نویسنده: رسول سعادتمند




 

تبلیغات برای کسب قدرت و سوء استفاده از مردم

ادعای اینکه ما به حقوق بشر احترام قائل می‎شویم و ما نسبت به حقوق بشر وفادار هستیم. این ادعاها زیاد است. پیشتر هم بوده، حالا هم هست.
لکن شما باید به اعمال این مدعیان نگاه کنید، نه به گفتار آن‌ها. گفتارشان شیرین است، اعمالشان از زهر تلخ‌تر است. همان‌هایی که مدعی حقوق بشر هستند و همان‌هایی که مدعی این هستند که باید به قراردادهای بین‌المللی وفادار بود اولین اشخاصی هستند و اولین دولت‌هایی هستند که نه به حقوق بشر اعتنا دارند، و نه به این سازمان‌هایی که به دست خودشان به وجود آوردند. آن‌هایی که ادعا می‎کنند که ما انقلاب کردیم برای خلق‌ها و برای مردم مستضعف، وقتی اعمال آن‌ها را شما نگاه کنید، اولین اشخاصی هستند که به ضد بشر هستند و به ضد ملت خودشان هستند. تمام تبلیغات برای به دست آوردن قدرت است. تبلیغات شرق و تبلیغات غرب تمامش آلوده به آن هواهای نفسانی است که انسان هرگز سیر نمی‌شود از آن هواها. با الفاظ خوب، با گفتار خیلی شیرین، مردم را اغفال می‎کنند. [از] خود مردم استفاده می‎کنند و مردم را به قیادت خودشان [به اسارت] در می‎آورند و از مردم استفاده قدرت برای خودشان می‎کنند. همان‌هایی که ادعای توده‌ای بودن و برای توده بودن را می‎کنند بعد از اینکه انقلابشان پیروز شد، میلیون‌ها نفر از این توده‌های مردم را و از این مستضعفین را به زندان انداختند و به هلاکت رسانده‌اند. و همان‌هایی که ادعای حقوق بشر را می‌کنند در طول حکومت خودشان بشر را به هلاکت رسانده‌اند، و تمام مستضعفین دنیا را از حقوق اولیه بشر محروم کردند. (1)

ایجاد دشمنی و سوء ظن در میان مردم

دامن‌زده زده بودند به اختلاف در داخل کشور ما. تبلیغات به طوری بود که وحشت می‎کرد یک اهل علمی در محیط دانشگاه برود و حرف‌هایش را بزند، و همین طور دانشگاهی در محیط علم بیاید و در محیط مدارس علمی بیاید و مسائلش را بگوید، و همین طور اساتید دانشگاه، دولتی‌ها، مجلسی‌ها، هیچ یک از این‎ها با هم نمی‎نشستند که ببینند که کشور خودشان لا اقل چه احتیاجاتی دارد و باید چه بکنند برای رفع آن احتیاجات. این، برای این بود که به طوری تبلیغات دامنه‌دار بود که سوء ظن در همه ایجاد کرده بود، از هم وحشت می‎کردند، به هم سوء ظن داشتند، باید بگوییم دشمنی داشتند باهم، ایجاد کرده بودند این را. (2)

ترساندن ایرانیان از مراجعت به وطن

هم اشخاصی که در خارج هستند و ضد انقلاب نیستند، لکن بیخودی ترساندندشان، یعنی، تبلیغات خارجی این بیچاره‎ها را ترساندند که ای مبادا بروید که همچو که از در وارد بشوید، فوراً پاسدارها شما را می‎گیرند و چه می‎کنند! خوب، این تبلیغاتی است که در دنیا دارد می‎شود بر ضدّ ما. ما باید یک کاری بکنیم. که این تبلیغات را خنثی کنیم و با تبلیغات، ما زورمان به آن‌ها نمی‎رسد، برای اینکه، ما یک تبلیغات محدود داریم، آن‌ها یک تبلیغات غیر محدود دارند، دنیا دست آن‌هاست و تبلیغاتشان غیر محدود است. (3)

تأثیر تبلیغات در عقب ماندگی کشورهای مسلمان و مستضعف

از جمله مسائلی که به مسلمانان و مستضعفان جهان اجازه هیچ گونه فعالیت برای خروج از قید و بند استعمارگران را نمی‎دهد و آنان را به حال رکود و عقب افتادگی نگاه می‌دارد، تبلیغات همه جانبه‌ای است که غربزدگان و شرق زدگان، یا به امر ابرقدرت‌ها، یا با کوتاه نظری خود، در سراسر کشورهای اسلامی و استضعافی به راه انداخته‎اند و می‌اندازند. و آن است که علم و تمدن و پیشرفت مختص به دو جناح امپریالیزم و کمونیسم است؛ و آنان، خصوصاً غربی‌ها و اخیراً امریکایی‌ها، نژاد برتر هستند، و دیگران نژاد پست و ناقص هستند؛ و ترقی آنان در اثر والانژادی آنان است؛ و عقب افتادگی اینان در اثر نقصی نژادی است! و به تعبیر دیگر، آنان انسان‌های تکامل یافته هستند؛ و اینان در حال تکامل، که پس از میلیون‌ها سال به تکامل نسبی می‎رسند. پس، کوشش برای پیشرفت بیفایده است. و آزادگان یا باید وابسته به سرمایه داری غرب باشند، و یا کمونیسم شرق. و به بیان دیگر، ما از خود هیچ نداریم، و باید همه چیز را از ابرقدرت‌های غرب یا شرق بگیریم: علم را، تمدن را، قانون را، و پیشرفت را! و شما امروزِ سیاه ما را می‌بیند که در اثر این تفکر که بر ما تحمیل کرده‌اند هر چیز، اگر چه ممتاز باشد و از خودی باشد، به همین جرم مشتری‎اش کم است؛ و همین را اگر اسم غربی به آن بگذارند، مشتری زیاد پیدا می‎کند. پارچه ایران حتماً باید در حاشیه‎اش حروف خارجی و لاتین داشته باشد تا مشتری پیدا کند! و مرض‌هایی که در خود کشور به نحو شایسته معالجه می‎شود باید به خارج سفر کرد تا معالجه شود. و این باور در حالی است که بعض دانشمندان و نویسندگان غیر مسلمان با شواهد زنده ثابت نموده‎اند که تمدن و علم از اسلام به اروپا رفته و مسلمانان در این امور پیشقدم بوده‌اند. باید گفت که دانشگاه‌های ما به دست یک مشت غربزده خود باخته، یا مزدور، اداره می‎شد. و دانشمندان متعهد در اقلیت بودند، و قدرت را از آنان سلب کرده بودند. و آن دسته اکثریتِ غربزده جوانان را عاشق غرب می‎کردند و فوج فوج به خارج می‎فرستادند. و در خارج دست استعمار کار خود را می‎کرد، و جوانان را در حدی که مطلوب استعمارگران بود نگه می‌داشتند؛ و با افکار غربی و غیر اسلامی و غیر ملی به کشور باز می‌گرداندند. و این فاجعه قرن اخیر برای ممالک اسلامی و اشتباه آن‌ها بود. و حدیث مفصل را از این مجمل باید خواند. (4)

بزرگنمایی قدرت آمریکا و انگلیس به وسیله‎ی خودباختگان ملی‌نما

از جمله چیزهایی که مانع دفاع مسلمین از کشورهایشان است، تبلیغات دامنه‌دار برای هر چه بزرگتر جلوه دادن قدرت‌های خارجی است. در سابق از انگلیس، به دست به اصطلاح روشنفکران و تحصیلکردگان غربزده، یک غول ساخته شده بود و به دولت‌های بی‌اطلاع و ملت‌های دربند تحمیل کرده بودند که اگر به یک فرّاش سفارتخانه انگلیسی یک حرف درشت زده شود، ایران به باد فنا می‎رود! و پرچم سفارت بر سر خانه هر مجرمی که افراشته می‎شد از مجازات مصون می‎گشت. و اشاره سفیر انگلیس به دولت یا صدر اعظم، کافی بود برای اجرای اوامر و اطاعت بی‌چون و چرای او. و امروز از این دو قدرت، خصوصاً امریکا، در بلاد مسلمین همان غول را بسیار بزرگتر و شاخدارتر ساخته‌اند؛ و گمان می‌کنند اگر به یکی از این دو قطب گفته شود بالای چشمت ابروست، کشور از بین می‌رود! و با خیال‌های خام و مقایسه عصر حاضر با عصرهای گذشته و دامن زدن وابستگان غربزده به این نحو شایعه‎ها، مسلمین را از دفاع بحق خود مأیوس نمودند. و جرم این خودباختگان ملی نما کمتر از مجرم اصلی نیست. (5)

نقش رادیوهای بیگانه در تهاجم نظامی علیه ایران

تبلیغات خارجی و خصوصاً تبلیغات رادیوهای منحرف، مثل بی. بی. سی و رادیوی امریکا و رادیوهای دیگری که ملاحظه می‎شود، این‎ها به عالم جلوه داده بودند که ایران به واسطه اینکه یک نظم و یک ترتیب خاصی ندارد، آشفته است و درهم ریخته است و جای این است که هر کسی که بتواند، از این خوان نعمت یک چیزی بردارد! و همین موجب این شده بود که صدام بی خرد را اغوا کردند که برو و فتح قادسیه (6) را تجدید کن و ایران یک لقمه چرب و نرمی است که به آسانی می‎شود او را بلعید! و این احمق هم بدون اینکه توجه به اطراف قضایا بکند، به واسطه آن غرور شیطانی که داشت و آن اغواهایی که شیاطین به او کردند و او را وادار کردند به اینکه حمله به ایران بکند. این کار ابلهانه را کرد و جزای خودش را دید و دارد می‎بیند. (7)

الآن جنگ قلم است

حالا [که] جنگ نیست، الآن جنگ قلم است. الآن جنگ اعصاب است. آن جنگ نیست که آسان است. الآن یک همچو جنگی هست که در خارج و داخل قلمها را برداشته‎اند و می‎خواهند بر ضد اسلام چیزی بنویسند؛ نه بر ضد من و شما و زید و بکر؛ بر ضد اسلام! این‎ها از اسلام می‎ترسند؛ از من و تو نمی‎ترسند، این‎ها از اسلام می‎ترسند. اسلام بود که جوان‌های ما را غلبه داد بر توپ و تانک و همه چیزها؛ بر همه قدرت‌ها ملت ما را غلبه داد. (8)

دست جنایتکار آمریکا در آستین صاحبان قلم‌های جنایت‌بار

امروز دست جنایتکار امریکا و دیگر قدرت‌های چپاولگر از آستین بعضی عمال سر سپرده و از خدا بی‌خبرشان بیرون آمده و از داخل و خارج با اسلحه و قلم‌های بدتر و جنایت بارتر از سلاح‌های گرم به این ملت مظلوم حمله‌ور شده و در صدد شکست انقلاب اسلامی و شکست اسلام عزیز بر آمده‎اند و از هیچ تهمت و افترا به ملتی که جز به احکام اسلام و قرآن کریم فکر نمی‎کنند، خودداری نمی‎کنند، و با بهانه‎های بسیار موهوم، به سرکوبی این انقلاب اسلامی بپاخاسته‌اند. آنان که از اسلحه گرم برخوردارند همچون صدام، با اسلحه و آنان که سلاح گرم ندارند، با قلم‌های زهرآگین- که از سلاح گرم جنایت بارتر است- ملت مظلوم ما را زیر ضربات خود قرار داده‌اند. (9)

آمریکا با قلم می‎آید

بیدار بشوند ملت. و بیدار بشوند جوان‌های ما. توجه داشته باشند به اینکه امریکا با سرنیزه نمی‎آید به میدان شما. با قلم می‎آید به میدان شما با قوای انتظامی نمی‎آید به اینجا. با آن اشخاصی که دارد و دارد این امور را می‎گرداند به دست آن‌ها، با آن‌ها می‎آید به میدان ما. این‎ها را باید توجه به آن داشته باشید. آلت دست واقع نشوید. (10)

قلم‌های مسموم و تقلید کورکورانه از غرب

قلم‌های مسموم- که حتی حالا هم بعضی از آن انگل‌ها در ایران هستند- اسلام را معرفی کردند به اینکه این یک ترتیبی است که مال سابق بود کهنه است حالا دیگر؛ این مال هزار و چهار صد سال پیش از این است، و باید حالا فکر نویی کرد! آن‌ها از آن طرف هر چه توانستند راجع به اسلام گفتند. و حالا هم می‎گویند و مهمّش این است که از اسلام می‎ترسند. این‎هایی که قلم‌های مسمومشان یا قدم‌های بسیار کثیفشان بر ضد اسلام و جمهوری اسلام و این‎ها برداشته می‎شود، این‎ها بعضی‌هایشان، یا خیلی‌هایشان، اصلاً نمی‎دانند چیست اسلام! غافل هستند، اصلاً نمی‌فهمند. یک چیزی از یک مقاله‌ای در اروپا منتشر شده است خوانده‌اند، همان را میزان فهم خودشان [قرار داد‌ه‌اند]. و همان طوری که- غربزده‎اند دیگر- هر چه آن‌ها بگویند این‎ها بی‌دلیل می‎پذیرند. هیچ دلیلی دیگر نمی‎خواهند! هر چه آن‌ها در مقالاتشان بنویسند، این دلیلشان این است که او نوشته! شما در کتاب‌هایی که این قرن‌ها از نویسندگان ما، از به اصطلاح «محققین» ما، نوشته اند- الّا بعضی- ملاحظه کنید که این‎ها هر مطلبی را که می‎گویند، آخرش دلیلشان این است که فلان پروفسور در کجا این را گفته! فلان کس در کجا این را گفته. تمام استشهادشان به قول آن‌ها نظیر استشهاد ما به قول خداست! ما هم استشهاد می‎کنیم به قول پیغمبر و خدا در حرفهایمان؛ آن‌ها هم استشهادشان همین نحو است که هر چه که فلان پروفسور گفت همین تمام است! (11)

سوء استفاده توطئه‌گرها از احساسات جوانان

از مشکلاتی که ما مواجه هستیم، همین استفاده توطئه گرها از احساسات جوان‌هاست. این توطئه گرها که دیدند شکست خورده‎اند و نمی‎توانند با ملت ما به مبارزه برخیزند، برای اینکه ملت ما یکپارچه در مقابل آن قدرت‌های بزرگ ایستاد و پیش برد، حالا درصدد این برآمدند که از این احساسات پاک جوان‌های ما استفاده‎هایی به نفع خودشان بکنند، و جوان‌های ما غافل از این هستند.
از جمله استفاده‎هایی که این‎ها می‎خواهند بکنند این است که: «این تحولی که حاصل شد، این انقلابی که شد، این هم چیزی نشد.» این را در سطح کشور- با تبلیغاتی که آن‌ها دارند- دارند منتشر می‎کنند. و مقصد آن‌ها این است که جوان‌های ما را از آن راهی که رفتند مأیوس کنند. جوان‌های ما هم مع الأسف با تمام احساسات پاکی که دارند- که امید ما به آن‌هاست- نمی‎نشینند حساب بکنند که روی حساب با آن‌ها صحبت بکنند. این‎ها می‎گویند که «انقلاب شد و هیچ نشد» خوب، جوابشان را شما جوان‌ها می‎گویید که «آن اصولی که اصلِ مقاصد ملت بود، چه بود، تا ببینیم آن شده است یا نشده است؟» آن اصول را ما باید از یک قدم، چند قدم برگردیم [عقب].
آن روزی که ملت ما در خیابان‌ها ریختند، از بانوان محترمه و جوان‌های محترم، ببینیم این‎ها چه می‎خواستند. آنکه خواستند شده است یا نشده است؟ آن‌هایی که می‎خواستند، آن که از سرتاسر کشور فریادش در خیابان و در کوچه‎ها و در مدارس و در همه جا بلند بود این بود که «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی». این سه تا کلمه بر سر زبان همه بود. آن روز، هیچ فکر دیگر نداشتند جز اینکه این رژیم را ساقطش کنند و تبدیلش کنند به یک رژیم دیگری، و آزادی به دست بیاورند بعد از اختناق پنجاه و چند ساله- اگر نگوییم دو هزار و پانصد ساله- و استقلال به دست بیاورند که ممالک دیگر آقایی اینجا نکنند و نیایند و ما را اسیر خودشان بکنند. اصول مسائلی را که ابتدایی؛ یعنی مسائل ابتدایی ملت ما بود این سه تا بود. این‎ها که می‎گویند «انقلاب شد و هیچی نشد»، می‎گویند این اصولی که اصولِ خواستِ دستِ اول ملت بود، این نشده است؟ یعنی الآن باز رژیم سلطنتی است؟ یعنی الآن باز اختناق است؟ یعنی الآن باز مشاورهای این دولت‌های بزرگ در اینجا مشغول کار هستند و مشغول فعالیت هستند، و دولت ما یا ملت ما تحت سلطه آن‌هاست؟ خوب، اگر این‎ها را به شما بگویند، جوابش را شما خودتان می‎دهید که نه، این‎ها الآن حاصل است. (12)

تبلیغات برای ایجاد یأس و نومیدی در میان مردم

الآن دست‌هایی، قلم‌هایی، زبان‌هایی در کار است که ملت ما را مأیوس کند. اشکالاتی می‌تراشند و نقل می‎کنند و می‌نویسند و می‎گویند؛ همه‎اش برای این است که روح یأس در شما، در جوان‌های ما، در قشرهای ملت ما ایجاد کنند. اگر روح یأس پیدا بشود در یک جامعه‌ای، آن جامعه سست می‎شود و اگر سست شد، نمی‎تواند به پیروزی برسد. آن‌ها هم چون به حسب شناخت روانشناسی خودشان به اینجا رسیده‎اند که باید این ملت را مأیوس کرد، هر چه بشود، هی می‎گویند هیچ نشد. همین که تبلیغات و بوق‌های تبلیغاتی‌شان درصدد این است که بگویند خوب، انقلاب شد و هیچ کاری نشد. این برای این است که شما را از این انقلاب مأیوس کنند. این یک مطلبی است که شیاطین، الهام به این‎ها کرده که این ملتی که با عزم راسخ خودش یک همچو قدرت بزرگی را شکست، در صورتی که هیچ در دستش نبود و با ایمان راسخ خودش و اجتماع و وحدت کلمه این سد را شکست. آن‌ها یک همچو قدرتی از کشور ما و جوان‌های ما دیدند و این خوف درشان پیدا شد که اگر این طور پیش برود، دیگر امکان ندارد که آن‌ها بتوانند باز آن چپاولگری خودشان را اعاده بدهند، پس چه بکنند؟ از طریق‌های مختلف شروع کردند به سمپاشی. هر جا توانستند عملاً هم خرابکاری کردند، مثل کردستان، خوزستان. (13)

تخریب وجهه‎ی جمهوری اسلامی

امروز و آن روز فرقش این است که امروز مردم شکایت می‎کنند اگر یک چیزی واقع بشود و شما شکایات را چند برابر جلوه می‎دهید؛ آن روز مردم خفقان داشتند، اختناق در کار بود، جرأت نفس کشیدن نداشتند. حکومت سابق نفس‌ها را قطع کرده بود و [حالا] شما به آنجا رسیدید که صاف در مقابل حکومت می‎ایستید و می‌گویید که این کار خطاست.
شما جرأت می‎کردید که در حکومت سابق یک همچو کلمه‌ای یا یک همچو مقاله‌ای بنویسید؟ فرق ما بین حالا و آنجا این است که شمایی که قلم‌هایتان- خداوند آن قلم‌ها را بشکند- آن طور آزاد است که [علیه] همه چیزها و مقدسات اسلام می‎نویسید و پخش می‎کنید و جلوی شما گرفته نمی‎شود- با اینکه باید گرفته بشود- فرق حالا و سابق این است که در سابق شما تسلیم بودید، اگر هم در دلتان چیزی بود در زبانتان نمی‎شد اظهار کنید و امروز در زبان و قلم و قدم، کارهایی می‎کنید و جلوه می‎دهید این جمهوری اسلامی را به اینکه این از زمان سابق بدتر است! به این نعمت خدا تشکر کنید، خوب‌های این را ببینید. (14)

پی‌نوشت‌ها:

1- همان، ج 14، ص 65-66.
2- همان، ج 19، ص 349-350.
3- همان، ص 37-38.
4- همان، ج 18، ص 89-90.
5- همان، ص 90-91.
6- جایی است در نزدیکی نهاوند و نبرد معروف میان لشکر اسلام با سپاه یزدگرد سوم که به پیروزی لشکر اسلام انجامید در آنجا واقع شد.
7- صحیفه امام، ج 15، ص 401.
8- همان، ج 8، ص 489.
9- همان، ج 15، ص 169-170.
10- همان، ج 10، ص 528.
11- همان، ج 9، ص 376.
12- همان، ج 10، ص 515-516.
13- همان، ج 10، ص 451-452.
14- همان، ج 14، ص 341.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درس‌هایی از امام: آداب انتقاد، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم