گردآوری و تنظیم: رسول سعادتمند




 

تمامی ‏معروف‏‌ها، پله‏هایی از نردبان وصول به او

و آنچه به آن معنی نیست که به فلسفه و علوم برهانی و عقلی نپرداز و از علوم استدلالی روی گردان که این خیانت به عقل و استدلال و فلسفه است، بلکه به آن معنی است که فلسفه و استدلال راهی است برای وصول به مقصد اصلی و نباید تو را از مقصد و مقصود و محبوب محجوب کند، یا بگو این علوم عبورگاه به سوی مقصد هستند و خود مقصد نیستند و دنیا مزرعه آخرت است (1) و علوم رسمی ‏مزرعه وصول به مقصودند، چنانچه عبادات نیز عبورگاه به سوی او جل و علا است، نماز بالاترین عبادات و معراج مؤمن است و همه از اوست و به سوی اوست. می‏خواهی بگو: تمامی معروف‏ها پله‏هایی است از نردبان وصول به او جل و علا و همه منکرات بازدارندگان راه وصول هستند و عالم همه سرگشته او و پروانه جمال جمیل اویند. (2)

قرآن، کتاب معرفة الله و طریق سلوک به سوی او

قرآن این کتاب معرفة الله و طریق سلوک به او، با دست دوستان جاهلی از طریق خود به انحراف و انزوا کشیده شد و آرای انحرافی و تفسیرهای به رأی که آن همه ائمه اسلام (ع) از آن نهی فرمودند، در آن راه یافت و هر کس با نفسانیت خود در آن تصرف نمود. این کتاب عزیز در محیطی و عصری نازل شد که تاریک‏ترین محیط و عقب افتاده ترین مردم در آن زندگی می‏کردند و به دست کسی و قلب الهی کسی نازل شد که زندگی خود را در آن محیط ادامه می‏داد، و در آن حقایق و معارفی است که در جهان آن روز چه رسد به محیط نزول آن سابقه نداشت و بالاترین و بزرگترین معجزه آن همین است. آن مسائل بزرگ عرفانی که در یونان و نزد فلاسفه آن سابقه نداشت و کتب ارسطو و افلاطون بزرگترین فلاسفه آن عصرها از رسیدن به آن عاجز بودند، و حتی فلاسفه اسلام که در مهد قرآن کریم بزرگ شدند و از آن استفاده‏‌ها نمودند به آیاتی که صراحت زنده بودن همه موجودات جهان را ذکر کرده، آن آیات را تأویل می‏کنند، و عرفای بزرگ اسلام که از آن ذکر می‏کنند همه از اسلام اخذ نموده و از قرآن کریم گرفته‌اند، و مسائل عرفانی به آن نحو که در قرآن کریم است در کتاب دیگر نیست.(3)

رنج رسول الله (ص) تا از نرسیدن انسان‌ها به قله کمال انسانیت

و این‏ها معجزه رسول اکرم است که با مبدأ وحی آن طور آشنایی دارد که اسرار وجود را برای او بازگو می‏نماید و خود با عروج به قله کمال انسانیت حقایق را آشکارا و بدون هیچ حجاب می‏بیند و در عین حال در تمام ابعاد انسانیت و مراحل وجود، حضور دارد و مظهر اعلای (هُوَ الأَوَلُ وَ الاخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الباطِن) (4) می‏باشد، و می‏خواهد همه انسان‏ها به آن برسند و چون نرسیده‌اند گویی رنج می‏برد، و شاید (طه. ما أنزلنا علیک القرآن لتشقی) (5) اشاره لطیفه‏ای ‏به آن باشد و شاید «ما اُوذی نَبیُّ مثل ما اُوذیتُ» (6) نیز مربوط به همین معنی باشد.
آنان که به این مقام یا شبیه به آن رسیده‏اند اعتزال از خلق و انزوا اختیار نمی‏کنند، بلکه مأمور به آشنا نمودن و آشتی دادن گمراهان، با این جلوه‌ها هستند، اگر چه کم توفیق یافته‌اند. و آنان که با رسیدن به بعضی مقامات و نوشیدن جرعه‏ای ‏از خود بی‏خود شدند و در صنعق باقی مانده‌اند گرچه به کمالاتی بزرگ راه یافته‌اند لکن به کمال مطلوب نرسیده‏اند. موسی کلیم صلوات [الله] و سلامه علیه که از تجلی حق به حال صعق افتاد با عنایت خاصه افاقه یافت و مأمور خدمت شد، و رسول الله خاتم با رسیدن به مرتبه عالی انسانیت و آنچه در وهم کس نیاید، به مظهریت اسم جامع اعظم باخطاب (یا أیها المدثر. ثم فأنذر) (7) مأمور هدایت شد.
پسر عزیزم! آنچه‌ اشاره کردم با آن که خود، هیچم و از هیچ هیچ‏تر، برای آن است که اگر به جایی نرسید که انکار مقامات معنوی و معارف الهى را نکنی و از کسانی باشی که دوستدار صالحین و عارفین باشی هر چند از آنان نیستی و با دشمنی دوستان خدای متعال از این جهان رخت نبندی.(8)

خیرخواهی برای همگان، مرتبه‏ای ‏از کمال مطلوب

راستی چرا پیمبر خاتم (ص) از ایمان نیاوردن مشرکان آن گونه تأسف و تأثر جان فرسا داشت که مخاطب شد به خطاب (لعلك باخعً نفسك على آثارهم إن لم یومنوا بهذا الحدیث أسفا) (9) جز آن كه به همه بندگان خدا عشق می‏ورزید و عشق به خدا عشق به جلوه‏های‏ او است. او از حجاب‏های ظلمانی خودبینی‌ها و خودخواهی‏های منحرفان که منجر به شقاوت آنان و منتهی به عذاب الیم جهنم که ساخته و پرداخته اعمال آنان است رنج می‏برد و سعادت همه را می‏خواست؛ چنانچه برای سعادت همه مبعوث شده بود و مشرکان و منحرفان کوردل با او که برای نجات آنان آمده بود دشمنی می‏کردند.
ما و تو اگر توفیق یابیم که بارقه‏ای ‏از این عشق به جلوه‏های‏ حق که در اولیای او است در خود ایجاد کنیم و خیر همه را بخواهیم به یک مرتبه از کمال مطلوب رسیده‏ایم. خداوند تعالی دل‏های مرده ما را به فیض رحمت خود و رحمت برگزیده خود که رحمة للعالمین است حیات بخشد.(10)

نظر رحمت به همه موجودات، به ویژه انسان‏ها

پسرم! اگر می‏توانی با تفکر و تلقین نظر خود را نسبت به همه موجودات به ویژه انسان‌ها نظر رحمت و محبت کن، مگر نه این است که کافه موجودات از جهات عدیده که به احصا در نیاید مورد رحمت پروردگار عالمیان می‏باشند، مگر نه آنکه وجود حیات و تمام برکات و آثار آن از رحمت‏ها و موهبت‏های الهی است بر موجودات، و گفته‌اند: کل موجود مرحوم (11) مگر موجودی ممکن الوجود امکان دارد که از خود، به نفسه، چیزی داشته باشد یا موجودی مثل خود ممکن الوجود به او چیزی داده باشد، در این صورت رحمت رحمانیه است که جهان شمول است. مگر خداوند که رب العالمین است و تربیت او جهان شمول است تربیتش جلوه رحمت نیست، مگر رحمت و تربیت بدون عنایت و الطاف جهان شمول می‏شود. پس آنچه و آن کس که مورد عنایات و الطاف و محبت‏های الهی است چرا مورد محبت ما نباشد؟ و اگر نباشد این نقصی نیست برای ما؟ و کوتاه بینی و کوتاه نظری نیست ؟
هان! من پیر شدم و نتوانستم این نقیصه و سایر نقیصه‏های‏ بی‏شمار را از خود بزدایم، تو جوانی و به رحمت و ملکوت حق نزدیکتری، سعی کن این نقیصه را از خود بزدایی. خداوند تبارک تو را و همه را و ما را توفیق آن دهد که این حجاب را برداریم و آنچه مقتضای فطرت الله است بیابیم. در سابق، از این مقوله شامه‏ای ‏گفتم، اکنون اشاراتی به آن می‏رود که کمک به رفع این حجاب می‏کند. ما به فطرت الهی عشق به کمال مطلق داریم و از این عشق، عشق به مطلق کمال که آثار کمال مطلق است خواهی نخواهی داریم، و لازمه این فطرت گریز از نقص مطلق که لازمه‌اش گریز از مطلق نقص است نیز داریم. پس ما خود هر چند ندانیم و نفهمیم عاشق حق تعالی که کمال مطلق است و عاشق آثار او که جلوه کمال مطلق است می‏باشیم، و با هر کس و هر چه دشمنی داریم و از هر چه و هر کس گریز داریم نه کمال مطلق است و نه مطلق کمال، بلکه نقصی مطلق است یا مطلق نقص که در طرف مقابل است و نقیض آن است، و نقیض کمال عدم آن است. و چون در حجاب هستیم در تشخیص گمراهیم و اگر حجاب برخیزد آنچه از او جل و علا است محبوب است و آنچه مبغوض است از او نیست، پس موجود نیست.
و بدان که در تعبیرات نسبت به مقابلات مسامحات است و مطلب فوق هر چند موافق برهان متین است و موافق نظر عرفانی و شناخت است و در قرآن کریم به آن اشارت رفته است لکن باور کردن و ایمان به آن بسیار مشکل است و منکران بسیار زیادند و مؤمنان بسیار کم، و حتی آنان که از طریق برهان این حقیقت را ثابت می‏دانند کمتر به آن باور دارند و مؤمن هستند، و ایمان به امثال این حقایق حاصل نشود مگر با مجاهدت و تفکر و تلقین.(12)

کتاب انسان سازی و رسالت آدم سازی

انبیا آمدند که همه مردم را آدم کنند. علم انبیا علم آدم سازی است. قرآن هم یک کتابی است کتاب آدم سازی، نه کتاب طب است، نه کتاب است. هر چه در قرآن هست اگر کسی مطالعه کند درست، می‏بیند آنی که در قرآن هست آن جنبه الوهیتش هست. همیشه هر چیزی طرح شده به جنبه الوهیت طرح شده است. همه چیز در آن است اما به جنبه الوهیتش. اسلام برای خدمت به خدا آمده است. انبیا خدمه خدا هستند و برای خدا آمده‌اند؛ برای توجه دادن همه موجودات اینجا و همه انسان‏های اینجا به خدای تبارک و تعالی.(13)

لزوم عمل به قرآن و پیروی از اولیای دین

قرآن را که کتاب ماست و کتاب شماست، کوشش کنید که بحقیقت، کتاب باشد. کتاب ما بحقیقت باشد، نه فقط لفظاً بگوییم که «کتاب ما، قرآن است. نبی ما، رسول اکرم است. امام ما، علی بن ابی طالب است». لفظ، آسان است. آسان است که من بگویم: شیعه علی بن ابی طالبم، لکن شیعه چی است؟ آنی است که دنبال او باشید. تشییع جنازه در وقتی است که کسی جنازه که جلو است این همراهش برود. اگر او از آن راه برود، این از این راه برود، این تشییع جنازه نیست.
شیعه پیرو است. اگر بنا باشد که ما، هی دم بزنیم که شیعه‏ایم، لکن در عمل هیچ پیروی نداشته باشیم، یا پیروی‏مان بسیار ضعیف باشد، ما به حسب واقع، شیعه نیستیم، به حسب ادعا شیعه هستیم. اگر ما ادعامان این باشد که قرآن، کتاب ماست، لکن هیچ صفحه‏ای ‏از قرآن را به آن عمل نکرده باشیم، قرآن را ادعا داریم که کتاب ما است، به حسب واقع کتاب ما نیست. اگر ما بگوییم پیغمبر، پیغمبر ما هست، ادعایش آسان است، لکن تا پیروی ازش نکنیم، نمی‏توانیم بگوییم پیام آوری است از خدا، اگر ما به حرف او اعتنا نکنیم، پیامبریش برای ما فایده ندارد. و اگر چنانچه به حرف اولیا عمل نکنیم، شیعه گریش برای ما فایده ندارد، فایده‌اش ضعیف است.
کوشش کنید که در عمل، کتاب شما قرآن باشد و پیغمبر شما، رسول اکرم باشد، و امام شما، علی بن ابی طالب سلام الله علیه.(14)

انجام واجبات و ترک محرمات

شما کوشش کنید که در خودتان احکام خدا را جاری کنید؛ تعبد داشته باشید، اعمالی که خدای تبارک و تعالی فرموده است انجام بدهید؛ خودتان را الهی کنید. یعنی تابع چون و چرا ندارد، فرموده است بکن، می‏کنم. خداست فرموده است بکن، می‏کنم. چرا؟ به من ربطی ندارد. «چرا» مال این است که یک کسی عادی باشد؛ آدم نداند که صحیح است یا نه «چرا» می‏گوید. شما وقتی پیش یک طبیبی که تشخیص دادید طبیب است، وقتی می‏گوید فلان کار را بکن نمی‏گویی «چرا»، نسخه که می‏دهد نمی‏گویی «چرا»، با اینکه طبیب است و یک بشر است.
باید خودتان را بسازید تا بتوانید قیام کنید. خود ساختن به اینکه تبعیت [کنید] از احکام خدا؛ هرچه فرموده است اطاعت؛ هر چه فرمود نه، نه؛ هر چه فرمود آره، آره. وقتی اینطور شد، یک مرتبه، یک مرتبه پیدا شد یک مرتبه‏ای ‏که از برای انسان باید باشد. اگر این کار اینطور بشود که هرچه فرمود نه، نه؛ و هرچه فرمود آره، آره شد، و این تابع اراده حق تعالی شد که هرچه فرموده است می‏کنم، هرچه فرموده است نکن نمی‏کنم، این از انسانیت یک مرتبه - پیدا شده مراتب دیگر هم زیاد است. و اگر این مرتبه از انسانیت هم پیدا شد که من کارم کاری شد که برای خدا این کار را می‏کنم، شکست دیگر در آن نیست. کاری که برای خداست شکست در آن نیست.(15)

نامه‏ی محبوب، محبوب است

فرزندم! با قرآن این بزرگ کتاب معرفت آشنا شو اگرچه با قرائت آن؛ و راهی از آن به سوی محبوب باز کن و تصور نکن که قرائت بدون معرفت اثری ندارد که این وسوسه شیطان است. آخر، این کتاب از طرف محبوب است برای تو و برای همه کس، و نامه محبوب محبوب است اگرچه عاشق و محب مفاد آن را نداند و با این انگیزه حب محبوب که کمال مطلوب است به سراغت آید و شاید دستت گیرد. اما اگر در تمام لحظات عمر به شکرانه این که قرآن کتاب ما است به سجده رویم از عهده برنیامده‏ایم.(16)

تدبر در قرآن

در قرآن کریم این سرچشمه فیض الهی تدبر کن هر چند صرف خواندن آن که نامه محبوب است به شنونده محجوب آثاری دلپذیر دارد، لکن تدبر در آن انسان را به مقامات بالاتر و والاتر هدایت می‏کند (افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها).(17) و تا این قفل و بندها باز نگردد و به هم نریزد، از تدبر هم آنچه نتیجه است حاصل نگردد. خداوند متعال پس از قسم عظیم می‏فرماید: (إنّه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لایمته الا المطهرون) (18) و سر حلقه آن‏ها ‏آنان هستند که آیه تطهیر در شأنشان نازل گردیده.
تو نیز مأیوس نباش، که یأس از اقفال بزرگ است، به قدر میسور در رفع حجب و شکستن اقفال برای رسیدن به آب زلال و سرچشمه نور کوشش کن.(19)

نماز، راه وصول به مقصد

و نماز، این معراج عارفان و سفر عاشقان، راه وصول به این مقصد است. و اگر توفیق یابی و یابیم به تحقق یک رکعت آن و مشاهده انوار مکنون در آن و اسرار مرموز آن، ولو به قدر طاقت خویش، شمه‏ای ‏از مقصد و مقصود اولیای خدا را استشمام نمودیم، و دورنمایی از صلاة معراج سید انبیا و عرفا علیه و علیهم و علی آله الصلوة و الاسلام را مشاهده کردیم؛ که خداوند منان ما و شما را به این نعمت بزرگ منت نهاد. راه بسی دور است و بسیار خطرناک و محتاج به زاد و راحله فراوان، و زاد مثل من یا هیچ یا بسیار‏ اند‏ک است، مگر لطف دوست جلی و علا شامل شود و دستگیری کند.(20)

نماز، نردبان وصول الی الله

در نماز این مرقاة (21) وصول الی الله پس از هر ستایش، تکبیری وارد است، چنانچه در دخول آن «تکبیر» است که‌ اشاره به بزرگ تر بودن از ستایش است، ولو اعظم آن که نماز است. و پس از خروج، تکبیرات است که بزرگ‏تر بودن او را از توصیف ذات و صفات و افعال می‏رساند. چه می‏گویم، کی توصیف کند! و چه توصیف کند! و کی را توصیف، و با چه زبان و چه بیان توصیف کند! که تمام عالم، از اعلی مراتب وجود تا اسفل سافلین، هیچ است و هر چه هست او است؛ و اجازه او جل و علا شاید هیچ یک از اولیا سخنی از او نمی‏گفتند، در عین حال که هر چه هست سخن از او است لاغیر، و کس نتواند از ذکر او سرپیچی کند که هر ذکر، ذکر او است. (و قضی ربک ألّا تعبدوا إلّا إیاه) (22)؛ (و إیاك نعبد و إیاك نستعین) كه شاید از لسان حق خطاب به همه موجودات است: (و إن من شیءٍ إلّا یسبح بحمده ولکن لاتفقهون تسبیحهم) (23) این نیز به لسان کثرت است، وگرنه او حمد است و حامد است و محمود «إنّ ربك یصلى»؛(24) (الله نور السّموات و الأرض) ,(25) و (26)

دعاها و مناجات‏ها، والاترین راهگشای عبودیت

پسرم! دعاها و مناجات‏هایی که از ائمه معصومین علیه السلام به ما رسیده است بزرگ‏ترین راهنماهای آشنایی با او جل و علا است و والاترین راهگشای عبودیت و رابطه‏ی بین حق و خلق است و مشتمل بر معارف الهی و وسیله انس با او است و ره آورد خاندان وحی است و نمونه‏ای ‏از حال اصحاب قلوب و ارباب سلوک است. وسوسه‏های‏ بی‏خبران تو را از تمسک به آن‏ها، و اگر توانی از انس با آن‏ها، غافل نکند. اما اگر تمام عمر به شکرانه آن که این وارستگان و واصلان به حق، ائمه ما و راهنمایان مایند به نیایش برخیزیم از عهده برنخواهیم آمد.(27)

مناجاتی که همه امامان می‏خواندند

مناجات «شعبانیه» را خواندید؟ بخوانید آقا! مناجات شعبانیه از مناجات‏هایی است که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی می‏رساند. آن کسی که این مناجات را گفته و همه ائمه هم به حسب روایت می‏خواندند، این‏ها، آن‏هایی بودند که وارسته از همه چیز بودند، مع ذلک آن طور مناجات می‏کردند، برای اینکه خودبین نبودند. هر چه بودند این طور نبوده که خودش را ببیند که، حالا من امام صادق‏ام دیگر، نه، امام صادق مثل آن آدمی ‏که در معصیت غرق است مناجات می‏کند، برای اینکه می‏بیند خودش هیچ نیست و هر چه هست نقص است و هر چه هست از اوست. هر چه کمال است از اوست، خودش چیزی ندارد. هیچ یک چیزی ندارند، انبیا هم هیچی نداشتند. همه هیچ‏اند ‏و اوست فقط، همه هم دنبال او هستند، همه فطرت‌ها دنبال او هستند، منتها چون ما محجوبیم، نمی‏فهمیم که ما دنبال او هستیم؛ آن‏هایی که می‏فهمند، آن‏ها ‏وارسته می‏شوند و می‏روند سراغ همان معنا. این کمال انقطاعی که خواستند، این کمال انقطاع همین است که از همه این چیزهایی که هستش، اصلش به کنار باشند.(28)

صحیفه کامله سجادیه، نمونه کامل قرآن صاعد

صحیفه کامله سجادیه، نمونه کامل قرآن صاعد است و از بزرگترین مناجات عرفانی در خلوتگاه انس است که دست ما کوتاه از نیل به برکات آن است؛ آن کتابی است الهی که از سرچشمه نورالله نشأت گرفته و طریقه سلوک اولیای بزرگ و اوصیای عظیم الشأن را به اصحاب خلوتگاه الهی می‏آموزد. کتاب شریفی است که سبک بیان معارف الهیه اصحاب معرفت را چون سبک قرآن کریم بدون تکلف الفاظ در شیوه دعا و مناجات برای تشنگان معارف الهیه بیان می‏کند. این کتاب مقدس چون قرآن کریم سفره الهی است که در آن، همه گونه نعمت موجود است و هرکس به مقدار اشتهای معنوی خود از آن استفاده می‏کند. این کتاب همچون قرآن الهی ادّق (29) معارف غیبی که از تجلیات الهی در ملک و ملکوت و جبروت و لاهوت و مافوق آن حاصل می‏شود در ذهن من و تو نیاید و دست طلبکاران از حقایق آن کوتاه است، به شیوه خاص خود قطراتی که از دریای بیکران عرفان خود می‏چشاند و آنان را محو و نابود می‏کند:

پس عدم گردم عدم چون ارغنون***گویدم انا الیه راجعون (30)

انتخاب دوستان و همنشینان از اشخاص وارسته

از وصیت‏ها[ی] من که در آستان مرگ، و نفس‏های آخر را می‏کشم به تو که از نعمت جوانی برخورداری، آن است که معاشران خود و دوستان خویش را از اشخاص وارسته و متعهد و متوجه به معنویات و آنان که به حب دنیا و زخارف آن گرایش ندارند و از مال و منال به ‌اندازه کفایت و حد متعارف پا بیرون نمی‏گذارند و مجالس و محافلشان آلوده به گناه نیست و از اخلاق کریمه برخوردارند، انتخاب کن که تأثیر معاشرت در دو طرف صلاح و فساد اجتناب ناپذیر است، و سعی کن از مجالسی که انسان را از یاد خدا غافل می‏کند پرهیز نمایی که با خو گرفتن به این مجالس ممکن است از انسان سلب توفیق شود، که خود مصیبتی است جبران ناپذیر.(31)

با تمام توان در خدمت محرومان

و از امور مهمی‏ که لازم است وصیت نمایم اعانت نمودن به بندگان خدا، خصوصاً محرومان و مستمندان که در جامعه‌ها مظلوم و بی‏پناهند، هر چه توان داری در خدمت اینان - که بهترین زاد راه تو است و از بهترین خدمت‌ها به خدای تعالی و اسلام عزیز است - به کار بر و هر چه توانی در خدمت مظلومان و حمایت آنان در مقابل مستکبران و ظالمان کوشش کن.(32)

در خدمتگزاری، دنبال کسب شهرت و محبوبیت نباش

پسرم! ما که عاجز از شکر او و نعمت‏های بی‏منتهای اوییم، پس چه بهتر که از خدمت به بندگان او غفلت نکنیم که خدمت به آنان خدمت به حق است؛ چه که همه از اویند.
هیچ گاه در خدمت به خلق الله خود را طلبکار مدان که آنان به حق منت بر ما دارند، که وسیله خدمت به او - جل و علا - هستند. و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش که این خود حیله شیطان است که ما را در کام خود فرو برد. و در خدمت به بندگان خدا آنچه برای آنان پرنفع تر است انتخاب کن، نه آنچه برای خود یا دوستان خود؛ که این علامت صدق به پیشگاه مقدس او - جل و علا - است. (33)

عالم محضر اوست

پسر عزیزم! خداوند حاضر است و عالم محضر او است، و صفحه نفس ماها یکی از نامه‏های‏ اعمالمان. سعی کن هر شغل و عمل که تو را به او نزدیک‏تر کند انتخاب کن که آن رضای او جل و علا است. در دل به من اشکال مکن که اگر صادقی، چرا خود چنین نیستی؟! که من خود می‏دانم که به هیچ یک از صفات اهل دل موصوف نیستم، و خوف آن دارم که این قلم شکسته در خدمت ابلیس و نفس خبیث باشد، و فردا از من مؤاخذه شود؛ لکن اصل مطالب حق است اگرچه به قلم مثل منی [است] که از خصلت‏های شیطانی دور نیستم. و به خدای تعالی در این نفس‏‌های آخر پناه می‏برم و از اولیای او جل و علا امید دستگیری و شفاعت دارم.(34)

وظیفه دخالت در امور سیاسی و اجتماعی

دخالت در امور سیاسی سالم و اجتماعی یک وظیفه است در این حکومت اسلامی، و کمک به متصدیان امر و دولت مردان وفادار به جمهوری اسلامی‏ نیز یک وظیفه اسلامی ‏انسانی ملی است که امیدوارم ملت شریف و بیدار از آن غفلت نکنند و همان گونه که تاکنون در صحنه حاضر بودند و هستند و با کمک آنان حکومت اسلامی ‏و جمهوری می‏توانست استقرار و استدامه پیدا کند از این پس نسل حاضر و نسل‏های آینده با وفاداری بر آن و پشتیبانی از آن، هر چه بیشتر استقرار یابد و ادامه داشته باشد. و همه باید بدانیم که تا بر عهد خداوند تعالی باقی باشیم خداوند از ما پشتیبانی می‏فرماید و همان گونه که تاکنون توطئه‏های‏ تبهکاران داخل و خارج را به طور معجزه آسا خنثی فرموده، از این پس انشاءالله تعالی با تأییدات خود خنثی خواهد فرمود.
و امید است ارتش معظم و سپاه پاسداران عزیز و بسیج و سایر نیروهای نظامی‏ و انتظامی ‏و مردمی‏ طعم شیرین استقلال و خروج از اسارت ابرقدرت‏های عالم خوار را چشیده باشند و آزادی خود را از اسارت اجنبی‏‌ها بر هر چیز و هر زندگی مرفه ترجیح داده و عار وابستگی به قدرت‏های شیطانی را بر دوش خویش نکشیده و در میدان مردانگی و فرزانگی مرگ سرخ شرافتمندانه در راه هدف و خدا را بر زندگی ننگین ترجیح داده و راه انبیاء عظام و اولیای معظم علیهم سلام‏الله و صلواته را انتخاب نمایند. از خداوند متعال عاجزانه خواستارم که این شور و شعف و عشق و علاقه مرد و زن و بچه و بزرگ ملت عزیز را هر چه بیشتر و آنان را در راه خدای بزرگ هر چه بیشتر پایدار فرماید و اسلام عزیز و احکام نورانی آن را در جهان گسترش دهند.(35)

پی‌نوشت‌ها:

1- «الدنیا مزرعه الاخره». (عوالی اللانی 66:1/ 267).
2- صحیفه امام، ج16، ص 220.
3- همان، ص 209-210.
4- سوره حدید، آیه 3: اوست اول و آخر و پیدا و پنهان.
5- سوره طه، آیه 1-2: طه «ای طاهر و ای رسول» ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم که به مشقت بیفتی.
6- هیچ پیامبری آن گونه که من اذیت شدم آزار ندید. (الجامع الصغیر 144:2).
7- سوره مدثر، آیه 1-2: ای جامه به خود پیچیده، برخیز و بیم بده.
8- صحیفه امام، ج16، ص 210-211.
9- سوره کهف، آیه 6: «ای رسول نزدیک است که اگر امت به قرآن ایمان نیاوردند جان عزیزت را از شدت حزن و تأسف بر آنان هلاک سازی .
10- صحیفه امام، ج16، ص 216-217.
11- هر موجودی مشمول رحمت خداوند است. (فصوص الحكم 178:1، فص زکریاویه).
12- صحیفه امام، ج 16، ص 217-219.
13- همان، ج 8، ص 437-438.
14- همان، ج 10، ص 532-533.
15- همان، ج 15، ص 168-169.
16- همان، ج16، ص 211.
17- سوره محمد، آیه 24: «آیا در قرآن ‏اند‏یشه و تدبر نمی‏کنند یا بر دل‏هایشان قفل‏ها است».
18- سوره واقعه، آیات 77-79: «آنچه بر تو خواندیم، قرآنی است گرامی، در کتابی پوشیده، که جز پاکان کسی بدان دست نزند.»
19- صحیفه امام، ج 18، ص 446.
20- همان، ج 20، ص 155-156.
21- چیزی که آلت ترقی است، نردبان.
22- سوره اسراء، آیه 23: «و پروردگار تو حکم فرموده که جز او را نپرستید».
23- سوره اسراء، آیه 44: «هیچ موجودی نیست جز آن که او را به پاکی می‏ستاید، ولی شما تسبیحشان را نمی‏فهمید».
24- بدرستی که پروردگار تو نماز می‏گذارد (مراد درود فرستادن است، نظیر آیه (ان الله و ملائکته یصلون علی النبی) است). (اصول کافی 443:1/13).
25- سوره نور، آیه 35: «خدا نور آسمان‏ها و زمین است».
26- صحیفه‏ی امام، ج 20، ص 156-157.
27- همان، ج 16، ص 211.
28- همان، ج 19، ص 253.
29- دقیقترین.
30- صحیفه امام، ج 21، ص 209-210.
31- همان، ج16، ص 211-212.
32- همان، ص 224.
33- همان، ج 20، ص 157.
34- همان، ص 157-158.
35- همان، ج 16، ص 224-225.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درس‏هایی از امام: بهار جوانی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم