ياران امام رضا علیه السلام

وى از ثقات راويان و از قرّاء قرآن و ادباى زمان خويش است. حضرت رضا(ع) بر او ثنا فرموده و رساله اى به وى مرقوم داشته است.

وى از ثقات راويان حديث و صاحب « كتاب الجامع » است كه به « جامع بزنطى » معروف است. بزنطى از محضر حضرت موسى بن جعفر(ع) نيز كسب فيض نموده و نزد حضرت رضا(ع) مرتبه و منزلتى داشته و پس از آن حضرت، به فرزندش جوادالائمه(ع) نيز اختصاص داشته است.
بزنطى از كسانى است كه متقدمان شيعه، احاديث منقول از وى را ـ گرچه مرسلاً نقل كرده باشد ـ موصوف به صحّت شمرده و به فقه و فضل وى اقرار داشته اند. وفات وى به سال 221 هجرى ( يعنى 18 سال پس از درگذشت حضرت رضا عليه السلام ) اتفاق افتاد.
بزنطى منسوب به بيزانطيه، يكى از مستعمرات يونانى است كه توسط قسطنطين كبير در سده هفتم پيش از ميلاد تجديد بنا شده و پايتخت امپراتورى روم شرقى ( دولت بيزانس ) بود و به همين دليل نام قسطنطنيه را بر آن نهادند. بعيد نيست كه خود بزنطى يا پدران او، در جنگهاى بين مسلمانان و روم شرقى اسير شده و به ديار اسلامى انتقال يافته، يا به خواسته خويش به بلاد بين النهرين مهاجرت نموده و در كوفه سكونت گزيده باشند. از آن جا كه علاّمه در رجال خود از او به عنوان ( مولى السكونى ) ياد كرده، احتمال اسارت وى تقويت مى شود، زيرا به احتمال قوى ، معنى مولى در اين جا ( آزاد كرده ) است كه معلوم مى شود وى نخست غلام سكونى بوده كه خود از اصحاب حضرت صادق به شمار مى رفته و قضاوت بصره را بر عهده داشته و مردى موجّه شمرده مى شده است.
احتمال ديگرى نيز موجود است و آن اين كه مولى به معنى حليف و هم پيمان باشد، اين نيز احتمال اسارت يا مهاجرت بزنطى را تأييد مى كند، زيرا معمولاً افراد غيرعرب خود را به شخصيتها يا قبايل معروف منتسب مى كردند و با آنان پيمان مى بستند. بزنطى از كسانى است كه متقدمان شيعه، تمامى احاديث منقول از وى را موصوف به صحّت شمرده اند و اقرار به فقه و فضل وى داشته اند.

وى شيخ قميين و فقيه بلامنازع و رئيس آن ديار بوده و پس از حضرت رضا(ع) از حضرت جواد(ع) و حضرت هادى (ع) نيز روايت نموده است. جدّ بزرگش سائب بن مالك، جزو وافدين بر پيغمبر(ص) بوده است كه پس از مدتى به كوفه مهاجرت نمود. سعد بن مالك بن احوص بن سائب اول كس از اشعريان است كه به قم مهاجرت نمود. علامه در شأن وى مى نويسد: از موجّهين شيعه و از خاندان جليل و بزرگى بوده است كه در كوفه مى زيستند.

وى از خاندان آل نعيم و از ثقات اهل كوفه است كه عمرى دراز نمود. پيشتر، از محضر حضرت صادق(ع) و موسى بن جعفر(ع) نيز درك فيض كرده بود.

وى از زهّاد و عبّاد شيعه و در عين حال از ثقات راويان است. مسجد بجيله در كوفه منسوب به اوست. وشاء ظاهراً به فروش پارچه هاى ابريشمى الوان اشتغال داشته است. از آثار وى « كتاب المشيخة » ( كه مانند كتاب مشيخه ابن محبوب، معروف بوده است )، « كتاب الصلوة »، « كتاب الصيد » و « كتاب الذبائح » است.
وى به جرم تشيّع دستگير و شكنجه شد.

وى از ثقات اصحاب حضرت صادق، حضرت كاظم و حضرت امام رضا عليهم السلام است و در كتابهاى رجال با لقبهاى ( ناب ) به معنى خالص و ( رواسى ) منسوب به تيره اى از قبيله قيس عيلان، ياد شده است.
شيخ طوسى وى را در كتاب « الفهرست » به وثاقت و جلالت قدر، ستوده و تأليف كتابى را به او نسبت داده است. حمّاد از كسانى است كه به گفته كشّى ، اصحاب ما بر صحت احاديث وى اتفاق نظر دارند. كشّى وفات او را به سال 190 هجرى در كوفه نوشته است.

وى حضرت موسى بن جعفر(ع) را درك نموده و خود از خواص اصحاب حضرت رضا(ع) بوده است. خاندان فضال از بيوت علمى شيعه بوده اند، امّا پس از حضرت صادق (ع) به امامت فرزندش عبدالله افطح قائل شدند. كشّى امّا در رجال خويش، و قاضى نورالله در مجالس المؤمنين مى نويسند كه حسن در بيمارى خود كه به مرگ انجاميد، از مذهب فطحيه برگشته و به امامت موسى بن جعفر(ع) اعتراف نمود.
شيخ انصارى در رسائل نوشته است: جمعى به امام عرض كردند: خانه هاى ما از كتب بنى فضال پر است، تكليف ما نسبت به آنها چيست؟ امام فرمود: به روايات آنها عمل كنيد، امّا باورهاى آنان را كنار بگذاريد.
بارى ، حَسن از جهت زهد و وثاقت، در مرتبه والايى قرار داشته و كشى وى را از كسانى كه شيعه اجماع بر صحت رواياتشان نموده اند، ذكر كرده است.
از تأليفات وى اين كتب را نام برده اند: « الزيارات، البشارات، النوادر، الردّ على الغالية، الشواهد من كتاب الله، المتعة، الناسخ و المنسوخ، الملاحم، الصلوات ».
ابن فضال به سال 224 هجرى درگذشت.

وى از اصحاب بزرگوار امام رضاست كه محضر حضرت جواد(ع) را نيز درك كرده و با هميارى برادرش حسين كه وى نيز از مقرّبان امام همام بوده، حدود سى كتاب نوشته است كه تعداد يادشده توسط مؤلفان پس از وى ، نمودار استقصاء تصنيف در زمينه هاى مختلف گرديد. حَسن، واسطه معرّفى على بن مهزيار اهوازى به محضر امام بوده است.

برادر حسن بن سعيد است كه نامش گذشت. وى نيز محضر امام جواد(ع) را درك نموده است. اين دو برادر اصلاً اهل كوفه بودند كه به اهواز منتقل شدند و سپس حسين به قم مهاجرت نموده و در آن ديار رحل اقامت افكند و سرانجام نيز در بلده طيبه قم درگذشت.

وى و برادرش حسين، فرزندان على بن يقطين، صحابى مورد اعتماد موسى بن جعفر(ع) و وزير دارايى هارون الرشيد، بوده اند.
حسن از متكلمان شيعه است و از محضر حضرت رضا(ع) و پدر بزرگوارش استفاده نمود و كتابى در « مسائل ابى الحسن موسى بن جعفر » نوشت. حسين نيز از ثقات راويان امام رضاست.

وى از ثقات اصحاب حضرت رضا(ع) و پدرش موسى بن جعفر(ع) بوده است. حسن را از اركان اربعه عصر خويش شمرده اند.
سرّاد از هفتاد تن از اصحاب حضرت صادق(ع) روايت كرده است، و كتب زيادى نوشته و در وثاقت، مرتبه اى دارد كه اصحاب ما ( اماميه ) بر صحّت مرويات وى اجماع نموده اند. حسن بن محبوب در سن هفتاد و پنج سالگى به سال 224 هجرى در كوفه درگذشت.

حسين سكونى از بزرگان واقفه بوده، ولى از حضرت موسى بن جعفر و حضرت رضا نيز روايت كرده است. وى كتابى در مسائل نوشته و علامه حلّى كتابى از موسى بن جعفر را به وى نسبت داده است. جدّش ابونصر با اين كه مذهب اهل سنّت داشته، از اصحاب حضرت صادق(ع) بوده است و روايات بسيارى از آن جناب بازگفته است.

نام ابوهاشم، داود است كه فرزند قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن حعفر بن ابى طالب مى باشد. وى از ثقات راويان شيعه است كه نزد ائمه(ع) منزلتى والا داشته، پدرش قاسم، از حضرت صادق(ع) روايت مى كرده و خود علاوه بر صحابت حضرت رضا(ع)، محضر امام جواد(ع) و امام هادى (ع) را نيز درك نموده، و حتّى به قولى ، تا زمان حضرت ولى عصر(عج) زنده بوده است. ابوهاشم در بغداد مى زيسته و نزد ارباب دولت موجّه بوده است. وى ذوق ادبى نيز داشت و شعر هم مى سرود.

وى فرزند على بن رزين و از شاعران نامى زمان خويش بود. قصيده تائيه اش را كه در مدح اهل بيت(ع) سروده بود، براى حضرت رضا(ع) خواند و آن جناب جامه اى از خز به وى بخشيد. دعبل به سال 245 هجرى در ايام حكمرانى متوكل، درگذشت.

ريّان از ثقات اصحاب حضرت رضاست كه حضرت هادى را نيز درك نموده و كتابى در فرق بين آل و امت، كه مطالب آن را از حضرت رضا(ع) استفاده نموده، نوشته است.
شيخ طوسى وى را با نسبت بغدادى و خراسانى آورده كه حاكى از اقامت در بغداد و خراسان ، يا سفر وى به اين دو سرزمين بوده است.

فرزند عبدالله اشعرى است كه از ثقات و اجلاّء روات اماميه و مؤلف كتاب « المسائل للرضا » است. على بن مسيب كه خود از اصحاب حضرت رضاست مى گويد: به آن حضرت عرض كردم: موطن من از شما دور است، و نمى توانم همه وقت خدمت شما برسم، معالم دينم را از چه كسى فرا گيرم؟ فرمود: از زكريا بن آدم كه مأمون بر دين و دنياست.

جدّش عبدالله اشعرى قمى است و خود علاوه بر صحابت حضرت رضا(ع) از اصحاب حضرت موسى بن جعفر(ع) نيز بوده است. وى از ثقات اصحاب و راويان امام رضا(ع) است كه كتابى نيز دارد.

وى پارچه فروش بود، و از همين رو، لقب ( بيّاع السابرى ) داشت. با اين حال، از روايان موثق بود و به سِمت وكالت حضرت رضا(ع) نير افتخار داشت. كشى وى را از اصحاب حضرت موسى بن جعفر(ع) برشمرده است.
شيخ طوسى وى را اهل زمان خويش مى شمارد و مى گويد: وى در ورع و عبادت به مرتبه اى بوده كه در طبقه خود همتا نداشته است. صفوان را تأليفات متعددى است كه آنها را سى كتاب نوشته اند. از رجال شيخ چنين مستفاد مى شود كه وى محضر امام جواد(ع) را نيز درك نموده است. صفوان از كسانى است كه شيعه بر صحّت مرويّات وى و مرتبه فقاهت او اتفاق نظر داشته اند.

وى از قبيله تميم و او ثقات وات و اصحاب حضرت رضا(ع) و امام جواد(ع) است و پدرش ابونجران از كسانى است كه از حضرت صادق(ع) روايت مى كند. شيخ نجاشى وى را به لفظ ( ثقة ثقة ) و به ( متعهداً على ما يرويه ) ستوده است. وى چندين كتاب نيز دارد.

وى عموى حضرت رضا(ع) و از نيكان اهل بيت و ثقات و اجلاّء روات شيعه بوده است. ايشان به واسطه سكونت در ( عريض؛ از نواحى مدينه ) به عريضى مشهور است.
على بن جعفر را در احكام، سؤالاتى از حضرت موسى بن جعفر بوده است كه در ابواب محتلف شيعه، مذكور و مورد استناد فقهاست. به علاوه، وى كتابى در مناسك حج دارد كه از برادر بزرگترش امام موسى بن جعفر(ع) استفاده نموده است. اين بزرگوار به استدعاى مردم قم بدين شهر انتقال يافت و در همان جا درگذشت.

وى از اصحاب حضرت موسى بن جعفر(ع) و حضرت رضا(ع) است. نجاشى وى را دوبار به وثاقت ستوده ( ثقة ثقة ) و فرموده است كه در جلالت و ديندارى و ورع عديل ندارد.
عبدالله از كسانى است كه سى كتاب نوشته و او را از راويانى شمرده اند كه اصحاب ما به مقام فقهى اش اذعان نموده و مروياتش را به منزله صحيح شمرده اند.

ابوطالب قمى از ثقات بوده و از محضر حضرت جواد(ع) نيز استفاده كرده و در تفسير هم كتابى نوشته است.

ابوالصلت هروى ، از متكلمان و محدثان مشهور زمان خود بوده و نجاشى وى را به وثاقت ستوده است.
وى در خراسان از محضر امام (ع) استفاده نموده است. كشى او را شيعه مى داند و مى گويد كتابى هم در تفسير نگاشته، ولى شيخ طوسى او را از اهل سنت مى شمارد.
در « عيون اخبارالرضا »، روايات زيادى از او نقل شده كه بعضى دلالت بر اختصاص وى به حضرت رضا دارد.

وى نخست به مذهب فطحيه بود كه به ارشاد حضرت جواد (ع) به حق عدول نمود. ولى كشى او را از فطحيه شمرده است.
على بن اسباط از وثيق ترين مردم زمان خود بوده و كتبى هم نوشته است.
شيخ در كتاب « فهرست »، تأليف يكى از اصول اربعمائه را به او نسبت مى دهد.
چنان كه از نام او پيداست، او را به مقرى ستوده اند، كه حاكى از اطلاع وى از علم قرائت است.

وى از خاندان ميثم تمّار، صحابى بزرگوار امام على (ع) بوده است و خود از متكلمان بزرگ شيعه در عصر خويش است كه با ابوهذيل علاّف و نظّام مناظراتى داشته و كتابى به نام « الكامل »در امامت نوشته است.
وى علاوه بر تخصص در كلام، از فقها و محدثان زمان خويش است كه در بصره سكونت داشته و كتابهاى وى از اين قرار است: « كتاب الطلاق، كتاب النكاح، كتاب مجالس هشام بن الحكم ».

وى از ثقات و معتمدين بوده است و علاوه بر صحابت حضرت رضا (ع)، محضر امام جواد(ع) و امام هادى (ع) را نيز درك نموده و وكيل آن امامان بوده است.
پدر على ، نخست به دين مسيحى بوده كه اسلام آورده و گفته اند كه على نيز در كودكى به اسلام مشرّف شده است.
شيخ طوسى وى را به جلالت ستوده و تعداد تأليفات او را سى اثر شمرده است.

وى از اصحاب موسى بن جعفر(ع) و امام رضا(ع) است. فضالة از ثقات روات شيعه و جزو كسانى است كه به نوشته كشى ، رواتشان را گرچه به طور ارسال نقل كرده باشند، اصحاب ما در شمار صحاح به حساب آورده اند و به فقه و مرتبت علمى آنان اتفاق نظر دارند، منتهى بعضى به جاى فضالة، عثمان بن عيسى را جزو اين كسان ( يعنى اصحاب اجماع ) نوشته اند. نجاشى از آثار او كتابهاى « الصلوة » و « النوادر » را نام برده است.

برقى منسوب به برقه رود قم است، كه پدر و جدّش از كوفه به اين محل مهاجرت كرده، سكنى گرفتند. محمد مردى اديب و عالم به اخبار عرب و ساير علوم بوده است. نيز وى از ثقات راويان شيعه و از اجلاء اصحاب حضرت موسى بن جعفر و امام رضا و جوادالائمة عليهم السلام است. منتهى غضائرى فرموده كه فضاله از ضعفا روايت مى كرده و نجاشى وى را ضعيف الحديث شمرده است. از آثار برقى كتاب « النوادر » را گفته اند.
فرزندش احمد بن محمد بن خالد نيز از معاريف راويان شيعه و صاحب كتاب « المحاسن » است.

وى از ثقات راويان شيعه و از اصحاب موسى بن جعفر(ع) و حضرت رضا (ع) است كه حضرت جواد(ع) را نيز درك كرده است.
نجاشى وى را از موالى ابوجعفر منصور ( دومين خليفه عباسى ) نوشته و افزوده است كه بيت بزيع از بيوت معروف بوده كه اسماعيل هم از همين خاندان است. به هر حال، وى و پدرش بزيع را در شمار وزرا آورده، وى را به وثاقت ستوده اند. از آثار او كتابى در حجّ است.

وى از اصحاب حضرت موسى بن جعفر، امام رضا و امام جواد عليهم السلام بوده است، ولى اقوال علما درباره او مختلف است. علامه در « خلاصة الاقوال » مرقوم داشته: شيخ مفيد فرموده است كه او ثقة است، امّا شيخ طوسى و نجاشى ابن غضائرى وى را تضعيف نموده و حتى اين غضائرى گويد: وى ضعيف و عالى است و به رواياتش التفات نمى شود. پس علامه مى افزايد: موجّه نزد من، توقف در روايات اوست. فوت ابن سنان به سال 220 هجرى بوده است.

وى از ثقات راويان و اصحاب امام كاظم، امام رضا و امام جواد عليهم السلام است كه خانه اش محل رفت و آمد شيعه بوده. ابن ابى عمير در بغداد مى زيسته و نزد موافق و مخالف احترام و منزلتى داشته است.
هارون الرشيد وى را براى نپذيرفتن قضاوت يا براى نشان ندادن محل شيعيان، به زندان افكند و شكنجه كرد. گويند چهار سال در حبس هارون بود.
ابن ابى عمير را تأليفات زيادى است؛ چنان كه كتابهاى وى را نود و چهار جلد نوشته اند و چون مدت حبس وى تمام شد، خواهرش از ترس، كتب وى را در محلّى مدفون ساخت كه به سبب رطوبت يا آب باران تلف شد، لذا وى پس از آزادى چون اسناد و رواياتى را كه با واسطه از ائمه نقل كرده، از ياد برده بود، احاديث مزبور را به حذف اسناد روايت مى نمود، ولى به واسطه وثاقت و جلالت شأن و اين كه از غير ثقات نقل حديث نمى كرده، اصحاب، روايات مرسله وى را تلقى به قبول نموده و به قول كشى اجماع بر صحت مراسيل وى دارند. فوت ابن ابى عمير به سال 217 هجرى اتفاق افتاد.

جد موسى ، معاوية بن واهب است كه از ثقات راويان حضرت صادق و موسى بن جعفر عليهماالسلام بوده و موسى از اصحاب حضرت رضا و جوادالائمة است و خاندان مزبور از قبيله بجيله اند كه از قبايل مشهور عرب است.
شيخ در فهرست شماره تأليف وى را سى كتاب ( به تعداد كتب حسين بن سعيد ) مرقوم داشته، به اضافه كتاب « الجامع ».

وى را شيخ طوسى در جايى از اصحاب حضرت صادق شمرده و در جاى ديگر از اصحاب حضرت رضا و از اين كه برادرش محمد بن سعيد را نيز در شمار اصحاب حضرت صادق آورده، معلوم مى شود كه معاويه نيز شرف صحبت حضرت صادق را درك كرده و تا زمان امام رضا نيز مى زيسته كه به صحابت آن حضرت نيز مشرّف شده است و شاهد اين معنى ، حكايت اردبيلى است كه محمد بن سنان را از راويان حضرت رضا مى شمارد.
به هر حال، انتساب معاويه به كندى حاكى است كه وى از قبيله كِنده كه از اعراب يمانى است كه حارث پادشاه حيره و حجر پدر امرؤالقيس، شاعر معروف از همين قبيله اند.
نجاشى از تأليفات وى كتاب « مسائل الرضا » را نام برده است.

جدّش معاوية بن عمار دهنى است كه از وجوه اصحاب حضرت صادق(ع) بوده است و اين معاويه نيز از ثقات و اجلاء اصحاب حضرت رضا(ع) است كه كتبى تأليف نموده كه از آن جمله است: « كتاب الطلاق، كتاب الحيض، كتاب الفرائض ».
كشى وى را با چند تن ديگر نام مى برد و مى نويسد: اينان با اين كه تماماً فطحى مذهب بوده اند ولى از اجلاء علما و فقها و عدول رواتند و اتفاقاً همه از اهل كوفه اند.
ممقانى پس از نقل عبارت كشى مى نويسد: نامبردگان تماماً امامى مذعب بوده اند و ممدوح به علم و فقه، و اطلاق فطحى بر اينان به اعتبار گرايش نامبردگان در آغاز به مذهب مزبور بوده ولى چون عبدالله افطح پس از حضرت صادق هفتاد روز بيش زنده نماند، اصحابش به حضرت موسى بن جعفر گراييده و از مذهب فطحيه عدول نمودند.

وى از اصحاب حضرت رضا و جوادالائمه است، ولى شيخ كه وى را در شمار اصحاب اين دو بزرگوار آورده، ضمن برشمردن اصحاب موسى بن جعفر او را از ثقات اصحاب آن حضرت دانسته، لذا ابوعلى حائرى ، محمد بن يونس را نامى براى دو نفر قلمداد كرده است. ولى به استظهار استرآبادى و ممقانى ، محمد بن يونس نام يك نفر بيش نبوده است؛ و هم اوست كه هنگام تازيانه خوردن ابن عمير توسط عمال خليفه كه اسماى شيعيان را برشمارد، حضور داشته و وى را به ثبات و عزم و عدم افشاى نام شيعه تشجيع مى نموده و اين خود حكايت از جلالت قدر او دارد.

وى گرچه از عامه است ولى مورد توثيق بوده است. ابن حجر در « تقريب التهذيب » وى را به عنوان ( ثقة، ثَبَت، امام ) مى ستايد و فوتش را در 224 مى نويسد.

وى از ثقات اصحاب موسى بن جعفر و حضرت رضاست. او از وجوه شيعه و صاحب منزلتى عظيم بوده است كه در ايام هشام بن عبد2الملك متولد شده و حضرت صادق(ع) را بين صفا و مروه ديدار كرده ولى از حضرت موسى بن جعفر و حضرت رضا روايت نموده است و حضرت رضا(ع) بعضى از اصحاب را در علم وفتوى به او ارجاع داده اند.
نوشته اند كه واقفه حاضر شدند اموال فراوانى به وى بپردازند تا از قول به امامت حضرت رضا(ع) منصرف گردد و او قبول نكرد و بر حق ثابت ماند.
تفريشى از كتاب « مصابيح الانوار » شيخ مفيد نقل مى كند كه ابوهاشم جعفرى كتاب « يوم وليله » يونس را به حضرت عسكرى (ع) عرضه داشت، حضرت پرسيد: تصنيف كيست؟ عرض كرد: نوشته يونس مولى آل يقطين است. امام فرمود: خداوند در روز رستاخيز در برابر هر حرف آن نورى به وى عطا فرمايد.
عبدالعزيز بن مهتدى قمى كه سمت وكالت حضرت رضا(ع) را داشته به آن حضرت عرض كرد: من همه وقت موفق به زيارت شما نمى شوم، معالم دين را از چه كسى بگيرم؟ فرمود: از يونس بن عبدالرحمان. نقل شده است كه حضرت رضا(ع) سه بار بهشت را براى يونس ضمانت فرمود.
يونس از كسانى است كه شيعه بر فقاهت و مقام علمى آنان و صحت احاديث منقوله از ايشان اجماع دارند. ابن نديم وى را علامه زمان خود شمرده است.
يونس داراى تأليفات بسيارى است كه به قول شيخ در فهرست، بيش از سى كتاب است كه نام آنها را در فهرست مزبور و رجال نجاشى مى توان ديد.

وى از ثقات اصحاب حضرت صادق و كاظم بوده و وكالت حضرت موسى بن جعفر را داشته و حضرت رضا(ع) را نيز درك نموده است.
كشى وى را فطحى مذهب شمرده، ولى نجاشى مى نويسد: وى نخست فطحى مذهب بود، ولى از اين اعتقاد رجوع نمود. با اين حال، چون در سفر مدينه درگذشت، حضرت رضا(ع) حنوط و كفن و ساير ملزومات كفن و دفن وى را از مال خود فرستاد و به موالى ِ خود و پدر و جدّش توصيه كرد كه به جنازه اش حاضر شوند و حتى تهديد فرمود كه اگر مباشرين قبرستان بقيع به دليل اين كه او كوفى است و از مردم مدينه نيست، با دفن وى مخالفت كردند، بگوييد: وى از موالى حضرت صادق بوده است.
مادر يونس، خواهر معاوية بن عمار است كه از خواص اصحاب حضرت صادق بود. نجاشى از تأليفات وى كتاب « الحجّ » را ياد كرده است.

وى از ثقات اصحاب حضرت رضا(ع) است. يعقوب را به لقب ( كاتب، انبارى و سلمى ) در كتب رجال ستوده اند. كه حاكى از پيشه كتابت وى است كه منشى منتصر عباسى بوده است و نسبت انبارى حاكى از تولد يا توطن وى در شهر انبار است كه شهرى در كنار دجله و در غرب بغداد بوده است، كه در زمان ساسانيان انبار غلات عراق محسوب مى شده است و نسبت سلمى به مناسبت انتساب وى به اين ديار است.
يعقوب كتبى مرقوم داشته كه در فهرست شيخ طوسى و رجال نجاشى ياد شده است.

وى گرچه مذهب سنت داشته، ولى مردى موثق و از اصحاب حضرت بوده است.
ابن حجر وى را به عنوان ( ثقة، ثَبَت، امام ) مى ستايد و فوتش را به سال 226 مى نويسد.
منبع: www.imamreza.net



معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله