روزي که دست عروسک گردان رو شد.
روزي که دست عروسک گردان رو شد.
روزي که دست عروسک گردان رو شد.
آن روز تلخ دردناک، نظاميان متجاوز آمريکايي، از عرشه ناو جنگي وينسنس در خليج فارس، به سوي هواپيماي مسافربري ايران، دو فروند موشک دريا به هوا شليک کردند و با سرنگوني هواپيما، عده اي انسان بيگناه را به شهادت رسانده و خانواده هاي بسياري را داغدار کردند.
هواپيماهاي ايرباس 300 متعلق به شرکت هواپيمايي جمهوري اسلامي که از بندرعباس به پرواز در آمده و عازم «شارچه» بود، در کريدور هوايي ايران و در نزديکي جزيره ي ايراني «هنگام» هدف قرار گرفت و تمامي 290 سرنشين آن، شامل مسافران از جمله زنان و 66 کودک و کادر پروازي و خدمه هواپيما، در آب هاي نيلگون خليج فارس غرق شدند.
حضور نامشروع ناوگان آمريکايي و نظاميان آن کشور متجاوز در خليج فارس، يک سال قبل از اين ماجرا، يعني در تابستان سال 1366 صورت گرفت. کشور اميرنشين کويت که در زمان تجاوز نظامي عراق به جمهوري اسلامي، آشکارا و بي پرده در کنار رژيم بعثي قرار گرفته بود، در سال 1366 به بهانه حمايت از ناوگان نفتي و تجاري خود، از آمريکا و شوروي (دو ابر قدرت و دو دشمن ديرينه ايران) خواست تا پرچم هاي خود را بر فراز کشتي هاي کويتي به اهتزاز درآورند و بدينسان اين اميرنشين را تحت حمايت خودش گيرند و عبور و مرور کشتي ها را اسکورت کنند.
شوروي سابق پس از حضور، سريعا به اشتباه خود پي برد و از منطقه خارج شد، ليکن آمريکا که از دهه هفتاد ميلادي، همواره به حضور نظامي در منطقه و تسلط بر چاه هاي نفت خيز شيوخ خليج فارس مي انديشيد، اين فرصت طلايي را مغتنم شمرد و حضور سلطه جويانه خود را با سرعت به انجام رساند و بر توسعه نيروهاي متجاوزش همت گماشت و عملا خليج فارس را صحنه ترکتازي خود کرد.
کاخ سفيد، سازمان جهنمي سيا و تشکيلات پنتاگون از ناتواني رژيم بعث عراق در مواجهه با نيروهاي رزمنده ايران وحشت زده و نگران شده بودند و در جستجوي راهي براي کمک به بغداد و مداخله آشکار در جنگ تحميلي و حمايت صريح و نظامي از ارتش فرسوده بعث بودند. بر اين اساس، از زمان حضور نظامي در منطقه، پيوسته بهانه جويي مي کردند تا با ايجاد زمينه هاي لازم براي تحريک افکار جهاني، در جنگ تحميلي مداخله نظامي کنند و در کنار عراق، به جنگ با انقلاب اسلامي بپردازند. لذا طي مدت يک سال حضور نظامي در خليج فارس، به اقسام گوناگون سعي در گسترش جنگ به تأسيسات و اسکله هاي نفتي کردند و در اين راستا به شناورهاي ايراني حمله کردند تا رزمندگان اسلام را به درگيري و کشمکش ترغيب کنند؛ در روز دوازدهم تير ماه سال 67 نيز چنين کردند. ابتدا نيروي دريايي آمريکا با قايق هاي گشتي ايراني درگير شد که رزمندگان اسلام نيز به دفاع جانانه پرداخته و آن هنگام که هليکوپترهاي آمريکايي در صحنه حاضر شده و در اين رويارويي مداخله کردند، يک فروند از هليکوپترهاي مهاجم با آتش رزمندگان اسلام منهدم و سرنگون شد و پرسنل آن نيز به هلاکت رسيدند.
بعد از اين واقعه، نيروي درياي متجاوز و تروريست آمريکا، برابر دستورالعمل هاي صادر شده قبلي از جانب زمامداران و هيأت حاکمه آمريکا، هواپيماي مسافربري ايران را مورد هدف موشک قرار داده و بدين سان فاجعه اي بزرگ و انساني خلق شد.
براي اثبات نقش مداخله گر و تجاوز کار آمريکا، اظهارات فرمانده وقت ناوگان دريايي آمريکا در خليج فارس را شاهد مي آوريم که روز قبل از فاجعه، يعني يازدهم تير ماه سال 67 گفته بود: «نيروي دريايي آمريکا براي حمله به پايگاه کوهستانک ايران در خليج فارس، به دنبال يافتن بهانه اي است.»
وزير جنگ آمريکا در آن دوره، (گاسپار واينبرگر) نيز به هنگام بازديد از منطقه خليج فارس و ناوگان دريايي تجاوزکار آمريکا در منطقه گفته بود: «ما بايد ريشه ايراني ها را بخشکانيم».
قربانيان فاجعه، تنها اتباع ايراني نبودند، بلکه 38 تن از کشته شدگان اين حادثه تروريستي، از مليت هاي مختلف نظير کويت، افغانستان، هندوستان، پاکستان، يوگسلاوي سابق، ايتاليا، شارجه و دوبي بودند که در کنار بيگناهان و بي دفاعان ايراني تبار، در آتش کينه و نفرت شيطان بزرگ سوختند.
اوج مصيبت و فاجعه آن گاه دو چندان مي شود که آمار قربانيانش مورد توجه قرار گيرد. 66 کودک زير 12 سال و 52 زن، مسافرين اين هواپيما را تشکيل مي دادند که شکار دژخيمان آمريکايي شده و در خون خود غوطه ور شدند.
واکنش جهاني نسبت به اين اقدام تروريستي آمريکا منفي بود و دولت هاي ايتاليا، ژاپن، فرانسه، هلند، آرژانتين و استراليا به سرعت واکنش نشان داده و با حداقل موضع گيري از اين واقعه ابراز تأسف کردند.
ليبي و چين نيز به شدت اين عمل را محکوم کردند و در روزهاي بعد، اين واکنش ها به اکثر کشورهاي ديگر نيز سرايت کرد.
قبح عمل چنان بود که حتي کنگره آمريکا نيز ناگزير شد از سياست هاي رونالد ريگان، رئيس جمهوري وقت آمريکا در خليج فارس انتقاد کند.
مقامات آمريکا، شتابزده مطالب متناقضي را بيان مي کردند و تلاش وسيع و همه جانبه در جهت سرپوش نهادن بر اين جنايت آشکار، جرياني پيوسته داشت، اما به خاطر بسپاريم که مدتي بعد از اين ترور بي شرمانه، فرمانده ناو وينسنس، مدال افتخار دريافت کرد و جنايتکار بي آزرم به عنوان قهرمان ملي يانکي ها قلمداد شد.
هر چند که نقش آمريکا در جنگ تحميلي و حمايت پنهان و هدايت هاي آشکار عراق توسط آمريکا، براي رزمندگان، ملت و دولت ايران و به ويژه امام خميني (ره) مشخص و روشن بود، بعد از اقدام تروريستي مزبور، پرده هاي نمايش مسخره اي که آمريکاييان براي استتار بر چهره کريه و پليد خود کشيده بودند، فرو افتاد و عروسک گردان اصلي تجاوز نظامي به جمهوري اسلامي، بر جهانيان قابل درک و رؤيت شد.
خصومت و کينه آمريکا نسبت به مردم و انقلاب ايران، از نخستين روزهاي استقرار جمهوري اسلامي، امري بديهي بود و با موضع سرسختانه و استقلال طلبانه اي که مردم ايران تحت رهبري امام خميني (ره) اتخاذ کرده بودند، با طبيعت و سرشت غارتگرانه امريکا در تضاد بود و چنانچه شرايط جهاني آن روز ايجاب مي نمود، قطعا آمريکا خود راسا به هجوم نظامي عليه ايران مي پرداخت.
امروز نيز که از آن حادثه دلخراش و آن جنايت هولناک، 8 سال سپري شده، در ماهيت کينه و ستيز آمريکا با انقلاب اسلامي، نه تنها تغييري به وجود نيامد، بلکه به مراتب بيشتر و افزون تر گشته است.
مي دانيم که يک سال از تشديد تحريم هاي آمريکا بر ملت ايران سپري شده و شيطان بزرگ در سال گذشته با اخلال در روند صلح خاورميانه، حمايت از تروريسم و تلاش براي دستيابي به سلاح هاي کشتار جمعي، تبليغات وسيعي را عليه جمهوري اسلامي در سطح جهان آغاز کرد و مي کوشد تا در اين ماجرا براي خود متفق و شريک جهاني دست و پا کند.
انقلاب اسلامي در سطح جهاني و بويژه در ميان مسلمانان منطقه، آواز بيداري سر داده و نداي رهايي و استقلال را زمزمه کرده است و اين موج بيدارگري طبعا با مطامع و نيات توسعه طلبانه آمريکا در ستيز است و مقامات دولت آمريکا، درصدد ضربه زدن جدي به انقلاب اسلامي هستند.
نياز آمريکا به منطقه حساس و استراتژيک خليج فارس و تسلط بر چاه هاي نفتي آن، مطلبي نيست که بر آگاهان و صاحب نظران پوشيده باشد و در اين ميان، هيچ نيروي تهديد کننده و معارض با آمريکا در سطح جهاني وجود ندارد مگر انقلاب اسلامي که به عنوان تفکري بالنده و بيدارگر، همواره منافع استعماري آمريکا را مورد تهديد قرار داده و اساس استعمار و استکبار را نشانه رفته است.
آمريکا براي تداوم سيطره و نفوذ برکل جهان و نظم و نسق بخشيدن بر تمامي کشورها و دولت ها بر مبناي خواست هاي استکباري و به عنوان قدرت مطلق و برتر جهان، به اهرم قدرتي که همان نفت سرشار و پايان ناپذير منطقه است، نيازي اساسي و جدي دارد و در صورت از دست دادن اين منطقه، قطعا و قهرا از اقتدار کنوني سقوط کرده و نقش برتري را که از زمان جنگ جهاني تا کنون پيوسته براي خود قائل بود و همواره آن را براي خود حفظ کرده است، از دست خواهد داد.
بنابراين در اين مقطع حساس و تعيين کننده زماني و در اين شرايط مهم و در اين نبرد سرنوشت ساز که به راستي فرداي بشريت و تمامي انسان هاي مظلوم و تحت ستم و نيز آينده اين مرز و بوم و مردمان دلاورش رقم خواهد خورد، بر ماست که متحد و متفق، همچون بنياني مرصوص راه طي شده را چون گذشته پر افتخاري که پشت سر نهاده ايم، همچنان ادامه دهيم.
منبع: کتاب امتداد
معرفی پایگاههای اینترنتی
هواپيماهاي ايرباس 300 متعلق به شرکت هواپيمايي جمهوري اسلامي که از بندرعباس به پرواز در آمده و عازم «شارچه» بود، در کريدور هوايي ايران و در نزديکي جزيره ي ايراني «هنگام» هدف قرار گرفت و تمامي 290 سرنشين آن، شامل مسافران از جمله زنان و 66 کودک و کادر پروازي و خدمه هواپيما، در آب هاي نيلگون خليج فارس غرق شدند.
حضور نامشروع ناوگان آمريکايي و نظاميان آن کشور متجاوز در خليج فارس، يک سال قبل از اين ماجرا، يعني در تابستان سال 1366 صورت گرفت. کشور اميرنشين کويت که در زمان تجاوز نظامي عراق به جمهوري اسلامي، آشکارا و بي پرده در کنار رژيم بعثي قرار گرفته بود، در سال 1366 به بهانه حمايت از ناوگان نفتي و تجاري خود، از آمريکا و شوروي (دو ابر قدرت و دو دشمن ديرينه ايران) خواست تا پرچم هاي خود را بر فراز کشتي هاي کويتي به اهتزاز درآورند و بدينسان اين اميرنشين را تحت حمايت خودش گيرند و عبور و مرور کشتي ها را اسکورت کنند.
شوروي سابق پس از حضور، سريعا به اشتباه خود پي برد و از منطقه خارج شد، ليکن آمريکا که از دهه هفتاد ميلادي، همواره به حضور نظامي در منطقه و تسلط بر چاه هاي نفت خيز شيوخ خليج فارس مي انديشيد، اين فرصت طلايي را مغتنم شمرد و حضور سلطه جويانه خود را با سرعت به انجام رساند و بر توسعه نيروهاي متجاوزش همت گماشت و عملا خليج فارس را صحنه ترکتازي خود کرد.
کاخ سفيد، سازمان جهنمي سيا و تشکيلات پنتاگون از ناتواني رژيم بعث عراق در مواجهه با نيروهاي رزمنده ايران وحشت زده و نگران شده بودند و در جستجوي راهي براي کمک به بغداد و مداخله آشکار در جنگ تحميلي و حمايت صريح و نظامي از ارتش فرسوده بعث بودند. بر اين اساس، از زمان حضور نظامي در منطقه، پيوسته بهانه جويي مي کردند تا با ايجاد زمينه هاي لازم براي تحريک افکار جهاني، در جنگ تحميلي مداخله نظامي کنند و در کنار عراق، به جنگ با انقلاب اسلامي بپردازند. لذا طي مدت يک سال حضور نظامي در خليج فارس، به اقسام گوناگون سعي در گسترش جنگ به تأسيسات و اسکله هاي نفتي کردند و در اين راستا به شناورهاي ايراني حمله کردند تا رزمندگان اسلام را به درگيري و کشمکش ترغيب کنند؛ در روز دوازدهم تير ماه سال 67 نيز چنين کردند. ابتدا نيروي دريايي آمريکا با قايق هاي گشتي ايراني درگير شد که رزمندگان اسلام نيز به دفاع جانانه پرداخته و آن هنگام که هليکوپترهاي آمريکايي در صحنه حاضر شده و در اين رويارويي مداخله کردند، يک فروند از هليکوپترهاي مهاجم با آتش رزمندگان اسلام منهدم و سرنگون شد و پرسنل آن نيز به هلاکت رسيدند.
بعد از اين واقعه، نيروي درياي متجاوز و تروريست آمريکا، برابر دستورالعمل هاي صادر شده قبلي از جانب زمامداران و هيأت حاکمه آمريکا، هواپيماي مسافربري ايران را مورد هدف موشک قرار داده و بدين سان فاجعه اي بزرگ و انساني خلق شد.
براي اثبات نقش مداخله گر و تجاوز کار آمريکا، اظهارات فرمانده وقت ناوگان دريايي آمريکا در خليج فارس را شاهد مي آوريم که روز قبل از فاجعه، يعني يازدهم تير ماه سال 67 گفته بود: «نيروي دريايي آمريکا براي حمله به پايگاه کوهستانک ايران در خليج فارس، به دنبال يافتن بهانه اي است.»
وزير جنگ آمريکا در آن دوره، (گاسپار واينبرگر) نيز به هنگام بازديد از منطقه خليج فارس و ناوگان دريايي تجاوزکار آمريکا در منطقه گفته بود: «ما بايد ريشه ايراني ها را بخشکانيم».
قربانيان فاجعه، تنها اتباع ايراني نبودند، بلکه 38 تن از کشته شدگان اين حادثه تروريستي، از مليت هاي مختلف نظير کويت، افغانستان، هندوستان، پاکستان، يوگسلاوي سابق، ايتاليا، شارجه و دوبي بودند که در کنار بيگناهان و بي دفاعان ايراني تبار، در آتش کينه و نفرت شيطان بزرگ سوختند.
اوج مصيبت و فاجعه آن گاه دو چندان مي شود که آمار قربانيانش مورد توجه قرار گيرد. 66 کودک زير 12 سال و 52 زن، مسافرين اين هواپيما را تشکيل مي دادند که شکار دژخيمان آمريکايي شده و در خون خود غوطه ور شدند.
واکنش جهاني نسبت به اين اقدام تروريستي آمريکا منفي بود و دولت هاي ايتاليا، ژاپن، فرانسه، هلند، آرژانتين و استراليا به سرعت واکنش نشان داده و با حداقل موضع گيري از اين واقعه ابراز تأسف کردند.
ليبي و چين نيز به شدت اين عمل را محکوم کردند و در روزهاي بعد، اين واکنش ها به اکثر کشورهاي ديگر نيز سرايت کرد.
قبح عمل چنان بود که حتي کنگره آمريکا نيز ناگزير شد از سياست هاي رونالد ريگان، رئيس جمهوري وقت آمريکا در خليج فارس انتقاد کند.
مقامات آمريکا، شتابزده مطالب متناقضي را بيان مي کردند و تلاش وسيع و همه جانبه در جهت سرپوش نهادن بر اين جنايت آشکار، جرياني پيوسته داشت، اما به خاطر بسپاريم که مدتي بعد از اين ترور بي شرمانه، فرمانده ناو وينسنس، مدال افتخار دريافت کرد و جنايتکار بي آزرم به عنوان قهرمان ملي يانکي ها قلمداد شد.
هر چند که نقش آمريکا در جنگ تحميلي و حمايت پنهان و هدايت هاي آشکار عراق توسط آمريکا، براي رزمندگان، ملت و دولت ايران و به ويژه امام خميني (ره) مشخص و روشن بود، بعد از اقدام تروريستي مزبور، پرده هاي نمايش مسخره اي که آمريکاييان براي استتار بر چهره کريه و پليد خود کشيده بودند، فرو افتاد و عروسک گردان اصلي تجاوز نظامي به جمهوري اسلامي، بر جهانيان قابل درک و رؤيت شد.
خصومت و کينه آمريکا نسبت به مردم و انقلاب ايران، از نخستين روزهاي استقرار جمهوري اسلامي، امري بديهي بود و با موضع سرسختانه و استقلال طلبانه اي که مردم ايران تحت رهبري امام خميني (ره) اتخاذ کرده بودند، با طبيعت و سرشت غارتگرانه امريکا در تضاد بود و چنانچه شرايط جهاني آن روز ايجاب مي نمود، قطعا آمريکا خود راسا به هجوم نظامي عليه ايران مي پرداخت.
امروز نيز که از آن حادثه دلخراش و آن جنايت هولناک، 8 سال سپري شده، در ماهيت کينه و ستيز آمريکا با انقلاب اسلامي، نه تنها تغييري به وجود نيامد، بلکه به مراتب بيشتر و افزون تر گشته است.
مي دانيم که يک سال از تشديد تحريم هاي آمريکا بر ملت ايران سپري شده و شيطان بزرگ در سال گذشته با اخلال در روند صلح خاورميانه، حمايت از تروريسم و تلاش براي دستيابي به سلاح هاي کشتار جمعي، تبليغات وسيعي را عليه جمهوري اسلامي در سطح جهان آغاز کرد و مي کوشد تا در اين ماجرا براي خود متفق و شريک جهاني دست و پا کند.
انقلاب اسلامي در سطح جهاني و بويژه در ميان مسلمانان منطقه، آواز بيداري سر داده و نداي رهايي و استقلال را زمزمه کرده است و اين موج بيدارگري طبعا با مطامع و نيات توسعه طلبانه آمريکا در ستيز است و مقامات دولت آمريکا، درصدد ضربه زدن جدي به انقلاب اسلامي هستند.
نياز آمريکا به منطقه حساس و استراتژيک خليج فارس و تسلط بر چاه هاي نفتي آن، مطلبي نيست که بر آگاهان و صاحب نظران پوشيده باشد و در اين ميان، هيچ نيروي تهديد کننده و معارض با آمريکا در سطح جهاني وجود ندارد مگر انقلاب اسلامي که به عنوان تفکري بالنده و بيدارگر، همواره منافع استعماري آمريکا را مورد تهديد قرار داده و اساس استعمار و استکبار را نشانه رفته است.
آمريکا براي تداوم سيطره و نفوذ برکل جهان و نظم و نسق بخشيدن بر تمامي کشورها و دولت ها بر مبناي خواست هاي استکباري و به عنوان قدرت مطلق و برتر جهان، به اهرم قدرتي که همان نفت سرشار و پايان ناپذير منطقه است، نيازي اساسي و جدي دارد و در صورت از دست دادن اين منطقه، قطعا و قهرا از اقتدار کنوني سقوط کرده و نقش برتري را که از زمان جنگ جهاني تا کنون پيوسته براي خود قائل بود و همواره آن را براي خود حفظ کرده است، از دست خواهد داد.
بنابراين در اين مقطع حساس و تعيين کننده زماني و در اين شرايط مهم و در اين نبرد سرنوشت ساز که به راستي فرداي بشريت و تمامي انسان هاي مظلوم و تحت ستم و نيز آينده اين مرز و بوم و مردمان دلاورش رقم خواهد خورد، بر ماست که متحد و متفق، همچون بنياني مرصوص راه طي شده را چون گذشته پر افتخاري که پشت سر نهاده ايم، همچنان ادامه دهيم.
منبع: کتاب امتداد
معرفی پایگاههای اینترنتی
کاغذ ديواري مذهبي
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}