مديريت بحران هستهاي كره شمالي
مديريت بحران هستهاي كره شمالي
مديريت بحران هستهاي كره شمالي
كرهشمالي يكي از بزرگترين معضلات آمريكاست. اين كشور با توجه به حجم و عمق اندكي كه دارد، توانسته است سياست خارجي آمريكا را كه بر مثلث ارتش، ثروت و نظام اطلاعاتي استوار است، بر خطي از تهديد و نهايتاً كسب امتياز به شكست وادار كند. موفقيتهاي ديپلماسي پيونگ يانگ در برابر آمريكا با توجه به عدم دسترسي و استفاده از شبكههاي اطلاع رساني، ضعف اقتصادي و در عين حال فقر و قحطي، مورد توجه تحليلگران سياسي و نظامي قرار گرفته است. مقاومت كرهشمالي از آن جهت قابل تحسين و مطالعه است كه اين كشور با حداقل درآمد توانسته است به نوعي از توازن قوا در مقابل آمريكا دست يابد. سوال پژوهشگران اكنون اين است كه "كرهشمالي برحسب چه اصولي توانسته است به حدي از بازدارندگي برسد كه آمريكا و كشورهاي همسايه نتوانند به راحتي آن را در خود هضم كنند".
امروزه شرايط اقتدار آفريني و نمادهاي اقتدار در حكومتهاي دمكراتيك، "رفاه و آسايش مردمي"، "ثروتهاي ملي"، "مقبوليت و مشروعيت اجتماعي و سياسي رهبران خردمند" است، اما كرهشمالي تاكنون از يك حكومت شبه پادشاهي برخوردار بوده و دو رئيس جمهور كه شامل پدر و پسر بودهاند را در طول 50 سال گذشته به خود ديده است و با توجه به تحريمهاي اقتصادي آمريكا و خصومتهاي همسايگان اين كشور، هر شهروند آن با 200گرم برنج و غلات در روز به زندگي خود ادامه ميدهد و حتي در فاصله سالهاي 1995 تا 1998 ميلادي 220 هزار تن براثر قحطي در اين كشور جان باختند.
اگرچه اين كشور داراي كسري تجاري يك ميليارد دلاري است، اما با اين حال اين كشور توانسته است در مقابل تهديدات كوتاه نيايد و هرگاه مهرهاي را به عقب كشيده ، ضربه پنهان خود را نيز وارد ساخته است.
اين كه كره چگونه توانسته سياست خارجي آمريكا را با انفعال مواجه كند و هژموني و هيمنه نظامي و سياسي آن را در جهان با چالش مواجه كند، حقيقتي است كه از جانب روزنامهنگاران و تحليلگران غربي پنهان نمانده است .
بروس كامينگز از تحليلگران سياستخارجي كرهشمالي مينويسد: «بوش همانند دولت كلينتون در باتلاق بزرگ بحران كرهشمالي به گِل نشسته است. سياست آمريكا همانند اوايل دهه نود به لكنت افتاده، گيج و دستپاچه شده است؛ با اين حال بحران جديد جهاني به وجود آمده بر سر برنامه اتميكرهشمالي بس خطرناك تر از حوادث دهه پيش است.»
كرهشمالي سيستم تصميمگيري را در شبه جزيره كره قفل كرده، شرايط را به مانند دوران جنگ سرد كند نموده و دوران امتياز دادنهاي حجيم و حركتهاي سريع را به سر رسانده است. امروز ارزشها و امتيازهايي كه تا پيش از اين كره در سطح وسيعي مجبور به واگذاري به آمريكا بود، به پوئنهاي كوچك تقليل يافته و درعين حال "غول هم در چراغ گير كرده به طوري كه نه ميتواند بيرون بيايد و نه ميتواند با جادو فضا را تغيير دهد."
به اين ترتيب سوال خود را بار ديگر مطرح ميكنيم كه چه عواملي سبب بازدارندگي براي كرهشمالي شدهاند:
ماجرا از آنجا آغاز شد كه پنج سال بعد از موفقيت آمريكا در جنگ با ژاپن كه باعث شكست اين امپراتوري شد، آمريكاييها نگاه خود را به سمت مستعمره 36 ساله ژاپن يعني كره دوختند. سال 1950 نبرد كره آغاز شد. فرمانده نظامي اين جنگ ژنرال "داگلاس مك آرتور" بود كه با از دست دادن 50 هزار نيرو در جنگ فيليپين توانسته بود اين كشور را اشغال كند، اما همين فرمانده در همان زمان كه آمريكا با ژاپن درگير بود و ژاپن مقاومت بيسابقهاي را به نمايش گذاشته بود، نامهاي به ترومن رئيس جمهور وقت آمريكا نوشت كه نشان از ضعف آمريكاييها داشت.
در اين نامه آمده است: اگر خواهان شكست ژاپن هستيد دو راه داريد؛ اول قبول مرگ 750هزار تا يك ميليون سرباز آمريكايي و دوم بمباران اتمي ژاپن.
وي در نامه خود قيد كرده بود كه در شرق آسيا انگيزه مدافعان خيرهكننده است و تسليم در قاموس آنها جايي ندارد. نبرد مرگبار ژاپن و آمريكا در ماه اوت با بمباران شهرهاي هيروشيما و ناكازاكي در جنگ جهاني دوم به پايان رسيد.
دوكشور كره شمالي و جنوبي پس از جنگ جهاني دوم در سال 1945 ميلادي به ترتيب در كنفرانسهاي بينالمللي يالتا در كريمه و پوتسدام به دو قسمت مجزا و در سال 1948 رسماً از يكديگر جدا و مستقل شدند. به دنبال آن قواي شوروي در دسامبر 1948و نيروهاي آمريكايي در اواسط 1949 خاك دو كره را تخليه نمودند و در كره شمالي حكومت كمونيستي به رهبري "كيم ايل سونگ" به روي كار آمد. تنش و بحران بين دو كره از زمان عقد قرارداد كره جنوبي با آمريكا تحت عنوان "دفاع متقابل جمهوري كره با آمريكا" شروع و تشديد شد و سرانجام به جنگ دو كره در سالهاي 1950 و 1953 منجر گرديد.
در اين جنگ بمبارانهاي هولناك و آتش پر حجم توپخانه نتوانست مانع آفند كرهشمالي شود. مك آرتور بار ديگر از آمريكا خواست با استفاده از بمب اتم به اين نبرد خاتمه داده شود، اما "هريترومن" رئيس جمهور آمريكا ميدانست كه شرايط ابتداي دهه 50 با 1945 يكي نيست؛ اتحاد جماهير شوروي منتظر يك اشتباه از ارتش آمريكا بود تا مستقيماً خود را درگير نبرد"شبه جزيره" كند.
در 1951 مك آرتور جاي خود را به ژنرال "ريجوي" داد و ارتش آمريكا به همراه دهها كشور ديگر كه به دعوت آمريكا به شبه جزيره كره آمده بودند، بعد از سه سال جنگ بيحاصل پايان يافت.
در 27 ژوئيه 1953 پيمان آتش بس جنگ امضاء شد. در اين جنگ تلفات نيروهاي آمريكايي، 54246نفر كشته، 103284نفر زخمي و 80هزار نفر مفقودالاثر و اسير شدند. كرهجنوبي 74000نفر كشته و 150هزار زخمي و شمار كشته شدگان و زخميهاي چيني به 900هزار نفر و كرهشمالي 520هزار نفر بود. در اين جنگ حدود 400هزار نفر غيرنظاميكشته و قريب به سه ميليون نفر بيخانمان شدند. كرهشمالي در آن مقطع داراي توان نظامي قابل توجهي نبود، اما توانست در مقابل آمريكا ايستادگي كند و بيش از 240هزار آمريكايي را كشته، زخمي يا مفقودالاثر كند.
همسايگان قدرتمند كره از نقاط مثبت ژئوپولتيك اين كشور هستند. همسايگاني مانند روسيه و چين كه داراي ايدئولوژي مشتركي با اين كشور ميباشند و از قدرتهاي هستهاي و دو عضو تاثيرگذار شوراي امنيت هستند، از نقاط قوت اين كشور است. اين همسايگان تا به حال اجازه تسلط آمريكا بر كره و هم مرز شدن با اين كشورها را ندادهاند. چين نيز بر سر استرداد تايوان و حاكميت بر اين منطقه جدا شده از خود كه بنا بر پايان قرارداد 100ساله و به زودي بايستي تحت حاكميت چين درآيد، مناقشه سختي با آمريكا دارد.
در نبرد ژاپن با آمريكا در سال 1944، پس از آنكه ژاپنيها پي بردند كه به روشهاي كلاسيك قادر به متوقف كردن نيروي دريايي آمريكا در اقيانوس آرام نيستند، به دنبال ايجاد دستههاي انتحاري «كاميكازه» رفتند. بررسي خاطرات باقيمانده كاميكازهها جالب توجه است. فرماندهان ژاپني از تعدد داوطلبان براي كوبيدن هواپيما به ناوهاي آمريكايي متعجب بودند.نكته جالب توجه آنكه پس از قبول آتش بس توسط "هيروهيتو" امپراطور ژاپن، باقيمانده كاميكازهها به صورت دسته جمعي به ناوهاي آمريكايي حمله كرده و اقدام به خودكشي ميكردند و پس از تاكيد مجدد امپراطور مبني بر كنار گذاشتن سلاح، آنها كه تحمل تسليم را نداشتند خودكشي(هاراگيري) كردند.
در جنگ كره(53-1950) نيز بارها چينيها و كرهايها در شرايطي دست به حمله و ضدحمله ميزدند كه شرايط براي لشكر آفندي مانند خودكشي بود اما آنها به اين اشتياق كه مهاجمان آمريكايي را از بين ببرند، در زير آتش مرگبار نيروهاي مدافع به سمت آنان پيشروي كردند. يك بار در يك عمليات و در شرايطي كه كرهايها مشغول قتلوعام آمريكاييها بودند، با ورود يك لشكر ترك اعزامي از سوي سازمان ملل مواجه شدند و اگرچه لشكر آمريكايي جان به در برد، ولي لشكر ترك متحمل تلفات وحشتناكي شد؛ به طوري كه 80درصد اين لشكر به كلي نابود شد.
مردم كره هنگام آزمايش موشك "تائوپودنگ يك" تظاهراتي يك ميليوني به حمايت از دولت به راهانداختند كه واشنگتن را به عقب نشيني وادار ساخت.
اگر چه قناعت انسان زردپوست سبب شده تا مشكلات اجتماعي و اقتصادي كمتر داشته باشند، ولي بحث اداره يك جنگ داستاني ديگر است؛ بهخصوص اينكه يك درگيري فرسايشي باشد. اينكه كيم ايل سونگ چه تدبيري براي پوشاندن اين نقطه ضعف دارد، مبحثي است كه مربوط به تدابير بازدارندگي ميشود.
يكي از دستياران پدر كه در سال 1997 از كرهشمالي گريخت، در خاطرات خود نوشته است: "پسر عليرغم سن كم، وسوسههاي سياسي داشت. او به شدت به پدرش توجه ميكرد. او هر روز صبح پدر را كمك ميكرد و حتي كفشهاي پدر را پايش ميكرد و غروب كليه كارمندان را صف ميكرد تا گزارش فعاليتهاي آن روز را ارائه كنند. چندي بعد نيز شروع به دستور دادن كرد.»
كيم سال 1964 از دانشگاه كيم ايل سونگ در رشته اقتصاد سياسي فارغالتحصيل شد تا بهتر دنياي سياست را بشناسد . حضور مرتب وي در كميته مركزي حزب و برنامه ريزي سياسي از وي فردي قدرتطلب ساخته بود.
جيميكارتر كه در زمان كلينتون مسوول مطالعه پرونده كرهشمالي بود، به يكدندگي رهبران كرهشمالي اشاره ميكند و مينويسد: يك نمونه از خودسريهاي اين رژيم در سال 1968 اين بود كه در آن زمان كرهشمالي يك كشتي جاسوسي نيروي دريايي آمريكا را متوقف كرد. عليرغم اين كه پرزيدنت"ليندون جانسون" تمامي اقدامات لازم را براي جلب حمايتهاي بينالمللي انجام داد و كره شمالي را تحت شديدترين فشارهاي اقتصادي و نظاميقرارداد تا از موضع سختگيرانه خود دست بردارد، اما عليرغم ميل پرزيدنت، كيم سونگ ايل هرگز دست از خواستههاي اصولي خود كه شامل عذرخواهي رسمي آمريكا از كرهشمالي به خاطر جاسوسي عليه منافع اين كشور نيز ميشد، دست نكشيد. بعد از گذشت يازده ماه پرزيدنت جانسون تماميخواستههاي كرهشمالي را برآورده ساخت و بدين ترتيب كاركنان كشتي آزاد شدند.
در مورد خصوصيات شخصي رهبر فعلي كره، روزنامه فايننشيال تايمز به قلم "جانسون تورنهيل و اندرو وار" مينويسد: مذاكره با كرهشمالي مسلماً از پيچيده ترين معضلات ديپلماتيك جهان است. چگونه ميتوان با رژيمي كنار آمد كه رهبري خيالپرداز چون كيم جونگ ايل دارد؟ گويا او از ساكنان سيارهاي ديگر است.در هر مذاكرهاي ميخواهد ضرر و فايدهاش كاملاً برابر باشد و در معدود پيمانهاي بينالمللي كه امضا كرده است نيز تقلب ميكند. سياست قديمي هويج و چماق هم در برخورد با چنين فردي فايده ندارد؛ كرهشمالي همه هويجها را ميخورد و در عين حال قدرترين حريفان را به مبارزه ميطلبد.
اين نويسنده با بيان اينكه بازي وي در قالب تئوري براي مقابله نميگنجد، مينويسد: در طول جنگ سرد، استراتژيهاي "شركت RAND" با استفاده از "تئوري بازي" واكنش احتمالي اتحاد شوروي را در هر شرايط فرضي تحليل ميكردند و براي هر يك پاسخي مناسب فرموله ميكردند، اما پيشبيني رفتار دولتهاي محاسبهگر و شطرنجباز كجا و تلاش براي پيشگويي اقدامات غيرمنتظره كجا؟ تنها نكتهاي كه تمام كارشناسان امور كرهشمالي بر آن توافق دارند اين است كه اصل اساسي آقاي كيم اصل بقاء است و مشكل بتوان حدس زد كه انگيزههاي او چيست. همين امر باعث ميشود همسايگان كرهشمالي نتوانند چارچوب مناسبي براي سياستهاي خود در قبال اين كشور تعيين كنند. برخي معتقدند كه استراتژي كره شمالي حاكي از نبوغ ديپلماتيك است. وي نه تنها در مورد جهان خارج بياطلاع و جاهل نيست، بلكه ناظري زيرك در روابط بينالملل محسوب ميشود و با ولع، تمام اطلاعات را از اينترنت ميگيرد.كيم معتقد است كه ميتواند با اطمينان خاطر از اينكه واشنگتن هرگز خطر كشته شدن ميليونها نفر را در شمال شرقي آسيا به جان نخواهد خريد تا جنگي را عليه اين كشور آغاز كند، آمريكا را به لبه پرتگاه بكشاند.
يكي از نقاط قوت كرهشمالي رهبري واحد، منسجم و هوشمند در برخوردهاي ديپلماتيك است كه با شناسايي موقعيتها بدون اينكه امتيازي بدهد، رقيب را در يك جنگ ديپلماتيك شكست ميدهد. پيونگ يانگ توانسته است با يگانگي در رهبري و سياست خارجي از بسياري تنگناها،تهديدات و مهرههاي كم ارزش نهايت استفاده را ببرد. مثلاً بقاياي اجساد سه سرباز آمريكايي را 47 سال در كره نگهداشت تا در موقعي مناسب در سال 2000 در ازاي دريافتيهاي حجيم پس بدهد .
نيروهاي زميني كره 950هزار نفر تخمين زده ميشود. اين نيرو همچنين از 4060تانك سبك و سنگين بهره ميگيرد كه عمده آنها تي-34، تي-54، تي55 و تي-62 است. زره اين تانكها براي مقابله با جنگ افزارهاي جديد ضدتانك ناكارآمد محسوب ميشود، اما قدرت آتش آنها قابل توجه است.
آنچه كه ميتواند خواب مهاجمان احتمالي آمريكايي را آشفته كند، وجود 10400توپ و 7500 خمپاره انداز در اين نيرو است. هيچ سرباز آمريكايي قادر نخواهد بود در زير فوران آتش چنين ارتشي به پيش رود؛ مگر آنكه از قبل نيروي آتش كره خنثي شده باشد. اين ارتش از صدها موشك زمين به زمين فراگ و اسكاد برخوردار است. حال آن كه در كنار آن تعداد نامشخص موشك نودانگ هست كه برخي از آنها حتي تا 3500كيلومتر برد دارند. 8/3 ميليون نفر نيروهاي مردمي در شهر و روستاها نيز در قالب تيپ و گردان تجهيز شدهاند.
نيروي هوايي كرهشمالي با در اختيار داشتن 86هزار نيرو و 700 هواپيماي جنگي نيروي قابل توجه محسوب ميشود، اما مشكل آن وجود صدها هواپيماي قديمي متعلق به دهههاي 50 و 60 ميلادي است.
اين نيرو داراي 732هواپيماي جنگنده، 5 بالگرد جنگي، 3 گردان سبك بمب افكن شامل: 80 هواپيماي جنگنده بمب افكن 5-H، صد و پنج هواپيما 5j ،صد فروند 6j، چهل فروند 5Q، بيست فروند 7Su، سي و شش فروند 25Su جنگنده شكاري ميباشد.
كره شامل 12 گردان از جمله دو گردان داراي80 فروند 5j، دو گردان شامل 60 فروند 6j، يك گردان شامل 40 فروند 7j، چهار گردان ميگ 21 يعني 120 فروند، 2 گردان ميگ 29 داراي 30 فروند و 50 هليكوپتر Mi-24 و در زمينه ترابري هوايي 10 فروند AN-24،پنج فروند 14-iL و 18 فروند 18-IL، چهار فروند M62iL، دو فروند 134-Tu، چهار فروند 154- Tu و 95 فروند 5-Y و همچنين داراي موشكهاي هوا به هوا 7AA- و آپكس 7- AA ،موشك زمين به هوا 33 فروند ، سام 300 و سام 5 و 45 سكوي سام 722 و موشك (2-Sa) ميباشد.
كرهشمالي با 46هزار پرسنل و دهها شناور و كشتي جنگي، نيرويي قوي محسوب ميشود. اين كشور 40 زيردريايي ساخت روسيه را در اختيار دارد كه توان تهاجمي قابل توجهي به شمار ميآيد. اين زيردرياييها ميتوانند براي آمريكا كه حتماً نيازمند استفاده از كشتيهاي حمل نفر و تجهيزات است، مشكلآفرين باشد. كره داراي 440 كشتي و شناور جنگي است كه در نوع خود ناوگان بسيار عظيمي محسوب ميشود.
با اين حال تشريح منطقه جغرافيايي و حمله احتمالي ميتواند اثرات ويرانگري را در متحدان آمريكا يعني كره جنوبي و ژاپن تحميل كند. سئول مركز كره جنوبي در امتداد مسير رستههاي توپخانه كرهشمالي قرار دارد. 500توپ كوكسان 170ميليمتري و 200 سيستم پرتاب راكت به همراه گلولههاي توپ و سلاهاي شيميايي ميتواند سئول را مورد هدف قرار دهد و موجبات ترس را فراهم سازد. كرهشمالي همچنين داراي 5000 تن مواد شيميايي است. اين كشور با استفاده از 500 تا 600 موشك اسكاد قادر است سراسر كره جنوبي را باكلاهكهاي غير اتمي يا سلاحهاي شيميايي مورد هدف قرار دهد. همچنين ميتواند ژاپن را با 100 موشك نودونگ مورد حمله قرار دهد. در همين حال 70درصد از واحدهاي نظامي كره شمالي در 54 مايلي منطقه غيرنظاميشده محل جدايي كرهشمالي و جنوبي مستقرند كه آماده هرگونه اقدامي ميباشند.
اين واحدها ميتوانند طي چند ساعت 500 هزار گلوله توپ را روانه كره جنوبي كنند؛ ضمن اينكه موشكهاي استراتژيك هستهاي كرهشمالي كه تا 6فروند تخمين زده ميشود را از ياد نبايد برد. تخمين زده ميشود كه نيروهاي نظامي آمريكا و كره جنوبي در 90 روز اول جنگ متحمل 30 تا 500 هزار تلفات شوند. علاوه بر اين صدها هزار مجروح غيرنظامي نيز به مقدار فوق افزوده خواهد شد.
در صورت واكنش احتمالي نظامي يعني حمله به تأسيسات هستهاي كرهشمالي نياز به همراهي مقياسهاي بازدارندگي يا مقابله به مثل محدود نظير انهدام ظرفيتهاي كرهشمالي، دفاع در برابر ضدحمله و جلوگيري از پاسخهاي نظامي آن كشور دارد. علي رغم اينكه كرهشمالي داراي حجم وسيعي از تجهيزات نظامياست،حمله پيشگيرانه نميتواند همه سلاحهاي كرهشمالي را تخريب كند. وجود نيروها و تنوع و تحرك سلاحهاي توپخانهاي و توان موشكهاي بالستيك اين كشور (كرهشمالي) را انعطافپذير ساخته است. بسياري از سلاحهاي توپخانهاي كرهشمالي در غارها پنهان هستند كه انهدام آنها بسيار مشكل است و موشكهاي آن هم بر روي سكوهاي پرتاب متحرك نصب شدهاند كه تعيين دقيق آنها بسيار دشوار است.
ارتش آمريكا مقادير زيادي موشك پاتريوت را براي مراقبت از نيروها و هواپيماهاي خود در كرهجنوبي و ژاپن مستقر ساخته است. موشكهاي پاتريوت ميزاني از امنيت و مراقبت در مقابل حملات موشكي كرهشمالي را سبب ميشود. موشكهاي كرهشمالي با قابليت حمل كلاهكهاي شيميايي يا بيولوژيكي حتي اگر به نحو موفقيتآميزي در بين راه متوقف گردند، باز هم خسارتهاي عظيمي از خود برجاي ميگذارند.
سياستهاي نظاميگري كره شمالي با كمك اتحاد جماهير شوروري سابق از همان سالهاي آغازين جنگ سرد و با تلاش كيم ايل سونگ، رهبر و بنيانگذار كره شمالي آغاز گرديد. از سال 1958 هنگامي كه ايالات متحده اقدام به استقرار كلاهكهاي هستهاي خود در خاك كره جنوبي كرد، كره شمالي نيز كمكهايي از سوي اتحاد جماهير شوروي جهت دستيابي به برنامههاي هستهاي دريافت كرد. به طوريكه در سال 1965 اين كشور موفق شد اولين رآكتور كوچك سه مگاواتي را براي استقرار در نيروگاه يونگ بيون از اتحاد جماهير شوروري دريافت كند.
20 سال بعد كره شمالي در جهت تكميل اين نيروگاه يك رآكتور پنج مگاواتي از اتحاد جماهير شوروي دريافت كرد و در همين سال به دنبال ايجاد فضاي تقريباً آرام بين دو ابرقدرت، اين كشور پيمان منع تكثير سلاحهاي هستهاي (NPT) را امضا كرد.
مجله تحليل راهبردي «نگاه» در تابستان 1380 گزارشي از توان هستهاي كره با اين مضمون نوشته است: توان هستهاي كره شمالي شامل يك رآكتور هستهاي است كه اين رآكتور ميتواند سالانه سوخت اورانيوم كافي را براي توليد هفت كيلوگرم پلوتونيوم توليد كند؛ ميزاني كه براي ساخت يك بمب هسته اي در سال كافي است. در سال 1989 اين كشور به مدت هفتاد روز اين رآكتور را تعطيل كرد. آژانس اطلاعاتي آمريكا معتقد است كه در اين زمان، كره شمالي سوخت موسسه را به منظور بازيافت براي توليد پلوتونيوم مورد نياز در ساخت بمب هسته اي از اين رآكتور خارج كرده است. در ماه مه سال 1994 به دنبال توافق كره شمالي با آمريكا اين رآكتور تعطيل شد و حدود هشت هزار ميله سوخت با نظارت آژانس انرژي اتمي پلمپ شدند. اين مقدار ميتوانست براي چهار تا پنج بمب هستهاي بازيافت شود. از سال 1998 به بعد كره شمالي ساخت دو رآكتور هستهاي را آغاز كرده است. اين رآكتورها در صورت تكميل ميتوانند مواد لازم براي ساخت دويست كيلوگرم پلوتونيوم را كه براي ساخت سي بمب هستهاي در سال كافي است، توليد كنند. افزون بر اين يك مركز بازيافت هستهاي نيز در كره شمالي در حال ساخت است.
مدار حركتي رهبران كره شمالي حول محور قراردادهاي سياسي و معاهدات بينالمللي بر "نيش وگريز" استوار بوده است؛ يعني هر كجا كه فرصت يافتهاند از بهره نانصيب نصيبي گرفتهاند. بر همين منوال قراردادها و معاهدات تا زماني براي كرهايها معتبر است كه اصل بقا و سود را تضمين كند؛ وگرنه مسير مجدداً با تهديد طي ميشود.
كره شمالي در سال 1381 رسماً اعلام كرد كه از NPT خارج شده است. اين كشور پيش از اين در سال 1372 از اين پيمان خارج شده بود. پيونگ يانگ در سال 1364 به اين پيمان پيوست، اما پس از آن كه در اوايل دهه 1370 مجادلهاش با آمريكا درخصوص مسايل هستهاي بالا گرفت و از سوي واشنگتن تحت فشار قرار داشت، از همين برگ استفاده كرد و اعلام داشت از اين پيمان خارج ميشود. كنارهگيري كره شمالي در آن زمان نيز گرچه جهان را متعجب ساخت، اما اين تصميم به مدت طولاني پايدار نبود و دولت "بيل كلينتون" با چند دور مذاكره طولاني موفق شد در ژنو توافقنامه سال 1373 (1994ميلادي) را با پيونگ يانگ امضا كند. متعاقب امضاي قرارداد 1373 ميان آمريكا و كره شمالي پيونگ يانگ بار ديگر به پيمان منع تكثير سلاحهاي هستهاي ( NPT ) پيوست.
اما مهمترين قراردادي كه بين آمريكاييها و كره شمالي منعقد شد، در سال 1994 بود؛ اينكه آمريكا در چه وضعيتي تن به اين معاهده داد، به اين شرح است : دولت بوش پدر، در سال 1990 نگران فعاليتهاي مجتمع نيروگاه هسته اي گرافيتي "يونگبيون" كره شمالي شد. ليكن با نظربه اينكه پيمان منع سلاح هستهاي به كشورهاي غيراتمي حق دفاع از خود در برابر تهديد اتمي را ميدهد، ايالات متحده بايد كره جنوبي را از سلاحهاي اتميخود در پايگاههاي اتمي و مينهاي زميني، راكتهاي «آنست جان» -كه به سال 1958 باز ميگردد- قبل از اينكه اقدامي در مورد برنامه كره شمالي انجام دهد، تخليه كند. در همان دوران بوش پدر اولين دور گفتگوهاي مقامات ارشد آمريكا با كره شمالي را آغاز كرد و كمي قبل از اينكه كاخ سفيد را ترك كند، سلاحهاي ايالات متحده برچيده شدند. اين سياست جديد، وقتي كلينتون به رياست جمهوري رسيد، متوقف شد. رييس جمهور جديد متمركز بر مسايل اقتصادي بود و هيچ توجهي به جمهوري دمكراتيك خلق كره نشان نداد. كره شمالي براي جلب توجه كلينتون درست شش هفته پس از شروع به كار او اعلام كرد كه بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي مشغول جاسوسي براي ايالات متحده هستند و خروج خود را از پيمان منع سلاح هستهاي اعلام كرد. اين كشور ماشين تبليغاتي خود را به كار انداخت و اخطار كرد كه تحريمهاي تحميلي شوراي امنيت سازمان ملل متحد اعلام جنگ تلقي خواهد شد. كيم ايل سونگ بحراني به راه انداخت كه 18 ماه به طول انجاميد. وقتي كره شمالي در 1994 هشت هزار ميله سوخت را از رآكتوري كه پولوتونيوم كافي براي ساخت پنج يا شش بمب اتمي داشت، بيرون آورد، اين خبر بحران را به اوج رسانيد. در اواخر ژوئن چيزي نمانده بود تا كلينتون وارد جنگ شود، اما آمريكاييها با محاسبه سود و فايده دريافتند كه حمله نظامي به ضرر آنهاست.آمريكاييها در آن زمان تصميم داشتند كه تأسيسات هستهاي كره را بمباران كنند و حتي ويليام پري وزير دفاع وقت هشدار خود را داده بود، اما گزينه بمباران به نظر بسيار مخاطره آميز ميآمد. مقامات آمريكا نگران آن بودند كه مبادا حمله به تأسيسات اتمي خطر به وجود آوردن يك ابر راديواكتيو بر فراز كره جنوبي را به همراه آورد. آنها حتي بيشتر به اين نكته توجه داشتند كه اين حمله ميتواند بيدرنگ با واكنش نظامي از جانب كره شمالي پاسخ داده شود.
بخش عظيمي از ارتش يك ميليون نفري كره شمالي در فاصله 50 تا 100كيلومتري منطقه غيرنظامي مستقر هستند. حتي اگر كره شمالي نتواند به طور عملي از سلاحهاي اتميخود استفاده كند، با دريافت اعلام خطر ميتواند خسارات سنگيني بر كره جنوبي تحميل كند.
در همين ايام جيميكارتر وارد ميدان شد. او به پيونگ يانگ پرواز كرد تا به طور مستقيم با رئيس جمهوري كيم صحبت كند ،او پيمان بست و مجتمع يونگبيون (yongbyan) را به طور كامل تعطيل كرد. بعد از معاهده اكتبر 1994 ژنو ، آژانس بين المللي انرژي اتمي به كره بازگشت و نيروگاه مربوطه را پلمپ كرد.آژانس ميلههاي سوخت را در شبكههاي بتوني محفوظ كرد و تا سال 2002 به پائيدن مجتمع پرداخت كه به صورت مشروح موارد اين قرارداد كه امتيازات مهمي براي خانواده كيمها محسوب ميشود، در پي ميآيد:
قرارداد 1994 ژنو كه به "چارچوب مقرر" نيز معروف شد براساس آن كره شمالي متعهد شد كه از توسعه سلاحهاي هستهاي دست بردارد. بر اين اساس استفاده از تأسيسات اتمي يونگ بيون را براي توليد برق كه منجر به ايجاد تفالههاي اتمي ميشد را متوقف كرد؛ چرا كه اعتقاد بر اين بود كه اين تفالهها براي ساخت بمب اتم استفاده ميشود. همچنين كره شمالي بايد ساخت يك رآكتور 50مگاواتي در "سايت" به علاوه يك نيروگاه 200مگاواتي در "تيمچون" را متوقف ميساخت. در مقابل كشورهاي ژاپن و كره جنوبي "سازمان توسعه انرژي اتمي" را تاسيس كردند. كره جنوبي بيشترين سرمايه را براي ايجاد سازمان كه 2/3 ميليارد دلار بود، فراهم آورد. ژاپن حدود يك ميليارد دلار از سرمايه لازم را تقبل كرد. اتحاديه اروپا حدود 80ميليون دلار را به عهده گرفت و ايالات متحده متعهد شد سالانه هم حدود 50هزار تن نفت در اختيار كره شمالي قرار دهد تا نيازهاي انرژي خود را برطرف سازد. آمريكا و همپيمانان همچنين متعهد شدند كه در عوض توقف نيروگاههاي مورد اشاره دو رآكتور آب سبك با مشاركت بين المللي KED (كيو دو) در كره شمالي كه امكان استخراج مواد اصلي براي مصارف نظاميندارد را بسازند.
اين رآكتورها در دست اجرا بود اما كار آنها با تاخير و بر طبق برنامه ريزي پيش نميرفت.
امضاي قرارداد 1994 اين تصور را براي رهبران آمريكا به وجود آورد كه توانسته اند كره شمالي را به سوي پذيرش هنجارهاي بين المللي سوق دهند و عدم گسترش سلاح اتمي،در منطقه شمال شرقي آسيا را تحقق بدهند. كره جنوبي هم همكاري بين دو كشور آمريكا و كره شمالي را گاميمثبت تلقي كرد و در جهت رسيدن به اتحاد نهايي دو كره تلقي و آن را تاييد كرد. كمپاني برق و الكتريسيته كره مسووليت ساختن دو رآكتور آبي سبك را عهده دار شد. آمريكا به دنبال مقيد كردن كره شمالي به توقف توسعه توانمندي اتمي توجه خود را معطوف به برنامه موشكي كره شمالي كرد. اين نگاه و حساسيت به ناگاه وضعيتي جدي پيدا كرد.
در آگوست سال 1998 كره شمالي موشك سه مرحلهاي "تائوپودونگ يك" را به بهانه قرار دادن ماهواره در فضا آزمايش كرد. اين موشك فضاي ژاپن را درنورديد و ژاپن به ناگاه خود را در شرايط تهديد كننده امنيتي يافت. به دنبال اين آزمايش كشور ژاپن سريعاً تحويل مواد غذايي را كه براي كاهش گرسنگي همه جانبه مردم كره شمالي به اين كشور ارسال ميكرد قطع كرد. به دنبال موفقيت آزمايشات موشكي در سال 1999 رهبران كره شمالي اعلام كردند درصدد هستند كه موشك"تائوپودونگ دو"را آزمايش كنند كه داراي برد حدود 10 هزار كيلومتر است كه قادر به رسيدن به ايالات هاوايي و آلاسكا است. رابرت والپول به عنوان افسر برنامه امنيت بينالمللي سناي آمريكا شهادت داد كه موشك تائوپودونگ2 در صورت عملياتي شدن، از اين توانايي برخوردار است كه صدها كيلومتر كلاهك حمل كند و كره شمالي تا سال 2005 از اين توانايي برخوردار خواهد شد كه موشك تائوپودونگ سه را نيز آزمايش كند كه داراي بردي است كه به راحتي خاك اصلي آمريكا را در برد خود خواهد داشت. بلافاصله آمريكاييها در اين مرحله نيز وارد مذاكره شدند تا در ازاي دريافت كمك اقتصادي از آزمايش موشك تائوپودونگ دو خودداري كند،امتيازات داده شد.
تهديدات بيل به تدريج كره را به سمت "تهديد و اخذ امتياز"سوق داد. بعد از آن تاريخ يعني از سال 1999 روابط دو كره تا حدودي بهبود يافت؛ به طوري كه كيم دائه جونگ پيشگيرنده «سياست خورشيد تابان» با رهبر كره شمالي براي اولين بار ديدار كرد و در ژوئن 2000 نيز اين ملاقات تكرار شد كه تا كنون مذاكره با كره شمالي با عنوان مذاكرات شش جانبه آمريكا، كره جنوبي، ژاپن، كره شمالي، چين و روسيه در حال انجام است؛ مذاكراتي كه يك بار شكست ميخورد و بار ديگر ادامه مييابد.
محمد البرادعي مدير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي نيز با اشاره به همين تصميم احتمالي پيونگ يانگ و با انتقاد از واشنگتن ميگويد: رفتار آمريكا اين پيام خطرناك را القا ميكند كه اگر واقعاَ ميخواهيد از خود دفاع كنيد، سلاح هستهاي توليد كنيد. زيرا در آن صورت نه تنها با اقدام نظامي روبرو نخواهيد شد بلكه به شما پيشنهاد مذاكره نيز داده خواهد شد.
كره شمالي در 29 ژانويه 2002 از طرف رييس جمهور آمريكا جزء محور شرارت شناخته شد و بوش به متحدان گوشزد كرد براي وادار نمودن كره شمالي به تعطيلي تاسيسات، از ارسال محصولات سوختي به كره شمالي جلوگيري كنند. به اين ترتيب پيونگ يانگ دريافت كه پيمان ترك مخاصمه حذف شده و در اواخر اكتبر 2002 كره شمالي به خاطر عدم صدور نفت از آمريكا غنيسازي اورانيوم را از سر گرفت و با فاصله 7 ماه از پيام بوش يعني اواخر دسامبر 2002 دوربينها و ابزار الكترونيكي كه 8 سال پيش از سوي بازرسان در مراكز هستهاي آن كشور رديف شده بود جمع شدند. كرهايها در سال 1381چند اقدام پي در پي انجام دادند: 1-اخراج ناظران تسليحات بين المللي كه بر تاسيسات اين كشور نظارت مي كردند.2- اعلام راه اندازي دوباره رآكتور يونگ بيون 3- اعلام بيرون آمدن از پيمان منع گسترش سلاح هاي هسته اي 4- اعلام از سرگيري آزمايش موشكهاي بالستيك دوربرد همزمان با برپايي يك تظاهرات يك ميليون نفري مردم كره شمالي در حمايت از سياستهاي دولت؛
طبق آمار اعلام شده، آمريكا در 8 سال پيمان ترك مخاصمه كره، سالانه يك ميليارد دلار بلاعوض به كره شمالي كمك ميكرده است تا در ازاء آن اين كشور فعاليت هستهاي نداشته باشد اما با اين حال امريكا اعلام كرد كه در اين مدت به سود سرشاري دست يافته است زيرا از توليد 50 بمب هستهاي پلوتونيوم در رآكتور يونگ بيون خودداري كرده است. اما كره شمالي كه در اين مدت ساكت ننشسته بود، براساس اخباري كه در سال 1998 منتشر شد، مشخص شد كه كره شمالي در ازاي ارسال موشك به پاكستان فن آوري غني سازي اورانيوم را دريافت ميكرده و در نتيجه كره برابر مدل اتمي پاكستان ميتوانست سالانه يك يا دو بمب اتمي خيلي بزرگ و سنگين توليد كند.
شناخت واژهها و جملات، فرصتهاي امتيازسازي در اختيار مقامات كره قرار داده است. آنان به راحتي از واژههاي حقوق بين الملل استفاده ميكنند تا دشمن را هميشه مقصر معرفي كنند؛ در تمام سخنان اين مقام هاي كره شمالي درخواست "انعقاد پيمان ترك مخاصمه"براي متجاوز معرفي كردن آمريكا استفاده شده است، همچنين مسوولين پيونگ يانگ راه برخورد و دفاع ديپلماتيك در مقابل بيانيه ها و قرارداد ، بين المللي عليه كره شمالي به خوبي مي دانند، زيرا هرگونه تهديد و تحريم را به معناي اعلام جنگ معرفي كرده اند و به همين علت اين كشور در مواردي آژانس بين المللي انرژي اتمي را به انفعال واداشته است.
از جمله اين موارد در زمان حمله آمريكا به عراق بود. كره شمالي در آن زمان اعلام كرد اگر آژانس بينالمللي انرژي اتمي مساله هستهاي كره شمالي را به شوراي امنيت ارجاع دهد،اين كشور آزمايش موشكهاي بالستيك خود را از سر خواهد گرفت. به همين دليل پس از نشستي كه اين سازمان براي اتخاذ تصميم در مورد بحران كره شمالي برگزار كرد اعلام شد كه اعضاي 35 نفره اين آژانس براي احاله اين مساله به شوراي امنيت سازمان ملل متحد به اتفاق نظر نرسيده اند.
كرهاي ها هميشه شفاف سخن نميگويند اما ابهامگويي آنان نيز آدرس غلط نيست. بلكه تحليلگران اثرات اين نوع از ابهام را فراتر از تهديدات عريان ميدانند اين باعث شده است كه كره شمالي هيچگاه دستيابي به سلاح هستهاي را رد نكند. حتي در مقابل ادعاهاي آمريكا مبني بر داشتن فعاليتهاي هستهاي نظامي مخفي گفتند كه "ابزارهاي قدرتمندتري هم دارند".
عدم درج اتيكت و نشاني دقيق بر روي ابزار بازدارنده، به كره شمالي اين امكان را ميدهد كه حريف را در خلاء و ترس موهوم از يك سلاح نامتعارف قرار دهد. در اين راستا خبرگزاري كره شمالي (KCNA) يك تهديد مجسم را به اين شرح منتشر كرد: تا زماني كه آمريكا سياست خصمانه خود نسبت به كره شمالي را كنار نگذارد ما يك عامل بازدارنده قدرتمند فيزيكي كه هزينه پايين دارد، اما قادر به از كار انداختن هرگونه سلاح هستهاي با فناوري بالاست تقويت خواهيم كرد.
اين جملات ناتمام سبب شده است كه رسانههاي غربي و تحليلگران، مقامات آمريكا را به اين نتيجه برسانند كه جنگ با كره هزينه بالايي دارد. ويليام پري وزير دفاع كلينتون در سال 1994 اعلام كرد: ما جنگ نميخواهيم و براي اين مسئله يا هر موضوع ديگري در كره، جنگ راه نخواهيم انداخت. همچنين در همين سال بود كه ژنرال گري لاك فرمانده نيروهاي آمريكايي در كره جنوبي به كلينتون رييس جمهور وقت آمريكا اعلام كرد: جنگ جديد كره 6 ماه به طول خواهد انجاميد و ميتواند باعث كشته و زخمي شدن بيش از يكصد هزار آمريكايي شود.
روزنامه اكونوميست نيز در مقالهاي نوشته است: از نظر واشنگتن كره شمالي اكنون كشوري است كه بمب هستهاي دارد. ولي عراق هنوز چنين سلاحي ندارد. يعني اقدام درباره كره شمالي بسيار دير شده است.
بر اين اساس كره شمالي هر از چندگاهي با يك جنجال تبليغاتي توانسته است امتيازات امنيتي را نصيب خود كند. اين كشور با اعلام خروج مكرر از NPT و باز گذاشتن يك منفذ براي الحاق مجدد به آن، توانسته است در يك حالت بينابيني و شترمرغي به ادامه حيات سياسي و كسب امتيازات امنيتي و سياسي برسد.
روزنامه فايننشيال تايمز به نقل از تامس شلينگ كارشناس و تئورسين بازي دانشگاه هاروارد چنين استدلال ميكند كه در سالهاي دهه 1960 ابهام ميتوانست در شرايط خاصي حياتي در چانهزنيهاي هستهاي باشد. او مي نويسد: در شرايط درگيري به هيچ وجه آشكارا منطقي بودن در تصميمات و انگيزهها امتياز محسوب نميشود.
در سال 1995، در گزارشي كه فرماندهي استراتژيك پنتاگون تهيه كرده آمده است:"اين واقعيت كه برخي از عناصر دولت ايالات متحده ممكن است به طور بالقوه "خارج از كنترل" به نظر برسند ميتواند براي ايجاد و تقويت هراس در ذهن سياستگذاران دشمن، مفيد واقع شود."
اما به ظاهر كرهشمالي از اين هم خارجتر از كنترل است زيرا به عقيده خبرگزاري رويتر در زمانهاي انسداد مذاكرهاي، كره ديپلماسي موشك را فعال كرده است. به نوشته اين خبرگزاري كره شمالي تنها يك برگ برنده دارد كه مي تواند نشان دهد و آن توانايي توليد موشك هاي دوربرد ميباشد كه مجهز به سلاحهاي مخرب است. رهبر كره نيز به عنوان رييس جمهور جاوداني همواره سياستهاي كجدار و مريز درباره برچيدن و يا عدم برچيدن سلاح هاي موشكي اظهار داشته است. اما بسياري از تحليلگران سياسي نظامي آمريكا هم معتقدند كه كيم مردي خيال پرداز است و ما نميتوانيم براي كسي كه خيالش در اختيار ما نيست برنامه ريزي كنيم.
با اين حال آمريكا و متحدان او بايد در برخورد با كره شمالي يكي از راه هاي زير را انتخاب كنند: ضربه نظامي، محاصره دريايي، تحريم اقتصادي، مذاكرات سياسي و قبول يك قدرت جديد هستهاي با ماهيتي كمونيستي. واشنگتن از مدتها پيش بر روي گزينه نظامي كار كرده است. گزينه نظامي طيفي از ضربه پيش دستانه تا جنگ تمام عيار با كره شمالي را دربر ميگيرد اما گزينه نظامي داراي مشكلاتي است. اولين مشكل آن است كه آمريكا بايد بر روي ضربه پيشدستانه دقيق و موثر شرط بندي كند. به عبارت ديگر آمريكا بايد چنان قابليتي داشته باشد كه با ضربه اول كره شمالي را زمينگير كند و مانع از مبدل شدن ضربه اول به جنگ در مقياس وسيع گردد. ترديدها در مورد كارآيي ضربه اول زياد است و آن به دليل موقعيت نظامي بالايي است كه كره شمالي دارد. تحليلگران معتقدند با توجه به آن كه سئول پايتخت كره جنوبي در 56 كيلومتري مرز، متراكم از سربازان كره شمالي است 4000 توپخانه دوربرد قادر است سئول را هدف قرار دهد. بر اساس اين تواناييها همچنين تخمين زده مي شود در اولين روزهاي جنگ يك ميليون نفر اعم از نظامي و غيرنظامي كشته شوند البته برخي از تحليلگران 900هزار نفر در 90 روز اول را كشته و زخمي ارزيابي ميكنند. اين چشمانداز نگران كننده به ويژه ژاپن و كره جنوبي را بر آن داشته تا از توسل به گزينه نظامي پرهيز كنند.
پس همان طور كه گفته شد بزرگترين مشكل درخصوص گزينه نظامي، مقابله به مثل كره شمالي است. براي اين منظور ممكن است آمريكا مجبور شود كه به نيروي بازدارندگي خود از طريق تهديد اتمي صريح و آشكار براي ممانعت يا محدود كردن پاتك كره شمالي متكي شود كه در اين حالت كره شمالي ابتكار عمل را براي به حداكثر رساندن مشكلات سياسي و اقتصادي آمريكا به دست خواهد گرفت. اين امر ممكن است شامل تهديدها يا استفاده واقعي از سلاحهاي بيولوژيكي يا هستهاي باشد. احتمال قريب به يقين اين است كه كره شمالي ضدحمله متعارف و غيرهستهاي خود را با تهديد به گسترش جنگ زميني در مقياس وسيع و احتمال استفاده از سلاح هاي كشتار جمعي تركيب كند. اگر بازدارندگي آمريكا براي ممانعت از ضدحمله كره شمالي ناكام بماند آمريكا با يك وضعيت ناخوشايند نظامي مواجه ميشود و آن زماني است كه آمريكا 37 هزار نيرو در كره جنوبي و 50 هزار در ژاپن، 150هزار در عراق و افغانستان دارد. يكي از تئوريهايي كه براي برخورد انضباطي با كره پيشنهاد شده است دفن او در چالههاي اتمي است اما اگر آمريكا درصدد استفاده از سلاح اتمي براي خاموش كردن كره باشد باز همان جمله البرادعي تكرار ميشود كه ديگر كشورها هم بايد بر بقاء خودشان به سرعت تجهيز به بمب اتم شوند.
اما برخي از سياستگذاران ايالات متحده معتقدند كه سرنگوني حكومت سريعترين و مسالمت آميزترين روش براي خلع سلاح كره شمالي است. اما موفقيت اين استراتژي تضمين شده نيست و حتماً در صورت موفقيت نيز ممكن است خطراتي داشته باشد. فوستر كارتر ميگويد: در نهايت ممكن است اثري از كره شمالي باقي نماند و اين خطر وجود دارد كه از كره جنوبي هم خبري نماند.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
امروزه شرايط اقتدار آفريني و نمادهاي اقتدار در حكومتهاي دمكراتيك، "رفاه و آسايش مردمي"، "ثروتهاي ملي"، "مقبوليت و مشروعيت اجتماعي و سياسي رهبران خردمند" است، اما كرهشمالي تاكنون از يك حكومت شبه پادشاهي برخوردار بوده و دو رئيس جمهور كه شامل پدر و پسر بودهاند را در طول 50 سال گذشته به خود ديده است و با توجه به تحريمهاي اقتصادي آمريكا و خصومتهاي همسايگان اين كشور، هر شهروند آن با 200گرم برنج و غلات در روز به زندگي خود ادامه ميدهد و حتي در فاصله سالهاي 1995 تا 1998 ميلادي 220 هزار تن براثر قحطي در اين كشور جان باختند.
اگرچه اين كشور داراي كسري تجاري يك ميليارد دلاري است، اما با اين حال اين كشور توانسته است در مقابل تهديدات كوتاه نيايد و هرگاه مهرهاي را به عقب كشيده ، ضربه پنهان خود را نيز وارد ساخته است.
اين كه كره چگونه توانسته سياست خارجي آمريكا را با انفعال مواجه كند و هژموني و هيمنه نظامي و سياسي آن را در جهان با چالش مواجه كند، حقيقتي است كه از جانب روزنامهنگاران و تحليلگران غربي پنهان نمانده است .
بروس كامينگز از تحليلگران سياستخارجي كرهشمالي مينويسد: «بوش همانند دولت كلينتون در باتلاق بزرگ بحران كرهشمالي به گِل نشسته است. سياست آمريكا همانند اوايل دهه نود به لكنت افتاده، گيج و دستپاچه شده است؛ با اين حال بحران جديد جهاني به وجود آمده بر سر برنامه اتميكرهشمالي بس خطرناك تر از حوادث دهه پيش است.»
كرهشمالي سيستم تصميمگيري را در شبه جزيره كره قفل كرده، شرايط را به مانند دوران جنگ سرد كند نموده و دوران امتياز دادنهاي حجيم و حركتهاي سريع را به سر رسانده است. امروز ارزشها و امتيازهايي كه تا پيش از اين كره در سطح وسيعي مجبور به واگذاري به آمريكا بود، به پوئنهاي كوچك تقليل يافته و درعين حال "غول هم در چراغ گير كرده به طوري كه نه ميتواند بيرون بيايد و نه ميتواند با جادو فضا را تغيير دهد."
به اين ترتيب سوال خود را بار ديگر مطرح ميكنيم كه چه عواملي سبب بازدارندگي براي كرهشمالي شدهاند:
1) زخم كهنه: سابقه تاريخي بحران در شبه جزيره كره
ماجرا از آنجا آغاز شد كه پنج سال بعد از موفقيت آمريكا در جنگ با ژاپن كه باعث شكست اين امپراتوري شد، آمريكاييها نگاه خود را به سمت مستعمره 36 ساله ژاپن يعني كره دوختند. سال 1950 نبرد كره آغاز شد. فرمانده نظامي اين جنگ ژنرال "داگلاس مك آرتور" بود كه با از دست دادن 50 هزار نيرو در جنگ فيليپين توانسته بود اين كشور را اشغال كند، اما همين فرمانده در همان زمان كه آمريكا با ژاپن درگير بود و ژاپن مقاومت بيسابقهاي را به نمايش گذاشته بود، نامهاي به ترومن رئيس جمهور وقت آمريكا نوشت كه نشان از ضعف آمريكاييها داشت.
در اين نامه آمده است: اگر خواهان شكست ژاپن هستيد دو راه داريد؛ اول قبول مرگ 750هزار تا يك ميليون سرباز آمريكايي و دوم بمباران اتمي ژاپن.
وي در نامه خود قيد كرده بود كه در شرق آسيا انگيزه مدافعان خيرهكننده است و تسليم در قاموس آنها جايي ندارد. نبرد مرگبار ژاپن و آمريكا در ماه اوت با بمباران شهرهاي هيروشيما و ناكازاكي در جنگ جهاني دوم به پايان رسيد.
دوكشور كره شمالي و جنوبي پس از جنگ جهاني دوم در سال 1945 ميلادي به ترتيب در كنفرانسهاي بينالمللي يالتا در كريمه و پوتسدام به دو قسمت مجزا و در سال 1948 رسماً از يكديگر جدا و مستقل شدند. به دنبال آن قواي شوروي در دسامبر 1948و نيروهاي آمريكايي در اواسط 1949 خاك دو كره را تخليه نمودند و در كره شمالي حكومت كمونيستي به رهبري "كيم ايل سونگ" به روي كار آمد. تنش و بحران بين دو كره از زمان عقد قرارداد كره جنوبي با آمريكا تحت عنوان "دفاع متقابل جمهوري كره با آمريكا" شروع و تشديد شد و سرانجام به جنگ دو كره در سالهاي 1950 و 1953 منجر گرديد.
در اين جنگ بمبارانهاي هولناك و آتش پر حجم توپخانه نتوانست مانع آفند كرهشمالي شود. مك آرتور بار ديگر از آمريكا خواست با استفاده از بمب اتم به اين نبرد خاتمه داده شود، اما "هريترومن" رئيس جمهور آمريكا ميدانست كه شرايط ابتداي دهه 50 با 1945 يكي نيست؛ اتحاد جماهير شوروي منتظر يك اشتباه از ارتش آمريكا بود تا مستقيماً خود را درگير نبرد"شبه جزيره" كند.
در 1951 مك آرتور جاي خود را به ژنرال "ريجوي" داد و ارتش آمريكا به همراه دهها كشور ديگر كه به دعوت آمريكا به شبه جزيره كره آمده بودند، بعد از سه سال جنگ بيحاصل پايان يافت.
در 27 ژوئيه 1953 پيمان آتش بس جنگ امضاء شد. در اين جنگ تلفات نيروهاي آمريكايي، 54246نفر كشته، 103284نفر زخمي و 80هزار نفر مفقودالاثر و اسير شدند. كرهجنوبي 74000نفر كشته و 150هزار زخمي و شمار كشته شدگان و زخميهاي چيني به 900هزار نفر و كرهشمالي 520هزار نفر بود. در اين جنگ حدود 400هزار نفر غيرنظاميكشته و قريب به سه ميليون نفر بيخانمان شدند. كرهشمالي در آن مقطع داراي توان نظامي قابل توجهي نبود، اما توانست در مقابل آمريكا ايستادگي كند و بيش از 240هزار آمريكايي را كشته، زخمي يا مفقودالاثر كند.
2) موقعيت ژئوپليتيكي
همسايگان قدرتمند كره از نقاط مثبت ژئوپولتيك اين كشور هستند. همسايگاني مانند روسيه و چين كه داراي ايدئولوژي مشتركي با اين كشور ميباشند و از قدرتهاي هستهاي و دو عضو تاثيرگذار شوراي امنيت هستند، از نقاط قوت اين كشور است. اين همسايگان تا به حال اجازه تسلط آمريكا بر كره و هم مرز شدن با اين كشورها را ندادهاند. چين نيز بر سر استرداد تايوان و حاكميت بر اين منطقه جدا شده از خود كه بنا بر پايان قرارداد 100ساله و به زودي بايستي تحت حاكميت چين درآيد، مناقشه سختي با آمريكا دارد.
3) مردم شناسي كرهشمالي
در نبرد ژاپن با آمريكا در سال 1944، پس از آنكه ژاپنيها پي بردند كه به روشهاي كلاسيك قادر به متوقف كردن نيروي دريايي آمريكا در اقيانوس آرام نيستند، به دنبال ايجاد دستههاي انتحاري «كاميكازه» رفتند. بررسي خاطرات باقيمانده كاميكازهها جالب توجه است. فرماندهان ژاپني از تعدد داوطلبان براي كوبيدن هواپيما به ناوهاي آمريكايي متعجب بودند.نكته جالب توجه آنكه پس از قبول آتش بس توسط "هيروهيتو" امپراطور ژاپن، باقيمانده كاميكازهها به صورت دسته جمعي به ناوهاي آمريكايي حمله كرده و اقدام به خودكشي ميكردند و پس از تاكيد مجدد امپراطور مبني بر كنار گذاشتن سلاح، آنها كه تحمل تسليم را نداشتند خودكشي(هاراگيري) كردند.
در جنگ كره(53-1950) نيز بارها چينيها و كرهايها در شرايطي دست به حمله و ضدحمله ميزدند كه شرايط براي لشكر آفندي مانند خودكشي بود اما آنها به اين اشتياق كه مهاجمان آمريكايي را از بين ببرند، در زير آتش مرگبار نيروهاي مدافع به سمت آنان پيشروي كردند. يك بار در يك عمليات و در شرايطي كه كرهايها مشغول قتلوعام آمريكاييها بودند، با ورود يك لشكر ترك اعزامي از سوي سازمان ملل مواجه شدند و اگرچه لشكر آمريكايي جان به در برد، ولي لشكر ترك متحمل تلفات وحشتناكي شد؛ به طوري كه 80درصد اين لشكر به كلي نابود شد.
مردم كره هنگام آزمايش موشك "تائوپودنگ يك" تظاهراتي يك ميليوني به حمايت از دولت به راهانداختند كه واشنگتن را به عقب نشيني وادار ساخت.
اگر چه قناعت انسان زردپوست سبب شده تا مشكلات اجتماعي و اقتصادي كمتر داشته باشند، ولي بحث اداره يك جنگ داستاني ديگر است؛ بهخصوص اينكه يك درگيري فرسايشي باشد. اينكه كيم ايل سونگ چه تدبيري براي پوشاندن اين نقطه ضعف دارد، مبحثي است كه مربوط به تدابير بازدارندگي ميشود.
4) تيوپولوژي فكري رهبران كرهشمالي
يكي از دستياران پدر كه در سال 1997 از كرهشمالي گريخت، در خاطرات خود نوشته است: "پسر عليرغم سن كم، وسوسههاي سياسي داشت. او به شدت به پدرش توجه ميكرد. او هر روز صبح پدر را كمك ميكرد و حتي كفشهاي پدر را پايش ميكرد و غروب كليه كارمندان را صف ميكرد تا گزارش فعاليتهاي آن روز را ارائه كنند. چندي بعد نيز شروع به دستور دادن كرد.»
كيم سال 1964 از دانشگاه كيم ايل سونگ در رشته اقتصاد سياسي فارغالتحصيل شد تا بهتر دنياي سياست را بشناسد . حضور مرتب وي در كميته مركزي حزب و برنامه ريزي سياسي از وي فردي قدرتطلب ساخته بود.
جيميكارتر كه در زمان كلينتون مسوول مطالعه پرونده كرهشمالي بود، به يكدندگي رهبران كرهشمالي اشاره ميكند و مينويسد: يك نمونه از خودسريهاي اين رژيم در سال 1968 اين بود كه در آن زمان كرهشمالي يك كشتي جاسوسي نيروي دريايي آمريكا را متوقف كرد. عليرغم اين كه پرزيدنت"ليندون جانسون" تمامي اقدامات لازم را براي جلب حمايتهاي بينالمللي انجام داد و كره شمالي را تحت شديدترين فشارهاي اقتصادي و نظاميقرارداد تا از موضع سختگيرانه خود دست بردارد، اما عليرغم ميل پرزيدنت، كيم سونگ ايل هرگز دست از خواستههاي اصولي خود كه شامل عذرخواهي رسمي آمريكا از كرهشمالي به خاطر جاسوسي عليه منافع اين كشور نيز ميشد، دست نكشيد. بعد از گذشت يازده ماه پرزيدنت جانسون تماميخواستههاي كرهشمالي را برآورده ساخت و بدين ترتيب كاركنان كشتي آزاد شدند.
در مورد خصوصيات شخصي رهبر فعلي كره، روزنامه فايننشيال تايمز به قلم "جانسون تورنهيل و اندرو وار" مينويسد: مذاكره با كرهشمالي مسلماً از پيچيده ترين معضلات ديپلماتيك جهان است. چگونه ميتوان با رژيمي كنار آمد كه رهبري خيالپرداز چون كيم جونگ ايل دارد؟ گويا او از ساكنان سيارهاي ديگر است.در هر مذاكرهاي ميخواهد ضرر و فايدهاش كاملاً برابر باشد و در معدود پيمانهاي بينالمللي كه امضا كرده است نيز تقلب ميكند. سياست قديمي هويج و چماق هم در برخورد با چنين فردي فايده ندارد؛ كرهشمالي همه هويجها را ميخورد و در عين حال قدرترين حريفان را به مبارزه ميطلبد.
اين نويسنده با بيان اينكه بازي وي در قالب تئوري براي مقابله نميگنجد، مينويسد: در طول جنگ سرد، استراتژيهاي "شركت RAND" با استفاده از "تئوري بازي" واكنش احتمالي اتحاد شوروي را در هر شرايط فرضي تحليل ميكردند و براي هر يك پاسخي مناسب فرموله ميكردند، اما پيشبيني رفتار دولتهاي محاسبهگر و شطرنجباز كجا و تلاش براي پيشگويي اقدامات غيرمنتظره كجا؟ تنها نكتهاي كه تمام كارشناسان امور كرهشمالي بر آن توافق دارند اين است كه اصل اساسي آقاي كيم اصل بقاء است و مشكل بتوان حدس زد كه انگيزههاي او چيست. همين امر باعث ميشود همسايگان كرهشمالي نتوانند چارچوب مناسبي براي سياستهاي خود در قبال اين كشور تعيين كنند. برخي معتقدند كه استراتژي كره شمالي حاكي از نبوغ ديپلماتيك است. وي نه تنها در مورد جهان خارج بياطلاع و جاهل نيست، بلكه ناظري زيرك در روابط بينالملل محسوب ميشود و با ولع، تمام اطلاعات را از اينترنت ميگيرد.كيم معتقد است كه ميتواند با اطمينان خاطر از اينكه واشنگتن هرگز خطر كشته شدن ميليونها نفر را در شمال شرقي آسيا به جان نخواهد خريد تا جنگي را عليه اين كشور آغاز كند، آمريكا را به لبه پرتگاه بكشاند.
يكي از نقاط قوت كرهشمالي رهبري واحد، منسجم و هوشمند در برخوردهاي ديپلماتيك است كه با شناسايي موقعيتها بدون اينكه امتيازي بدهد، رقيب را در يك جنگ ديپلماتيك شكست ميدهد. پيونگ يانگ توانسته است با يگانگي در رهبري و سياست خارجي از بسياري تنگناها،تهديدات و مهرههاي كم ارزش نهايت استفاده را ببرد. مثلاً بقاياي اجساد سه سرباز آمريكايي را 47 سال در كره نگهداشت تا در موقعي مناسب در سال 2000 در ازاي دريافتيهاي حجيم پس بدهد .
5) توانايي نظامي و تسليحاتي
نيروهاي زميني كره 950هزار نفر تخمين زده ميشود. اين نيرو همچنين از 4060تانك سبك و سنگين بهره ميگيرد كه عمده آنها تي-34، تي-54، تي55 و تي-62 است. زره اين تانكها براي مقابله با جنگ افزارهاي جديد ضدتانك ناكارآمد محسوب ميشود، اما قدرت آتش آنها قابل توجه است.
آنچه كه ميتواند خواب مهاجمان احتمالي آمريكايي را آشفته كند، وجود 10400توپ و 7500 خمپاره انداز در اين نيرو است. هيچ سرباز آمريكايي قادر نخواهد بود در زير فوران آتش چنين ارتشي به پيش رود؛ مگر آنكه از قبل نيروي آتش كره خنثي شده باشد. اين ارتش از صدها موشك زمين به زمين فراگ و اسكاد برخوردار است. حال آن كه در كنار آن تعداد نامشخص موشك نودانگ هست كه برخي از آنها حتي تا 3500كيلومتر برد دارند. 8/3 ميليون نفر نيروهاي مردمي در شهر و روستاها نيز در قالب تيپ و گردان تجهيز شدهاند.
نيروي هوايي كرهشمالي با در اختيار داشتن 86هزار نيرو و 700 هواپيماي جنگي نيروي قابل توجه محسوب ميشود، اما مشكل آن وجود صدها هواپيماي قديمي متعلق به دهههاي 50 و 60 ميلادي است.
اين نيرو داراي 732هواپيماي جنگنده، 5 بالگرد جنگي، 3 گردان سبك بمب افكن شامل: 80 هواپيماي جنگنده بمب افكن 5-H، صد و پنج هواپيما 5j ،صد فروند 6j، چهل فروند 5Q، بيست فروند 7Su، سي و شش فروند 25Su جنگنده شكاري ميباشد.
كره شامل 12 گردان از جمله دو گردان داراي80 فروند 5j، دو گردان شامل 60 فروند 6j، يك گردان شامل 40 فروند 7j، چهار گردان ميگ 21 يعني 120 فروند، 2 گردان ميگ 29 داراي 30 فروند و 50 هليكوپتر Mi-24 و در زمينه ترابري هوايي 10 فروند AN-24،پنج فروند 14-iL و 18 فروند 18-IL، چهار فروند M62iL، دو فروند 134-Tu، چهار فروند 154- Tu و 95 فروند 5-Y و همچنين داراي موشكهاي هوا به هوا 7AA- و آپكس 7- AA ،موشك زمين به هوا 33 فروند ، سام 300 و سام 5 و 45 سكوي سام 722 و موشك (2-Sa) ميباشد.
كرهشمالي با 46هزار پرسنل و دهها شناور و كشتي جنگي، نيرويي قوي محسوب ميشود. اين كشور 40 زيردريايي ساخت روسيه را در اختيار دارد كه توان تهاجمي قابل توجهي به شمار ميآيد. اين زيردرياييها ميتوانند براي آمريكا كه حتماً نيازمند استفاده از كشتيهاي حمل نفر و تجهيزات است، مشكلآفرين باشد. كره داراي 440 كشتي و شناور جنگي است كه در نوع خود ناوگان بسيار عظيمي محسوب ميشود.
با اين حال تشريح منطقه جغرافيايي و حمله احتمالي ميتواند اثرات ويرانگري را در متحدان آمريكا يعني كره جنوبي و ژاپن تحميل كند. سئول مركز كره جنوبي در امتداد مسير رستههاي توپخانه كرهشمالي قرار دارد. 500توپ كوكسان 170ميليمتري و 200 سيستم پرتاب راكت به همراه گلولههاي توپ و سلاهاي شيميايي ميتواند سئول را مورد هدف قرار دهد و موجبات ترس را فراهم سازد. كرهشمالي همچنين داراي 5000 تن مواد شيميايي است. اين كشور با استفاده از 500 تا 600 موشك اسكاد قادر است سراسر كره جنوبي را باكلاهكهاي غير اتمي يا سلاحهاي شيميايي مورد هدف قرار دهد. همچنين ميتواند ژاپن را با 100 موشك نودونگ مورد حمله قرار دهد. در همين حال 70درصد از واحدهاي نظامي كره شمالي در 54 مايلي منطقه غيرنظاميشده محل جدايي كرهشمالي و جنوبي مستقرند كه آماده هرگونه اقدامي ميباشند.
اين واحدها ميتوانند طي چند ساعت 500 هزار گلوله توپ را روانه كره جنوبي كنند؛ ضمن اينكه موشكهاي استراتژيك هستهاي كرهشمالي كه تا 6فروند تخمين زده ميشود را از ياد نبايد برد. تخمين زده ميشود كه نيروهاي نظامي آمريكا و كره جنوبي در 90 روز اول جنگ متحمل 30 تا 500 هزار تلفات شوند. علاوه بر اين صدها هزار مجروح غيرنظامي نيز به مقدار فوق افزوده خواهد شد.
در صورت واكنش احتمالي نظامي يعني حمله به تأسيسات هستهاي كرهشمالي نياز به همراهي مقياسهاي بازدارندگي يا مقابله به مثل محدود نظير انهدام ظرفيتهاي كرهشمالي، دفاع در برابر ضدحمله و جلوگيري از پاسخهاي نظامي آن كشور دارد. علي رغم اينكه كرهشمالي داراي حجم وسيعي از تجهيزات نظامياست،حمله پيشگيرانه نميتواند همه سلاحهاي كرهشمالي را تخريب كند. وجود نيروها و تنوع و تحرك سلاحهاي توپخانهاي و توان موشكهاي بالستيك اين كشور (كرهشمالي) را انعطافپذير ساخته است. بسياري از سلاحهاي توپخانهاي كرهشمالي در غارها پنهان هستند كه انهدام آنها بسيار مشكل است و موشكهاي آن هم بر روي سكوهاي پرتاب متحرك نصب شدهاند كه تعيين دقيق آنها بسيار دشوار است.
ارتش آمريكا مقادير زيادي موشك پاتريوت را براي مراقبت از نيروها و هواپيماهاي خود در كرهجنوبي و ژاپن مستقر ساخته است. موشكهاي پاتريوت ميزاني از امنيت و مراقبت در مقابل حملات موشكي كرهشمالي را سبب ميشود. موشكهاي كرهشمالي با قابليت حمل كلاهكهاي شيميايي يا بيولوژيكي حتي اگر به نحو موفقيتآميزي در بين راه متوقف گردند، باز هم خسارتهاي عظيمي از خود برجاي ميگذارند.
6) توان هستهاي كره شمالي
سياستهاي نظاميگري كره شمالي با كمك اتحاد جماهير شوروري سابق از همان سالهاي آغازين جنگ سرد و با تلاش كيم ايل سونگ، رهبر و بنيانگذار كره شمالي آغاز گرديد. از سال 1958 هنگامي كه ايالات متحده اقدام به استقرار كلاهكهاي هستهاي خود در خاك كره جنوبي كرد، كره شمالي نيز كمكهايي از سوي اتحاد جماهير شوروي جهت دستيابي به برنامههاي هستهاي دريافت كرد. به طوريكه در سال 1965 اين كشور موفق شد اولين رآكتور كوچك سه مگاواتي را براي استقرار در نيروگاه يونگ بيون از اتحاد جماهير شوروري دريافت كند.
20 سال بعد كره شمالي در جهت تكميل اين نيروگاه يك رآكتور پنج مگاواتي از اتحاد جماهير شوروي دريافت كرد و در همين سال به دنبال ايجاد فضاي تقريباً آرام بين دو ابرقدرت، اين كشور پيمان منع تكثير سلاحهاي هستهاي (NPT) را امضا كرد.
مجله تحليل راهبردي «نگاه» در تابستان 1380 گزارشي از توان هستهاي كره با اين مضمون نوشته است: توان هستهاي كره شمالي شامل يك رآكتور هستهاي است كه اين رآكتور ميتواند سالانه سوخت اورانيوم كافي را براي توليد هفت كيلوگرم پلوتونيوم توليد كند؛ ميزاني كه براي ساخت يك بمب هسته اي در سال كافي است. در سال 1989 اين كشور به مدت هفتاد روز اين رآكتور را تعطيل كرد. آژانس اطلاعاتي آمريكا معتقد است كه در اين زمان، كره شمالي سوخت موسسه را به منظور بازيافت براي توليد پلوتونيوم مورد نياز در ساخت بمب هسته اي از اين رآكتور خارج كرده است. در ماه مه سال 1994 به دنبال توافق كره شمالي با آمريكا اين رآكتور تعطيل شد و حدود هشت هزار ميله سوخت با نظارت آژانس انرژي اتمي پلمپ شدند. اين مقدار ميتوانست براي چهار تا پنج بمب هستهاي بازيافت شود. از سال 1998 به بعد كره شمالي ساخت دو رآكتور هستهاي را آغاز كرده است. اين رآكتورها در صورت تكميل ميتوانند مواد لازم براي ساخت دويست كيلوگرم پلوتونيوم را كه براي ساخت سي بمب هستهاي در سال كافي است، توليد كنند. افزون بر اين يك مركز بازيافت هستهاي نيز در كره شمالي در حال ساخت است.
7) كره شمالي و معاهدات سرگردان
مدار حركتي رهبران كره شمالي حول محور قراردادهاي سياسي و معاهدات بينالمللي بر "نيش وگريز" استوار بوده است؛ يعني هر كجا كه فرصت يافتهاند از بهره نانصيب نصيبي گرفتهاند. بر همين منوال قراردادها و معاهدات تا زماني براي كرهايها معتبر است كه اصل بقا و سود را تضمين كند؛ وگرنه مسير مجدداً با تهديد طي ميشود.
كره شمالي در سال 1381 رسماً اعلام كرد كه از NPT خارج شده است. اين كشور پيش از اين در سال 1372 از اين پيمان خارج شده بود. پيونگ يانگ در سال 1364 به اين پيمان پيوست، اما پس از آن كه در اوايل دهه 1370 مجادلهاش با آمريكا درخصوص مسايل هستهاي بالا گرفت و از سوي واشنگتن تحت فشار قرار داشت، از همين برگ استفاده كرد و اعلام داشت از اين پيمان خارج ميشود. كنارهگيري كره شمالي در آن زمان نيز گرچه جهان را متعجب ساخت، اما اين تصميم به مدت طولاني پايدار نبود و دولت "بيل كلينتون" با چند دور مذاكره طولاني موفق شد در ژنو توافقنامه سال 1373 (1994ميلادي) را با پيونگ يانگ امضا كند. متعاقب امضاي قرارداد 1373 ميان آمريكا و كره شمالي پيونگ يانگ بار ديگر به پيمان منع تكثير سلاحهاي هستهاي ( NPT ) پيوست.
اما مهمترين قراردادي كه بين آمريكاييها و كره شمالي منعقد شد، در سال 1994 بود؛ اينكه آمريكا در چه وضعيتي تن به اين معاهده داد، به اين شرح است : دولت بوش پدر، در سال 1990 نگران فعاليتهاي مجتمع نيروگاه هسته اي گرافيتي "يونگبيون" كره شمالي شد. ليكن با نظربه اينكه پيمان منع سلاح هستهاي به كشورهاي غيراتمي حق دفاع از خود در برابر تهديد اتمي را ميدهد، ايالات متحده بايد كره جنوبي را از سلاحهاي اتميخود در پايگاههاي اتمي و مينهاي زميني، راكتهاي «آنست جان» -كه به سال 1958 باز ميگردد- قبل از اينكه اقدامي در مورد برنامه كره شمالي انجام دهد، تخليه كند. در همان دوران بوش پدر اولين دور گفتگوهاي مقامات ارشد آمريكا با كره شمالي را آغاز كرد و كمي قبل از اينكه كاخ سفيد را ترك كند، سلاحهاي ايالات متحده برچيده شدند. اين سياست جديد، وقتي كلينتون به رياست جمهوري رسيد، متوقف شد. رييس جمهور جديد متمركز بر مسايل اقتصادي بود و هيچ توجهي به جمهوري دمكراتيك خلق كره نشان نداد. كره شمالي براي جلب توجه كلينتون درست شش هفته پس از شروع به كار او اعلام كرد كه بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي مشغول جاسوسي براي ايالات متحده هستند و خروج خود را از پيمان منع سلاح هستهاي اعلام كرد. اين كشور ماشين تبليغاتي خود را به كار انداخت و اخطار كرد كه تحريمهاي تحميلي شوراي امنيت سازمان ملل متحد اعلام جنگ تلقي خواهد شد. كيم ايل سونگ بحراني به راه انداخت كه 18 ماه به طول انجاميد. وقتي كره شمالي در 1994 هشت هزار ميله سوخت را از رآكتوري كه پولوتونيوم كافي براي ساخت پنج يا شش بمب اتمي داشت، بيرون آورد، اين خبر بحران را به اوج رسانيد. در اواخر ژوئن چيزي نمانده بود تا كلينتون وارد جنگ شود، اما آمريكاييها با محاسبه سود و فايده دريافتند كه حمله نظامي به ضرر آنهاست.آمريكاييها در آن زمان تصميم داشتند كه تأسيسات هستهاي كره را بمباران كنند و حتي ويليام پري وزير دفاع وقت هشدار خود را داده بود، اما گزينه بمباران به نظر بسيار مخاطره آميز ميآمد. مقامات آمريكا نگران آن بودند كه مبادا حمله به تأسيسات اتمي خطر به وجود آوردن يك ابر راديواكتيو بر فراز كره جنوبي را به همراه آورد. آنها حتي بيشتر به اين نكته توجه داشتند كه اين حمله ميتواند بيدرنگ با واكنش نظامي از جانب كره شمالي پاسخ داده شود.
بخش عظيمي از ارتش يك ميليون نفري كره شمالي در فاصله 50 تا 100كيلومتري منطقه غيرنظامي مستقر هستند. حتي اگر كره شمالي نتواند به طور عملي از سلاحهاي اتميخود استفاده كند، با دريافت اعلام خطر ميتواند خسارات سنگيني بر كره جنوبي تحميل كند.
در همين ايام جيميكارتر وارد ميدان شد. او به پيونگ يانگ پرواز كرد تا به طور مستقيم با رئيس جمهوري كيم صحبت كند ،او پيمان بست و مجتمع يونگبيون (yongbyan) را به طور كامل تعطيل كرد. بعد از معاهده اكتبر 1994 ژنو ، آژانس بين المللي انرژي اتمي به كره بازگشت و نيروگاه مربوطه را پلمپ كرد.آژانس ميلههاي سوخت را در شبكههاي بتوني محفوظ كرد و تا سال 2002 به پائيدن مجتمع پرداخت كه به صورت مشروح موارد اين قرارداد كه امتيازات مهمي براي خانواده كيمها محسوب ميشود، در پي ميآيد:
قرارداد 1994 ژنو كه به "چارچوب مقرر" نيز معروف شد براساس آن كره شمالي متعهد شد كه از توسعه سلاحهاي هستهاي دست بردارد. بر اين اساس استفاده از تأسيسات اتمي يونگ بيون را براي توليد برق كه منجر به ايجاد تفالههاي اتمي ميشد را متوقف كرد؛ چرا كه اعتقاد بر اين بود كه اين تفالهها براي ساخت بمب اتم استفاده ميشود. همچنين كره شمالي بايد ساخت يك رآكتور 50مگاواتي در "سايت" به علاوه يك نيروگاه 200مگاواتي در "تيمچون" را متوقف ميساخت. در مقابل كشورهاي ژاپن و كره جنوبي "سازمان توسعه انرژي اتمي" را تاسيس كردند. كره جنوبي بيشترين سرمايه را براي ايجاد سازمان كه 2/3 ميليارد دلار بود، فراهم آورد. ژاپن حدود يك ميليارد دلار از سرمايه لازم را تقبل كرد. اتحاديه اروپا حدود 80ميليون دلار را به عهده گرفت و ايالات متحده متعهد شد سالانه هم حدود 50هزار تن نفت در اختيار كره شمالي قرار دهد تا نيازهاي انرژي خود را برطرف سازد. آمريكا و همپيمانان همچنين متعهد شدند كه در عوض توقف نيروگاههاي مورد اشاره دو رآكتور آب سبك با مشاركت بين المللي KED (كيو دو) در كره شمالي كه امكان استخراج مواد اصلي براي مصارف نظاميندارد را بسازند.
اين رآكتورها در دست اجرا بود اما كار آنها با تاخير و بر طبق برنامه ريزي پيش نميرفت.
امضاي قرارداد 1994 اين تصور را براي رهبران آمريكا به وجود آورد كه توانسته اند كره شمالي را به سوي پذيرش هنجارهاي بين المللي سوق دهند و عدم گسترش سلاح اتمي،در منطقه شمال شرقي آسيا را تحقق بدهند. كره جنوبي هم همكاري بين دو كشور آمريكا و كره شمالي را گاميمثبت تلقي كرد و در جهت رسيدن به اتحاد نهايي دو كره تلقي و آن را تاييد كرد. كمپاني برق و الكتريسيته كره مسووليت ساختن دو رآكتور آبي سبك را عهده دار شد. آمريكا به دنبال مقيد كردن كره شمالي به توقف توسعه توانمندي اتمي توجه خود را معطوف به برنامه موشكي كره شمالي كرد. اين نگاه و حساسيت به ناگاه وضعيتي جدي پيدا كرد.
در آگوست سال 1998 كره شمالي موشك سه مرحلهاي "تائوپودونگ يك" را به بهانه قرار دادن ماهواره در فضا آزمايش كرد. اين موشك فضاي ژاپن را درنورديد و ژاپن به ناگاه خود را در شرايط تهديد كننده امنيتي يافت. به دنبال اين آزمايش كشور ژاپن سريعاً تحويل مواد غذايي را كه براي كاهش گرسنگي همه جانبه مردم كره شمالي به اين كشور ارسال ميكرد قطع كرد. به دنبال موفقيت آزمايشات موشكي در سال 1999 رهبران كره شمالي اعلام كردند درصدد هستند كه موشك"تائوپودونگ دو"را آزمايش كنند كه داراي برد حدود 10 هزار كيلومتر است كه قادر به رسيدن به ايالات هاوايي و آلاسكا است. رابرت والپول به عنوان افسر برنامه امنيت بينالمللي سناي آمريكا شهادت داد كه موشك تائوپودونگ2 در صورت عملياتي شدن، از اين توانايي برخوردار است كه صدها كيلومتر كلاهك حمل كند و كره شمالي تا سال 2005 از اين توانايي برخوردار خواهد شد كه موشك تائوپودونگ سه را نيز آزمايش كند كه داراي بردي است كه به راحتي خاك اصلي آمريكا را در برد خود خواهد داشت. بلافاصله آمريكاييها در اين مرحله نيز وارد مذاكره شدند تا در ازاي دريافت كمك اقتصادي از آزمايش موشك تائوپودونگ دو خودداري كند،امتيازات داده شد.
تهديدات بيل به تدريج كره را به سمت "تهديد و اخذ امتياز"سوق داد. بعد از آن تاريخ يعني از سال 1999 روابط دو كره تا حدودي بهبود يافت؛ به طوري كه كيم دائه جونگ پيشگيرنده «سياست خورشيد تابان» با رهبر كره شمالي براي اولين بار ديدار كرد و در ژوئن 2000 نيز اين ملاقات تكرار شد كه تا كنون مذاكره با كره شمالي با عنوان مذاكرات شش جانبه آمريكا، كره جنوبي، ژاپن، كره شمالي، چين و روسيه در حال انجام است؛ مذاكراتي كه يك بار شكست ميخورد و بار ديگر ادامه مييابد.
شيوه رفتاري كره شمالي در بازدارندگي ديپلماتيك
محمد البرادعي مدير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي نيز با اشاره به همين تصميم احتمالي پيونگ يانگ و با انتقاد از واشنگتن ميگويد: رفتار آمريكا اين پيام خطرناك را القا ميكند كه اگر واقعاَ ميخواهيد از خود دفاع كنيد، سلاح هستهاي توليد كنيد. زيرا در آن صورت نه تنها با اقدام نظامي روبرو نخواهيد شد بلكه به شما پيشنهاد مذاكره نيز داده خواهد شد.
كره شمالي در 29 ژانويه 2002 از طرف رييس جمهور آمريكا جزء محور شرارت شناخته شد و بوش به متحدان گوشزد كرد براي وادار نمودن كره شمالي به تعطيلي تاسيسات، از ارسال محصولات سوختي به كره شمالي جلوگيري كنند. به اين ترتيب پيونگ يانگ دريافت كه پيمان ترك مخاصمه حذف شده و در اواخر اكتبر 2002 كره شمالي به خاطر عدم صدور نفت از آمريكا غنيسازي اورانيوم را از سر گرفت و با فاصله 7 ماه از پيام بوش يعني اواخر دسامبر 2002 دوربينها و ابزار الكترونيكي كه 8 سال پيش از سوي بازرسان در مراكز هستهاي آن كشور رديف شده بود جمع شدند. كرهايها در سال 1381چند اقدام پي در پي انجام دادند: 1-اخراج ناظران تسليحات بين المللي كه بر تاسيسات اين كشور نظارت مي كردند.2- اعلام راه اندازي دوباره رآكتور يونگ بيون 3- اعلام بيرون آمدن از پيمان منع گسترش سلاح هاي هسته اي 4- اعلام از سرگيري آزمايش موشكهاي بالستيك دوربرد همزمان با برپايي يك تظاهرات يك ميليون نفري مردم كره شمالي در حمايت از سياستهاي دولت؛
طبق آمار اعلام شده، آمريكا در 8 سال پيمان ترك مخاصمه كره، سالانه يك ميليارد دلار بلاعوض به كره شمالي كمك ميكرده است تا در ازاء آن اين كشور فعاليت هستهاي نداشته باشد اما با اين حال امريكا اعلام كرد كه در اين مدت به سود سرشاري دست يافته است زيرا از توليد 50 بمب هستهاي پلوتونيوم در رآكتور يونگ بيون خودداري كرده است. اما كره شمالي كه در اين مدت ساكت ننشسته بود، براساس اخباري كه در سال 1998 منتشر شد، مشخص شد كه كره شمالي در ازاي ارسال موشك به پاكستان فن آوري غني سازي اورانيوم را دريافت ميكرده و در نتيجه كره برابر مدل اتمي پاكستان ميتوانست سالانه يك يا دو بمب اتمي خيلي بزرگ و سنگين توليد كند.
شناخت واژهها و جملات، فرصتهاي امتيازسازي در اختيار مقامات كره قرار داده است. آنان به راحتي از واژههاي حقوق بين الملل استفاده ميكنند تا دشمن را هميشه مقصر معرفي كنند؛ در تمام سخنان اين مقام هاي كره شمالي درخواست "انعقاد پيمان ترك مخاصمه"براي متجاوز معرفي كردن آمريكا استفاده شده است، همچنين مسوولين پيونگ يانگ راه برخورد و دفاع ديپلماتيك در مقابل بيانيه ها و قرارداد ، بين المللي عليه كره شمالي به خوبي مي دانند، زيرا هرگونه تهديد و تحريم را به معناي اعلام جنگ معرفي كرده اند و به همين علت اين كشور در مواردي آژانس بين المللي انرژي اتمي را به انفعال واداشته است.
از جمله اين موارد در زمان حمله آمريكا به عراق بود. كره شمالي در آن زمان اعلام كرد اگر آژانس بينالمللي انرژي اتمي مساله هستهاي كره شمالي را به شوراي امنيت ارجاع دهد،اين كشور آزمايش موشكهاي بالستيك خود را از سر خواهد گرفت. به همين دليل پس از نشستي كه اين سازمان براي اتخاذ تصميم در مورد بحران كره شمالي برگزار كرد اعلام شد كه اعضاي 35 نفره اين آژانس براي احاله اين مساله به شوراي امنيت سازمان ملل متحد به اتفاق نظر نرسيده اند.
كرهاي ها هميشه شفاف سخن نميگويند اما ابهامگويي آنان نيز آدرس غلط نيست. بلكه تحليلگران اثرات اين نوع از ابهام را فراتر از تهديدات عريان ميدانند اين باعث شده است كه كره شمالي هيچگاه دستيابي به سلاح هستهاي را رد نكند. حتي در مقابل ادعاهاي آمريكا مبني بر داشتن فعاليتهاي هستهاي نظامي مخفي گفتند كه "ابزارهاي قدرتمندتري هم دارند".
عدم درج اتيكت و نشاني دقيق بر روي ابزار بازدارنده، به كره شمالي اين امكان را ميدهد كه حريف را در خلاء و ترس موهوم از يك سلاح نامتعارف قرار دهد. در اين راستا خبرگزاري كره شمالي (KCNA) يك تهديد مجسم را به اين شرح منتشر كرد: تا زماني كه آمريكا سياست خصمانه خود نسبت به كره شمالي را كنار نگذارد ما يك عامل بازدارنده قدرتمند فيزيكي كه هزينه پايين دارد، اما قادر به از كار انداختن هرگونه سلاح هستهاي با فناوري بالاست تقويت خواهيم كرد.
اين جملات ناتمام سبب شده است كه رسانههاي غربي و تحليلگران، مقامات آمريكا را به اين نتيجه برسانند كه جنگ با كره هزينه بالايي دارد. ويليام پري وزير دفاع كلينتون در سال 1994 اعلام كرد: ما جنگ نميخواهيم و براي اين مسئله يا هر موضوع ديگري در كره، جنگ راه نخواهيم انداخت. همچنين در همين سال بود كه ژنرال گري لاك فرمانده نيروهاي آمريكايي در كره جنوبي به كلينتون رييس جمهور وقت آمريكا اعلام كرد: جنگ جديد كره 6 ماه به طول خواهد انجاميد و ميتواند باعث كشته و زخمي شدن بيش از يكصد هزار آمريكايي شود.
روزنامه اكونوميست نيز در مقالهاي نوشته است: از نظر واشنگتن كره شمالي اكنون كشوري است كه بمب هستهاي دارد. ولي عراق هنوز چنين سلاحي ندارد. يعني اقدام درباره كره شمالي بسيار دير شده است.
بر اين اساس كره شمالي هر از چندگاهي با يك جنجال تبليغاتي توانسته است امتيازات امنيتي را نصيب خود كند. اين كشور با اعلام خروج مكرر از NPT و باز گذاشتن يك منفذ براي الحاق مجدد به آن، توانسته است در يك حالت بينابيني و شترمرغي به ادامه حيات سياسي و كسب امتيازات امنيتي و سياسي برسد.
بررسي تئوريهاي نامتقارن در ارتباط با كره شمالي
روزنامه فايننشيال تايمز به نقل از تامس شلينگ كارشناس و تئورسين بازي دانشگاه هاروارد چنين استدلال ميكند كه در سالهاي دهه 1960 ابهام ميتوانست در شرايط خاصي حياتي در چانهزنيهاي هستهاي باشد. او مي نويسد: در شرايط درگيري به هيچ وجه آشكارا منطقي بودن در تصميمات و انگيزهها امتياز محسوب نميشود.
در سال 1995، در گزارشي كه فرماندهي استراتژيك پنتاگون تهيه كرده آمده است:"اين واقعيت كه برخي از عناصر دولت ايالات متحده ممكن است به طور بالقوه "خارج از كنترل" به نظر برسند ميتواند براي ايجاد و تقويت هراس در ذهن سياستگذاران دشمن، مفيد واقع شود."
اما به ظاهر كرهشمالي از اين هم خارجتر از كنترل است زيرا به عقيده خبرگزاري رويتر در زمانهاي انسداد مذاكرهاي، كره ديپلماسي موشك را فعال كرده است. به نوشته اين خبرگزاري كره شمالي تنها يك برگ برنده دارد كه مي تواند نشان دهد و آن توانايي توليد موشك هاي دوربرد ميباشد كه مجهز به سلاحهاي مخرب است. رهبر كره نيز به عنوان رييس جمهور جاوداني همواره سياستهاي كجدار و مريز درباره برچيدن و يا عدم برچيدن سلاح هاي موشكي اظهار داشته است. اما بسياري از تحليلگران سياسي نظامي آمريكا هم معتقدند كه كيم مردي خيال پرداز است و ما نميتوانيم براي كسي كه خيالش در اختيار ما نيست برنامه ريزي كنيم.
با اين حال آمريكا و متحدان او بايد در برخورد با كره شمالي يكي از راه هاي زير را انتخاب كنند: ضربه نظامي، محاصره دريايي، تحريم اقتصادي، مذاكرات سياسي و قبول يك قدرت جديد هستهاي با ماهيتي كمونيستي. واشنگتن از مدتها پيش بر روي گزينه نظامي كار كرده است. گزينه نظامي طيفي از ضربه پيش دستانه تا جنگ تمام عيار با كره شمالي را دربر ميگيرد اما گزينه نظامي داراي مشكلاتي است. اولين مشكل آن است كه آمريكا بايد بر روي ضربه پيشدستانه دقيق و موثر شرط بندي كند. به عبارت ديگر آمريكا بايد چنان قابليتي داشته باشد كه با ضربه اول كره شمالي را زمينگير كند و مانع از مبدل شدن ضربه اول به جنگ در مقياس وسيع گردد. ترديدها در مورد كارآيي ضربه اول زياد است و آن به دليل موقعيت نظامي بالايي است كه كره شمالي دارد. تحليلگران معتقدند با توجه به آن كه سئول پايتخت كره جنوبي در 56 كيلومتري مرز، متراكم از سربازان كره شمالي است 4000 توپخانه دوربرد قادر است سئول را هدف قرار دهد. بر اساس اين تواناييها همچنين تخمين زده مي شود در اولين روزهاي جنگ يك ميليون نفر اعم از نظامي و غيرنظامي كشته شوند البته برخي از تحليلگران 900هزار نفر در 90 روز اول را كشته و زخمي ارزيابي ميكنند. اين چشمانداز نگران كننده به ويژه ژاپن و كره جنوبي را بر آن داشته تا از توسل به گزينه نظامي پرهيز كنند.
پس همان طور كه گفته شد بزرگترين مشكل درخصوص گزينه نظامي، مقابله به مثل كره شمالي است. براي اين منظور ممكن است آمريكا مجبور شود كه به نيروي بازدارندگي خود از طريق تهديد اتمي صريح و آشكار براي ممانعت يا محدود كردن پاتك كره شمالي متكي شود كه در اين حالت كره شمالي ابتكار عمل را براي به حداكثر رساندن مشكلات سياسي و اقتصادي آمريكا به دست خواهد گرفت. اين امر ممكن است شامل تهديدها يا استفاده واقعي از سلاحهاي بيولوژيكي يا هستهاي باشد. احتمال قريب به يقين اين است كه كره شمالي ضدحمله متعارف و غيرهستهاي خود را با تهديد به گسترش جنگ زميني در مقياس وسيع و احتمال استفاده از سلاح هاي كشتار جمعي تركيب كند. اگر بازدارندگي آمريكا براي ممانعت از ضدحمله كره شمالي ناكام بماند آمريكا با يك وضعيت ناخوشايند نظامي مواجه ميشود و آن زماني است كه آمريكا 37 هزار نيرو در كره جنوبي و 50 هزار در ژاپن، 150هزار در عراق و افغانستان دارد. يكي از تئوريهايي كه براي برخورد انضباطي با كره پيشنهاد شده است دفن او در چالههاي اتمي است اما اگر آمريكا درصدد استفاده از سلاح اتمي براي خاموش كردن كره باشد باز همان جمله البرادعي تكرار ميشود كه ديگر كشورها هم بايد بر بقاء خودشان به سرعت تجهيز به بمب اتم شوند.
اما برخي از سياستگذاران ايالات متحده معتقدند كه سرنگوني حكومت سريعترين و مسالمت آميزترين روش براي خلع سلاح كره شمالي است. اما موفقيت اين استراتژي تضمين شده نيست و حتماً در صورت موفقيت نيز ممكن است خطراتي داشته باشد. فوستر كارتر ميگويد: در نهايت ممكن است اثري از كره شمالي باقي نماند و اين خطر وجود دارد كه از كره جنوبي هم خبري نماند.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}