امام خمینی (ره) و انتقاد در مطبوعات (1)
معیار صحیح در حفظ بیطرفی قلم و گفتار
یک کار خارجی که در خارج واقع میشود- هر کاری میخواهد باشد- انسان وقتی میخواهد قلم دستش بگیرد و راجع به این کار یک چیزی بنویسد، یا میخواهد برود در مرجع مردم، در محضر ملت راجع به این مسأله یک مطلبی بگوید قبل از اینکه میرود و این مسأله را میگوید، ببیند که آیا این حُبّ نفس- که تابع او خب به علایق خودش هست، حُبّ به دوستان خودش هست- او را همچو کور کرده است که نمیتواند واقعیت را بگوید، و واقعیت را فدای خودش میکند یا نه، این طور نیست و فدای خودش نمیخواهد بکند چیزی را. آن وقت اگر دید آن طوری است، بداند که قلم مالِ شیطان است و به دست اوست و زبان مال شیطان است و در قدرت اوست. و اگر دید که نه، کار خوب را هر کس بکند این خوب است، چون خوب است، هر کسی بکند این کار را، تحسین میکند. کار، خودِ کار را ببیند، صدور کار از فلان، این است که انسان را مبتلا میکند. خودِ کار را وقتی نگاه بکند بدون صدورش از این و آن، انسان میتواند حکم بکند، میتواند حکم بکند که مجلس شورای اسلامی ما، این مجلس چطور است. میتواند حکم بکند اگر خود مجلس را نگاه کند، نه افراد را در نظر بگیرد. یک چیزی که از مجلس میگذرد خود او را نگاه کند که این چیزی که از مجلس گذشته است این چطور است. اینجا میتواند قضاوت کند برای اینکه این بسته به افراد نیست. اما اگر پای افراد پیش آمد به مجرّدی که پای افراد پیش میآید همین معنایی که قبلاً وقتی که بدون افراد، بدون توجه به افراد، حکم به خوبیاش یا بدیاش کرده بود حالا وقتی که توجه به افراد کرد عوض میشود، حکم عوض میشود در باطن انسان. اکثراً هم خودشان غفلت دارند؛ یعنی بینش از روی دوستی و بینش از روی عداوت یک چیزی است که در انسان تأثیر میگذارد. (1)خواستن حق برای حق کمال بزرگ انسان
باید اشخاصی که میخواهند صحبت کنند ببینند که آیا حق را میخواهند برای حق؟بزرگتر چیزی که انسان اگر آن را داشته باشد کمال بزرگ دارد این است که حق را برای حق بخواهد. از حق خوشش بیاید برای اینکه حق است. و از باطل متنفر باشد برای اینکه باطل است. اگر حق به دست دشمنش هم اجرا شد، این مالکیت را داشته باشد بر نفس خودش که آن حق را تعریف کند. و اگر باطل از فرزندش یا دوستانش وجود پیدا کرد، این مالکیت را داشته باشد که از او تنفر داشته باشد و اظهار تنفر کند. کسانی که حق را برای حق خواهند اندکاند، بسیار اندک. کسانی که باطل را برای باطل بودنش بُغض بر آن دارند و تنفر از آن دارند اندکاند، و بسیار اندک.(2)
تفکر قبل از گفتن و نوشتن و انتخاب تیترهای درشت
توجه کنید که قلمهای شما شریک خنجرهایی که از پشت به ما میزنند نباشد. توجه کنید که زبانهای شما، قلمهای شما چماق نباشد، و با همان قلم بنویسید که چماق بد است! توجه کنید که قلمهای شما و زبانهای شما مسلسل نباشد و به سینه این جوانهای ما وارد بشود، و آن وقت بگویید که به ما حمله شده است! شما هم حمله کردید. فقط صدام نیست، شما هم شریک خواهید بود. قبل از اینکه به نطقها بروید و قبل از اینکه مقالهها بخواهید بنویسید و قبل از اینکه تیترها را بخواهید درشت بنویسید، با خودتان خلوت کنید و ببینید که برای چه این کار را میکنید؟ مقصد شما چه است؟ شما حقی را برای حق میخواهید، یا حق را از رقبای خودتان نمیپذیرید؟ باطل را برای باطل از آن متنفر هستید؟ یا باطل را از دوستان خودتان میپذیرید؟ شما خودتان را امتحان کنید انسان یک موجود عجیب و غریبی است که تا آخر عمر خودش نمیتواند خودش را بشناسد. (3)اهل قلم مجبور به فساد نیستند
این طور نیست که ما مجبور باشیم، و معاقب نباشیم از باب اینکه مجبور هستیم. نه، ما مختاریم. با اختیار خودمان فساد ایجاد میکنیم. با اختیار خودمان قلمهایمان را به کار میاندازیم برای اینکه دیگران را بیآبرو کنیم. قلمهای خودمان را و زبانهای خودمان را به کار میاندازیم برای اینکه حریفها را از میدان بیرون کنیم. اینها همه مکایدی (4) است که در خود انسان هست. انسان خیال میکند کار خوب میکند؛ و حال آنکه کار بد دارد میکند. خیال میکند برای خداست؛ و حال آنکه برای شیطان است. (5)با اختیار و قدرت جلوی زبان و قلم را بگیرید
ما تا اصلاح نکنیم خودمان را، نمیتوانیم کشور خودمان را اصلاح کنیم. من نمیگویم که این طور باشید که خیر، از همه هواهای نفس بیرون بروید. این نه برای من و نه برای شما و نه برای الّا مَن عَصَمَهُ الله (6) میسور نیست. لکن ما قدرت داریم که جلوی زبانمان را بگیریم، نمیتوانیم بگوییم زبانمان اختیار ندارد. ما قدرت داریم که جلوی قلممان را بگیریم، نمیتوانیم بگوییم قلم من اختیار ندارد. ما جلوی زبانمان را، جلوی بیانمان را، جلوی قلممان را، جلوی عملمان را، همه را میتوانیم بگیریم، قدرت داریم. این معنایی که میتوانیم و قدرت داریم و به واسطه او همه مؤاخذهها و همه گرفتاریها هست هر چه هم انسان حُبّ به یک کسی داشته باشد، یا بُغض به یک کسی داشته باشد، قلمش را نگه دارد، لااقل این قدر قدرت داشته باشد که در نوشتههایش دنبال این نباشد که بد از هر جا هست پیدا بشود و او بنویسد، ضعف از هرجا هست پیدا شود و او بنویسد. (7)قلمها نصیحت کنند به تندگویی
ما اگر بخواهیم که واقعاً کشور خودمان یک کشوری باشد که برای خودمان باشد، دیگران نتوانند به او تسلط پیدا کنند، حالا باید همه قشرهایی که هستند، با هم دست به دست هم بدهند. دست بردارند از این حُبّ و بُغضهایی که اساسش هم همان حُبِّ نفس است. یک مقدار حُبِّ نفس را کنترلش کنند، نمیتوانند خارجش کنند، کَمَش کنند، موقتاً کَمَش کنند تا این پیروزی حاصل بشود.موقتاً جلوی قلمها را بگیرند، و اگر میخواهند نصیحت کنند، نصیحت باشد، نصیحت را آدم ممکن است قبول کند، اما تندگویی را همان آدمی هم که هر چه باشد، تندگویی را نمیتواند تحمل کند. (8)
قلم آلوده مورد نفرت است
وقتی ما بتوانیم با زبان نرم، با نصیحت، با قول سالم بدون نیش، بدون اظهار غرض مردم را اصلاح کنیم، دوستان خودمان را زیاد کنیم، برای خدا همین معنا باشد، خوب، چه داعی هست که آدم با قلم خودش به ضد خودش عمل کند. خیلیها خیال میکنند که این حرفی که من میزنم، ضد فلان است و سرکوب میشود فلان. لکن اول خودش سرکوب میشود. اینها توجهی به این معنا ندارند. اول یک وقتی که یک همچو شد که دیدند قلم، قلم آلوده است، این مورد نفرت واقع میشود.چه ادعایی دارد انسان که میتواند یک انسانی را دعوت به خیر بکند با زبان ملایم، با قلم ملایم، با نصیحت، با دوستی او را به راه راست ببرد آن طور که انبیا میکردند. انبیا بنایشان بر این بود که دست به شمشیر نبرند الّا برای آنها که علاجی ندارند جز شمشیر و فاسد میکنند جامعه را. آن که فاسد میکند جامعه را و دست از فسادش بر نخواهد داشت او را باید از جامعه جدا کرد. و یک غده سرطانی است که جامعه را فاسد میکند. انبیا مثل یک طبیبی بودند، آنها که میخواستند اصلاح کنند جامعه را. (9)
گرفتاری قلم برای مردم
اگر قلمهای ما و زبانهای ما هم این طوری بشود که واقعاً بخواهیم این جامعه پیش ببرد، این مملکت اصلاح بشود و در حالی که ما همه گرفتار هستیم، لااقل از این گرفتاری قلم ما، مردم بیرون بیایند، آخر این گرفتاری گرفتاری زیادی است.اصلاح جامعه در گِرو رفتارها و گفتارهای معقولانه
اگر بخواهیم جامعه را اصلاح بکنیم باید یک قدری فکر بکنیم که حالا خوب است که ما قلمها را یک قدری غلاف کنیم، و یک قدری مردم را نصیحت کنیم. اگر قلم، میگوییم، قلممان اصلاحی باشد، دنبال این نرویم هِی عیب پیدا کیم و هِی بنویسیم. شما که این عیب را پیدا کردید و نوشتید حریف شما هم همین یک عیب دیگری برای شما میتراشد، فردا زیادتَرش میکند. آن یکی هم همین طور، همین طور تا آخر. (10)بغض شخصی عامل کمک به تبلیغات خارجی
اگر فرض کنید یک کدورتی- فرض کنید- بین دو طایفه باشد، خوب، ما باید دنبال این برویم که اصلاح کنیم این را با قلممان. با گفتار ما اجتماع کنیم. با هم باشیم. برادریم. همه میخواهند که این مملکت اصلاح بشود. اگر با قلم ما، با قدم ما، گفتار ما، خدای نخواسته یک آسیبی به این مملکت برسد، یک آسیبی به این جمهوری اسلامی برسد، در خارج بگویند اینها نمیتوانند اداره بکنند، خودمان هم دامن بزنیم به این، چرا باید ما به واسطه یک بُغضی که با یک شخصی یا با یک جمعی داریم، در دنیا یک طوری بگوییم که دنیا به جمهوری اسلامی بدبین بشود؟جمهوری اسلامی را خودتان که میخواهید آن را، یک کاری بکنید که دنیا لااقل این طور که دارند خودشان تبلیغ میکنند، دیگر دست ما هم دنبال تبلیغ نباشد. به حرفهای ما هم استشهاد نکنند آنها باید توجه به این مسائل داشت. انسان خیلی گرفتار است.
خداوند ما را از این گرفتاریها نجات بدهد و خداوند ما را از شرّ خودمان نجات بدهد. (11)
به تبلیغات خارجی کمک نکنید
ای کاش اشخاصی که در داخل هستند، از نویسندگان، از گویندگان، توجه به این معنا میکردند که کمک به تبلیغات خارجی نکنند، کمک به جنایات دیگران نکنند، این قلمها را یک مقدار متوقف کنند برای اسلام، برای خدا، برای کشور اسلام، برای ملت اسلامی.این قلمها را یک قدری متوقف کنند. هِی دعوت نکنند مردم را که بیایید فحش بدهید! خودشان کم است برای فحش دادن، دعوت میکنند از این و آن که بیایید، یا الله! بیایید مبارزه کنید با جمهوری اسلامی، بیایید فحش بدهید به جمهوری اسلامی! بیایید بگویید جمهوری اسلامی اصلاً اسلامی نیست! بیایید بگویید که این ارگانهایی که در ایران هستند همهشان خلاف اسلاماند. اینها یک قدری توجه داشته باشند به مسئولیتهایی که به عهدهشان است، توجه داشته باشند. این متاع خوب را آن طور مشوَّه نکنند. (12)
خوراک تبلیغاتی برای بوقهای خارجی
شیاطینی که از اطراف دنبال این هستند که یک چیزی پیدا کنند و در بوقها بزرگش کنند در نظر بگیرید. چرا هر روز برای بوقهای خارجی یک چیزی درست میکنید و خوراکی درست میکنید که آنها تبلیغ بر ضد شما بکنند؟ من تکلیف میدانیم این را که عرض کنم و الّا نمیخواستم چیزی بگویم. (13)منشأ قلمها و گفتارهای انحرافی
دو راه بیشتر نیست؛ یا عبودیت خدا، یا عبودیت نفس امّاره، این دو راه است. اگر انسان از عبودیت دیگران آزاد بشود و عبودیت خدا را بپذیرد- که لایق این است که انسان عبد او باشد- کارهایی که انجام میدهد انحراف ندارد؛ یعنی انحراف عمدی نخواهد کرد.تمام اینهایی که انحرافی هستند- چه عقاید انحرافی و چه اعمال انحرافی و چه قلمهای انحرافی و چه نطقهای انحرافی- اینها برای این است که از کانال عبودیت الله عبور نکردهاند، اینها بنده هواهای نفسانی هستند. (14)
توطئهگرها و قلم های بازیگر، بیمار هستند
این طوری است که آن آقایان توی خانههایشان مینشینند و مینویسند، یا گاهی برای رفقایشان میگویند، و گاهی توطئهها دارند- که از آن توطئهها هم بیخبر خیلی نیستیم. مسأله این طوری است آن مرضشان را بگویند. بیمارند اینها! آن مرض واقعی که دارند بگویند. مرض واقعی این است که اسلام آمد منافع ما را از دستمان گرفت. ما از اسلامی که منافعمان را، منافع مادیمان را از دست بگیرد بیزاریم! من نه اینکه اعتقادم این باشد که شما آقایان و همه ملت ما از این مطالبی که من امروز گفتم بیاطلاع باشند، لکن تذکرش خوب است. ممکن است در بین این جمعیتهای زیادی که هستند بعضیها توجهشان درست نباشد و بازی بخورند از این بازیگرها. این نویسندهها بازیگرند! این قلمهایشان قلمهای بازیگری است. اینها با هر حیلهای که هست میخواهند این ملت را دلسرد کنند. (15)تقویت روحیه ملت، پرهیز از تضعیف خدمتگزاران نظام
تذکر متواضعانهای است به حضرات گویندگان و نویسندگان اعم از روحانیون معظم و سایر آقایان مطبوعات و تمامی رسانههای گروهی. عزیزان من! شما میدانید آنچه که به دست آوردید از نفی طاغوت و جایگزین کردن جمهوری اسلامی به جای آن، ارزان نبوده است بلکه با خون هزاران جوان مؤمن و هزاران معلول و مجروح که ما باید تا آخر عمر خود را رهین آنان بدانیم، به دست آمده است. این نعمت بزرگ الهی را ارزان از دست ندهید. شما حضرات آقایان که در پیروزی انقلاب سهیم بودید و اسلام و ایران مال خودتان است، سعی کنید قلمها و زبانهایتان در خدمت انقلاب و به ثمر رسیدن آن، که آزادی و استقلال در سایه جمهوری اسلامی و زیر پرچم توحید و اسلام بزرگ است، باشد. سعی کنید روحیه ملت را تقویت نمایید و در مقابل فحاشیهای منحرفین که برای تضعیف روحیه ملت است بیدریغ فعالیت نمایید و از تضعیف اشخاص و یا گروههایی که در خدمت جمهوری اسلامی هستند و تضعیف آنان مستقیماً خدمت به جهانخوارانی است که در کمین نشستهاند تا از قلمها و زبان های شما بهرهگیری کنند، بپرهیزید. (16)بزرگترین اهانت به ملت از سوی قلمهای منحرف
این قلمها میخواهند ملت را دلسرد کنند. در عین حالی که ملت خودش وارد عمل هست، لکن باز احتیاطاً آنها حرف میزنند، منتشر هم میکنند، به افراد میگویند که نه، خبری نشده است! جمهوری اسلامی هم کاری از آن نیامد! اسلام هم از آن کاری نمیآید! تا همینها در خارج منعکس بشود، آنهایی که در خارج هستند و بیاطلاعاند از وضع ایران باورشان بیاید. آنها دلشان را خوش میکنند به اینکه بگذارید خارجیها باور کنند؛ شاید یک فَرَجی برای این ستمکارها پیدا بشود و ایران به آن حال برگردد، و اینها هم مشغول بشوند به آن کارهایی که دلشان میخواست بکنند.من اینکه شما را زحمت دادم و این واضحات را برای شما گفتم، برای این است که توجه داشته باشید که این انگلهایی که میخواهند نباشد اسلام و میخواهند نباشد نظام جمهوری اسلامی و از این صدمه دیدند، در بین مردم، در بین جوانها، در بین مدارسی که هست، افتادهاند و از این حرفها میزنند. این بزرگتر اهانتی است که به یک ملت میکنند که ملت خودش با دست خودش یک طاغوت را کنار گذاشته، و یک طاغوت را به جای او گذاشته! (17)
ایجاد اختلاف و نفاق در کشور؛ بزرگترین معصیت
خدا را در نظر بگیرید ای گویندگان، ای نویسندگان، ای کارکنان مملکت، ای کارمندان اداری و غیر اداری، و کشاورز و همه! خدا را در نظر بگیرید، خدا حاضر است همه جا. زبان شما در محضر خداست. چشم شما در محضر خداست. همه قوای شما در محضر خداست. در محضر خدا خدا را معصیت نکنید. امروز در کشور ما؛ بزرگتر معصیت؛ ایجاد اختلاف است؛ ایجاد نفاق است. بزرگترین رحمت برای ما و تکلیف برای ما ایجاد آرامش است و ایجاد رفاه است.گویندگان ما، نویسندگان ما هر چند هم بسیار خوب باشند و بسیار متعهد باشند، لکن گمان نکنند که از آن شرور باطنی پاک شدند؛ از آن شیطان باطن پاک شدند. توجه کنند که شیطان باطنی انسان تا آخر هم همراه انسان هست. گاهی این شیطان کاری میکند که انسان خودش را به هلاکت برساند که رفیقش را به هلاکت برساند. (18)
چماق زبان و چماق قلم بالاترین چماقهاست
چماق زبان و چماق قلم بالاترین چماقهاست که فسادش صدها برابر چماقهای دیگر است. آنهایی که میخواهند صحبت بکنند، و خصوصاً در این چند روز زیاد هم هستند، باید توجه بکنند به اینکه قبل از اینکه میخواهند صحبت بکنند، بنشینند و با خودشان فکر بکنند ببینند که این زبان چماق است و میخواهد به سر یک دسته دیگر کوبیده بشود، یا اینکه این زبان زبان رحمت است و برای وحدت؟ چنانچه مالک نفس خودشان هستند- این امر مهم که مالکیت شخص بر نفس خودش است، حضرت موسی- سلام الله علیه- یک همچو ادعایی کرد، و او بحق بود، که به خدای تبارک و تعالی عرض کرد که من مالک هیچ کس نیستم الّا مالک خودم و برادرم (19)- این یک ادعای بزرگی است که شایسته پیغمبران است. ماها مالک خودمان نیستیم. مالک برادرهایمان هم نیستیم. مالک فرزندانمان هم نیستیم. مالک دوستانمان هم نیستیم. عمده مالکیتِ خودش است بر خودش. انسان وقتی میخواهد صحبت بکند [باید] زبان مملوک او باشد و او سلطنت بر زبان خودش داشته باشد؛ نه اینکه شیطان بر نفس او و بر زبان او تسلط پیدا کند، و حرفها و چماقها و اسلحههایی باشد که از اسلحه صدام برندهتر است. (20)قلم انتقامجو، قلم شیطان است
به همه آقایان من میگویم با هم جنگ نکنید. روزنامهها را پر نکنید دوباره از بدگویی از هم و از انتقاد از هم. انتقاد غیر انتقامجویی است. انتقاد، انتقاد صحیح باید بشود. هر کس از هر کس میتواند انتقاد صحیح بکند. اما اگر قلم که دستش گرفت انتقاد کند برای انتقامجویی، این همان قلم شیطان است. اگر روی مصالح عامه، یک کسی به کسی اشکال میکند و همچون است که اگر خودش را بردارند یک کسی دیگر را اینجا بنشانند و همین حرفها را بزند خودش ناراحت نشود، این میزان دستش باشد که قلم دست شیطان است مینویسد یا دست رحمان است. زبان، زبان شیطان است یا زبان رحمان است. (21)انتقاد زیانبخش
باید مطالب نشریات رو به انتقاد سالم و مصلحتاندیشی و هدایت باشد. گاهی ممکن است یک انتقادی از باب اینکه با سلامت نفس نوشته نشده است، باعث بدتر شدن وضع شده باشد. انتقادی وضع را آرامش میدهد که از روی مصالح باشد و نویسنده توجه به این داشته باشد که مسئولیت الهی دارد و پیش خدا مسئول است. کسی که قلم به دست میگیرد بداند که مورد سؤال قرار میگیرد که اینکه نوشتی چه بود. (22)پینوشتها:
1- صحیفه امام، ج 14، ص 13-14.
2- همان، ص 145.
3- صحیفه امام، ج 14، ص 147.
4- فریبها، نیرنگها.
5- صحیفه امام، ج 14، ص 150.
6- مگر آن کس که خدا او را مصون گردانیده است.
7- صحیفه امام، ج 14، ص 16.
8- همان، ص 18.
9- همان، ص 19-20.
10- همان، ص 20-21.
11- همان، ص 21-22.
12- همان، ص 57-58.
13- همان، ج 19، ص 68-69.
14- همان، ج 14، ص 37-38.
15- همان، ص 131-132.
16- همان، ص 72-73.
17- همان، ص 133.
18- همان، ص 149.
19- سوره مائده، آیه 25: «قَالَ رَبِّ إِنِّی لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِی وَأَخِی فَافْرُقْ بَینَنَا وَبَینَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ» موسی گفت: خدایا، من جز بر خود و برادر خود، مالک نیستم، تو میان ما و این قوم فاسق جداییانداز.
20- صحیفه امام، ج 14، ص 144-145.
21- همان، ج 13، 205.
22- همان، ج 14، ص 383-384.
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: آداب انتقاد، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}