فمينيسم و پرسشهاى فرارو(1)
فمينيسم و پرسشهاى فرارو(1)
اشاره:
نويسندهى محترم در اين نوشتار ضمن طرح انديشه و باورهاى اين مكتب، به نقد وبررسى آن پرداخته است . در اين شمار به تعريف و تبيين فمينسيم مىپردازيم ودر شمارهى آينده نقد آن را تقديم مخاطبان گرانى خواهيم كرد.
چكيده:
يكى از انديشههاى رايج و مؤثر در دنياى امروز، انديشهى فمينيسم است. اين تفكر و روش ، آثار زيادى بر عرصهى تحصيل، اشتغال، فرهنگ، اقتصاد، سياست، خانواده و روابط زن و مرد گذاشته است. از اين رو شناخت اين شيوهى تفكر وجريانى كه فضاى معادلات و جهان را در دهههاى اخير متحول ساخته براى فرهيختگان ضرورى مىنمايد. در اين نوشتار به طور فشرده طحى كلى از اين مكتب فكرى، ذيل چند عنوان به دست مىدهيم :
تعريف فمينيسم
فمينيسم نظريهاى است كه بر اساس آن، بايد به فرصتها و امكانات مساوى بامردان در تمامى جنبههاى سياسى، اقتصادى و اجتماعى دست پيدا كنند؛ ياجنبشهايى كه به دنبال نهادينه كردن و تحقق اين ديدگاه هستند. البته فمينيسم گر چه ابتدا به عنوان جنبش استيفاى حقوق زنان ظهور كرد، اما بعدها بسان مبنا با روش مطالعه در اكثر علوم انسانى به كار گرفته شد.(2)
زمينهى پيدايش فمينيسم
اما آغاز جنبشهاى فمينيستى جديد از اوايل قرن نوزدهم، بلكه اواخر قرن هجدهم، و هم زمان با انقلاب فرانسه است(3)؛ براى جنبش اجتماعى زنان در جوامع و كشورهاى مختلف، زمينههايى وجود داشته است كه برخى از آن ها عبارتند از:
الف) نداشتن حق رأى از سوى زنان در اكثر جوامع(4).
ب) عدم امكان اصل تحصيل با تحصيلات عالى براى بانوان.
ج) فراهم نبودن زمينهى اشتغال زنان در كارهاى اقتصادى، سياسى و...
د) برخوردار نبودن زنان از حق حضانت فرزند در جوامع مختلف.
ه) ديدگاه فكرى و فلسفى غلط نسبت به زن به عنوان انسان درجهى دوم از ارسطوگرفته تا متفكران بعدى.
و) نگاه كليسا و عالمان مسيحى به زن به عنوان موجود درجهى دوم و پستتر ازمرد و عامل فريب دانستن حضرت حوا از جانب كتاب مقدس و سفر پيدايش تورات.(5)
ز) نداشتن حق ارث و مالكيت زنان در برخى جوامع.
ح) خشونت مردان عليه زنان و استفاده از امكاناتى كه مردان داشتند؛ مثل زور، ثروت و موقعيت اجتماعى، عليه زنان در خانه و جامعه.(6)
البته در كنار همه عوامل پيش گفته بايد به نقش مؤثر سرمايهداران و بنگاههاى اقتصادى در قرن هيجدهم و نوزدهم نيز توجه داشت. نياز به نيروى كار ارزان قيمت زنان در كارخانهها و مراكز اقتصادى، انگيزه اصلى سرمايهداران بزرگ براى دامن زدن و يا حتى راهاندازى جنبشهاى فمينيستى بود.
نقاط مشترك فمينيستها
الف) اومانيسم و انسان مدارى(7) : يعنى انديشه و ديدگاهى كه انسان را محورهمهى امور كافى مىداند. همهى فمينيستها فهم خود را به عنوان يك انسان دراين گونه مسايل، اصل قرار مىدهند.
ب) نفى ظلم و تبعيض بر عليه زنان: زنان از آن رو كه زن هستند، تحت ظلم وتبعيض قرار دارند و بايد اين ستمها برچپيده شود؛ خواه در حوزهى قوانين، يا آموزش و پرورش، كسب موقعيتهاى اجتماعى و سياسى، اشتغال، ورزش و فرصتها وامكانات ديگر(8).
ج) لزوم تغيير نظام خانواده : خانوادهى هستهاى - يعنى پدر و مادر و تعداد كمى فرزند - كه بر سرپرستى و مديريت مرد استوار است، بايد تغيير پيدا كند.
د) فمينيست يا اساسا دين خاصى را نمىپذيرد و يا اگر هم پذيرفت، حوزهى دين را از حيطهى دنيا و امور بشر يعنى مسايل اجتماعى، فرهنگى و سياسى جدا مىكند تا راه براى هر گونه فهم و تصميم انسان باز باشد. از اين انديشه به مكتب سكولاريسم (9)ياد مىشود. (10)
موجهاى فمينيسم
الف) موج اول يا قديم: جريان فمينيسم از آغاز تا سال 1920 ميلادى كه درآمريكا به زنان حق رأى داده شده،«موج اول» ناميده مىشود؛ كه مهمترين ويژگى آن مطالبهى حقوق مدنى و سياسى برابر است . تا اين زمان بيشتر زنان به دنبال پذيرفته شدن در جامعه به عنوان نيمى از انسانها و حق مالكيت اقتصادى ومشاركت سياسى به ويژه حق رأى بودند.
ب)موج دوم: اين فراز از دههى شصت قرن بيستم ميلادى آغاز مىشود و تا اوايل دههى هشتاد ادامه پيدا مىكند . رهبرى اين جريان را به«سيمون دوبوار» نويسندهى زن فرانسوى نسبت مىدهند.
شعار محورى اين موج، برابرى كامل زن و مرد درتمامى زمينههاى اجتماعى، سياسى و فرهنگى بود. دوبوار در كتاب معروف خود به نام«جنس دوم» ريشهى ظلم وتبعيض نسبت به زنان را در نقشها و وظايفى مىداند كه زنان به عنوان يك زن آن را قبول كردهاند؛ از نگاه وى «هيچ كس زن به دنيا نمىآيد، بلكه زن مىشود.»
به دنبال اين موج، زشت دانستن ازدواج و همسردارى و بچهدارى با مادرى، تشويق زنان به كار بيرون از خانه به طور گسترده و رقابت با مردان در تحصيل واشتغال و مبارزهى با مردسالارى شدت و رواج بيشترى يافت. از نگاه بعضى جان كلام موج دوم، حق توليد مثل بود.
ج)موج سوم: با پيدايش اين موج كه تقريبا از دههى آخر قرن بيستم شروع مىشود، سردمداران تفكر فمينيستى در حوزهى علوم مختلف مانند معرفت شناسى، الهيات، اخلاق و فلسفه سياسى به دنبال اين تز حركت مىكنند كه، نگاهى زنانه به عالم وعلم داشته باشند. برخلاف سابق كه نگاه مردسالارانه بر علوم و روابط دنيا حاكم بود، برخى تلاش براى پاسخ به مشكل تفاوت بين زن و مرد را ويژگى اصل موج سوم دانستهاند.(11)
گرايشهاى مختلف فمينيسم
1. فمينيسم ليبرال: اين دسته قديمىترين گروه هستند كه البته در زمان ما دراقليت مىباشند. اين گروه اصل را بر آزادى عمل، لذتجويى و رضايت فردى قراردادهاند. اين دسته در مورد مسأله علت فرودستى زنان در جامعه، معتقدند نقشهاى جنسيتى تبعيضآميز، پيش داورىهاى تبعيض آميز، باورهاى پذيرفته شده دربارهى تفاوتهاى طبيعى دو جنس و روابط اجتماعى، عامل اين تبعيض شده است.
بنابراين براى تغيير اين وضعيت بايد اين اختلافات را كه سطحى هستند، از بين برد. اين گروه نسبت به نقش مادى و همسرى چون دست و پاى زنان را مىبندد و محدودمىكند، بدبين هستند و كار در خانه را ظالملانه مىدانند و بر اين باورند كه تغيير در قوانين اجتماعى و سياسى براى حل تبعيض موجود كافى است. با ورد بيشتر زنان به عرصهى آموزش، اقتصاد و جامعه اين نابرابرىها از بين خواهدرفت.(12)
چهرههاى معروف اين گرايش عبارتند از : مارى ولستن كرافت، صاحب كتاب«استيفاى حقوق زنان» هاريت تيلور و همسرش جان استوارت ميل، صاحب كتاب «كنيزككردن زنان با انقياد زنان». بتى فريدان نويسندهى كتاب «رمز و راز زنانگى» در سال 1963 م. و از بنيادگذاران سازمان ملى زنان آمريكا در سال 1966 ميلادى.
2. فمينيسم ماركسيستى : ماركسيستها در اين زمينه هم مثل ساير موارد، مىگويند تابعيت تاريخى جنس زن نسبتبه مرد ريشهى اقتصادى و طبقاتى دارد ونظام سرمايهدارى و طبقاتى اين وضعيت را بر بشر تحميل كرده است و تنها راه براى تساوى جنسى و رفع تبعيض، انقلاب تودهها عليه سرمايهدارى و حذف آن است وتا آن زمان اصالت دادن به مبارزهى جنسيتى، يك حركت ضدانقلابى و بيراهه رفتن است.
به اعتقاد ماركس و انگليس، خانواده اولين نهاد اجتماعى است كه تقسيم نابرابركار در آن صورت مىگيرد و بايد اين نظام نابود شود و به جاى آن مؤسسات اشتراكى جايگزين شود تا كار منزل و بچهدارى و مانند اين ها به طور مساوى ازسوى هر دو جنس انجام پذيرد.(13)
از مهمترين شخصيتهاى اين گروه مىتوان رزا لوگزامبورگ از رهبران جنبش زنان كارگر لهستانى و از مؤسسين حزب كمونيست آلمان، هم فكر او كلارا زتكين ازرهبران جنبش كارگرى آلمان و بنيانگذاران حزب كمونيست آلمان و ميشل بارت صاحب كتاب«ستم امروز بر زنان» را نام برد.
3. فمينيسم راديكال: از تندروترين دستههاى فمينيسم هستند و بر اين عقيدهاندكه از ميان تمامى ستمهاى طبقاتى، قومى، مذهبى، نژادى و جنسيتى، بنيادىتيرن نوع ستمگرى مربوط به جنسيت مىشود كه همان نظام پدرسالارى است كه فراگيرترين و ماندگارترين نظام ستم اجتماعى به حساب مىآيد.
سيمون دوبوار معروفترين شخصيت اين گروه و صاحب كتاب معروف «جنس دوم» بر اين باور است كه هيچ انسانى زن يا مرد متولد نمىشود، بلكه هويت زنانه يا مردانه را در طول حيات خود كسب مىكند. زن و مرد فقط از جهت جنسى و زيست شناختى متفاوت هستند، اما ساير تفاوتها مانند تفاوتهاى ذهنى، روحى، اختلاف نگرشها وگرايشها و استعدادها همگى محصول روابط اجتماعى و تاريخى است؛ بنابراين نبايد كارها را به زنانه و مردانه تقسيم كرد.
راديكالها همهى مردان را نسبت به زنان، ستمگر مىدانند و مىگويند: تمام مردان از برترى جنس مذكر، منافع اقتصادى، جنسى و روانى بهره مىبرند . از نظر اين ها، تغيير قوانين اجتماعى - سياسى تنها در حد تسكين و موقتى به كارمىآيد و بايد يك انقلاب اساسى به راه انداخت. شولاميت فايرستون يكى ديگر ازچهرههاى اين روي كرد، در كتاب «ديالكتيك جنسيت» مىگويد عامل فرودستى زنان
مسايل بيولوژيكى زنان يعنى عادت ماهيانه، زايمان و شيردهى است. اين مشكلات با تكنولوژى جديد، مثل لقاح بدون آميزش، پرورش جنين خارج از رحم و پرورش بچه در پرورشگاه، حل خواهد شد و زن و جامعه را از قيد و بند جنسيت رها خواهد كرد.
برخى از راديكالها جلوتر رفته و صفات ارزشمند و اصيل را صفات زنانه مىدانند.
راهحلى كه اين گروه براى رفع ظلم و تبعيض عليه زنان پيش نهاد مىكنند، انقلاب جنس مؤنث است. از ديدگاه فمينيستهاى راديكال، مبارزهى سياسى سازماندهى شده عليه جنس مذكر چه در حوزهى عمومى (جامعه) و چه در حوزهى خصوصى (خانواده) امرى ضرورى است. براى رسيدن به اين هدف، لازم است ارتباطات جنسى در خارج ازنهاد خانواده سامان يابد. اين ارتباط يا به صورت همزيستى آزاد و داوطلبانه بين دو هم جنس است يا دو جنس مخالف.
برخى از تندروها، اصولا رابطهى با مردان را امرى منكر و سياسى مىدانند كه موجب سلطهى جنس مذكر مىشود.(14)
چهرههاى اصلى اين گرايش – چنان كه گذشت - سيمون دوبوار و شولاميت فايرستون و سپس آن اوكلى، كيت ميلت صاحب كتاب « سياستهاى جنسى» مرى ديلى، صاحب كاب «پزشكى زنان» و مرى ابراين هستند.
4. سوسيال فمينيسم :اين گرايش از دههى 1970 ميلادى و از تركيب دو ديدگاه ماركسيسم فمينسيم و راديكال فمينيسم پديد آمده است. طرفداران اين گرايش مشكل ستم عليه زنان را هم ناشى از نظام سرمايهدارى و طبقاتى مىدانند مانند ديدگاه دوم و هم ناشى از نظام جنسيتى پدرسالارانه مانند ديدگاه سوم. بنابراين براى رهايى جنس مؤنث از ستم هم بايد به دنبال تحقق جامعهى سوسياليستى و حذف طبقات اقتصادى بود و هم از جهت فرهنگى و اجتماعى بايد نظام مردسالارى را برانداخت و براى تحقق اين مهم بايد نحوهى آموزش در سطح جامعه، بازاركار، سرپرستى كودكان و شكل ازدواج و شوهردارى دگرگون شوند. هايدى هارتمن كى از مهمترين نظريهپردازان اين گروه است، جوليت ميچل صاحب كتاب «روانكاوى و فمينيسم»(15) يكى ديگر از چهرههاى اين گرايش است.
5. فمينيسم پست مدرن : پست مدرنيسم، ديدگاهى است كه در ساليان اخير شكل گرفته و بر نسبى گرايى حقيق تأكيد مىكند. از نظر اينان، حقيقت غايى يا عينيت ثابتى نداريم كه بتوان آن را فهميد و گفت اين است و جزاين نيست. واقعيت و حقيقت بسيار پيچيده و چند لايه و تودرتو است، از اين رو نبايد ايدهى واحد و نسخهى مشتركى براى همهى جوامع و فرهنگها و زنان قايل شد. هر
مدلى براى يك فرد يا گروه مناسب است، پس مىتوان گفت به تعداد زنان جهان، فمينيسم وجود دارد.
بنابراين مشكلات زن ايرانى، عرب، افغانى، اروپايى و آمريكايى با يكديگرمتفاوت است و پاسخهاى مختلفى را بايد در همان فرهنگ و جامعه عليه مردسالارى جست وجو كرد . ايدهى واحد مثلا فمينيسم ماركسيسم يا راديكال قابل تعميم به همهى جهان نيست بلكه خود ستم جديد است بر زنان .
به نظر برخى از متفكران اين گرايش، زن نيازمند تشكيل خانواده و شوهردارى وپرورش فرزند است و اين ها موجب ستم نيست بلكه علت فرودستى زنان، وجود رفتارهايى است كه از بدو تولد ميان دختر و پسر، تفاوت ايجاد مىكند و براى حل اين مشكل بايد حقوق متشابه براى زن و مرد در امر تحصيل، اشتغال و سياست قايل شد و براى اين مهم، حذف نمادهاى جنسيتى از كتب درسى بسيار مؤثر و مفيد است .
قرائت پست مدرن از فمينيسم كه در حقيقت يك بازنگرى و نقد فمينيسم است ازسوى ديگر گرايشها با واكنش منفى روبه رو شده است. آن ها مىگويند اين گرايش، نهضت و قيام زنان را زمينگير مىكند و اگر يك سخن و نظام حقوقى عام و جهانى داشته باشيم، نمىتوان همهى زنان را به راه فكر و برنامهى مشترك دعوت كرد.
6. فمينيسم اسلامى :اين گرايش، تفسيرى زنمدارانه از اسلام است كه نتيجه التقاط انديشهى اسلامى و فمينيستى است. اين گرايش دردو دههى اخير در ايران وبرخى از كشورهاى اسلامى پديده آمده است و تا حدودى متأثر از قرائت پست مدرن از فمينيسم است كه نسخهى هر جامعهاى را در چارچوب فرهنگ و عقايد همان جامعه، مىنويسند. اين گروه كه متشكل از برخى زنان ماركسيست و فرارى از ايران،برخى از سلطنتطلبان و بقاياى نظام شاهنشاهى و پهلوى، برخى روشنفكران تجديد نظرطلب و غرب زده و جمعى از مسلمانان با انديشهى التقاطى و بىتوجه نسبت به تناقضات انديشهى دينى و الحادى است، مىخواهند نسخهاى بومى و متناسب باعقايد دينى و در عين حال مبتنى بر گرايشات فمينيستى ، تهيه و ارايه دهند واين گروه مردسالارى را مشكل اصلى زنان را در خانواده، اجتماع، اقتصاد وسياست مىدانند و احكام متفاوت دينى را در مورد زن و مرد، تبعيض آميز ومخالف با حرمت و آزادى انسان و حقوق بشر و برابرى زن و مرد به حساب مىآورند. اين ها سعى مىكنند با قرائت جديدى از آيات و روايات دينى، تصويرى از ايلام نشان دهند كه با الگوهاى غربى و فمينيستى نزديك است.
الف) جدايى ديندارى از دين مدارى : اعتقاد به دين به معناى حاكميت دين ومحور قرار دادن آن در قوانين و شئون اجتماعى، سياسى، اقتصادى و فرهنگى نيست.بلكه حوزهى دين يعنى رابطهى ميان خالق و مخلوق ، از حيطهى امور دنيوى جداست.
اين گروه در حقيقت با مبنايى سكولاريستى ، دست دين را از دامن قوانين اجتماعى كوتاه مىكنند. از اين پس، بشر است كه مصالح و مفاسد احكام را مىفهمد و متناسب با شرايط زمان و مكان دنياى امروز، قانون وضع مىكند.
قوانين اسلامى مربوط به ظرف زمانى و مكانى خاصى است كه در شرايط كنونى صحيح و قابل اجرا نيست.
ب) تشابه حقوق زن و مرد: گرچه زن و مرد تفاوت طبيعى و تكوينى دارند، اما اين اختلافات نبايد منجر به حقوق و تكاليف متفاوت و تبعيض آميز شود. آيات و احاديثى كه احكام متفاوتى را براى زن و مرد ذكر كردهاند يا مورد بىاعتنايى قرار مىگيرند يا دستخوش قرائت جديد مىشوند.
ج) ثابت نبودن شريعت: احكام دين در همه موارد از جمله احكام مربوط به زنان منأثر از شرايط جامعه و از فرهنگ زمانه است و ابدى نيست؛ و بايد با متد مدرن و اجتهادى كارآمد، آموزههاى شريعت و فقه را با نياز روز و حقوق بشرسازگار كرد.
د) توجه به نقش زن و اهميت داده به خانواده: اين گرايش بر اهميت جايگاه زن در خانه و تشكيل خانواده ، به عنوان اولين نهاد اجتماعى، پافشارى مىنمايد؛ لكن خانوادهى سنتى و مديريت مرد و تقسيم كار دينى بين زن و شوهر رانمىپذيرد. اين عدهخواهان برابرى نقش اجتماعى، اقتصادى، سياسى و قضايى هستندو به دنبال نفى مديريت مرد در خانواده و مشاركت مرد در فعاليتهاى خانه ومشاركت زن در فعاليتهاى بيرون از خانه هستند.(16)
برخى از چهرههاى فمينيسم در ميان مسلمانان و ايرانيان با گرايشهاى كم و بيش متفاوت عبارتند از :
شيرين عبادى(برندهى جايزهى صلح نوبل) مهرانگيز كار، نيره توحيدى، افسانه نجمآبادى، پروين پايدار (ناهيد يگانه)، شهلا لاهيجى، حامد شهيديان، ناهيدكشاورز، نوشين احمدى خراسانى، كتايون مزداپور، هالهى افشار، سيدمحسن سعيدزاده، نوال السعداوى (مصرى)، فاطمه مرنيسى (مراكشى).
پى نوشت :
1 .Feminism
2. دربارهى تعريف مىتوانيد مراجعه كنيد به: ريك ويلفورد، مقالهى «فمينيسم از كتاب مقدمهاى بر ايدئولوژىهاى سياسى». ترجمهى م.قائد، ص 346 و 347 .
فرهنگ نشر نو، ص 421؛ فرهنگ اصطلاحات معاصر، ص 597؛ و براى آشنايى با نگاه فمينيستى در علوم مختلف ر.ك: فمينيسم و دانشهاى فمينيستى؛ دفتر مطالعات و تحقيقات زنان.
3. معصومهى موسوى، تاريخچهى مختصر تكوين نظريههاى فمينيستى، كتاب توسعه ، ش
9، ص 114 -122.
4. كشورهاى مختلف جهان و اروپا به تدريج از اوايل قرن بيستم، براى زنان حق رأى قايل شدند. براى اطلاع بيشتر از آمار سازمان ملل متحد در اين زمينه نگاه كنيد به: گزيده مقالات و متون دربارهى فمينسيم، مركز مطالعات فرهنگى بينالمللى، ص 421.
5. عهد عتيق از كتاب مقدس، سفر پيدايش، باب سيم، آيات 1-13.
6. از مجموعه كتب و مقالات مربوط به اين بحث، اين موارد را مىتوان به دست آورد. كما اين كه مطالبات اين گروه، حاكى از اين اعتراضات است.
7.Humanism
8. يان مكنزى و ديگران، مقدمهاى بر ايدئولوژىهاى سياسى، ص 346.
9 .Secularism
10. محمدرضا زيبايى نژاد و محمدتقى سبحانى، درآمدى بر نظام شخصيت زن دراسلام، ج 1، ص 124.
11. ر.ك: فمينيسم و دانشهاى فمينيستى ، ص 19 - 16.
12. براى توضيح بيشتر، ر.ك: نظريهى جامعه شناسى در دوران معاصر، جورج ريتزر، ص 477 - 474؛ آليسون جگر، چهارتلقى از فمينسيم ، ترجمه س، اميرى، مجله زنان ، ش 28.
13. همان، ص 477 - 483.
14. همان، ص 488 - 491، و همان .
15. همان، ص 491 - 495؛ و همان.
16. درآمدى بر نظام شخصيت زن در اسلام ، ج 1 ، ص 125 - 127.
معرفی سایت مرتبط با این مقاله
تصاویر زیبا و مرتبط با این مقاله
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}