موسيقي در دايرة‌ حلال(1)

نويسنده: حجت‌الاسلام سيدعلي‌اصغر تقوي
از آن جمله، روايت ابوبصير راجع به غنا در قرائت قرآن است كه امام (علیه السلام) نه تنها جواز داده بلكه از باب استحباب تشويق نيز نموده است؛ اما عده‌اي از جمله شيخ حرّ عاملي‌(رحمه الله علیه ) به‌‌رغم تأييد درستي و كامل بودن سند در ذكر روايت، تقيه را به واسطه تعارض با روايت عبدالله بن سنان لازم دانسته كه در نتيجه بحث به ‌دليل ناقص بودن روايت دوم تعارض را ساقط و تقيه را نيز رد نموديم، بنابراين طبق روايت اول غنا در قرائت قرآن صاحب جواز است. حال با وجود اين تعبير شيخ طوسي (رحمه الله علیه ) از غنا كه اعم از آواز، ساز و موسيقي است، آيا مي‌توان همراهي آلات موسيقي را در قرائت قرآن به ‌واسطه تأثير بيشتر در مخاطب صاحب جواز نمود؟
با ذكر روايتي از علي‌ بن جعفر و تعميم مزمار به ساير آلات موسيقي جواز همراهي موسيقي يا صداي هرگونه ساز را با قرائت قرآن رد نموده و با توجه به روايت عبدالله بن سنان نيز هرگونه الحان لهوي را نيز از جواز غنا در قرائت قرآن خارج مي‌نماييم و مي‌گوييم منظور از تجويز غنا در قرائت قرآن، قرائت قرآن با آواز مرجّع و نيكو براي تأثير بيشتر در مخاطب است و به‌كارگيري آلات موسيقي ولو به بهانه تأثير بيشتر در انسان صاحب جواز نمي‌باشد همچنين تعميم آواز نيكو و مرجّع در مدائح و مراثي و مناجات و مواعظ نيز بعيد نمي‌باشد.
روايات بسياري در دلالت بر حرمت غنا، خواندن آواز و نواختن ساز، و نيز گوش دادن به موسيقي و ساختن آلات موسيقي وجود دارد. از سوي ديگر روايات ديگري در استثناء نمودن برخي موارد از قبيل غنا در حُداء و قرائت قرآن و مجالس عروسي دلالت نموده و حكم به جواز آنان مي‌نمايد لذا از مطالعه و مداقه در مجموعة اين روايات شايد بتوان به دو نگاه يا نظريه كلّي دست يافت؛ اول اينكه غنا به عنوان يك كليّت اعم از موسيقي، آواز طرب‌انگيز و مرجّع و...، حرام بوده و تنها استثنائاتي از قبيل غنا در قرائت قرآن و مجالس عروسي و... با شرايط خاص خود صاحب جواز خواهد بود. دوم آنكه غنا به تنهايي حرام نيست، حتي اگر داراي مفاهيم لهوي باشد حكم آن بيش از كراهت نخواهد بود. زيرا دليلي براي مطلق نمودن حرمت بر لهو نيست بلكه حرمت زماني به موسيقي سرايت مي‌كند كه همراه با مجلس حرام و يا فعل حرامي بشود؛ نظير موسيقي حرام، مجلس حرام و... في‌الجمله پرداختن به اين مهم را در همين حد كافي دانسته و تا مجال بهتر و بيشتري به همين مختصر بسنده مي‌كنيم. في‌الحال اين مجال اندك را غنيمت شمرده با پرداختن به برخي از جزئيات در باب غنا و موسيقي در اين مسير به چند نكته مهم نيز خواهيم پرداخت في‌المثل اينكه غنا همان موسيقي است يا نه؟ موسيقي اعم از غنا و... است يا غنا اعم از موسيقي و... است. حكم غنا، موسيقي، سماع و استماع چيست؟ و بالاخره همراه با خوانندة عزيز به يكي از دو كليّت موجود كه در ابتداي مطلب آمده است دست‌كم نزديك مي‌شويم. بدين سبب بنا را بر آن گذاشته تا در مطلع كلام از برخي جزئيات كه مي‌تواند در نتيجه‌گيري بهتر و منطقي‌‌تر به ما فايده برساند، استفاده نمايم. از اين رو استثنائات و از آن ميان غنا در قرائت قران را انتخاب نموده، كه در اين مختصر به عنوان بخش اول كلام سعي نموده‌ام تا بي‌هيچ شائبه اي سالكان طريق حق و جويندگان حقيقت را به جهد، تلاش و تأمل بيشتر در روايات وادار نموده و از هرگونه جانب‌داري و اصرار بر حرمت يا عدم حرمت در اين بحث خودداري نمايم. في‌الجمله از ابوبصير با سند درست روايت شده است:
قال: قلت لأبي جعفر(علیه السلام): اذا قرأت القرآن فَرَفعت به صوتي جاء من الشيطان، إنمّا ترائي بهذا أهلك والناس. فقال: يا ابا محمد اقرأ قراء ما بين القراءتين تسمع اهلك و رجّع بالقرآن صوتك؛ فقال: فأنّ‌الله عزّ و جلّ يحبّ الصوت الحسن يرجّع فيه ترجيعاً؛1
به امام باقر(علیه السلام) عرض كردم: گاه كه قرآن مي‌خوانم و صداي خود را بلند مي‌كنم، شيطان مرا وسوسه مي‌كند كه براي خانواده‌ات و مردم ريا مي‌كني. امام (علیه السلام) فرمود: اي ابومحمد! نه خيلي بلند بخوان و نه خيلي آهسته؛ به‌گونه‌اي بخوان كه خانواده‌ات صدايت را بشنوند و هنگام قرائت، در صداي خود ترجيع كن؛ زيرا خداوند عزوجل، صداي نيكو را كه در آن ترجيع زيبا باشد،‌ دوست دارد.
اما شيخ حرّعاملي مي‌گويد: «اين روايت بر تقيّه حمل مي‌شود، زيرا گفتيم كه روايت ياد شده با همين دليل خاص معارض است و آن همان حديث نخست؛ يعني روايت عبدالله بن سنان است و نيز با دليل عام كه روايت آن فراوان است و از حد تواتر مي‌گذرد تعارض دارد.»2
به نظر مي‌رسد در اين روايت خاص ديگر نوبت به حمل بر تقيه نمي‌رسد. زيرا كه اين روايت از رواياتي كه به‌طور مطلق دلالت بر حرمت غنا مي‌كند اخصّ است و به‌گونه‌اي بر آنان مقدم مي‌شود. چون اگر لزوم حمل و تقيه به‌دليل تعارض اين روايت با روايت ديگر مربوط به عبدالله بن سنان باشد كه در واقع خواندن قرآن با سبك نوحه و غنا و به تعبيري سبك راهبان را توصيه ننموده و لحن اهل فسق خوانده و از خواندن الحان غير عربي منع نموده است آن‌وقت بايد بگويم كه سند اين روايت ناقص است. لذا براي روشن شدن مطلب عين روايت عبدالله بن سنان را كه طبرسي آن‌را در مجمع‌البيان از حذيفه بن يمان از پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل نموده است و شيخ بهاء نيز آن‌را در كشكول به‌صورت مرسل آورده‌ است. در ذيل مي‌آوريم تا خواننده مطلب نيز خود در فهم مطلب همراه شود.
قال رسول‌الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): اقرأوا القرآن بألحان العرب و إيّاكم و لحون اهل‌الفسق و اهل‌الكبائر؛ فانه سيجي‌ء من بعدي اقوام يرجعون القرآن ترجيع الغناء والنوح والرهبانيه لايجوز تراقيهم. قلوبهم مقلوبه و قلوب من يعجبه شأنهم؛3
رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: قرآن را با لحن عربي بخوانيد و از لحن‌هاي اهل فسق و گناه دوري كنيد. پس از من مرداني مي‌آيند كه به غنا و نوحه و به‌سبك راهبان قرآن مي‌خوانند. قرآن از حنجره آنان فراتر نمي‌شود. قلبشان و قلب كساني كه آنان را بزرگ مي‌دارند واژگون است.
بنابراين نتيجه مي‌گيريم چون روايت عبدالله بن سنان از نظر سند ضعيف و ناقص است، لذا نمي‌توانيم روايتي كه در تعارض با آن از ابوبصير با سند درست و كامل نقل كرديم را حمل بر تقيه كنيم. البته اگر چنانچه روايت عبدالله بن سنان از حيث سند ناقص نبود، هر دو روايت را به‌واسطه تعارض ساقط نموده و به ديگر روايات عموم غنا كه همانا حرمت است رجوع مي‌نموديم.
اي بسا احتمال حمل بر تقيه در اينجا نيز صفر باشد؛ زيرا اين مسئله همواره ذهن را رنج خواهد داد كه معصوم (علیه السلام) چه انگيزه‌اي براي تشويق به غنا و مستحب شمردن آن داشته است؟ آيا نمي‌توانست تنها از جواز غنا صحبت بكند؟ يا اصلاً مجاز شمردن غنا از باب تقيه چه انگيزه‌اي داشت؟ مي‌دانيم كه معصوم (علیه السلام) هيچ‌گاه در حرمت فقاع تقيه ننموده‌اند، بي‌گمان در بيان حكم واقعي غنا يعني حرمت، نيز همانند فقاع جايي براي تقيه نيست. بنابراين دليلي براي تقيه كردن امام (علیه السلام) وجود نداشته است.
شيخ طوسي در خلاف آورده است:
«غنا، حرام است،‌ چه صداي آوار خوان باشد، چه صداي ني يا سازهايي از قبيل عود و تنبور و ديگر آلات طرب؛ ولي نواختن دف در عروسي‌ها و مجالس سوري مكروه است.»4 حال با استفاده از اين كلام شيخ طوسي مي‌توان گفت غنا اعم از صداي آوازخوان يا سازهاي موسيقي و ديگر آلات طرب است. و لذا چنانچه غنا در قرآن صاحب جواز باشد، موسيقي اعم از صداي آواز و ساز در همراهي با قرائت قرآن جهت تأثير بيشتر در نهاد و فطرت بشر بدون اشكال است. اما مدلول ديگر روايت علي بن جعفر است كه در كتاب خويش از برادرش نقل كرده است:
سألته عن الغناء هل يصلح في‌الفطر و الأضحي و الفرح؟ قال: لابأس به مالم يزمربه؛
از امام درباره غنا پرسيدم كه آيا در عيد فطر و عيد قربان و ايام شادي جايز است؟
عبدالله بن جعفر اين روايت را در قرب الاسناد از عبدالله بن حسن از علي بن جعفر نقل كرده است ولي در اين روايت آمده است:
مالم يعص به؛5
كه متن دوم از لحاظ مستند ناقص ولي متن اول كامل است و دلالت مي‌كند بر اينكه موسيقي را جداي از آواز مرجّع بدانيم و بگوييم در اين روايت خاص مي‌توان از مزمار به عنوان نماينده موسيقي (سازهاي موسيقي) ياد كرد و آن را به ساير آلات موسيقي تعميم داده و درباره ساير نيز همين حكم را تجويز كرد كه غنا به معناي ترجيع در صدا در قرائت قرآت تجويز شده اما استفاده از غنا به تعبير به‌كارگيري آلات موسيقي ولو به بهانة تأثير بيشتر قرائت در انسان بعيد است و در روايت اخير نكوهش شده است البته آنچه از قرائت نيز صاحب جواز است صرف ترجيع در صدا كه تأثير قرائت را در انسان بيشتر مي‌كند، بوده و قرائت با لحن‌هاي لهوي صاحب جواز نمي‌باشد.
آنچه مي‌شود از اين روايت نيز استفاده نمود، استفاده از غنا (به معناي ترجيع در صدا) در امثال مناجات، مدح ائمه، مواعظ و مانند آن است. هرچند روايت ابوبصير، غنا را در خصوص قرآن تجويز مي‌كند.
اما بعيد نيست كه بتوانيم آن‌ را بر هر چيز ديگري كه موجب افزايش و يا ايجاد ياد خدا و انبياء و ائمه و صلحاء در دل‌ها مي‌شود، تسرّي دهيم. وانگهي ممكن است بگوييم: ترجيع صدا در قرآن و مناجات و مدائح ائمه و هرچه داراي مضامين الهي و حقه است مشمول دلايل مطلق حرمت غنا نمي‌شود. چراكه آنچه به مناسبت حكم از اين اطلاقات و دلايل مفهوم مي‌شود، مربوط به غنايي است كه اهالي فسق و فجور به آن ارتكاب دارند و به‌طور كلي غنايي كه اهل فسق با آن به ملاهي مي‌پردازند و مجالس لهو برپا مي‌كنند حرام است و بنابراين اطلاقات و ادلّه مذكور شامل ترجيع صدا و آواز در مضامين حق و قرائت قرآن نبوده و شايد آنچه مقصود از غنا در قرآن كه در روايات اخير نكوهش شده است همان الحان لهوي است نه صرف ترجيع كه تأثير قرائت را در انسان بيشتر مي‌كند. والسلام.

پي نوشت :

1. وسائل‌الشيعه، ج 4، ص 859، باب 24 از ابواب قراءالقرآن، ح.
2. همان، ذيل ح 5.
3. وسائل‌الشيعه، ج 4، ص 858 از ابواب قراءه القرآن، ح 1.
4. كتاب الخلاف، ج 3، ص 345، كتاب الشهادات، مسئله 5.
5. وسائل‌الشيعه، ج 12، ص 85، باب 15 از ابواب مايكتسب‌به، ح 5.

منبع: سایت سوره مهر

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله