آينده جهان در دولت مهدي(عجل الله تعالی فرجه)
آينده جهان در دولت مهدي(عجل الله تعالی فرجه)
نويسندگان دائرة المعارف مختصر اسلامي، در زير کلمات « Al mahdi»، «Isá» و«Shía» مي گويند: «در ميان همه دانشمندان متقدم و متآخر شيعه و سني مشهور است که سرانجام مردي از اهل بيت پيامبر(ص)، از عترت و از فرزندان فاطمه(سلام الله علیها) که نام او همنام پيامبر(صلی الله علیه واله) است، ظهور مي کند؛ وي بر تمام کشورهاي اسلامي و غير اسلامي نفوذ پيدا مي کند و مردم جهان از او پيروي مي کنند؛ در ميان آنان حکومت بر پايه عدالت و عقل ، تقسيم کار و مديريت توسط شايستگان را بر قرار مي کند و دين اسلام را احيا و اجرا مي نمايد»(Shorter Encyclopadia of Islam, Edited By H.A.R. Gibb and J. H. Kramers).
شيخ علي منصور علي ناصف از دانشمندان مشهور «جامع الازهر» مصر در کتاب « التاج الجامع للاصول في احاديث الرسول» مي گويد: «اخبار و روايات قيام و تشکيل حکومت عادلانه مهدي(عجل الله تعالی فرجه) را گرو زيادي از بزرگان صحابه پيامبر(صلی الله علیه واله) روايت کرده اند و بزرگان محدثان، مانند ابوداود، ترمذي، ابن ماجه، طبري، ابويعلي، بزاز، امام احمد حنبل و حاکم نيشابوري، رضي الله عنهم، اين اخبار و روايات را در کتابهاي خود آورده اند»(علي ناصف ،1395ج5 صص)
دقت به برخي تعابير مزامير داود(علیه السلام) اين نکته را بر ما مسلم مي کند که حکومت صالحان به رهبري يک رجل الهي در سرانجام جهان يک امر قطعي است،به عنوان مثال چند عبارت رامورد مطالعه قرار مي دهيم:
1. در مزمور 37 عبارت 29 آمده است: «صديقان وارث زمين شده، ابداً در آن ساکن خواهند بود ».
2. در عبارت 18 مي گويد: «خداوند روزهاي صالحان را مي داند و ميراث ايشان ابدي خواهد بود ».
3. در عبارت 27 مزمور 37 مي افزايد: «متبرکان، فرخندگان، وارث زمين خواهند شد، اما ملعونان وي منقطع خواهند شد» (کتاب مقدس،عهد عتيق، مزامير داود).
درعهد جديد مي خوانيم: « اما چون پسر انسان در جلال خود با جميع ملائکه مقدس خويش آيد، آنگاه بر کرسي جلال خود خواهد نشست و جميع امت ها در حضور او جمع شوند و آنها را از همديگر جدا مي کند... آنگاه پادشاه به اصحاب طرف راست گويد: بياييد اي برکت يافتگان از پدر من و ملکوتي را که از ابتداي عالم براي شما آماده شده است، به ميراث بگيريد»(متي 25 عبارات 31 تا 35).
قرآن مجيد با تأکيد بر آنچه در کتاب مقدس آمده است ، تصريح مي کند که در سنت الهي، صالحان وارث زمين خواهند بود : «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»(انبيا آيه 105).
معنا و مفاد متبادر از ارث صالحان خداپرست(Theism)، آن است که در فصل و برهه از تاريخ، تدبير، مديريت و حکومت کره خاکي در دست آنان خواهد بود.
در پاره اي از روايات، اين آيه به صراحت به امام عصر(عج) و ياران او تأويل شده است. نمونه آن روايات سخن امام باقر(علیه السلام) است که فرمود: «بندگان صالحي که خداوند در اين آيه ياد مي کند، مهدي وياران او در آخرالزمان اند» (طبرسي، مجمع البيان ج7 ص66؛ طباطبايي، الميزان ج14 ص330؛جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه ج 13 ص513).
روايات زيادي نيز از طريق شيعه و اهل سنت در اين خصوص از پيامبر(صلی الله علیه واله) و امامان(علیهم السلام) نقل شده است که همه آنها دلالت بر اين دارند که سر انجام حکومت جهان بر اساس عدل و عقل به دست صالحان به امامت اين رجل الهي(مهدي علیه السلام)مي افتد. به عنوان مثال حديث معروفي است از پيامبر(صلی الله علیه و اله) که فرمود:«اگر از عمر جهان يک روز بيش نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولاني مي کند تا مردي را از خاندان من برانگيزد که زمين را پر از عدل و داد کند همان طور که از ظلم و جور پر شده است»(علي ناصف، پيشين، ج5 ص343؛ Shorter Encyclopadia of Islam, p.312).
قرآن سخن از زمان موعودي(Promised Time) به ميان مي آورد که در آن پيروان حقيقت(Truth) و مردان مدافع راستي، قدرت و حکومت جهان را در دست مي گيرند و دين حق را در سرتاسر روي زمين جاري مي سازند: «خداوند به کساني از شما که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده اند وعده داده است که آنان را در زمين جانشين(Successor) خود گرداند؛ ... و بعد از بيمناکيشان به آنان امن و امان(Security) بخشد...»(سوره نور آيه 55).
در اين آيه سه وعده صريح به افراد مؤمن و صالح داده شده است:
1- حکومت بر اساس حق و عدالت به استخلاف از ان خدا
2- استقرار کامل دين و حکومت قوانين الهي بر سراسر جهان
3- جايگزين شدن امنيت کامل و آرامش به جاي عوامل ترس(fear) و ناامني.
چون هنوز اين وعده هاي الهي توسط هيچ پيامبري تحقق نيافته است، بايد منتظر تحقق آنها بود؛ حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه) ، مرد الهي و هدايت يافته، براي تحقق آنها، يعني عدالت جهاني و احياي روح اجتماعي دين، قيام مي کند؛ وي با کمک ياران عالم و عادل خود، ضمن محقق ساختن وعده هاي الهي، به آرزوهاي ديرينه بشري جامه عمل مي پوشاند.
طبرسي در مجمع البيان از امام سجاد(علیه السلام) نقل مي کند که فرمود: «هُم وَلله اهلُ البيت يفعَلُ الله ذلک بِهِم علي يدي رجلٍ مِنّا و هو مهدي هذهِ الاُمة» مفاد اين روايت، که خداوند وعده هاي خود را به وسيله مهدي(عج) و ياران او محقق مي سازد، از امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) نيز نقل شده است (طبرسي، مجمع البيان، ج7 ص152؛ طباطبايي، الميزان، ج2 ص178). سيد هاشم بحراني(البرهان، ج3 ص15) و فيض کاشاني(تفسير الصافي، ج2 ص178) در تفسير اين آيه با طبرسي و علامه طباطبايي هم عقيده اند.
«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ » (توبه آيه33).
عين اين آيه که در سوره صف آيه 9 و نيز در سوره فتح آيه 28 با اندک تفاوتي تکرار شده است، حکايت از مطلب مهمي مي کند که اين سه آيه براي آن نازل شده اند. ناگفته پيداست که اين آيات مطلق اند و هيچ قيد و شرطي در آنها ديده نمي شود، پس نمي توان گفت مفاد و تأويل آيات اختصاص به پيروزي هاي عصر پيامبر(صلی الله علیه واله) دارد، بلکه در آيات صراحت هست که سرانجام اسلام بر همه اديان پيروز خواهد شد.
ترديد نمي توان کرد که اين موضوع تا اکنون تحقق نيافته است، اما پيشرفت سريع اسلام در جهان و نفوذ فراگير آن به برکت انقلاب اسلامي در نقاط مختلف عالم و بعثت جديد پيامبر اسلام (صلی الله علیه واله) در غرب، و برخورد جاهلانه برخي غربيها، مشابه برخورد جهال زمان پيامبر(صلی الله علیه واله)، نشان از اين دارد که اسلام روي در عالم گير شدن دارد و وعده خدا تدريجاً در حال محقق شدن است.
امام باقر(علیه السلام) در تفسير آيه مورد بحث مي فرمايد: «اِنَّ ذلک يکونُ عند خروجِ المهدي فلا يبقي اَحَدٌ الّا اَقَرَّ بمحمدٍ(صلی الله علیه واله)» (طبرسي، مجمع البيان، ج4 ص25): وعده اي که در خصوص ظهور حق و فراگير شدن اسلام آمده است، هنگام ظهور مهدي(عجل الله تعالی فرجه) تحقق مي يابد. در آن زمان همه به حقانيت دين محمد(صلی الله علیه واله) اعتراف مي کنند. امام صادق(علیه السلام) مي فرمايد: «به خداوند سوگند هنوز تأويل اين آيه تحقق نيافته است وتنها زماني تحقق مي يابد که «قائم ما» ظهور کند و به هنگام قيام او در سراسر جهان کسي که منکر خدا باشد باقي نخواهد ماند» (شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمه، ص608)
«جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا »(اسراء آيه 81)
پيروزي کامل حق و نابودي باطل با قيام امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) تحقق مي يابد. امام باقر(علیه السلام) مي فرمايد: «هنگامي که امام قائم قيام کند، همه دولتهاي باطل برچيده مي شوند»(حويزي، نورالثقلين، ج3 ص212؛ فيض کاشاني، تفسير صافي، ج1 ص986)
قرآن در آيه ديگر مي فرمايد: «کساني که چون در زمين قدرت و تواناييشان دهيم، نماز را بر پا مي دارند و زکات را مي پردازند و امر به معروف و نهي از منکر مي کنند و سرانجام همه امور با خداوند است»(حج آيه 41)
اين آيه نيز در بعضي روايات به حضرت مهدي(عج) و يارانش و يا آل محمد(علیهم السلام) به طور عموم تفسير شده است. امام باقر(علیه السلام) مي فرمايد: «اين آيه تا آخر از آن آل محمد و مهدي و يارانش است» (حويزي، نورالثقلين، ج3 ص503؛ فيض کاشاني، تفسير صافي، ج2 ص126). در عبارت ديگر امام باقر(علیه السلام) مي فرمايد: «نحن هُم وَالله»:به خدا آنان ما هستيم (تفسير الميزان، ج14ص395؛ تفسير مجمع البيان، ج7ص88).
دقت در اين دو آيه نشان مي دهد که خداوند حکومت و تدبير امور عالم را به دست مهدي(عج) ، اين هدايت يافته الهي، مي سپارد؛ دين حق را به طور کامل آشکار مي سازد و به وسيله او و يارانش، بدعت و باطل و عوامل ترس و اضطراب را نابود مي کند.
مسلماً ائمه(ع) که راسخ در علمند روشن ترين مصداق اين آيات را بيان مي کنند و آن توفيقات حضرت امام عصر(عج) در اجراي کامل دين حق است. به سخن ديگر قانون الهي پيروزي حق بر باطل، در هر عصري مصداقي دارد و پيروزي پيامبر(ص) بر مثلث شرک، کفر و نفاق يک مصداق آن است و توفيقات حضرت ولي عصر(عج) در کوبيدن آن مثلث شوم، مصداق ديگر آن قانون عمومي است و همين قانون عمومي و الهي است که رهروان حق را در برابر دشواريها اميدوار مي سازد و به آنان نيرو مي بخشد.
هر چند پذيرش تحقق حکومت عدل جهاني واحد براي کساني که همواره شاهد حکومتهاي طاغيان و ياغيان در نقاط مختلف جهان بوده اند، مشکل مي نمايد، اما بايد دانست که همه اين حکومتهاي باطل بر خلاف نواميس آفرينش و قوانين جهان خلقت اند و آنچه با آنها هماهنگ است همان حکومت حق، عدالت و عقل است که به دست اين رجل الهي سرانجام تحقق مي يابد.
بنا بر اين مفاد آيات«جا الحقُّ و زهقَ الباطل» و« ِانَّ الارضَ يرِثُها عِبادي الصالِحون» پيش از آنکه يک وعده الهي باشد، يک قانون تکويني به شمار مي آيد. يعني وحدت و هماهنگي نظام جهان دليل بر وحدت خداي انسان و جهان و اراده اوست و سر انجام بشر بعد از آزمودن نظامهاي پراکنده، به نظام واحد الهي باز خواهد گشت.
در واقع وحدت نظام آفرينش خود دليل و خاستگاه بر عزيمت انسان از نظامهاي متفرق و باطل به سوي پذيرش يک نظام صحيح الهي در آينده نزديک است؛ اين همان مفاد و معنايي است که از بررسي آيات و روايات مورد بحث و مرتبط با قيام مصلح بزرگ جهاني، حضرت حجت(عج) استفاده مي گردد.
امروزه، بسياري از متفکران، فيلسوفان ومتألهان تأکيد دارند که براي نجات جهان از بحرانهاي مختلف، بشر نياز به يک حکومت جهاني دارد. تنها در اين صورت است که جنگها، تنشها، استثمار، استعمار و بسياري ازعوامل نابرابري و بي عدالتي از ميان بر مي خيزد. اما نکته اي که در اينجا بايد روشن شود، اين است که چه کسي و با چه ويژگيها مي تواند در رأس اين حکومت قرار بگيرد. رهبر جهاني و کسي که مي خواهد اين مسئوليت بزرگ ومهم را بپذيرد بايد نمونه باشد، يعني متصف به صفات و خصوصيات( (Characteristics ذيل باشد:
1. وي بايد در ادعاي خويش راستگو باشد؛ هنگامي که او بشريت را به وضعيت و زندگي بهتر دعوت مي کند، و مي گويد: وي آمده تا جهان را از چالشها، توحش(Brutality) و بي عدالتي(Unjustice) نجات دهد، بايد در اين ادعاها کاملا صادق باشد و اگر نباشد، مطمئناً وي يک آدم خود فريب و خود متناقض(Will be defeated) خواهد بود.
2. وي بايد برنامه، قوانين درست ، واقعي و مطابق با نيازهاي فطري بشر داشته باشد. ما در تاريخ مصلحاني را شاهديم که علاقه شديدي به اصلاح در جامعه و برقراري عدالت داشته اند و نيز در ادعاي خود صادق بودند؛ اما آنان در انجام اصلاحات و برقراري عدالت موفق نبودند، چرا که آنان فاقد برنامه ياد شده بوده اند.
3. رهبر نمونه بايد به لحاظ شخصيتي شجاع، دلير و نترس باشد و هيچ نقطه ضعفي در خود نداشته باشد. زيرا در غير اين صورت با کمترين تهديد (Threat) و تطميع (Allurement) از سوي دشمنانش مغلوب مي گردد.
4. آباء و اجداد اين رهبر جهاني، بايد همگي معروف به عصمت(innocence) و تقوا(chastity) باشند. زيرا فردي که متعلق به همچون خانواده باشد، به زودي مي تواند اعتماد مردم را جذب نموده و از اطاعت و ياري آنان برخوردار گردد.(Fereidouni, Imam Mahdi, p.17)
با اندک تأمل روشن مي گردد که هيچ فرد معمولي(ordinary) نمي تواند رهبر نمونه براي حکومت پر از عدل و عقل جهاني باشد. بنابراين ما به صراحت تأکيد مي کنيم که تنها شخصي که شايسته است و مي تواند مسؤوليت آن امر عظيم را بپذيرد، آخرين امام شيعه، حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه) است.
وي متصف به آن چهار شرط ياد شده است؛ چرا که وي ادامه دهنده دعوت الهي انبياء و پيامبر خاتم(ص) است؛ هدف او نيز واقعاً نجات همه بشريت از بي عدالتي و نابرابري است؛ وي بهترين و کاملترين برنامه، که همان برنامه جامع اسلام است، را در دست دارد و مخاطب او نيز انسان «بما هو انسان» است.
وي شجاع، دلير، معصوم و در نتيجه يک انسان کامل است و متعلق به معصوم ترين و با تقواترين خانواده، يعني اهل بيت پيامبر(ص) مي باشد و در اين اوصاف بي همتا است و تاريخ نظيري براي آن سراغ ندارد. تنها او شايستگي رهبري حکومت عدل و واحد جهاني را دارد و مطمئناً آن را تشکيل خواهد داد.
بديهي است که در اثر اجراي دين حق و عدالت اجتماعي و مبارزه با عوامل بي عدالتي، زمينه وعوامل ترس و اضطراب از ميان بر داشته مي شود، و در نتيجه امنيت کامل فردي، رواني و اجتماعي همه جانبه براي آحاد بشر فراهم مي کردد.
امنيت جزو نيازهاي اساسي انسان و فصل مشترک رفع همه مشکلات و بحرانهاي اوست و حضرت حجت(عج) آن را به نحو کامل بر قرار خواهد ساخت، زيرا شرط امنيت کامل داشتن ايمان کامل و صالح بودن است، که حضرت مهدي و ياران او به طور کامل دارا مي باشند؛ آن حضرت و مديران او همه امين اند و امان آور و عادل و کامل، پس امنيت و عدالت را براي همه مي خواهند.
در اصل امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) امنيت براي همه بشريت است: «اين أمانُ الارضِ» (مفاتيح، دعاي ندبه). کجاست آن امنيت که همه بشريت در دنياي امروز به دنبال آنند و نمي يابند؟ امروز جهان امن نيست، امنيت جهاني را او خواهد آورد.
دولت حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه) امنيتي فراگير و همه جانبه را به ارمغان مي آورد: فردي، اجتماعي، اعتقادي، سياسي و فرهنگي. اين دولت همه عوامل عدم امنيت را از بين مي برد و همه به آرامش مي رسند و آسمان و زمين بارور مي شوند.
علي(علیه السلام) مي فرمود: «روزي که حضرت حجت قيام کند، باران رحمت از آسمان فرو مي ريزد و زمين گياهان بارور را مي روياند، و حقد و کينه از دلها پاک مي گردد و درندگان و چارپايان با هم به طور مسالمت آميز زندگي مي نمايند؛ و زني از عراق تا شام با زينت و زيور سفر مي نمايد و کسي متعرض او نمي شود و او از هيچکس نمي هراسد» (صدوق، خصال، ج2ص626).
دولت مهدي(عج) مبتني بر احياي اهداف اسلام است و از اهداف اساسي آن تأمين امنيت و محو عوامل ناأمني است: «الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ»(قريش آيه4).
در عصر امام عصر(عج) يک انقلاب اقتصادي با استفاده از تمام ظرفيت فن و تکنيک، اتفاق خواهد افتاد. در آن روز در اثر ايمان و تقوا برکات زمين و آسمان بر مردمان گشوده مي شود و وعده حق الهي به نحو تام تحقق مي يابد: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ» (اعراف آيه96).
در دولت مهدي(عج) مردم جهان در اثر رشد و تعالي علمي، به جاي طغيان، سرکشي و تکذيب آيات الهي، ايمان و تقوا را پيشه خود مي سازند و در پرتو آن، درهاي برکات و رحمت آسمان و زمين به روي آنها گشوده مي گردد.
بنابراين ايمان و تقوا و استفاده از فنون و صنايع مختلف در آن روز سبب وفور نعمت در ميان همه مردم مي گردد و دليل ديگر اين که آن حضرت همه مناسبات ناسالم اقتصادي را از ميان بر مي دارد. حضرت به پيروي از جد و مولاي خود اميرالمؤمنين(عج) همه قطايع را از ميان مي برد؛ زمين هايي که حکام جور در مالکيت خود درآورده، يا به اين و آن اعطاء کرده اند، در اختيار همه قرار مي گيرد. مسلماً شيوه آن امام، همان سيرت و سنت اميرالمؤمنين علي(علیه السلام) است که بعد از رسيدن به حکومت در خصوص «قطايع» فرمود: «به خدا سوگند، اگر آن زمينها و املاک را بيابم به مسلمانان باز مي گردانم گرچه مهريه زنان يا بهاي کنيزان شده باشد...»(نهج البلاغه، ترجمه استاد ولي، ص57).
دليل ديگري که در آن زمان سبب وفور نعمت و انقلاب اقتصادي مي گردد، توزيع عادلانه ثروتهاست. از پيامبر(ص) روايت شده است که فر مود: «مهدي مال را به مساوات تقسيم مي کند و قلب هاي اين امت را لبريز از بي نيازي خواهد کرد» (کشف الغمه، ج2ص474 به نقل از: دلشاد تهراني، سيرت مهدي(عج)، ص43)
در روايات ديگري آمده است که حضرت مهدي اموال را چنان تقسيم مي کند که در تمام جهان يک انسان گرسنه و محتاج زکات يافت نخواهد شد.
اتفاق ديگري که در اثر توزيع عادلانه ثروت و اجراي دقيق عدالت اجتماعي در آن عصر خواهد افتاد، برداشتن فاصله طبقاتي است. همه مردمان جهان در اثر وفور نعمت، بدون حرص و طمع و ذخيره سازي و بدون تبعيض و ظلم و ستم در کنار هم با مساوات زندگي مي کنند.
مهدي(عجل الله تعالی فرجه) بي دريغ و بي شمارش بخشش مي کند، چنان که در خبر جابر بن عبدالله از پيامبر(صلی الله علیه واله) آمده است: «مهدي اموال را بدون آن که شمارش نمايد تقسيم مي کند» (همان، ص44)
بدين ترتيب مردم ديگر احساس نياز به ذخيره کردن، سود طلبي و مکر و فريب نمي کنند. در عوض مردم با سيماي مساوات و برابري در صفوف عبادت و افزودن علم و معرفت قرار مي گيرند . مردم از هر صنف وطبقه اي بدون هيچ امتياز و تبعيض کنار هم مي ايستند و نداي توحيد و بندگي سر مي دهند. مردم در دولت مهدي(عج) باتمام وجود احساس مي کنند که مقام و ثروت و منصب و همه استعدادهاي برجسته، مواهب خدايند که براي آزمايش بندگي به آنها سپرده شده است.
با عنايت به مطالب پيشين، تحولات انقلابي و معنوي به دست مهدي موعود(عجل الله تعالی فرجه) در جهت برابري انسانها و هم سطح شدن آنها پيش خواهد آمد. در آن روز هيچ همسايه اي از همسايه ديگر و امور و مشکلات او غافل نخواهد بود؛ حضرت علي(علیه السلام) مي فرمود: «خدا را، خدا را، درباره همسايگانتان، که آنان سفارش شده پيامبرتان اند . پيامبر(ص) پيوسته درباره آنان سفارش مي کرد تا آنجا که پنداشتيم آنان را سهيم در ارث همسايه خواهد کرد»(نهج البلاغه، ترجمه استاد ولي، ص422)
از اين عبارت و نظاير آن استفاده مي شود که در رابطه انسان با انسان، نه تنها نبايد ستم روا شود، بلکه بايد ياري و مدد رساني به همديگر واجب و ضروري شود. ما چقدر حقوق و وظايف به گردن داريم که از انجام آنها غافل هستيم. از همين رو است که برخي از خواص شيعه خدمت امام صادق(علیه السلام) رسيده، عرضه داشتند که آقا بيشتر اين حقوق و وظايف ديني را ما عمل نمي کنيم، پس آيا ما همه مان تبهکار و فاسديم؟ امام(ع) فرمود: «آنچه گفتيم الگوي کامل جامعه اسلامي است. رسيدگي و دستگيري يکديگر به هنگام ظهور قائم ما(عج) واجب همگاني است» ( وسائل الشيعه ج8 ص 415 به نقل از دلشاد طهراني، پيشين، ص 51).
در آن دوران، روح برادري بر زندگي حاکم خواهد بود، به طوري که هرکس هرچه نياز داشته باشد از جيب برادر انساني يا ايماني اش برمي دارد، بدون اينکه اين شرمنده باشد يا آن ناراحت.(ر.ک. الکافي ج2 ص 174) در برخي روايات آمده، در عين حال که همه بشريت مرفه خواهد شد و انسان گرسنه اي نخواهد بود، روح سودپرستي و خود محوري نيز برانداخته خواهد شد (ر.ک. کليني، الکافي؛ مجلسي، بحارالانوار).
اين روابط حسنه با همديگر با توجه به فرهنگي که امام عصر(عج) در سطح جهان ايجاد خواهد فرمود، کاملاً امر معقول و پذيرفتني مي نمايند. درآن روز مردم در اثر سطح بالاي ايمان و تقوا و فرهنگ عالي ديگر اسراف نخواهند کرد، اين سيره که هر چه بيشتر بخورم، و تا مي توانم از دهان ديگران بقاپم و خود بخورم، ديگر برقرار نخواهد ماند و برخواهد افتاد. اين از توفيقات ويژه و الهي امام عصر(عج) است که در زمان او سطح بالاي رفاه فراهم خواهد بود و در عين حال، مردم، حيوان صفت نخواهند بود. در آن روز سيره اتراف و اسراف، و پاي بر روي کول ديگران گذاشتن در نهايت درجه زشت و قبيح خواهد بود.
از برخي از روايات استفاده مي شود که به دست مهدي (عج) انقلاب علمي و فرهنگي به معني واقعي کلمه، اتفاق خواهد افتاد و ظهور مناسبات لطيف و روابط کاملا انساني که پيشتر به آنها اشاره شد، محصول و نتيجه اين تحولات علمي و فرهنگي اند. با ظهور حق و زوال باطل و رفع موانع تربيت، عقول انسانها به کمال مي رسد و اخلاق نيکو کامل مي شود. در اين خصوص از امام باقر(علیه السلام) روايت شده است که فرمود:« چون قائم ما قيام کند دست خود را روي سر مردمان و بندگان خدا و بشريت خواهد نهاد؛ تمام قدرت عقلاني بشريت را متمرکز و مجتمع خواهد فرمود. سطح فرزانگي به طور جهشي به دست او ارتقاء مي يابد»(کمال الدين ج2 ص 675).
بنابراين در عصر مهدي(عج) سطح عقلانيت جوامع در سطوح مختلف رشد مي يابد؛ درک عقلاني متعالي و الهي مي گردد. مسلماً هيچ حرکت و انقلابي بدون يک تحول فکري و فرهنگي، راه به جايي نخواهد برد. انقلاب مهدي(عج) و دولت وي با آن خصوصياتي که ياد شد، نيازمند انقلاب علمي و فرهنگي است. نظام الهي در تکوين و تشريع بر حکمت و معرفت و عقل و علم استوار است. مهدي(عجل الله تعالی فرجه) که احياگر نظام الهي است، مطمئناً اصلاحات و تحولات خود را بر اساس عقل و علم انجام خواهدداد. از اين رو در عهد مهدي(عجل الله تعالی فرجه) تحولي شگفت در علم و فن رخ مي نمايد و درهاي همه معرفت ها و فنون به روي مردم گشوده مي شود. به طوري که حتي زنان خانه دار در خانه خود راجع به همه مسائل مي توانند بر اساس منابع موجود، کتاب و سنت و اجماع، نظريه پردازي کنند. امام صادق(علیه السلام) مي فرمايد:« علم و دانش 27 حرف است و همه معارفي که امروز در دست بشر است تنها 2 حرف از آن است و 25 حرف ديگر را حضرت مهدي(عج) به بشريت خواهد آموخت»(مجلسي، بحارالانوار ج52 ص352).
اين حرکت در علم، يک انقلاب عظيم فرهنگي و علمي خواهد بود؛ يعني بشر امروز با همه پيشرفتهايش، هنوز نو سواد است و دانشگاههاي موجود در برابر دانشگاه علمي امام عصر، به منزله مدارس ابتدائي اند.
توجه به بحرانهاي فرا روي انسان در حال حاضر، بحران معرفتي، اخلاقي، رواني، و معنوي و بحران الحاد و شکاکيت، مؤيد مطلب ياد شده است، يعني دقت و تحليل اين بحرانها نشان مي دهد که همه آنها ناشي از قلت معرفت انسان نسبت به خود مي باشد. براي روشن ساختن مراد خود، مناسب است نخست به اختصار آن بحرانها و سپس نقش دين در زدودن آنها را مورد اشاره قرار دهم.
در زمان ما، برخي تنها ابزار شناخت را حس و تجريه حسي مي دانند و آنچه را که به چنگ حس و تجربه نمي آيد، انکار مي کنند. لازمه اين روش شناخت آن است که امور غير مادي از دايره شناخت انساني بيرون بمانند؛ نتيجه چنين نگاهي به جهان، مادي گرايي است.
برخي هم ابزار شناخت را منحصر به عقل کرده ، اعتبار شناخت حسي را مورد ترديد قرار داده اند و گروهي ديگر هم مانند برخي عارفان، ابزار شناخت را به شهود عرفاني محدود ساخته، از روشهاي شناخت عقلي و تجربي غفلت ورزيده اند. ايجاد اين نوع محدوديتها در ابزار شناخت، ناشي از عدم شناخت واقعي انسان و قواي اوست. اين گونه محدوديتها در کسب معرفت، موجب شده تا برخي متفکران علم گرا، همه هستي، حتي دين، معجزه و وحي را بر حسب روند اقتصادي توحيه کنند، و يا برخي روان شناسان، تلاش مي کنند همه هستي را بر اساس مسائل رواني تبيين نمايند. نتيجه اين گونه جهان بيني ها، دست کم سکوت در باره مسائل ماوراي ماده و ماديات است، اگر نگوييم که گاهي به شکاکيت، نسبيت و الحاد مي کشد و اين بحران معرفتي است که دامن انسان متجدد را فرا گرفته است.
شکي در اين نيست که انسان معاصر، به ويژه متجدد، با بحران اخلاقي مواجه است. رذائل اخلاقي، امروزه به حد بحران رسيده است؛ رذائلي مانند ميگساري، شهوتراني، کودک آزاري به قصد لذات جنسي، زورگويي دولتي، محروم کردن ملتها از مزاياي فن آوري علمي و تزلزل کانون خانواده و نظاير اينها. در اغلب مناطق جهان امروز معيار خوبي و بدي امور، لذتگرايي و سودگرايي مادي است. در برخي جوامع معاصر، دعوت انسان به فضائل اخلاقي بي معنا شده است. ريشه اين بحران اخلاقي غفلت از ابعاد غير مادي انسان و فضائل فطري او و عدم توجه به خدا و تعاليم پيامبران الهي مي با شد.
انسان معاصر، با وجود پيشرفتهاي فراوان در عرصه هاي مختلف، گرفتار مشکلات روحي و رواني از قبيل اضطراب(Dgitation)، روان پريشي(Anguish)، اندوه و افسردگي(Distress) و بيماريهاي ديگر است. انسان متجدد و علم زده، هويت واقعي خود را از دست داده است و خويشتن خويش را گم کرده است. پوچ گرايي، احساس تنهايي و بي معنا بودن، امروز انسان را رنج مي دهد.
تمام اين مشکلات و بحرانها، ناشي از آن است که آدمي، حقيقت انساني خود را نشناخته است و تکيه گاه و نقطه آرامش خود، يعني خداوند متعال را از دست داده است.
الف- رفع بحران معرفتي
دين نه تنها انسان را به روش خاصي از شناخت محدود نمي کند، بلکه افق بازتري را پيش روي او مي گشايد و عقل به تنها، توان نيل به اين مهم را ندارد.
نکته ديگر اين که همين عقل در فرهنگ غرب پاره پاره است، مثلاً به نظر کانت آلماني الهيات و خداشناسي از حوزه عقل نظري خارج است؛ اثبات يا نفي مسائل ماوراءالطبيعه توسط اين عقل ممکن نيست. در حوزه اخلاق نيز دست عقل از دامن اثبات و نفي کوتاه است، تنها برخي مسائل را مفروض مي گيرد و از اين جهت عقل فقط يک ابزار است؛ در حالي که حضرت حجت(عج)، همچنان که پيشتر ديديم، با احياء جامعيت دين اسلام، سطح عقلانيت جامعه را در تمام سطوح و حوزه ها رشد مي دهد و امر مبهم، مجهول يا مجمل باقي نمي ماند و بنابراين اسباب و دواعي اختلاف مذهبي، شکاکيت لاادري گري و الحاد باقي نمي ماند.
در آن روز، «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ»(آل عمران آيه19) به طور کامل تحقق مي يابد. از پيامبر(ص) نقل شده که فرمود: «لايبقي علي ظَهرِ الاَرضِ بيتُ مَدَرٍ وَلا وَبَرٍ إلّا أَدخَلَهُ اللهُ کلمةَ الإسلام» در آن روز اسلام به همه خانه هاي سنگي و خيمه اي وارد مي گردد(مجمع البيان، ج4ص25). امام صادق(علیه السلام) مي فرمايد: «اين حقيقت هنگام ظهور قائم(عج) تحقق مي يابد؛ در آن روز در سراسر جهان کسي که منکر خدا باشد باقي نخواهد ماند»(تفسير الميزان، ج9ص255؛ تفسير صافي، ج1ص696).
نشانه هاي تحقق تدريجي اين حقيقت هم اکنون پيدا است. شواهد وقراين بيانگر اين است که انسان قرن بيست ويکم به نقش دين در حل بحرانها پي برده است و به سوي آن گرايش پيدا مي کنند. امروز بعد از شکست مکتب پوزيتيويسم در عرصه علم و دانش و مکتب مارکسيسم کمونيسم در عرصه اقتصاد و انديشه، مجال تأمل در امور معنوي و بازگشت به سنت هاي آسماني فراهم گرديده است.
ب- رفع بحران اخلاقي
همچنانکه پيشتر بيان گرديد، اين بيداريها و هدايت يافتگي ها به دست مهدي به اوج خود مي رسد؛ در آن دوره عشق و محبت به خدا، مبنا و انگيزه عمل به دستورهاي الهي مي گردد؛ در نتيجه فضائل اخلاقي جاي رزائل و اعمال بولهوسانه را مي گيرد و بحرانهاي اخلاقي ياد شده از ميان بر مي خيزند. زيرا که در آن روز انسان از سر اختيار و عشق و معرفت به دستورات الهي گردن مي نهد؛ در آن عصر گوش انسان هدايت يافته به نداي وجدان، فطرت و انبياء است، نه نداي شيطان و شهوت و لذت.
ج- رفع بحران رواني
با گرايش و توجه و تکيه به خداوند متعال، روان پريشي ها و اضطرابها جاي خود را به آرامش و سکينه مي دهند. قرآن کريم غفلت و رويگرداني از خدا را علت زندگي تنگ و سخت مي داند:(سوره طه آيه 124). حال که اعراض از خدا، معيشت سختي را به دنبال دارد، پس بايد توجه به خدا و ايمان به او راحتي و رفاه را به همراه خود داشته باشد واين مسلماً همراه آرامش و اطمينان خوهد بود.
با توجه به آنچه با استناد به آيات و روايات گفته شد، استفاده مي گردد که، حضرت ولي عصر(عج) به هدف و انگيزه احياي کتاب و سنت پيامبر(صلی الله علیه واله)، جهت برقراري عدالت جهاني و احياي روح اجتماعي دين قيام مي کند؛ اينها اموري است که هيچ پيامبري در طول تاريخ، توفيق برقراري آنها را نيافته است.
بي ترديد، حيات واقعي کتاب و سنت، به اجراي عدالت در سطح جامعه جهاني است. مسلماً گسترش عدالت اجتماعي به گسترش عبادت و بندگي خدا منتهي مي گردد؛ خداوند مهم ترين هدف خلقت در زمين را، به دست بهترين بندگان صالح خود و پيروان پيامبر خاتم(ص) تحقق و عينيت خواهد بخشيد.
حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه) با دعوت مردم جهان به حيات سالم و متمدن(Healthy and Civilised Life) در سايه ايمان کار خود را آغاز مي کند.
مردم جهان، بعد از فراز و فرودها و خسته از مکاتب بشري خالي از معنا و روح عبادت و وحدت و به دليل تعالي يافتن قدرت عقلاني و درک قوي از حقانيت دين حق، دعوت مهدي(عجل الله تعالی فرجه) را با جان و دل مي پذيرند. در نتيجه حضرت با قدرت و قوت و حمايت مردمي، و با مديريت ياران صالح، ستاد اصلي، دولت جهاني سرشار از عدالت و آرامش خاطر(Peace of Mind) را تأسيس مي نمايند. مردم فهميده(Educated) جهان مي فهمند که صلح و کمال مادي و معنوي تنها و تنها در سايه ايمان و پيروي از آن رجل الهي به دست مي آيد و اين انقلاب فرهنگي است که حضرت، نهايت بهره برداري از آن خواهند فرمود.
از آنچه گفتيم به اين نتيجه مي رسيم که ايمان به خداوند و پرستش او، وعدالت اجتماعي، يا به سخن ديگر روابط حسنه با خداي جهان و انسان و روابط حسنه و انساني با بندگان خدا، قوام و حيات اديان آسماني، به ويژه دين جامع و خاتم، يعني اسلام اند و اين که اينها به دست حضرت مهدي(عج)، اين رجل ديني، و از سلاله پيامبر(ص)، علي(ع)، فاطمه(س)، تحقق و عينيت مي يابند. هدف نهايي اسلام استقرار عدالت جهاني(لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ) و فلسفه تاريخ اسلام نيز با وعده حتمي خدا مبني بر پيروزي قطعي مستضعفان جهان تکميل مي گردد(وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ).
§ قرآن کريم.
§ کتاب مقدس.
§ الحسني البحراني، سيد هاشم. (بي تا) البرهان في تفسير القرآن،قم: نشر مطبوعاتي اسماعيليان.
§ الحويزي، شيخ علي عبدعلي ابن جمعه العروسي. (بي تا) نورالثقلين، قم: منشورات اسماعيليان.
§ دلشاد طهراني، مصطفي. (1382 ش) سيرت مهدي(عج)، تهران: انتشارات دريا.
§ صدوق، ابي جعفر محمد. (1422 ق) کمال الدين و تمام النعمه، بيروت: منشورات اعلمي(چاپ دوم).
§ -------. (1362 ش) الخصال، قم: انتشارات جامع مدرسين.
§ طباطبايي، محمد حسين. (1393 ق) الميزان، بيروت: منشورات مؤسسه اعلمي(چاپ دوم).
§ طبرسي، فضل بن حسن. (1395 ق) مجمع البيان، تهران: منشورات اسلاميه.
§ سيد رضي، محمد بن ابي احمد.نهج البلاغه. (1384 ش) ترجمه: استاد ولي، تهران: انتشارات اسوه(سازمان اوقاف).
§ علي ناصف، شيخ علي منصور. (1395 ق) التاج الجامع للاصول في احاديث الرسول، بيروت: منشورات دارالفکر(چاپ چهارم).
§ فيض کاشاني، ملا محسن. تفسير الصافي، تهران: منشورات اسلاميه(چاپ پنجم).
§ کليني، ابوجعفر محمد بن يعقوب. (1388 ق) الکافي، تهران: دارالکتب الاسلاميه.
§ مجلسي، محمد باقر. (1403 ق) بحارالانوار، بيروت: دار احياء التراث العربي.
§ مکارم شيرازي، ناصر و جمعي از نويسندگان. تفسير نمونه، تهران: انتشارات دارالکتب(چاپ اول).
§ H. A. R. Gibb and J. H. Kramers.(1953) Shorter Encyclopaedia, Leiden: Netherlands.
§ H.Feridouni, Edited by Alaedin Pazargadi.(1361 ش) Imam Mahdi(A.S.). The last Refuge of Human Beings, First Published by Foreign Department of Bonyad Be’that.
منبع : کمیته علمی همایش بین المللی دکترین مهدویت
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}