تعامل روابط عمومي ها با رسانه ها

اولين دوره روابط عمومي دوره كتمان حقيقت، پنهان كردن خبرهاي بد، دروغ گويي و فريب و نيرنگ بوده است. هر چه به زمان حال نزديكتر مي شويم حداقل به لحاظ نظري اين باور پذيرفته شده كه روابط عمومي بايد صداقت و صميميت را پيشه كار خود نمايد حقيقت را كشف كند و واقعيت را از سطوح و لايه هاي مختلف اجتماعي جمع آوري و به مديريت سازمان خود منتقل كند، هر چند اين حقيقت تلخ باشد .
تا زماني كه روابط عمومي نتواند در مديريت خود اين باور را ايجاد كند كه يك مشاور خوب و يك كانون فكري مطمئن در كنار اوست و در مواقع لازم به او مشاوره، ايده، فكر و راه حل مي دهد و سازمان را از مشكلاتي كه ممكن است گرفتارش شود نجات دهد، روابط عمومي نمي تواند براي خود قدر و منزلت لازم را دست و پا كند. بنابراين در وهله اول اين خود روابط عمومي است كه بايد منزلت و قدر خود را به ديگران تحميل كند. البته تحميل به معناي مثبت آن، يعني اين منزلت در باور مديران و هر كس كه روابط عمومي با آنها كار مي كند، بنشيند كه هر مديري اگر بخواهد موفق باشد بايد از مشاوره و كمك فكري روابط عمومي خود ياري بگيرد و در عمل، نتيجه همفكري را ببيند.
بحث روابط عمومي ها و رسانه ها بحث دامنه داري است و منحصر به كشور ما هم نيست و در همه جاي دنيا بحث ارتباط و تعامل اين دو نهاد بحث روز است. در اين مورد دو نگاه متفاوت وجود دارد. بعضي از روزنامه نگاران عقيده دارند كه روابط عمومي ها ما را به عنوان سطل خبري با ارزش و بي ارزش خود مي خواهند كه هر آنچه كه از خط توليد آنها خارج مي شود روانه اين سطل شود و ما نيز همان را مصرف كنيم. عكس آن نيز صادق است؛ برخوردهاي نادرست، توقعات نابجا و گاه آلوده به فساد برخي از مطبوعات - كه در همه جاي دنيا نيز وجود دارد- از مشكلاتي است كه براي روابط عمومي ها وجود دارد.
اماروابط عمومي اگر مي خواهد صاحب قدرت باشد بايد در واقع كانون گردآوري، توليد و پردازش اطلاعات در سازمان خود قرار بگيرد. روابط عمومي بي اطلاع از آنچه كه در لايه هاي مختلف سازمان مي گذرد هرگز صاحب قدرت نخواهد شد، حتي اگر نور چشمي مدير باشد.
امروز در دنيا يكي از مهمترين مباحث، بحث انتخاب اطلاعات است. بحث دروازه باني خبر و اطلاعات است. بدين ترتيب روابط عمومي به منزله يك دروازه بان است و روابط عمومي تصميم مي گيرد كه چه خبري را انتشار بدهد يا ندهد.
اما ما در آستانه جامعه اطلاعاتي ايستاده ايم، اين جامعه تهديدها و فرصت هايي را با خود به همراه دارد. اين همه كامپيوترهاي خانگي، پايگاه هاي اطلاعاتي ايجاد شده، نشريات الكترونيكي كه به وجود آمده و ارتباطي كه با منابع اطلاعاتي دنيا از همين راه برقرار مي شود همگي به معناي ورود خودآگاه يا ناخودآگاه به جامعه اطلاعاتي مي باشد و جامعه اطلاعاتي روش زندگي، يادگيري و آموزش ما را تحت تأثير قرار مي دهد . در اين جامعه شما با شهرونداني روبه رو هستيد كه حتي اگر درون يك كارگاه اقتصادي اتفاقي بيفتد، اعتراضي مي كنند و براي مثال حق خود ميي دانند كه از هواي پاك و سالم و محيط زيست سالم برخوردار باشند.
براي برخورد با اين مردم امروز، بايد زبان اقناعي داشت و زبان اقناعي يعني اين كه به مردم اطلاعات بدهيد نه اين كه تبليغ كنيد، زباني كه مردم احساس كنند به آنها حرمت گذاشته است و حقوقشان محترم شمرده مي شود
تصور مي كنم كه مجموعه روابط عمومي هاي كشور، تحول لازم براي محقق كردن پاسخگويي حكومت در برابر مردم را پيدا نكرده اند. اين بحث، ميانگين است و استثناء فراوان داردبرخي مسوولان اطلاعات را به عنوان كالا و در واقع ملك مطلق حكومت يا دولت تلقي مي كند و همه هنر خود را در آن مي داند كه بتواند آنها را خوب پنهان كند. هنوز در همه لايه هاي اجتماعي ما به اطلاعات نگاه ضد اطلاعاتي مي شود. اين تحول به وجود نيامده است كه جامعه اطلاعاتي چه ضرورت جديدي را پيش پاي شما قرار داده است. شما به عنوان روابط عمومي چه ميزان مي توانيد به نيازهاي مشتريان خود بدون نياز به دوندگي، صرف وقت، اتلاف هزينه و ... پاسخ دهيد. بسياري از مصوبه ها، قوانين، مقررات، آيين نامه ها و ضوابط وجود دارند كه شهروند ما امروزه مي تواند از محل زندگي خود به آنها دسترسي پيدا كند.
از طرف ديگررسانه ها رسالت، مسؤوليت و حقوقي دارند. حق انتقاد يكي از حقوق مسلم رسانه ها است. نقد قدرت يكي از حقوق مسلم رسانه ها است. آيا بايد هر رسانه اي را به عنوان خصم و دشمن تلقي كرد؟ البته من حق مي دهم و اعتراف مي كنم كه برخي از نقدها و برخوردها در واقع عقده گشايانه است، غيرعلمي است و يا با حداقل اطلاعات مطرح مي شود، اما در مجموع عقيده دارم اگر روابط عمومي ها و رسانه ها هر دو حقوق و تكليف يكديگر را بدانند و به رسميت بشناسند كمتر با هم برخورد و تنش پيدا مي كنند، بايد بدانيم كه روزنامه نگار وظيفه جستجو و كشف حقيقت را در هر شرايطي دارد. چه ما همكاري كنيم چه نكنيم، مسؤوليت و رسالت او در اين زمينه تغييري نمي كند.
واگر رسانه ها به تجربه ديدند كه مراجعه به يك روابط عمومي راه و زمان آنها را براي دسترسي به اطلاعات طولاني تر مي كند و ارزش و ميزان اطلاعات مفيدي را كه در اختيار آنها قرار مي گيرد، كاهش مي دهد به دنبال يافتن راههاي ديگري برمي آيند.
ما بايد از فن آوري هاي جديد استفاده كنيم. ما بايد اين حق شهروندان را ادا كنيم كه به ساده ترين شكل و با كمترين دوندگي به اطلاعات مورد نيازشان در حوزه هر يك از ما دسترسي پيدا كنند. مثلاً چرا بايد كسي براي درخواست يك نشريه چندين بار به روابط عمومي مراجعه كند، فرمهاي مختلف را پر كند و يا برود و بيايد؟ افراد بايد بتوانند ضوابط را در محل اقامت خود از طريق شبكه رايانه به دست آورند. قانون مطبوعات، اخلاق حرفه اي و آنچه باعث مي شود كه كار يك روزنامه نگار پالوده تر و كم عيب تر و كم مسأله تر انجام شود بايد به راحتي قابل دسترسي باشد. تعداد نشريات در حال انتشار، تيراژ، يارانه ها، همه و همه بايد شفاف شوند و جامعه اطلاعاتي به يك عرصه شفافيت منتهي شود، جامعه اي كه در آن علنيت حرف اول را مي زند، يعني اين كه هركس تكليف خود را با روند جاري اوضاع در جامعه بداند و بداند كه در چه صورت متخلف محسوب مي شود، اگر تخلف كرد چه مجازاتي در انتظارش است و چگونه به مجازات خواهد رسيد، چه حقوقي و چه تكاليفي دارد.

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله