گردآوری و تنظیم: رسول سعادتمند




 

اغتنام فرصت‏ها

با تاکسی به مسجد اعظم می‌آمدند

آیت الله یوسف صانعی:

در آن زمان که امام شخصیت و مرجع مطرح جامعه شده بودند. بعد از درس معمولاً جمعیت زیادی برای دستبوسی ایشان می‌آمدند و از این رو برای تلف نشدن وقت با تاکسی از منزل به مسجد اعظم رفت و آمد می‌کردند.(1)

نباید وی را تنها گذاشت

حجت الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی:

امام در همان اولین ساعات ورود به ترکیه به آموزش زبان ترکی پرداختند. ایشان می‌خواستند با فراگیری زبان ترکی رسالت خود را در میان ترک زبانان دنبال کنند، به حدی که، اهتمام امام به فراگیری زبان ترکی، سرهنگ افضلی از مقامات ساواک را که در ترکیه مراقب ایشان بود سخت به وحشت انداخت که مبادا امام با آموختن زبان بتواند با مردم ترکیه ارتباط برقرار کند و مبارزه را در تبعیدگاه دنبال کند. لذا در گزارش خود به تهران نوشت: نباید وی را تنها گذاشت! از این رو در ترکیه هر روز امام را به جایی منتقل می‌کردند.(2)

نمی‌گذاشتند وقت تلف شود

خانم مرضیه حدیده چی:

در پاریس موقعی که خبرنگارها برای مصاحبه می‌آمدند تا وسایلشان را بچینند، امام نمی‌گذاشتند وقتشان تلف شود. (3)

چرا قبل از وقت، مرا می‌خوانید؟

حجت الاسلام و المسلمین امام جمارانی :

در طول این نه الی ده سالی هم که امام در جماران تشریف داشتند، یکی از آقایانی که مأمور امور مالی ایشان بودند و باید هر روز صبح به‏ این امر رسیدگی می‌کردند می‌گفتند: ایشان هر روز رأس ساعت مقرر آماده پذیرفتن ما بودند. چنانچه اگر روزی به خاطر عدم شرایط مساعد به موقع به حضور ایشان نمی‌رسیدیم، امام پنج دقیقه بعد از موعد مقرر زنگ اتاق مربوطه را به صدا در می‌آوردند و آنان را برای حضور دعوت می‌کردند.
در ملاقات‏های عمومی ‏گاهی بعد از آماده شدن ایشان، به دلیل به حد نصاب نرسیدن تعداد ملاقات کنندگان مستلزم چند دقیقه انتظار برای به حد نصاب رسیدن بود که با فزونی یافتن مدت انتظار به ده دقیقه تبدیل می‌شد، امام نسبت به نامنظم بودن برنامه‏‌های ملاقات لب به اعتراض می‌گشودند و می‌فرمودند: چرا قبل از فراهم ساختن مقدمات ملاقات مرا به محل ملاقات فرا می‌خوانید؟ و یا اگر در ملاقات‏های خویشان، افراد در زمان معین برنمی‏خواستند و وقت بیشتری را پر می‌کردند با اعتراض ایشان مبنی بر اینکه، باید مطابق ظرفیت زمانی افراد وقت صرف کنید نه بیشتر و نه کمتر، روبرو می‌شدند.(4)

زیارت عاشورا را در حال قدم زدن می‌خواندند

حجت الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی:

امام از کمترین وقت خود برای مطالعه و نوشتن یا عبادات دیگری که ذکر شده استفاده می‌کردند. اگر کسی تنها همین آثاری را که از ایشان تألیف و به چاپ رسیده مطالعه کند و آن را بر عمر پربرکت ایشان تقسیم کند، به خوبی می‌فهمد که چگونه از ساعات و بلکه دقایق عمر خود استفاده کرده و بهره وافی برده‌اند، در صورتی که‏ ایشان خیلی اهل نوشتن و قلم نبودند. و حتی از نیم ساعت قدم زدن صبح و عصر خود نیز، که بخصوص این اواخر به تجویز پزشکان انجام می‌دادند استفاده می‌کردند و معمولاً ادعیه و اذکاری را برای آن وقت اختصاص داده بودند که در حال قدم زدن نیز عبادتی و کاری را انجام دهند و اوقاتی که زیارت عاشورا می‌خواندند، صد لعن و صد سلام را، معمولاً در حال قدم زدن می‌خواندند.(5)

اغتنام فرصت‏ها

حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان:

امام در بسیاری از اوقات در آن واحد و همزمان به کارهای متعدد اشتغال داشتند. در یکی از روزهای اوایل فروردین 68 حدود ساعت هفت بعدازظهر حقیر را برای انجام کاری احضار فرمودند. وقتی مشرف شدم حدود یک ساعت از غروب گذشته بود. ایشان در حالی که هنوز مشغول تعقیبات نماز مغرب و عشا بودند، تسبیح در دستشان بود و ذکر می‌گفتند، به پشت خوابیده بودند و با بالا و پایین بردن پاهایشان نرمش مخصوصی را که پزشک توصیه کرده بود انجام می‌دادند، تصویر بدون صدای تلویزیون را مدنظر داشتند، به صدای رادیو گوش می‌دادند، علاوه بر این همه امور، علی نوه عزیزشان را در حالیکه در کنار ایشان دراز کشیده بود و سعی می‌کرد حرکت‏های امام را تقلید کند مورد تفقد و نوازش پدرانه قرار می‌دادند و انجام نرمش مانع از ابراز عطوفت نسبت به نوه خردسالشان نمی‌شد.(6)

عمر با برکت امام

حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان:

ما به طور مکرر شاهد بودیم که امام به هنگام قدم زدن عصرانه که به عنوان ورزش، کاری مهم و لازم برای تأمین سلامت ایشان بود در دستی تسبیح داشتند و به ذکر خدا مشغول و در دست دیگر رادیویی کوچک داشتند که با استماع آن در جریان مسایل داخل و خارج می‌گرفتند.
بدین سان می‌توان گفت عمر واقعی امام نه هشتاد و هفت سال که از نظر کاربرد و به کارگیری دوچندان این مدت بود.(7)

می‌توانی خبر یک دقیقه‏ای تعریف کنی؟

حجت الاسلام و المسلمین مسیح بروجردی:

امام هیچ گاه نمی‌گذاشتند وقتشان به هدر برود. بارها می‌دیدیم که در دقایق قبل از آماده شدن سفره که معمولاً به بطالت می‌گذرد ایشان به مطالعه و تلاوت قرآن می‌پرداختند. یک بار برای کاری خدمت ایشان بودم، صحبت که تمام شد نگاهی به ساعتشان کردند و گفتند، می‌توانی یک تعریف یک دقیقه‏ای بکنی؟ تا من خواستم به آن مسأله فکر کنم و ذهنم را بگردم یک دقیقه گذشت و امام رادیو را روشن کردند و من تازه متوجه شدم که‏ ایشان می‌خواستند همین یک دقیقه از اخبار هم به بطالت نگذرد، چون عادت داشتند که خلاصه اخبار را سر وقت بشنوند.(8)

وقت تلف شده ندارند

خانم زهرا مصطفوی:

امام در منزل یا رادیو گوش می‌کنند یا تلویزیون نگاه می‌کنند یا نامه‏‌های رسیده را می‌خوانند یا اخبار رسیده را مطالعه می‌کنند. یک دقیقه‏ ایشان بیکار نیستند. حتی در حمام هم، رادیو همراهشان است، یا هنگام وضو گرفتن رادیو روی دوششان است.
من می‌توانم با اطمینان بگویم که‏ایشان اصلاً وقت تلف شده ندارند.(9)

حتی کمتر از دو دقیقه قرآن می‌خواندند

خانم مرضبیه حدیده چی:

امام در فاصله‏ای که بعد از نمازظهر و عصر برای ناهار می‌آمدند، اگر در این مدت کوتاه چند دقیقه‏ای فرصت پیدا می‌شد، قرآن برمی‏داشتند و می‌خواندند که گاهی این اوقات کمتر از دو دقیقه بود.(10)

از همه وقت خودشان استفاده می‌کردند

دکتر حسن عارفی:

امام از همه وقت‏های خودشان استفاده می‌کردند مثلاً اگر به عنوان دستور پزشک به‏ ایشان عرض می‌شد که راه رفتن برای سلامتی شما مفید است ایشان ضمن انجام این دستور از این قدم زدن استفاده دیگری می‌کردند مثلاً در راه رفتن صبح با خودشان رادیوی کوچکی داشتند که مجلس را گوش می‌کردند و یا بعدازظهرها رادیوهای بیگانه را گوش می‌کردند و یا روزنامه‏‌های عصر را می‌خواندند. ایشان در یک وقت حداقل دو کار انجام می‌دادند هم دستور پزشک را اجرا می‌کردند و هم از اوضاع و اخبار باخبر می‌شدند.(11)

فرصت شناسی در اوج بیماری

حجت الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی:

امام حتی در شب قبل از عمل و روی تخت بیمارستان با وجود سرم‏های غذایی و دارویی و ضعف مفرط از مطالعه و قرائت قرآن و تهجد و نماز شب غافل نمانده و حاضر نبودند لحظه‏ای هرچند کوتاه و گذرا از عمر خود را بیهوده بگذرانند.(12)

پی‌نوشت‌ها:

1- برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج 2، ص 345.
2- همان.
3- همان، ص 345-346.
4- همان، ص 346.
5- همان، ص 346-347.
6- همان، ص 347.
7- همان.
8- همان، ص 348.
9- همان.
10- همان.
11- همان، ص 348-349.
12- همان، ص 349.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درس‏هایی از امام: بهار جوانی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم