گردآوری و تنظیم: رسول سعادتمند




 

با طلبه‏ها ‏فرق می‏کردند

حجت الاسلام والمسلمین صادقی تهرانی:

وقتی امام سی سال داشتند از مدرسین نامی ‏قم بودند و از همان اوایل با سایر طلبه‏ها ‏فرق می‏کردند قیافه ایشان خیلی زیبا و لباسشان خیلی تمیز و منظم بود. (1)

گاهی پیراهَن خود را لاجورد می‏زدند

آیت الله جعفر سبحانی:

به نظر من شاید آنچه از تمام صفات امام برجسته‏تر بود دوری ایشان از هر نوع ریاکاری و عوام فریبی و تظاهر بود. امام لباس تمیزی می‏پوشیدند. من یک بار نیز خاطر ندارم که بر لباس ایشان کوچک‏ترین لکه یا کثیفی دیده باشم.
امام مقید بودند که کفش تمیز و جوراب مرتبی بپوشند. عمامه خود را مرتب و حتی گاه و بیگاه پیراهن خود را لاجورد بزنند. خلاصه آنکه در جامعه به صورت یک انسان پاک و منزه ظاهر می‏شدند. (2)

مقید بودند با دست گوشه عبا را بگیرند

حجت الاسلام والمسلمین علی دوانی:

امام هنگام راه رفتن مقید بودند که گوشه عبایشان را تا حدود سینه با یک دست بگیرند تا باد آن را پس و پیش نکند. اگر به عکس‏ها و یا فیلم‏هایی که از امام از آغاز نهضت تا اواخر عمر شریفشان به جا مانده است دقت کنید متوجه چنین چیزی خواهید شد. (3)

در تمیزی ضرب المثل بودند

خانم فریده مصطفوی:

آقا خیلی پاکیزه بودند به حدی که یکی از خصوصیات بارز ایشان، نظافت زیادشان بود. از سنین جوانی‏شان ما یادمان است که در تمیزی و نظافت ضرب المثل دوستانشان بودند. آن ایام که ما بچه بودیم این کوچه‏ها ‏گل بود. به طوری که تمام طلبه‏ها ‏تا زانو و شانه عبایشان گلی بود. ولی ایشان آن قدر آرام توی کوچه راه می‏رفتند و قدم بر می‏داشتند که گاهی مثلاً حدود ده لکه گل پشت عبایشان بود. عبا را می‏آوردند تو اتاق، جلوی بخاری می‏گذاشتند خشک که می‏شد ما این لکه‏ها ‏را با دم قاشق پاک می‏کردیم و ماهوت پاک کن می‏زدیم. (4)

استفاده مرتب از آیینه

آیت الله خامنه‏ای:

در منزل امام آینه‏ای ‏به دیوار قرار داشت. این آینه مخصوص امام بود که هر وقت بلند می‏شدند در آینه خود را مرتب می‏کردند و من به این نظم و ترتیب و کار امام از همان زمان‏ها پی برده بودم.
آن زمان‏ها، طلبه‏ها ‏هیچ وقت مقید به آینه و اینگونه کارها نبودند، علمای پیرمرد که ابداً به این امور توجه نداشتند لیکن امام خیلی مرتب بود، الان نیز همین طور است در اتاقشان آینه‏ای ‏بالای سرشان هست که در آن خود را می‏بینند و مرتب می‏کنند. ایشان خیلی منظم و مرتب هستند. (5)

محاسنشان را به دقت شانه می‏زدند

آیت الله توسلی:

وقتی مردم در حسینیه آماده ملاقات با امام بودند، به امام عرض می‏شد که جمعیت برای ملاقات حاضر است. ایشان برمی‏خاستند، لباس می‏پوشیدند، عمامه به سر می‏گذاشتند و عبا بر دوششان می‏انداختند و تشریف می‏آوردند جلوی آینه‏ای ‏که در اتاق کارشان بود عمامه خودشان را مرتب می‏کردند و محاسنشان را اگر منظم نبود به دقت شانه می‏کردند و به طرف حسینیه حرکت می‏کردند. (6)

به وضع ظاهری خودشان می‏رسیدند

حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی:

به اعتراف بسیاری از شاگردان، امام از نفاق و ریاکاری متنفر بودند و با اینکه ذاکر بودند امام پیش شاگردان ذکر نمی‏گفتند و تسبیح نمی‏گرداندند و نیز از حالت فقرنمایی بدشان می‏آمد و با اینکه مدت‏های زیادی مبالغی مقروض بودند ولی به وضع ظاهری خودشان می‏رسیدند. (7)

لباس ملاقاتشان جدا بود

خانم زهرا مصطفوی:

امام وقتی که از حسینیه به اتاقشان می‏آیند قبایشان جداست، عمامه‏شان جداست. اگر سه چهار بار حسینیه بیایند با آن لباس در اتاق نمی‏نشینند، بلکه لباس‏هایشان را در می‏آورند و تا می‏کنند، عمامه را رویش می‏گذارند، یک پارچه سفیدی رویش می‏کشند و می‏نشینند. دو مرتبه وقتی به ایشان می‏گویند آقا جمعیت هست بفرمایید، باز بلند می‏شوند، لباس‏ها را در می‏آورند، آن‏ها را می‏پوشند و می‏روند؛ یعنی خیلی دقت دارند در اینکه هر چیزی جای خودش باشد. (8)

لباسها را مرتب تا می‏کردند

آیت الله حسن صانعی:

امام از افرادی بودند که کم لباس کهنه می‏کردند، چون به صورت منظم از لباسی استفاده می‏کردند، و به محض اینکه به اتاقشان برمی‏گشتند، لباس‏ها را مرتب تا می‏کردند و کناری می‏گذاشتند. لذا لباس‏هایشان همیشه نو و مرتب بود. (9)

باید زیرپوش و پیژامه حتماً اطو شود

آقای مصطفی کفاش زاده:

امام بسیار تمیز و مرتب هستند. تا جایی که اطلاع دارم و از قول دختر ایشان عرض می‏کنم که زیرپوش و پیژامه ایشان باید زود به زود شسته شود و حتماً باید اطو شود و از نظر رنگ هماهنگ باشد. و اگر چنانچه پیژامه گشاد باشد و یک قدری باز باشد، ایشان نمی‏پوشند. باید همه جای آن یک اندازه باشد و نظم داشته باشد. باز از قول خانمشان می‏گویم، آقا آن را واجب می‏کنند باید یک وجب باشد، اگر کمتر باشد نمی‏پوشند و بیشتر هم باشد نمی‏پوشند، از اول رعایت می‏کردند و نظم و ترتیب داشتند.
دستمال ایشان باید اطو شود. پیراهن که رو هست حتماً باید اطو شود، حتی پیژامه و زیرپیراهنشان هم باید اطو شود، حتی پیژامه و زیرپیراهنشان هم باید اطو شود. (10)

همیشه لباس سفید می‏پوشیدند

یکی از محافظین بیت امام:

در مورد نظافت، امام حساسیت خاصی داشتند به طوری که حتماً هفته‏ای ‏دوبار و آن هم روزهای سه شنبه و جمعه لباس‏هایشان را تعویض می‏نمودند و همیشه لباس سفید می‏پوشیدند.(11)

هیچ کس را اینقدر تمیز ندیدم

خانم زهرا اشراقی:

امام دوست داشتند رویشان همیشه آراسته باشد. چهره ایشان همیشه تمیز باشد و واقعاً آدم باید از امام این درس را یاد بگیرد. اینقدر تمیز بودند، اینقدر نظیف بودند که من هیچ کس را این طور ندیده‏ام، هیچ کس را، من حتی یک بار ندیدم که حتی یک لک کوچک روی لباس سفید ایشان باشد. هیچ وقت ندیدم.(12)

تمیزترین لباس برای نماز

دکتر کلانتر معتمدی:

امام حتی در هنگام بیماری و در عین خونریزی و با وجود زخم بزرگ شکم، در موقع نماز، تمیزترین جامه‏ها ‏را که بدون آلودگی بود به تن می‏کردند.(13)

هفته‏ای ‏دو بار حمام می‏رفتند

خانم زهرا مصطفوی:

امام در هفته دو بار حمام می‏روند؛ صبح جمعه و صبح روز سه شنبه، و اصلاح را ایشان خودشان می‏کنند. پیش بندی دارند که می‏اندازند و موس صورتشان را اصلاح می‏کنند. البته برای سرشان از خانم کمک می‏گیرند و یا اگر ما باشیم گاهی از ما، ولی بیشتر از خانم کمک می‏گیرند. ایشان سرشان را اصلاح می‏کنند و بعد هم حمام تشریف می‏برند.(13)

به مسواک خیلی اهمیت می‏دهند

حجت الاسلام والمسلمین حسن ثقفی:

شاید خیلی از مردم تقیدی به مسواک کردن نداشته باشند، ولی امام مقید هستند. ایشان به استحمام به موقع و معطر کردن بدن خیلی اهمیت می‏دهند.(14)

همیشه کفش‏هایشان را دستمال می‏کشیدند

خانم زهرا اشراقی:

امام در نجف هر وقت می‏خواستند به حرم مشرف بشوند، همان طوری که خانم می‏گویند، همیشه کفش‏هایشان را دستمال می‏کشیدند. یک آینه هم توی حیاط داشتند که جلوی آینه می‏رفتند و محاسنشان را شانه می‏زدند. عطر می‏زدند و از خانه بیرون می‏رفتند. حتی مستحبات را هم ایشان ترک نمی‏کردند. همیشه هم این را به ما می‏گفتند. بعضی اوقات دو بار در روز منزل آقا سر می‏زدیم، ولی اگر می‏خواستیم بیاییم منزل آقا، هیچ وقت این طور نبود که از خیابان یا کوچه مستقیم بیاییم، چون فکر می‏کردیم که اگر آقا ما را با این ریخت ببینند، می‏گویند چرا شماها این طور آمده‏اید؟ چرا سر و وضعتان به هم ریخته است؟ باید مرتب باشید، منظم باشید. همیشه سعی می‏کردیم که نظم داشته باشیم تا وقتی که خدمت ایشان می‏رسیدیم، مناسب باشد.(16)

نعلین‏های امام برق می‏زد

آیت الله امامی ‏کاشانی:

طرز لباس پوشیدن امام خیلی جلب توجه می‏کرد. ایشان تا آنجا که یادم می‏آید یک عبای مشکی رشتی داشتند که ما هر سال زمستان می‏دیدیم که همان عبا هست و قبا همان قبا، عبای زمستانی همان عبای تابستانی است. البته ایشان خیلی هم خوب از لباس‏هایشان نگهداری می‏کردند که در عین حالی که همان لباس بود، ولی تمیز بود. همیشه نعلین‏های امام برق می‏زد. با اینکه لباسشان همان لباسی بود که سال‏های قبلی می‏دیدیم ولی آنطور تمیز بود.(17)

شما هم همین کار را بکنید

خانم زهرا مصطفوی:

امام به جهت تمیزی که دارند دمپایی‏های مختلفی دارند؛ یعنی پنج - شش تا دمپایی دارند. دمپایی اتاق، حیاط و دستشویی ایشان همگی جداست.
یک روز من گفتم شما می‏گویید ساده، در صورتی که شش - هفت جفت دمپایی دارید اما ما یک جفت داریم، گفتند: «شما یک جفت دارید یک سال می‏پوشید من هفت جفت دارم - هفت سال می‏پوشم، اسراف نکردم. اما دمپایی که توی آشپزخانه می‏پوشم با توی اتاق فرق می‏کند، شما هم همین کار را بکنید.»(18)

همیشه بوی عطر می‏دادند

خانم زهرا اشراقی:

هرگاه امام می‏خواستند غذا بخورند دستمالی بلند - که شبیه پیش بند بود - را جلوی گردن و سینه خود قرار می‏دادند که احیاناً غذا روی لباس ایشان نریزد و لباسشان لک نگیرد. همیشه از چند متری اتاق امام بوی عطر به مشام می‏رسید آقا همیشه یک شانه و آینه کوچک کنار دست خود داشتند و از دو شیشه عطر که یکی در جانماز و دیگری در طاقچه بود استفاده می‏کردند.(19)

انگار وارد بهشت شده‏اید

خانم زهرا مصطفوی:

وارد اتاق امام که می‏شوید انگار وارد بهشت شده‏اید، چون بوی عطر می‏دهد؛ به خاطر اینکه روزی چند بار ادوکلن و عطر استفاده می‏کنند. گاهی ما در منزل کار آشپزخانه را انجام می‏دادیم و بعد چراغ را خاموش می‏کردیم و می‏رفتیم خدمت امام؛ وقتی می‏نشستیم، امام سرشان را برمی‏گرداندند و می‏گفتند که ناهار فلان خورشت را دارید. غیر مستقیم می‏خواستند بگویند که بوی سبزی می‏دهی. البته هیچ وقت چیزی به ما نمی‏گفتند. حتی من یک دفعه گفتم شما چقدر باید ما را تحمل کنید. چون نمی‏خواستند خلاف بگویند، می‏گفتند خوب تحمل می‏کنم.(20)

اول عطر بعد نماز

آیت الله توسلی:

من بارها که در خدمت امام وده و وقت نماز می‏شد ملاحظه می‏کردم که امام برای هر نمازی که می‏خواستند شروع کنند اول عطر استعمال می‏کردند. فکر کردم چطور است که امام قبل از هر نماز و برای هر نماز عطر استعمال می‏کنند تا اینکه به روایتی از امام صادق برخوردم که کان رسول الله ینفق علی طیبه اکثر ماینفق لطعامه؛ پولی که پیامبر صرف خوشبو کردن خودشان می‏کردند زیادتر از آن پولی بود که خرج غذا و طعام ایشان می‏شد.(21)

بهترین عطرها را انتخاب می‏کردند

حجت الاسلام والمسلمین رحیمیان:

امام نمونه کامل ساده زیستی و قناعت و صرفه جویی در استفاده از امکانات زندگی بودند، ولی همیشه فضای محیط زندگی و اتاق کار و محل عبادت و خواب ایشان از بوی دل انگیز عطرهای بسیار خوشبو آکنده بود و در زمینه نظافت و پاکیزگی و استفاده از بهترین عطرها در حد کمال مقید بودند. وقتی دوستان امام از دور و نزدیک انواع عطرهای داخلی و خارجی را به محضرشان اهدا می‏کردند، امام تنها در این زمینه بود که با ذوق سرشار و زیبا پسند خود بهترین‏ها را انتخاب می‏فرمودند.(22)

همیشه بوی خوش مصرف می‏کردند

دکتر محمود بروجردی:

امام همیشه موقع نماز عطر و بوی خوش مصرف می‏کردند و شاید بدون بوی خوش به نماز نایستاده باشند. حتی در نجف هم که در پشت بام نماز شب می‏خواندند در همانجا هم یک شیشه عطر داشتند.(23)

ادوکلن مرا بیاور

آیت الله توسلی:

روزی که سران کشورهای اسلامی‏ برای قضیه صلح ایران و عراق خدمت امام آمده بودند، وسط جلسه بود که اذان ظهر گفته شد؛ امام بلند شدند و فرمودند من می‏خواهم نماز بخوانم چون مقید بودند به هنگام نماز خود را با عطر و ادوکلن خوشبو کنند در همان جلسه به من اشاره کردند که ادوکلن مرا بیاور، پس از ادوکلن زدن به نماز ایستادند.(24)

روزی هفت بار ادوکلن می‏زدند

خانم زهرا مصطفوی:

امام روزی هفت بار ادوکلن مصرف می‏کنند. چون بین دو نماز مستحب است که عطر مصرف شود. همین طور بین دو نماز مستحب است که ریش را شانه کنند، شانه در جانمازشان هست. امام تسبیح را به صورت خاصی بالای سجاده می‏گذارند. نه همین طور که هر کجای سجاده باشد. چون آن هم مستحب است. بعد بلند می‏شوند و می‏آیند به اطاق دیگر که ادوکلن بزنند، بعد برمی‏گردند دو مرتبه سر نماز.(25)

امام عطر هدیه می‏دادند

خانم عاطفه ‌اشراقی:

در یکی از عیدها امام به یکی از نوه‌های دختری‏شان عطر هدیه دادند.(26)

اگر خوشمزه بود می‏خورم

خانم فاطمه طباطبائی:

اگر می‏خواستیم غذا جلوی آقا بگذاریم، می‏بایست ظاهرش را می‏آراستیم. اگر شکل زیبایی نمی‏داشت، نمی‏خوردند ولو مزه‌اش بسیار خوب می‏بود. اما اگر شکلش زیبا می‏بود، می‏گفتند: حالا می‏چشم. ببینم اگر خوشمزه بود، می‏خورم.
این بود که ما همیشه اگر چیزی برای امام می‏پختیم، سعی می‏کردیم ظاهرش هم آراسته و زیبا باشد. امام لطافت خاصی داشتند که من خیلی وقتها فکر می‏کنم باید بنشینم و آن‏ها را بنویسم. اگر این کار را بکنم، می‏توان کتابی از لطافت ایشان نوشت.(27)

هر چیزی باید یک قاشق داشته باشد

خانم زهرا مصطفوی:

امام در غذایی که میل می‏کنند، - حالا آبگوشت است یا غذاهای مختلف دیگر - نظم خاصی دارند. دو سه تا قاشق بزرگ ناهارخوری دارند. یک دانه چاقو دارند، دو سه تا قاشق مربا خوری. هر چیزی باید یک قاشق جدا داشته باشد. امام از طرف دیگر سعی‏شان بر این است که افراط و تفریط نشود. (28)

قرص را با قاشق می‏خوردند

خانم زهرا مصطفوی:

باور کنید امام قرصی که می‏خوردند با قاشق می‏خوردند، نانشان را با قاشق می‏خوردند؛ یعنی به آن دست نمی‏زنند. این از نظر نظافت ایشان است.(29)

دلم می‏خواهد هر لقمه را با یک قاشق بخورم

خانم زهرا مصطفوی:

با اینکه غذای امام چیزی نیست اما باور کردنی نیست که ایشان سه - چهار تا قاشق ناهارخوری دارند و خودشان بارها گفته‌اند که من خیلی دلم می‏خواهد هر لقمه را با یک قاشق بخورم، این قاشق که می‏رود توی دهان دوست ندارم دو مرتبه برگردانم توی دهان. قاشق آبگوشتشان خیلی بزرگ است. به دلیل اینکه روی لباسشان چیزی نریزد، اول حوله می‏اندازند بعد یک نایلون روی آن قرار می‏دهند. دقتشان در تمیزی خیلی زیاد است.
ما گاهی اوقات می‏گوییم آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی، داستان غذای شماست. غذایتان چیزی نیست اما تشریفات آن خیلی زیاد است.(30)

قاشق برای ماست هست

خانم زهرا مصطفوی:

بچه که بودم نانم را در داخل کاسه‏ی ماست زدم و خوردم. همین که می‏خواستم بزنم توی ماست انگشتم به ماست خورد. آقا زدند روی دست من، خیلی کوچک بودم پنج تا شش ساله بودم. طبیعتاً متوجه شدند که من ناراحت شدم و دستم را کشیدم کنار، بعد دست مرا گذاشتند توی دهانشان و گفتند: «من از دست تو بدم نمی‏آید اما ما باید سر سفره‏ای ‏که جمعی نشسته‌اند دقت داشته باشیم که قاشق برای ماست هست.» یعنی نظافت را خیلی رعایت می‏کنند در عین سادگی.(31)

بسیار تمیزند

آقای مصطفی کفاش زاده:

امام بسیار تمیزند، حتی لیوان آبی را که میل می‏کنند با پیش دستی یا دستمالی می‏پوشانند که میکروب روی آن را نگیرد و بعد از آن استفاده می‏کنند و هیچ آب دورریز ندارند. در پاریس هم همین طور بودند. در تهران و در طول این ده دوازده سال هم همین طورند.(32)

پی‌نوشت‌ها:

1- برداشت‏هایی از سیره‏ی امام خمینی، ج 2، ص 153.
2- همان.
3- همان.
4- همان، ج 2، ص 154.
5- همان.
6- همان، ص 155.
7- همان.
8- همان، ص 156.
9- همان، ص 157.
10- همان.
11- همان، ص 158.
12- همان، ص 157.
13- همان، ص 164.
14- همان، ص 158.
15- همان، ص 155.
16- همان، ص 156.
17- همان، ص 159.
18- همان.
19- همان، ص 160.
20- همان.
21- همان.
22- همان، ص 161.
23- همان.
24- همان.
25- همان.
26- همان.
27- همان، ص 171.
28- همان، ص 162.
29- همان.
30- همان، ص 163.
31- همان، ص 164.
32- همان، ص 163.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درس‏هایی از امام: بهار جوانی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم