یازده سپتامبر در وزارت امور خارجه ايران چه گذشت؟

نويسنده: محسن امین زاده
در حوزه پر حادثه و پر مشغله آسیا در وزارت امورخارجه روز بیستم شهریور سال 1380 درزمره روزها ی بحرانی تر و پر مشغله تر تلقی می شد.
مسئولان معاونت هنوز تحت تاثیر عملیات غافلگیر کننده ترور احمد شاه مسعود رهبر مجاهدین افغانستان بودند و درعین حال تلاش می کردند که خسارات ناشی از این حادثه را کاهش دهند. دو روز قبل، در روز هجدهم شهریورماه احمد شاه مسعود رهبر مجاهدین افغانستان طی یک عملیات حیرت انگیز تروریستی به شهادت رسیده بود.
در این روز دو نفر خبرنگار تلویزیونی تبعه تونس که از ده روز پیش در منطقه احمد شاه مسعود به سر می بردند و با نزدیکان و همرزمان وی مصاحبه می کردند موفق به دیدار مسعود شده و در همان دقایق اولیه دیدار با فعال کردن مواد منفجره جاسازی شده در دوربین های فیلم برداری خود در یک عملیات انتحاری احمد شاه مسعود را به شهادت رسانده بودند.
این عملیات که در افغانستان بی سابقه بود، بسیار حرفه ای طراحی شده بود و عاملان آن با اعتقاد نسبت به ارزش و اهمیت زیاد جنایتشان، وقت زیادی را برای رسیدن به هدف خود صرف کرده بودند.
همه شواهد حکایت از آن داشت که این عملیات در بیرون افغانستان طراحی شده و طراحان آن مقاصد بیشتری را دنبال می کنند. دراین شرایط مسئولان ذیربط تلاش می کردند که اولا با دادن مشاوره لازم، مجاهدین افغانستان را درشرایط تلخ پس از مسعود یاری کنند و برای بازسازی تشکیلاتشان به آنان کمک فکری بدهند و ثانیا : نتایج این حادثه را در افغانستان ومنطقه بررسی کرده و استراتژی کار در افغانستان را با توجه به شرایط جدید بازبینی نمایند.
مسئولان ذیربط در وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران با بررسی های اولیه خود معتقد بودند که احمد شاه مسعود توسط القاعده ترور شده است و پیش بینی می کردند که حوادث مهم دیگری هم در راه باشد.
صر روز بیستم در حال بررسی گزارشها و مکاتبات اداری بودم که همکاران اطلاع دادند در نیویورک یک عملیات تروریستی بزرگ به وقوع پیوسته و همه شبکه های خبری روی آن متمرکز شده اند. تلویزیون را روشن کردم . گزارشگر شبکه سی ان ان به صورت زنده از ساختمانی مقابل ساختمانهای مرکز تجاری نیویورک گزارش پخش می کرد.
لحظاتی بعد هواپیمای دوم در مقابل دوربین های تلویزیونی به ساختمان اصابت کرد و آنرا به آتش کشید. دو روز بعد از ترور مسعود، عملیات تروریستی بسیار مهمتر و حیرت آورتری به وقوع پیوسته بود. عملیاتی که خیلی چیزها را درسطح جهان تغییر می داد.
برای مسئولین مرتبط با افغانستان که در مقابل پرسش مهم چرایی ترور مسعود قرار داشتند مرتبط دیدن این دو عملیات انتحاری با یکدیگر مشکل نبود. این ارتباط تایید می کرد که طراح هردو عملیات واحد بوده و به احتمال زیاد توسط گروه القاعده انجام شده است.
اطلاعات دیگری نیز انجام عملیات توسط گروه القاعده به قوی ترین احتمال بدل می کرد. ارتباط این مسائل با یکدیگر و با گروه القاعده و با همسایگان شرقی ایران همه دلایل مهمی برای ورود این حوزه وزارت امورخارجه در این بحران بود.
اما در آن روزها دلیل مهمتری هم وجود داشت. وزیرامور خارجه در خارج از کشور بود و در چند ماه اول دوره دوم اصلاحات، ظاهرا تحت فشار مجلس ششم ، در غیاب وزیر، معاون این حوزه نقش جانشین وزیر را ایفا می کرد و این روز هم یکی از روزهای این دوره کوتاه بود.
به سرعت مشورت در مورد موضوع آغاز شد. وزارت امورخارجه باید تکلیف کار را ظرف چندساعت و قبل از نیمه شب روشن می کرد و پیشنهاد خود را درمورد چگونگی واکنش نسبت به این جنایت ، برای تصمیم گیری مسئولین عالی کشور به آنان منعکس می کرد. طبعا اولین پرسش پیش روی هر تصمیم گیری درباره ماهیت حادثه بود. و البته برای پاسخ به این پرسش یافتن پاسخ برای پرسش های زیادی ضروری بود.
ماهیت ماجرا چیست ؟ چه کسی این جنایت را مرتکب شده است ؟ اگر القاعده عامل عملیات است چگونه به چنین امکاناتی آنهم در آمریکا دست یافته است و از چه عواملی کمک گرفته است ؟
آیا این عملیات به درگیری های داخلی آمریکا نیز مربوط است و یا کاملا از بیرون هدایت شده است ؟
اگر شواهدی حاکی از ادعای رهبر القاعده برای انجام چنین عملیاتی وجود داشته است چرا این اطلاعات در آمریکا مورد توجه واقع نشده است ؟ اگر القاعده این عملیات را انجام داده است آیا به صورت نامحسوس توسط تندروهای آمریکایی یا اسرائیلی هدایت نمی شده است ؟
آیا ممکن است عواملی نفوذی این گروه را به سمت عملیات مطلوب تندروهای آمریکایی یا اسرائیلی سوق داده باشد؟ پیامدهای این حادثه چیست ؟
عاملان این حادثه چه اهدافی را دنبال می کنند . آیا فقط یک عملیات تروریستی کور بوده و یا عاملان پیدا و پنهان آن ، به دنبال مقاصد مشخصی هستند. چه کسی از این عملیات سود می برد و چه کسانی ازواقعه خشنود می شوند؟
و پرسش های بیشتری از این دست که هنوز هم بسیاری از آنها پس از گذشت 5 سال بی جواب مانده است و ممکن است برای همیشه بی پاسخ بماند. شواهد اطلاعات مسئولان اطلاعاتی درمورد احتمال قوی انجام عملیات توسط القاعده نیز چیززیادی از انبوه پرسش ها و ابهامات مسئله کم نمی کرد. بررسی همه پرسش ها مهم بود اما برای تصمیم گیری ظرف 3 یا 4 ساعت بی فایده بود.
سیاست و از جمله سیاست خارجی پدیده های پیچیده ای هستند و تصمیم گیرندگان در این حوزه ها در بسیاری از شرایط بحرانی قادر نیستند همه وجوه پدیده ها را بطور کامل بررسی کنند و با فقدان اطلاعات کافی مواجه هستند اما گاه پیچیده نگاه کردن به یک مسئله ممکن است اهل سیاست را از روایت ساده پدیده و بدیهی پدیده نیز غافل کند و شرایط آنان را بغرنج تر نماید .
به همین دلیل ضرورت دارد که در کنار همه جنبه ها ، همواره از روایت ساده و بدیهی پدیده های سیاسی و بین المللی هم غفلت نشده و صورت ساده تر مسائل در کنار صورت های پیچیده آن مورد توجه قرار گیرد. این اقدام درایران که نخبگان آن طبق یک سنت دیرینه، عادت به فرافکنی دارند و موانع را دور ازدسترس خود تعریف می کنند و مشکلات را از عینک تئوری توطئه بیگانگان می نگرند، ضروری تر هم هست.
با تکیه بر وجوه بدیهی و قطعی پدید ه، به دلایل ذیل موضعگیری سریع رئیس جمهور ضروری به نظر می رسید:
1- در عملیات تروریستی چندهزار نفر انسان که غالبا نسبتی هم با دولتشان نداشتند در یک شرایط غیر جنگی توسط تروریست ها کشته شده بودند. اینکه چه کسی عامل این جنایت باشد و چه هدفی را برای جنایت خود دنبال کرده است چیزی را در اصل موضوع تغییر نمی داد و باید این جنایت بشدت و با صراحت محکوم می شد.
2- ایران در حوادث مشابه توسط مخالفانش مورد اتهام قرار می گرفت . اگر برای همه ضروری بود که جنایت را محکوم کنند برای ایران ضرورت داشت که با محکوم کردن این جنایت نه تنها مو.ضع شفاف خود را بیان نماید بلکه با ابتکار و سرعت عمل، عملکرد تبلیغاتی مخالفانش را نیز خنثی کند.
3- محکوم کردن جنایت طی موضعگیری وزارت امورخارجه مناسب بود اما کافی نبود . موضع رئیس جمهور ، با وجهه ضد خشونت و صلح طلبانه اش و با موضعی که در زمینه گفتگوی تمدن ها و صلح در سطح جهان داشت خیلی بهتر شنیده می شود و می توانست فضای تبلیغاتی مخالفان ایران راکاملا خنثی نماید.
این جمع بندی سریعا به ریاست جمهوری منعکس شد و پیشنهاد گردید که رئیس جمهور سریعا موضعگیری کنند. برای همه ما مسلم بود که رئیس جمهور دیریا زود موضعگیری محکمی علیه این جنایت خواهند کرد اما درخواست آن بود که ایشان فورا موضع بگیرند.
هنوز ساعتی از حادثه نگذشته بود که رهبران اسرائیلی کار خود را آغاز کردند . باراک و نتانیاهو نخست وزیران سابق و اسبق اسرائیل جزو اولین شخصیت هایی سیاسی بودند که کارشان را رها کرده و به تحلیل این حادثه مشغول شده بودند. آنان به گفتگوی مستقیم با شبکه های بین المللی نشستند تا روایتی اسرائیلی را برای موضوع جا بیندازند.
آنان گفتند که مسئله کاملا روشن است و عاملان تروریست ناشناخته نیستند. آمریکا باید در کشورهای حامی تروریسم مانند ایران و سوریه و لبنان به دنبال مسببین این جنایت بگردد.
جالب آن بود که آنان از مطرح کردن افغانستان به عنوان یک مرکز تروریستی خودداری می کردند، برای این مرکز تروریستی اولویت قائل نبودند و تاکید داشتند که این جنایت از کشورهایی مانند ایران رهبری شده است.
این شیوه عمل اسرائیل ضمن تایید نظر وزارت امورخارجه نشان می داد که مخالفان تندرو ایران در سطح جهان به سرعت وارد عمل شده اند و در پی آن هستند که در فضای رسانه ای، حرف خود را به عنوان مبنای اصلی تحلیل حادثه جا بیندازند. برای جلوگیری از این توطئه تبلیغاتی سرعت عمل متقابل بسیار ضروری بود.
با توجه به اینکه هنوز تصمیم رئیس جمهور مشخص نبود در وزارت امور خارجه از همکاران حوزه مربوط به سخنگو و رسانه ها خواسته شد دو متن یکی برای پیشنهاد به رئیس جمهور و دیگری برای موضعگیری احتمالی وزارت امورخارجه آماده کنند.
همزمان از دکترخانیکی معاون وزیر علوم و مشاور رئیس جمهور که قلمی مورد تایید رئیس جمهور داشت تقاضا شد که متنی رابرای پیشنهاد به رئیس جمهور آماده کند.
به ایشان گفته شد که رئیس جمهور هنوز تصمیم به موضعگیری نگرفته اند اما فرصت بسیار کم است و باید همه چیز آماده باشد که در صورت تصمیم ایشان به موضعگیری متنی را به ایشان پیشنهاد بدهیم .
علاوه برهمکاران وزارت امورخارجه، دوستان مختلفی از مشاوران و همکاران رئیس جمهور، بعضی از اعضای دولت و بعضی اساتید دانشگاه طی تماسهای مختلفی تاکید داشتند که ضرورت دارد که رئیس جمهور ایران خیلی سریع موضعگیری نماید.
بعضی از آنان روی جنبه های انسانی جنایت تاکید داشتند و معتقد بودند که به همین دلیل آقای خاتمی به عنوان منادی گفتگوی تمدن ها آنهم درسال گفتگوی تمدن ها باید قبل از دیگران موضعگیری کنند و با واکنش سریع خود نیز پیام شفافتری به جامعه بین المللی بدهند.
عده ای هم روی تبلیغات مغرضانه مخالفان تاکید داشتند و معتقد بودند که عدم سرعت عمل ایران فضای تبلیغاتی علیه ایران را شکل می دهد و روز بعد معلوم نیست که تغییر فضا به راحتی ممکن باشد.
از همه این شخصیت ها خواسته می شد که سعی کنند نظر خودشان را مستقیما به رئیس جمهور و یا دفتر ایشان نیز منعکس نمایند. رئیس جمهور در چنین شرایط حساسی علاوه برنهاد ذیربط، نظر مشاوران و مختصصان دیگر را جویا می شدند.
با توجه به اینکه فرصتی برای تشکیل جلسه و جمع بندی نظرات آنهم در ساعات شب نبود، انتقال نظرات مشورتی به این شکل می توانست به تسهیل در تصمیم گیری کمک کند.
در ساعت هشت بعد از ظهر دفتر رئیس جمهور اعلام کرد نظر رئیس جمهور موضعگیری سریع رسمی ایران و محکوم کردن این جنایت است. اما همچنان مشخص نبود که رئیس جمهور موضعگیری خواهند کرد و یا وزارت خارجه باید موضعگیری کند.
از وزارت خارجه خواسته شد که پیشنهاد خود را بدهد. ملاحظاتی برای محتوای موضعگیری نیز ابلاغ شد که کار را قدری مشکل می کرد. ملاحظات به همکاران وزارت امورخارجه و دکتر خانیکی منعکس شد.
تا ساعت نه شب پیشنهاد ها آماده شدو نهایتا متن پیشنهادی دکتر خانیکی که بسیار متفاوت بود به رئیس جمهور پیشنهاد گردید .
پس ازسه بار گفتگوی تلفنی با رئیس جمهور ، نهایتا متن بیانیه رئیس جمهورساعت نه ونیم آماده شد و دفتر رئیس جمهور اقدام به انتشار آن نمود. ساعت ده شب خبرگزاری ها و ساعت ده ونیم تلویزیون ایران متن بیانیه آقای خاتمی را منتشر کردند.
به سرعت موضعگیری رئیس جمهور ایران درصدر خبرهای مربوط به عملیات تروریستی یازده سپتامبر قرار گرفت و فضای تبلیغاتی علیه ایران را با سرعتی بیش از حد انتظار در رسانه های خارجی و از جمله رسانه های امریکایی تغییر داد.
این بیانیه در روزهای بعد هم کارکردخود را داشت . ظرف 24 ساعت پس از حادثه تمامی رهبران جهان این عملیات تروریستی رامحکوم کردند و هیچکس نمی توانست در مقابل این ماجرا سکوت کند اما کمتر پیامی کارکرد پیام رئیس جمهور ایران را داشت.
در پیام رئیس جمهور ایران حرف چندان تازه ای که از پیش از آن از سوی ایشان بیان نشده باشد وجود نداشت . تنها با متن شیوا و دقیقی به مردم امریکا تسلیت گفته شده بود و تروریسم به هرشکل و هرجا محکوم شده بود. هیچ لطفی به دولت آمریکا نیز در آن دیده نمی شد. اما تصمیم به موقع و سریع ایران در موضعگیری تاثیر زیادی داشت.
در روزهای بعد رئیس جمهور ایران یکی از طرفهای اصلی مشورت کشورهای اروپایی و سازمان های بین المللی برسرماجرا بود و تدریجا به عنوان یک متحد جامعه جهانی در مبارزه با تروریست های القاعده مطرح شد. و تا حدود یک سال بعد که با تدبیر اسرائیل و تندروهای آمریکا لحن رئیس جمهور آمریکا تغییر کرداین وضع ادامه یافت.
مسلما موضع قابل قبول و مسالمت جویانه آمریکا نسبت به ایران دلایل مختلفی داشت. آمریکا آماده نبود که برسر این ماجرا از نگاه اسرائیل به تحولات منطقه بنگرد . بخصوص که با یک مسئله امنیتی خیلی جدی درخاک خود مواجه شده بود.
ارتباطات ایران و آمریکا در چارچوب سازمان ملل در مورد افغانستان دراین وضع تاثیر زیادی داشت و بعلاوه همه بررسی های اطلاعاتی آمریکا حکایت از آن داشت که ایران و دوستان ایران در منطقه رابطه ای با تروریست های القاعده نداشته اند و دلایل بیشتری از این دست.
اما در کنار همه اینها تصمیم درست ، دقیق ، سنجیده و به موقع ساعات پایانی روز یازده سپتامبر درایران تاثیر مهم و تعیین کننده ای در مدیریت این بحران داشت.
بحرانی که اگر به درستی مدیریت نمی شد ، می توانست تهدیدات خطرناکی برای ایران به همراه داشته باشد اما نهایتا با تدابیر درست ایران فرصت هایی را نیز برای امنیت و منافع ملی ایران به همراه داشت .

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله