اوقاف در تاريخ و آثار آن در اقتصاد نوين اسلامي
اوقاف در تاريخ و آثار آن در اقتصاد نوين اسلامي
مقدمه
نشريهي مطالعات اقتصاد اسلامي، دورهي 6، شمارهي 1، نوامبر 1998 م
Murat Cizakca استاد اقتصاد دپارتمان اقتصاد دانشگاه بغازچي استامبول در ترکيه
«اين مقاله قصد دارد رابطهي نظام تاريخي اوقاف با اقتصادهاي نوين اسلامي را تحليل کند. بحث اصلي بر اين حقيقت استوار است که نظام اوقاف در طول تاريخ اسلامي، خدمات مهمي - بدون هيچ گونه هزينه براي دولت - ارائه کرده است؛ از اين رو نوسازي موفق اين نظام، باعث کاهش قابل ملاحظهي هزينهي دولت، کوچکتر شدن دولت، کاهش سودهاي ربوي و حذف ربا خواهد شد. تا آن جا که به نوسازي اين نظام مربوط ميشود، شاهد تاريخي نشان ميدهد که توانايي واقعي، در اوقاف پول نهفته است. در اين جا پيشنهاد ميشود که دو سازمان قدرتمند اسلامي يعني اوقاف پول و مضاربه بايد با هم ترکيب شود. بعد نتيجه گرفته ميشود که اين ترکيب بايد در چارچوب بانکهاي اسلامي جاي گرفته؛ سپس در حد مطلوب، جانشين اوراق بهادار اين بانکها شود و نسبت مضاربه به مرابحه افزايش يابد».
بنيادهاي خيريه در جهان اسلام به صورت اوقاف، بنياد يا حبس شناخته ميشوند. دو واژهي اخير در ايران و شمال افريقا به کار ميرود و واژهي اول با تنوعي که دارد، در بقيهي کشورهاي اسلامي استفاده ميشود. کلمهي وقف و جمع آن اوقاف، از کلمهي عربي «وقف» نشأت ميگيرد که به معناي متوقف کردن و راکد نگهداشتن چيزي است. معناي دوم آن هم بنيادهاي خيريه است.
اين سازمان هر طور که تعريف شود، به سبب اين که مال شخصي و منافع آن براي هميشه جهت امور خيريه واگذار ميشود، از توفيقهاي بزرگ تمدن اسلامي است. قرنها کارهاي برجستهي معماري و خدمات حياتي مهم به مردم در سرتاسر جهان اسلامي از طريق نطام اوقاف هزينه، يا تقويت شده است. ترميم پذيري اين نظام به واقع قابل توجه است. اين نظام نشان داده که وقفهاي بسياري بيش از پانصد سال و برخي از آن ها بيش از هزار سال پابرجا ماندهاند. (1)
اوقاف با وجود توفيقهاي قاطعش، تاريخي پر تلاطم داشته است. قرنها، سرنوشت اين مؤسسه به شدت با سرنوشت دولتهايي که اين اوقاف در آنها ايجاد شدند، گره ميخورد؛ در نتيجه، فراز و نشيبهاي بسياري داشت. اوقاف اغلب پس از تأسيس و رشد با افول و بيتوجهي و سپس با پيدايش دولت جديد بار ديگر با نوسازي و کاميابي همراه بود. با اين حال، اوقاف در هيچ کجاي تاريخ پرنشيب و فرازش، شکست عمدي و جهاني را که در قرون 19 و 20 متحمل شده بود و عامل آن هم البته امپرياليسم غربي بود، تجربه نکرد و بزرگترين شکستي که از سوي قدرتهاي بزرگ متوجه اوقاف شد، نه در منطقه مستعمره نشين، بلکه در منطقهي غير مستعمره يعني ترکيه بود. در اين جا توجه خود را به مسائل اقتصادي متمرکز ميسازيم.
بعد اقتصادي
از نظر اقتصاددانان اسلامي، مهمترين موضوع ميان مطالب مذکور، به روشني، کاهش نرخ بهره است. نظام وقف ميتواند با ارائهي خدمات ضروري اجتماعي و بدون ايجاد هزينهاي براي دولت، نرخ بهره را کاهش دهد. اين تأثير مهم نظام وقف در حذف تدريجي ربا، هنوز از سوي اقتصاددانان اسلامي ناشناخته مانده است. (2) در اين مقاله پيش بيني ميشود که اين تأثير امکان پذير است؛ البته بازسازي و تجديد حيات نظام وقف را بايد گامي ضروري در راه حذف ربا تلقي کرد. اين موضوع نيز قابل طرح است که چون ربا حرام است، اسلام ميخواهد بهره بيدرنگ و نه گام به گام حذف شود و اين حقيقت هنوز به صورت آرزو باقي مانده است. هيچ کشوري تاکنون نتوانسته است به وسيلهي قانون يک باره در حذف بهره موفق شود. شواهد نشان ميدهد که اسلام هم حتي در تاريخ گذشتهاش نتوانست به طور کامل از شر بهره رهايي يابد. در زمانهاي اخير حتي روش جديد اسلامي کردن نظام بانکي هم کمکي در اين زمينه نکرده است؛ به طوري که بانک اسلامي، بر «مرابحه» بيش از «مضاربه» و «مشارکت» تأکيد دارد؛ يعني بهره فقط پنهان شده؛ ولي حذف نشده است. بر اساس ديدگاه مذکور در اين جا پيش بيني مي شود که حذف تدريجي بهره يا کاهش آن از طريق نظام وقف، امکان پذير است.
وقف خدماتش را با بخششهاي داوطلبانه ارائه ميکند بدين نحو که سرمايهي انباشته شدهي شخصي به اختيار صاحبان آنها وقف ميشود تا به آنها انواع خدمات اجتماعي به جامعه صورت پذيرد. در اين وضعيت، نقش مهم و بزرگ ديگر اوقاف رخ مينمايد و آن اين است که اوقاف نه تنها بر کاهش هزينهي دولت و در نتيجه، تقليل نرخ بهره تأثير ميگذارد، بلکه باعث تحقق هدف نو ديگر اقتصادي، يعني توزيع بهتر درآمد در اقتصاد ميشود. افزون بر اين، وقف به طور قطع مشکل کمبود عرضهي سرمايهي عمومي را که اغلب در اقتصادهاي متداول مشاهده شده، حل ميکند. اين نکته نياز به شرح دقيق دارد. در اين جا لازم است پيش از هر چيز ياد آوري کنيم که خدمات ارائه شده به وسيلهي بسياري از افراد، سرمايه عمومي را تشکيل ميدهد که نه مصرف آن بر اساس رقابت است و نه تهيهي آن استثناپذير.
همان گونه که مشهور است، تفکر اقتصادي استاندارد، پيش بيني ميکند که چون مصرف کنندگان سرمايهي عمومي، به طور منطقي، به استفادهي رايگان از آنها تمايل دارند آنان در تأمين هزينهي توليد اين سرمايه مشارکت نميکنند. نتيجه آن که در اين وضعيت از رفتار عقلاني، سرمايهي عمومي هميشه در اقتصادهاي متداول، در سطح پايين قرار ميگيرد.(3)
تا آن جا که به اسلام مربوط ميشود، شواهد بسياري، خلاف اين موضوع را نشان ميدهد و بر گستردگي سرمايه عمومي حاصل از اوقاف تأکيد دارد؛ به گونهاي که شايسته است به جاي کمبود سرمايه عمومي، از ازدياد آن صحبت شود. در اين جا اين تصور به ذهن خواهد رسيد که در اقتصاد اسلامي، اين فراواني سرمايه و نه کمي آن است که مشکل اساسي به شمار ميرود و به يقين، اين موضوع به يک برههي تاريخي تعلق ندارد؛ بلکه در همهي زمانها مطرح است. در حقيقت اين تصور قابل قبول نيست که امروزه مسلمانان کمتر از نياکانشان وقف ميکنند؛ زيرا اينان نيز به اندازهي اجداد مسلمانشان به تأسيس اوقاف علاقه مندند.
همهي اينها پيامدهاي بسيار مهمي براي وضعيت کنوني اقتصاد اسلامي دارد. به طور تقريبي تمام اقتصاددانان معروف، براي دولت در آيندهي اقتصاد اسلامي، نقش مهمي قائلند و معتقدند که دولت بايد درآمد کشور را با توجه به منافع مردم فقير توزيع کند؛ هر وقت لازم شد، وارد بازار شود؛ نيازهاي اساسي را تأمين کند و حتي به نظر يکي از اقتصاددانان به اصلاحات گستردهي ارضي هم دست بزند.
واپسين پژوهش در تاريخ اقتصاد عثماني نشان داده شده است که در امپراتوري عثماني که از بزرگترين امپراتوريهاي اسلامي بود، دولت تقريبا هر سفارشي را که اقتصاددانان ارائه کردهاند، با نتايج پرمخاطرهاش عملي ساخت. دولت بالاترين اولويت را به توزيع درآمد داد که به قيمت تضعيف انباشت سرمايه تمام شد. آن دولت در بازارها دخالت، و مالياتهاي سنگيني وضع کرد؛ در أخذ زکات افراط به خرج داد؛ براي سود سرمايه سقفي معين کرد؛ بر همهي قيمتهاي اساسي، نظارتي جدي داشت؛ حتي براي تهيهي مواد غذايي، سياستي کلي در پيش گرفت و به طور جدي در برابر بخش خصوصي ايستاد و بخش دولتي را تقويت کرد و نظامتي موسوم به نظام «شبه سوسياليستي ساده» عثماني پديد آورد. شگفتي ندارد که اين نظام شبه سوسياليستي سادهي عثماني حتي پيش از اتخاذ شوروي به افتخار قد علم کردن در برابر سرمايه داري غربي نائل آمد و البته بعد شکست خورد.
به نظر ميرسد که در اقتصاد اسلامي، توزيع مجدد سرمايه نبايد مانع انباشت سرمايه شود. افزون بر اين در جامعهي اسلامي از اساس توزيع مجدد سرمايه بايد به خود افراد واگذار شود و تعديل ثروت هم در بدو امر بايد از طريق زکات و نظام وقف به دست آيد. به نظر مؤلف، قرآن به شدت از اين مطلب حمايت ميکند؛ زيرا وراي اين حقيقت که يگانه ماليات اشاره شده در قرآن، زکات است، منطقي نهفته که بسياري از اقتصاددانان مسلمان آن را به طور کامل درک نکردهاند.
بيشترين مباحث بين عالمان بر اين مطلب متمرکز شده است که آيا دولت اجازه دارد مالياتهايي افزون بر زکات از مردم بگيرد و چنين مالياتهايي را چگونه توجيه ميکند. همهي عالمان اين موضوع را مسلم ميدانند که دولت به درآمد بيشتري نياز دارد. هيچ يک از آنان احتمال ندادهاند که قرآن با اشارهي انحصاري به زکات، قصد داشته اندازهي دولت را محدود کند.
انحصار در اين ماليات، مستلزم عايدي اندک و در نتيجه، کوچک بودن دولت است. تجدد طلبي قرآن در اين عصر که کوششهاي جهاني، همه جا به محدود کردن رشد بيش از حد بخشهاي دولتي توجه دارد، در حال آشکار شدن است.
پيام اسلام به طور کامل روشن واضح است و آن اين که در اقتصاد اسلامي مطلوب، حيطهي بخش دولتي بايد به اندازهاي که دولت از طريق زکات به دست ميآورد، محدود شود. اين همچنين مستلزم آن است که دولت از اساس خود را آماده کند تا با يگانه ابزار ديگر ذکر شده در قرآن، يعني خيرات، هزينهي خدمات ديگر خود را تأمين کند. اهميت نظام وقف درست در همين جا نهفته است؛ زيرا همين مؤسسه است که خيرات و صدقات را به خدمات دائم فراوان مبدل ميسازد. (4)
نظام وقف در حل مشکل مهم اقتصادي ديگر، يعني اشتغال نقش دارد. نسبت افرادي که به کمک نظام وقف استخدام شدهاند، به کساني به طور مستقيم به وسيلهي دولت استخدام شدهاند، با اين ارقام در نوسان بوده است: هنگام تغيير قرن، 23 ر 8 درصد، در سال 68،1931 ر 12 درصد و در دههي 76،1990 ر 0 درصد؛ در نتيجه، نظام وقف نشان داده که در ترکيه، به منبع عظيم استخدام تبديل شده است؛ البته اين ارقام هزاران نفر از خرده فروشان و توليد کنندگان کوچک را که از طريق نظام وقف استخدام شده يا از خانهها و املاک وقفي استفاده کردهاند و نيز دهها هزار فرد را که به کمک صندوقهاي جديد وقف که طبق قانون داخلي ترکيهي لائيک تاسيس شد، به سر کار رفتهاند در بر نميکيرد؛ بايد اشاره کرد که به روشني از نقش مهم نظام وقف در استخدام کاسته شده است.(5)
اين کاهش نقش نظام وقف در وضعيت اشتغال، انعکاسي از کاهش همه جانبهي نقش نظام وقف در ترکيه تا پيش از قانون 1967 است. اين کاهش نتيجهي مستقيم سياست محتاطانهي دولتي است. براي فهميدن اين پديدهي نگران کننده بايد ابتدا عواملي را که مشوق دولت به متوقف ساختن فعاليت اوقاف هستند، بررسي کنيم؛ (6) اما اين مستلزم آن است که از حوزهي اقتصاد، وارد حوزهي تاريخ شويم و به ريشهيابي آن بپردازيم.
ريشهها (اصول)
در اين زمينه ميتوان به توانايي وام گيري اسلام از ديگر فرهنگها تأکيد کرد. روايتي از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) به خوبي اين توانايي اسلام را آشکار ميکند از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) نقل شده است که حکمت، گمشده مؤمن است. او ميتواند آن را هر جا بيابد، به دست آورد؛ زيرا او مستحقتر از هر کس به آن است.
در قرآن کريم با اين که به وقف اشارهاي نشده، بر مفهوم تعديل ثروت به شدت تأکيد شده است. (7) افزون بر اين دليل قطعي، سنت گواهي ميدهد که بسياري از شخصيتهاي بزرگ اسلام، داراييهاي خود را به منظور اهداف خيرخواهانه واگذار کرده بودند.
روايت ديگري ار پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) با اين مضمون، اساس وقف را تثبيت ميکند: هنگامي که انسان ميميرد، تمام اعمالش پايان ميپذيرد، مگر در سه مورد: صدقهي جاريه، علم که مردم از آن استفاده ميکنند، و خيرات فرزندان و اعقاب که به صورت دعا يا نماز به آنها ميرسد.
در آثار گذشتگان، هر يک از اين اعمال نيک، جداگانه کار ثواب در نظر گرفته شده است؛ ولي ما ترجيح ميدهيم که همهي آنها را با هم داشته باشيم؛ زيرا چنين ترکيبي ميتواند اساس اوقاف اسلاميرا پيريزد؛ از اين رو مسلمانان به مؤسسهاي نياز داشتند که بتوانند به وسيلهي آن هر سه رفتار خوب مذکور را عملي سازند. اين اوقاف بود که در حقيقت توانست اطمينان دهد عمل خير صدقه، سالهاي بسيار، بلکه قزنهاي متمادي پس از مرگ صدقه دهنده باقي ميماند. اين اوقاف است که ميتواند عالمان را که بشر از آثار آنان بهرهمند ميشوند، تأمين مالي کند و واقفان را که در تأمين معاش عالمان نقش داشتند، در ثواب کار ايشان شريک کند. نهايت اين که مديريت وقف را ميتوان به ورثهي واقف سپرد؛ به طوري که از يک طرف مديريت دقيق و صحيحي اعمال شود و از طرف ديگر، وارث واقف، متوفا را دعا کند که در سايهي وقف او بي چيز نيست.
مسلمانان بدون ترديد مجازند، همان گونه که حديث مذکور اجازه داده است، از ديگر تمدنها چيزهايي را به فرهنگ خودشان وارد کنند؛ اما بايد گفت که اين کار سادهاي نيست؛ زيرا هر مأسسه و نظامي که از فرهنگ ديگر وارد شود، بايد طوري قالب گيرد که با آموزههاي اساسي اسلام مطابقت کند. در زمينهي ساختار و چارچوب حقوقي وقف، بين فقيهان بزرگ متقدم اختلاف نظر وجود داشت.
مسألهي اساسي که در حق وراثت بروز ميکند، اين است که وقتي واقف، مديريت وقف را به يکي از فرزندانش وا ميگذارد و با اين عمل براي او نوعي ارشديت قائل ميشود، اين با اصول اساسي که بر توزيع متعادل و منصفانه دارايي ميان ورثه تأکيد دارد، مغاير است؛ اما به ادلهي مشروحهي ذيل، جامعهي اسلامي به اين مؤسسه نياز داشت؛ به همين جهت، فقيهان بزرگ، سرانجام بر جواز آن صحه گذاشتند. نقطهي عطف، زماني است که ابويوسف هنگام زيارت خانهي خدا مشاهده کرد اين مؤسسات چقدر مهم شدهاند. وي هيأت مقننهي جديدي را تعيين کرد تا براي تأسيس اين مؤسسه تسهيلاتي را فراهم سازند. ساختار قانوني صندوقهاي وقف، در نيمهي دوم قرن دوم پيريزي شد؛ البته بايد توضيح داد چگونه نظامي که از اسلام سرچشمه نگرفته و در قرآن به طور خاص به آن اشارهاي نشده و در بدو امر هم از سوي بسياري از فقيهان بزرک بدان انتقاد شده، به شدت مورد استقبال قرار ميگيرد و تا حد شگفت آوري گسترش مييابد. دو تفسير تاريخي و اقتصادي وجود دارد. ابتدا به علت تاريخي ميپردازيم. فتوحات بزرگ اسلامي در حد غير قابل تصور، جهان اسلام را ثروتمند کرد و وضعيت اقتصادي را براي ظهور اين مؤسسه آماده ساخت. بايد يادآور شويم افزون بر اين در احاديث نبوي که پيشتر به آنها اشاره شد، هم بر اهميت انجام اعمال نيک و خيرخواهانه تأکيد شده است. وقتي در اسلام، ثروت معيار مهم آزمايش شمرده ميشود، طبيعي است که ثروتمندان مسلمان تمايل خواهند يافت به اعمال خيرخواهانه دست بزنند؛ بنابراين با توجه به اين ادله تاريخي، گر چه در قرآن به طور خاص از وقف نامي برده نشده و ابتدا برخي فقيهان آن را نپذيرفتند، در تاريخ با استقبال مواجه شد.
وقف از نظر اقتصادي نيز قابل توجيه است. از نظر اقتصادي نظام وقف به طور کلي ضرورت داشته است. در حقيقت از ديدگاه اقتصادي، عللي وجود دارد که به اجبار، نظام وقف را پديد ميآورد. ما پيشتر ملاحظه کردهايم که در وضعيت رفتار عقلاني، سرمايههاي عمومي رو به کاهش است. اين ويژگي کاهش سرمايهي عمومي، تقاضاي ايجاد مؤسسات غير تجاري را بالا ميبرد. وضع نابسامان کاهش توليد سرمايهي عمومي سبب افزايش تقاضاي تأسيس مؤسسات غير تجاري ميشود.
تقاضاي جهاني براي ايجاد مؤسسات غير تجاري، افزون بر اين ميتواند توضيح دهد که چرا با اين که به وقف به طور خاص در قرآن کريم اشاره نشده اين مؤسسه رواج، و در بسياري از جهان اسلام گسترش يافته است. افزون بر اين، انديشهي اقتصادي چگونگي جهاني شدن وقف يا اوقاف را مانند مؤسسات غير تجاري تشريح ميکند؛ زيرا اوقاف نه تنها در جهان اسلام، بلکه در ديگر تمدنهاي بزرگ هم شناخته شده بود. (8) وقف پس از اين که از سوي مسلمانان پذيرفته و راهاندازي شد، در دوران جنگ صليبي در سراسر غرب گسترش يافت. اين موضوع دست کم دربارهي انگلستان ثابت شده است که دانشگاه معروف اکسفورد بر اساس الگوي وقف اسلامي ساخته شد. (9)
عملکرد اين نظام
واقف که به طور شخصي مقداري مال اندوخته است، تصميم ميگيرد دارايي شخصياش را براي هدف خاصي در راه خير وقف کند. مبلغ اصلي سرمايه، يعني سرمايهي نخستين، و مقصودي که به سبب آن، بخشش صورت ميگيرد و تمام شرايط مديريت وقف به دقت در وقف نامهاي ثبت، و به مسؤولان مربوط ارائه ميشود. در اين صورت، دارايي بخشيده شدهي مسلمان خير، به دارايي خدا مبدل ميشود. اين درآمد را ميتوان به طور کامل براي هدفي خير خواهانه (وقف خيريه) واگذار کرد يا به گروهي ذينفع داد. او مديريت وقف را نيز به تعدادي افراد امين تحت عنوان متولي که وظايفشان را واقف در دوران حياتش خود انجام ميداد، ميسپارد؛ از اين رو هر وقفي چهار جزء دارد: سرگروه افراد شامل واقف، ذينفعها و هيأت أمنا و همچنين سرمايهي واگذار شده يا موقوفه، چون نويسنده در خصوص هر يک از اين اجزا پيشتر بررسي دقيقي انجام داده است، (10) در اين جا به طور چکيده فقط به برخي از اين اجزا نظر ميافکنيم.
ذينفعان و اوقاف خانوادگي
ريشههاي اين نوع خاص از وقف نامعلوم و بحث انگيز است؛ براي مثال، مستشرقان فرانسوي معتقدند که اوقاف خانوادگي، در عکس العمل عربها نسبت به قانون اسلامي ارث که هدفش بالا بردن موقعيت زنان در جامعه بود، ريشه داشت؛ اما هنگامي که زنان از حق توارث برخوردار شدند، اين برخلاف سنتهاي محلي بود و عربها کوشيدند تا راهي بيابند که اين قانون جديد را کنار بزنند و نوعي ارشديت يا حتي اختصاص اموال به فرزندان ذکور را برقرار سازند؛ به همين جهت، اين شرق شناسان از اساس تأکيد داشتند اوقاف خانوادگي، تحولي بوده که پس از ظهور اسلام پديد آمد و در قرون بعد، ابتدا به صورت فرار از قانون ارث ظاهر شد.
در اين گونه استدلال، احاديث نبوي که در آنها امور خيريه براي خود، فرزندان و بستگان نيازمند خود به شدت تجويز شده است، ناديده گرفته ميشود؛ (11) بنابراين، اين مطلب که اوقاف خانوادگي تحولي به نسبت متأخر از اسلام است، صحت ندارد. اين موضوع مشهور است که يکي از خلفاي راشدين، زميني را که در خيبر داشت، به پيروي از سفارش پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) به فرزندش، و امام شافعي نيز خانهاش در فسفات را براي فرزندش وقف کرد. افزون بر اين، بسياري از مستشرقان معتقدند: از ادلهي ديگر رشد اوقاف خانوادگي اين بود که خانوادهها ميخواستند اموال خود را از توقيف حاکمان محفوظ دارند و اين علتي ديگر براي رواج اين وقف بود. کوپرولو، اين استدلال را توجيهي بيش نميداند و معتقد است که اين انگيزه نميتواند همه وقفها را توجيه کند؛ براي مثال، کساني مانند خواجگان کاخ در گذشته ميزيستند که اولاد نداشتند؛ ولي مؤسسات بزرگ وقفي ايجاد کردند. (12) به هر حال، قويترين رديه بر دليل توقيف را گربر مطرح کرد و گفت: زنان منطقهي «ادرنه» که چيزي نداشتند تا از توقيف يا ضبط آن به وسيلهي دولت بترسند، 65 درصد اوقاف خود را به صورت اوقاف خانوادگي ايجاد کردند؛ در حالي که 80 درصد اوقاف واگذار شده به وسيلهي کساني که بيشترين ترس را از توقيف اموال داشتند و از رهبران بودند، به صورت اوقاف عام المنفعه بود؛ از اين رو گر بر نتيجه ميگيرد: «در قرن 15 و 16 وقف در ادرنه به ندرت پيش ميآمد که به منظور حفاظت از دارايي مالک از هر گونه نقل و انتقال صورت گيرد» (13)
به هر وجه، در امپراتوري عثماني، اوقاف خانوادگي، به طور کلي، تشکيل دهندهي بيشترين اوقاف موجود نبود. بارکان(Barkan) نشان داده است که نسبت اوقاف خانوادگي به عام المنفعه به ويژه در قرن شانزدهم، رقم به نسبت بالايي نداشت؛ در حالي که تحليلي جديد نشان ميدهد در قرن هيجدهم 20 ر 14 درصد از درآمد کل اوقاف و در قرن نوزدهم، 87 ر 16 درصد آن براي اعضاي خانوادهي واقفان نگه داشته شد. در شهر حلب، اين رقم کمي بالاتر است بدين شکل که از تعداد 687 اوقاف تاسيس يافته در فاصله سالهاي 1718 تا 7،1800 ر 50 درصد عام المنفعه، 3 ر 39 درصد خانوادگي و 10 درصد خانوادگي - عام المنفعه بود. (14) افزون بر اين، در مصر، اوقاف خانوادگي حتي بيش از اين رواج داشت؛ زيرا در سالهاي 1929 - 1928 اوقاف خانوادگي، بيشترين درآمد را در مقايسه با انواع ديگر اوقاف داشت.
انگيزهي ديگر تأسيس اوقاف خانوادگي که البته قابل مناقشه است، حفاظت از دارايي بدهکار است. اين عمل در سرزمينهاي امپراتوري عثماني به واسطهي فتواي ابوالسعود در طول قرن شانزدهم ممنوع شد؛ در حالي که در هند به آغاز مخالفت شديد در سال 1894 بين عبدالفتي (و ديگران) و رسومي (و ديگران) در جلسهي غير علني مجلس انجاميد که نتيجهي آن پيروزي محمد علي جناح و تصويب قانون اعتبار وقف مسلمانان در سال 1913 شد؛ حتي ميتوان گفت که اين مخالفت با گردهمايي مسلمانان شبه قاره تحت لواي موضوع واحد، راه را براي تولد ناگهاني پاکستان در جايگاه کشوري مستقل هموار ساخت.
متوليان
سرمايهي اصلي وقف
اوقاف پول(17)
نوشتهي مراد چيزاکچا (18)
وقف پول، نوع خاصي از وقف بوده و در اصل سرمايهي وقف، اصل المال يا سرمايهي اوليه که تمام يا قسمتي از آن را پول نقد تشکيل ميدهد، با وقفهاي غير منقول رايج تفاوت داشت. ريشههاي نخستين اوقاف پول، احتملا به قرن هشتم ميرسد؛ زماني که از امام زفر وظيفهي چنين وقفهايي پرسيده شد و او پاسخ داد که مجموعهي اوقاف بايد به صورت مضاربه به پيمان کاران واگذار شود. طرح چنين پرسشي نشان ميدهد در آن زمان چنين اوقافي وجود داشته است.
در اروپا هم که مؤسسات وقف اموال غير منقول وجود داشت، اوقاف پول شناخته شده بود؛ اما سرانجام، وقف در اموال منقول هم امکانپذير شد. با پيشرفت اقتصاد پولي، «Hauptgeld stiftung die» (وقف اصل پول) يا «Kapital stiftung»(وقف سرمايه) پديدار شد. که هر دو بر وقف پول دلالت داشت، در سال 1388 Hauptgeld stiftung به چيزي مرسوم به Rahmen stiftung تبديل شده بود که بهترين ترجمهي آن ميتواند مجموعهي بنياد باشد؛ از اين رو در آلمان در قرن چهاردهم، تأسيس بنياد پولي به صورت جزء مکمل بنياد بزرگتر امکانپذير شده بود يا بنياد پولي ساده، هميشه ميتوانست با افزوده شدن وقفهاي کوچکتر، پولي بزرگتر شود. (19)
در جهان اسلام، از قرن هشتم تا پانزدهم در دانش تاريخ اوقاف پول، شکافي عميق پديد آمد؛ در نتيجه نميدانيم که پيدايش دوبارهي اوقاف پول در امپراتوري عثماني در قرن پانزدهم، از اروپا تأثير پذيرفته يا در تداوم تاريخ گذشتهاش بوده است.
اين وقفها از اوايل قرن 15 ميلادي از سوي دادگاههاي عثماني مورد تأييد قرار گرفته و در پايان قرن 16 در سراسر آناتولي و منطقهي بالکان به شکل وقف غالب تبديل شده بود. (20) گفته شده است که اوقاف پول فقط در بخشهاي ترک نشين امپراتوري عثماني يعني آناتولي و منطقهي بالکان مشروعيت داشت و اعراب متدين، چنين اوقافي در مناطق عرب نشين نداشتند. (21) با اين که ممکن است براي اين گفته، ادلهاي تاريخي ذکر شود، اين نظر قابل قبول نيست؛ زيرا تحقيقات نشان داده که اوقاف پول در بسياري از کشورهاي اسلامي وجود داشته است. (22) قانون مصر در سال 1946، وقف اموال منقول را مجاز دانست. افزون بر اين، رواج اوقاف پول در آن زمان بيش از انتظار بود. اوقاف پول در منطقه اورال - ولگا مشاهده شده است. در هند و پاکستان در نظر است که اوقاف پول قانوني شود. در عراق، فتوايي وجود دارد که آن را مجاز ميداند. در ايران، آستان قدس رضوي که وقف مشهوري است، اخيرا سهمهايي در مجموعههاي گوناگون صنعتي خريده و با اين اقدام اوقاف پول را تأسيس کرده است. در 17 مه 1986 کابينهي دولت ايران در مادهي 44، يک آيين نامه اوقاف پول را مجاز دانسته است. اوقاف پول در کشورهاي مالايي زبان (23) هم ديده شده و در سنگاپور نيز در حال حاضر 38 درصد کل اوقاف را تشکيل ميدهد.(24)
قانوني بودن اوقاف پولي در بسياري از سرزمينها از منطقهي بالکان تا کشورهاي مالايي زبان، از ديدگاه همهي مکاتب مهم مقبوليت عام دارد؛ اما اين مقبوليت کلي، دست کم از قرن شانزدهم تا بيستم با مناقشهي جدي همراه بوده است.
احتمالات دقيقترين بحث دربارهي اوقاف پول، از طرف سهروردي عالم هندي انجام شد که در اوج رواج اوقاف خانوادگي در هند به سرزمينهاي امپراتوري عثماني سفر کرد. مقالهي مهم او دربارهي مشروعيت اوقاف پول، (25) درست دو سال پيش از آن که بحث اوقاف خانوادگي به پيروزي مسلمانان در برابر انگليس در هند بينجامد، منتهي شد؛ از اين رو بيست سال اول قرن بيستم، بحثي جدي دربارهي مشروعيت اوقاف (خانوادگي و پول) در هند رخ داد و ما بايد به کار بزرگي که سهروردي ارائه کرد، از اين منظر توجه کنيم.
علتي که سهروردي مسير سفر به استانبول را پيمود، در توضيح وي در تقدير نامهاش اين گونه آمده است: «از اين فرصت استفاده ميکنم تا تشکر قلبي خود را از آقاي محمد علي سوکي و آقاي زعيم زاده حسن فهمي، پسر بزرگ و دبير اول سپهبد قاضي احمد مختار پاشا، مأمور عاليرتبهي پيشين عثماني در مصر ابراز دارم که امکان استفاده از چندين کتابخانه مهم امپراتوري عثماني را برايم فراهم آورده و فتواهاي مفتي اعظم مصر و مفتي اسکندريه را برايم گرفته است. اميدوارم در شمارههاي بعدي اين نشريه ترجمهاي از مقالهي مشهور مربوط به اين موضوع را که به نسخهي خطي آن در قسطنطنيه دست يافتهام، در سالگرد شيخالاسلام، مفتي ابوالسعود، ارائه کنم» ؛ بنابراين، هدف سهروردي از ديدن سرزمينهاي عثماني اين بود که دربارهي بحث وقف پول در امپراتوري عثماني و مشروعيت اين تشکيلات تحقيق کند. نسخهي خطي ابو السعود که سهروردي به آن اشاره مي کند، در اوج بحث وقف پول در امپراتوري عثماني قرن شانزدهم است. (26) شايان توجه آن که او به اين مقالهي مشهور که کم و بيش مشروعيت اوقاف پول را در مناطق ترک زبان امپراتوري عثماني، آناتولي و بالکان قطعي ساخت بسنده نکرد؛ بلکه براي به دست آوردن فتاوي از مصر هم اقدام کرد.
در آغاز قرن بيستم، توجه به راه حلهاي خلافت عثماني و مصرف به منظور رفع مسائل قانوني در هند، قاعدهاي براي مسلمانان هند پديد آورد. براي وقف خانوادگي نيز همان روش به کار برده شد. در اين جا از نتايج اين وضعيت نبايد نگران باشيم. خلافت عثماني، سمبل مشروعيت در جهان اسلام بود و هر موضوع مشروع که در اين خلافت به وقوع ميپيوست، بايد در هند هم مشروع تلقي ميشد؛ به ويژه آن که در دو منطقه، از قوانين مذهب حنفي پيروي ميکرد. قدرتهاي امپرياليستي هم از توجه به اين موقعيت غافل نبودند. هر تغييري که از سوي مناطق مسلمان نشسين امپراتوري بريتانيا و فرانسه درخواست ميشد، پيش از همه به عثمانيها تحميل مي گرديد. وقتي آنها تحت فشار تسليم ميشدند، بقيهي مسلمانان مناطق مستعمره اين قدرتها هم از آن درخواست پيروي ميکردند. چون بحث حقوقي عثماني در قرن شانزدهم دربارهي اعتبار اوقاف پول به خوبي به وسيلهي ماندويل، مستند و خلاصه شده است، ما در اين جا چکيدهي آن را از زبان سهروردي که آن را در آغاز قرن بيستم بيان کرده است، ذکر ميکنيم. سهروردي در آغاز اثرش با عباراتي کوتاه هدف کلي کارش را اين گونه بيان ميکند:
«با بررسي دقيق اين مقاله که حاصل تحقيق و کار قابل ملاحظهاي بوده است با بحثهايي از آثار نويسندهي بزرگ آن، به جرأت ميتوان گفت که هيچ ترديدي در ذهن خواننده در زمينهي اعتبار وقف اموال منقول اعم از پول، سهام شرکتها، قرضهي دولتي، کالا و غيره باقي نميگذارد» . سهروردي پس از مطالعهي مهمترين منابع مذهب حنفي (27) به اين نتيجه رسيد که دو عالم بزرگ، امام محمد و ابو يوسف، دربارهي امکان وقف اموال منقول اختلاف نظر دارند. امام محمد چنين اوقافي را به طور مطلق جايز ميداند؛ خواه عرف مقتضي موجود باشد، خواه نباشد؛ در حالي که ابو يوسف آن را به شرط وجودش در عرف مجاز ميشمرد. در مجمع الانهر استدلال ميشود که چون از امام زفر دربارهي اين اوقاف پرسيده شده است، آشکار ميشود که نمونهاي از اين اوقاف در آن زمان وجود داشت؛ در نتيجه از نظر دو عالم بزرگ مذکور، وقف اموال منقول جايز است.
افزون بر اين، حمايت امام محمد از اين که وقف اموال منقول نه تنها به شرط وجود عرف در يک زمان، بلکه بر شرط وجود عرف در زمانها و يا در مناطق ديگر هم جايز است، تبعات مهمي داشته است. به سبب همين انعطاف پذيري، اسلام در قرن شانزدهم به دو نوع وقف پر اهميت دست يافت: وقف کشتيهاي حمل و نقل گندم (28) و اوقاف پول.
به طور خلاصه، اين مطلب که اوقاف پول را به دليل عدم تداوم سرمايهي اصلي آن در قالب پول بايد کنار گذاشت، از نظر عرف و سنت که به شدت بر دوام آن تأکيد دارند، پذيرفتني نيست. بي شک براساس اين ملاحظات است که امروزه، اوقاف پول در منطقهي جغرافيايي گستردهاي که پيشتر ذکر شد، قانوني ميشود؛ (29) بنابراين با وضع شدن قانون اوقاف پول لازم است به عملکردي که اين اوقاف در تاريخ داشته است، بنگريم.
اوقاف پول در اقتصاد عثماني
اين بحث به قرن هشتم باز ميگردد که امام زفر در فتوايي اعلام کرد سرمايهي اصلي وقف پول بايد از طريق مضاربه (31) سرمايهگذاري، و بازگشت سرمايهگذاري به منظور اهداف اصلي وقف، مصرف شود. نويسنده در بررسي اوقاف پول بورسا (32) در سال 1563 و نسبتهاي سود سرمايه گذاري آن طي سالهاي 1805 - 1667 متوجه شد که پول واگذار شدهي عثماني از اوقاف پول به طور تقريبي با مقداري برگشت همراه بوده است. پرسش اين جاست که آيا اين مازاد را بايد بهرهي معمول ناميد يا چيز ديگر. در پاسخ، ابتدا بايد ذکر کرد که عثمانيها هرگز آن را بهره يا ربا نناميدند؛ بلکه آن را «استغلال» نام نهادند که تفسير آن در ذيل آمده است:
«استغلال» در ظاهر براي فروش به کار ميرفت. قرض گيرنده، بخشي از ملک را به فرض به صورت فروش، اما در واقع به شکل رهن، به قرض دهنده وا ميگذاشت. اگر قرض گيرنده، بدهي خود را پس از يک سال ميپرداخت، ملک مسترد ميشد. در ضمن، قرض دهنده همان ملک را به قرض گيرنده اجاره ميداد (به طوري که قرض گيرنده مي توانست از منافع آن استفاده کند) و اجاره آن هم اغلب 10 درصد قرض بود، هر چند ناچيز بود، بهره به شمار ميرفت. خلاصه آن که ما در اين جا بهرهاي داريم که حاصل گرفتن قرض است و بخشي از ملک به صورت وثيقه» . (33)
هر چند اين مقدمات که روشي دست و پا گير براي وام با بهره شمرده ميشد، ممکن بود به راحتي رد شود، از نظر حقوق اسلامي به صورت ضمانت اجرايي اهميت داشت. از نظر اقتصادي هم چون مبلغ معيني به سرمايهي قرض داده شده افزوده ميشد، آن مبلغ چيزي جز بهره نبود. براي تشخيص «استغلال» از نرخ معمول بهره، جايي که هر دو در اقتصاد کار يک ساني انجام ميدهند با اين تفاوت که استغلال با اجازهي فقه اسلامي مجاز ميشود ميتوان استغلال را «بهرهي اقتصادي» ناميد. رد پيشنهاد امام زفر و اصرار متوليان به واگذاري مجموعهي اوقاف پول از طريق «بهرهي اقتصادي» ، نتايج ديررسي داشت. ما اکنون اين مسأله را بررسي ميکنيم.
با توجه به اين مسأله، از منظر جمعآوري سرمايه، اين گونه ميتوان تصور کرد که مقاطعه کار ميتوانست از وقف مبلغي پول با ميزان کمي «بهرهي اقتصادي» قرض کند. خلاصه اين که وقف پول مانند بانک عمل ميکند؛ در صورتي که بانک پس اندازهاي تعداد بسياري سپرده گذار را جمع کرده، آن را به مقاطعه کاران منتقل ميسازد و بهرههاي آن را که با نرخهاي گوناگون به کار زده است، پس انداز ميکند (نرخ اعطاي وام منهاي نرخ دريافت وام تشکيل دهندهي سود بانک است) . وقف پول، سرمايهي وقفي فردي را که در طول زندگي جمعآوري شده است، به صورت ابزار توزيع سرمايه ميان قرض گيرندگان پخش ميکند. افزون بر اين، در حالي که بانک بايد ميزان مشخصي سود به سپرده گذاران (نرخ سود سپرده) بپردازد، وقف، چيزي براي سرمايهاي که به قرض گيرندگان انتقال داده نميپردازد. بر خلاف بانک، هزينهي سرمايه براي وقف صفر است؛ به همين جهت، تمام سود برگشتي به وقف، سود وقف به شمار ميرود که صرف مقاصد اجتماعي و خيريه خواهد شد.
ممکن است تصور شود که چون وقف، از پس اندازهاي يک فرد و نه پس اندازهاي هزاران نفر استفاده ميکند، سرمايهاي که به دست ميآيد به نسبت کم است؛ به همين سبب امکان سرمايه گذاري جمعي به صورت مجموعهي اوقاف يعني مشارکت در سرمايه گذاري مبتني بر عرضه به نظر ميرسد که اهميت بسزايي دارد. شرکت در سرمايه گذاري به گونهاي که وام گيرنده از تعداد فراواني اوقاف وام بگيرد، بسيار مهم است. آثار اين آرا به طور کامل بايد درک شود. آن چه آشکار نيست، اين است که آيا اوقاف پول ميتواند مانند بانکهاي غربي در جوامع اسلامي عمل کند. مشارکت در سرمايه گذاري مبتني بر عرضه، بدين گونه عمل ميکند که اصل سرمايه در اختيار مقاطعه کاران قرار گيرد و مشارکت در سرمايه گذاري مبتني بر تقاضا بدين شکل عمل ميکند که پيمان کار ميتواند از تعداد فراواني اوقاف قرض بگيرد تا سبب افزايش سرمايهاي شود که در اختيارش قرار گرفته است.
شواهدي در آرشيوهاي عثماني وجود دارد که نشان ميدهد وقفها در حقيقت از يک روند مشارکت سرمايه گذاري ميان خود استفاد کردهاند. بدين شکل که صاحبان اوقاف کوچکتر قرار گذاشتند بخشي از برگشت ساليانهي اوقافشان را کنار گذارند تا به اوقاف بزرگتري تبديل شود؛ از اين رو موجوديت مشارکت در سرمايه گذاري مبتني بر عرضه، تثبيت شد. (34) در بخش تقاضا هم مجموعا نتايجي غير مشخص پديد آمد. پيش از همه روشن شد که قرض گيرندگان، تاجران نبودند؛ بلکه مصرف کنندگان بودند و اين که سرمايهي عرضه شده به وسيلهي اوقاف پول در دست عدهاي تاجر بزرگ قرار نگرفت؛ بلکه در سراسر جامعه پخش شد؛ نتيجه آن که تحقيقات نشان داده است اوقاف پول که در اصل به صورت مؤسسهاي اطمينان بخش و بي همتا در دولت عثماني در راه جمع آوري سرمايه ظاهر شد، در واقع به صورت مؤسسهي توزيع سرمايه عمل کرد. مشارکت سرمايه گذاري به يقين ميان وقف کنندگان صورت گرفت؛ اما وام گيرندگان اغلب مصرف کنندگان کوچک بودند و سرمايه اوقاف در راه پيشتيباني معاملات بزرگ تجاري به کار گرفته نشد. اقليت کوچکي از وام گيرندگان قصد داشتند پول قرض گرفته از اوقاف را با باز پرداخت بالاتر به صرافان استانبول قرض بدهند، از اين رو بازار پولي دومي پديد آوردند.
در اين جا چند پرسش بايد مطرح کرد: چرا اوقاف پول عثماني، مانند بانکهاي غربي عمل نکرد و در روند سرمايه گذاري اقتصادي کشور شرکت نجست و به جاي آن، در توزيع مجدد سرمايه که اقدام اوليه آن بود، محدود شد؟ به عبارت ديگر، چرا اوقاف پول به جاي سرمايه گذاري در تجارت، به پرداخت پول به مصرف کنندگان بسنده کرد؟
پاسخ اين پرسشهادر روش قرض دادن پول اوقاف براساس نظر امام زفر نهفته است که پيشنهاد داده بود سرمايههاي اوقاف بايد به صورت مشارکت «مضاربه» به قرض گيرندگان منتقل شود. براساس نظر امام زفر، بين اوقاف پول و قرض گيرنده، مشارکت «مضاربه» برقرار ميشود به گونهاي که اوقاف پول، رب المال يا صاحب سرمايه، قرض گيرنده، عامل يا «مضارب» خواهد بود. افزون بر اين، پيشتر بيان شد که متوليان وقف به فتواي امام زفر عمل نکردند. با اين که نويسنده از منبعي تاريخي که عدم مقبوليت فتواي امام زفر را نزد متوليان وقف توضيح دهد، بي خبر است ميتوان به اين نتيجه رسيد که آنها از خطرهاي مشارکت «مضاربه» نگران بودند. به هر حال، به سبب احتمال چنين خطرهايي به جاي عملي ساختن «مضاربه» که کاملا شرعي و سفارش شده بود، به «استغلال» مشکوک روي آوردند که نوعي چاره جويي قانوني بود که در بطن آن معامله ربوي جاي داشت. زماني که «استغلال» قانوني شد، ماهيتش با به کارگيري روشهاي خطرناک ربوي تغيير يافت. افزون بر اين، چون «استغلال» ، مستلزم ارائهي وثيقهي قابل توجهي به شکل يک خانه بود، قرض گيرنده محدوديت داشت. به عبارت ديگر، اگر قرض گيرنده، خانهاش به صورت تضمين ارائه نميکرد نميتوانست از صندوق وقف قرض بگيرد؛ پس تعجبي نداشت پيمانکاراني که با ميزان نسبتا کم پول اوقاف رو به رو بودند، قادر نباشند تقاضاي غير مستقيم جمعآوري سرمايه يعني درخواست سرمايه از بخش عظيمي از اوقاف را داشته باشند. براي جمعآوري سرمايهي آنها بايد به اندازهاي که در نظر داشتند، خانههايي را وثيقه قرار ميدادند. متوليان که از پذيرش فتواي امام زفر ابا داشتند، مقصران واقعي بودند. به سبب همين عدم پذيرش متوليان وقف بود که اوقاف وقف در حد توزيع سرمايه محدود شد و نتوانست در روند سرمايه گذاري يا جمع آوري سرمايه وارد شود؛ اما در حال حاضر، آن چه براي اقتصاد دانان اسلامي بايد اهميت داشته باشد، اين است که اوقاف پول به گونهاي احيا شود که نه تنها در توزيع ثروت، بلک در تجميع ثروت يا سرمايه گذاري هم مشارکت کند.
طرح مجدد اوقاف پول
خواننده در اين جا به شباهت اوقاف پول در گذشته و بانکهاي جديد اسلامي پي خواهد برد؛ به گونهاي که هر دو در اصل براي عمل از طريق مضاربه طرح ريزي شدند و هر دو، از چشم انداز اسلامي، از ابزارهاي ترجيحي موجود کمتر استفاده مي کنند. اين نميتواند فقط شباهت ساده باشد؛ بلکه ادلهاي اين شباهت را پديد آورد.
با اين که مخافت با خطر سرمايه گذاري اوقاف پول، هم از طرف متوليان اوقاف پول، و هم از طرف بانکداران جديد اسلامي صورت ميگيرد، علل مخالفت در تاريخ و امروزه متفاوت است. متوليان در گذشته دقيقا طبق اسناد وقف از سوي واقفان، موظف ميشدند که سرمايه را چگونه به کار ببرند؛ در حالي که در بانکداري نو اسلامي، عمليات «مرابحه» از وظايف اصلي است. در جاي ديگر نشان داده شده است با وجود انتقاداتي که به بانکداري جديد اسلامي ميشود، اينان به دو دليل اساسي که به کار «مرابحه» تکيه ميکنند: دليل مديريتي و دليل مالي. (35) تا آن جا که به مديريت مربوط ميشود، بانکهاي اسلامي کنترل و هدايت تاجران را در عمليات «مضاربه» بسيار مشکل ميدانند. کاملا طبيعي است که «مضاربه» مستلزم برخوردهاي نزديک و مستمر شخصي (36) بين مدير بانک و عامل کار است. افزون بر اين، اين فقط مسألهاي وجداني نيست و به فعاليتهاي عامل محدود نميشود. چنين تماسهايي در قالب تعاون و همکاريهاي دو جانبه، تشکيل دهندهي ماهيت اصلي هر مشارکتي است. به هر حال ما به تجربه آموختهايم که بانکهاي اسلامي بورو کراتيک و بزرگ اصلا نميتوانند از عهدهي چنين کاري بر آيند. تجربه همچنين به ما ياد داده است که شرکتهاي خاص، به نسبت کوچک که گاهي در امريکا مشاهده ميشود، بهتر ميتوانند اين همکاري را عملي سازند.
از نظر مالي نيز بانکهاي اسلامي با نا هماهنگي سپردههاي بانکي مواجهند بدين نحو که سپردههاي آنها اغلب کوتاه مدت است؛ در حالي که سرمايه گذاري براي «مضاربه» همواره به سپردهاي بلند مدت بستگي دارد. (37) اگر امکان داشته باشد که اوقاف پول و بانکهاي اسلامي در هم ادغام شوند، چون سرمايهي وقف که در بانک قرار ميگيرد، براي مدت طولاني قابل استفاده است، مشکل عدم تعادل سرمايه براي سرمايه گذاري به طور قطع مرتفع ميشود. در اين جا به اين مطلب که اين ادغام چگونه ميتواند به واقع عمل شود، ميپردازيم.
اگر اوقاف پول و بانکهاي اسلامي در هم ادغام شوند، مشکل مالي مذکور حل خواهد شد و فقط مشکل مديريتي باقي ميماند؛ در نتيجه، ادغام اين مؤسسات بايد به نحوي طراحي شود که مشکل مديريتي هم حل شود. همچنين فراهم کردن پول وقف در مدت طولاني به صورت سرمايه براي بانک کافي نيست. بايد زمينهي سرمايه گذاري بر روي اين پول را با مديريت دقيق، مستمر و فوري همان گونه که براي «مضاربه» نياز است، فراهم آورد. اين مستلزم آن است که مديريت سرمايههاي «مضاربه» به طور کامل از مديريت بانک جدا باشد. انجام کار به دو طريق امکانپذير است: يا بانکهاي اسلامي، شرکتهايي را که در سرمايه گذاري مضاربه تبحر داشته و داراي مديريت مستقل باشند پديد آورند يا شرکتهاي مضاربهاي کاملا مستقلي از طرف اشخاص ثالث تأسيس شود تا بتوان سرمايهي اوقاف پول را براي کار در اختيار آنان گذاشت؛ البته اين دو طريق مانعة الجمع نيست.
حال ببينيم چگونه وقف پول ميتواند با بانک اسلامي پيوند داشته باشد. تصور کنيم شخصي قصد دارد با اندوختهاش وقف پول تأسيس کند و هدفش اين باشد که از اين طريق به تاجراني که ميخواهند کار خود را تثبيت کنند، کمک مالي کند. واقف با بانک اسلامي تماس ميگيرد و آنها را از هدفش آگاه ميسازد؛ سپس پس انداز خود را در حساب مخصوصي واريز، و وقف وابسته به بانک تأسيس ميکند. بنابراين، بانک، متولي (يا مضارب) اين وقف خواهد بود. بانک هم سرمايهي وقف را به شرکتهاي مختلف مضاربهاي منتقل ميسازد. بانک ميتواند تمام دارايي اين شرکتها را فراهم کند يا شرکتها ميتوانند به طور کامل مستقل باشند. به هر حال، با انتقال سرمايهي وقف به تعداد بسياري از اين شرکتها بانک در واقع، اوراق بهادار ايجاد ميکند. در اين روند، بانک قراردادي «مضاربه» به نام وقف را با هر يک از اين شرکتهاي مضاربهاي منعقد ميسازد؛ از اين رو هر شرکت «مضاربهاي» در حقيقت «مضارب» اين وقف ميشود و از پيش ميپذيرد که پولهاي اوقاف را فقط از طريق «مضاربه» يا «مشارکت» سرمايه گذاري ميکند. اين باعث مي شود که مشکل مديريتي پيش گفته حل شود. بانک اسلامي در مديريت سرمايههاي وقف، بيش از اين نياز ندارد. بقيهي کار به شرکتهاي مضاربهاي واگذار ميشود. در واقع براي دقت بيشتر استلزام بانک اسلامي در مديريت سرمايههاي وقف در اين مدل به ارزيابي متناوب کار شرکتهاي «مضاربهاي» محدود ميشود. اگر بانک از کار اين شرکتها رضايت داشته باشد، سرمايههاي وقف را ميتوان دائم به اين شرکتهاي مضاربهاي سپرد. شرکت «مضاربهاي» البته بايد ضمانت کند. براي حفاظت از سرمايههاي اوقاف از شرکت مضاربهاي درخواست ميشود که از طريق بيمهي کامل سرمايه، همهي سرمايهي «مضاربه» را بيمه کند تا دارايي اصلي وقف حفظ شود. (38)
پس از اين بايد به ارتباط بين شرکتهاي مضاربهاي عامل بر روي سرمايهي وقف و تجاري که سرمايهي وقف به آن ها سپرده، ميشود پرداخت. در اين خصوص بايد گفت که چون فقط از روشهاي مضاربه / مشارکت استفاده ميشود، از ديدگاه اسلامي مشکلي وجود ندارد. از نظر ساختاري ما در اين جا يک توافق مضاربهاي سه جانبه را مطرح ميکنيم: طرف اول، «مضارب» که همان بانک اسلامي است قرار دارد که وظيفهي متولي وقف را عهده دار است. طرف دوم، شرکتهاي متنوع مضاربهاي هستند و طرف سوم هم تاجران و پيمانکارانند. در اين ساختار ميتوان دو سري گوناگون اوراق بهادار تهيه کرد و خطرها را بدين وسيله کاهش داد. يک سري از اوراق بهادار را بانک تهيه ميکند و به شرکتهاي مضاربهاي مربوط ميشود و سري دوم اوراق را هر يک از اين شرکتها تهيه ميکند و به تاجران و پيمانکاران مربوط ميشوند.
کاستن خطرهاي احتمالي از طريق برقراري اوراق بهادار براي دوام سرمايههاي وقف لازم است؛ اما کافي نيست. اقدام تکميلي سرمايه گذاري مجدد با سودهاي برگشتي سرمايه وقف خواهد بود. پژوهشهاي انجام يافته بر روي اقتصاد امپراتوري عثماني نشان داده است که بيش از يک چهارم اوقاف پول تأسيس يافته در شهر بورسا، بيش از يک قرن باقي ميماند که 81 درصد اوقاف باقيمانده نتيجه انعطاف پذيري اين اوقاف در برابر افزايش سرمايه بود که به صورت سرمايه گذاري مجدد بر روي سودهاي سرمايه يا دريافت سرمايههاي جديد از طريق اهدا يا اوقاف پول کوچک ديگر (تحت عنوان الگوي موسوم به Ramen stiftung مذکور) أخذ ميشد؛ (39) از اين رو پيشنهاد ميشود که در اوقاف جديد پول براي بقاي وقف، سود سهام سرمايههاي وقف را به اصل سرمايهها بيفزايند. با اين روش، سرمايهي وقف پول نه تنها استمرار، بلکه رشد هم خواهد داشت.
تأسيس وقف پول در چار چوب بانک اسلامي و شرکتهاي «مضاربهاي» فقط يک شکل از تشکيل وقف پول را نشان ميدهد. وقف پول جديد به طور مستقيم از طريق وقف سهام شرکت سهامي عام نيز امکانپذير است بدين صورت که فرد ميتواند قسمتي از سهام خود را براي وقف پول وا گذارد. او ميتواند شرط کند که برگشت حاصل از اين سهام، صرف هدف خير خواهانهي ويژهاي شود. با توجه به مطالب مذکور از او خواسته ميشود که شرط کند بخش معيني از برگشت سود سهامش به اصل وقف باز گردد و با خريد تعدادي سهام، سرمايهي وقفش افزايش يابد.
آن چه پيشتر مطرح شد، پيشنهاد جديد نيست. قبلا هم افراد خيري بودهاند که دربارهي امکانات اوقاف پول انديشيده و همان طور که تشريح شد، به تأسيس آن اقدام کردهاند. بنياد «وهبي کوچ» در ترکيه شايد بهترين نمونهي چنين وقفي را تأسيس کرد. مطلب برگزيده ذيل از مرحوم وهبي کوچ، بر گرفته از سند واگذاري بنياد، تشريح ميکند که چرا تصميم گرفته بود بنيادش را تحت عنوان وقف پول تشکيل دهد:
«سپاس خداوند توانا را که لطفش را شامل حال من کرد و به من توانايي داد تا در طول حياتم افتخار انجام کارهاي خيريه نصيبم شود و اموالي را به من عطا فرمود که پس از مرگم در اين امور مستدام باشد. معتقدم که ملت ترک تا بقي الدهر باقي هستند و... و قصد دارم که اين بنياد را تأسيس کنم تا هميشگي باشد. من اين وقف را براساس ماهيت تجاري آن تأسيس کردهام تا بتواند خود را با نيازهاي زمان خودش تطبيق دهد و تحت تأثير اوضاع اقتصادي و حوادث طبيعي قرار نگيرد. من تصميم گرفتهام اين وقف را به همراه سودهاي دارايي کوچ تأسيس کنم. اين باعث ميشود تا کارهاي مهم بسياري در بخش تجارت و صنعت صورت پذيرد و موجودي از بين نرود. بنيادي را که به لطف خدا تأسيس کردهام اول به وارثانم و نسلهاي بعدي آنها و سپس به همکارانم و بعد به دولت جمهوري ترکيه واگذار ميکنم. از همهي وارثانم، آشنايان نزديکم، همکارانم، همشهريانم که درگير کار اين بنياد ميشوند و تمام کارکناني که در ادارهي آن نقش دارند، ميخواهم که اين وقف را ميراثي براي ملت ترک بشمارند و از آن به خوبي حفاظت کرده و در احياي آن بکوشند تا اهداف اصلي آن تأمين شود. من از مسؤولان دولت و در صورت لزوم، عوامل آنها و نيز دادگاهها و مراکز قضايي ميخواهم که هرگز در تصميم گيريها و رفتارها، وجدان خود را زير پا نگذاشته، طوري عمل نکنند که به اين بنياد زيان وارد آيد و از اهدافش دور شود. ايجاد اين بنياد، ثمرهي عمري تلاش و آرزوي قلبي اين جانب بود. من از خداوند ميخواهم که آن را آن طور که شايستهاست، محافظت و ثمر بخش کند» . (40)
نوشتار مرحوم وهبي کوچ نکات مهمي را نشان ميدهد که در اين جا به آنها اشاره ميکنيم. اول آن که احساس مذهبي عميقي در مطالب وي نهفته است و او از خداوند که به او توفيق انجام امور خيريه دائم بخشيد، سپاسگزار است. به عبارت ديگر، وي در آغاز نوشتارش توجه به اهميت صدقهي جاريه و سنت نبوي را يادآور شد؛ سپس علت تصميمش به تأسيس وقف پول، به جاي وقف ملک را توضيح داد. او در استدلالش اظهار داشت که اوقاف ملک در برابر تشکيلات اقتصادي و حوادث طبيعي تاب مقاومت ندارد؛ به همين جهت، چون سهام دارايي او محصول داراييهاي تجاري و صنعتي بزرگي بود، کمتر با ضرر همراه ميشد. در اين جا لازم است به عملکردهاي وقف توجه کنيم. گويا وهبي کوچ، از ناتواني اوقاف پول در برابر تشکيلات اقتصادي، به طور کامل آگاه بوده است. اين ضعف را ثريا فاروقي نيز براساس گزارشهاي وقف محمود پاشا در قرن هفدهم اثبات کرده است. فاروقي نشان داده که چگونه رکود ميتواند باعث از بين رفتن وقف شود و استدلال کرده است که به سبب اوضاع راکد تجارت، بيش از نيمي از درآمد آنکارا به صورت سکههاي طلا محاسبه شده بود، از دست رفت و بازار لباس در قونيه روبه رکود نهاد. (41)
با اين که نميدانيم وقف وهبي کوچ چگونه توانست در چنين وضعيت مشابهي موفق عمل کند، گويا بتوان استدلال کرد که قدرت ورود يک مجموع به بازارهاي بينالمللي بهتر ميتواند به کمک تنوع بازارها با رکود مقابله کند. در اين مجموعه، بيش از 100 شرکت با 000 / 40 کارمند وجود داشت و شمار سهام واگذار شده از دارايي وهبي کوچ به اين بنياد، بالغ بر 000 / 10 بود. (42) با اين وصف، مرحوم وهبي کوچ تاجر بزرگي بود که با خطرهاي اين کار مقابله کرد.
در پايان سال 1993 ميلادي ارزش اسمي داراييهاي اين بنياد به 120 ميليون دلار رسيد که البته ارزش آن در بازار تقريبا 27 ميليون دلار بود. همان گونه که گفته شد، اين وقف در درجهي اول به نسلهاي وارثان وهبي کوچ به صورت وقف دائم و پس از آنها به همکاران شغلي آن مرحوم و سپس به دولت ترکيه واگذار شد. هر گاه وارثان اين مرحوم ثابت کنند که توانايي ادارهي وقف را ندارند، همکاراني که شرکتهاي مرحوم کوچ را ميگردانند، با قابليت لازم دخالت کرده، مديريت اين وقف را به دست ميگيرند. اشاره به آنها در سند وقف به يقين آنها را توانا ميسازد که در امور وقف نقشي داشته باشند. دربارهي دخالت دولت گفته ميشود: وهبي کوچ، شاهدي عيني براي تشکيلات گستردهي اوقاف ترکيه در سال بين 1930 تا 1950 بوده است. شايد وهبي کوچ با واگذاري وقفش به دولت ترکيه در نهايت الزامي اخلاقي را به اين دولت تحميل کرد. در نهايت هم او از خداوند طلبيد که از اين وقف محفاظت کند.
بعد اطلاعات مهمي دربارهي سرمايهگذاري بر روي سهام اين بنياد بر اساس سند اين وقف به دست آورديم. مادهي 7 سند بنياد وهبي کوچ تأکيد دارد بر اين که تمام پول مازاد اين بنياد که سالانه به اين وقف تعلق ميگيرد، به تضمينهاي دولتي تبديل، و به صورت سرمايهي ويژه نگهداري شود. از اين تضمينها زماني که سرمايهي کوچ به تقويت مالي نياز داشته باشد، استفاده خواهد شد. اگر اين نکته عملي شود، بنياد، با اين اقدام، مشارکت نسبي خود را در تشکيلات اقتصادي کشور حفظ خواهد کرد. اگر سرمايهي ويژه براي حفظ مشارکت اين بنياد در اقتصاد کشور کافي نبود، آنگاه هيأت امناي وقف (متوليان) ميتوانند 20 درصد درآمد اوليهي اين وقف را بدين منظور اختصاص دهند. اگر اين روند در تقويت سرمايه تأثيري نگذارد، پول مازاد در سرمايهي ويژه را ميتوان به جاي شرکتهاي سرمايهگذاري کوچ در بررسي سهام و اوراق بهادار سرمايهگذاري کرد.
مادهي 9 سند اذعان دارد که دست کم 80 درصد از کل درآمد اين وقف به خدمات اجتماعي و فرهنگي واگذار ميشود. حداکثر 20 درصد از درآمد نيز به هزينههاي اجرايي، پول فوقالعاده و سرمايهگذاري براي خريد اموال براي اين وقف اختصاص مي يابد. براي درک اين وضعيت بايد به تاريخ وقف توجه کرد؛ زيرا مشهور است که درآمدهاي وقف به منظو امور خيريه اغلب به وسيلهي متوليان آن غصب شد؛ در نتيجه، در حالي که نسبت بخششها به کل هزينه به مرور کاهش يافته است، نسبت حقوق به کل هزينه يا ثابت مانده يا با افزايش حقوق اضافه شده است. (43)
گويا وهبي کوچ با توجه به ذکاوت شديدش در کار، از اين گرايشهاي تاريخي آگاه بوده است و ميتوانست آنها را پيشبيني کند. به هر صورت، او با سفارش به ثابت ماندن نسبت بخششها به هزينهي اجرايي، تصور کرد که چنين مشکلاتي به وقوع نپيوندد. در نهايت، بر اساس اطلاعات رسيده، بنياد وهبي کوچ در تاريخ 28 دسامبر 1968 در هيأت وزيران از دادن ماليات معاف شده است.
بنياد وهبي کوچ همان گونه که تشريح شد، نمونهي تشکيلات بزرگ تجاري است که وقف خودش را تشکيل داده است؛ اما بر عکس آن هم ممکن است؛ به اين گونه که وقف شرکتهاي خودش را بنا کند. در اين صورت، وقف يا اوقاف، با منابع خود، شرکت يا شرکتهايي را ايجاد ميکنند. افزون بر اين، آنها در سودهاي توليد شده به وسيلهي اين شرکت يا شرکتها مطابق با نقششان در سرمايهگذاري سهيمند.
وقف ديافت در ترکيه، نمونهي وقفي است که تعداد فراواني شرکت را پديد آورده است يا شرکتهايي را که تا کنون تأسيس شدهاند پشتيباني مالي ميکند. (44) در حالي که بنياد کوچ، بهترين نمونهي مجتمع بزرگ است که وقف خودش را پديد ميآورد. وهبي کوچ به آموزش هم ميپردازد و يک دبيرستان بسيار بزرگ و يک دانشگاه مهم را پشتيباني مالي کرده است؛ در حالي که وقف ديانت، مانند تابونگ حاجي در مالزي به سازماندهي زيارت سالانهي خانهي خدا ميپردازد و 000 / 90 کارمند ديني در 700 محل دارد.
بر اهميت اين پيشرفتها به طور کافي تأکيد نميشود به علت اين که براي نخستينبار در تاريخ طولاني اوقاف، ما سازماني داريم که با درآمد خود از فعاليت شرکتها بهرهمند ميشود. خاطرنشان ميسازد که با وجود اجازهي امام زفر مبني بر سرمايهگذاري اوقاف پول از طريق «مضاربه»، اوقاف پول عثماني موجودياش را به صورت اعطاي وامهاي سودآور تحت عنوان «استغلال» سرمايهگذاري کرد؛ در نتيجه، درآمد آنها به «بهرهي اقتصادي» محدود ميشد که هميشه پايينتر از نرخ سود بازار محاسبه ميگرديد. به طور خلاصه، ترس از زيان، اوقاف پول عثماني را به رکود کشاند. با اين حال، در جمهوري ترکيه پس از 1967 اوقاف دريافت کننده مستقيم سودهاي مشخص شرکتها شد؛ از اين رو جاي شگفتي است که نه اوقاف امپراتوري عثماني، بلکه ترکيه جمهوري ثابت قدم در لائيسم، مدتها قبل، سفارش امام زفر را عملي ساخت. (45)
به هر حال ميتوانيم اين ارتباطات وقف - شرکت را به عنوان تولد دوبارهي اوقاف پول تفسير کنيم؛ به همين جهت، اوقاف پول عثماني که در سال 1954 با ادغام در بانک اوقاف از بين رفت، مانند ققنوس (Phoeni
) در ساختار تشکيلاتي به طور کامل متفاوت در شکلي بسيار پر تحرک، احيا شد. در اين جا پيشنهاد ميشود که اين واپسين پيشرفتهاي صورت پذيرفته در ترکيه بايد به دقت از سوي کساني که به طرحريزي مجدد اوقاف پول علاقهمندند، مورد توجه قرار گيرد.
هم اکنون ميتوان به رابطهي پيچيده مذکور ميان دولت و اوقاف برگشت. از طرفي حاکمان تقريبا تمام کشورهاي اسلامي تأسيس بزرگترين اوقاف اقدام کردهاند، و از طرف ديگر، بسياري از آنها سرسختانه با اين تشکيلات مخالفند. با اين که ادلهي اين مخالفت بر حسب زمان و مکان متفاوت به نظر ميرسد، نفس مخالفت هميشه بوده است؛ بنابراين، نکتهي کاملا قابل توجه اين که اين تشکيلات، براي بقا اداره شده است.
اين مخالفت دولت با اوقاف، جهتگيري جديد استعمار تلقي شده است. هم قدرت استعماري بريتانيا و هم فرانسه با اوقاف مخالف بودند. اين مخالفت، بر اصول مشابهي استور بود و به يک شکل اجر ميشد. (46) اين مخالفت استعماري که بنا بر جلوگيري آشکار از فعاليت اوقاف بود، از سوي نوگرايان که استعمار آنان را متقاعد ميکرد مورد حمايت قرار ميگرفت. ترکيب اين دو نيرو خطرناک بود و به سبب نوگرايان، اين مخالفت ادامه يافت؛ حتي بعد از دورهي استعمار هم زياد شد.
ما با اين که قدرتهاي استعماري و حاميان نوگراي آنها به سبب اهدافشان در از بين بردن تشکيلات قديم اوقاف انتقاد ميکنيم و معتقديم که اوقاف با ارائهي شاهکارهاي بزرگ معماري، پيشتيباني مالي در بخش آموزش، بهداشت، سرمايهگذاري در زير ساختها و انجام خدمات ارزان قيمت شهري به دولت، کارهاي بسياري در جهان اسلام انجام داده است، بايد در خصوص بخش کشاورزي کمي تأمل کنيم؛ زيرا مخالفتهاي پي در پي استعمار و نوگرايان با فعاليت اوقاف، به تغيير شکل کشاورزي با حاکميت اوقاف و تقسيم محصول به کشاورزي با مالکيت شخصي انجاميد؛ نتيجه آن که چون مالکيت زمين به وسيلهي خانوادهي کوچ محصول بيشتري به بار مي آورد تا اين که محصول از طريق کشاورزي مشترک بر روي زمينهاي اوقافي به دست آيد، مجموع توليد در کشورهاي اسلامي در بخش کشاورزي رشد قابل ملاحظهاي داشته است، به همين دليل در اين مقاله از اساس بر اوقاف پول تکيه کرديم. از نظر ما، اصلاح وقف در جهان اسلام نبايد به تغيير شکل مالکيت شخصي و خانوادگي زمينهاي کشاورزي به مالکيت اوقاف بر آنها بينجامد؛ اما در عوض ما بر املاک غير منقول شهري و اوقاف پول که قابليت واقعي آن هم وجود داشته باشد، تکيه کرديم.
در پايان بايد اشاره کرد که تأسيس کامل حقوق مالکيت در جهان اسلامي ما بعد استعمار بدين معناست که بشر دوستي اسلامي تغيير شکل خواهد داد. تا زماني که مسلمانان، اموالشان را به سبب فرار از توقيف ببخشند و ما اين را مشاهده کردهايم، انگيزهي خيرخواهي در امر بخشش پنهان ميماند؛ به همين جهت آن چه در جهان اسلام در آينده گسترش خواهد يافت، صدقهي خالص و سادهي ديني است؛ اما در اين ميان چيزهاي بسياري از دست خواهد رفت و اختلاف سطح نيکوکاري جهان اسلام و غرب گسترش خواهد يافت؛ به طور مثال در حالي که ارزش بزرگترين وقف ترکيه تقريبا 300 ميليون دلار در بازار، تقويم ميشود، در ايالات متحده امريکا اخيرا گزارشي از يک بخشش يک بيليون دلاري منتشر شده است.(47)
پي نوشت :
1- Daniel Crecelius، Introduction، Journal of Economic and social History of the Orient، Vol. 38، Part 3، P. 260.
2- در واپسين تحقيقات اقتصاد اسلامي جاي بحث از اوقاف و اهميت آن کاملا خالي بود. ر.ک:
Mohammad Aslam Haneef. Contemporary Islamic Economic Thought: A selected comparative Analysis، kuala Lumpur: Ikraq)1995)
و همچنين رابطهي وقف با ربا در خلاصهي مقالات کنفرانس وقف جده اصلا مطرح نشد. ر.ک:
IRTI (1987) Management and Development of Awqaf properties، Jeddah: IRTI/IDB.
3- Robert H. Bates، (1995)، An Assessment of The New Institutionalism، in J. Harriss، et. al.)eds(The New Institutional Economics and Third World Development، London: Routledge، P. 30.
4- براي وضوح بيشتر اوقاف و صدقه به فتواي شيخ المازندراني در بخش سوم کتاب نگارنده که با عنوان ذيل در حال انتشار است، مراجعه کنيد:
Management of the Chartable Foundations (Awqaf): Islamic World from the Seventh Century to the present.
5- اين گفتار براي سالهاي 1930 تا دههي 1970 صادق نيست. تحقيقات اخير، بهبود قابل توجه در نظام اوقاف ترکيه پس از سالهاي دههي 1980 را نشان داده است. ر.ک:
F. Bilici (1992)، Acteurs de Development des Relations entre la turquie et le Monde turc: les Vakits، Lemergence du Monde Turco-persan، paris: A.F.E.M.O.T.I.
6- اين حمله به وسيلهي دولت، به ترکيه محدود نيست؛ بلکه تقريبا همه جا وجود دارد. براي آگاهي بيشتر به کتاب در حال انتشار نگارنده (اشاره شده در يادداشت شمارهي 6) مراجعه کنيد.
7- قران (280 ،270، 264، 215/ 2)، (92 / 111)، (7 / 3)، (13، 12 / 58).
8- براي مقايسه ميان بخششهاي خير خواهانه در دوران امپراتوريهاي عثماني، مغول، مصر مملوکها، چين و حتي عصر بابليان قديم، ر.ک:
Journal of Economic and social History of the Orient، Vol. 38،part3، 1995.
و همچنين براي شناخت کار بزرگي که در اروپا انجام شده اس، ر. ک:
Bronislaw Geremek (1994)، poverty، A History، Oxford: Blackwell.
9- Monica.
M. Gaudiosi (1998)، The Influence of the Islamic Law of Awqaf on the Development of the Trust in England: The case of Merton College University of Pennsylvania Law Review، Vol 136، No. 4، pp. 1231-1261.
10- چيزاکچا، کتاب در حال انتشار، بخش دوم.
11- M. A. Qureshi، (1990)، Awqaf in India، New Delhi: Gian publishing House، p. 82.
12- Fuad Koprulu (1942) Vakif Muessesesinin Hukuki Mahiyati Ve Tekamulu، Vakiflar، Vol. II.، pp.5،6.
13- Haim Gerber (1983)، The Awqaf institution in Early Ottoman Edirne، Asian and African Studies، Vol. 17،p.35.
14- Nazif Ozturk (1995)، Turk Yenilesme Tarihi Cercevesinde Vakif Muessessi، Ankara; TDV، p.249.
Bruce Masters (1988) The Origins of Western Economic Dominance in the Middle East، New York: New York University press، P. 173.
15- در قانون آنگلوساکسون وظايف امين و مالک به روشني تفکيک نميشود.
16-
Cizakca (1988)، Modern Islamic Economic، Democracy and Institutions:، paper given at Harvard University Law School.
17- نشريه ي مطالعات اقتصاد اسلامي ، دوره ي 6، شماره ي 1، نوامبر 1998 م.@.
18- Murat Cizakca استاد اقتصاد دپارتمان اقتصاد دانشگاه بغازچي استانبول در ترکيه.
19- Hans Liermann 1963, Handbuch des Stiftun grechts , I. Band, Geschichte des Stiftungsrechts, Tubingen: J.C.B. Mohr, pp. 160-162.
20-
براي اوقاف پول در بورسا، در آناتولي و در بالکان، ر. ک:
Cizakca 1995, Cash Awqaf of Bursa , 1555-1823, Journal of the Economic and Social History of the Orient , Vol. 38, part 3, pp. 313-355.
Avdo sucesk 1966, Les Credits de vakoufs a sarajevo, sarajevo: Orijentani Institut u sarajevu.
21- Mandaville JON 1979, Usurious piety: The cash Awqaf controversy in the ottoman Empaire, Internationnal Journal of Middle Eastern Studies, Vol, 10, No. 3, pp. 289-308.
22- براي آگاهي از اوقاف پول در سوريه در قرن شانزدهم و هفدهم ر.ک:
Bruce Masters 1988, The Origins of Western Economic Dominance in the Middle East, New York: New York University press, p. 162
براي آگاهي از اوقاف پول در مصر جديد، به دو فتواي مفتي مصر و اسکندريه در سال 1908، و نيز به کتابهاي ذيل مراجعه کنيد:
G.Bear 1969, Studies in the Social History of Modern Eygpt, Chicago: UCP., P. 80
G.Bear 1962, A History of Land Ownership in Modern Eygpt, London: Oxford University press., p. 153 Syed Ameer 1985, Mohammadan Law, New Delhi: IV th Edition , p. 249
براي آگاهي از اوقاف پول در سودان، ر. ک:
Sumaiya sid Ahmed Abdel Hadi 1997, The Awqaf Institution in Sudan, Kuala Lumpur ISTAC, Un published Research paper, pp. 10,20
براي آگاهي از اوقاف غير مستقيم پول در عدن، ر. ک:
J.N.D.Anderson 1978, Islamic Law in African , London : Frank cass, secand Edition., p. 37, footnote No.5.
23- Yegar Moshe 1979, Islam and Islamic Institution in British Malaya, Jerusalem al-Quds The Magnes press., pp. 207,209.
24- Majlis Ugama Islam singapore 1995, Annual Report, pp. 54-55.
25- A.al-Mamun suhrawardi: 1911, The Awqaf of Movables , Journal of the Royal Asiatic of Bengal, Vol. 7, No. 6, New Series., pp. 323-430.
26- Mandaville 1979, Usurious Piety: The cash Awqaf Controversy in the Ottoman Empire-, Internationnal Journal of Middle Eastern Studies, Vol. 10, No.3,pp. 289-308.
27- اسعاف برهانالدين (1499 - 930). فتاواي قاضي خان، السرخسي، در المنتقي، مجمع الأنهر، Manhat al-khalig , Bahr al-Raiq.
28- وقف يک کشتي که احتمالا از طرف مملوکها واگذار شده بود، عادتا در اختيار عثمانيها قرار گرفته و آنها به وسيلهي آن مواد غذايي را از مصربه شهرهاي مقدس ميفرستادند. در حدود 200 کشتي حمل گندم در سوئز قرار داشت. براي آگاهي بيشترت، ر. ک:
Stanford Shaw 1962, The Financial and Administrative Organizztion and Development of Ottoman Egypt , Princeton: Princeton University Press, p. 137.
- Colin Heywood, The Red Sea Trade and Ottoman Awqaf Support for the Population of Mecca and Medina in the later Seventeenth Century in A. Temimi ed., la vie Social dans le Provinces arabes a l oque Ottoman , Zaghouan: CEROMDL, t3,PP. 165-184
البته نظر هانس جورج ميچر اين بود که اين کشتيها وقفي نبودند؛ بلکه به وسيلهي اوقاف خريداري شده بود.
29- از مذاهب بزرگ ديگر، امام شافعي مانند ابو يوسف، وقف طبق سنت با وقف منقول موافق بود. امام مالک هم همان گونه که در مدونه آمده است، آن را جايز ميداند. موضع مذهب حنبلي هم با مذهب شافعي شباهت دارد. سرانجام موضع شيعه هم با توجه به فتواي شيخ عبدالله مازندراني مثبت است. اين موافقت از آن جهت اهميت دارد که اجازه ميدهد اوقاف پول به همراه سهام شرکتها تأسيس شود.
براي آگاهي بيشتر به کتاب جديد نگارنده مراجعه شود.
30- E.Mandaville Jon,. 1979, Usurious Piety: The Cash Awqaf Controversy in the Ottoman Empire , International Journal of Eastern Studies, Vol. 10. 3, pp. 289-309.
Murat Cizakca 1993, Risk Sermayesi, Ozel Finas Kurumlari, ve Para Vakiflari, Istanbul: ISAV.
31- به طور خلاصه، مضاربه، شراکت در سرمايه و تجارت بود که همهي سرمايه و ضرر مادي متوجه اصل سرمايه، و سود طبق يک قرارداد دو جانبه تقسيم ميشد. ر. ک:
A.Udovitch 1970, Partner Ship and Profit in Medieval Islam , Princeton : Princeton University Press.
- Murat Cizakca 1996, A Comparative Evalution of Business Partnership, Islamic World and the West, With Specific Reference to the Ottoman Archives, Leiden : E.J.Brill.
32- Murat Cizakca 1993, Risk Sermayesi, Ozel Finans Kurumalari, ve Para Vakiflari, Istanbul: ISAV.
33- Haim Gerber 1988, Economy and Society in an Ottoman City : Bursan 1600-1700, Jerusalem : The Hebrew University, p. 128.
34- Cizakca 1995, Islamic Economic Institutions and the Newly Emerging Muslim Stutes, Islamic Economic and Social History of the Orient, Vol. 38, Part 3.
بنابراين، مشارکت در سرمايه گذاري مبتني بر عرضه که در آلمان قرن چهاردهم مشاهده شد، در جهان اسلام هم امکان يافت. هر چند نميدانيم که منشأ اين انديشه آلمان بود يا جهان اسلام.
35- Cizakca 1996, Islamic Economic Institutions and the Newly Emerging Muslim Stutes, Islamic Econlmic Studies, Vol. 3, No. 2, p. 84.
36- در تاريخ برخورد نزديک، شخصي و مستمر بين مدير و عامل در شراکت مضاربه به سبب مشکلات دوري راه و ارتباطات نمي توانست وجود داشته باشد، اما اين مسأله با کوچک بودن جامعهي تجاري و کنترلهاي غير رسمي که به وسيله اين جامعه روي عامل اعمال ميشود تقريبا حل. ر. ک:
Anver Greit, Cultural Beliets and the Organization of society : A Historical and Theoretical Reflection on Collectinist and Individualist societies, Journal of Political Economy , 102 5, pp. 912-950.
37- اين يک قاعدهي کلي نيست. برخي قرار دادهاي مضاربه به ويژه در امور تجاري ميتواند ماهيت کوتاه مدت داشته باشد؛ اما مضاربههايي که مستلزم سرمايه گذاري با فن آوري بالا در زمينهي صنعت است در مدت طولاني نتيجه ميدهد. براي آگاهي از نمونههاي کوتاه مدت و بلند مدت مضاربهها، ر. ک:
Cizakca, 1996, A Comparative Evolution of Business Partnerships, Islamic world and the West, With Specific Reference to the Ottoman Archives, Leiden : E.J.Brill
- Cizakca 1996, Islamic Economic Institutions and the Newly Emerging Muslim states , Islamic Economic studies, Vol. 3, No.2.
38- من اين نکته را وامدار داور ناشناس نشريه Islamic Economic Studies هستم.
39- Cizakca Cash Waqfs of Bursa, 1555-1823, Journal of the Economic and Social Histiry of the Orient, Vol. 38, part 3.
40- The Vehbi koc Foundation 1995, Twenty-five Years of Philanthropy, 1969-1994, Istanbul: The Vehbi Koc Foundation, p.1.
41- Suraiya Faroghi 1995, A Great Foundation in Difficulties... , Making a Living in Ottoman Lands, 1480-1820, Istanbul: ISIS, Analecta Isisiana XVIII., p. 281-284 .
42- سند رسمي وقف وهبي کوچ، مادهي 4، ص 5.
43- Suraiya Faroghi 1995, A Great Foundation in Difficulties..., Making a Living in Ottoman Lands, 1480-1820, Istanbul: ISIS, Analecta Isisiana XVIII. p. 285.
44- طبق گزارش فعاليتهاي وقف ديانت ترکيه در سال 1997 ميلادي، صفحه 109 تا 119، اين وقف، شش شرکت گوناگون را تأسيس کرده و مالک 80 تا 99 درصد سهام خالص آنها بود. همچنين اين وقف سهمهايي از بانکهاي اسلامي (مؤسسه اوقاف کويت - ترک و مؤسسه ي مالي اخلاص) و شرکتهاي بيمه را خريد. اين سهمها 1 تا 10 درصد تمام ارزش خالص سرمايه اين شرکتها را تشکيل ميدادند.
45- براي شناخت هر چه بيشتر امور مالي سهام و مضاربه در تاريخ، ر.ک:
Cizakca 1993, Risk Sermanyesi, Ozel Fimams Kurumlari, ve Para Vaktiflari, Istanbul: ISAV.
46- David S. Poers, 1989, Orientalism, Colonialism , and Legal History : The Attack on Muslim Family endowments in Algeria and India, Comparative Studies in Society and History , pp. 535-571.
47- News week, September 29, 1997, pp. 13-21.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}