مردان جناح ها و مردان ديپلماسى

روى كارآمدن يك دولت همفكر و همكيش در سرزمين لائيك ها براى ايرانيهاى مسلمان يك آرزو بود و همپيمانى اين دولت با تهران چيزى شبيه يك رؤيا . اما طيب اردوغان همه اين آرزوها را يك جا برآورده كرد.
تهران دوسال پس از شنيدن پژواك پيروزى مدرنيست هاى مسلمان در آنكارا، بى صبرانه انتظار چنين ديدار و وصلتى را مى كشيد. «نگاه به ايران» اصلاح طلبان تركيه پنجره جديدى به فرداى دو همسايه شرقى گشود. دو همسايه اى كه چندسالى است به حكم جبر جغرافيا و زمان به روابطى يكنواخت تن داده اند و آرزوى آنها براى «ايجاد تحول» در بستر اين مناسبات هر بار به دليلى ناكام مانده است. از دوره عثمانى تا جنگ سرد و فروپاشى شوروى دو كشور بارها رقيب و رودرروى هم قرار گرفته اند.
اردوغان طرح دوستى با تهران را دراوج تيرگى خاطر دوستان آنكارا در ناتو و آمريكا ريخت. رهبر اصلاح طلبان ترك در اين مسير تجربه ترس آور سلف خود ـ نجم الدين اربكان ـ را پيش رو داشت كه يك بار تلاش او براى پيوند دادن نظام لائيكها با جمهورى اسلامى به بهاى كودتاى ژنرالها و بايكوت غرب تمام شده بود. اردوغان براى رسيدن به تهران نه تنهااز تهديدها و توصيه هاى جناح آتلانتيك عبور كرد بلكه طيف پرشمارى از نهادها و نيروهاى لائيك را همنشين دولت جمهورى اسلامى كرد. او ۵۰ تن از زبدگان رسانه اى تركيه را كه ۲۵ سال رودرروى حكومت اسلامى ايران بودند در كنار ۱۶۵ تن از تجار و سرمايه گذاران تركيه به تهران گسيل كرد، اما همه ارزشهاى اين سفر در فضاى سياست زده ايران ناديده گرفته شد.
تنها يك اختلاف منافع بر سر سهم فعاليت دو شركت همراه اردوغان و رقباى ايرانى آنها باعث شد كه عقربه تحرك ديپلماسى تهران ـ آنكارا متوقف شود. درست چند ساعت پس از حركت هواپيماى اردوغان، جناح رقيب با آوردن بازيگران خود به صحنه و بسيج رسانه اى، با ميزبانان اردوغان بر سر منافع اقتصادى اين سفر گلاويز شد. ردپاى صهيونيست ها در حالى رمز مخالفت رسانه ها و مواضع جناح راست عليه اردوغان قرارمى گرفت كه دولت شارون پيشاپيش حضور يك دولت اسلامى در رأس حكومت آنكارا را خطر جدى براى اسرائيل خوانده بود و رهبر اصلاح طلبان آنكارا نيز در اولين حركت خود پيمان استراتژيك لائيكها با اسرائيل را معلق گذاشته بود. و اردوغان تا آنجا پيش رفت كه حتى پيش از آمدن به تهران در دفاعى سرسختانه از فلسطينان به محدودسازى فعاليت سفارت اسرائيل مبادرت كرد.
اين اتفاقات در سفر اردوغان اگر در تقدير اصلاح طلبان تركيه يك بدشانسى بود اما براى تهران فوت فرصتى بود كه هنوز كسى عواقب آن را نمى داند. اين اولين بار بود كه جناح هاى قدرت ايران براى ناكامى برنامه بزرگ ديپلماسى كشور دست افشانى كردند. تنها جرايد و ارگانهاى مطبوعاتى جناح رقيب نبود كه با اشتياق برپيشانى صفحه اولشان نوشتند: تهران دست رد به سينه آنكارا زد بلكه مجريان رسانه ملى هم با هيجان و شوق خبر معلق ماندن سه قرارداد مهم را در بخش هاى خبرى صبح و عصر منتشر كردند تا آنجا كه شب پس از بازگشت اردوغان اين خبر عجيب كه يهوديان بخش غالب زمين هاى استانبول را خريده اند روى آنتن فرستاده شد تا همگان باور كنند كه آنها از يك توطئه صهيونيستها در سفر اردوغان جلوگيرى كرده اند.
حاصل و نتيجه اين ماجرا صرفاً رنجش يك ميهمان متشخص و محبوب يا تعليق چندقرارداد نبود بلكه در تاريخ ديپلماسى جمهورى اسلامى اين يك سنت خطرناك بود. سنتى كه در منظر ناظران خبرى براى اولين بار تيغ تضاد منافع رشته يك فرصت ديپلماسى را از هم مى گسست و يك جناح سياسى به صرف اختلاف منافع، اهرم هاى فشار و نفوذ را براى توقف تصميم عالى نظام به صحنه مى آورد.
در منظر ديپلماتهايى كه كنجكاوانه متن و حاشيه ديدار رهبر اصلاح طلبان تركيه را رصد مى كردند، اين زورآزمايى جناحهاى قدرت بى شباهت به كتك كارى بازيكنان ايران در ميدان مسابقه پكن نبود.
در جريان سفر، ديپلمات هاى ايرانى فراوان كوشيدند، جناح رقيب به رسم ميهمان نوازى و خويشتندارى، اختلاف را به پشت صحنه مذاكرات حواله كنند اما آنها تصميم به نزاع عريان و نمايش قدرت گرفته بودند.
خبرنگاران ايرانى و ترك نقل مى كنند كه طيب اردوغان در جريان مذاكره خطاب به خرازى مى گويد: گويا آرد، كشمش و شكر و همه لوازم براى پخت كيك مهيا است تنها مشكل نبود آشپز است و وزير خارجه ايران هم پاسخ مى دهد نه مشكل «تعددآشپزها» است.

 مرزهاى شيشه اى منافع ملى و منافع جناحى

اصحاب مطبوعات بارها اين سخن را از تريبون وزارت خارجه شنيده اند كه براى ديپلمات هاى جمهورى اسلامى، كشاندن نزاع هاى جناحى به سياست خارجى گناهى نابخشودنى است. گويا اين سخن، اول بار در قالب تمثيلى عبرت گونه از جانب يكى از بزرگان نظام خطاب به كارگزاران اعلام شد كه آنها نزاع ها و اختلاف هاى حزبى را اندرون خانه (كشور) تسويه كنند تا هنگام حضور در محفل خارجيان با چهره هاى پيراسته از آثار ضرب و جرح نزاع ديده شوند.
با پايه گذارى اين سنت، در حيات جمهورى اسلامى، سياست خارجى به منطقه ممنوعه درگيريهاى جناحى تبديل شد و هر تصميم و سياستى حاصل و محصول اراده حاكميت به حساب آمد تا آنكه هيچ قرارداد و معاهده اى به صرف حضور يكى از مديران و منسوبان جناحها رنگ ترديد و انكار نگيرد.
براين سنت ـ يعنى مستقل و مصون بودن سياست خارجى از دايره علائق جناحى ـ حكمتى والا مترتب است، چه آنكه، سياست خارجى در كنار سياست دفاعى و امور پولى، سه حوزه انحصارى حاكميت دولتها و منافع ملى محسوب مى شوند و از نشانه هاى متفاوت بودن اين سه عرصه اين است كه آمد ورفت جناحها و جابه جايى گروهها نبايد تغييرى در اصول سياست دفاعى و ديپلماتيك يك دولت ايجاد كند. اين تفكيك محصول تجربه حكومتى بشر و ره آورد جهان مدرن است و هم اينك چون يك قانون مشترك در نظام هاى مختلف پيروى مى شود.
جمهورى اسلامى در تجربه حكومتى خود بر اين اصل مدرن مهر تأييد نهاد و ۲۵ سال در تبليغ جدايى مرز منافع جناحها از موازين سياست خارجى كوشيد، در اين مدت، به تناوب، مديرانى از دو جناح كسوت ديپلمات ها را به تن كردند اما همواره يك سوگند نانوشته، آنها را به پرهيز از گرايش جناحى در رفتار ديپلماتيك فرا مى خواند. دو دولت پس از جنگ تحميلى، هر دو امكان آن را داشتند كه سياست خارجى را به ميل و اراده جريان و جناح خود دگرگون كنند اما هم هاشمى و هم خاتمى شاكله نهاد ديپلماسى را با اركان و اصول ديرين آن حفظ كرده و تنها روشها و تاكتيك ها را بازسازى كردند چرا كه اقتضاى منطق حكومتى و اراده حاكميت چنين بود. رئيسان دولتهاى سازندگى و اصلاحات هر دو ه بنام نظام جمهورى اسلامى باب تعامل با جهان خارج گشودند. هم سياست در هاى باز هاشمى، هم سياست تنش زدايى و گفت وگوى تمدن هاى خاتمى، بنام ملت و حاكميت امضا شد. در ۷ سال مديريت خاتمى بر سياست خارجى، جناح رقيب فراوان تلاش كرد تا دادوستد دستگاه ديپلماسى انگ و رنگ جناحى بيابد اما از اين تلاش و تحرك هيچ نصيبى نبرد. دو مدير منصوب خاتمى دروزارت خارجه روز اول از حزب متبوع خود كناره گرفتند و هر گامى كه دستگاه ديپلماسى براى رفع تنش ها و تهديدها و خلق فرصت هاى جديد برداشت در كلام خاتمى عنوان«توفيقات نظام »را گرفت.

رويكرد فكرى راستگرايان در سياست خارجى

جناح راست تنها اپوزيسيون سياستهاى اقتصادى دولتهاى جمهورى اسلامى نبوده است بلكه درمقام مخالف هميشگى سياست خارجى دولتها نيز ظاهرشده است. سخنگويان اين جناح با تفكر هر دو دولت هاشمى و خاتمى در سياست خارجى از در مخالفت وارد شدند بى آنكه نسخه اى بديل و جايگزين براى آنها بيابند.
راستگرايان در دهه اول انقلاب حضورى همه جانبه در ديپلماسى ايران داشتند اما تنها نسخه مدون اين تجربه، كتابى است كه مرد اول ديپلماسى اين جناح بر جاى گذاشته است. اين كتاب نيز رديه اى است بر عملكرد ها، روشها و سياستهاى همان دهه اول ديپلماسى.
جناح راست در مقطع اول حيات نظام كه ديپلماسى ايران به اقتضاى فضاى انقلاب و جنگ آهنگ ايدئولوژيك داشت برسبيل عملگرايى و پراگماتيسم گام برداشت و در دهه دوم كه مصلحت گرايى و ميانه روى محور استراتژى تهران قرار گرفت بيرق اصول گرايى وايدئولوژى را در سياست خارجى برافراشت.
اسناد آرشيو هفت ساله ديپلماسى ايران حكايت از آن دارد كه راستگرايان از ميانه دهه ۷۰ در برابر انديشه هاى بالنده دولت رقيب خود به ريسمان يك جهان بينى جديد آويختند؛ جهان بينى كه به طور يكسان ديپلماتها و شهروندان ايرانى را در مسير تعامل با ملل جهان به ترس و احتياط فرا مى خواند.
مهمترين اصل اين جهان بينى، تقابل با فرهنگ غرب و روى آوردن به يك شرق گرايى موهوم است.
چنين منطقى ، جناح رقيب را به تقديس تندروى و راديكاليسم در سياست خارجى سوق داد ، تا جايى كه جمع پرشمارى از اين جناح موافق و بلكه هوادار روش هاى افراطى سازمان هاى هنجارشكن در روابط بين الملل شدند و موازينى از معيارهاى حقوق بين الملل را به تيغ انكار سپردند كه در تفكر جمهورى اسلامى ـ به عنوان تجربه عقلى و عرفى مشترك بشر ـ پذيرفته شده بود.

يك فرصت تجديد حيات براى نظام (ميراث ديپلماسى خاتمى)

اين گفته بارها بر زبان و قلم ناظران سياسى جارى شد كه حضور خاتمى در ديپلماسى ايران حضور يك انديشه بود. انديشه اى كه جهان و رابطه با آن را طور ديگر مى ديد. خاتمى برخلاف همه رقيبانش به دنبال جوهره مردم سالارى ديپلماسى رفت. ساز و كار او در گره زدن ديپلماسى به مطالبات مردم اين شد كه همه فضيلت ها و ارزش هاى مقبول و پسند جامعه را معيار عمل ديپلمات ها قرار داد.
چنين برداشتى روشن بود كه پيش از همه پوسته و قالب حكومتى ديپلماسى را مى شكست و به يك تلقى ديرين يعنى «مايملك حكومت ها بودن سياست خارجى» پايان مى داد. آنگاه كه قرار شد سياست خارجى چشمه مطالبات مردم باشد، لاجرم، مفاهيم و اصولى چون اعتدال، مدارا، گفت وگو، نوعدوستى و صلح و مصالحه بايد مبناى ديپلماسى ايران قرار گيرد.
ديپلماسى خاتمى به دنبال تلفيقى نو از آرمان هاى مردم و واقعيات رفت. به تمام دستاوردها و ارزش هاى جهان مدرن روى اشتياق نشان داد و جذب و اقتباس اين دستاوردها و سرمايه ها را پايه و اساس پيشرفت ايران خواند.
درحالى كه اصول سه گانه عزت، حكمت و مصلحت در عملكرد پيشينيان خاتمى، تكليفى مبهم داشت، ديپلماسى اصلاح طلبان اين اصول را به ساز و كارى كارآمد تجهيز كرد. اگر سلف خاتمى صرفاً به دنبال ميانه روى در ديپلماسى رفت او به جز ميانه روى و اعتدال، بر منطق گفت وگو تكيه كرد تاطعم همزيستى را در كام ملت هاى جداافتاده نشاند و در عين حال به نقد خط افراط و خطر تكروى در سياست خارجى نايل آيد.
ديپلماسى خاتمى فرصت تنفس و تجديد حيات براى نظامى آفريد كه برحسب ايدئولوژى انتخابى اش، قريب ۲۰ سال در حصار تضادها و تهديدها زيسته بود. مورخان تاريخ ديپلماسى از مقطع هفت ساله سياست خارجى اصلاح طلبان روايتى واحد دارند كه سرفصل آن اين است: «دوره ديپلماسى خاتمى برشى در تاريخ روابط خارجى ايران بود.» به يمن تئورى هاى مردم سالار، در اين مقطع، ايران از كشورى منزوى و متهم، به شريكى قابل اعتماد و بازيگرى فعال در معادلات سياسى تبديل شد. بايد روزى خاطرات امرا و بزرگان سياست خاورميانه منتشر شود تا نسل فرداى ايران از قلم اميرعبدالله، عصمت عبدالمجيد و عمروموسى بخوانند كه حضور خاتمى در سياست خارجى ايران كدامين تهديدها و نقشه هاى خطرناك حريفان ايران را دفع و خنثى كرد يا خاطرات سولانا، پرودى و شيراك در مغرب زمين منتشر شود تا روشن شود، چگونه ۱۵ كشور اتحاديه اروپا از صف رقيبان و مخالفان به جرگه شريكان ايران نقل مكان كردند.
احوال روزگار امروز ناظران را به داورى بين ديپلماسى مردم سالار كه خاتمى بانى و مدعى آن بود با ديپلماسى اقتدارگرا و ايدئولوژيك ديگران فرامى خواند. اين مقايسه ظاهراً دشوار، با علامت رمزى ممكن مى شود كه در چرخش نگاه جهان به ايران در دو مقطع نيمه دهه ۷۰ شمسى (زمان روى كار آمدن خاتمى) و اوايل ۸۲ (تغيير موضع اروپا به ايران) نهفته است. دوره آرامش و شكوه سياست خارجى زمانى است كه جهان غرب، اقتدار ديپلماسى مردمسالار و گرماى حضور اراده مردم را پشت حركت نهاد سياست خارجى حس مى كند و تشويش و اضطراب آنگاه بر ذهن ديپلمات ها حاكم مى شود كه جناح رقيب در اين اقتدار مردم سالارانه در داخل ترديد مى افكند. شايد جناح رقيب به زبان نياورند اما از زبان و قلم دهها ديپلمات خارجى شنيده اند و خواهند شنيد كه تهديدهاى بين المللى دو سال اخير عليه ايران ريشه در ناخوشايندى احوال اصلاحات در داخل ايران دارد. دموكراسى براى كشورهايى كه حريفان و مخالفان سرسخت دارند، مطمئن ترين سپر دفاعى است و زمانى كه اين سپر آسيب و ترك بردارد هيچ قلعه و برج و باروى نظامى جامعه و حكومت را از موج هاى تهديد ايمن نمى سازد.

دوره حرمان سياست خارجى: روايت هفت سال چالش با ديپلماسى اصلاحات

كشمكش جناحى با سياست خارجى خاتمى، فصل بلندخاطرات ديپلماتهاى دوره اصلاحات را شكل داده است. اختلاف جناحها چنانكه تاريخ جمهورى اسلامى روايت مى كند، پديده همزاد سياست خارجى اين نظام بوده است. مردان جناحها در دو دهه گذشته بارها در مقام منتقدان و مخالفان مردان ديپلماسى ظاهر شدند. رسانه ها و ستادهاى دو حزب چپ و راست حاكميت هركدام از منظر ايدئولوژى خود به نقد عملكرد نهاد ديپلماسى نشستند اما دامنه موضعگيرى آنها هماره چرخه اى از نقد و تأييد را طى كرده است. مخالفتهاى جناحى دودهه گذشته هر ماهيتى داشت هيچ گاه آهنگ حركت دستگاه ديپلماسى را مختل نكرد، شركا و پيمانكاران خارجى ايران را از خانه نراند و قراردادها و تعهدات كشور را به تعليق درنياورد.
اما كشمكش جناحها با سياست خارجى در دوره خاتمى رنگ و ماهيت ديگرى يافت تاريخ هفت ساله ديپلماسى دولت اصلاحات به خاطر ندارد كه جناح رقيب حتى به يك مورد از موارد پرشمار توفيقات ديپلماسى او روى خوش نشان داده باشد. كافى است در بازتاب دو رشته از سياست موفق خاتمى ـ تنش زدايى و گفت وگوى تمدنها ـ در صافى افكار و آراى جناح رقيب تأمل شود كه هر دو سياست، سرنوشت يكسان ـ از حيث ميزان تحريف و تخطئه در دستگاه فكرى جناح راست ـ پيدا كردند.
به هر روى، جناح راست با دستور كارى مشخص وارد چالش با سياست خارجى خاتمى شد. اين دستور و شيوه نامه دو محور مهم داشت، اول، ترديد انداختن در مشروعيت تصميم ها و اقدامات دستگاه ديپلماسى و دوم، تلاش براى خارج كردن سياستهاى ديپلماتيك خاتمى از رديف تصميمات ملى نظام. دستور كار اول، دامن سياستهايى چون گفت وگوى تمدنها و رشته مراودات ايران با غرب را گرفت و جناح رقيب كوشيد در تطبيق اين سياستها با مبانى فكرى نظام ترديد افكند. در اين مسير، آنها گشودن باب تعامل و گفت وگو بين ايرانى ها با اصحاب رسانه، و نخبگان سياست و فرهنگ ملل ديگر را نوعى فريفتگى و گسيل كاروان اقتصاد و فرهنگ غرب به ايران را آغاز يك توطئه خواندند.
دستور كار دوم اما گريبانگير سياستهاى خاتمى در عقد معاهدات همكارى و تنش زدايى با جناح كشورهاى ناراضى در خاورميانه و غرب شد.
اگر در محور اول، جناح رقيب به دنبال مشروعيت زدايى از سياست خارجى خاتمى رفت در محور دوم يعنى، جداكردن سياستها از رديف تصميمات نظام، آنها به مختل كردن روند اجراى ديپلماسى اهتمام ورزيدند.
مشروعيت خواهى جناح راست در سياست خارجى بر ذهن و ضمير كسى اثر نكرد از آن رو كه مردان ديپلماسى اين جناح يكبار پراگماتيست ترين روشها و عملكرد را از اين جناح آزموده بودند و هرچه آنها از سخنان امام و رهبرى براى نفى بنيان اعتقادى ديپلماسى اصلاح طلبان وام گرفتند به همان ديوار ترديد افكارعمومى برخورد كرد. اما در محور دوم يعنى منزوى كردن دستگاه سياست خارجى و حاشيه راندن سياستهاى بين المللى توفيقاتى شايان نصيب آن جناح شد.
بزرگان اين جناح نه تنها تأييد و حمايت از تصميمات ديپلماسى را بر خود حرام كردند بلكه جمع پرشمارى از نهادها، شخصيت ها و مراكز سياسى، امنيتى و مذهبى را از همراهى با ديپلماسى خاتمى منع كردند.
از اين قماش بود، خاموشى دهها تريبون بزرگ «صداهاى نظام» كه در جريان مذاكرات و ديدارهاى بزرگ خاتمى از بيان يك سطر خبر دريغ كردند يا نقش شخصيت ها و نهادهايى كه هرچه درباره سياست خارجى نظام رشتند و بسيج كردند در تقابل با گفته ها و عملكردهاى خاتمى قرار گرفت.
اگر جناح رقيب ياراى به هم ريختن معادله دوستى بازيگران جهانى با دولت اصلاحات را نداشت در عوض در داخل مجال معكوس ساختن معادله هاى ديپلماسى را پيدا كرد.
در سيره رفتارى جناح راست، دستگاه ديپلماسى وضعيتى بهتر از نهاد اطلاعاتى خاتمى پيدا نكرد. مقام ارشد وزارت خارجه چون وزير اطلاعات بارها از معضل نهادهاى موازى شكوه سر داد و به كرات برسر حريم شكنى در سياست خارجى مورد سؤال قرارگرفت و برسر قضايايى به داخل و خارج پاسخ داد كه مجموعه او هيچ نقشى در آن قضايا نداشت. چندين نهاد و نيروى جناح رقيب پاى دخالت در حريم سياست خارجى گشودند تا صداى واحدى كه از خرداد ۷۶ در اذهان طنين انداخته بود مغشوش شود.

ترجمان يك سكوت: چرا پيام ديپلماسى راستگرايان دريافت نشد؟

اكنون فصل مبارزه و چالش رسانه اى و تبليغاتى جناح رقيب با سياست خارجى به سرآمده، از فرداى انتخابات مجلس هفتم، نهادها و نيروهاى اين جناح آرام آرام خيز خود را براى سهم گرفتن از عرصه وسوسه انگيز سياست خارجى آغاز كرده اند. مسؤولان جناح رقيب در برابر تصميم ها و تعهدات دستگاه ديپلماسى صرفاً به بيان مخالفت بسنده نمى كنند آنها هم برنامه كارى ديپلماتها در مذاكره و عقد قرارداد با خارج را تحت فشار مى گذارند. هم اهرم هاى فشار و كانونهاى نفوذ خود در مجلس هفتم و نهادهاى سياسى امنيتى را براى گرفتن سهم و امتياز جناح شان وارد صحنه مى كنند. با همه اوصاف، رشته مديريت برنامه جناح رقيب در امتيازگيرى از حوزه سياست خارجى در دست مردان ديپلمات آن نيست چه اگر چنين بود، دست كم ادبيات و آرايش نيروهاى اين جناح حالت منطقى ترى مى يافت.
حوادث پيش آمده در رفتار جناح رقيب در سفر اردوغان، سوت زودهنگام اين جناح براى ميداندارى در سياست خارجى است. مواضع چهره هاى شاخص اين جناح حاكى از آن است كه راستگرايان براى به دست گرفتن سياست خارجى بويژه حوزه قراردادها و مناقصات پرسود بيش از حوزه فرهنگ و اقتصاد تمنا و علاقه مى ورزند. تريبون ها و رسانه هاى اين جناح در هفته هاى گذشته رشته اى از گفتارها و مواضع را عليه وزارت خارجه خاتمى به جريان انداختند كه محور واحد اين گفتارها، به اصطلاح سوزاندن چهره هاى ديپلماسى و ملغى ساختن تصميمات كلان اين دستگاه است.
به باور ناظران سياسى حضور در ستاد سياست خارجى براى جناحهاى قدرت چندان دشوار نيست اما حضور در عرصه ديپلماسى و تأثير بخشى به روابط بين الملل، لوازم و پيش نيازهاى ديگرى غير از قدرت فيزيكى مى طلبد.
و همين لوازم غيرمادى است كه دورنماى حضور اين جناح در سياست خارجى را با ابهام و ترديد جدى مواجه كرده است. براى حضور در ميدان ديپلماسى جناح رقيب تمام نقشه ها و نشان هاى ستاد وزارت خارجه را در دست دارد، حتى تيم و هسته هايى از افراد ديپلمات بازنشسته يا آشنا به خارج را در ستاد خود جاى داده اما شرط و لوازم اصلى رهبرى حوزه ديپلماسى داشتن سه عنصر، تفكر مقبول، منطق موجه و روشهاى كارآمد براى تعامل با عرصه بين الملل است.
آنچه باعث شد پيامها و سيگنالهاى جناح راست، از فرداى انتخابات مجلس هفتم تاكنون، را جامعه جهانى بى پاسخ بگذارد، همين سه عامل جهان بينى و تفكر، منطق كارى و روشهاى تعامل است.
در حيطه تفكر، راستگرايان دربرابر انديشه ديپلماسى مردم سالار خاتمى، مشى اقتدارگرايى و تحكم با جهان را تجويز كردند، نتيجه عينى اين انديشه در سياست خارجى آن شد كه بسيارى از افراد و نهادهاى اين جناح در صف مدافعان روشهاى راديكال و افراطى قرار گرفتند. در منظومه ايدئولوژى اين جناح، چالش با تفكر درهاى باز خاتمى تا آنجا پيش رفت كه ابتدايى ترين روشهاى تعامل با خارج مثل سرمايه گذارى، توريسم و گفت وگوهاى فرهنگى زيرسؤال كشيده شد. ضمن آن كه آنها پيشتر بر اصول عصر جديد مثل دموكراسى جهانى شدن وحقوق بشر را رنگ انكار بخشيده بودند.
در حيطه روشها و منطق رفتارى، جناح رقيب نه تنها با آيين اعتدال ورزى، مداراگرايى خاتمى همراهى نكرد بلكه به دفاع از حركتهايى برخاست كه در نظر جهان امروز ريشه و منشأ افراط گرى شناخته مى شود.
بنابراين اگر جامعه جهانى تاكنون در گشودن باب مذاكره و پذيرش چيزى به نام ديپلماسى راستگرايان دچار ترديد است، دليل آن فقط تعلق خاطر افكار عمومى جهان به اصلاح طلبان نيست بلكه آنها در مرور منطق رفتارى و ايدئولوژى اين جناح به چيزى جز نشانه هاى مخالفت و چالش با هنجارهاى گفت وگو و تنش زدايى نمى رسند.
از همين روست كه بسيارى از ناظران پيشتر گفته اند كه راستگرايان ايران راهى طولانى تا حضور در كانون ديپلماسى ايران دارند. چندان كه، سياست بين المللى، دنيايى متفاوت از سياست داخلى است و سياست ورزى و نقش آفرينى در ميادين بين المللى از قواعدى پيچيده تر از معادلات ذهنى اين جناح پيروى مى كند. از همين روست كه يك تحليلگر اروپايى مى نويسد: شايد روزى جناح راست نسخه هايى براى چرخاندن مراكز اقتصاد، فرهنگ و امنيت پيدا كنند اما آنها فرمول و نسخه بديلى براى تفكر سياست خارجى خاتمى نمى يابند. جناح راست در دوره پوست اندازى جهان كهنه فرصتى گران براى بازسازى انديشه هاى خود داشت اما آنها نه تنها خود و هواداران شان را از همراهى قافله نوگرايان و تحول خواهان محروم كردند بلكه با در افتادن با ميراث اصلاحات و نشانه هاى مدرنيت بسيارى از پلهاى پشت سر را تخريب كردند.

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله