش واقعی متوسط بارش سالیانه را با 2 درصد تقریب فراهم می‌آورد و همین برداشت مبنای برنامه ریزی شهری در سطح جهانی شد، اما این پندار غلط است. این خوش بینی امروزه دیگر وجود ندارد. تحقیقات صفاری در تهران و جنتی و جعفری در بجنورد نشان داد که مقدار بارش سالیانه در تهران بین 625-100 میلیمتر و در بجنورد بین 150-780 میلیمتر متغیر است. این مسئله نشان می‌دهد که حتی برای شهرهای دیگر نیز این تغییر افزایش، قابل چشم پوشی نیست. توجه به چنین تغییراتی پایه و اساس سیلابی شدن شهر از منظر ژئومورفولوژی باید تلقی شود.
تاریخچه‌ی اندازه گیری باران شهرها بسیار قدیمی است. اولین مرجع شناخته شده در این زمینه به کشور هندوستان در قرن چهارم قبل از میلاد مسیح و به شخصی به نام کوتیلا (4) برمی گردد.(5)
در ایران اولین اقدامات مشمول برنامه ریزی را می‌توان به ساسانیان نسبت داد. کلاسیک ترین نمونه‌ی دوران اسلامی در ایران را می‌توان به کار شیخ بهایی در اصفهان روى زاینده رود مربوط دانست.
اکنون نظام ثبت اطلاعات بارش شهرهای ایران فراهم شده است. در آینده، ثبت الکترونیکی جایگزین ثبت ترسیمی خواهد شد. برتری این شیوه سرعت عمل و سادگی پردازش اطلاعات است. البته این شیوه‌ اشکالاتی نیز دارد. از جمله اینکه باران نگارهای با ثبت الکترونیکی در برابر رعد و برق و وجود تحریکات پارازیتی و در نتیجه، از کار افتادن دستگاه آسیب پذیرند.

پی‌نوشت‌ها:

1- Waialale.
2- Cherrapunji.
3- کوزاندی، ص 43.
4- Kautila.
5- به نقل از کوزاندی ، ص 52 ، L Hote1992.

منبع مقاله :
مقیمی، ابراهیم؛ (1391)، ژئومورفولوژی شهری، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم