اصطلاحشناسی تجارت
واژهشناسی
تجارت (در فارسی: بازرگانی) در لغت به معنای خرید و فروش، داد و ستد و معامله کردن است. (1) برخی منابع، تجارت را در کاربرد اصطلاحی آن معنا کردهاند، از جمله گفتهاند که خریدن چیزی است به قصدِ با سود فروختن آن و تصرف در سرمایه است به منظور سود بردن. (2)با آنکه واژهی تجارت و مشتقات آن در متون اسلامی بسیار به کار رفته است، یافتن معنایی یگانه برای آن چندان آسان نیست. رایجترین معنای تجارت در قرآن و احادیث، خرید و فروش کالا به قصد سود بردن است. (3) به تصریح بعضی محققان، تجارت، برخلاف بیع، نوعی پیشه و حرفه به شمار میرود که شرط تحقق آن ممارست تاجر و استمرار در معامله کردن است. (4) از سوی دیگر، همچنان که شماری از مؤلفان گفتهاند، (5) در برخی احادیث و منابع فقهی و حتی منابع تفسیری، (6) تجارت به معنای وسیعتر یعنی هرگونه معاوضه به قصد انتفاع به کار رفته است. (7) گاه نیز قصد اکتساب و سود بردن در معنای آن منظور نشده است. (8) تجارت به معنای معاوضه، در بعضی احادیث از اقسام کسب یا اکتساب (تلاش برای به دست آوردن روزی) (9) شمرده شده است. (10)
بر اساس آنچه گفته شد، میتوان معنای حقیقی تجارت را در متون و منابع اسلامی، داد و ستد و معاوضه به قصد تحصیل سود دانست، ولی چون بیع از مهمترین و رایجترین مصادیق آن است، در آیات و احادیث بسیاری بر بیع و شراء تطبیق میکند که البته جنبهی حرفه بودن تجارت نیز مورد نظر است. علاوه بر معانی مذکور، تجارت به معنای بسیار عامتر کسب کردن نیز به کار رفته است، (11) همچنان که در چند حدیث آمده هر کاری که موجب به دست آوردن روزی شود، تجارت است. (12) این واژه در متون حدیثی و تاریخی، به معنای کالای تجاری نیز بسیار به کار رفته است. (13)
تجارت در قرآن و حدیث و فقه
در قرآن کریم فقط واژهی تجارت، و نه دیگر کلمات هم ریشه با آن، به کار رفته است. (14) بعضی مفسران، مراد از این واژه را در آیهی 16 سورهی بقره، تجارت اخروی یعنی خریدن عقاب به جای ثواب و بهشت دانستهاند. (15) همچنین مراد از تجارتِ بدون کساد در آیهی 29 سورهی فاطر، تحصیل ثواب با طاعت الاهی دانسته شده است. (16) تعبیر «تجارة حاضرة» را در آیهی 282 سورهی بقره معاملهی نقدی و منجّز تفسیر کردهاند. (17) آیهی 29 سورهی نساء دالّ بر نهی از معاملات باطل و صحت معاملاتی است که برآمده از رضایت طرفین باشد. (18)مراد از تجارت در آیهی 10 سورهی صف، ایمان به خدا و پیامبر و جهاد و به تعبیری دیگر عمل صالح است. (19) پیامبر مبارزهی حضرت علی را با عمروبن عبدوَد مصداق این نوع تجارت دانسته است. (20) در آیهی 37 سورهی نور کسانی که تجارت و بیع، آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات بازنمیدارد، ستوده شدهاند. در احادیث، شأن نزول یا مصداق این آیه افرادی چون حضرت علی و امامان علیهمالسلام ذکر شدهاند. (21) امامان با استناد به این آیه، پاداش تاجرانی را که هنگام نماز از تجارت دست میکشند، از نمازگزاران غیرتاجر بیشتر دانستهاند. (22) با توجه به عطف کلمهی بیع به تجارت در این آیه، مفسران در تبیین مفهومی متمایز از بیع برای تجارت کوشیدهاند. برخی آن را در این آیه به معنای خریدن (شراء)؛ (23) و برخی (24) حرفه بودن تجارت را ویژگی آن دانستهاند. مضمون این آیه با مضمون آیهی 11 سورهی جمعه مشابه است. بنابر منابع، این آیه هنگامی نازل شد که پیامبر خطبهی نماز جمعه میخواند و با ورود کاروانی تجاری به مدینه نمازگزاران، جز افرادی معدود، از مسجد خارج شدند. (25)
مفاد آیات و احادیث نه تنها مؤمنان را از تجارت بازنداشته، بلکه آن را مشروع و مطلوب دانسته است. بنابر احادیث، تجارت از بهترین انواع کسب و موجب فزونی عقل است و بخش اعظم روزی انسانها در آن است. (26) امامان رها کردن تجارت را بسیار نکوهش کرده (27) و تاجران را از ترک تجارت نهی میکردهاند. (28) در بسیاری از ادعیه از خداوند تجارت سودمند درخواست شده است. (29) امامان در صورت سودآور نبودن یک نوع تجارت، تغییر آن را به تجارتی دیگر توصیه کرده (30) و آداب و دعاهایی را آموزش دادهاند. (31) بنابر احادیث، سودمند نبودن تجارت هر امّتی از آثار غضب الاهی بر آن امت است. (32) در احادیث، واژهی تجارت به صورت استعاره، به معنای کارهای نیک و پسندیده، بسیار به کار رفته است (33) و از جمله، آثار و ویژگیهای تجارت اخروی در حدیثی از پیامبر تبیین شده است. (34)
تجارت از مهمترین راههای کسب درآمد عرب جاهلی بوده و همانگونه که در سورهی قریش اشاره شده ست، قافلههای عرب با تغییر فصل برای تجارت به مناطقی معیّن کوچ میکردند. (35) حتی چه بسا حضور اعراب در مراسم حج به منظور تجارت بوده است. (36) مکّیان نیز اهل تجارت بودند و در میان آنان، قبیلهی قریش در تجارت شهرت بیشتری داشت (37) تا آنجا که برخی گفتهاند وجه تسمیهی قریش، اشتغال این افراد این قبیله به تجارت بوده است. (38) در متون تاریخی و حدیثی دربارهی سفرهای تجاری بعضی اسلاف پیامبر و خاندان بنیهاشم، از جمله هاشمبن عبدمناف و ابوطالب، گزارشهای متعددی دیده میشود. (39) همچنین در این منابع چند سفر تجاری پیامبر همراه ابوطالب (40) و نیز تجارت آن حضرت برای خدیجه پیش از ازدواج با وی (41) و پس از آن (42) گزارش شده است. بسیاری از بزرگان و یاران ائمه نیز به تجارت اشتغال داشتند، از جمله: سعیدبن مسیّب، محمدبن سیرین/ ابن سیرین، هشام بن حکم، حسن بن علی وَشّاء، ضَریس کُناسی، حَریز سجستانی، سماعة بن مهران و عثمان بن سعید عَمری. (43)
به نوشتهی فیض کاشانی، (44) در احادیث اشتغال به تجارت حتی برای کسی که به عبادت یا فراگرفتن دانش پرداخته، سفارش شده است؛ با این همه، اسلام مؤمنان را از نگاه صرفاً سودجویانه به امر تجارت برحذر داشته و آنان را به احسان و عدل در معاملات فراخوانده است. (45) بر این اساس، اشتغال به تجارت به منظور گردآوری ثروتِ بیش از حد نیاز، مذموم است. (46) در سیرهی پیامبراکرم (47) و حضرت علی، (48) نظارت بر امر تجارت و بازار و پند دادن به تجّار به منظور گسترش این فرهنگ گزارش شده است.
در منابع فقهی، دربارهی احکام و شرایط تجارت به عنوان حرفه کمتر بحث شده است. (49) هرچند برخی منافع متأخّر فقهی امامی، کتابها یا بابهایی با عنوان «تجارت» یا «مَتاجر» دارند. (50) که به نظر میرسد مراد آنان تجارت به معنای عام آن، یعنی اکتساب، بوده است. اما منابع متقدّمتر (51) و نیز بیشتر منابع اهل سنّت (52) عناوین مزبور را کمتر به کار بردهاند؛ با این همه، از آنجا که ماهیت عمل تاجر در واقع نوعی معامله مانند عقد بیع یا سایر معاملاتِ شناخته شده در منابع فقهی است، از دیدگاه فقها لازم است که او شرایط و محدودیتهای هر معامله را رعایت کند. (53)
از جمله مباحثی که دربارهی تجارت در بیشتر منابع فقهی آمده و مستقیماً به تجارت و تاجران مربوط است، آداب تجارت است. در این مبحث، علاوه بر شماری از احکام الزامی که با ماهیت عمل تاجر ارتباط نزدیک دارند، مانند حرمت ربا و احتکار، بسیاری از آداب و مقررات اخلاقی به استناد آیات و احادیث گردآوری شده است. بیشتر این احکام دربارهی چگونگی رفتار تاجر با طرف معامله است؛ از جمله: استحباب گذشت و احسان و تسامح در معامله، (54) کراهت سوگند خوردن، (55) لزوم صدق در گفتار و رعایت امانت، (56) استحباب پذیرش درخواست طرف معاملهای که پشیمان شده برای فسخ معامله، (57) مذموم بودن ستایش کالا هنگام فروش و نکوهش کالا هنگام خرید آن، (58) استحباب بیان کردن عیبهای پنهان و آشکار کالا، (59) استحباب رعایت برابری میان خریداران گوناگون، (60) کراهت معامله با کسی که مال خود را در گناه صرف میکند یا بیشتر مال او حرام است (61) و کراهت معامله با مُضطر. (62)
شمار دیگری از این آداب، بیشتر جنبهی فردی دارد و به شخص تاجر مربوط میشود؛ از جمله: استحباب فراگیری فقه و شناختن تجارتهای حلال و حرام، (63) کراهت معامله در فاصلهی طلوع فجر تا طلوع آفتاب، (64) استحباب رها کردن تجارت هنگام نماز و خواندن نماز در اول وقت، (65) استحباب گفتن شهادتین و سه تکبیر هنگام خرید کالا، (66) استحباب تجارت کردن در سرزمین خود، (67) کراهت زود وارد شدن به بازار و دیر خارج شدن از آن، (68) استحباب خواندن دعای مخصوص هنگام ورود به بازار (69) و استحباب پرداخت صدقه برای پاک شدن مالالتجاره. (70)
در سایر ابواب فقهی نیز گاه احکامی متفرقه که با تجارت مرتبط است، دیده میشود؛ از جمله دربارهی زکات مالالتجاره. به نظر فقهای عامه، به جز مالکیان، در مالالتجاره پرداخت زکات- در صورت تحقق شرایط آن- واجب است، ولی مالکیان میان تاجری که مال خود را همواره در جریان داد و ستد قرار میدهد (تاجر مدیر) و تاجری که به امید بالارفتن بهای کالا آن را نگه میدارد (تاجر محتکر)، تفاوت گذاشتهاند. (71) نظر مشهور نزد فقهای امامی استحباب زکات مالالتجاره است، برخی آن را واجب میدانند. (72) همچنین دربارهی مالالتجاره مشمول زکات اختلاف نظر وجود دارد. (73) همچنین برخی فقها پرداخت خُمس سرمایهای را که برای تجارت منظور میشود، پیش از تجارت کردن واجب دانستهاند. (74) فقهای امامی، به استناد احادیث، تاجری را که همواره در حال نقل و انتقال باشد، مشمول حکم «نماز قصر» (نماز شکسته) نمیدانند. (75)
پینوشتها:
1. ابن منظور؛ فیروزآبادی؛ معلوف، ذیل «تجر»؛ دربارهی ریشهی اصلی آن ر. ک. د. اسلام، چاپ دوم، ذیل Tidjara. 1.
2. راغب اصفهانی، ذیل «تجارة»؛ ابن خلدون، ج1، ص 4949- 495؛ جرجانی، ص 73؛ طُرَیحی، ذیل «تجر»؛ قلعهجی، ج1، ص 421.
3. راغب اصفهانی، همانجا؛ زمخشری، ذیل بقره: 16، نور: 37؛ فضل طبرسی، 1408، ذیل بقره: 16، صف: 10؛ مجلسی، ج66، ص 327.
4. زمخشری؛ فضل طبرسی، 1379؛ طباطبائی، ذیل نور: 37؛ المعجم الوسیط، ذیل «تجر».
5. ر. ک. محقق حلّی، ج1، ص 144؛ طریحی، همان جا؛ حسینی عاملی، ج8، ص 6.
6. ر. ک. قرطبی، ذیل نساء: 29؛ شعرانی، ذیل «تجر».
7. برای احادیث ر. ک. قاضی نعمان، ج2، ص 459؛ ابن اشعث کوفی، ص 239؛ حرّ عاملی، ج17، ص 83-84؛ نوری، ج13، ص 269؛ برای منابع فقهی ر. ک. محقق کرکی، ج4، ص 5.
8. ر. ک. نجفی، ج8، ص 6.
9. ر. ک. محمود عبدالرحمان عبدالمنعم، ذیل «کسب».
10. ر. ک. شمس الائمه سرخسی، 1417، ص 140؛ جعفری لنگرودی، ذیل «تجارت»؛ قلعه جی، ج2، ص 1627- 1629؛ برای احادیث ر. ک. حرّ عاملی، ج17، ص 83.
11. نوری، ج13، ص 157.
12. حسینی عاملی، ج8، ص 5-6.
13. ر. ک. حرّ عاملی، ج17، ص 134، 442.
14. ر. ک. کلینی، ج5، ص 558؛ مفید، ص 283؛ طوسی، 1390؛ ج، ص 59؛ مجلسی، ج67، ص 81، 396.
15. شعرانی، همان جا؛ عبدالباقی، ذیل «تجارة».
16. ر. ک. فضل طبرسی، 1408؛ فیض کاشانی، 1399، ذیل آیه: مجلسی ج65، ص 106.
17. زمخشری؛ فضل طبرسی، 1379؛ فیض کاشانی، 1399، ذیل آیه؛ مجلسی، ج66، ص 362.
18. زمخشری؛ فضل طبرسی، 1408، همو، 1379، قرطبی، ذیل آیه.
19. زمخشری؛ فضل طبرسی، 1408، ذیل آیه؛ ابن ابی الحدید، ج18، ص 277؛ طباطبائی، ذیل آیه.
20. ر. ک. مجلسی، ج36، ص 165.
21. ر. ک. ابن شهرآشوب، ج2، ص 74- 75؛ مجلسی، ج23، ص 329، ج86، ص 195.
22. ر. ک. حرّ عاملی، ج17، ص 14-15، 17.
23. ر. ک. ابوالفتوح رازی، ج14، ص 153؛ قرطبی، ذیل آیه.
24. زمخشری؛ طباطبائی، ذیل آیه.
25. ر. ک. زمخشری؛ فضل طبرسی، 1408، ذیل آیه؛ مجلسی، ج86، ص 200؛ طباطبائی، ذیل آیه؛ قمی، ج2، ص 349.
26. ر. ک. کلینی، ج5، ص 148، 319؛ ابن بابویه، 1414، ج3، ص 192؛ غزالی، ج2، ص 70- 71؛ الموسوعة الفقهیّة، ج10، ص 151- 152.
27. ر. ک. حرّ عاملی، ج17، ص 13-17؛ نوری، ج13، ص 10-11.
28. ر. ک. کلینی، ج5، ص 75، 84، 148- 149؛ ابن بابویه، 1414، ج3، ص 165.
29. ر. ک. طوسی، 1411، ص 208، 466، 730؛ ابن طاووس، ج2، ص 157.
30. ر. ک. کلینی، ج5، ص 168؛ طوسی، 1401، ج7، ص 14.
31. ر. ک. کلینی، ج3، ص 473-474؛ طوسی، 1401، ج3، ص 311.
32. ر. ک. کلینی، ج5، ص 317؛ ابن بابویه، 1400، ص 466؛ ابن شعبه، ص 51؛ مجلسی، ج55، ص 334، ج74، ص 157.
33. برای نمونه ر. ک. مجلسی، ج 64، ص 332- 333، ج66، ص 409.
34. ر. ک. حسن طبرسی، ص 455؛ مجلسی، ج74، ص 106.
35. ر. ک. فضل طبرسی، 1408، ذیل سورهی قریش.
36. ر. ک. مجلسی، ج55، ص 338- 339.
37. ر. ک. ابن ابی الحدید، ج15، ص 210- 211؛ مجلسی، ج30، ص 250.
38. جاحظ، ص 241؛ فضل طبرسی، 1408، همان جا.
39. فضل طبرسی، 1399، ص 26؛ ابن شهرآشوب، ج1، ص 35؛ ابن ابی الحدید، ج15، ص 202.
40. ر. ک. ابن بابویه، 1363ش، ج1، ص 182- 183؛ قطب راوندی، ج1، ص 71.
41. ر. ک. ابن شهرآشوب، ج1، ص 173؛ مجلسی، ج15، ص 337، 369.
42. ر. ک. قمی، ج2، ص 150.
43. ر. ک. جاحظ، ص 242؛ کشّی، ص 255؛ ابن بابویه، 1363ش، ج2، ص 363؛ نجاشی، ص 144، 193، 433؛ طوسی، 1411، ص 72، 354؛ علامه حلّی، ص 63، 90.
44. فیض کاشانی، 1403، ج3، ص 146.
45. ر. ک. غزالی، ج2، ص 82، 90، مصری، ص 17.
46. غزالی، ج2، ص 72؛ بهبهانی، ص 2.
47. ر. ک. قاضی نعمان، ج2، ص 8؛ ابن ابی جمهور، ج3، ص 203؛ مصری، ص 16.
48. ر. ک. قاضی نعمان، ج2، ص 459.
49. حسینی عاملی، ج8، ص 6.
50. برای نمونه ر. ک. سلسلة الینابیع الفقهیة، ج1، ص 189، ج2، ص 281، 413، 557، ج3، ص 299، 311، 335.
51. ر. ک. همان، ج1، ص 3، 21، 107، ج3، ص 3، 149؛ ابن بَرّاج، ج1، ص 343.
52. برای نمونه ر. ک. موسوعة المصادر الفقهیة، ج1، ص 25، ج2، ص 1029، ج3، ص 1140، 1169، 1439، 1545.
53. برای این معاملات و شرایط و محدودیتهای آنها ر. ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «بیع».
54. ر. ک. غزالی، ج2، ص 92؛ شهید ثانی، ج3، ص 290- 291؛ حرّ عاملی، ج17، ص 383، 387- 388؛ الموسوعة الفقهیة، ج10، ص 153.
55. غزالی، ج2، ص 85؛ شهید ثانی، ج3، ص 290؛ حرّ عاملی، ج17، ص 419؛ الموسوعة الفقهیّة، ج10، ص 152.
56. ر. ک. ابن قدامه، ج4، ص 3؛ حرّ عاملی، ج17، ص 384-385؛ الموسوعة الفقهیّة، ج10، ص 154.
57. ر. ک. غزالی، ج2، ص 93؛ شهید ثانی، ج3، ص 286؛ حرّ عاملی، ج17، ص 385- 387؛ احمد عیسی، ص 138.
58. ر. ک. ابن بابویه، 1415، ص 363؛ غزالی، ج2، ص 85.
59. ر. ک. غزالی، ج2، ص 85-86؛ شهید ثانی، ج3، ص 289-290؛ احمد عیسی، ص 132.
60. ر. ک. شهید ثانی، ج3، ص 286؛ حرّ عاملی، ج17، ص 398- 399.
61. ر. ک. حرّ عاملی، ج17، ص 460- 461؛ الموسوعة الفقهیّة، همان جا.
62. ر. ک. حرّ عاملی، ج17، ص 447- 449.
63. ر. ک. طوسی، 1400، ص 372؛ شهید ثانی، ج3، ص 285.
64. ر. ک. شهید ثانی، ج3، ص 295؛ حرّ عاملی، ج17، ص 399.
65. ر. ک. کلینی، ج5، ص 312- 313؛ بهبهانی، ص 21.
66. ر. ک. شهید ثانی، ج3، ص 291؛ بهبهانی، ص 20.
67. ر. ک. حرّ عاملی، ج17، ص 467.
68. غزالی، ج2، ص 97؛ شهید ثانی، ج3، ص 293.
69. ر. ک. حرّ عاملی، ج17، ص 406-409.
70. ر. ک. ابن بابویه، 1414، ج3، ص 194؛ شمسالائمه سرخسی، 1406، ج8، جزء 15، ص 115.
71. برای تفاصیل ر. ک. زحیلی، ج2، ص 787- 798؛ الموسوعة الفقهیّة، ج10، ص 154- 155.
72. ر. ک. نجفی، ج5، ص 473- 474؛ همدانی، ج14، ص 111-115.
73. برای تفاصیل ر. ک. نجفی، ج5، ص 579- 589؛ همدانی، ج13، ص 425- 472.
74. برای نمونه ر. ک بروجردی، ج25، ص 248- 249.
75. ر. ک. طوسی، ج1، ص 232؛ ابن حمزه، ص 109.
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم 1404.
ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی العزیزیّة فی الاحادیث الدینیّة، چاپ مجتبی عراقی، قم 1403- 1405/ 1983- 1985.
ابن اشعث کوفی، الاشعثیات (الجعفریات)، چاپ سنگی تهران: مکتبة نینوی الحدیثه، [بیتا.]
ابن بابویه، امالی الصدوق، بیروت، 1400/ 1980.
__، کمالالدّین و تمام النّعمة، چاپ علی اکبر غفاری، قم 1363 ش.
___، المقنع، قم 1415.
__، من لایحضره الفقیه، چاپ علی اکبر غفاری، قم 1414.
ابن برّاج، المهذّب، قم 1406.
ابن حمزه، الوسیلة الی نیل الفضیلة، چاپ محمد حسّون، قم 1408.
ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، المُسمّی دیوان المبتدا و الخبر، چاپ خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت 1408/ 1988، 8 ج.
ابن شعبه، تحفالعقول عن آلالرسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ علیاکبر غفاری، قم، 1363ش.
ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب (علیه السلام)، قم 1379.
ابن طاووس، اقبال الاعمال، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم 1414- 1415.
ابن قدامه، المغنی، بیروت 1403/ 1983.
ابن منظور، لسانالعرب، چاپ علی شیری، بیروت 1412/ 1992، 18 ج.
حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد 1365- 1376ش.
عبدغالب احمدعیسی، آداب المعاملة فی الاسلام، بیروت: دار ابن زیدون، [بیتا].
مرتضی بروجردی، المستند فی شرح العروة الوثقی، تقریرات درس آیةالله خوئی، در موسوعة الامام الخوئی، ج25، قم 1421/ 2000.
محمدباقربن محمد اکمل بهبهانی، کتاب التجاره، با حواشی میرزای شیرازی و سیدیزدی، بمبئی 1299.
عمروبن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ: الرسائل الادبیة، بیروت 1995.
علی بن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت 1405/ 1985.
محمدجعفر جعفری لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، تهران 1378 ش.
محمدبن حسن حر عاملی، تفصیل وسائلالشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، قم 1409- 1412، 30 ج، 1416.
محمدجوادبن محمد حسینی عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلّامة، چاپ علی اصغر مروارید، بیروت 1417- 1418/ 1996- 1998.
دانشنامهی جهان اسلام، زیرنظر غلامعلی حداد عادل، تهران. بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، 1375ش-.
حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ مجمد سیدکیلانی، تهران [؟ 1332 ش].
وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق 1409/ 1989.
محمودبن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، بیروت 1366/ 1947، 4 ج.
سلسلة الینابیع الفقهیة، ج1-3: کتاب المتاجر، چاپ علی اصغر مروارید، بیروت: دارالتراث، 1410- 1422.
ابوالحسن شعرانی، نثر طوبی، یا، دایرةالمعارف لغات قرآن مجید، تهران 1398.
محمدبن احمد شمس الائمه سرخسی، شرح کتاب الکسب، چاپ عبدالفتاح ابوغدّه، بیروت 1417/ 1997.
__، کتاب المبسوط، بیروت 1406/ 1986.
زینالدین بن علی شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، چاپ محمد کلانتر، بیروت 1403.
محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیرالقران، بیروت 1390- 1394/ 1971- 1974، 20 ج.
حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، قم 1412.
فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی چاپ علی اکبر غفاری، بیروت 1399/ 1979.
__، کتاب جوامع الجامع فی تفسیرالقرآن المجید، چاپ محمدعلی قاضی طباطبائی، تبریز 1379.
___، مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل الله یزدی طباطبائی، بیروت 1408/ 1988.
فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران 1362ش.
محمدبن حسن طوسی، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران 1390.
__، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت 1401/ 1981.
___، الغیبة، قم 1411.
__، مصباح المتهجد، بیروت 1411/ 1991.
محمدفؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره 1364.
حسن بن یوسف علامه حلّی، رجال العلامة الحلّی، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف 1381/ 1961، چاپ افست قم 1402.
محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، بیروت 1406/ 1986.
محمدبن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، بیروت 1407/ 1987.
محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، تفسیر الصافی، چاپ حسین اعلمی، بیروت [؟ 1399/ 1979]، چاپ افست مشهد [بیتا].
__، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، چاپ علیاکبر غفاری، بیروت 1403/ 1983.
نعمان بن محمد قاضی نعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام، چاپ عارف تامر، بیروت 1416/ 1995.
محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت: دارالفکر، [بیتا.].
سعیدبن هبةالله قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، قم 1409.
محمد روّاس قلعهجی، الموسوعة الفقهیة المیسّرة، کویت 1421/ 2000.
علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، بیروت 1412/ 1991.
محمدبن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، [تلخیص] محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد 1348 ش.
محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ علیاکبر غفاری، بیروت 1401.
مجلسی، بحارالانوار، بیروت 1403/ 1983.
__، ج30، چاپ عبدالزهراء علوی، بیروت: دارالرضاء، [بیتا].
جعفربن حسن محقق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم 1408.
علی بن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم 1414- 1415.
محمود عبدالرحمان عبدالمنعم، معجم المصطلحات والالفاظ الفقهیة، قاهره: دارالفضیله، [بیتا].
عبدالسمیع مصری، التجارة فی الاسلام، مصر 1406/ 1986.
المعجم الوسیط، تألیف ابراهیم انیس و دیگران، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1367ش.
لویس معلوف، المنجد فی اللغة و الاعلام، بیروت 1996.
محمدبن محمد مفید، المقنعة، قم 1410.
الموسوعة الفقهیّة، ج10، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، 1407/ 1987.
موسوعة المصادر الفقهیّة، ج 1-3: کتاب البیوع، چاپ علی اصغر مروارید، بیروت: دارالتراث، 1421/ 2001.
احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر، رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407.
محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت 1412/ 1922.
حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم 1407- 1408.
رضابن محمدهادی همدانی، مصباح الفقیه، قم 1416.
The Encyclopadia of Islam, new ed., Leiden: Brill, 1960-2, s. v. "Tidjara. 1: Introductory remarks" (by c. E. Bosworth).
منبع مقاله :
میرجلیلی، حسین ... [و دیگران]؛ (1389)، تجارت در جهان اسلام، مترجمان موسی احمدیان ... [و دیگران]، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اوّل
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}